روانشناسی معاصر
روانشناسی معاصر دوره هشتم بهار و تابستان 1392 شماره 1 (پیاپی 15) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین کمال گرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی با ساختار مغز بود. تعداد 49 نفر (23 زن، 26 مرد) با تکمیل نسخه فارسی مقیاس کمال گرایی مثبت و منفی (FPANPS) در این مطالعه شرکت کردند و سپس تصویر مغز آن ها به روش تشدید مغناطیسی (MRI) ثبت شد. تصاویر براساس ریخت سنجی وکسل (VBM) ارزیابی شدند. ابتدا هر یک از تصاویر ثبت شده به سه بافت ماده سفید، ماده خاکستری و مایع مغزی نخاعی تفکیک و سپس از تصاویر ماده خاکستری جدا شده مغز، یک الگوی میانگین به دست آمد. جهت یکسان سازی ابعاد مغز، تصاویر با الگو هماهنگ شدند. نتایج نشان داد که بین کمال گرایی منفی افراد با چگالی ماده خاکستری مغز آنها در ساختار تالاموس و قسمت پشتی قشر آهیانه ای عقبی سمت چپ رابطه مثبت معنادار وجود دارد. ارزیابی آماری نشان داد که حجم نمونه برای یافتن همبستگی کمال گرایی مثبت با ساختارهای مغزی کافی نیست. نتیجه به دست آمده در راستای تحقیقاتی بود که قسمت پشتی قشر آهیانه ای عقبی سمت چپ را با فکر کردن به وظایف و تعهدات و همچنین افسردگی مرتبط دانسته اند و پژوهش هایی که رابطه بین تالاموس با اختلال وسواس فکری- عملی را تایید کرده اند. براساس نتایج، می توان استفاده از ابزارهای ارزیابی ساختار مغز به همراه پرسشنامه های ارزیابی شخصیت را پیشنهاد کرد. با توجه به یافته ها می توان برای ارزیابی دقیق تر ویژگی های شخصیتی و حتی مشکلات روان شناختی از تصاویر مغزی بهره برد.
مقایسه هوش سیال دانش آموزان دختر و پسر بر پایه دو نظریه کلاسیک و سوال- پاسخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفاوت جنسی در هوش یکی از مهمترین موضوعات روان شناسی معاصر به شمار می آید. برخی یافته ها نشانگر آن است که تفاوت جنسی در هوش وجود دارد و برخی دیگر معتقدند که بین دو جنس هیچ تفاوتی از لحاظ هوش کلی وجود ندارد. به اعتقاد بعضی مولفان، این تضاد را می توان از طریق هوش سیال، که هسته مرکزی رفتار هوشمندانه در نظر گرفته می شود، حل کرد. هدف این پژوهش مقایسه هوش سیال دانش آموزان دختر و پسر بر اساس دو نظریه سوال- پاسخ و کلاسیک اندازه گیری بود. یک نمونه 884 نفری از دانش آموزان (438 دختر، 446 پسر) سه پایه تحصیلی اول، دوم و سوم دبیرستان های تهران به مقیاس 3 فرم A هوش سیال کتل (CFIT) پاسخ دادند. ضریب همسانی درونی برای دختران و پسران به ترتیب برابر با 87/0 و 85/0 به دست آمد. نتایج مبتنی بر مدل کلاسیک نشان داد که دانش آموزان دختر نمره بیشتری در مقیاس به دست آوردند، اما بر پایه مدل صفت مکنون بین توانایی های دو گروه تنها در دو بخش ابتدایی و انتهایی تفاوت وجود داشت. نمره های دو گروه در دامنه صدک های 25 و 50 (متناظر با هوشبهرهای 92 و 100) دقیقا منطبق با هم به دست آمد. توانایی دختران در صدک های 25 و پایین تر کمتر و در دامنه صدک های 55 تا 85 بیشتر از توانایی پسران و توانایی پسران در صدک های 90 و بالاتر بیشتر از دختران بود. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که بین هوش سیال دانش آموزان دختر و پسر تفاوت وجود دارد، اما این تفاوت تنها در دو بخش ابتدایی و انتهایی توزیع نمره های توانایی معنادار است.
ساخت و اعتباریابی مقیاس دانش و نگرش جنسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش ساخت و بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس دانش و نگرش جنسی شامل روایی سازه، روایی همگرا و تشخیصی (افتراقی)، همسانی درونی و پایایی بازآزمایی بود. هشتصد و سی و هفت زن و مرد ایرانی (386 مرد، 451 زن) به صورت داوطلب در این پژوهش شرکت کردند. از شرکت کنندگان خواسته شد مقیاس دانش و نگرش جنسی (SKAS)، پرسشنامه وضعیت زناشویی گلومبوک- راست (GRIMS)، مقیاس رابطه رمانتیک (RRS) و مقیاس سلامت روانی (MHI-28) را تکمیل کنند. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی، علاوه بر یک عامل کلی دانش و نگرش جنسی، دو عامل را برای مقیاس دانش و نگرش جنسی تایید کرد. روایی همگرا و تشخیصی (افتراقی) مقیاس دانش و نگرش جنسی از طریق سنجش همزمان مشکلات زناشویی، وابستگی و ناایمنی رمانتیک و بهزیستی و درماندگی روانشناختی در مورد شرکت کنندگان محاسبه شد. ضرایب همبستگی میانگین نمره های آزمودنی ها در مقیاس های دانش و نگرش جنسی با شاخص های مشکلات زناشویی، وابستگی و ناایمنی رمانتیک و بهزیستی و درماندگی روانشناختی معنادار بود. همسانی درونی مقیاس دانش و نگرش جنسی بر حسب ضرایب آلفای کرونباخ محاسبه شد و با ضرایب همبستگی از 84/0 تا 94/0 مورد تایید قرار گرفت. پایایی بازآزمایی مقیاس دانش و نگرش جنسی بر اساس نتایج دو بار اجرای آزمون محاسبه شد و با ضرایب همبستگی از 76/0 تا 87/0 مورد تایید قرار گرفت. بر اساس نتایج این پژوهش، مقیاس دانش و نگرش جنسی برای سنجش این سازه در نمونه های ایرانی از پایایی و روایی کافی برخوردار است.
اثربخشی درمان دلبستگی محور با استفاده از روش پسخوراند ویدیویی بر کاهش استرس والدینی و مشکلات برونی سازی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی درمان دلبستگی محور با استفاده از روش پسخوراند ویدیویی در کاهش استرس والدینی در مادران دارای کودکان پیش دبستانی واجد رفتارهای برونی سازی و همچنین کاهش این نوع مشکلات رفتاری در کودکان بود. برای این منظور 25 زوج مادر- کودک 3 تا 5 ساله انتخاب و به دو گروه آزمایش (12 زوج) و گواه (13 زوج) تقسیم شدند. مادران فهرست رفتاری کودک (CBCL) و پرسشنامه استرس والدینی (PSI) را تکمیل کردند. مداخله گروه آزمایش شامل 8 جلسه انفرادی و هفتگی به مدت 60 دقیقه بود و مادران گروه گواه بسته آموزشی متمرکز بر افزایش مهارت های شناختی کودکان را دریافت کردند. نتایج پژوهش نشان داد که استرس والدینی در مادران گروه آزمایش در هر دو حیطه شاخص های مربوط به والدین و کودک کاهش معناداری داشت. مشکلات برونی سازی کودکان، شامل رفتارهای مقابله ای، پرخاشگری و بیش فعالی- نقص توجه نیز کاهش معناداری در گروه آزمایش داشت. با توجه به مولفه های دلبستگی محور بسته مداخله ای، به نظر می رسد که افزایش حساسیت مادرانه و بهبود الگوی رابطه مادر- کودک موجب کاهش استرس والدینی و مشکلات رفتاری در کودکان شده باشد.
توانایی شاخص های آزمون نام بردن احتمالی در پیش بینی عملکرد ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی و مقایسه توانایی شاخص های آزمون نام بردن احتمالی در پیش بینی عملکرد ریاضی انجام شد. نمونه پژوهش 80 نفر از دانش آموزان پایه چهارم دبستان با مشکلات ریاضی و 80 نفر دانش آموزان عادی (بدون مشکلات ریاضی) پایه چهارم دبستان شهر تهران بودند. کلیه شرکت کنندگان آزمون ایران کی مت(IKMT) ، آزمون نام بردن احتمالی(CNT) ، مقیاس های فراخنای عددی (DS) در آزمون هوش وکسلر (WIT) و آزمون استروپ (ST)را تکمیل کردند. بر مبنای آزمون نام بردن احتمالی اندازه های مربوط به زمان پاسخ گویی، تعداد خود تصحیح گری، تعداد خطاها و کارایی به دست آمد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که نمره های خطا و زمان پاسخ گویی در تکلیف دارای دو ویژگی و نمره های کارایی در تکالیف دارای یک و دو ویژگی در آزمون نام بردن احتمالی توانایی بیشتری نسبت به متغیرهای دیگر این آزمون در پیش بینی عملکرد ریاضی داشتند. همچنین نمره های خطا در آزمون نام بردن احتمالی با نمره تداخل آزمون استروپ (که نشان دهنده بازداری پاسخ غالب است) همبستگی معناداری نشان داد. بر حسب نتایج این پژوهش به نظر می رسد که در مقایسه با آزمون هایی مانند استروپ و فراخنای حافظه عددی، شاخص های آزمون نام بردن احتمالی توانایی بیشتری در پیش بینی پیشرفت ریاضی دارند. نتایج پژوهش می تواند در ارزیابی و طراحی مداخلات عصب- روان شناختی برای دانش آموزانی که مشکلات ریاضی دارند مفید باشد.
رابطه برون گرایی و نورزگرایی با افشاگری تخلف سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افشاگران افرادی هستند که اشتباه کاری ها یا رفتارهای غیر اخلاقی موجود در سازمان را افشا می کنند. به نظر می رسد شخصیت افراد یکی از دلایلی است که برخی از کارکنان بیش از سایرین افشاگری می کنند. سنجش شخصیت به شکل کوتاه دامنه، نمی تواند روابط معنا دار را به خوبی آشکار کند. بنابراین در این پژوهش سنجش های لایه ای برای دو بعد شخصیت با مقیاس های متعدد به کار رفت. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه افشاگری تخلف سازمانی و شخصیت (دو مقیاس برون گرایی و نورزگرایی) به اجرا در آمد. به این منظور 1228 نفر از کارکنان یک شرکت مادر در تهران به صورت تصادفی انتخاب شدند. دو مقیاس برون گرایی و نورزگرایی مقیاس شخصیتی آیسنک (EPP) و نیز پرسشنامه افشاگری تخلف (WBQ) استفاده شده است. نتایج نشان داد که بین زیرمقیاس های خودابرازی و پرخاشگری با افشاگری تخلف سازمانی رابطه مثبت معنادار و بین حرمت خود پایین و اضطراب و احساس گناه و وابستگی با افشاگری تخلف سازمانی رابطه منفی معنادار وجود دارد. بنابراین برخی ویژگی های شخصیتی با رفتار اخلاقی افشاگری رابطه دارند و از این رو می توان در گزینش های خاص سازمان ها از این یافته ها بهره جست. پژوهش حاضر نشان می دهد که چگونه باید تسهیل گرانی را که پایه گذاران کدهای اخلاقی در سازمان هستند، براساس شخصیت آنان و ویژگی های خاصی انتخاب کرد که از خطا یا رفتارهای ضد تولیدی بازداری کنند و به محض وقوع چنین رفتارهایی هشدار دهند.
نقش واسطه ای خوش بینی در رابطه بین تجارب تحصیلی استرس زا و واکنش به این تجارب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف آزمون نقش واسطه ای خوش بینی در رابطه بین استرس تحصیلی ادراک شده و واکنش ها به عوامل استرس زای تحصیلی در دانشجویان دختر و پسر انجام شد. 300 دانشجو (112 پسر، 188 دختر)، به مقیاس استرس دوران دانشجویی (SLSI) و نسخه تجدیدنظر شده آزمون جهت گیری زندگی (LOT-R) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که بین عوامل استرس زای تحصیلی با واکنش ها به این عوامل رابطه مثبت و معنادار، بین عوامل استرس زای تحصیلی با خوش بینی رابطه منفی و معنادار و بین خوش بینی و واکنش ها به عوامل استرس زای تحصیلی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. در کل نمونه، نتایج از نقش واسطه ای خوش بینی در رابطه بین تجارب تحصیلی استرس زا و واکنش ها به این تجارب حمایت کردند. نتایج تخصیص جنسی روابط ساختاری بین متغیرهای چندگانه نشان داد که روابط بین عوامل استرس زای تحصیلی، خوش بینی و واکنش ها به عوامل استرس زای تحصیلی در دو جنس هم ارز بودند. براساس نتایج به دست آمده در مدل کلی، تمامی وزن های رگرسیونی از لحاظ آماری معنادار بودند و متغیرهای پیش بین 80 درصد از پراکندگی متغیر واکنش ها به تجارب تحصیلی استرس زا را تبیین کردند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که در مواجهه با تجارب تحصیلی استرس زا، بخشی از تمایز در مدل ترجیحی واکنش ها به عوامل استرس زای تحصیلی در دو جنس، از طریق تفاوت در میزان خوش بینی فراگیران قابل تبیین است.
اثر القای شفقت خود و حرمت خود بر میزان تجربه شرم و گناه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به روش آزمایشی اثر القای شفقت خود و حرمت خود را در تنظیم گری هیجان شرم و گناه سنجید. 80 دانشجو (54 زن، 26 مرد) از دانشگاه تهران به مقیاس های شفقت خود (SCS)، حرمت خود روزنبرگ (RSES) و زیرمقیاس آمادگی برای شرم و گناه مقیاس عاطفه خودآگاه (TOSCA) پاسخ دادند. سپس از طریق یادآوری و نوشتن جزیی یک اشتباه شخصی، در آنها تجربه شرم یا گناه بازسازی شده و هیجان ها ی شان به وسیله مقیاس هیجان ها ی ناخوشایند و پرسشنامه هیجان شرم و گناه اندازه گیری شد. شرکت کنندگان از طریق گمارش تصادفی در 4 گروه القای شفقت خود، القای حرمت خود، کنترل نوشتن و کنترل بدون مداخله، در معرض مداخله آزمایشی قرار گرفتند و مجددا هیجان های شان از طریق پرسشنامه هیجان ها ی ناخوشایند و پرسشنامه هیجان شرم و گناه سنجیده شد. نتایج پژوهش نشان داد که شرکت کنندگان گروه القای شفقت خود به نسبت گروه القای حرمت خود، هیجان شرم و هیجان ها ی ناخوشایند دیگر را کمتر گزارش کردند و این دو مداخله به یک میزان سبب کاهش احساس گناه در شرکت کنندگان شد. این مطالعه شواهد جدیدی در تاثیرگذاری متفاوت دو سازه شفقت خود و حرمت خود در تنظیم هیجان ها ی ناخوشایند مرتبط با تجربه اشتباه فراهم کرده است. همچنین تفاوت گروه های مداخله با توجه به ماهیت متفاوت دو هیجان شرم و گناه تبیین شده است.