مطالعات زن و خانواده
مطالعات زن و خانواده دوره هشتم بهار 1399 شماره 1 (پیاپی 16) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
امروزه فوتبال تبدیل به یک پدیده اجتماعی شده که هواداران بسیار زیادی را به خود جذب کرده است. هدف از این پژوهش ارائه الگوی پارادایمی حضور بانوان تماشاگر در استادیوم های فوتبال در ایران است که با روش تحقیق کیفی و با استفاده از رویکرد مبتنی بر نظریه داده بنیاد انجام شد. از طریق نمونه گیری گلوله برفی و با انجام 14 مصاحبه نیمه ساختار یافته با اساتید دانشگاه ها و متخصصان رشته فوتبال، اشباع نظری حاصل شد. روایی و اعتبار داده ها از دو روش بازبینی توسط محققین و مرور خبرگان غیر شرکت کننده در پژوهش تعیین شد. نتایج تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی حاکی از 12 مفهوم اصلی است که این یافته ها در چارچوب الگوی نهایی شامل: عوامل فردی و حقوقی به عنوان عامل علّی، عوامل زیرساختی و برنامه ریزی به عنوان شرایط زمینه ای، عوامل سیاسی به عنوان مداخله گر و حضور کنترل شده به عنوان راهکار مناسب برای عادی سازی حضور بانوان در استادیوم های فوتبال می باشد. با توجه به الگوی ارائه-شده، افزایش امنیت رفتاری و امنیت اخلاقی در استادیوم ها، توسعه بازاریابی صنعت فوتبال، رشد فرهنگی تماشاگران و افزایش کیفیت برگزاری مسابقات فوتبال در ایران را به عنوان پیامد های مثبت حضور بانوان در استادیوم های فوتبال می توان ذکر کرد.
بررسی کیفی دگرجنس جویی، چالش ها و فرایندهای هویتی، از خانواده تا جامعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دگرجنس جویی یکی از پدیده هایی است که با هویت جنسی غالب در جامعه در تعارض قرار می گیرد و عواقب آن چالش های جدی برای دگرجنس جویان است. بر این اساس، مطالعه حاضر درصدد بررسی چالش هایی است که دگرجنس جویان تا قبل از عمل جراحی، در خانواده و جامعه با آن مواجه اند. روش شناسی کیفی گراندد تئوری به عنوان رویکرد پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. میدان مطالعه، شهر تهران و بطور خاص، کلنیک میردادماد است که مرکز عمده مشاوره و جراحی دگرجنس جوها از سراسر ایران است. دوازده دگرجنس جو، (هفت مرد به زن و پنج نفر زن به مرد) به عنوان مشارکت کننده با روش نمونه گیری هدفمند و معیار اشباع نظری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزار مصاحبه عمیق استفاده بعمل آمد. بطور کلی تجزیه و تحلیل داده ها منجر به خلق شش مقوله گردید که عبارتند از: رسیدن از آگاهی عملی به آگاهی استدلالی؛ خانواده ی کم آگاهِ بحران زا؛ داغ ننگ؛ چالش های تعارض و مدیریت نقش؛ همانندسازی با جنس مخالف؛ و چالش های پذیرش و طرد.در پایان نیز پیشنهاداتی در راستای یافته های پژوهش ارائه گردید.
اثر ازدواج و طلاق مادر، درحق حضانت از منظر فقهای مذاهب اسلامی با رویکردی به نظام حقوقی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر مشهور فقهای امامیه ، پس از جدایی زن و شوهر، حضانت پسر تا دو سال و حضانت دختر تا هفت سال مشروط به عدم ازدواج، به عهده مادر است و این حق به محض ازدواج، ساقط می شود سپس اگر مطلقه گردد، حضانت به وی باز می گردد. اغلب فقهای مذاهب اسلامی اعم از حنفی، شافعی و حنبلی نیز فتاوی شبیه به نظر مشهور فقهای امامیه دارند اما در این بین ابن ادریس حلی از فقهای امامیه، با پذیرش اصل سقوط حضانت با ازدواج، در مورد بازگشت آن با طلاق تردید کرده و امام مالک از ائمه اهل سنت نیز نظری شبیه به آن دارد در این میان تنها حسن بصری و پیروانش، نظری اختصاصی دارند اینها به استناد دلائلی برخلاف همه فقهای مذاهب اسلامی(امامیه، مالکیه، شافعیه، حنفیه ، حنبلیه و ظاهریه) معتقدند حق حضانت با ازدواج سقوط نمی کند بنابراین فارغ از بحث از بازگشت آن بعد از مطلقه شدن هم می باشند.این امر در حقوق ایران نیز وجود دارد و علی رغم تبعیت قانون گذار از نظر مشهور فقها، به نظر می رسد وفق ادله ای نظیر آیه233 سوره بقره، قاعده لاضرر، توجه به غرض قانون گذار در باب حضانت و اصل رعایت مصالح طفل باید حکم مشهور را مورد نقد قرار داده و قول به عدم مانعیت نکاح مجدد مادر از حضانت را اقوی دانست.
تقاطع جنسیت و خانواده : فهم مردانه از ادزواج و جدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی وضعیت پرشتاب و فزاینده ازهم گسست زندگی های خانوادگی در میان زنان و مردان، بر حسب جنسیت متفاوت شان، با تعابیر مختلفی همراه است.این فهم در مردان بیانگر تجربه نوعی از دست دادن است. این تجربه نتیجه تقاطع ساختار جنسیت و نهاد خانواده و تاثیر آن بر موقعیت متحول شده مردان است. بخشی از این تحول مربوط به مردان و بخشی دیگر مربوط به تحولات هویتی و نقشی زنان است که بر جایگاه دیرپای مردان در خانواده موثر واقع شده است. این مطالعه با هدف کشف فرایند شکل گیری فهم مردانه از جدایی با مشارکت 23 نفر از مردان تهرانی با سابقه حداقل یکبار ازدواج و جدایی و با استفاده از روش داده بنیاد(رویکرد سیستماتیک) صورت گرفته است. مردان با تجربه جدایی مشارکت کنندگان مطلعی برای این مطالعه هستند که واجد سه تجربه هستند: تصورات پیش از ازدواج، تجربه زیسته از زندگی خانوادگی و تجربه جدایی. بررسی این معنای این تجربیات که ریشه در تعارض میان تصورات و تجربه زیسته از ازدواج است، بیانگر فرایندی از شکل گیری معنای ازدواج و زندگی خانوادگی و جدایی است که بر "گسست رشته های انحصار" از جانب مردان تاکید دارد. گره خوردن هویت مردانه به عرصه های حضور تک جنسی/ جنسیتی( عرصه عمومی و خصوصی) و سست شدن این انحصار در پی ورود زنان و دوجنسیتی شدن آنها، مولد تعارض شناختی وشکل گیری بحران هویتی در مردان و زمینه ساز جدایی آنان شده است.
بررسی اثربخشی آموزش هوش معنوی بر تاب آوری و بهزیستی روانشناختی زنان سرپرست خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنان سرپرست خانواده به عنوان یکی از گروه های آسیب پذیر جامعه، متحمل فشارهای زیادی می شوند که بر سلامت روانی آنان و خانواده شان تأثیر می گذارد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش هوش معنوی بر بهزیستی روان شناختی و تاب آوری زنان سرپرست خانوار بود. طرح پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی به شیوه پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام زنان سرپرست خانوار تحت پوشش مرکز خیریه حضرت فاطمه زهرا (س) در سال 1396 که تعداد آن ها 1904 نفر بودند که از میان آنان، 30 نفر با توجه به معیارهای ورود به پژوهش و به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای آموزش هوش معنوی دریافت کرد. ابزارهایی که در پژوهش حاضر مورد استفاده قرار گرفتند عبارت اند از فرم کوتاه مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف (ریف، 1989) و مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003). داده ها از طریق آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه وتحلیل شدند. نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها حاکی از اثربخشی آموزش هوش معنوی بر افزایش بهزیستی روان شناختی در مراحل پس آزمون و پیگیری و همچنین تاب آوری در مرحله پس آزمون و عدم معناداری در مرحله پیگیری بود. هوش معنوی با افزایش انعطاف پذیری، خودآگاهی و تقویت نظام اعتقادی فرد موجب ارتقاء بهزیستی روان شناختی و تاب آوری می گردد و می تواند به عنوان آموزشی در راستای توان بخشی و ارتقای کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار در نهادهای حمایت کننده به کار گرفته شود.
ارتباط سرمایه های روان شناختی و فرهنگی با خشونت خانگی در زنان متأهل (مورد مطالعه: فرهنگیان بهبهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی روابط سرمایه روان شناختی و سرمایه فرهنگی با خشونت خانگی علیه زنان در زنان متأهل بود. این پژوهش یک مطالعه مقطعی از نوع همبستگی و نمونه آماری آن 156 زن متأهل بود که از بین جامعه ی کارمندان زن متأهل و شاغل در آموزش و پرورش شهرستان بهبهان با روش نمونه گیری تصادفی ساده گزینش شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه سرمایه روان شناختی (PCQ)، سرمایه فرهنگی (CCQ) و پرسشنامه خشونت خانگی بودند و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روشهای آماری همبستگی پیرسون و کاننی انجام شد. نتایج نشان داد که مولفه های سرمایه روانشناختی و سرمایه فرهنگی پیش بین های منفی خشونت خانگی عله زنان بودند. نتایج تحلیل همبستگی کاننی نشان داد که چهار متغیر بنیادی برای درک روابط بین مجموعه متغیرهای ملاک و پیش بین مورد نیاز است و هر چهار بعد از خرده مقیاس هایی از مجموعه پیش بین و ملاک تشکیل شده اند. ضرایب بنیادی برای چهار بعد اول به ترتیب 87/0، 64/0، 58/0 و 31/0 به دست آمد. کمبود سرمایه های روان شناختی و فرهنگی با دریافت خشونت خانگی بیشتر در زنان همبسته است، از این رو برنامه های آموزشی برای ارتقای این مهارت ها در زنان متاهل پیشنهاد می شود.
رابطه مشارکت اجتماعی و احساس امنیت در زنان شهر ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه مشارکت اجتماعی زنان با احساس امنیت آنان در شهر ایلام انجام شده است. این پژوهش توصیفی- تحلیلی، به روش ترکیبی (کیفی – کمی) صورت گرفته است. جامعه آماری شامل کلیه زنان 18 سال به بالای ساکن شهر ایلام بوده و حجم نمونه در مرحله کیفی (20 نفر به روش نمونه گیری گلوله برفی) و کمی (400 نفر با استفاده از فرمول کوکران به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای) است. داده ها در مرحله اول (کیفی) با استفاده از پرسشنامه نیمه ساختاریافته و در مرحله دوم (کمی) با تدوین پرسشنامه به کمک استخراج گویه از مصاحبه های مرحله کیفی گردآوری شد. روایی پرسشنامه ها با استفاده از اعتبار محتوایی و پایایی آلفای کرونباخ به میزان 92/0 و 72/0 به ترتیب برای پرسشنامه مشارکت اجتماعی و احساس امنیت تأیید شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss انجام شد. یافته ها نشان داد که بین دو متغیر مشارکت اجتماعی و احساس امنیت رابطه معنادار وجود دارد. همچنین بین ابعاد مختلف مشارکت اجتماعی ( مشارکت عمومی، مشارکت سیاسی، مشارکت انجمنی) و احساس امنیت رابطه معنادار یافت شد.