عجایب نگاری از سنّت های رایج در تاریخ نگاری اسلامی بوده است. عجایب نگاری در آغاز به مثابه یکی از گونه های جغرافیانگاری و کیهان شناسی اسلامی به وجود آمد و در واقع محصول مشترک تاریخ طبیعی و جغرافیانگاری است. عجایب نامه ها را می توان شکل های منحصر به فردی از دایره المعارف ها به شمار آورد که از حیث ادبی، کیهان شناسی، جغرافیا و تاریخ طبیعی قابل توجه اند. در عجایب نامه معمولاً امر واقع با امر غیرواقع در هم می آمیزد و پدیده ها با بیانی ادبی و اغراق گونه و بی تحقیق و نقد توضیح داده می شوند. در تمدن اسلامی عجایب نامه های متعددی نگاشته شده است. یکی از کامل ترین و جامع ترین آنها، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات زکریای قزوینی است. قزوینی در این اثر در قامت یک عالِم طبیعی ظاهر شده و به توضیح مباحث علمی متداول پرداخته است. پرسش اساسی اینجاست که آیا می توان عجایب نامه ها را آثاری علمی و معرفت افزا دانست؟ پژوهش حاضر با روش تحلیلی - تطبیقی، توضیح داده که عجایب نامه ها متعلق به آن بخش از نظام دانایی اسلامی است که مقابل رویکردهای عقلی انتقادی و تجربی قرار می گیرد. به دیگر سخن بررسی متن اثر قزوینی و آثار مشابه دیگر حاکی از آن است که مفهوم علم در جهان اسلام از سده ششم به بعد، تا چه میزان با مفهومی که دانشمندان اسلامی در سده های سوم و چهارم در نظر داشتند دگرگون شده و به انحطاط گراییده است. بر اساس یافته های این پژوهش عجایب نگاری محصول دوره انحطاط علوم در تمدن اسلامی و دور شدن از رویکردهای عقلی انتقادی، تجربی و مشاهده گرانه است.