مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه بررسی تأثیر بیوفیدبک EEG (نوروفیدبک) در کاهش افسردگی، اضطراب، استرس و عقاید وسوسه انگیز افراد با اختلال سوءمصرف مورفین است. روش: روش مطالعه آزمایشی بوده که در سال 1390 در شهر اردبیل انجام گرفته است و از طرح پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. نمونه این مطالعه 34 نفر بیمار مرد وابسته به مورفین بودند که به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل دستگاه نوروفیدبک، پرسشنامه عقاید وسوسه انگیز رایت و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لاویبوند و لاویبوند بوده است. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش مانکوا تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل، بهبودی معناداری را برای مقیاس های اضطراب، افسردگی و عقاید وسوسه انگیز بعد از 20 جلسه درمانی نوروفیدبک نشان داد؛ اما در مورد متغیر استرس بهبود معناداری به دست نیامد. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که افراد معتاد می توانند تحت تأثیر بیوفیدبک EEG افسردگی، اضطراب و عقاید وسوسه انگیز خود را بهبود بخشند.
مقایسه توانایی بازشناسی حالات هیجانی و ذهن خوانی در افراد مصرف کننده موادافیونی و همتایان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی کارکردهای شناختی اجتماعی افراد مصرف کننده مواد افیونی با استفاده از تکالیف شناختی است. روش: در این مطالعه مقطعی علی- مقایسه ای با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 30 نفر مصرف کننده موادافیونی و 30 فرد سالم که از لحاظ جنس و تحصیلات همتا شده بودند، در سال 1389 انتخاب شدند. سپس آزمون های عصب شناختی استنتاج حالات ذهنی از نگاه و آزمون بازشناسی حالات هیجانی چهره بر روی آزمودنیها اجرا شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از آزمون تی مستقل صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که افراد مصرف کننده از لحاظ توانایی ذهن خوانی نسبت به افراد سالم توانمندی کمتری دارند. همچنین نمرات افراد مصرف کننده نسبت به افراد سالم در بازشناسی حالات هیجانی شادی، غم و خشم به طور معنی داری پایین تر است. نتیجه گیری: با توجه به عملکرد ضعیف افراد مصرف کننده در تکالیف بازشناسی حالات هیجانی چهره و آزمون ذهن خوانی، توصیه می شود در ارزیابی افراد مصرف کننده کارکردهای شناخت اجتماعی نیز لحاظ گردد و با کمک مطالعات مداخله ای آتی می توان برنامه توانبخشی کارکردهای شناخت اجتماعی را پیشنهاد کرد.
مقایسه اثربخشی چهار روش پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر بر نگرش و عزت نفس دانش آموزان مجتمع های فرهنگی، تربیتی و خوابگاهی کمیته امداد امام خمینی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی 4 روش پیشگیری از سوءمصرف موادمخدر به روش شناختی ـرفتاری اجتماعی، آموزش مهارت های زندگی، ارائه پوستر و ارسال پیام کوتاه بر تغییر نگرش و بهبود عزت نفس دانش آموزان انجام شده است. روش: در یک طرح شبه آزمایشی تعداد 150 دانش آموز از بین دانش آموزان ساکن در مجتمع های خوابگاهی کمیته امداد استان چهارمحال و بختیاری سال تحصیلی90-1389 انتخاب و به صورت تصادفی در 4 گروه آزمایش و 1 گروه گواه گمارده شدند (هر گروه 30 نفر) و طی مراحل پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه های نگرش نسبت به سوءمصرف مواد و عزت نفس در گروه های انتخابی اجرا شد. داده ها از طریق تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان دادند که روش های پیشگیری بر تغییر نگرش نسبت به سوءمصرف مواد و بهبود عزت نفس دانش آموزان موثر بوده اند. در عین حال، نتایج آزمون تعقیبی LSD بیانگر آن بود که هر 4 روش پیشگیری با اثربخشی متفاوت بر تغییر نگرش نسبت به سوءمصرف مواد مخدر موثر بوده اند، در حالی که تنها روش های آموزش شناختی ـ رفتاری اجتماعی و آموزش مهارت های زندگی بر بهبود عزت نفس موثر بودند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان چنین استنباط کرد که هر 4 روش پیشگیری می تواند موجب ایجاد نگرش منفی نسبت به مواد مخدر شوند.
مقایسه تاب آوری، سبک های هویتی، معنویت و حمایت اجتماعی ادراک شده در افراد معتاد، غیر معتاد و بهبود یافته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش مقایسه تاب آوری، سبک های هویتی، معنویت و حمایت اجتماعی ادراک شده در افراد معتاد، غیرمعتاد و بهبودیافته بود. روش: در این مطالعه علی مقایسه ای، تعداد 30 نفر معتاد، 30 نفر غیر معتاد و 30 نفر معتاد بهبودیافته به روش نمونه گیری در دسترس در سال 1390 که متعلق به جمعیت خیریه تولد دوباره در تهران بودند، انتخاب شدند. همه شرکت کنندگان پرسش نامه های تاب آوری، سبک های هویت برزونسکی، معنویت و حمایت اجتماعی ادراک شده را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج نشان داد که در سبک هویتی اطلاعاتی، افراد غیرمعتاد به طور معنی داری دارای نمرات بالاتری نسبت به افراد معتاد و افراد بهبود یافته اند. در سبک هویتی هنجاری، گروه غیرمعتاد به طور معناداری دارای سطح بالاتری نسبت به گروه معتاد و گروه بهبود یافته هستند. در مقایسه سبک هویت سردرگم/اجتنابی، افراد غیرمعتاد به طور معنی داری دارای نمرات پایین تری نسبت به معتادان هستند. نتایج حاصل از مقایسه تاب آوری در چهار گروه نشان داد که افراد غیرمعتاد به طور معناداری دارای تاب آوری بالاتر نسبت به گروه های معتاد و بهبودیافته هستند. همچنین افراد بهبود یافته نیز نسبت به معتادین به طور معنی داری دارای تاب آوری بالاتری بودند. در مقایسه مولفه معنویت، افراد غیرمعتاد و افراد بهبودیافته به طور معناداری دارای نمرات بالاتری نسبت به افراد معتادند. در مقایسه حمایت اجتماعی ادراک شده، افراد غیرمعتاد و بهبودیافته نسبت به افراد معتاد به طور معناداری دارای سطوح بالاتری هستند. نتیجه گیری: حضور در گروه های NA، دریافت حمایت اجتماعی و مشارکت در فرایند ترک مواد باعث افزایش تاب آوری در معتادان بهبودیافته شده است. همچنین هویت یک مولفه فردی نسبتا ثابت است که با مشارکت در فرایند درمان، تغییر چندانی در آن ایجاد نمی شود.
اثر پیش شرط سازی با هایپراکسی نورموباریک بر صدمه بافتی، عملکرد مکانیکی و بی نظمی های حاصل از ایسکمی-جریان مجدد در قلب ایزوله موش بزرگ آزمایشگاهی وابسته به مورفین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هایپراکسی پیش شرط سازی است که به دلیل دسترسی آسان در بالین مورد توجه محققین قرار گرفته است. وابستگی به مورفین به عنوان یک عامل پیش شرط ساز شناخته شده است. با توجه به گستردگی پدیده اعتیاد به مواد مخدر و استفاده از هایپراکسی در بالین احتمال تداخل اثر این دو عامل بر صدمات ناشی از ایسکمی-جریان مجدد قلبی بسیار زیاد است. لذا هدف از انجام این پژوهش بررسی همزمان این دو عامل پیش شرط ساز بر صدمات ناشی از ایسکمی-جریان مجدد در قلب است. روش: در هفت گروه 10 تایی از موش های بزرگ، قلب حیوانات در دستگاه لانگندورف ایزوله شد و پس از ایجاد سکته منطقه ای، میزان رهایش آنزیم کراتین فسفوکیناز برای تعیین صدمه بافتی، حاصل ضربان-فشار برای ارزیابی عملکرد مکانیکی و تعداد دوره های تاکیکاردی و فیبریلاسیون بطنی برای تعیین بی نظمی های ناشی از ایسکمی-جریان مجدد قلبی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: هایپراکسی نورموباریک در قلب ایزوله موش بزرگ وابسته به مورفین موجب کاهش رهایش کراتین فسفوکیناز و افزایش عملکرد مکانیکی در دوره جریان مجدد شد، ولی کاهش معناداری در بی نظمی ها نسبت به هرکدام از این عوامل پیش شرط ساز مشاهده نشد. نتیجه گیری: پیش شرط سازی با هایپراکسی نورموباریک در قلب ایزوله موش بزرگ وابسته به مورفین موجب کاهش صدمه بافتی و بهبود عملکرد قلبی شد.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی پذیرش خویشتن به شیوه درایدن با آموزه های مجمع های معتادین گمنام روی مولفه های سلامت روانی معتادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی گروه درمانی پذیرش خویشتن به شیوه درایدن در مقایسه با اثربخشی آموزه های مجمع های معتادین گمنام روی مولفه های سلامت روانی افراد معتاد بود. روش:
این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرح مقایسه گروه های نابرابر بود. جامعه آماری شامل افراد معتاد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهرستان همدان درسال 1389 و 1390 بود. در بخش گروه درمانی 27 نفر به طور داوطلبانه به عنوان نمونه انتخاب شدند و تحت 10 جلسه، هر هفته یک و نیم ساعت گروه درمانی پذیرش خویشتن به شیوه درایدن قرار گرفتند. دربخش گروه معتادین گمنام نیز 37 نفر به طور داوطلبانه به مدت شش ماه در جلسات مجمع های معتادین گمنام شرکت کردند. در ابزارها از پرسشنامه سلامت عمومی استفاده شد که ابتدا در پیش آزمون و سپس در پس آزمون روی آزمودنی های هر دو گروه اجرا شد. یافته ها: نتایج نشان داد گروه درمانی پذیرش خویشتن به شیوه درایدن تأثیر مثبت معناداری روی مولفه های علائم اضطرابی، افسردگی و سلامت روان کلی افراد معتاد داشت. آموزه های مجمع های معتادین گمنام نیزتأثیر مثبت معناداری بر روی مولفه های علائم جسمانی، اضطرابی، افسردگی و سلامت روان کلی افراد معتاد داشت. سایر نتایج نشان داد میزان اثر بخشی آموزه های مجمع های معتادین گمنام در مقایسه با گروه درمانی پذیرش خویشتن تاثیر معنادار بیشتری بر کاهش علائم افسردگی افراد معتاد داشت. نتیجه گیری: شرکت در گروه های خودیاری معتادان گمنام و همچنین شرکت در گروه درمانی پذیرش خویشتن موجب افزایش سلامت روانی افراد معتاد می گردد.