برنامه ریزی توسعه کالبدی
برنامه ریزی توسعه کالبدی سال ششم بهار 1400 شماره 1 (پیاپی 21) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
برنامه ریزی فضایی به عنوان رویکرد بدیل توسعه پایدار در دانش جغرافیا، مبتنی بر درک درست و متناسب از فضا به عنوان پدیده ای نظام مند است که نقش محوری در هدایت جامعه به سوی اصول توسعه پایدار دارد. احداث سد و شبکه های آبیاری در قالب طرح های عمران و توسعه، به منظور تأمین آب کشاورزی، شرب و صنعت، از یک سو موجب تغییرات ساختاری- کارکردی مختلفی در نظام مکانی- فضایی سکونتگاه های انسانی شده و از سوی دیگر به عنوان اقدامی مداخله جویانه در نظام محیطی محسوب می شود که آثار و پیامدهای متعددی دارد. این پیامدها به عنوان بخشی از فضاهای جغرافیایی محسوب می شوند که در فرآیند تحول فضایی و تولید فضا نقشی مهم بر عهده دارند. این پژوهش با استفاده از روش اثباتی و تلفیقی از روش های کمی و کیفی و از طریق تکمیل پرسشنامه های خانوار و آبادی و تجزیه و تحلیل آماری، به ارزیابی آثار ناشی از اجرای سد و شبکه آبیاری علویان(در استان آذربایجان شرقی) در تغییر و تحولات نظام فضایی سکونتگاه های روستایی با رویکرد برنامه ریزی فضایی می پردازد. نتایج پژوهش نشان داد اجرای طرح سد و شبکه آبیاری علویان به لحاظ نبود نگرش جامع و نظام وار مبتنی بر اصول برنامه ریزی فضایی در مطالعه، اجرا و بهره برداری، ساماندهی و رشد متوازن نظام فضایی سکونتگاه های روستایی را درپی نداشته است.
نقش سیاست گذاری های دولت در تقویت پیوندهای شهری – روستایی و تأثیر آن بر تحولات ساختاری - کارکردی مساکن روستایی شهرستان مریوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعات جغرافیایی بر مبنای نگرش سیستمی، هر ناحیه جغرافیایی بمنزله سیستم باز تلقی می شود که روستاها و شهرها به عنوان دو جزء اصلی نظام سکونتگاهی دارای ساختار و کارکردهایی هستند که به واسطه اثر متقابل محیط طبیعی و گروه های انسانی تکوین می یابند. این ساختار و کارکردها در شهرستان مریوان به دلیل دخالت و سیاست گذاری های دولت که در قالب برنامه های عمران روستایی و بازسازی پس از جنگ تحمیلی(گسترش شبکه های ارتباطی)، ایجاد امنیت و تقویت بنیان های اقتصادی(گشایش بازارچه های مرزی غیر رسمی) انجام گرفت، دستخوش تغییرات زیادی قرار گرفته است. این مقاله با هدف بررسی تأثیر سیاست گذاری های مذکور در تحولات ساختی – کارکردی مسکن روستایی انجام گرفت. روش انجام پژوهش از حیث هدف از نوع کاربردی و از حیث ماهیت توصیفی – تحلیلی و از لحاظ روش شناسی متکی بر رویکرد اثبات گرایی است. جامعه آماری آن را خانوارهای ساکن در 121 روستای بالای 20 خانوار (سرشماری 1395) شهرستان مریوان تشکیل می دهد. تعیین حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران در دو مرحله صورت گرفت. نخست 52 روستا به روش نمونه گیری خوشه ای و متناسب با سهم حوزه های غربی و شرقی شهرستان به ترتیب 27 و 24 آبادی انتخاب شد. سپس از کل 6305 خانوار ساکن ، 307 خانوار تعیین و به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شد. مقایسه نتایج داده ها نشان داد که مسکن حوزه های غربی، هم به لحاظ ساختاری و هم کارکردی دچار تغییرات بیشتر شده اند. به طوری که طبق آزمون T میانگین تفاوت تغییرات مربوط به الگوی ساخت و فرم (64/4 واحد) عناصر زیستی(99/8 واحد) و معیشتی (69/20 واحد) مسکن روستایی در حوزه غربی بیشتر از حوزه شرقی شهرستان است.
تحلیلی بر عوامل پیش برنده فقر مسکن در سکونتگاه های روستایی (مطالعه موردی: شهرستان دهگلان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فقر پدیده ای جهان شمول، پیچیده و چند وجهی است که متناسب با سطحی از حداقل ها در تمامی جوامع به صورت نسبی نمایان می شود. آنچه که مسئله فقر را به عنوان چالشی جدی پیش روی سیاست گذاران قرار داده، مربوط به عدم بهره مندی از حداقل های زیستی(مسکن، خوراک، پوشاک) است. از این رو هدف از تحقیق حاضر، شناسایی عوامل پیش برنده فقر مسکن و سنجش درجه این نوع فقر در نواحی روستایی شهرستان دهگلان است. تحقیق از نوع کاربردی و ماهیت آن توصیفی- تحلیلی بوده و شیوه گردآوری داده ها به دو روش اسنادی و میدانی صورت گرفته و از پرسشنامه به عنوان مهمترین ابزار جمع آوری داده های میدانی بهره گرفته شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی اکتشافی(EFA)، تکنیک سروکوال، ماتریس IPA و شاخص سرشمار فقر(HI) استفاده شد. بر اساس یافته های حاصل از تحلیل عاملی، 38 گزاره، در قالب 10 زیرمعیار و 4 عامل(فقر کالبدی و عملکردی، فقر امنیت و آسایش، فقر برخورداری و بهداشت و فقر حمایتی و قانونی) شناسایی و نام گذاری شد که چهار عامل یاد شده، 8/81 درصد واریانس تجمعی عوامل پیش برنده فقر مسکن روستایی را تبیین می کنند. با در نظر گرفتن پیشران های فقر مسکن روستایی، نتایج تحقیق نشان می دهد که اگرچه کیفیت مسکن جدید روستایی در ابعاد گوناگون وضعیت نسبتاً مطلوبی داشته و فقر مسکن روستایی در ابعاد مختلف کاهش یافته، اما تفاوت هایی بین میانگین مورد انتظار و کیفیت درک شده وجود دارد، که موجب پدیدار شدن نوعی ضعف به ویژه در در ابعاد کالبدی و اقتصادی شده و دلیل عمده آن، تغییر در فضاهای عملکردی خانه های بومی و پایین بودن تسهیلات پرداختی است.
تحلیل میزان اثرگذاری نظارت دهیاری ها بر ساخت و سازها در توسعه کالبدی (مطالعه موردی: روستاهای پیراشهری کلانشهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت و تحلیل نظارت دهیاری ها بر ساخت و ساز در روستاهای حاشیه کلانشهرها از چنان اهمیتی برخوردار است که امروزه برنامه ریزان برای ارزیابی میزان توسعه کالبدی این نواحی، جنبه های مختلف نظارت دهیاری ها را مورد مطالعه قرار می دهند. تدوین مقررات و نظارت بر مراحل گوناگون اجرایی ساخت و سازهای روستایی، مهمترین مرحله در مبحث مدیریت روستایی و از جمله موضوع مدیریت عمران و توسعه روستایی است. هدف مطالعه حاضر، بررسی تأثیر نظارت دهیاری ها بر بهبود توسعه کالبدی روستاها در ساخت و سازهای کالبدی است. روش تحقیق حاضر توصیفی-تحلیل است که به منظور تحلیل از آزمون آماری رگرسیون و همبستگی و همچنین به منظور شناسایی شدت اثر متغیرهای مستقل از مدل ساختاری هوشمند استفاده شد. جامعه آماری خانوارهای روستاهای دارای دهیاری در دهستان طوس هستند که با محاسبات آماری، حجم نمونه مورد نیاز 203 خانوار با استفاده از فرمول آماری کوکران تعیین شد. همچنین با توجه به تعداد روستاها و عدم توانایی محققان در بررسی تمام آن ها، تعداد 12 روستا از بین 66 روستا بر اساس فرمول N0 انتخاب شد. بررسی نتایج، نشان می دهد که فرضیه پژوهش در اثرگذاری متغیرهای مستقل(شناخت ویژگی و شرایط محیطی روستا، الزام به دریافت مجوزها برای ساخت و ساز، بهبود خطوط انتقال انرژی، توسعه زیرساخت های عمرانی، رعایت حقوق عمومی، رعایت اصول محیط زیست، رعایت اصول ایمنی، حفظ ارزش های روستا و رعایت استاندارهای مسکونی) با ضریب تأثیر 35/0 بر متغیر وابسته یعنی وضعیت توسعه کالبدی روستا مورد تأیید بوده و همچنین اثرگذاری متغیر مستقل(متغیر علائم راهنما و هشداردهنده در هنگام ساخت و ساز) بر توسعه کالبدی روستا با توجه به پایین بودن مقدار آماره t به دست آمده که کمتر از 96/1 است، مورد تأیید قرار نمی گیرد.
شناسایی و تبیین پیشران های موثر در زمینه تاب آوری کالبدی (مطالعه موردی: نورآباد ممسنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاب آوری با توجه به وقوع سوانح طبیعی و یا انسان ساخت در دنیای امروز از مسائل بسیار اساسی است. لیکن توجه به مفهوم تاب آوری صرفاً در ابعاد کلان فاقد کارآمدی لازم بوده و شناخت این مفهوم در سطوح خرد می تواند به اجرایی شدن این امر کمک شایان نماید. تاب آوری کالبدی، یکی از ابعاد تأثیرگذار در میزان تاب آوری جوامع است که از طریق آن می توان وضعیت جوامع را ازنظر ویژگی های فیزیکی و جغرافیایی تأثیرگذار در هنگام بروز سانحه ارزیابی کرد. روش این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است. در گام نخست مؤلفه های مؤثر تاب آوری کالبدی در شهر نورآباد ممسنی شناسایی و در قالب پرسشنامه دلفی تهیه و تدوین شدند، سپس این شاخص ها به وسیله اعضای پانل دلفی مورد بررسی قرار گرفتند و شاخص هایی که امتیاز لازم را کسب نکرده اند حذف و شاخص های پژوهش تعیین شدند. در گام سوم این شاخص ها به وسیله روش میک مک مورد تحلیل و بررسی قرارگرفته و نوع متغیرها با توجه به اثرگذاری و اثرپذیری بر سایر متغیرها مشخص شد. نتایج نشان داد مؤلفه های مؤثر بر تاب آوری کالبدی شهر نورآباد ممسنی در ناحیه1، شامل متغیرهای تراکم ساختمان، تعداد طبقات، کیفیت ابنیه، اسکلت ساختمان، سطح معابر، مساحت قطعات و نوع مصالح است. از جمله ویژگی های این متغیرها تأثیرگذاری و تأثیرپذیری بسیار بالا است. متغیرها در ناحیه2، شامل تراکم جمعیت، فاصله از گسل، توپوگرافی و عمق سطح ایستایی از جمله متغیرهای مستقل کلیدی به شمار می روند. از جمله ویژگی این متغیرها قدرت تأثیرگذاری بالا و تأثیرپذیری بسیار کم است. متغیر اثرگذار در ناحیه3، زمین بایر بوده که بعنوان متغیر مستقل کلیدی به دلیل تأثیرگذاری و تأثیرپذیری کم، در گروه متغیرهای استراتژیک به حساب نمی آیند. شاخص های ناحیه4، شامل سطح اشغال، قدمت بنا، بعد خانوار، فرم قطعات و تأسیسات و تجهیزات شهری که آن ها نیز ازجمله متغیرهای استراتژیک به حساب نمی آیند و بیشتر نتایج مربوط به اثر بخشی سایر متغیرها می باشند.
شناسایی و تحلیل عناصر مؤثر بر توسعه شهر خلاق در کلان شهرهای ایران(مطالعه موردی: کلان شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه زیرساخت های موجود در شهرها و مخصوصاً کلان شهرها باید بتواند بسترهای جذابی برای جذب و پرورش استعدادها، نوآوری ها و ایده های شهروندان باشد. اهمیت شکل گیری شهرهای خلاق بدین جهت است که در دنیای رقابتی امروز، شهرهای بزرگ به عنوان محیط های تولید کننده ثروت و نوآوری محسوب می شوند. کلان شهر تبریز هم به عنوان یکی از شهرهای تاریخی ایران همواره منشأ تولید ثروت و فناوری بوده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش مؤلفه های مؤثر بر تحقق شهرهای خلاق در کلان شهر تبریز است. نوع تحقیق، کاربردی و روش آن توصیفی- تحلیلی است. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری پیرسون و رگرسیون چندمتغیره و همچنین برای اولویت بندی مناطق شهری از نظر شاخص های شهر خلاق از مدل های ANP و تاپسیس استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، مناطق ده گانه تبریز و جمعیت ساکن در آن ها است. شاخص های تحقیق شامل 10 معیار با 16 زیرمعیار است. نتایج آزمون های آماری نشان داد که تمامی مؤلفه های شهر خلاق با میزان خلاقیت مناطق شهری تبریز همبستگی مثبت و معنادار در سطح 000/0 وجود دارد. نتایج آزمون پیرسون نشان داد که دو متغیر زیرساخت های خلاقیت و طبقه خلاق با 583/0 و 557/0 دارای بیشترین سطح معناداری با تحقق شهر خلاق بودند. نتایج حاصل از مدل ANP نشان داد که دو معیار ، شامل زیرساخت های خلاقیت و طبقه خلاق به ترتیب با امتیاز 398/0 و 269/0 از اهمیت بالاتری برخوردار هستند. بررسی وضعیت مناطق مختلف شهر از نظر شاخص های شهر خلاق نیز نشان داد که مناطق 1 و 2 به دلیل تمرکز زیرساخت های خلاق و طبقه خلاق مانند استادان، دانشجویان، نخبگان و پزشکان، از نظر شاخص های شهر خلاق شرایط مناسب تری دارند. در نتیجه، راهکارهایی مانند توسعه مراکز جذب نخبگان، حفظ طبقه خلاق و سرمایه گذاری متعادل در تمامی مناطق در راستای توسعه شهر تبریز بر پایه شاخص های شهر خلاق قابل توجه هستند.
پایش و پیش بینی تغییرات کاربری و پوشش زمین در شهرهای بزرگ؛ کاربرد مدل CA-Markov در مطالعه شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پایش و پیش بینی مستمر تغییرات کاربری و پوشش زمین در شهرهای بزرگ برای مدیریت رشد و پایداری اکوسیستم شهری امری حیاتی است. این مقاله تغییرات کاربری و پوشش زمین در شهر رشت را تا سال ۱۳۹۸ پایش و تا ۱۴۰۸ مدل سازی و پیش بینی کرده است. روش مقاله توصیفی- تحلیلی، داده های سری زمانی نقشه های کاربری ، پوشش زمین و روش پردازش داده ها، از طریق بکارگیری مدل ترکیبی CA-Markovاست. اعتبار مدل در پیش بینی، با ضریب کاپا 78/0 و دقت کلی 82/0 تأیید شده است. یافته ها مؤید افزایش سطوح کلاس کاربری شهری از 4915 هکتار درسال ۱۳۷۲ به 9960 هکتار درسال ۱۳۹۸ و پیش بینی رشد به 10555 هکتار (114 درصد) تا سال ۱۴0۸ است. در مقابل پوشش کشاورزی از 29504 به 28390 هکتار تا سال ۱۴0۸ کاهش خواهد یافت. آهنگ کاهشی مشابه در پوشش شالیزار و مناطق جنگلی در مجموع نشان می دهد افزایش سطوح کاربری شهری، در جریان دست اندازی شهر به پوشش زمین و تبدیل کلاس غیر شهری درون، پیرامون و حریم شهر رخ داده است. آثار زیان بار بی ثباتی زمین و ناپایداری منابع پوششی، مسئله اصلی شهر و اکوسیستم شهری در حال و آینده است. در کوتاه مدت، مدیریت رشد کالبدی شهر بر مبنای سیاست های مهار رشد در بیرون، به ویژه کنترل بردار اصلی آن، یعنی تغییر و تبدیل پوشش زمین قابل توجه و برنامه ریزی است. در بلندمدت توسل به راهبردهای سیاست توسعه از درون، یعنی توسعه جدید و مجدد، برای پایدارسازی رشد و روند تدریجی دوره گذار به کلانشهر شدن بسیار اهمیت دارد.
تبیین اثرات فناوری اطلاعات و ارتباطات بر بهبود کیفی مساکن شهری و کیفیت زندگی شهروندان (مطالعه موردی: محله کوچه بیوک شهر یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فناوری اطلاعات و ارتباطات، تکنولوژی هزاره جدید است که در زمان حاضر بر تمامی ابعاد زندگی شهروندی تأثیر گذاشته است. به گونه ای که امروزه بحث در مورد بهبود کیفی زندگی شهروندان و ابعاد آن همچون مسکن شهری بدون در نظر گرفتن این تکنولوژی امری بیهوده است. هدف از این پژوهش بررسی اثرات این تکنولوژی بر بهبود کیفی مسکن شهری و کیفیت زندگی شهروندان در محله کوچه بیوک یزد است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده که آمار و اطلاعات آن از طریق روش های میدانی گردآوری شده است. جامعه آماری، شهروندان محله کوچه بیوک یزد است که با استفاده از فرمول کوکران، 358 نفر به عنوان جامعه نمونه با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده است. برای تحلیل داده ها از آمار استنباطی شامل (آزمون تی تک نمونه ای، مدل لیزرل، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون همگنی کای دو) استفاده شد. نتایج تحلیل ها نشان می دهد که جامعه آماری مورد مطالعه، نه تنها از سطح مناسبی از فناوری اطلاعات و ارتباطات برخوردارند، بلکه 1/78 درصد از جامعه آماری، میزان استفاده از خدمات ICT را در انجام امور رایج شهروندی، متوسط به بالا ارزیابی کرده اند. نتایج استنباطی نیز نشان می دهد میزان اثرپذیری شاخص های کیفی مسکن شهری و کیفیت زندگی شهروندان محله کوچه بیوک از ICT در سطح قوی بوده که در سطح 99 درصد اطمینان، این متغیرها با یکدیگر رابطه ای معنی دار و مستقیمی دارند.