مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعة اثر مکمل گیری کوتاه مدت کراتین بر تغییرات ناشی از دو وهله فعالیت توانی بیشینه در مقادیر لاکتات خون و توان بی هوازی تکواندوکاران تمرین کرده بود. نمونة آماری این پژوهش، تعداد 16 تکواندوکار تمرین کردة مرد با میانگین سنی 20/1±43/18 سال، وزن 03/3±49/64 کیلوگرم و با سابقة تمرین 36/1±46/6 سال بودند که بر اساس وزن، حداکثر اکسیژن مصرفی و توان بی هوازی و در یک طرح دوسوکور، به دو گروه همگن کراتین و دارونما (هر گروه، 8 نفر) تقسیم شدند. گروه کراتین به مدت 6 روز، هر روز 20 گرم کراتین در 4 وعده (5×4 گرم) مصرف کردند، در حالی که گروه دارونما به همین صورت نشاسته استفاده کردند. آزمون مورد نظر برای برآورد توان بی هوازی شامل انجام آزمون پرش های عمودی متوالی به مدت 30 ثانیه روی دستگاه ارگوجامپ بود که این آزمون در دو وهله با یک دقیقه استراحت بین آنها اجرا شد. خونگیری جهت اندازه گیری مقادیر لاکتات خون، در دو مرحله (قبل و بعد از مکمل گیری)، هر مرحله در سه نوبت (قبل و بلافاصله پس از دو وهله انجام آزمون) و به دنبال 12 تا 14 ساعت ناشتایی انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری های مکرر، آزمون تعقیبی LSD و t مستقل در سطح معنی داری 05/0≥ P تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد مصرف کوتاه مدت مکمل کراتین سبب افزایش لاکتات خون و توان بی هوازی تکواندوکاران به ویژه در وهلة دوم آزمون نسبت به مراحل مشابه قبل می شود که این افزایش تنها در توان بی هوازی و در دومین وهله از انجام آزمون معنی دار بود (001/0= P). همچنین تغییرات بین گروهی توان بی هوازی در وهلة دوم آزمون بعد از مکمل گیری، در گروه کراتین نسبت به دارونما، افزایش معنی داری را نشان داد(006/0= P). با توجه به نتایج پژوهش، می توان گفت مکمل گیری کراتین باعث افزایش توان بی هوازی تکواندوکاران تمرین کرده (به ویژه در مبارزات نهایی) می شود، اما اثر قابل توجهی بر پاسخ لاکتات خون ندارد.
اثر حاد و مزمن دو نوع تمرین مقاومتی هرمی و هرمی واژگون بر برخی از شاخص های سرمی آسیب سلولی در دختران غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی اثر حاد و مزمن دو نوع تمرین مقاومتی هرمی و هرمی واژگون بر شاخص های سرمی آسیب سلولی شامل آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)، آلدولاز (ALD)، کراتین کیناز(CK) در دختران غیرورزشکار بود. آزمودنی های تحقیق را تعداد 27 دختر غیر ورزشکار (سن 2.20 18.55 سال و وزن 9.86 56 کیلوگرم و قد 5.33 162سانتی متر) تشکیل می دادند که به طور تصادفی در سه گروه هرمی (10 نفر)، هرمی واژگون (10نفر) و کنترل (7 نفر) قرار گرفتند. گروه هرمی و هرمی واژگون به مدت شش هفته، هفته ای سه جلسه در شش ایستگاه (جلوبازو، پشت بازو، کشش جانبی، جلوران، پشت ران، پرس پا) به تمرین پرداختند. حرکت هر ایستگاه در سه ست و دو دقیقه استراحت بین ست ها انجام می شد. در گروه هرمی، ست اول با 50 درصد ده تکرار بیشینه و ست دوم با 75 درصد، ده تکرار بیشینه و ست سوم با 100 درصد، ده تکرار بیشینه و در گروه هرمی واژگون به صورت برعکس اجرا می شد. گروه کنترل نیز فعالیت عادی خود را انجام می دادند. نمونه های خونی قبل و بلافاصله پس از جلسه اول، و قبل و بلافاصله پس از جلسه آخر تمرینات، به منظور ارزیابی فعالیت آنزیم های AST,ALD,CK سرمی از طریق روش آنزیماتیک گرفته شد. برای مقایسه داده های درون گروهی از روش تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه های تکراری، و بین گروهی از t مستقل استفاده شد. در تمام موارد سطح معنی داری 05/0 p< در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد، متعاقب یک جلسه تمرین در هر یک از گروه ها AST,ALD افزایش غیر معنی داری داشته اند، ولی کراتین کیناز در هر دو گروه افزایش معنی داری داشته است. مقایسه بین گروهی نیز تفاوت معنی داری را نشان نداد. به هر حال، متعاقب یک دوره شش هفته ای نیز AST, ALD تغییر معنی داری نداشتند، اما CK در هرمی واژگون افزایش معنی داری داشت که میزان این افزایش در جلسه آخر تمرینات نسبت به جلسه اول تمرینات کمتر بود و فقط در گروه هرمی واژگون معنی دار شد، به علاوه افزایش CK در جلسه آخر تمرینات نسبت به جلسه اول تمرینات در دو گروه کاهش داشت که این کاهش در گروه هرمی معنی دار بود. این امر نشان می دهد که شش هفته تمرین مقاومتی باعث آماده شدن عضله و ایجاد سازگاری شده است، به طوری که پس از تمرین، عضله متحمل فشار کمتر و یا احتمالاً آسیب کمتری می شود. همچنین تمرین مقاومتی هرمی و هرمی واژگون بر پاسخ آنزیمی اثر دارند.
اثر 12 هفته اصلاح فعالیت در زندگی بر hs-CRP سرم و حجم چربی مرکزی و محیطی در مردان میانسال چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی اثرات 12 هفته اصلاح فعالیت در زندگی بر hs-CRP سرم و حجم چربی مرکزی و محیطی در مردان میانسال چاق بود. بدین منظور تعداد 16 مرد میانسال سالم با میانگین و انحراف معیار سن 01/6±06/42 سال، قد 3/5±37/168 سانتی متر و شاخص توده بدن 05/4±2/31 کیلوگرم بر مجذور قد، به دو گروه کنترل (8=n) و تمرین (8=n) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 12 هفته پیاده روی روی نوارگردان مطابق با دستورالعمل CDC و ACSM بود. بر اساس این دستورالعمل که تحت عنوان اصلاح فعالیت در زندگی (LAM) نام دارد، آزمودنی ها 4 روز در هفته 2 مایل را به مدت 30 دقیقه با سرعت 6/6 کیلومتر در ساعت روی نوارگردان راه رفتند. پس از پایان یافتن دوره تمرینی، آزمودنی ها به مدت یک هفته از هر گونه فعالیت بدنی شدید پرهیز کردند تا ماندگاری اثرات تمرین نیز بررسی شود. نتایج نشان داد که وزن، شاخص توده بدن، حجم چربی زیرپوستی و احشائی ناحیه مرکزی و حجم چربی زیرپوستی ناحیه محیطی پس از 12 هفته تمرینات LAM نسبت به گروه کنترل کاهش معنی دار داشت (01/0>P). همچنین، حداکثر اکسیژن مصرفی آزمودنی ها پس از 12 هفته تمرینات LAM نسبت به گروه کنترل افزایش پیدا کرد (01/0>P) و یک هفته بی تمرینی تأثیری در تغییرات ایجاد شده نداشت. از طرف دیگر، پس از 12 هفته تمرینات LAM اختلاف معنی داری در سطح hs-CRP سرم بین دو گروه مشاهده نشد، اما سطح hs-CRPسرم پس از یک هفته بی تمرینی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (05/0>P). علاوه بر این، ارتباط معنی داری میان سطح hs-CRP سرم با وزن، حجم چربی زیرپوستی و احشائی ناحیه مرکزی مشاهده نشد. بنابراین، با توجه به نتایج حاصل می توان چنین اظهار داشت که 12 هفته تمرینات LAM با شدت متوسط، موجب بهبود ترکیب بدن و آمادگی قلبی تنفسی در افراد میانسال چاق می گردد و اگر چه بلافاصله پس از این تمرینات قابلیت ضد التهابی لازم برای کاهش مؤثر میزان hs-CRP مشاهده نمی شود، اما پس یک هفته بی تمرینی و تقلیل آثار التهابی ناشی از آخرین جلسات تمرین، کاهش معنی دار hs-CRP ظاهر می شود.
مقایسه وضعیت پراکندگی گونه پیکری ورزشکاران زن و مرد استان مرکزی در 12 رشته ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، مقایسه وضعیت پراکندگی گونه پیکری ورزشکاران زن و مرد استان مرکزی در 12رشته ورزشی بود. بدین منظور از بین ورزشکار زن و مرد استان مرکزی (86-87) تعداد 480 نفر (240 زن و 240 مرد) با میانگین (سن= 52/2± 26/24 سال، قد=65/5 ± 82/176 سانتی متر، وزن=17/8± 03/69 کیلوگرم) برای مردان و میانگین (سن=31/2± 26/21 سال، قد=45/4± 82/163 سانتی متر، وزن=15/7± 03/56 کیلوگرم) برای زنان به صورت تصادفی انتخاب شدند و با استفاده از روش هیث-کارتر مورد آزمون قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از آمار توصیفی، آزمون t مستقل و F (تحلیل واریانس) استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد که بین میانگین پراکندگی (SAD) گونه پیکری (نسبت به میانگین کلیه رشته ها در هر جنس) ورزشکاران مرد (35/0±82/0) و زن (45/0±00/1) در رشته های ورزشی مختلف تفاوت معنی داری در سطح 001/0≥P وجود دارد. بر اساس نتایج حاصل از پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه-گیری کرد که زنان از در رابطه با یک رشته ورزشی خاص از همگنی بیشتری برخوردار بودند و این در حالی است که مردان همگنی بیشتری را در رابطه با تمام رشته های ورزشی داشتند.
تأثیرتعاملی یک دوره تمرین استقامتی و یک جلسه تمرین وامانده ساز بر میزان فعالیت آنزیم های آسپارتات آمینو ترانسفراز و آلانین آمینو ترانسفراز پلاسمایی در موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات انجام شده حاکی از آن است که تمرین وامانده ساز، منجر به بروز آسیب های کبدی می شود. در برخی از مطالعات بیان شده است که انجام تمرینات استقامتی منظم می تواند مانع از بروز آسیب های کبدی ناشی از تمرین وامانده ساز گردد، اما در این زمینه تحقیقات جامعی صورت نگرفته است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر یک جلسه تمرین وامانده ساز پس از 8 هفته تمرین استقامتی بر میزان آسیب کبدی در موش های صحرایی بود. در این پژوهش تعداد 40 سر موش صحرایی نر 3 ماهه ویستار با میانگین وزن 4± 151 گرم به صورت تصادفی به 2 گروه تمرین استقامتی و بدون تمرین تقسیم شدند(هر گروه شامل 20 سر موش). گروه تمرین استقامتی به مدت 8 هفته و 5 روز در هفته با مدت و شدت فزاینده، روی دستگاه نوارگردان به تمرین پرداختند. پس از 8 هفته، دو گروه به طور تصادفی به دو زیرگروه 10 تائی تقسیم شدند که یک زیرگروه از هرگروه یک وهله تمرین وامانده ساز را اجراکردند. پروتکل تمرین وامانده ساز شامل دویدن با شیب صفر درجه و افزایش تدریجی سرعت تا 35 متر در دقیقه بود. خونگیری در گروه تمرین استقامتی در مدت 14 ساعت پس از آخرین تمرین، و در گروه وامانده ساز بلافاصله پس از تمرین وامانده ساز انجام شد و میزان آنزیم های آسپارتات آمینو ترانسفراز ( GOT,AST)، آلانین آمینو ترانسفراز (GPT,ALT) و TAC تعیین شد. پس از تحلیل آماری با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه وآزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/0P< مشخص شد میزان آنزیم های کبدی در گروه یک وهله تمرین وامانده ساز به طور معنی داری بالاتر از گروه کنترل بود (05/0P<)، در حالی که افزایش معنی داری در سطوح آنزیم ها در موش های گروه استقامتی و گروه استقامتی+وامانده ساز، نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد(05/0P>). فعالیتTAC در گروه وامانده ساز به طور معنی داری پایین تر از گروه کنترل بود(05/0P<)ولی تفاوت معنی داری بین گروه تمرین استقامتی + یک وهله تمرین وامانده ساز و گروه کنترل دیده نشد(05/0P>). این تحقیق نشان داد که یک دوره تمرین استقامتی می تواند از آسیب های کبدی ناشی از تمرین وامانده ساز در موش های صحرایی جلوگیری کند.
اثر تمرینات مقاومتی و ترکیبی بر میزان گیرنده های استیل کولین نیکوتینی در عضله نعلی موش های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گیرنده های استیل کولین نیکوتینی (nAChR)، پروتئین های کامل غشایی هستند که عمل انتقال سیناپسی را در اتصالات عصبی عضلانی تعدیل می کنند. هدف از تحقیق حاضر تعیین تأثیر تمرینات مقاومتی و ترکیبی بر میزان nAChR در عضله نعلی موش های نر نژاد ویستار بود. تعداد 23 سر موش نر ویستار (با میانگین وزن 15 ± 220 گرم( به طور تصادفی به سه گروه کنترل(تعداد 8 سر)، تمرین مقاومتی(تعداد 7 سر) و تمرین ترکیبی(تعداد 8 سر) تقسیم شدند. حیوانات در هر دو گروه تمرینی به مدت 12 هفته برطبق برنامه های مورد نظر به تمرین پرداختند. 48 ساعت بعداز آخرین جلسه تمرینی، حیوانات بیهوش شدند و عضله نعلی آنها جدا شد. برای سنجش nAChR، از کیت الایزا استفاده شد. برای تحلیل آماری نیز، t مستقل مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که هر دو تمرین مقاومتی و ترکیبی موجب افزایش میزان nAChR عضله نعلی شد؛ بدین ترتیب که بین میزان nAChR گروه کنترل با گروه تمرین مقاومتی (001/0> p) وگروه کنترل با تمرین ترکیبی(001/0> p) تفاوت معنی دار وجود داشت. به علاوه، مشخص شد بینnAChR عضله نعلی گروه های تمرین ترکیبی و تمرین مقاومتی تفاوت معنی دار وجود ندارد. بر اساس این یافته ها، تمرین ورزشی می تواند عامل مهمی در افزایش nAChR در عضله نعلی موش نر ویستار باشد. به -نظر می رسد که فعالیت بدنی مانند تمرینات مقاومتی و ترکیبی احتمالاً می تواند با تسریع عوامل نروتروفیکی که در ساخت و دسته بندی nAChR دخیل اند، نقش کلیدی را در افزایش میزان گیرنده های نیکوتینی داشته باشد.
تأثیر 12 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح استراحتی متغیرهای همورئولوژی مردان جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رئولوژی زیستی، شاخه ای از بیولوژی است که به مطالعه جریان و تغییر شکل مواد زیستی تحت نیروهای وارده می پردازد و با تأکید بیشتر بر خون این علم را همورئولوژی نامیده اند. ارتباط آمادگی جسمانی و وضعیت همورئولوژیکی در تحقیقات متعددی گزارش شده است. علی رغم اهمیت تمرینات مقاومتی بر سلامت افراد، تأثیر این تمرینات بر همورئولوژی مورد بررسی قرار نگرفته است. بنابراین، هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر 12 هفته تمرین مقاومتی فزاینده بر متغیرهای همورئولوژیکی مردان جوان سالم بود. به همین منظور، تعداد 20 دانشجوی پسر غیرورزشکار سالم به طور تصادفی به دو گروه 10 نفره تمرین (میانگین± انحراف معیار، سن: 7/1±0/22 سال، درصد چربی: 0/2±5/15، قد: 7/3±3/177 سانتی متر و وزن: 7/3±5/77 کیلوگرم) و کنترل (میانگین± انحراف معیار، سن: 1/2±5/22 سال، درصد چربی: 5/2±1/15، قد: 7/2±0/174 سانتی متر و وزن: 7/2±4/74 کیلوگرم) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین برای 12 هفته و هر هفته سه جلسه با شدت های متفاوتی تمرین کردند. ابتدا، تمرینات با شدت 50 درصد یک تکرار بیشینه (RM-1) شروع شد و در پایان هفته چهارم شدت تمرین به 60 درصد RM-1 و در پایان هفته هشتم به 70درصد RM-1 افزایش یافت. هر جلسه تمرین شامل سه ست 10 تکراری برای هشت حرکت پرس سینه، چهارسر ران، پرس سرشانه، دراز و نشست در سطح شیب دار، پارویی، کشش پایینی (لت پول)، جلو بازو و پرس پا بود. نمونه های خونی قبل از تمرین و در انتهای هفته های چهارم، هشتم و دوازدهم جمع آوری شدند و برای اندازه گیری ویسکوزیته خون، ویسکوزیته پلاسما، فیبرینوژن، آلبومین، پروتئین تام و هماتوکریت مورد آنالیز قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس دو طرفه مکرر با عامل بین گروهی استفاده شد. نتایج نشان دادند که ویسکوزیته خون، ویسکوزیته پلاسما، فیبرینوژن، پروتئین تام و هماتوکریت در پایان هفته های چهارم و هشتم کاهش معنی داری (05/0P<) داشتند که هم زمان، کاهش معنی داری در درصد چربی و وزن بدن نیز مشاهده شد (05/0P<). باوجود این، با افزایش شدت تمرین به 70درصد RM-1 در چهار هفته پایانی، علی رغم کاهش معنی دار درصد چربی بدن متغیرهای همورئولوژیکی تقریباً به سطوح قبل از تمرین بازگشتند. بر اساس یافته های تحقیق حاضر، تمرین مقاومتی با شدت های 50 و 60درصد RM-1 می تواند سبب بهبود سطوح استراحتی متغیرهای همورئولوژیکی شود که با افزایش شدت تمرین، این تغییرات به سطوح اولیه قبل از تمرین باز می گردند.
پاسخ فشار خون پس از دو روش تمرین مقاومتی دونوبتی و فوق نوبت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، مطالعه پاسخ فشار خون پس از فعالیت مقاومتی به دو روش دونوبتی و فوق نوبت بود. در این پژوهش تعداد 30 دانشجوی پسر تمرین کرده مقاومتی کار (سن 7/1±1/21 سال؛ وزن،8/5±9/74 کیلوگرم؛ چربی بدن، 2/3±8/13%) به صورت تصادفی در سه گروه کنترل، دونوبتی و فوق نوبت (هر گروه 10 نفر) تقسیم بندی شدند. آزمودنی های گروه دونوبتی، تمرینات (پرس سینه، قفسه سینه با دمبل، پرس بالای سینه، پائین کشیدن میله لت، پارویی با هالتر و پارویی نشسته با سیم کش) را در دو نوبت با 10 تکرار و مقدار بار 70 درصد یک تکرار بیشینه ویک دقیقه استراحت بین نوبت ها انجام دادند. گروه فوق نوبت نیز همین تمرینات را انجام دادند با این تفاوت که هر دو نوبت، ویژه تمرینات عضلات مخالف بود و آزمودنی ها دو نوبت متوالی را بدون استراحت انجام دادند. گروه کنترل هیچ گونه تمرینی را انجام ندادند. ضربان قلب و فشار خون سیستولی و دیاستولی در قبل و بلافاصله پس از فعالیت و همچنین هر 10 دقیقه به مدت 90 دقیقه پس از فعالیت اندازه گیری شد. تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر (گروه×زمان) و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح 05/0≥p استفاده شد. میانگین ضربان قلب پس از فعالیت در هر دو گروه تمرینی نسبت به سطح پایه و نسبت به گروه کنترل بالا بود. با این حال، مقدار آن در گروه فوق نوبت بالاتر از گروه دونوبتی بود (05/0≥p). فشار خون سیستولی و دیاستولی پس از فعالیت در هر دو گروه تمرینی کاهش داشت که در گروه دونوبتی به طور معنی داری پائین تر از گروه فوق نوبت بود (05/0≥p) و تا مدت 90 دقیقه پس از فعالیت نیز در سطح پائینی حفظ شد. به طور کلی، فشار خون پس از فعالیت مقاومتی کاهش می یابد و الگوی این کاهش پس از فعالیت ممکن است در روش های مختلف تمرین مقاومتی متفاوت باشد.
تأثیر سه برنامه سرد کردن فعال بر میزان دفع لاکتات خون و تعداد ضربان قلب، پس از یک فعالیت بیشینه در ورزشکاران رزمی کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق، مقایسه تأثیر سه برنامه مختلف سرد کردن فعّال بر میزان دفع لاکتات خون و تعداد ضربان قلب به دنبال یک فعالیت بیشینه در ورزشکاران رزمی کار بود. 10 ورزشکار رزمی کار به صورت تصادفی ساده انتخاب، و بر اساس حداکثر اکسیژن مصرفی از طریق آستانه بی هوازی همگن شدند. آزمودنی ها پس از اجرای سه وهله فعالیت بیشینه بروس در طی سه روز مختلف با فاصله زمانی 72 ساعت، 3 برنامه مختلف سرد کردن 10 دقیقه ای شامل: الف- 5 دقیقه دویـدن نـرم و آهـسته + 5 دقیقه کشـش ایستـا، ب- 5 دقیقه کشش ایستا + 5 دقیقه دویدن نرم و آهسته، ج- 5/2 دقیقه دویدن نرم و آهسته +5/2 دقیقه کشش ایستا + 5/2 دقیقه دویدن نرم و آهسته + 5/2 دقیقه کشش ایستا را انجام دادند. سطح لاکتات خون و تعداد ضربان قلب آزمودنی ها در فواصل زمانی قبل، بلافاصله پس از فعالیت و دقایق 5، 10 و 20 دوره سرد کردن، اندازه گیری شد. برای تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی توکی درسطح 05/0≥P استفاده شد. تفاوت معنی داری میان سه برنامه سرد کردن فعال در میزان کاهش سطح لاکتات خون وجود نداشت. برنامه سرد کردن دوم، بیشترین تأثیر را در کاهش تعداد ضربان قلب پس از فعالیت بیشینه در مقایسه با برنامه های اول و سوم داشت (05/0≥P). همچنین برنامه سرد کردن دوم باعث کاهش بیشتر تعداد ضربان قلب نسبت به برنامه های اول و سوم در دقیقه 5 (05/0≥P و 8/9=F) و دقیقه 10 (05/0≥P و 7/8=F) گردید. بر اساس این نتایج مشخص شد که احتمالاً زمان کافی برای سرد کردن، بیشتر از 5 دقیقه است. از طرفی، تغییر در ترتیب اجرای سرد کردن فعال (با شدت یکسان)، تاثیری در کاهش سطح لاکتات خون ایجاد نمی کند.
تأثیر 4 هفته تمرینات هوازی بر وضعیت اکسایشی تحریک شده با هموسیستئین در هیپوکمپ پشتی موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند که تمرین منظم بدنی برای بدن مفید است، اما اطلاعات اندک و سردرگم کننده ای در خصوص این موضوع که آیا ورزش منظم می تواند باعث ایجاد استرس اکسایشی در مغز، به وی ژه در هیپوکمپ پشتی شود یا خیر وجود دارد. هدف این مطالعه، تعیین اثر 4 هفته تمرین هوازی بر سوپراکسید دیسموتاز و مالوندی آلدهید در هیپوکمپ پشتی موش های نر بود. در این خصوص تعداد 82 سر موش 3 ماهه با وزن 40 ±300 گرم به طور تصادفی به دو گروه شامل طرح مطالعه مقدماتی (برای تعیین دوز مؤثر هموسستئین یعنی 1/0، 2/0، 3/0 و 6/0 مولار بر تغییرات فرسایشی مغز واختلالات حافظه) و طرح مطالعه اصلی و زیر گروه های مربوطه دسته بندی شدند. موش های گروه تمرین هوازی به مدت 4 هفته، هفته ای 5 جلسه با سرعت 12 تا 14متر در دقیقه و به مدت 10 تا30 دقیقه روی نوارگردان دویدند. در پایان هفته چهارم، سوپر اکسیددیسموتاز و مالوندی آلدهید هیپوکمپ پشتی به ترتیب با روش های الایزا واسپکتروفتومتری اندازه گیری شدند. داده ها با استفاده ازمون های t مستقل و وابسته در سطح 05/0 p ≤ تحلیل شدند. نتایج نشان داد که القای هموسیستئین ( با دوز 6/0 مولار) به درون هیپوکمپ پشتی، باعث افزایش معنی دار مالوندی آلدهید در این ناحیه و اختلال حافظه در موش های صحرایی گردید. به علاوه، انجام 4 هفته تمرین هوازی باعث افزایش قابل توجه مقدار سوپر اکسید دیسموتاز وکاهش غیر معنی دار مقادیر مالوندی آلدهید در مقایسه با گروه کنترل با سن مشابه شد. این نتایج نقش انجام تمرین منظم بدنی در حفظ و بهبود عملکرد مغز را نشان می دهد و به نظر می رسد افزایش عوامل ضد اکسایشی و احتمالاً نوروژنز، به عنوان یک سازوکار فیزیولوژیک در بهبود حافظه ناشی از ورزش نقش دارند.