تحقیقات سیاسی و بین المللی
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره چهارم تابستان 1391 شماره 11 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ، پدیده های متعددی به مثابه ی عوامل موثر بر ساخت دهی و تشکیل ملت ها مدنظر قرار گرفته اند؛ از جمله مهم ترین این عوامل می توان به سرزمین، زبان، مذهب، تاریخ، ایدئولوژی و نژاد مشترک اشاره کرد. ولی تاریخ گواه آن است که در موارد بسیار، با وجود چنین الزاماتی، ملت هایی شکل گرفتند که پایدار نماندند. اگر مبنای شکل گیری ملت ها صرفاً گزاره ای دال بر اهمیت یکی از عوامل ذکر شده باشد، حداقل یک مورد نقض تاریخی وجود دارد که گزاره های فرضیه ی مورد نظر را ابطال می نماید. پژوهش حاضر با رویکردی ابطال گرایانه، ضمن اقدام پژوهی تاریخی و تفسیر ی، با روش تحلیل متون و گردآوری اطلاعات به شیوه ی غیر مستقیم کتابخانه ای و اسنادی، به ذکر یک یا چند موردکاوی، صرفا ً به مثابه ی موارد نقض برای ابطال فرضیه ی اول می پردازد. سپس نتیجه گیری می کند که ملت سازی زمانی پایدار می گردد که توسعه ی ملت بر محور عدالت اجتماعی و بر مبنای عوامل موثر بر ملت سازی نظیر سرزمین، زبان، مذهب و ایدئولوژی مشترک باشد؛ به عبارت دیگر عوامل موثر بر ملت سازی فقط زمانی به ملت سازی پایدار می انجامد که این عوامل با عدالت اجین شده باشند. بر اساس داده های به دست آمده، مثال نقضی برای فرضیه ی دوم یافت نشد؛ در نتیجه نمی توان آن را رد کرد. بنابراین به نظر می رسد که یکی از مهم ترین عوامل پایداری هر جامعه ای، صورت بندی فراگرد ملت سازی بر محور عدالت اجتماعی و ادراک از آن است؛ عدالتی که امکان حیات آزاد، اخلاقی و رو به تکامل را برای همه ی اقوام، فرقه ها، نژادها و زبان ها فراهم آورد.
توانمندی ها وآسیب پذیری های راهبردی ایران در بخش نفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله مجموعه ی توانمندی ها و محدودیت های راهبردی ایران را در بخش نفت بررسی می کند؛ تا نشان دهد، ذخایر انرژی کشور چگونه بر مولفه های قدرت و اعتبار ملی و بین المللی ایران تاثیر می گذارند. مقاله در تحلیل توانمندی ها و آسیب پذیریهای ایران در این بخش، با توجه به رویکرد ساختار- کارگزار، به رابطه ی تعاملی میان بازیگر نفتی و ساختار و قواعد بازار نفت توجه نشان می دهد. این رابطه تعاملی به این معناست که کشوری همچون ایران ظرفیت ها و امکانات ویژه ای برای تاثیرگذاری بر بازار نفت و پیشبرد منافع خود در اختیار دارد و در عین حال، در ابعاد مختلف از تحولات بازار تاثیر می پذیرد و این تاثیرپذیری ها، نشانگر نقاط آسیب پذیر و تهدیدزای ناشی از موقعیت نفتی ایران است. مقاله با بررسی 15 شاخص مرتبط با بخش نفت و گاز کشور نشان می دهد که ایران به عنوان بازیگری میان پایه در بازار نفت جهان، هم توان تاثیر گذاری بر بازار در راستای منافع خود را دارد و هم به شدت از تحولات بازار تاثیر می پذیرد. بنابراین با طیف متنوعی از توانمندی ها وآسیب پذیریها به طور همزمان در بازار روبروست. مقاله شرایط حال و آینده ی نزدیک کشور، در ارتباط با شاخص های مورد نظر را مورد بررسی قرار می دهد تا تصویری واقع بینانه و متکی بر شواهد از ظرفیت های قدرت آفرین و تهدیدزای ثروت نفت کشور ارایه نماید. این معیارها را می توان به عنوان شاخص های قدرت انرژیک کشورهای صادر کننده ی نفت و گاز مطرح کرد.
تاثیر مسایل ایدئولوژیک بر سیاست خارجی عربستان در قبال ایران از سال 2003 به بعد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی، تحلیل و ارزیابی تاثیر مسائل ایدئولوژیک عربستان بر سیاست خارجی این کشور پس از سال ۲۰0۳ در قبال سیاست های جمهوری اسلامی ایران می باشد، که تحت تاثیر این مسایل روابط ایران و عربستان دچار نوسانات شدیدی شده است؛ در واقع مسایلی چون مذهب سنی و وهابیت، رهبری جهان اسلام و نوع روابط این کشور با غرب سبب تقابل ایدئولوژیک با ایران و اتخاذ سیاست های خصمانه نسبت به مواضع ایران شده است. در این مقاله به بررسی تاثیر این مسایل و سیاست های غیر دوستانه ی عربستان ناشی از این مسایل می پردازیم.
تاثیر سلاح های هسته ای بر تداوم ساختار نامتوازن تک قطبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پایان جنگ سرد و پیدایش لحظه ی تک قطبی، سبب شکل-گیری مناظره ای پرمشاجره شده است، حول این که چگونه می توان غیبت یک ائتلاف توازن بخش علیه ایالات متحده را توضیح داد. تمرکز نزدیک به هژمونیک قدرت در یک کشور، همیشه دیگر قدرت های بزرگ را به سوی یک ائتلاف توازن بخش سوق داده است، که توسط نظریه توازن قدرت به عنوان یک قانون آهنین مورد توجه قرارگرفته است. چرا هیچ توازن بخشی علیه ایالات متحده بر نمی خیزد؟ چرا به رغم پیش بینی نظریه ی توازن قدرت، دیگر قدرت ها علیه تمرکز نزدیک به هژمونیک قدرت ایالات متحده دست به ائتلافی توازن بخش نزده اند؟ پاسخ این است که در یک جهان اتمی هدف توازن (تضمین بقای دولت ها) می تواند تحت شرایط تک قطبی به دست آید و مانع تجدید یک توازن قدرت در سیستم شود.
جایگاه حزب الله لبنان در استراتژی بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله شناسایی و تحلیل جایگاه حزب الله لبنان در استراتژی بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران است. اقدامات حزب الله لبنان در مجاور مرزهای اسراییل (به عنوان تهدید اصلی علیه جمهوری اسلامی ایران) ضمن دادن موقعیت مهم به این جنبش منجر به افزایش توان بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران گردیده است. بنابراین سوال اصلی مقاله حاضر این است که: حمایت جمهوری اسلامی ایران از حزب الله لبنان چه تاثیراتی بر توان بازدارندگی ایران دارد؟ در پاسخ به سوال فوق، فرضیه تحقیق آن است که: حمایت جمهوری اسلامی ایران از حزب الله موجب افزایش قدرت بازدارندگی ایران می گردد. در راستای آزمون فرضیه فوق، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی متغیرهایی مانند افزایش عمق استراتژیک ایران، شکست استراتژی بازدارندگی و کاهش ضریب امنیت نظامی اسراییل و کاهش احتمال حمله ی نظامی به ایران مورد بحث قرار گرفت. نتایج تحقیق حاکی از این است که: حمایت جمهوری اسلامی ایران از حزب الله در مسیر مواجهه با رژیم اسراییل از یک سو، موجب شکست بازدارندگی و کاهش امنیت ملی اسراییل گردیده و از سوی دیگر، ضمن افزایش عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران منجر به کاهش احتمال هر گونه تهاجم نظامی علیه ایران شده است. این وضعیت، در نهایت باعث افزایش قدرت بازدارندگی غیرمستقیم منطقه ای و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران شده است.
روند اصلاح قانون اساسی در ترکیه و تاثیر آن بر پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترکیه در چند دهه ی اخیر تلاش های فراوانی را برای حضور در میان کشورهای اروپایی انجام داده است. درخواست رسمی ترکیه برای پیوستن به جامعه ی اروپا در24 آوریل 1987 ارایه شد. روند مذاکرات برای الحاق از 13 اکتبر 2005 با امضای سندی 35 فصلی آغاز شد؛ روندی که به یک دوره ی 10 ساله از مذاکرات مشروط شده و در آن اتحادیه اروپا شروط، معیارها و استانداردهایی را برای پیوستن این کشور تعیین نموده است. دولت ترکیه در راستای درخواست های اتحادیه اروپا، اصلاحات گسترده ای را در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی و اعطای برخی امتیازات به اقلیت های قومی و مذهبی در دستور کار خود قرار داده است. این مقاله با بررسی نقش و تاثیراین اصلاحات، درچارچوب روش توصیفی- تحلیلی، با استناد به داده های اسنادی و با بهره گیری از نظریه ی هم گرایی مدعی است که با توجه به رویکرد ایدئولوژیک اروپا در خصوص پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا، این اصلاحات تاثیر چندانی بر موقعیت ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا ندارد و به نظر می رسد که اساساً غرب به علل تمدنی و فرهنگی تمایل جدی برای پذیرش ترکیه به اتحادیه اروپا را نخواهد داشت.
خیزش نظامی چین و چالش های پیش روی هژمونی آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خیزش نظامی چین یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ مدرن روابط بین الملل است. این کشور بیش از دو دهه است که با در پیش گرفتن سیاست های عقلایی در دو حوزه ی داخلی و بین المللی به پیشرفت های عظیمی نایل آمده است. کسب این موفقیت ها در ترکیب با قابلیت های وسیع این کشور، آن را به قدرتی بزرگ و تاثیرگذار و یکی از کاندیداهای ابرقدرتی در قرن بیست و یکم تبدیل ساخته است. از آنجا که ایالات متحده خود را تنها ابرقدرت جهان مدرن فعلی می داند، خیزش چین بیش از هر چیز می تواند چالش هایی را برای هژمونی ایالات متحده ایجاد نماید؛ که این مساله خود ضرورت پاسخگویی و واکنش ایالات متحده را به همرا دارد. مقاله ی حاضر ضمن ارزیابی پیشرفت های نظامی چین در سالهای اخیر و همچنین بررسی تاثیرات و نتایج این پیشرفت ها به دنبال پاسخ به این پرسش می باشد که، سیاست آمریکا برای مقابله با خیزش نظامی چین چه می باشد؟ فرضیه ای که در این مقاله به دنبال ارزیابی آن هستیم این است که، رشد و توسعه ی اخیر نظامی چین بیش از هر چیز نشانشگر تمایل چین به کسب هژمونی جهانی می باشد، از این رو با خیزش چین و تثبیت جایگاه جهانی آن در نظام جدید بین المللی، طی دهه های آتی، تضاد اساسی منافع ایالات متحده و چین بیش از پیش علنی شده و این برخورد منافع ورای اختلاف ایدئولوژیک، در نهایت به رقابت منافع استراتژیک بین آمریکا و چین در منطقه آسیا- پاسیفیک و یا حتی در جهان منتهی می شود. و از آنجایی که این مساله با سیاست های آمریکا همخوانی ندارد، لذا ایالات متحده با پیگری دو استراتژی مهار و مشارکت به این معمای امنیتی واکنش نشان خواهد داد.
معرفی و نقد کتاب بازاندیشی دین و امور جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روابط بین الملل که دهه ها تحت سلطه ی نظریه ی واقع گرایی قرار داشت، اخیراً شاهد رویکردهای متنوع به نظریه پردازی بوده و به ویژه اقبال گسترده ای نسبت به نظریه چرخش » سازه انگاری نشان داده است. این نظریه بخشی از آن چبزی است که به عنوان 1 در رشته ی روابط بین الملل شناخته می شود. این رویکرد جدید بر نیروها و « فرهنگی عواملی به جز ایستارهای رایج در مورد قدرت و امنیت تمرکز می کند. اما حتی در این نادیده « دین » ، قالب فکری جدید که با فرهنگ، هنجار و ارزشها سازگاری بیشتری دارد هم گرفته شده است. همانطور که تیموتی شا 2 می نویسد، تا زمان حملات 11 سپتامبر نظریه پردازان به نقش دین در روابط بین الملل کاملاً بی توجه بودند. اما این روند طی سالهای اخیر دستخوش دگرگونی شده، پژوهشگران زیادی بررسی این موضوع را در دستور کار خور قرار داده اند. 3 بود که 2 سال پیش « دین و نظریه روابط بین الملل » یک نمونه از این استقبال، کتاب به ویراستاری جک اسنایدر 4 منتشر شد. کتاب در پی یافتن پاسخ این پرسش بود که چرا در نظریه های روابط بین الملل، نشانی از دین به چشم نمی خورد. نویسندگان این کتاب دین را به عنوان یک عنصر متمایز که چارچوب بندی های خاص خود را برای نظریه های روابط بین الملل در پی دارد، تعریف کرده و خواستار ارایه ی تفسیری نوین از نظریه های روابط بین الملل به ویژه سه نظریه اصلی آن یعنی واقع گرایی، لیبرالیسم و سازه انگاری شدند؛ به نحوی که قابلیت تحلیل آثار دین در عرصه ی سیاست را به دست آورد. کتاب شا و همکارانش اگرچه از آموزه های کار اسنایدر بهره برده، اما در این مسیر گامی به جلو برداشته است؛ چرا که اولاً، بحث را منحصر و محدود به نظریه پردازی ننموده و ثانیاً، رویکردی تاریخی را برای ریشه یابی بسترها و عوامل حذف دین از عرصه ی روابط بین الملل در پیش گرفته است. تیموتی شا استاد دانشگاه جرج تاون و مدیر پروژه ی آزادی مذهبی در مرکز برکلی برای دین، صلح، و امور جهانی است و آلفرد اسپان و مونیکا تافت دیگر ویراستاران کتاب نیز اساتید دانشکاه کلمبیا و هاروارد هستند. هر سه این افراد سابقه ی طولانی ای در پژوهش های مرتبط با دین داشته و در اثر جدیدشان به این سؤال می پردازند که آیا ساختار 1 است؟ « چرخش دینی » نظریه های روابط بین الملل و تاریخ روابط بین الملل در شرف یک به اعتقاد ویراستاران کتاب جواب مثبت است. همانطور که در مقدمه ی کتاب آمده است، تأثیر دین در امور جهانی یکی از مسایل اختلاف برانگیز بین دانشوران روابط بین الملل و فعالان عرصه ی سیاست خارجی است. برخی معتقدند که دین یک نیروی مخرب و مناقشه برانگیز است که باید از عرصه ی روابط بین الملل کنار گذاشته شود. بعضی دیگر نیز آن را بی ارتباط و عاری از هرگونه اثربخشی علی و معلولی بر سیاست بین المللی می دانند. اما گروهی هم هستند که دانش روابط بین الملل را بدون پرداختن به نقش مذهب، ناقص و ناکارآمد می بینند و به دنبال ایجاد یک چرخش مذهبی در این رشته هستند. کتاب از 18 مقاله تشکیل شده است که در 6 فصل سامان یافته اند. فصل یک، با مقالاتی از برایان هییر 2، ژوزه کازانوا 3 و الیزابت شاکمن هارد 4 ، به بررسی موضوع سکولاریزه کردن نظریه و عمل می پردازد. فصل دوم، با مقالاتی از آلفرد استپان 5، راجیو بارگاوا 6، رابرت هفنر 7، جان وایت 8 و کریستین گرین 9 بر رابطه ی دین با دموکراسی و ، حقوق بشر متمرکز است. فصل سوم، با استفاده از مقالات مونیکا تافت 10 و دانیل فیلپات
به جستجوی نقش دین در صلح و جنگ در سطح جهان می پردازد. فصل چهارم، با مقالاتی از مایکل بارنت 2، کاترین مارشال 3، و تامس بنچاف 4، تأثیر مذهب بر انسان دوستی را بررسی می کند. فصل پنجم، که به مذهب و رسانه اختصاص دارد و احتمالاً بهترین فصل کتاب است، مقالاتی از مهرزاد بروجردی، نیکول عالم 5 و دایان وینستون 6 را در بر دارد. فصل پایانی هم از مقالات والتر راسل مید 7، تامس فار 8، فردریک بارتون 9، شانون هایدن 10 و کارن فون هیپل 11 ، تشکیل شده و به نقش دین در سیاست خارجی ایالات متحده می پردازد. یک مجموعه ی فشرده از نظرگاه های « بازاندیشی دین و امور جهانی » کتاب نویسندگان معتبر در عرصه ی روابط بین الملل و احتمالاً کاملترین اثری است که تا کنون به پیوند دین و روابط بین الملل پرداخته است. مقالات این کتاب به دنبال بررسی این موضوع هستند که معظلات ناشی از نادیده گرفتن مذهب در رشته ی روابط بین الملل کدامند و چگونه می توان راه حل هایی برای بازگرداندن دین به کانون مطالعات بین المللی ارائه کرد. را محصول فراموشی تدریجی دین در نتیجه ی « ایده سکولاریزاسیون » ، نویسندگان مقالات فرایند مدیرنیته می دانند و آن را به طور جدی مورد نقد قرار می دهند. کتاب در حقیقت تلاشی است برای باز گرداندن دین به روابط بین الملل از طریق زیر سؤال بردن محدودیتهای تجربی و اخلاقی ای که این دو را از هم دور کرده اند. برای مدتی طولانی این اجماع نانوشته اما مستحکم وجود داشت که با قوت گرفتن جریان دین رو به زوال خواهد رفت. بعد هنجاری یا اخلاقی این مفرضه از ،« توسعه » نوسازی یا این قرار بود که با نوسازی سیاسی و دموکراتیزه شدن جوامع، دین تنها به حوزه ی
خصوصی محدود می شود. اما این مفروضه اکنون و به ویژه پس از حادثه ی 11 سپتامبر « سکولار » کاملاً زیر سوال رفته است. همانطور که استپان می نویسد، دوگانه انگاری جهان خصوصی که توسط نظریه پردازان سکولاریزاسیون تبلیغ « معنوی » عمومی در برابر جهان می شود، منجر به غفلت از دین و عوامل مذهبی در جهان سیاست و روابط بین الملل شده است. این وضعیت منجر به شکل گیری یک پارادوکس شده است: دین در طی دهه های اخیر به یکی از تأثیرگذارترین عوامل بر امور جهانی تبدیل شده است؛ اما نقش آن هم در عرصه ی مطالعات نظری و هم رویه های عملی همچنان نامکشوف مانده است. در چنین بستری است که ضرورت کارهایی نظیر آنچه تیموتی شا و همکارانش برای پر کردن این خلاء انجام داده اند، بیشتر به چشم می آید. یکی از جالبترین مباحث کتاب که در چندین مقاله ی آن پیگیری شده است، نقد دیدگاه ساموئل هانتینگتون نسبت به مذهب به عنوان یک عامل ریشه ای درگیری و جنگ در جهان پس از جنگ سرد است. اکثر نویسندگان مقالات کتاب بر این باورند که دین اغلب منبعی برای پیشبرد دموکراسی و حقوق بشر بوده است. از این منظر هانتینگتون متهم است که تنها یک طرف داستان را تعریف کرده و در نشان دادن نتایج خشونت بار باورهای مذهبی اغراق نموده است. هرچند بعضی از نویسندگان مقالات کتاب در مورد پررنگ تر شدن نقش دیدن در سیاست بین المللی چندان خوشبین نیستند و بر نقش آن در برانگیختن تنش بین دولتها و تروریسم انگشت می گذارند، اما ارزش این کتاب به خاطر تلاشی است که برای روشن کردن فواید یا دست کم بی ضرر بودن دین برای بشر در سطح ساختارهای جهانی انجام می دهد. نشان دادن اینکه چگونه دین می تواند فرایندهای صلح سازی و حل منازعات را تسهیل کند، یکی از همین رویه هاست. برای مثال وایت و گرین به بررسی این نکته پرداخته اند که چگونه از دهه ی 1970 به بعد دین نقش عمده ای در گسترش حقوق بشر داشته است.
در مجموع اثری جالب، غنی، و روشنگر است که « بازاندیشی دین و امور جهانی » خواندن آن برای هر علاقمند به دین و روابط بین الملل ضروری است. البته کتاب ضعف هایی هم دارد؛ مثلاً مانند بسیاری از مجموعه مقالات، این کتاب هم دچار مسأله عدم یکدستی کیفیت فصول و مقالات است. افزون بر این عدم توافق نظری نویسندگان مقالات در مورد تعریف دین و کارکردهای آن یکی از موانعی است که خواندن کتاب را دشوار کرده و بعضاً مخاطب را سرگردان می کند. به نظر می رسد که خواننده برای درک و همراهی با هر مقاله وتصدیق نتایج آن هر بار نیاز به باز تعریف تصویری دارد که از دین در ذهن او نقش بسته است. علاوه بر این فقدان مقاله یا مقالاتی در مورد ماهیت و ذات دین و به ویژه پیچیدگی ها و پویای های آن به نحوی که مبین همه ی کارکردها و نتایجی باشد که در کتاب در مورد آن بحث شده است، هم شدیداً به چشم می آید. با این وجود از آنجا که این حوزه ی مطالعاتی هنوز بسیار جوان است، تلاش ویراستاران برای جمع آوری این مجموعه ی کامل و منسجم قابل قدردانی است و این ضعف ها چیزی از ارزش کتاب کم نمی کند.