مقالات
حوزه های تخصصی:
این نوشتار با روش تحلیلی، به نقد و بررسی سه الگوی پیشین «سلامت» پرداخته است که با بروز بحران در حوزه سلامت دچار چالش شده اند. پدیدآیی بحران ها، نشانگر زمان مناسب برای روی آوردن به الگوهای پیشرفته تر «سلامت» است. الگوهای نظری «سلامت روان» که همواره تابعی از الگوهای نظری سلامت بوده اند نیز در تبیین واقعیت های مرتبط ناکافی هستند. بنابراین، جریان علمی روان شناسی نیز با بی توجهی به ابعاد روحانی و معنوی در الگوهای پیشین سلامت روان، نتوانسته است برای توصیف، تبیین و انحلال بحران های سلامت روان کافی باشد. در نتیجه، تاسیس الگویی با توجه به ابعاد معنوی ضروری است. البته پرهیز از التقاطی نگری و به کارگیری سازه های ناهمگون و ناسازگار با ابعاد روحی و معنوی و در نهایت توجه به تفاوت ماهوی مفاهیم «روان»، « نفس» و «روح» نیز ضروری است.
رابطه جهت گیری مذهبی و خودمهارگری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه جهت گیری مذهبی اسلامی و عوامل آن، با خودمهارگری در میان زنان و مردان و نیز رابطه این عوامل با سطح اقتصادی و اجتماعی انجام شده است. برای انجام این پژوهش، 120 نفر از دانشجویان با روش تصادفی انتخاب شدند و پرسش نامه های جهت گیری مذهبی ـ اسلامی و خودکنترلی را تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون، t مستقل و تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که بین عامل جهت گیری مذهبی و عامل اخلاق با خودمهارگری رابطه معناداری وجود دارد. در گروه مردان، عامل عقاید ـ مناسک و خودمهارگری دارای رابطه معناداری است. از سوی دیگر، تفاوت میانگین جهت گیری مذهبی و عامل اخلاق در دو طبقه خودمهارگری بالا و پایین معنادار است؛ اما تفاوت معناداری در عامل عقاید ـ مناسک مشاهده نمی شود. بین سطوح اقتصادی خانواده، در عوامل جهت گیری مذهبی افراد، تفاوت معناداری وجود ندارد؛ اما بین این سطوح در میانگین خودمهارگری تفاوت معناداری وجود دارد. بنابراین، با افزایش نمره مذهبی افراد، نمره های خودمهارگری آنها افزایش می یابد و هرچه تقید به اخلاق بالاتر می رود، توانایی در خودمهارگری افزایش می یابد. همچنین با افزایش تقید مردان در مناسک ـ عقاید اسلامی، بر میزان خودمهارگری آنها افزوده می شود. ازسوی دیگر، افراد با خودمهارگری بالا، در مقایسه با افراد دارای خودمهارگری پایین سطوح بالاتری از جهت گیری مذهبی را نشان می دهند و با تغییر سطوح اقتصادی افراد، تفاوتی در سطح دین داری آنها مشاهده نمی شود
نقش عزاداری محرم در خویشتن داری جنسی دانشجویان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی نقش عزاداری محرم در افزایش خویشتن داری جنسی دانشجویان پسر دانشگاه های تهران در سال تحصیلی 88-1387 با استفاده از روش نیمه آزمایشی می پردازد. آزمودنی های این پژوهش را 104 نفر از دانشجویان پسر دانشگاه های تهران در سال 88 – 1387 تشکیل دادند که به عنوان نمونه در دسترس انتخاب شدند. نیمی(52 نفر) از آزمودنی ها افرادی بودند که تصمیم به شرکت در مراسم عزاداری ماه محرم 1429 را داشتند و این عمل را در دو سال پیاپی نیز انجام داده بودند. در این پژوهش، پرسش نامه خویشتنداری جنسی در دو مرحله به فاصله یک ماه (ده روز قبل از ماه محرم و بیستم محرم) درباره آزمودنی ها اجرا شد. به منظور کنترل متغیرهای مداخله گر، گروه دیگری (52 نفر) که تصمیم جدی برای شرکت در مراسم عزاداری ماه محرم را نداشتند و سال های گذشته نیز به این مراسم اعتنای خاصی نداشتند، به منزله گروه کنترل انتخاب شدند. داده ها به وسیله آزمون t وابسته و تحلیل واریانس یک راهه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان دادند نمره خویشتن داری جنسی گروه آزمایش در پس آزمون در مقایسه با پیش آزمون به طور معناداری بیشتر بود؛ ولی این تفاوت معنادار در گروه کنترل مشاهده نشد.
بررسی رابطه دین داری و اضطراب مرگ در بین دانشجویان و طلاب شهر قم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه دل بستگی به خدا و میزان اضطراب مرگ در بین طلاب حوزه علمیه قم و دانشجویان دانشگاه آزاداسلامی واحد قم انجام شده است. برای انجام این بررسی 342 نفر از دانشجویان و طلاب به روش نمونه برداری احتمالی تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و پس از اجرای آزمون های دل بستگی به خدا (روات و کرک پاتریک،2002) و اضطراب مرگ (تمپلر،1970) نتیجه گرفته شد که اضطراب مرگ با دل بستگی ایمن به خدا رابطه منفی معنادار داشت و با افزایش میزان دل بستگی ایمن به خدا، سطح اضطراب از مرگ کاهش یافت و بر عکس آن، بین دل بستگی نوع اجتنابی و دوسوگرا به خدا و اضطراب از مرگ رابطه مثبت معنادار دیده شد. بنابراین می توان ادعا کرد که دل بستگی ایمن به خدا، در کنترل برخی مشکلات روانی از جمله اضطراب مرگ و بیماری هایی که به هر نحو با آن رابطه دارند، مؤثر است.
تفکرات انطباق ناپذیر و رفتارهای منفی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تفکر به منزله زیربنای رفتار انسان جایگاه ویژه ای دارد و برای تقویت، اصلاح و آسیب شناسی رفتار، لازم است تفکرات را شناسایی کرد. با توجه به اینکه تفکر، محوری سازنده، ضروری و مفید دانسته شده است، مسئله مطرح در این پژوهش این است که آیا هر اندیشه ای را می توان مفید و سازنده ارزیابی کرد یا تفکرات ویرانگر و زیانبار نیز وجود دارد که باید آنها را شناسایی و مزاحمتشان را در فرایند تفکر، مهار کرد؟ هدف این پژوهش این است که به تفکرات آسیب زا و مضر، همچون تفکر بسته، تفکر خرافی و تفکر و ذهنیت های منفی که از آنها با عنوان تفکرات انطباق ناپذیر یاد می شود، بپردازد و حد و مرز، انواع و راه های مقابله با آن را تبیین کند. روشی که در این پژوهش به کار رفته است، روشی تحلیلی، توصیفی و متکی به متون دینی و روان شناسی است و یافته این پژوهش نشان می دهد که تفکرات انطباق ناپذیر، انسان را از حقیقتی که در عالم روی می دهد، دور می کند و بیراهه ها را راه نشان می دهد و سرابی می شود که انسان را به خطر می اندازد. بنابراین، باید با ظهور و بقای چنین تفکراتی مقابله کرد. راهکارهای مقابله با تفکر مزاحم، به نوع تفکر و مقایسه باورهای معقول و نامعقول ارتباط دارد که انسان ها می توانند باتمرکز بر نقاط قوت، به حذف یا کنترل آن اقدام کنند.
بررسی تاثیر آموزه های دینی در مهد کودک های تحت پوشش بهزیستی استان مازندران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزه های دینی در دوران پیش دبستانی انجام شده است. در این بررسی از روش آزمایش استفاده، و نتیجه یک آزمون محقق ساخته قبل و پس از آموزش کودکان، در دو گروه 50 نفری آزمایش و گواه، مقایسه شده است. در این پژوهش از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای نیز استفاده شده است؛ به طوری که استان مازندران به سه منطقه شرق، غرب و مرکز تقسیم، و در هر خوشه دو مهد کودک انتخاب شده است که یکی از آنها در گروه کنترل و دیگری در گروه آزمایش قرار دارد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که آموزه های دینی بر آشنایی کودک با مفاهیم دینی، مسائل دینی، مناسک دینی، اماکن دینی و هماهنگی رفتاری با والدین تاثیر معناداری دارد.
بررسی تاثیر مشاوره گروهی مبتنی بر بخشش بر رضایت زناشویی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بخشش، موضوعی است که به تازگی در ادبیات روان شناسی کانون توجه قرار گرفته، اما پژوهش های تجربی کمی درباره آن انجام شده است. هدف پ ژوهش حاضر، بررسی تاثیر مشاوره گروهی مبتنی بر بخشش، بر رضایت زناشویی است. روش تحقیق، آزمایشی با طرح آمیخته (درون گروهی ـ بین گروهی) بود. ابزارهای پژوهش عبارت اند از مقیاس رضایت زناشویی (انریچ) که برای ارزیابی زمینه های بالقوه مشکل زا یا زمینه های قوت و پرباری رابطه زناشویی و به منزله یک ابزار معتبر پژوهشی برای بررسی رضایت زناشویی استفاده قرار می گیرد، و مقیاس بخشش، که برای سنجش بخشش فرد خاطی طراحی شده است. نمونه تحقیق شامل ده زوج از افراد مراجعه کننده به مرکز مشاوره بودند. پنج زوج در گروه آزمایش و پنج زوج دیگر در گروه کنترل به طور تصادفی جایگزین شدند. در قالب مشاوره گروهی، در بیست ساعت، مهارت بخشش به زوج ها آموزش داده شد. تحلیل واریانس نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، هم در رضایت زناشویی و هم در مهارت بخشش، در مرحله پی گیری پیشرفت معناداری داشته است.