برنامه ریزی توسعه کالبدی
برنامه ریزی توسعه کالبدی سال سوم پاییز 1397شماره 3 (پیاپی 11) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ایده شهر خلاق از راهبردهای نوپا و موثر مشارکتی جهت توسعه بنیادی شهرها و ارتقاء محیط و کیفیت زندگی شهروندان است در واقع می توان این ایده را به عنوان یک راهبرد پایدار برای همه اعصار کلانشهرهای کشور معرفی کرد. ایده ای که با پشتوانه نوآورانه، خلاقیت، فعالیت های جدید، همواره در حال تغییر و به روز شدن می باشد. با توجه به اینکه راهبرد شهرخلاق در یک بستر و محیط فرهنگی متمدن و تاریخی شکل می گیرد و رشد می یابد، در این میان کلانشهرهای کشور هم با داشتن متنوع ترین فرهنگ ها و اقلیم ها پتانسیل های فراوانی جهت دستیابی به عنوان شهرهای خلاق جهانی دارد. هدف از مطالعه حاضر، بررسی و پایش ساختار شهری از منظر راهبرد شهر خلاق می باشد که با بهره گیری از مدل تلفیقیAHP- VIKOR به سنجش وضعیت موجود خلاقیت شهری در 8 کلانشهر کشور پرداخته است. این تحقیق از لحاظ ماهیت و روش، توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و از منظر هدف، از نوع کاربردی است. یافته های تحقیق نشان می دهد در ساختارهای پنج گانه خلاقیت شهری سه کلانشهر تهران، اصفهان و تبریز به ترتیب با حداقل میزان امتیاز ویکور یا Qiیعنی 0.11، 0.47 و 0.56 در رتبه های اول، دوم و سوم قرار می گیرند و کلانشهرهای کرج، اهواز و قم به ترتیب با حداکثر میزان وزن ویکور 77/0 ، 88/0 و 90/0 رتبه های آخر را از لحاظ توانایی و پتانسیل های خلاقیت شهری در مقایسه با سایر کلانشهرهای کشور به خود اختصاص می دهند. نتایج بیانگر آن است که از یک سو در ساختارهای اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی- عملکردی خلاقیت شهری حتی بین کلانشهرهای کشور یک توزیع نامتوازن و ناعادلانه در منابع انسانی، اجتماعی و اقتصادی حاکم است و از سوی دیگر با وجود ظرفیت ها و پتانسیل های موجود در شاخص های خلاقیت شهری این توانایی ها ناشناخته مانده است به شکل شایسته در مرحله اجراء و عمل به کار گرفته نشده است.
پایش و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی و گسترش فیزیکی شهر بابل در دوره زمانی 1419-1364 با استفاده از تصاویر چندزمانه لندست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه تغییرات کاربری اراضی و گسترش بی رویه فیزیکی شهرها سبب مشکلات متعددی از جمله، در هم تنیدگی کالبدی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی شده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی تغییرات کاربری اراضی و گسترش فیزیکی شهر بابل طی 30 سال گذشته و پیش بینی روند تغییرات کاربری اراضی برای آینده می باشد. برای این منظور از تصاویر چند زمانه لندست برای سال های 1364، 1371، 1379، 1387 و 1394 استفاده شده است. در پژوهش حاضر از الگوریتم بیشترین شباهت برای طبقه بندی کاربری اراضی ، از مدل کراس تب برای شناخت تغییرات کاربری اراضی و از شاخص آنتروپی شانون گسترش پراکنده شهر بررسی شد. در ادامه برای پیش بینی روند تغییرات کاربری اراضی و گسترش فیزیکی شهر بابل نیز از مدل پیش بینی سلول های خودکار-مارکوف استفاده شد. نتایج حاصل از این پژوهش، بیانگر گسترش بی رویه شهر بابل در طی 30 سال گذشته است. به طوری که رشد 92 درصدی مساحت اراضی ساخته شده سبب تخریب بیش از حد اراضی زارعی و فضای سبز در حاشیه شهر شده است. بررسی ها نشان می دهد که با افزایش فاصله از اراضی ساخته شده میزان تغییرات کاربری اراضی کاهش چشمگیری داشته است. همچنین شاخص آنتروپی شانون طی سال های گذشته روند رو به رشدی داشته به طوری که از 73/0 در سال 1364 به 8/0 در سال 1394 رسیده است. نتایج تغییرات کاربری اراضی، رشد 33 درصدی اراضی ساخته شده و کاهش 704 هکتاری اراضی زراعی را برای سال 1419 نسبت به سال 1394 قابل پیش بینی است و این امر ضرورت توجه به موضوع گسترش شهری و پیامد های آن درشهر و پیرامون را نشان می دهد.
تحلیل اثرات نوسازی کالبدی بر کیفیت زندگی روستایی (مطالعه موردی: بخش های طرقبه و شاندیز، شهرستان بینالود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ﻃﺮح های ﻧﻮﺳﺎزی یکی از ﻣﻬﻢ ﺗﺮیﻦ اﺑﺰارهای مداخله در ﺳﺎزﻣﺎندﻫی ﻓﻌﺎﻟیﺖ ﻫﺎی ﻋﻤﺮاﻧی، ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓیﺰیکی روﺳﺘﺎ و در ﻧﺘیﺠﻪ ارﺗﻘﺎء ﺷﺮایﻂ زیﺴﺖ در ﻧﻮاﺣی روﺳﺘﺎیی است ، که زمینه را برای اراﺋﻪ یک ﺳﺮی ﺧﺪﻣﺎت ﻋﻤﻮﻣی از ﺟﻤﻠﻪ ﺗﺴﻬیﻞ ارﺗﺒﺎﻃﺎت و جریان زندگی و ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪﻫی ﻓﻌﺎﻟیﺖ ﻫﺎی ﻋﻤﺮاﻧی و ﺳﺎﺧﺖ و ﺳﺎز در روﺳﺘﺎﻫﺎ فراهم کرده است و سبب حفظ و احیای مجدد زندگی و بهبود کیفیت زندگی در مناطق روستایی شده است. هدف از این پژوهش تحلیل اثرات نوسازی کالبدی بر کیفیت زندگی روستایی در بخش روستاهای طرقبه و شاندیز (شهرستان بینالود) است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و از حیث ماهیت کاربردی است. به منظور گردآوری داده های از روش های کتابخانه ای و میدانی بهره گرفته شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل 10 روستا که در آنها نوسازی کالبدی صوت گرفته است و بالغ بر 3724 خانوار محاسبه و در در نظر گرفته شده است که 131 نمونه محاسبه و در بین روستاهای مورد مطالعه توزیع شده است. ضریب آلفای کرونباخ با هدف تشخیص پایایی پرسشنامه محاسبه شده است که در این پژوهش برای تمام های شاخص ها پرسشنامه 812/0 به دست آمده است که این حاکی از مناسب بودن ابزار پژوهش است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی(انحراف معیار، میانگین و ضریب تغییرات) و استنباطی( تی تک نمونه ای و تحلیل واریانس) و برای رتبه روستاها از لحاظ شاخص های کیفیت زندگی از مدل ویکور استفاده شد. نتایج حاصل از آزمون تی تک نمونه ای نشان داد که در بین شاخص های مورد بررسی در تحقیق، شاخص ها بهبود وضعیت فعالیت و اشتغال با میانگین(702/3)، جذب اعتبارات و کاهش هزینه(44/3)، کاهش تغییرات محیطی(33/3) و حفظ سبک معماری(26/3) هر کدام به ترتیب بیشترین اثرات را در کیفیت زندگی ساکنان روستایی به دنبال داشته است. همچنین مدل ویکور نشان داد که روستایی دهبار با میزان(68/0) دارای بالاترین رتبه؛ و روستاهای دهنو و نقندر با میزان(98/0) و (97/0)، دارای پائین ترین رتبه به لحاظ برخورداری از میزان اثرات نوسازی کالبدی در بهبود کیفیت زندگی در مناطق مورد مطالعه است.
نقش کالبد مجتمع های مسکونی در حیات پذیری اجتماعی (مطالعه موردی: مجتمع مسکونی امام (ره)، چمران و آسمان تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که رفتار انسان تحت تأثیر محیط زندگی اش شکل می گیرد، افراد در صورت شناخت ناکافی و راه کارهای نامناسب در راستای تأمین مسکن با مشکلات پیچیده ای روبرو می شوند که یکی از این مشکلات کاهش تعاملات اجتماعی در مجموعه های مسکونی است. عوامل اجتماعی یکی از مؤلفه های تأثیرگذار بر حیات پذیری مجتمع های مسکونی می باشد. سؤال این پژوهش عبارت است از اینکه کالبد معماری چگونه در تحقق حیات پذیری اجتماعی مجتمع های مسکونی مؤثر است. برای پاسخ به این سؤال سه مجتمع مسکونی آسمان تبریز، شهید چمران و مجتمع امام (ره) به عنوان نمونه های موردی انتخاب شده اند. نوع تحقیق حاضر کمی-کیفی می باشد و با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. شیوه گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای- میدانی (مشاهده، مصاحبه و پرسشنامه) وحجم جامعه آماری پرسشنامه 300 نفر برآورد شده که برای محاسبه حجم نمونه از فرمول کوکران و اطلاعات با نرم افزار Spss نسخه 20 تحلیل شده است. در این پژوهش به بررسی و تحلیل مؤلفه ها و چگونگی رابطه آن ها با یکدیگر و تأثیر آن بر حیات پذیری مجتمع های مسکونی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج تحقیق حاکی از این است که مؤلفه های سرمایه اجتماعی و امنیت در حیات پذیری مجتمع های مسکونی تأثیر دارند؛ و درنهایت کالبد معماری مجتمع های مسکونی در حیات پذیری اجتماعی مؤثر است.
تبیین ارتباط میان فرم شهر و پایداری اجتماعی (مطالعه موردی: مناطق 22گانه شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به پایداری اجتماعی موضوعی است که از اوایل قرن بیست و یکم مورد توجه صاحب نظران قرار گرفته است؛ بدین ترتیب پایداری اجتماعی در کنار پایداری اقتصادی و پایداری زیست محیطی، به عنوان یکی از مؤلفه های سه گانه دستیابی به توسعه پایدار شهری مطرح شده است. از طرف دیگر، فرم شهری با دربر گرفتن مؤلفه هایی از قبیل شبکه های ارتباطی، سیستم های حمل و نقل عمومی درون شهری، دسترسی های پیاده و دوچرخه، استخوان بندی فضایی، توزیع فضایی فعالیت ها، ریخت شناسی مسکن و اندازه سکونتگاه، سیمای طبیعی و سیمای غیرفضایی از ابعاد مهم شناخت و تحلیل شهر محسوب می شود. با توجه به درهم آمیزی مؤلفه های این مفهوم با ابعاد مختلف شهر، نقش آن بر جوانب مختلف پایداری از جمله پایداری اجتماعی انکارناپذیر خواهد بود. مطرح شدن مفهوم توسعه پایدار شهری، برنامه ریزان و سازمان های مردم نهاد بین المللی را بر آن داشت تا چارچوب های جدیدی را برای طراحی مجدد و بازسازماندهی مکان های شهری برای دستیابی به پایداری ارائه دهند. مروری منتقدانه به این رویکردها، حاکی از عدم توافق بین مطلوب ترین فرم شهری در زمینه پایداری است. این تناقضات در زمینه پایداری اجتماعی به دلیل ماهیت غیرملموس آن و نیز محوریت انسان و تعاملات وی در تعیین میزان این جنبه از پایداری، به اوج می رسد. در این پژوهش، محقق به دنبال آن است که ارتباط میان مؤلفه های فرم شهری و پایداری اجتماعی را در مناطق 22گانه شهر تهران با استفاده از روش پژوهش توصیفی تحلیلی تبیین نماید. مدل های کمی تحلیل عاملی و رگرسیون خطی و نیز ابزار پرسش نامه ساکنین (2200 پرسش نامه در سطح مناطق شهر تهران) و نرم افزار SPSS محقق را در پیمایش این مسیر یاری رسانده است. یافته های پژوهش نشان می دهد ارتباط معناداری میان عوامل اصلی فرم شهری با عامل ترکیبی شاخص های پایداری اجتماعی (میزان دسترسی شهروندان به خدمات محلی، میزان امنیت اجتماعی، میزان مشارکت در فعالیت های اجتماعی و گروهی، میزان تعامل با دیگر ساکنین یا گروه های اجتماعی، رضایتمندی از سکونت و میزان دسترسی شهروندان به مسکن قابل استطاعت) در مناطق 22گانه شهر تهران وجود دارد.
نقش بازارچه های مرزی در موازنه سازی و تقارن فضای اقتصادی مناطق مرزی ایران (مطالعه موردی: بازارچه مرزی مریوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازارچه های مرزی از جمله مولفه های تأثیرگذار بر موازنه و تقارن فضای اقتصادی بین مناطق مرزی ایران با سایر مناطق است که این موازنه می تواند دارای تأثیرات مثبت و منفی به ترتیب برای خود منطقه و کل کشور باشند. سؤال اصلی مقاله حاضر این است که بازارچه های مرزی ایران و مشخصا بازارچه مرزی مریوان چگونه می توانند در موازنه و تقارن اقتصادی مناطق مرزی ایران با سایر مناطق نقش همگرا و همپوشان داشته باشند؟ در این مقاله با استفاده از مدل سوآت تلاش خواهد شد با طبقه بندی و تحلیل شاخص های درونی و بیرونی و نیز بررسی توانایی ها، کاستی ها، فرصت ها و تهدیدات اقتصادی بازارچه های مرزی برای موازنه و تقارن فضای اقتصادی مناطق مرزی ایران با سایر مناطق به تحلیل و بررسی نقش بازارچه های مرزی در موازنه سازی فضای اقتصادی مناطق مرزی ایران با سایر مناطق پرداخته شود و برای سنجش وزن سنجه ها نیز از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) استفاده خواهد شد. نتایج این مقاله نشان می دهد که استراتژی مطلوب موازنه و تقارن فضای اقتصادی مناطق مرزی ایران با سایر مناطق استراتژی های رقابتی است. در این استراتژی هدف این است که روش هایی استفاده شود تا با استفاده از نقاط قوت داخلی از تأثیر منفی تهدیدات خارجی مثل قاچاق کالا جلوگیری شود و حتی سعی شود تهدیدات را از بین ببرند. این راهبرد مربوط به وضعیت خارجی بازارچه های مرزی است و نقاط منفی (تهدیدات پیش روی) آن را در ارتباط با بیرون ارزیابی می کند. هدف این راهبرد تا حد امکان کاهش تهدیدها است.
سنجش ابعاد کالبدی تاب آوری جوامع روستایی در مواجهه با سیل (مطالعه موردی: حوضه آبخیز گرگانرود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه نگرش به مخاطرات طبیعی تغییرات چشمگیری داشته و دیدگاه غالب از تمرکز بر کاهش "آسیب پذیری" به افزایش "تاب آوری" تغییر یافته است. مطابق آمارها، سیل و طوفان بیشترین خسارات و تلفات را به جوامع بشری واردکرده است. این امر در کشور و استان گلستان نیز صادق است. زیرا، نتایج بررسی ها در زمینه مخاطرات طبیعی این استان نشان می دهد که 215 روستای آن، در معرض خطر دائم سیل قرار دارند. اگرچه طی سال های اخیر در این استان غالباً تدابیری با رویکرد کاهش آسیب پذیری و با تاکید بر ابعاد کالبدی روستاها اتخاذ شده ولی از منظر سنجش تاب آوری در مواجهه با مخاطرات سیل، از بُعد کالبدی نیز اقدام موثری صورت نگرفته است. لذا، هدف از این تحقیق تعیین و سنجش رابطه بین عوامل و مولفه های کالبدی و میزان تاب آوری جوامع روستایی در مواجهه با مخاطرات سیل در حوضه آبخیز گرگانرود است. این پژوهش از نوع مطالعات کاربردی بوده و به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است. جامعه آماری شامل 106 روستا با تعداد 22942 خانوار است که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و تصادفی در کنار بهره مندی از فرمول کوکران، تعداد 31 روستا با 318 خانوار بعنوان حجم نمونه تعیین شد. یافته های تحقیق نشان می دهد هرچقدر فاصله بافت و کالبد روستا از رودخانه بیشتر باشد، میزان تاب آوری روستائیان نیز افزایش می یابد. این امر در خصوص تاب آوری اجزای کالبدی روستا از جمله فاصله واحدهای مسکونی، مزارع و باغات و نیز سایر مستغلات تا رودخانه نیز صادق است. همچنین، معابر روستایی با بهبود کیفیت پوشش معابر، به همراه افزایش طول کانیوو و جدول کشی، می توان شاهد کاهش آسیب پذیری و متعاقباً موجب بهبود تاب آوری کالبدی روستاها بود. گفتنی است، با افزایش عمر مساکن از میزان تاب آوری خانوار روستایی کاسته می شود. به طوری که، احداث خانه های نوساز و توجه به طرح های بهسازی مسکن و اقدامات مقاوم سازی بنا می تواند تاب آوری آنها را در برابر مخاطرات سیل بهبود بخشد. همچنین، نتایج تحقیق نشان می دهد که تاب آوری روستاهای منطقه در بُعد کالبدی کمتر از حد متوسط با میانگین 89/2 بوده که در این بین، خانوارهای روستایی زیرحوضه های چهل چای، قورچای و تیل آباد دارای تاب آوری کالبدی در متوسط بوده و اکثر خانوارهای روستایی زیرحوضه های سفلی گرگانرود، محمدآباد-زرین گل، مادرسو و قرناوه، دارای تاب آوری کالبدی ضعیفی می باشند.
تحلیل فضایی نشاط اجتماعی در سطح مناطق شهری مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به تعریف محوری نشاط اجتماعی بر پایه نظر وینهوون باید گفت که وی رفتاری را نشاط بخش می داند که موجب مطلوب بودن کیفیت زندگی می شود. بنابراین هدف این نوشتار تعریف تحلیل فضای نشاط اجتماعی در سطح مناطق شهری بوده است. ابتدا باید گفت فردی که نشاط خود را از طریق شیوه های رفتاری و بیانی با انرژی بالا، جذابیت، شوخ طبعی، شور و شعف در محافل صمیمی به دیگری سرایت می دهد، جزء تیپ گرم نشاط دهنده قرار می گیرد و اگر حس خوب را به دیگری انتقال دهد، تیپ سرد نشاط دهنده تعریف می شود. بعد از مصاحبه با افراد نشاط دهنده در این پژوهش به افرادی برخوردیم که عکس افراد نشاط دهنده بودند، این افراد نشاط گیرنده تعریف شده اند که حاصل نشاط آنها در محافل صمیمی رسیدن به آرامش و آسودگی خاطر بوده است. با توجه به این گروه بندی باید بیان کرد که درحوزه سرزندگی اجتماعی در شهرها، متغیر نشاط اجتماعی به همراه مولفه های آن نقش به سزایی در زندگی افراد و برنامه ریزی شهری خواهد داشت. براساس چنین فرایندی روش تحقیق این پژوهش به صورت ترکیبی بوده که در گام اول از روش کیفی(مطالعه موردی جمعی)، در مرحله بعد روش کمی(پیمایش) و در آخر هم از روش درون یابی نقطه ای استفاده شده است. نمونه گیری براساس این سه گام به صورت موردی نوعی، تصادفی و مکانی- منطقه ای بوده است. قلمرو تحقیق شهر مشهد و مناطق آن در نیمه اول سال 1397 بوده است. ابزار جمع آوری اطلاعات، مصاحبه نیمه عمیق، پرسشنامه مصاحبه ای و ترسیم توزیع فضایی یافته ها بر روی نقشه مناطق شهری بوده است. یافته ها بیانگر این است که معیار نشاط اجتماعی شهروندان درحد متوسط بدست آمده است، مناطق(1-2-4-5) در موقعیت متوسط روبه پایین، منطقه9 در سطح متوسط و مناطق(3-6-7-8-10-11-12 و ثامن) متوسط رو به بالا قرار گرفته اند. از نظر نشاط بخشی اجتماعی مناطق10-11-12به ترتیب در بالاترین موقعیت نشاط اجتماعی و مناطق 5-4-1 به ترتیب در پایین ترین موقعیت قرار داشته اند. در بین مناطق شهری مشهد منطقه 10 در جایگاه اول نشاط بخشی اجتماعی و منطقه 5 شهری در آخرین رتبه بندی مناطق 13گانه قرار گرفته است.