پژوهش های برنامه درسی
پژوهش های برنامه درسی دوره 13 بهار و تابستان 1402 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تدوین الگوی مناسب برای توسعه ی حرفه ای معلمان چندپایه بود. این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی بود که با استفاده از روش نظریه داده بنیاد انجام شد .مشارکت کنندگان بالقوه پژوهش کارشناسان و معلمان چند پایه بودند که 20 نفر از آنها به شیوه نمونه گیری هدفمند مبتنی بر معیار انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شد. جمع آوری داده ها تا رسیدن به مرحله اشباع نظری ادامه یافت. کیفیت یا اعتبار پژوهش با روش های درگیری طولانی مدت و مشاهده مداوم، بررسی توسط اعضا و زاویه بندی روش شناختی رعایت گردید. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از کد گذاری سه مرحله ای باز، محوری و انتخابی استفاده شد. طی مراحل سه گانه تحلیل داده ها ۳۷۱ کد باز و 25 کد محوری و 6 کد انتخابی حاصل و در قالب ابعاد شش گانه مدل پارادایمی شامل شرایط علی (فعالیت ها و برنامه های توسعه حرفه ای معلمان چندپایه و کمبود منابع مالی)، پدیده محوری «توسعه حرفه ای معلمان چندپایه» (شایستگی آموزشی، شایستگی های روان شناختی، شایستگی مدیریتی، شایستگی اخلاقی و شایستگی اجتماعی)، راهبردها (سیاست گذاری و تدوین قوانین حمایتی از معلمان چندپایه، برنامه های توانمندسازی و دانش افزایی معلمان چندپایه، تدوین محتوای آموزشی مناسب و در دسترس، افزایش بودجه و ارائه خدمات رفاهی و پشتیبانی سخت افزاری و نرم افزاری از مدارس چندپایه)، شرایط زمینه ای (بعد فرهنگی، بعد اجتماعی، بعد اقتصادی، بعد تاریخی و بعد سیاسی)، شرایط محیطی مداخله گر(ضعف بنیه علمی معلمان، عدم برخورداری از حمایت سازمانی لازم، محرومیت روستا، مشکلات ناشی ازدورافتادگی مناطق محروم و عوامل ساختاری) و پیامدها (پیامدهای توسعه حرفه ای برمعلمان، پیامدهای توسعه حرفه ای معلمان بر دانش آموزان و پیامدهای توسعه حرفه ای معلمان بر جامعه) جای گرفتند. یکپارچه سازی کد ها بر مبنای روابط موجود بین آن ها حول محور توسعه حرفه ای معلمان چندپایه در فعالیت های حرفه ای، شکل دهنده مدل پارادایمی است که توسعه حرفه ای معلمان چندپایه را منعکس می کند. نتایج نشان داد توسعه حرفه ای معلمان چندپایه فرایندی پیچیده و چند وجهی بوده و نیازمند سیاست گذاری های کلان، جامع نگر و تخصصی است. اتخاذ سیاست ها و برنامه ریزی های صحیح می تواند چشم انداز روشن و امید بخشی را در جهت نیل به هدف مطلوب توسعه عدالت آموزشی در مناطق محروم در پی داشته باشد.
تحلیل محتوای کتاب های درسی ریاضی دوره اول متوسطه ایران بر اساس تعابیر مختلف احتمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام مطالعه حاضر، تحلیل محتوای بخش احتمال در کتاب های درسی ریاضی دوره اول متوسطه ایران بر اساس تعابیر کلاسیک، فراوانی گرا و ذهنی از احتمال است. این پژوهش، از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی محسوب می شود. رویکرد پژوهش، کمّی است و با روش تحلیل محتوایِ مقوله ای انجام شده است. جامعه آماری، کتاب های درسی ریاضی پایه های هفتم، هشتم و نهم چاپ 1400 و نمونه، به صورت هدفمند، بخش احتمال این کتاب ها انتخاب شده است. ابزار پژوهش، فرم تحلیل محتوای محقق ساخته بر اساس تعابیر سه گانه احتمال است. روایی محتوایی و صوری ابزار پژوهش توسط تنی چند از اعضای هیئت علمی دانشگاه های کشور در رشته های آموزش ریاضی، آمار و برنامه ریزی درسی و مؤلفین کتب درسی ریاضی مورد تأیید قرار گرفت. جهت اطمینان از پایایی روش کدگذاری، درصد توافق بین کدگذاران محاسبه شد. یافته های پژوهش نشان داد که 76 درصد از تکالیف موجود در بخش احتمالِ کتب درسی ریاضی دوره اول متوسطه بر حسب تعبیر کلاسیک طراحی شده است و دو تعبیر دیگر فقط 24 درصد از تکالیف را در بر می گیرد. از این 24 درصد، فقط 5 درصد به تعبیر فراوانی گرا مرتبط است و این میزان برای تعبیر فراوانی گرا، به عنوان مکمل تعبیر کلاسیک کافی به نظر نمی رسد. بررسی های تکمیلی نشان داد که در سه کتاب مزبور، فقط یک تکلیف با هدف برقراری ارتباط بین تعابیر احتمال طراحی شده است.
واکاوی ویژگی های الگوی برنامه درسی جهانی– محلّی مطالعات اجتماعی برپایه گزاره های نظریّه رابرتسون (الگوی اکر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر واکاوی ویژگی های الگوی برنامه درسی جهانی – محلّی مطالعات اجتماعی بر پایه گزاره های نظریّه رابرتسون با الگوی اکر(Akker) است. رویکرد پژوهش، کیفی و ازنظر هدف کاربردی است. منابع گردآوری داده ها شامل تمامی متون و اسناد نظریّه جهانی شدن رابرتسون در بازه زمانی 1968 -2022 بوده است. نمونه گیری به شیوه هدفمند انجام شده است. در این پژوهش، محتوای منابع با استفاده از روش تحلیل محتوای استقرایی، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته اند و برای اعتباریابی داده ها از روش های قابل قبول بودن و قابل اعتماد بودن استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که اهداف دارای ویژگی هایی مانند آشنایی با مفاهیم پایه و مهم جهانی شدن، توجّه به تنوّع و کثرت گرایی، پرورش مهارت های تفکّر خلاق و انتقادی است. محتوا منعطف پذیر و منطبق بر اهداف است. همچنین رویکردهای فعال تدریس، مناسب هستند. معلّم نقش راهنما و تسهیلگر دارد و می توان از منابع متنوّع استفاده کرد. زمان و مکان انعطاف پذیر و فعالیت ها باید در قالب گروه بندی های متفاوت و متنوّع انجام پذیرد. انواع روش های ارزشیابی کیفی، اهمّیّت دارند. درنهایت، نتیجه یافته های پژوهشی نظریّه جهانی شدن رابرتسون به شناسایی ویژگی های الگوی برنامه درسی جهانی- محلّی مطالعات اجتماعی با الگوی اکر(Akker) منجر گردید. براین اساس، پیشنهاد می گردد برنامه درسی قصد شده مطالعات اجتماعی دوره های ابتدایی و متوسّطه با استفاده از این الگو مورد ارزیابی قرار گیرد.
ارزشیابی کیفیت عنصر فضا و خدمات آموزشی برنامه درسی فراگیر در آموزش و پرورش استثنایی کشور بر اساس استانداردهای مدرسه الگو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزشیابی کیفیت عنصر فضا و خدمات آموزشی برنامه های درسی فراگیر در آموزش و پرورش استثنایی کشور بر اساس استانداردهای مدرسه الگو انجام شد. از حیث روش، پژوهش ارزیابانه با رویکرد آمیخته کمی- کیفی و جامعه آماری مشتمل بر کلیه مدارس پذیرا، مدیران پشتیبان، مدیران پذیرا و والدین فراگیر در سه دوره ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم کل کشور بود. با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای پنج استان خوزستان، کرمان، تهران، آذربایجان شرقی و خراسان رضوی و از هر استان مرکز استان و چهار شهرستان انتخاب شدند. سپس در هر استان با پیشنهاد مدیران استانی سه مدرسه پشتیبان و برای هر مدرسه پشتیبان پنج مدرسه پذیرای تحت پوشش از هر سه دوره آموزشی به عنوان خوشه انتخاب گردید. حجم نمونه با مقیاس مدرسه ای در مجموع پنج استان معرف، 75 مدرسه پذیرا بود. ابزار اندازه گیری نیز شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته و سیاهه مشاهده بر اساس استانداردهای سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور شامل 170 گویه با 17 مؤلفه بود. نتایج نشان داد به طورکلی، وضعیت درون داد فیزیکی مدارس در کلیه استان های مورد بررسی از درجه مطلوبیت دور است. همچنین، به جز موارد «نور» و «تجهیزات ایمنی» که در تمام مقاطع مورد تایید قرار گرفت، وضعیت در سایر مؤلفه ها نامطلوب بود. درحالی که تحلیل داده های حاصل از مصاحبه حاکی از آن بود که کیفیت ایمن سازی فضا و مناسب سازی محیط فیزیکی و تسهیل دسترسی های مدارس فراگیر از وضعیت مطلوبی برخوردار است که این نتیجه می تواند از یک سو حاکی از آرمانی بودن استانداردهای مدرسه الگو آموزشی از طرفی ناظر بر نیاز به حمایت های مالی از سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور در فرایند مناسب سازی فضاهای آموزشی در فراگیر سازی باشد.
توسعه مهارت های مورد نیاز دانشجویان مهندسی برای انطباق با تقاضاهای صنعت 4.0: رهنمودهایی برای طراحی و اجرای برنامه های درسی جدید دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه این نگاه نهادینه شده است که دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، می توانند رویکردهای آموزشی و یادگیری خود را از طریق برنامه درسی ارتقا دهند. مطالعات اخیر نشان داده است که بسیاری از دانشگاه های جهان در حال انطباق برنامه های درسی و رویکردهای آموزشی خود با نیازهای صنعت 4.0 هستند. هدف از مطالعه کنونی، شناسایی مهارت های دیجیتالی قابل تامل در تدوین برنامه درسی دانشجویان مهندسی و ارائه سازوکارهایی جهت انطباق شایستگی های دانشجویان مهندسی با صنعت 4.0 می باشد. روش مطالعه، فراترکیب یا سنتز پژوهی با استفاده از گام های شش گانه سندلوسکی و باروسو (2006) بوده است. با جستجو در پایگاه های معتبر تعداد 61 مطالعه مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته و مضمون سازی گردید. یافته های پژوهش نشان داد که مهارت های موردنیاز دانشجویان مهندسی در برنامه های درسی شامل: 1. مهارت های فناورانه و دیجیتالی؛ 2. مهارت مهندسی و 3. مهارت های پایه می باشد. همچنین یافته های پژوهش 21 سازوکار ازجمله 1. طراحی برنامه درسی منطبق با الزامات صنعت 4.0؛ 2. استفاده و کاربرد عملی فناوری های دیجیتال در برنامه های درسی موسسات آموزش عالی 3. تدوین برنامه درسی همگرا براساس فناوری های نوین و تغییرات بنیادین در ساختار آموزش، محتوای دروس و تدریس 4. آموزش آزمایشگاه محور و عملی در برنامه های درسی آموزش مهندسی؛ 5. آموزش دانشجویان بر اساس یک بستر فناورانه را جهت توسعه مهارت های دیجیتالی در برنامه های درسی مهندسی برای انطباق با تقاضاهای صنعت 4.0 الزامی می داند. در پایان این مقاله، رهنمودهای عملیاتی برای به روزرسانی برنامه های درسی دانشگاهی ارائه می نماید.
طراحی چارچوب برنامه درسی سواد مدنی کتاب مطالعات اجتماعی پایه ششم آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش کیفی از نوع مطالعه موردی، طراحی چارچوب برنامه درسی سواد مدنی کتاب مطالعات اجتماعی پایه ششم آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران بود. مشارکت کنندگان بالقوه، سه گروه شامل 30 نفر از معلمان نمونه استانی اداره کل آموزش و پرورش فارس، 9 نفر از اعضاء هیأت علمی جامعه شناسی دانشگاه شیراز و 27 نفر از سرگروه های مطالعات اجتماعی دوره اول متوسطه اداره کل آموزش و پرورش فارس بودند، که به شیوه هدفمند و با استفاده از روش نمونه گیری گروه بارز با رعایت قاعده اشباع شدگی، جهت مصاحبه انتخاب گردیدند. روش گردآوری داده های پژوهش، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود که داده ها به شیوه تحلیل مضمون، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند که در این فرایند چارچوب برنامه درسی سواد مدنی کتاب مطالعات اجتماعی ششم ابتدایی با 10 عنصر، تحت عناوین منطق و چرایی، اهداف، محتوا، موادو منابع یادگیری، فعالیت های یادگیری، نقش معلم، گروه بندی یادگیرندگان، زمان آموزش، مکان آموزش و ارزشیابی همراه با مولفه های مربوط به هر عنصر طراحی گردید. یافته های پژوهش نشان داد که کسب سواد مدنی منجر به مشارکت فعال دانش آموزان در امور مختلف مدنی و همچنین باعث توسعه انسانی و کاهش فقر فرهنگی در جامعه می گردد. توسعه و پرورش سواد مدنی دانش آموزان در مدارس پیامدهای فردی و جمعی برای جامعه به دنبال دارد. شکل گیری سواد مدنی دانش آموزان اقدامی موثر جهت اجتماعی نمودن دانش آموزان به عنوان شهروندان آینده می باشد که نیازمند توجه برنامه ریزان و سیاستمداران به این راهبرد آموزشی است. حاصل این پژوهش چارچوب برنامه درسی سواد مدنی بود که به برنامه ریزان و مولفان کتب درسی توصیه می شود با توجه به این چارچوب، فصلی را جهت کتاب مطالعات اجتماعی پایه ششم ابتدایی تولید و طراحی نمایند.
اثربخشی روش تدریس علوم تجربی دوره ابتدایی بر اساس رویکرد فولن بر تفکر انتقادی و خلاقیت دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی روش تدریس علوم تجربی دوره ابتدایی بر اساس رویکرد فولن بر تفکر انتقادی و خلاقیت دانش آموزان بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون–پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را دانش آموزان پسر دوره ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1399-1400 تشکیل دادند. از مدارس شهر اصفهان یک مدرسه پسرانه به صورت در دسترس انتخاب و از آن مدرسه دو کلاس پایه سوم دوره ابتدایی که هر کدام 25 دانش آموز داشتند، به تصادف به عنوان گروه آزمایش و کنترل در نظر گرفته شدند و به پرسشنامه تفکر انتقادی (CTQ) و پرسشنامه خلاقیت (TTCT) به عنوان پیش آزمون پاسخ دادند. در ادامه، گروه آزمایش با روش تدریس علوم تجربی دوره ابتدایی بر اساس دیدگاه فولن مورد آموزش این درس در یک نیم سال و طی چهار ماه قرار گرفتند در حالی که گروه کنترل آموزش مرسوم را دریافت نمودند. در نهایت بعد از اتمام نیم سال تحصیلی، پس آزمون به اجرا درآمد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و به روش تحلیل کواریانس انجام شد. نتایج نشان داد با کنترل نمرات پیش آزمون هر دو گروه، اثر تدریس علوم تجربی دوره ابتدایی بر اساس دیدگاه فولن بر تفکر انتقادی و خلاقیت معنی دار بوده و این روش تدریس باعث شده است تا تفکر انتقادی و خلاقیت دانش آموزان، افزایش یابد. بنابراین از این روش تدریس به عنوان روشی کارآمد در آموزش علوم تجربی دوره ابتدایی می توان بهره برد.
ارائه الگوی جاری برنامه درسی با نشاط در دوره ابتدایی: رویکرد داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی الگوی جاری نشاط در برنامه های درسی مقطع ابتدایی بود. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش داده بنیاد انجام گرفت. مشارکت کنندگان بالقوه پژوهش شامل کلیه کارگزاران دخیل در نشاط در برنامه های درسی دوره آموزش ابتدایی بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند از نوع ملاک محور انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته چهارده نفر از معلمان، پنج نفر از مدیران مدارس، هشت نفر از اولیا دانش آموزان جمع آوری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. برای تأمین روایی و پایایی از معیارهای لینکن و گوبا استفاده شد. نتایج پژوهش نشان دهنده ی بیست و یک مفهوم محوری و هشت مقوله منتخب است که در قالب مدل پارادیمی شامل غفلت از نشاط در برنامه های درسی و تربیتی مدارس به عنوان مقوله ی محوری و شرایط علّی (ضعف مدیریتی مدارس، ضعف در فرهنگ آموزشی مدارس، ضعف در روابط اجتماعی دانش آموزان)، عوامل زمینه ای (عوامل فرهنگی- اجتماعی، عوامل سازمانی و عوامل آموزشی)، شرایط مداخله ای تسهیل گر(عوامل شخصیتی و فردی، جذابیت محتوایی کتب درسی، توجه به تفاوت های فردی و ارزشیابی کیفی)، شرایط مداخله گر محدودکننده (چالش های فردی، چالش های فرهنگی و چالش های مدرسه ای)، راهبردها (تعاملات و ارتباطات دانش آموزان، صمیمی سازی فضای کلاسی توسط معلمان، توجه به روش های فعال تدریس، پویاسازی فضای فیزیکی) و پیامد (افزایش افسردگی و سرخوردگی تحصیلی) سازمان یافت. بنابراین می توان نتیجه گرفت توجه به زمینه های فرهنگی- اجتماعی، سازمانی و آموزشی در تلفیق نشاط در برنامه های درسی مورد نیاز است.
رویکردی پدیدارشناسانه به تجارب مدیران مدارس از توسعه مشارکت زیست محیطی فراگیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تجارب مدیران از توسعه مشارکت زیست محیطی فراگیران و بررسی موانع و چالش های آن ها در مدارس شهر سنندج انجام شد. این پژوهش با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شده و در ابتدا ۱۶ مدرسه از بین مدارس شهر سنندج به صورت هدفمند انتخاب شدند و ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته، مشاهدات میدانی و اطلاعات رسانه ای بوده و داده های جمع آوری شده با استفاده از روش تحلیل مضمون Atride-Sterling کدگذاری شدند. یافته های این پژوهش نشان داد که مدارس برای حمایت از محیط زیست اقداماتی انجام داده اند؛ این اقدامات بعد از کدگذاری در ۶ مقوله افزایش اطلاعات محیط زیستی دانش آموزان، توسعه عملکرد محیط زیستی دانش آموزان، میانوندی پیوند خانواده ها با طبیعت، بهسازی بافتار و شرایط فیزیکی در مدارس، ترفیع دانش آموزان به سفیران تندرستی در جامعه، افزایش بازدهی در مصرف منابع طبیعی دسته بندی شدند و در مورد چالش ها و موانع مدیران برای انجام اقدامات محیط زیستی 5 مقوله محدودیت های تشکیلاتی، تعلیماتی، بصیرت مدنی، تسهیلاتی و ساختاری-مکانی به دست آمد. در این بین محدودیت های تشکیلاتی و تعلیماتی دارای بیشترین فراوانی بودند که باید مورد توجه قرار گیرند و در پایان پیشنهاد می گردد مسئولین ضمن در نظر گرفتن آموزش محیط زیستی جز اهداف ثابت آموزشی و ادغام آن در آموزش های رسمی و غیر رسمی و اعطای تسهیلات لازم، واحد مستقل درسی و دبیر تخصصی از فعالیت های محیط زیستی مدارس ارزشیابی دوره ای به عمل آورند.
طراحی مدل کاربرد آموزش مبتنی بر زمینه درس علوم تجربی دوره ابتدایی بر مبنای نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل کاربرد آموزش مبتنی بر زمینه درس علوم تجربی دوره ابتدایی است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش داده بنیاد انجام گرفت. جامعه آماری تحقیق کلیه معلمان ابتدایی استان مرکزی بودند که 25 نفر از آنها از طریق روش نمونه گیری هدفمند (گلوله برفی) انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری و به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. نتایج مطالعه حاضر نشان دهنده 243 کدباز، 52 کد فرعی و 15 کد اصلی بود. مقوله های فرعی که ذیل بعد شرایط علی قرار گرفتند عبارت بودند از: عوامل مربوط به دانش آموزان، عوامل مربوط به برنامه ریزی درسی و عوامل مربوط به معلمان. مقوله هایی که ذیل بعد عوامل زمینه ای قرار گرفتند عبارت بودند از: عوامل یادهی- یادگیری، عوامل سازمانی، فضا، منابع و مواد و مهارت معلمان. مقوله های که ذیل بعد شرایط میانجی قرار گرفتند عبارت بودند از: عوامل سازمانی و مدیریتی، فرهنگی، عوامل فردی معلمان و عوامل کالبدی. مقوله های که در بعد راهبردها قرار گرفتند عبارت بودند از: برنامه ریزی آموزشی شامل (امکانات فیزیکی، هدف، محتوا، آموزش معلمان، ارزشیابی و روش تدریس). پیامدها نیز عبارت بودند از: اثربخشی معلمان(رشد حرفه ای معلمان) و اثربخشی دانش آموزان (در حیطه مهارتی، در حیطه نگرشی، در حیطه شناختی و کسب مهارت های فرایندی علوم). بر اساس نتیجه تحقیق حاضر آموزش مبتنی بر زمینه در درس علوم تجربی دوره ابتدایی متاثر از مجموعه ای از عوامل و مهارت ها است که در صورتی که این رویکرد به این مهارت ها مجهز نشوند، موفّق نخواهند شد. بنابراین یکپارچگی این عوامل در درس علوم تجربی دوره ابتدایی می توانند در تدوین و توسعه آموزش مبتنی بر زمینه در درس علوم تجربی دوره ابتدایی کمک کننده باشد.
شناسایی مولفه های سواد رسانه ای برای دانشجو معلمان با استفاده از الگوی شش مرحله ای سنتزپژوهی روبرتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مولفه های سواد رسانه ای برای دانشجو معلمان براساس روش سنتزپژوهی شش مرحله ای Roberts انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مقالات معتبر داخلی و خارجی چاپ شده در مجلات معتبر، کتب داخلی و خارجی، پایان نامه ها و اسناد مرتبط با موضوع محدود بر 20 سال اخیر و با بهره گیری از پایگاه های اطلاعاتی و مراکز نگهداری منابع مکتوب در زمینه سواد رسانه ای بود که با توجه به جست و جوی منظم در پایگاه های اطلاعاتی، بر اساس معیارهای ورود تعداد 466 پژوهش علمی شناسایی و در نهایت بر اساس معیارهای خروج تعداد 65 پژوهش برای تحلیل نهایی انتخاب شدند. برای گردآوری، گزارش و ثبت اطلاعات پژوهش های اولیه، از فرم چک لیست طراحی شده توسط محقق استفاده شد. تحلیل یافته ها با استفاده از الگوی شش مرحله ای سنتزپژوهی Roberts (1983) و روش های کدگذاری باز و محوری انجام شد. چک لیست با استفاده از مطالعه مبانی نظری مربوط به موضوع تحقیق تدوین شد. برای اطمینان از نحوه کدگذاری ها از دو نفر ارزشیاب جهت کدگذاری مجدد یافته ها استفاده شد. به منظور تأیید پایایی، از فرمول ضریب کاپای کوهن، استفاده شد که در این پژوهش میزان توافق بین ارزشیابان عدد 76 /0 بدست آمد که نشان دهنده 76 درصد توافق بین ارزشیابان در کدگذاری ها بود. براساس یافته های پژوهش، ابعاد و مولفه های سواد رسانه ای دانشجو معلمان در 5 مضمون سازمان دهنده اصلی شامل هدف، محتوا، مخاطب، هویت و قالب و 16 مضمون سازمان دهنده فرعی و 56 مضمون پایه شناسایی شدند. مضامین سازمان دهنده فرعی هدف شامل تفکر انتقادی و جامعه پذیری؛ مضامین فرعی محتوا شامل شناختی – ادراکی، احساسی، اخلاقی، زیبایی شناسی؛ مضامین فرعی مخاطب شامل خاص، فعال و منفعل بودن؛ مضامین فرعی هویت شامل مالکیت و کنترل، قانون، فناوری، اقتصاد و مضامین فرعی قالب شامل مکتوب، الکترونیکی، دیجیتالی می باشند. مولفه های شناسایی شده برای سواد رسانه ای می تواند مبنایی برای طراحی برنامه درسی آموزش سواد رسانه ای به دانشجو معلمان باشد.
معلم زنده است زنده تر از پیش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بحث های داغ پیرامون معلم و مدرسه ایرانی در ابتدای قرن پانزدهم، موضوع «مرگ مدرسه و معلم» است! این نظریه مبتنی بر شواهدی است که واقعی هستند. همین موضوع موجب است تا توجه پژوهشگران رشته های مختلف به آن جلب شود. آنچه در بنیاد این نظریه قرار گرفته، نتایج عملکرد شاگردان در آزمون های داخلی و جهانی است. عملکرد شاگردان در آزمون های مدرسه ای و در آزمون ورودی دانشگاه ها و همچنین در دو آزمون جهانی تیمز و پرلز شاهد اصلی در ساخت نظریه مذکور است. با وجود این، پژوهشگران به جنبه های تجربی خود و گزارش های پژوهشی هم ارجاع می دهند. حتی اگر شواهد این نظریه پذیرفته شود، باز هم این نوع نظرورزی را می توان درک سطحی شواهد یا «نظریه پردازی بد» نامید. آنچه عملکرد شاگردان را شکل می دهد، فقط دانستن و یادگیری نیست. بیش از یادگیری و دانستن، موضوع خواستن و میل به اعلام دانایی مطرح است؛ که با متغیرهای متعدد اجتماعی در ارتباط است. اینکه شاگردان حاضر باشند در موقعیت آزمون، به پاسخدهی بر اساس توان خود اقدام کنند، جای سوال دارد؛ اما، واقعیت دارد که آنان از آنچه در مدرسه می گذرد، گریزان هستند و اینکه همین اشخاص در موقعیت های عمل مشابه نشان داده اند که دارای توانایی لازم می باشند.