برنامه ریزی توسعه کالبدی
برنامه ریزی توسعه کالبدی سال هفتم تابستان 1401 شماره 2 (پیاپی 26) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
از آنجا که محیط روستا یکی از عناصر سازمان فضایی است و منظر روستا با ابعاد مختلف کالبدی_عملکردی از اهمیت و جایگاه خاصی در سازمان بصری محیط روستایی برخوردار است و از سوی دیگر با تغییرات سبک زندگی و نیازمندی های روستاییان در سال های اخیر به تشدید و تسریع فرآیند تغییر منظر انجامیده و مدیریت و برنامه ریزی این فضاها بویژه در پسکرانه های کلانشهر، نیازمند توجه بیشتری است. پژوهش کاربردی حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به دنبال شناسایی شاخص های تبیین منظر و میزان تغییرات آن در روستاهای حاشیه کلانشهر مشهد است. برای گردآوری داده ها از روش های کتابخانه ای و میدانی (پرسشنامه و مشاهده) بهره گرفته شده است و تجزیه تحلیل داده ها توسط آزمون های (کروسکال-والیس، ویلکاکسون و فریدمن) انجام شده است. نتایج بررسی ها حاکی از آن است که از بین مؤلفه های منظر، مؤلفه هویت منظر بیشترین تغییر را داشته است. در واقع وقوع تغییرات کالبدی در روستاها، سبب کاهش حس خاطره انگیزی، سرزندگی و شادابی، میزان تجانس و هماهنگی فضاهای مختلف، کمرنگ شدن ارزش های فرهنگی بومی شده است و در نهایت بیشترین تغییر در «بعد هویت منظر روستاها» را در پی داشته است. نتایج آزمون فریدمن، بیانگر بالاترین تغییر در شاخص کاربری اراضی از میان کل شاخص های منظر است. بنابراین، توجه به تغییرات منظر به عنوان مهم ترین پیامد تغییر کاربری اراضی قابل توجه است.
تحلیل عوامل و چالش های توسعه مسکن معیشت محور روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسکن روستایی پدیده ای کالبدی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی است. از این رو همواره با معیشت و فعالیت اقتصادی خانوار و روستا پیوند داشته است. مسکن معیشت محور روستایی طی سال های اخیر گرایش به همانندسازی با مسکن شهری پیدا کرده و سهم مسکن معیشت محور کاهش یافته است. مسئله این مقاله شناسایی چالش های پیش روی توسعه مسکن معیشت محور است. برای این منظور، مرحله اول شش استان و از هر استان یک شهرستان به روش خوشه ای انتخاب و سپس 13 روستا بر اساس طیف جمعیتی و اقتصادی اجتماعی مختلف برگزیده شد. با استفاده از نمونه گیری تصادفی منظم 332 پرسشنامه تکمیل گردید. یافته های میدانی نشان داد که پاسخگویان با تأثیر عوامل مداخله گر ساختاری در شکل گیری مسکن معیشت محور توافق بیشتری نسبت به عوامل انسانی و اجتماعی دارند. تحلیل عاملی نیز این موضوع را تأیید کرد. بنابراین، پیشنهاد می شود ضمن اصلاح رویه ها و محتوای طرح های توسعه و ضوابط و مقررات فنی و تعریف بسته های حمایتی مالی، آموزش نسل جدید روستایی نیز در دستور کار قرار گیرد.
تحلیل نقش طراحی محیطی در پیشگیری از جرائم و ارتقای امنیت شهرهای جدید (مورد مطالعه: شهرهشتگرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داشتن محیط شهری ایمن با زیرساخت های مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و ایجاد امنیت روانی در افراد، سبب افزایش حس حضور در مکان و افزایش تعاملات اجتماعی شهروندان در سطح شهر شده و همه اقشار جامعه بدون تجربه ترس و جرم در فضاهای شهری در ساعات شبانه حضور فعال خواهند داشت. در نتیجه، سرزندگی و زیست پذیری فضای شهری افزایش می یابد. این مقاله با روش توصیفی_تحلیلی به دنبال بررسی نقش طراحی محیطی و برنامه ریزی شهری در پیشگیری از جرائم و ارتقای امنیت در شهر جدید هشتگرد با رویکرد CPTED است. گردآوری داده ها با مطالعات کتابخانه ای و میدانی انجام شد. جامعه آماری شامل شهروندان هشتگرد (49417 نفر) که با فرمول کوکران 380 نمونه انتخاب و تحلیل داده ها با مدل تصمیم گیری چندمعیاره TODIM و آزمون تحلیل مسیر و مدل DPSIR با کمک نرم افزار Excel و SPSS انجام شد. یافته ها نشان داد که وضعیت مولفه های طراحی و برنامه ریزی شهری موثر در ارتقای امنیت شهر هشتگرد و پیشگیری از جرم با میانگین 42/3 قابل قبول است. طبق مدل DPSIR با ضرایب وزنی مدل تودیم شاخص های زیرمجموعه مؤلفه «تأثیر» با امتیاز 724/0، بیشترین تأثیر را بر ارتقای امنیت و پیشگیری از جرم داشته است. همچنین طبق آزمون تحلیل مسیر، مؤلفه «پاسخ» بواسطه تأکید بر طراحی مبلمان و عناصر شهری در محیط های عمومی؛ مناسب سازی محله برای اقشار آسیب پذیر، روشنایی و خوانایی شهر به ویژه در شب ها و مدیریت و حفاظت از محیط با اثر مستقیم 527/0، بیشترین ارتباط را با ارتقای امنیت و پیشگیری از وقوع جرم در شهر هشتگرد دارد.
ارزیابی تکنیک های تغییرات پوشش گیاهی/ کاربری اراضی با استفاده از تصاویر ماهواره ای و GIS (مطالعه موردی: حوضه گرگانرود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براثر فعالیت های انسانی، چهره زمین همواره دست خوش تغییر می شود. از این رو برای مدیریت بهینه مناطق طبیعی، آگاهی از روند و میزان تغییرات پوشش گیاهی/کاربری اراضی ضروری است و برآورد این تغییرات اهمیت به سزایی دارد .هدف از انجام این پژوهش، پایش تغییرات پوشش اراضی با استفاده از تصاویر ماهواره ای در حوضه آبخیز گرگانرود در استان گلستان است. در این تحقیق، تصاویر سنجنده TM سال 1366، سنجنده ETM+ سال 1379 و سنجنده OLI سال 1398 مورد پردازش و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بدین منظور، بعد از انجام تصحیحات هندسی و اتمسفریک، پایش و طبقه بندی تصاویر با استفاده از شش تکنیک پایش تغییر در حوضه گرگانرود با مساحت 8020 کیلومتر مربع آنالیز شده و تغییرات رخ داده در این حوضه در دو دوره زمانی، از سال 1366 تا 1379 و 1379 تا 1398 بررسی شد. تکنیک های پایش تغییر مورد استفاده در این مطالعه شامل تفاضل باند قرمز، تفاضل باند مادون قرمز، تفاضل PCA و تفاضل PCA استاندارد شده، آنالیز برداری تغییر و مقایسه پس از طبقه بندی بوده اند. جهت تعیین آستانه از روش های آماری استفاده شده است. پس از تعیین آستانه تغییر، مناطق دارای تغییرات کاهشی، افزایشی و بدون تغییر مشخص شده است. جهت ارزیابی دقت تکنیک های پایش تغییر، پس از برداشت های زمینی که از طریق بازدید میدانی، تصاویر ماهواره ای گوگل ارث و عکس های هوایی به دست آمد، از دقت تولیدکننده، دقت استفاده کننده، دقت کل و ضریب کاپا استفاده شد. بر اساس نتایج به دست آمده، مشخص شد روش PCA1 استاندارد شده در هر دو دوره بیشترین دقت کل و ضریب کاپا را داشته است. مقادیر این دو پارامتر به ترتیب برای دوره اول برابر با 5/96 درصد و 94 درصد و برای دوره دوم برابر با 5/91 درصد و 86 درصدبه دست آمده است. روش PCA1با دقت کلی و ضریب کاپا برابر با 5/84 درصد و 74 درصد برای دوره اول و 89 درصد و82 درصد برای دوره دوم بعد از روش PCA1 استاندارد شده، بیشترین میزان دقت را بین سایر روش ها داشته است. در حالی که روش تفاضل باند مادون قرمز نزدیک، در هر دو دوره از کمترین دقت کل و ضریب کاپا نسبت به سایر روش ها برخوردار بوده است. بررسی نتایج به دست آمده در این مطالعه به خوبی نشان می دهد که در فاصله زمانی سال های 1366 تا 1398، اراضی کشاورزی(دیم) بیشترین تغییرات مثبت را داشته اند. اضافه شدن این اراضی اکثراً به قیمت از دست رفتن مراتع بوده است(به دلیل حاصلخیزی بالاتر). همچنین، در این فاصله زمانی 32 ساله، مرتع نیز دچار تغییر و تحول شده اند که تغییرات کاهشی در آن ها را می توان به دلیل شخم مراتع و اختصاص آن ها به کشاورزی دانست.
پهنه بندی کالبدی خطر آتش سوزی جنگل با روش AHP فازی و GIS (مورد مطالعه: اسالم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آتش سوزی در جنگل چه منشأ انسانی و چه منشأ طبیعی داشته باشد به عنوان بحران در سال های اخیر یکی از چالش های مهم است. هدف از انجام پژوهش حاضر تهیه نقشه پتانسیل حریق با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی در جنگل های مناطق روستایی شهراسالم به منظور مدیریت این مناطق، برای بخش های اجرایی است. در این مقاله با روش تحلیلی_مکانی و با بهره گیری از روش سلسله مراتبی فازی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS به پهنه بندی خطر آتش سوزی پرداخته شد. با استفاده از مدل رقومی ارتفاع، نقشه های شیب، جهت های جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا آماده و در ادامه نقشه های نوع پوشش گیاهی منطقه، لایه های مناطق مسکونی، کاربری و راه های منطقه نیز در GISتهیه شد. جهت رتبه بندی و وزن دهی معیارهای مؤثر در وقوع آتش سوزی از طریق روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی ابتدا، تعداد 30 پرسشنامه بین کارشناسان آتش سوزی در عرصه مناطق مورد مطالعه توزیع شد. سپس به روش فازی AHP وزن دهی شدند. لایه های وزن دار شده بر اساس دستور calculator Raster در محیط GIS ترکیب وزنی و با استفاده از توابع عضویت فازی ارزش گذاری شد. نقشه پهنه بندی خطر در پنج طبقه از مناطق با پتانسیل خیلی زیاد تا پتانسیل خیلی کم طبقه بندی شدند. از کل مساحت محدوده مطالعاتی، مساحت مناطق با خطر آتش سوزی خیلی زیاد برابر با 7170 هکتار و مساحت مناطق خطرآتش سوزی خیلی کم برابر با 6908 هکتار است. نتایج نشان داد مناطقی که در سال های گذشته دارای سابقه آتش سوزی بودند با نقشه نهایی کاملا مطابقت داشته و 48 درصد از آتش سوزی های به وقوع پیوسته در مناطقی با پتانسیل زیاد و خیلی زیاد قرار گرفتند.
ارزیابی میزان آسیب پذیری سکونتگاه های روستایی از پدیده خشکسالی با استفاده از مدل کوپراس (موردمطالعه: شهرستان داراب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خشکسالی از پیچیده ترین و ناشناخته ترین مخاطرات طبیعی است که خسارات اقتصادی، اجتماعی و محیطی جبران ناپذیری بر سکونتگاه های روستایی وارد می کند. هدف از انجام این پژوهش ارزیابی میزان آسیب پذیری سکونتگاه های روستایی از پدیده خشکسالی با استفاده از مدل کوپراس در روستاهای واقع در محدوده های خشکسالی شهرستان داراب است. در این پژوهش ابتدا با استفاده از آمار بارندگی 10 ایستگاه باران سنجی و بر اساس مدل SPI (Standardized precipitation Index) پهنه های خشکسالی شهرستان مشخص شد. سپس با استفاده از مدل آنتروپی شانون 19 متغیر آسیب پذیری در پهنه های خشکسالی بررسی و در نهایت به کمک مدل تصمیم گیری چند شاخصه کوپراس رتبه بندی روستاهای واقع در محدوده مورد مطالعه انجام شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که خشکسالی بیشترین تأثیر را بر متغیرهای تخریب منابع آب سطحی و زیرزمینی، کاهش درآمد سرانه کشاورزان، رها شدن زمین های کشاورزی بر اثر بی آبی و مهاجرت روستاییان داشته است. نتایج بررسی ها در مورد رتبه بندی روستاهای آسیب دیده از خشکسالی نشان می دهد که روستاهای دولت آباد، درنگانه، شهرک بستان و بهادران بیشترین آسیب پذیری از پدیده خشکسالی داشته اند و روستاهای تل بارگاه، جونان، نصروان و قلعه نو از آسیب پذیری کمتری نسبت به روستاهای اطراف برخوردارند.
نقش حکمروایی هوشمند شهری در دوره پساکرونا به منظور توسعه پایدار شهری با مدل تحلیل عاملی اکتشافی_تأییدی و مدل سازی SEM باAMOS (مورد مطالعه: شهر سمنان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برمبنای نظریه آشوب ( Chaos Theory ) در درون بی نظمی و آشوب، الگویی از نظم وجود دارد و شهر نیز به عنوان سیستمی پیچیده و آشوبی عمل می کند که با ورود بی ن ظمی و درون آشوب و بی نظمی به دنبال و در تلاش برای دستیابی به نظم جدیدی خواهد بود (تئوری آشوب مناسب سیستم های پیچیده مانند شهر است که با بهره گیری از آشوب و بی نظمی به وجود آمده در جهت خود نظمی و ساماندهی بهره می گیرد). نتیجه شیوع ویروس کرونا یا همان «پدیده کووید-۱۹» نیز به عنوان یک آشوب، بی نظمی و شوک بر تمدن بشری و ایجاد یک وضعیت بیگانه و ناآشنا در شهرهای ما بوده است که برای مقابله با شیوع این بیماری نوپدید و نامعمول، روش های مرسوم و موجود حکمروایی و مدیریتی در شهرهای ما پاسخگو نبوده و بایستی یک نظم نوین شهری (حکمروایی هوشمند) و شیوه های جدید و هدفدار مدیریتی و حکمروایی را بررسی و انتخاب نمود و از آشوب و بی نظمی موجود به سوی خود نظمی و خود سازماندهی و توسعه پایدار معقول در آینده حرکت کرد. در این پژوهش به بررسی و شناسایی دقیق شاخص ها و زیر شاخص های دخیل در نظم نوین شهری یا همان حکمروایی هوشمند شهری و اولویت بندی نقش آن ها در کاهش آثار مخرب کرونا و تأثیرگذاری آن در پیشرفت و توسعه پایدار در شهر سمنان با مدل تحلیل عاملی تأییدی و مدل سازی SEM با AMOS پرداخته می شود و اینکه چگونه می توان «شهروندان هوشمند» را در همراهی کامل با زیرساخت های هوشمند شهری ب ه ی ک فرصت بزرگ در پساکرونا تب دیل نمود. پس از بررسی و شناسایی و اولویت بندی دقیق شاخص ها و زیر شاخص های دخیل در این نظم نوین شهری (حکمروایی هوشمند شهری) به عنوان سبک نوین مدیریت امور شهری در پساکرونا و تحلیل متغیرها، با نمونه 22 نفری متشکل از نخبگان و خبرگان حوزه های مختلف شهرسازی و شهر هوشمند، برنامه ریزی شهری و مدیریت شهری و تکمیل پرسشنامه از شهروندان سمنان که به تعداد پرسشنامه اولیه ای به تعداد 38 نف ر به صورت آزمایشی در بین آن ها توزیع شد و اعتبار و پایایی پرسشنامه تأیید و سپس پرسشنامه اص لی ک ه براس اس حجم نمون ه در دسترس شامل 721 نفر بود توزیع و پس از تحلیل آن به بررسی و اولویت بندی متغیرهای حکمروایی هوشمند با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی در نرم افزار آماری پرداخته شد و سپس مؤلفه های مستخرج، نام گذاری شدند. در مرحله بعد با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی در AMOS ، اعتبار سازه ای تحقیق، مورد آزمون قرار گرفت و رابطه آماری بین متغیرها با شاخص های آن، تأیید شد. در الگوی نهایی تحقیق، با استفاده از آزمون های برازش مدل، روابط بین متغیرها و اثرگذاری متغیرهای مستقل و وابسته تأیید شدند. بر اساس نتایج تحقیق، «شهروندان هوشمند و زیرساخت های هوشمند» با اهمیت ترین و تأثیرگذارترین متغیر حکمروایی هوشمند شهر سمنان خواهد بود و جایگاه بعدی به ترتیب با اقتصاد هوشمند، زندگی هوشمند، تحرک و پویایی هوشمند و محیط زیست هوشمند نیز در رتبه های بعدی ارزش گذاری شدند. یافته های تحقیق حاکی از آن هستند که اهمیت شاخص شهروند هوشمند با 239/32 درصد واریانس تبیین شده نسبت به دیگر عامل ها چشمگیر تر است و پیش نیاز نظم نوین شهری سمنان یا همان حکمروایی هوشمند «شهروند هوشمند» است. «شهروندان هوشمند سمنانی» مقدمه ای برای رسیدن به حکمروایی هوشمند در سمنان خواهند بود. هوشمند شدن شهروندان سمنان نیاز به آموزش، زیرساخت ها و برنامه ریزی های هدف دار دارد. برای دستیابی به حکمروایی هوشمند سمنان، باید از همان ابتدا روی شهروندان سرمایه گذاری کرد؛ به آنها آموزش داد و با آگاهی، فرهنگ سازی و ایجاد زیر ساخت ها و تشویق شهروندان به استفاده از خدمات و دانستن فناوری های روز، باعث توسعه و تعالی پایدار و معقول شهر شد.
تبیین پیامدهای کالبدی – فضایی تغییرات کاربری اراضی کشاورزی در روستاهای بخش خمام شهرستان رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روستا اولین شکل از حیات جمعی انسان در عرصه طبیعی است که از ویژگی های اقتصادی، اجتماعی_فرهنگی، کالبدی خاصی برخوردار است. در برخی از سکونتگاه های روستایی با تغییر در فعالیت های اجتماعی_اقتصادی ناشی از گسترش فضای کالبدی، افزایش جمعیت و کارکردها دچار تحول شده و شرایط کالبدی ویژه ای را تجربه کرده و به تدریج به سوی کارکردهای شهری تمایل پیدا می کنند و فعالیت های آن ها نیز از کشاورزی به صنعت و خدمات تغییر می یابد. این مطالعه با هدف سنجش تغییرات کاربری اراضی کشاورزی و پیامدهای کالبدی_فضایی در بخش خمام صورت پذیرفته است. بدین منظور با به کارگیری روش تحقیق توصیفی_تحلیلی از روش جمع آوری اطلاعات اسنادی و میدانی، فن مشاهده و از نرم افزار نظیرGIS استفاده شده است. بدین سان ابتدا تغییرات کاربری های اراضی کشاورزی از سال 1375 تا 1395 استخراج و سپس بر اساس تغییرات روی داده، در سه دسته اراضی کشاورزی، فضای انسان ساخت و بایر، مقایسه و تحلیل شده است. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که مساحت قابل توجهی از اراضی تولیدی روستاهای ناحیه مطالعاتی به سمت کاربری های دیگر تغییر یافته، به طوریکه مشاهدات میدانی و خروجی های پرسشنامه بیانگر آن است که سطح وسیعی از اراضی زراعی به خصوص در روستاهای هدف گردشگری تغییر کاربری داده و تبدیل به خانه های دوم، شهرک های توریستی، مجتمع های اقامتی شده است. همچنین یافته های این تحقیق بیانگر آن است که بیشتر اثرات گردشگری برتغییر اراضی باغی و زراعی است.