توجه به پایداری اجتماعی موضوعی است که از اوایل قرن بیست و یکم مورد توجه صاحب نظران قرار گرفته است؛ بدین ترتیب پایداری اجتماعی در کنار پایداری اقتصادی و پایداری زیست محیطی، به عنوان یکی از مؤلفه های سه گانه دستیابی به توسعه پایدار شهری مطرح شده است. از طرف دیگر، فرم شهری با دربر گرفتن مؤلفه هایی از قبیل شبکه های ارتباطی، سیستم های حمل و نقل عمومی درون شهری، دسترسی های پیاده و دوچرخه، استخوان بندی فضایی، توزیع فضایی فعالیت ها، ریخت شناسی مسکن و اندازه سکونتگاه، سیمای طبیعی و سیمای غیرفضایی از ابعاد مهم شناخت و تحلیل شهر محسوب می شود. با توجه به درهم آمیزی مؤلفه های این مفهوم با ابعاد مختلف شهر، نقش آن بر جوانب مختلف پایداری از جمله پایداری اجتماعی انکارناپذیر خواهد بود. مطرح شدن مفهوم توسعه پایدار شهری، برنامه ریزان و سازمان های مردم نهاد بین المللی را بر آن داشت تا چارچوب های جدیدی را برای طراحی مجدد و بازسازماندهی مکان های شهری برای دستیابی به پایداری ارائه دهند. مروری منتقدانه به این رویکردها، حاکی از عدم توافق بین مطلوب ترین فرم شهری در زمینه پایداری است. این تناقضات در زمینه پایداری اجتماعی به دلیل ماهیت غیرملموس آن و نیز محوریت انسان و تعاملات وی در تعیین میزان این جنبه از پایداری، به اوج می رسد. در این پژوهش، محقق به دنبال آن است که ارتباط میان مؤلفه های فرم شهری و پایداری اجتماعی را در مناطق 22گانه شهر تهران با استفاده از روش پژوهش توصیفی تحلیلی تبیین نماید. مدل های کمی تحلیل عاملی و رگرسیون خطی و نیز ابزار پرسش نامه ساکنین (2200 پرسش نامه در سطح مناطق شهر تهران) و نرم افزار SPSS محقق را در پیمایش این مسیر یاری رسانده است. یافته های پژوهش نشان می دهد ارتباط معناداری میان عوامل اصلی فرم شهری با عامل ترکیبی شاخص های پایداری اجتماعی (میزان دسترسی شهروندان به خدمات محلی، میزان امنیت اجتماعی، میزان مشارکت در فعالیت های اجتماعی و گروهی، میزان تعامل با دیگر ساکنین یا گروه های اجتماعی، رضایتمندی از سکونت و میزان دسترسی شهروندان به مسکن قابل استطاعت) در مناطق 22گانه شهر تهران وجود دارد.