مقالات
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، به هدف شناسایی اثربخشی بسته آموزشی طراحی شده مبتنی بر آموزه های دینی – روان شناختی بر روابط سالم و مهارت های ارتباطی طراحی و اجرا گردید. جامعه آماری شامل زنان متأهل ساکن منطقه یازده و دوازده تهرانی است که حداقل، یک سال و حداکثر پانزده سال از زمان ازدواج آنان گذشته است. نمونه آماری، شامل 36 زن متأهل در منطقه 11 و 12 تهران است که با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. از مقیاس مناسبات سالم و مقیاس مهارت های ارتباطی استفاده شد. ابتدا، از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد، آنگاه، گروه آزمایش طی هفت جلسه دو ساعته، تحت آموزش بسته آموزشی طراحی شده قرار گرفت. پس از پایان آموزش، مجدداً از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. برای مقایسه نتایج از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج حاکی از این بود که آموزش بسته آموزشی بر روابط سالم و ابعاد روابط سالم و مهارت های ارتباطی، تأثیر مثبت دارد.
عوامل و الگوی انگیزش از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی: نگاهی تحلیلی روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، شناسایی عوامل انگیزشی رفتار بر اساس دیدگاه آیت آلله مصباح یزدی و طراحی الگوی نظری انگیزش، در چارچوب دیدگاه ایشان می باشد. بدین منظور، ابتدا به آثار آیت الله مصباح یزدی مراجعه و نقطه نظرات ایشان در ارتباط با عوامل و فرایندهای انگیزشی انسان جمع آوری گردید. سپس، به روش توصیفی - تحیللی دیدگاه و طرح انگیزشی ایشان، با نگاهی روان شناختی بسط و گسترش داده شد و در قالب یک نمودار شبکه ای، به عنوان الگویی اولیه برای انگیزش رفتار ارائه گردید. بر اساس دیدگاه ایشان، انسان دارای دو ساحتی، هدفمند، جاودانه، ذاتاً دارای اختیار و قدرت انتخاب، عالی ترین موجود و نزد خداوند دارای کرامت است و گرایش به سمت کمال دارد. در بعد انگیزش و انرژی رفتار،انسان دارای پویای نفس، گرایش های بنیادی نفس، شناخت، نحوه جهان بینی و اراده مؤلفه های انگیزشی رفتار می باشد. به علاوه، با توجه به الگوی ویژه ای که ایشان برای ساختار نفس ارائه کرده اند، خود نفس و گرایش های بنیادی آن، اصالت داشته و تأمین کننده انرژی و جهت همه رفتارها می باشد.
مدل یابی خودشکوفایی بر پایه هوش معنوی، هوش اخلاقی و بهزیستی روان شناختی دانش آموزان تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، با هدف مدل یابی خودشکوفایی بر پایه هوش معنوی، هوش اخلاقی و بهزیستی روان شناختی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان تیزهوش استان سمنان تشکیل می دادند. جهت تعیین حجم نمونه، ابتدا توسط نمونه گیری تصادفی ساده، دو شهر شاهرود و دامغان برگزیده شدند که از مدارس تیزهوشان این شهرستان ها چهارصد دانش آموز با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب گردبدند. برای جمع آوری اطلاعات، از مقیاس های هوش معنوی، هوش اخلاقی، بهزیستی روان شناختی و خودشکوفایی ASAI استفاده شد. داده های پژوهش به روش معادلات ساختاری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که هوش معنوی بر خودشکوفایی اثر مستقیم مثبت و معنادار دارد و همچنین بهزیستی روان شناختی نقش واسطه گری برای هوش معنوی و خودشکوفایی تیزهوشان را دارد؛ بدین معنا که افزیش هوش معنوی، بر بهزیستی روان شناختی فرد اثر مثبت می گذارد و بهزیستی روان شناختی مثبت باعث افزایش خودشکوفایی فرد می شود. هوش اخلاقی نیز به صورت غیرمستقیم و از طریق تأثیر بر بهزیستی روان شناختی، بر خودشکوفایی اثر مثبت معنادار دارد؛ اما اثر مستقیمی بر خودشکوفایی ندارد. در نتیجه، گنجاندن آموزش هایی برای بالابردن سطح هوش معنوی، هوش اخلاقی و بهزیستی روان شناختی در مدارس و کتب درسی برای پرورش دانش آموزانی خودشکوفا، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
اثربخشی آموزش مؤلفه های معنوی بر احساس تنهایی و حرمت نفسِ دانش آموزان پرورشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«معنویت» به عنوان یک عامل مؤثر، نقش مهمی بر سلامت جسم و روان افراد و به ویژه نوجوانان ایفا می کند. توجه به این متغیر، زمانی که فرد بدون والد و سرپرستی باشد، بیش از گذشته ضرورت می یابد. این پژوهش، با هدف اثربخشی آموزش مؤلفه های معنوی، بر احساس تنهایی و حرمت نفس، در نوجوانان پرورشگاهی انجام شد. نمونه پژوهش، 40 نوجوان ساکن در پرورشگاه های شهر کرمان بودند که به صورت تصادفی در چهار گروه قرار گرفتند. به دو گروه آزمایشی، مؤلفه های معنوی در 10 جلسه 90 دقیقه ای ارائه شد و دو گروه کنترل، برنامه ای دریافت نکردند. با توجه به روش آماری، فقط از یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل پیش از اجرای برنامه درمانی پیش آزمون گرفته شد، اما پس از اجرای برنامه درمانی، هر 4 گروه به پرسش نامه های احساس تنهایی و حرمت نفس پاسخ دادند. نتایج نشان داد که آموزش مؤلفه های معنوی تأثیر معناداری بر احساس تنهایی نوجوانان داشته است (05/0P<)، اما بر مؤلفه حرمت نفس اثربخش نبوده است. مؤلفه های معنوی، با اصلاح و بازسازی و سپس، نوسازی درونی و برونی افراد، زمینه رشد، شکوفایی و رستگاری او فراهم می کند.
بررسی و مقایسه اثربخشی درمان چندوجهی لازاروس و چندوجهی معنوی مذهبی بر شدت علائم روان شناختی (اضطراب، افسردگی، جسمانی سازی) در بیماران مبتلا به سوء هاضمه کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان چندوجهی لازاروس و چندوجهی معنوی- مذهبی بر شدت علائم روان شناختی در بیماران سوء هاضمه کنشی طراحی و اجرا گردید. این پژوهش، تجربی و کاربردی است و با طرح پژوهشی پیش آزمون- پس آزمون با کنترل انجام می شود. جامعه پژوهش، بیماران گوارشی منطقه 5 تهران بوده و 54 بیمار به روش نمونه گیری در دسترس و با گمارش تصادفی و در قالب دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل انتخاب شدند. ابزار پژوهش، فرم کوتاه علائم روان شناختی بوده و داده ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه های تکراری چندمتغیری و آزمون های تعقیبی بونفرنی و با به کارگیری نرم افزار SPSSتجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نشان داد که درگروه های آزمایشی، در هر سه مؤلفه علائم روان شناختی، به هنگام ورود به پژوهش و بعد از درمان و در دوره پیگیری، اختلاف معنا داری وجود داشته است؛ درحالی که در گروه کنترل، از این نظر تفاوت معنا داری مشاهده نشد. همچنین از این لحاظ بین گروه های درمانی، تفاوت معناداری دیده نمی شود. بنا بر نتایج یادشده، امکان بهره گیری از مداخله های پیش گفته را در بیماران یادشده فراهم ساخته است.
بررسی نقش تعدیل کننده پایبندی مذهبی در رابطه روان بنه های ناسازگار اولیه با باورهای غیرمنطقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، از نوع همبستگی است و به منظور بررسی نقش تعدیل کننده پایبندی مذهبی در رابطه روان بنه های ناسازگار اولیه با باورهای غیرمنطقی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش را متأهلین استان سمنان تشکیل می دهند. از کل جامعه آماری، تعداد 782 نفر با استفاده از نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای به عنوان پژوهش انتخاب شد. داده ها با استفاده از روش های همبستگی پیرسون و آزمون Z فیشر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج، نقش تعدیل کنندگی متغیر پایبندی مذهبی را تأیید کرد؛ بدین معنا که پایبندی مذهبی، به شکل معناداری رابطه روان بنه های ناسازگار اولیه با باورهای غیرمنطقی را تقویت می کند.
تأثیر آموزش خودبخشودگی بر شیوه های فرزندپروری و عاطفه مثبت و منفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی تأثیر آموزش خودبخشودگی بر شیوه های فرزندپروری و عاطفه مثبت و منفی، دانش آموزان سال دوم متوسطه شهر قم، در سال تحصیلی 1393-1394 می پردازد. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش تست پس تست با گروه کنترل است. جامعه آماری را کلیه مادران دانش آموزان دبیرستانی شهر قم تشکیل می دهند. نمونه پژوهش، 76 نفر از مادران دانش آموزان دو مدرسه دولتی قم می باشد که در کارگاه های آموزشی شرکت کردند و با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. شرکت کنندگان به عنوان پیش آزمون، دو پرسش نامه شیوه های فرزندپروری بامریند و عاطفه مثبت و منفی واتسون و کلارک را تکمیل نمودند. سپس، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند و گروه آزمایش طی هشت جلسه مورد تدبیر خودبخشودگی قرار گرفته و سپس هر دو گروه به عنوان پس آزمون دو پرسش نامه فرزندپروری و عاطفه مثبت و منفی را تکمیل کردند. در پژوهش از روش آماری توصیفی و تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که آموزش خودبخشودگی بر شیوه فرزندپروری مستبدانه و مقتدرانه تأثیر مثبت دارد، اما بر شیوه سهل انگارانه، تأثیری نشان نداد. همچنین، نتایج حاکی از این است که آموزش خودبخشودگی بر عاطفه مثبت و منفی تأثیر مثبت دارد.