مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از عوامل موثر در بروز اختلال های رفتاری، عامل خانواده، بویژه الگوی رفتاری والدین است.از این رو، محققان نتیجه گرفته اند که بین بدرفتاری والدین واختلال رفتاری فرزندان ارتباط وجود دارد؛ ارتباطی که می تواند نقش سبک های فرزند پروری را در ایجاد مشکلات رفتاری نوجوانان، نظیر پرخاشگری بررسی کند. هدف این پژوهش، بررسی رابطه سبک های فرزند پروری با پرخاشگری نوجوانان شهرستان شبستر بوده است. روش: روش تحقیق از نوع همبستگی بوده. نمونه آماری نیز 60 نفر از دانش آموزان شهرستان شبستر بودند؛ که با استفاده از پرسشنامه سبک های فرزند پروری""بومریند"" و پرخاشگری"" اچ.باس و مارک پری"" برسی شدند. یافته ها: بین سبک دمو کراتیک و پرخاشگری رابطه وجود نداشت. بین سبک دموکراتیک و پرخاشگری فیزیکی رابطه وجود داشت(05/0 p< ).بین سبک دموکراتیک و خصومت رابطه وجود داشت(05/0 p< ).بین سبک دموکراتیک و خشم رابطه وجود داشت(05/0 p< ).بین سبک دموکراتیک و پرخاشگری کلامی رابطه وجود داشت(05/0 p< ).بین سبک سهل گیرانه و پرخاشگری رابطه وجود نداشت . بین سبک سهل گیرانه و پرخاشگری فیزیکی رابطه وجود نداشت . بین سبک سهل گیرانه و خصومت رابطه وجود نداشت . بین سبک سهل گیرانه و خشم رابطه وجود نداشت . بین سبک سهل گیرانه و پرخاشگری کلامی رابطه وجود نداشت . بین سبک استبدادی و پرخاشگری رابطه وجود نداشت . بین سبک استبدادی و پرخاشگری فیزیکی رابطه وجود نداشت . بین سبک استبدادی و خصومت رابطه وجود نداشت.بین سبک استبدادی و خشم رابطه وجود نداشت. بین سبک استبدادی و پرخاشگری کلامی رابطه وجود نداشت . نتیجه اینکه بهترین روش فرزندپروری برای کاهش پرخاشگری و مؤلفه های آن سبک دموکراتیک بود.
بررسی اثر بخشی زوج درمانی اسلام محور بر خوش بینی زوجین شهر اصفهان
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی اثر بخشی زوج درمانی اسلام محور بر خوش بینی زوجین بود. این پزوهش، نیمه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل است.جامعه آماری این تحقیق زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره جامعه القرآن اصفهان در سال 1387-1388 بودند. نمونه این پزوهش شامل 30 زوج از زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره جامعه القرآن شهر اصفهان بودند که به صورت گمارش تصادفی در دوگروه آزمایش (15 زوج)وکنترل(15زوج) جایگزین شدند. متغییر وابسته در این پژوهش خوش بینی زوجین و متغیر مستقل زوج درمانی اسلام محور بود که در هشت جلسه تنظیم و به گروه آزمایش آموزش داده شد. فرضیه های این تحقیق این بود که زوج درمانی اسلام محور بر خوش بینی زوجین و ابعاد آن مؤثر وتعامل بین تاثیرآموزش و جنسیت معنادار است. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شد. نتایج نشان داد که زوج درمانی اسلام محور خوش بینی زوجین و ابعاد آن را به طور معناداری بهبود بخشیده (001/0 p= )و تعامل بین تاثیرآموزش و جنسیت معنا دار نبوده است. نتیجه پژوهش حاضر، علاوه بر اینکه مؤید تحقیقات قبلی مبنی بر اثرگذاری روش های مذهبی در درمان است، راهکار جدیدی برای زوج درمانی، به خصوص در جوامع اسلامی ارائه می دهد.
اثربخشی درمان عقلانی –عاطفی –رفتاری گروهی بر عقاید ناکارآمد دانش آموزان دختر دوره متوسطه
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی مشاوره گروهی با روش « عقلانی- عاطفی- رفتاری» بر کاهش عقاید نا کارآمد دانش آموزان دختر دوره متوسط بوده است. جامعه تحقیق حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر سال سوم دوره متوسطه شهر نجف آباد بود که در سال تحصیلی 90-89 در یکی از مدارس دوره متوسطه شهر نجف آباد مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه گیری در این پژوهش «خوشه ای تصادفی چندمرحله ای» بود که در نهایت 24 دانش آموز پایه سوم متوسطه به عنوان گروه نمونه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 12 نفره تقسیم شدند که به صورت تصادفی در یکی از گروه های کنترل و آزمایش قرار گرفتند. از هر دو گروه، یک پیش آزمون گرفته شد. سپس درمان «عقلانی ـ عاطفی ـ رفتاری» به صورت گروهی بر اساس برنامه ای شامل 10جلسه آموزشی با مدت زمان 90 دقیقه در هر جلسه، بر روی گروه آزمایش اجرا گردید.درراستای تجزیه وتحلیل داده ها ی پژوهش، به منظور توصیف آماری ازشا خص های آمارتوصیفی وبه منظور تحلیل های استنبا طی وآزمون فرضیه ها ی تحقیق ، ازروش تحلیل کوواریانس به وسیله spss 16 استفاده شد. در نهایت، مشخص گردیدکه درمان «عقلانی ـ عاطفی ـ رفتاری»گروهی برعقاید ناکارامد دانش آموزان دختر دوره متوسطه تاثیر دارد(5../. p= ) و باعث کاهش 32درصدی عقاید ناکارامد دانش آموزان می گردد. پس از اجرای درمان «عقلانی – عاطفی – رفتاری »گروهی ، از بین خرده مقیاس های عقاید ناکارامد،«انتظارات بیش از حد از خود» (5./.= P ( 18 درصد،«نگرانی زیاد توام با اضطراب» ) ( P =./.4 23 درصد،«درماندگی برای تغییر (P= . /.5) « 21درصد،«توقع تایید از دیگران» ) 3 . /.= ( P 19 درصد و «وابستگی» . /…1) = (P 45 درصد کاهش یافت. این روش بر کاهش عقاید ناکارآمد «کمال گرایی»، «واکنش در مقابل ناکامی ها» ، «بی مسؤولیتی عاطفی»، «اجتناب از مشکل» و «سرزنش کردن خود» موثر نبود .
بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس درجه بندی SNAP-IV (فرم والدین) در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر اصفهان
حوزه های تخصصی:
مقدمه و اهداف: اختلال نقص توجه /بیش فعالی یکی از شایعترین اختلالات روانپزشکی در کودکان است که هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت عوارض نامطلوبی برای کودک، خانواده و جامعه به همراه دارد. در نتیجه استفاده از ابزاری مناسب برای ارزیابی و تشخیص صحیح و بموقع این اختلال فواید بسیاری خواهد داشت. بدین منظور، در این تحقیق ویژگی های روان سنجی مقیاس درجه بندی SNAP-IV (فرم والدین) در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر اصفهان بررسی شد. روش پژوهش: توصیفی و جامعه آماری آن شامل کلیه دانش آموزان دوره ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 89-88 بود. حجم نمونه برابر با 500 نفر، روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای و ابزارهای اندازه گیری شامل مقیاس درجه بندی SNAP-IV (فرم والدین)، مقیاس ODDRS و پرسشنامه کانرز والدین است. نتایج: ضریب همبستگی سؤال ها ی پرسشنامه با نمره کل آن بین 38/0 تا 63/0 بود. نتایج تحلیل عاملی (روایی سازه) نشان داد مقیاس درجه بندی SNAP-IV یک مقیاس چند بعدی است (نقص توجه، بیش فعالی/ تکانشگری و نافرمانی مقابله ای) که 37/0 واریانس را تبیین می نماید. ضریب پایایی کل 89/0، خرده مقیاس نقص توجه83/0، بیش فعالی/ تکانشگری82/0 و نافرمانی مقابله ای 80/0 است. ضریب همبستگی این آزمــون با مقیاس درجه بــندی
کانرز برای نقص توجه 72/0، بیش فعالی/ تکانشگری 76/0 و با مقیاس درجه بندی نافرمانی مقابله ای 72/0 به دست آمد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد مقیاس درجه بندی SNAP-IV یک ابزار چند بعدی و مناسب برای سنجش و ارزیابی اختلالات ADHD و ODD است.
میزان اثر بخشی روش های ایمن سازی روانی و حساسیت زدایی منظم و روش ترکیبی بر اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی و خودکارآمدی دانشجویان پسر
حوزه های تخصصی:
هدف اساسی پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی سه روش حساسیت زدایی منظم، ایمن سازی روانی و ترکیبی از هر دو روش در کاهش اضطراب امتحان، افزایش عملکرد تحصیلی و خودکارآمدی در دانشجویان پسر مبتلا به اضطراب امتحان بود. جامعه آماری این پژوهش، تمامی دانشجویان پسر دانشگاه آزاد واحد دهدشت در سال تحصیلی 90-1389بودند که در پیش آزمون نمره بالا گرفتند و دارای اضطراب امتحان بودند. از آنجایی که مجموع دانشجویان پسر در این برهه زمانی 3000 نفر بودند، بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1970) حجم نمونه مورد بررسی 341 نفر بود که به روش تصادفی ساده انتخاب شدند و از میان آنان 80 نفر، که مطابق پرسشنامه اضطراب امتحان اشپیلبرگر مبتلا به اضطراب امتحان بودند، در سه گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارده شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش عبارت بود از پرسشنامه اضطراب امتحان اشپیلبرگر (1980)، پرسشنامه خودکارآمدی شرر و همکاران(1982) و معدل دانشجویان که به عنوان عملکرد تحصیلی در نظر گرفته شد. نتایج حاصل از تحلیل واریانس چند متغیره داده ها نشان داد که هر سه روش آموزشی در کاهش اضطراب امتحان (0001/0 < P ، 269/6= F )، افزایش عملکرد تحصیلی(001/0 < ,P 374/6= F ) و خودکارآمدی(019/0 < p ، 536/3= F ) دانشجویان مؤثر بوده اند. همچنین، نتایج حاکی از این بود که روش درمانی حساسیت زدایی منظم و ایمن سازی روانی به تنهایی از روش ترکیبی اثر بخشی کمتری داشته اند.
تأثیر مداخله مبتنی بر نظریه گاردنر بر خودکارآمدی عمومی دانش آموزان ناشنوای هنرستانی شهر اصفهان
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر بر آن است که تأثیر آموزش مبتنی برنظریه هوش ها ی چندگانه گاردنر را بر خودکارآمدی عمومی دانش آموزان ناشنوای هنرستانی در مراکز آموزش ویژه شهر اصفهان بررسی کند. روش: به منظور این بررسی، تعداد 60 نفر از دانش آموزان دختر و پسر هنرستان ها ی ناشنوای شهر اصفهان به طور تصادفی انتخاب و با گمارش تصادفی به دو گروه 30 نفری(15 نفر پسر و 15 نفر دختر) آزمایشی و گواه تقسیم شدند. گروه نمونه با پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر(1986) به عنوان پیش آزمون ارزیابی قرار شدند. سپس گروه آزمایشی به مدت 3 هفته و هر هفته دو جلسه دو ساعته تحت آموزش مبتنی بر نظریه هوش ها ی چندگانه گاردنر قرار گرفتند. در ضمن، یک جلسه پی گیری به منظور میزان ماندگاری اثر این روش برای گروه نمونه انجام شد. گروه گواه هیچ مداخلهای را دریافت نکردند. پس از پایان دوره آموزش، گروه آزمایشی و گواه در مرحله پس آزمون و پیگیری مجدداً ارزیابی شدند. یافته ها : داده ها ی پژوهش حاضر به کمک طرح اندازه گیری ها ی مکرر و مدل کواریانس بررسی شدند. نتایج: یافته ها تفاوت معناداری را بین دو گروه نشان داد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که، آموزش مبتنی بر نظریه گاردنر خودکارآمدی عمومی دانش آموزان ناشنوای هنرستانی را افزایش می دهد.
بررسی شاخص های روانسنجی آزمون تشخیصی اوتیسم (GARS) (مرکز آموزش و توانبخشی کودکان اوتیسم اصفهان)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف اعتباریابی مقیاس تشخیصی اوتیسم گیلیام با نام اختصاری GARS بر روی کودکان و نوجوانان اوتیسم اصفهان انجام شده است. جامعه آماری مورد مطالعه شامل کلیه کودکان و نوجوانان اوتیسم استان اصفهان است که از این تعداد 100 نفر به عنوان نمونه با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. در پژوهش حاضر از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. گردآوری داده ها با استفاده از مقیاس گارز و کارز انجام شده است. روایی صوری و محتوایی مقیاس از سوی متخصصان و کارشناسان مرکز اوتیسم اصفهان تایید شد. برای برآورد روایی سازه از پرسشنامه کارز به طور همزمان استفاده شد که ضرایب همبستگی این دو پرسشنامه 0.80 به دست آمد. روایی تشخیصی آن با مقایسه با 100 کودک و نوجوان سالم از طریق آزمون تحلیل تمایز مشخص شد. نقطه برش آزمون «52» و حساسیت و ویژگی مقیاس به ترتیب «99%» و «100%» به دست آمد. پایایی این مقیاس نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 0.89 برآورد شد. یافته ها نشان داد که مقیاس تشخیصی اوتیسم گیلیام (گارز) ابزاری پایا برای تشخیص و غربال اوتیسم است. همچنین نتایج به دست آمده از این پژوهش با تحقیقات پیشین هماهنگ است و با توجه به روایی و پایایی مناسب این مقیاس، آن را می توان در محیط های پژوهشی و بالینی به کار برد. همچنین نتایج نشان داد که همبستگی معنی داری بین سن و نمره کلی اوتیسم وجود ندارد و تنها رفتار کلیشه ای با سن رابطه معنی داری دارد. همچنین نتایج نشان داد که آزمون گارز حساس به جنس نیست.