مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های فرزندپروری و گرایش به مصرف مواد مخدر با در نظر گرفتن نقش میانجی تکانشگری بود. روش: روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه ی آماری پژوهش را دانشجویان دانشگاه حکیم سبزواری در سال 1398-1397 تشکیل دادند (7248 نفر). برای انتخاب نمونه، از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای استفاده شد و تعداد 376 نفر (216 دختر و 160 پسر) انتخاب شد. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه تکانشگری، مقیاس استعداد اعتیاد و مقیاس شیوه های فرزندپروری بود. برای تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: شاخص های برازش مدل پژوهش در وضعیت مطلوب قرار داشتند. سبک های فرزندپروری اثر مستقیم معناداری بر گرایش به مصرف مواد مخدر در دانشجویان داشتند. همچنین، تکانشگری در رابطه بین سبک های فرزندپروری و گرایش به مصرف مواد مخدر دارای نقش میانجی معناداری بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاکی از برازش مناسب مدل مفهومی پژوهش بود. پیشنهاد می شود تکانشگری و سبک های فرزندپروری به عنوان محور عمده ای در تشخیص انواع اختلالات بالینی مانند گرایش به مواد در نظر گرفته شود.
کاوش پیشایندها و پسایندهای مبارزه اجتماع محور با مواد مخدر: رویکردی آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف کاوش پیشایندها و پسایندهای مبارزه اجتماع محور با مواد مخدر از طریق رویکرد آمیخته انجام پذیرفت. روش: پژوهش حاضر قیاسی-استقرایی (آمیخته) و از نوع کاربردی-اکتشافی بود . جامعه آماری پژوهش شامل همه فعالان حوزه مبارزه اجتماع محور با مواد مخدر بود. 22 نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات در بخش کیفی پژوهش، از مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی از پرسش نامه استفاده شد. در بخش کیفی، داده های بدست آمده از مصاحبه با استفاده از نرم افزار اطلس تی آی و روش تحلیل مضمون تحلیل شدند. همچنین، در بخش کمی پژوهش، با استفاده از فن دلفی فازی پیشایندها و پسایندها استخراج شده تایید و اولویت بندی گردیدند. یافته ها: یافته ها حاکی از استخراج 10 پیشایند و 11 پسایند بود. از میان پیشایندها، به ترتیب عملکرد موثر تسهیل گران در جلب مشارکت اجتماع جهت مبارزه با مواد مخدر، جذب نخبگان جهت همراهی با مبارزات اجتماع محور و توسعه مفاهیم مبارزه اجتماع محور با مواد مخدر در سطح اجتماع دارای بالاترین اولویت بودند. همچنین، از میان پسایندها، کنش حمایتی اجتماع، شناسایی مشارکتی معضلات مواد مخدر و همراهی اجتماع در درک معضلات مواد مخدر دارای بالاترین اولویت بودند . نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت توجه به پیشایند های موثر به خصوص مهم ترین آن ها می تواند در مبارزه اجتماع محور با مواد مخدر نقشی اساسی داشته باشد.
چالش های انتظامی در پیشگیری از اعتیاد از طریق مقابله با توزیع مواد مخدر صنعتی (مطالعه موردی کلانتری های شهرستان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف تبیین چالش های انتظامی در پیشگیری از اعتیاد از طریق مقابله با توزیع مواد مخدر صنعتی در شهرستان کرمانشاه انجام شد. روش: تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش شناسی و ماهیت از نوع تحقیقات کیفی-کمی بود. جامعه آماری در بخش کیفی، خبرگان ناجا در استان کرمانشاه و در بخش کمی کارکنان کلانتری های شهرکرمانشاه بود. از میان آنها، نمونه ای به حجم 112 نفر بر اساس فرمول کوکران انتخاب شد. داده ها در بخش کیفی با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا و در بخش کمی با استفاده از روش های آمار استنباطی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: بر اساس یافته های کیفی، تعداد 10 چالش درون سازمانی و 12 چالش برون سازمانی مشخص شد. در بخش کمی و نهایی پژوهش نیز تعداد 10 چالش درون سازمانی و 12 چالش برون سازمانی مورد تایید قرار گرفتند و مهمترین چالش ها ناتوانی مامورین در ورود و کشف مواد به دلیل بکارگیری تکنولوژی روز توسط توزیع کنندگان و ضعف همکاری سازمان های دخیل در مقابله با توزیع کنندگان مواد مخدر بودند. همچنین، تحلیل عاملی تاییدی وجود دو عامل چالش های درون سازمانی و برون سازمانی را مورد تایید قرار داد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که پلیس در شهرستان کرمانشاه می تواند با برنامه ریزی اصولی نسبت به حذف یا کاهش چالش های شناسایی شده و مبارزه موفقیت آمیز با توزیع کنندگان مواد مخدر صنعتی، میزان گرایش، دسترسی و تقاضا به مواد مخدر را کاهش دهد.
تدوین الگوی روان درمانی یکپارچه نگر مبتنی بر آموزه های دینی - روان شناختی با رویکرد اسلامی و ارزیابی اثربخشی آن بر کاهش گرایش به رفتارهای پرخطر در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین الگوی روان درمانی یکپارچه نگر مبتنی بر آموزه های دینی-روان شناختی با رویکرد اسلامی و ارزیابی اثربخشی آن بر کاهش گرایش به رفتارهای پرخطر ( گرایش به مصرف الکل، مواد مخدر و سیگار ) در نوجوانان بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل همه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه بود که در سال تحصیلی 1397-1396 در شهر اردبیل مشغول به تحصیل بودند. ابتدا 200 نفر از دانش آموزان به صورت تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند و سپس30 دانش آموز دارای رفتارهای پرخطر بر اساس مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی، با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب گردید و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. برای گروه آزمایش، برنامه آموزشی طراحی شده مبتنی بر آموزه های دینی-روان شناختی به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای برگزار گردید و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر آموزه های دینی-روان شناختی به طور معناداری باعث کاهش گرایش به رفتارهای پرخطر در نوجوانان شد. نتیجه گیری: روان درمانی یکپارچه نگر مبتنی بر آموزه های دینی-روان شناختی با رویکرد اسلامی، مداخله ای موثر و کارآمد در کاهش گرایش نوجوانان به رفتارهای پرخطر شایع در این گروه سنی به ویژه مصرف الکل، مواد مخدر و سیگار است.
الگوی روابط ساختاری عود افراد دارای اختلال مصرف مواد بر اساس سوگیری توجه و حساسیت به پاداش با نقش میانجی کنترل بازداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر بررسی الگوی روابط ساختاری عود افراد دارای اختلال مصرف مواد بر اساس سوگیری توجه و حساسیت به پاداش با نقش میانجی کنترل بازداری بود. روش : پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی افراد وابسته به مواد (مت آمفتامین) در حال ترک مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر اردبیل در سال 1398 بود. 172 نفر از افراد مصرف کننده مت آمفتامین با استفاده از فرمول اسلووین به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسش نامه های پیش بینی عود و حساسیت به پاداش و همچنین آزمون های دات پروب و برو/نرو را پاسخ دادند. همبستگی پیرسون، مدل یابی معادلات ساختاری و بوت استروپ روش های مورد استفاده برای تحلیل داده ها بودند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین متغیرهای پژوهش ارتباطلات مثبت و یا منفی معناداری وجود داشت. نتایج برازش مدل فرضی پژوهش را تایید کرد. نتایج نشان داد سوگیری توجه و حساسیت به پاداش تاثیرات مستقیم معناداری و همچنین تاثیرات غیر مستقیم معناداری از طریق کنترل بازداری بر عود داشتند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان گفت که کنترل بازداری با تعدیل سوگیری توجه و حساسیت به پاداش موجب کاهش عود در افراد مصرف کننده مواد می شود. بنابراین، پیشنهاد می شود که متخصصان حوزه اعتیاد از نتایج پژوهش حاضر در برنامه های درمانی خود استفاده نمایند.
ترک اصیل و پایدار: الگوی پایداری در ترک مبتنی بر تجارب زیسته افراد وابسته به مواد بهبودیافته با روش نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر ارائه الگوی پایداری در ترک مبتنی بر تجارب زیسته افراد وابسته به مواد بهبودیافته بود. روش : روش این پژوهش کیفی و از نوع نظریه زمینه ای بود. مشارکت کنندگان این پژوهش افراد وابسته به مواد بهبودیافته ساکن استان لرستان در سال 1398-1397 بودند که بیشتر از ۶ سال سابقه نگهداری ترک اعتیاد را داشتند. از میان آن ها، 20 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند – نظری انتخاب شدند و مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. تحلیل داده ها شامل سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی بود. یافته ها: نتایج نشان داد مشارکت کنندگان با تاکید بر شرایط علی (شامل تجربه و ادراک خستگی جسمی و روانی، تجربه و ادراک به آخر خط رسیدن، تجربه و ادراک تهدید مصرف مواد و روشن شدن اراده منفی)، شرایط زمینه ای (همانند کنترل وسوسه و ترس از بازگشت، اتکا به معنویت، معناجویی و رشد خودشناسی و درون نگری)، شرایط مداخله گری (شامل حمایت اجتماعی و ثبات اقتصادی و پذیرش و حمایت خانوادگی) و از طریق استراتژی های شرکت و مداومت در برنامه گروه همنوعان، بهره گیری از منابع کمکی جانبی و تغییر در روابط در تلاش برای رسیدن به ترک پایدار و اصیل بوده اند . نتیجه گیری: پایداری در ترک، رسیدن به ترکی اصیل و پایدار است. همچنین، از نتایج این پژوهش می توان به عنوان الگویی برای جلوگیری از بازگشت به مصرف مواد و ماندگاری در ترک استفاده کرد.
اثربخشی آموزش خودکارآمدی بر ارتقاء سلامت روانی و کاهش نشخوار فکری زنان مطلقه دارای همسر وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش خودکارآمدی بر ارتقا سلامت روانی و کاهش نشخوار فکری زنان مطلقه دارای همسر وابسته به مواد تحت پوشش بهزیستی استان کهگیلویه و بویراحمد انجام شد. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی زنان مطلقه 20 تا 45 ساله دارای همسر وابسته به مواد تحت پوشش سازمان بهزیستی استان کهگیلویه و بویر احمد در سال 1398 بود. از این بین، 40 زن به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان هر دو گروه مقیاس پاسخ های نشخوار فکری و مقیاس سلامت عمومی را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. گروه آزمایش برنامه آموزش خودکارآمدی (هشت جلسه هفتگی) را دریافت کرد، در حالی که اعضای گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند و صرفا به پرسش نامه ها پاسخ دادند. داده ها با روش تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که پس از کنترل اثر پیش آزمون، تاثیر آموزش خودکارآمدی در گروه آزمایش بر سلامت روانی و نشخوار فکری معنی دار بود و این برنامه آموزشی به طور معناداری باعث بهبود سلامت روان و کاهش نشخوار فکری در زنان مطلقه دارای همسر وابسته به مواد شد. نتیجه گیری: بر اساس این نتایج، آموزش خودکارآمدی می تواند در کاهش آثار زیان بار اعتیاد بر سلامت روان زنان مطلقه دارای همسران وابسته به مواد سودمند واقع شود.
مقایسه مداخلات ذهن آگاهی و بازتوانی شناختی بر کاهش ولع مصرف و بدتنظیمی هیجانی در سوء مصرف کنندگان مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر مقایسه درمان ذهن آگاهی و بازتوانی شناختی بر ولع مصرف و بدتنظیمی هیجانی در مصرف کنندگان مواد شهر تهران بود. روش: این مطالعه یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش سوء مصرف کنندگان مواد مراجعه کننده به کلینیک های تخصصی درمان سوءمصرف مواد در شهر تهران بود. تعداد 47 نفر از میان این جامعه به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (گروه ذهن آگاهی=16 نفر و گروه بازتوانی شناختی=15 نفر) و یک گروه کنترل (16 نفر) به عنوان نمونه مطالعه گمارده شدند. یک گروه آزمایش 8 جلسه درمان ذهن آگاهی و گروه دیگر آزمایش 12 جلسه بازتوانی شناختی را دریافت کردند. گروه ها با مقیاس ولع مصرف و مقیاس دشواری در تنظیم عواطف مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مختلط تحلیل شدند. یافته ها: نتایج بیانگر آن بود که ذهن آگاهی و بازتوانی شناختی بدتنظیمی هیجانی و ولع مصرف را در دو گروه آزمایش به طور معنا داری کاهش دادند و ذهن آگاهی درکاهش ولع مصرف اثربخشی بالاتری داشت. نتیجه گیری: درمان مبتنی بر ذهن آگاهی و بازتوانی شناختی با کاهش وسوسه مصرف و دشواری در تنظیم هیجان می توانند مداخلات درمانی مناسبی جهت بهبودی افراد وابسته به مواد باشند.
پیش بینی شیوه های ناکارآمد حل مسئله بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه در افراد وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی شیوه های حل مسئله ناکارآمد مسئله افراد وابسته به مواد از طریق شناسایی طرحواره های ناسازگار اولیه انجام شد. روش: این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به کمپ های درمان اعتیاد در شهر قم در سال 1398 بود. 270 نفر افراد وابسته به مواد (216 مرد و 54 زن) به عنوان نمونه آماری و به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (فرم کوتاه) و پرسش نامه شیوه های حل مسئله بود. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شدند . یافته ها: نتایج نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه و شیوه های حل مسئله ناکارآمد روابط مثبت معناداری وجود داشت. طرحواره انزوای اجتماعی/بیگانگی قوی ترین پیش بینی کننده شیوه های حل مسئله به صورت درماندگی و مهارگری بود. طرحواره معیارهای سرسختانه قوی ترین پیش بینی کننده شیوه حل مسئله اجتنابی بود . نتیجه گیری: بر اساس نتایج، با شناسایی طرحواره های ناسازگار اولیه افراد وابسته به مواد امکان پیش بینی سبک پاسخ دهی آنان به مسائل روزمره زندگی وجود دارد. بنابراین، با اصلاح طرحواره های ناسازگار اولیه می توان شیوه های حل مسئله در این بیماران را بهبود بخشید و آنان را در جهت رویارویی موثر و سازنده با مسائل زندگی یاری نمود. افزون بر این، طبق این یافته لازم است در برنامه های پیشگیری از اعتیاد، به آموزش والدین و معلمان برای ایجاد طرحواره های سازنده و سازگار در دوران کودکی توجه شود.
بررسی نقش تعدیل کننده شفقت به خود در رابطه بین تاب آوری در برابر استرس و وسوسه مصرف مواد در مردان وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کننده شفقت به خود در رابطه ی بین تاب آوری در برابر استرس و وسوسه مصرف مواد در مردان وابسته به مواد بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی با طراحی مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل همه مردان وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر اندیشه بود. از این جامعه، تعداد 140 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و مقیاس وسوسه مصرف مواد پس از تر ک، مقیاس تاب آوری و مقیاس شفقت به خود را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، مدل سازی معادلات ساختاری و روش بوت استرپ با 5000 نمونه گیری مجدد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج مدل معادلات ساختاری نشان داد که اثر مستقیم متغیرهای تاب آوری در برابر استرس و شفقت به خود بر ولع مصرف معنادار بود. همچنین، اثر تعاملی متغیرهای شفقت به خود و تاب آوری بر ولع مصرفبراهیم مواد در مردان وابسته به مواد از لحاظ آماری معنادار بود. نتیجه گیری: طبق نتایج به دست آمده می توان گفت که هر دو متغیر تاب آوری در برابر استرس و شفقت به خود نقش مهمی در ولع مصرف دارند. همچنین، نتایج به دست آمده نشان داد که تاثیرات تاب آوری در برابر استرس در مدیریت وسوسه ی مصرف مواد به وسیله شفقت به خود تعدیل می شود.
مقایسه اثربخشی درمان تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم و برنامه فعال سازی رفتار بر ولع مصرف مواد و نشانگان دردهای جسمانی در افراد وابسته به مواد افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم و برنامه فعال سازی رفتار بر ولع مصرف مواد و نشانگان دردهای جسمانی در افراد وابسته به مواد افیونی بود. روش : پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به کلینیک های ترک اعتیاد شهرستان اهواز در سال 1398 بود (60 نفر) که از میان آن ها 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (هر کدام 15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جای گرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه وسوسه مصرف مواد پس از ترک و چک لیست ویرایش شده نشانگان جسمانی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو درمان تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم و درمان فعال سازی رفتار به طور معناداری باعث کاهش ولع مصرف مواد شدند، اما بر روی نشانگان دردهای جسمانی تاثیر معناداری نداشتند. به علاوه، بین میزان اثر دو درمان تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم و برنامه فعال سازی رفتار بر ولع مصرف مواد و نشانگان دردهای جسمانی تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: این دو درمان بر روی کاهش ولع موثرند. اگرچه این درمان ها به شیوه های متفاوتی اعمال می گردند، ولی مکانیسم گواه و اثرگذاری آنان مبتنی بر جایگزینی و جبران است. بنابراین، پیشنهاد می شود در پژوهش های آینده از یک گروه آزمایش و در دو مقطع زمانی مختلف استفاده و هر دو تکنیک مذکور روی یک گروه آزمایش ثابت انجام و نتایج آن با هم مقایسه شود.
تاثیر طرحواره درمانی بر اضطراب، افسردگی و طرحواره های ناکارآمد اولیه افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : این پژوهش با هدف تعیین تاثیر طرحواره درمانی بر افسردگی، اضطراب و طرحواره های ناسازگار اولیه افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد انجام شد. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی به صورت طرح تک آزمودنی با روش خط پایه چندگانه ABA بر روی شش آزمودنی که دارای اختلال مصرف مواد بودند، انجام گرفت . جامعه آماری شامل همه افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد مراجعه کننده به مراکز درمانی شهرستان رزن (یکی از شهرستان های استان همدان) در سال 1398 بود. ابزارها شامل پرسش نامه افسردگی بک، پرسش نامه اضطراب بک و پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه بود. طرحواره درمانی در 15 جلسه به صورت گروهی و فردی و در هر هفته یک جلسه اجرا شد. آزمودنی ها در چهار مرحله مورد آزمون قرارگرفتند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها: نتایج تاثیر طرحواره درمانی را در بهبود طرحواره های ناسازگار اولیه و پس از گذشت 4 ماه نشان داد ولی درکاهش نشانگان افسردگی و اضطراب از نظر آماری تفاوت معنا داری مشاهده نشد، ولی در نمودار ABA مقدار تغییرات در نمرات افسردگی، اضطراب و طرحواره های ناکارآمد حوزه دوم محسوس بود. نتیجه گیری: بنابراین، با مداخلات درمانی متمرکز بر طرحواره می توان موجب تغییر و اصلاح طرحواره ها و کاهش علائم افسردگی و اضطراب در افراد با اختلال مصرف مواد شد. بر این اساس، پیشنهاد می شود تکنیک های طرحواره درمانی به صورت فردی برای افراد با اختلال مصرف مواد که افسردگی، اضطراب و طرحواره های ناکارآمد دارند، استفاده شود.
نقش تشخیصی تحمل پریشانی، فراشناخت، هیجان خواهی و بی نظمی اجتماعی ادراک شده در مصرف کنندگان مت آمفتامین، تریاک و الکل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش تشخیصی ابعاد چندگانه ی تحمل پریشانی، فراشناخت، هیجان خواهی و بی نظمی اجتماعی ادراک شده در مصرف کنندگان مت آمفتامین، تریاک و الکل انجام شد. روش: این پژوهش به روش علی-مقایسه ای در شهر تهران در سال 1399 انجام گرفت. 135 نفر از افراد مصرف کننده مواد در سه گروه مت آمفتامین (45 نفر)، الکل (45 نفر) و تریاک (45 نفر) به صورت نمونه در دسترس دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از مقیاس چندبعدی تحمل پریشانی، پرسش نامه ی باورهای فراشناختی، مقیاس هیجان خواهی و مقیاس بی نظمی اجتماعی استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها نیز از روش تحلیل تابع تشخیصی استفاده گردید. یافته ها: نتایج تحلیل تابع تشخیصی با چهار متغیر تحمل پریشانی، فراشناخت، هیجان خواهی و بی نظمی اجتماعی ادراک شده نشان داد که این تحلیل 2/62 درصد افراد گروه تریاک، 1/51 درصد افراد گروه مت آمفتامین و 2/42 درصد افراد گروه الکل را درست گروه بندی کرد. به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد که مصرف کنندگان تریاک از باورهای فراشناختی مثبت بالاتری نسبت به مصرف کنندگان مت آمفتامین و الکل برخوردار بودند و مصرف کنندگان مت آمفتامین بالاترین میزان تجربه جویی را نسبت به مصرف کنندگان الکل و تریاک داشتند. همچنین، مصرف کنندگان تریاک تحمل پریشانی پایین تری را نسبت به مصرف کنندگان مت آمفتامین و الکل نشان دادند. علاوه بر این، هیچ یک از شاخص های بی نظمی اجتماعی ادراک شده نتوانستند مصرف کنندگان سه گروه مواد مخدر را از یکدیگر تمایز دهند . نتیجه گیری: در تفکیک و تشخیص سه گروه مصرف کننده مت آمفتامین، تریاک و الکل، متغیرهای تحمل پریشانی، فراشناخت، هیجان خواهی و بی نظمی اجتماعی ادراک شده سهم معناداری دارند. بنابراین، ارائه راهبردهایی در جهت تغییر باورهای مثبت افراد مصرف کننده، کاهش میزان تجربه جویی، کنترل هیجان و تحمل پریشانی این افراد می تواند در پیشگیری و درمان سوءمصرف مواد سودمند باشد.
نقش تنظیم التزام راهبردی و نگرش به ازدواج در پیش بینی گرایش فرد به ریسک پذیری در اعتیاد به مصرف مواد مخدر، سیگار و الکل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تنظیم التزام راهبردی و نگرش به ازدواج در پیش بینی گرایش فرد به ریسک پذیری در اعتیاد به مصرف مواد مخدر، سیگار و الکل انجام گرفت. روش : این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل همه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال 1398-1397 بود که به روش نمونه گیری در دسترس 308 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب گردید. داده ها با استفاده از مقیاس خطرپذیری، مقیاس تنظیم التزام راهبردی و مقیاس نگرش به ازدواج جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل با استفاده از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره گام به گام انجام گردید. یافته ها : یافته ها نشان داد که نگرش بدبینانه به ازدواج با خطرپذیری مصرف مواد، سیگار و الکل رابطه مثبت معناداری داشت، در حالی که نگرش خوش بینانه، واقع گرایانه و ایده آل گرایانه با خطرپذیری مصرف مواد، سیگار و الکل رابطه منفی معناداری داشتند. همچنین، تنظیم التزام راهبردی با خطرپذیری مصرف مواد رابطه منفی معنادار و با خطرپذیری مصرف سیگار و الکل رابطه معنادار نداشت. نتایج رگرسیون آشکار کرد که نگرش بدبینانه و نگرش خوش بینانه 4 درصد؛ نگرش بدبینانه، نگرش ایده آل گرایانه و تنظیم التزام راهبردی 12 درصد؛ و تنظیم التزام راهبردی و نگرش بدبینانه 4 درصد از واریانس خطرپذیری مصرف سیگار، مواد و الکل را به شکل معناداری پیش بینی کردند. نتیجه گیری : می توان نتیجه گرفت که در برنامه های پیشگیری از خطرپذیری در مصرف مواد، سیگار و الکل ضروری است که نقش عوامل تنظیم التزام راهبردی و نگرش به ازدواج در نظر گرفته شوند.
رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با رضایت زناشویی و کیفیت زندگی در زنان دارای همسر وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با رضایت زناشویی و کیفیت زندگی در زنان دارای همسر وابسته به مواد بود. روش: این پژوهش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان دارای همسر وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز دولتی و خصوصی درمان سوءمصرف مواد در شهر تهران بود. به این منظور، 200 نفر از این افراد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ-فرم کوتاه، پرسش نامه رضایت زناشویی و پرسش نامه کیفیت زندگی استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که طرحواره های ناسازگار محرومیت هیجانی، رهاشدگی، وابستگی و بازداری هیجانی 40 درصد از واریانس تغییرات رضایت زناشویی را به طور منفی و معناداری پیش بینی کردند. همچنین، طرحواره های ناسازگار رهاشدگی، وابستگی، ایثار، استحقاق و خودکنترلی ناکافی توانستند 84 درصد از واریانس کیفیت زندگی را به شکل منفی و معناداری پیش بینی کنند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش اطلاعات مناسبی در خصوص نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در ایجاد مشکلات فردی و بین فردی زنان دارای همسر وابسته به مواد ارائه می کند و می تواند در تعیین برنامه ها و مداخلات درمانی مناسب باشد .