فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱۹۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به جای تحلیل آماری درباره اثر نهادها و رشد اقتصادی، به بررسی آرای چندین تن از نظریه پردازان نهادگرا پرداخته شد تا از خلال بررسی آرای آنها دلالت هایی برای رشد اقتصادی استخراج گردد. بررسی ها نشان داد جهت ارایه سیاست های مناسب در جهت تسریع رشد اقتصادی باید از بررسی های کمی صرف که نشان دهنده اثر عناصر مختلف نهادی بر رشد اقتصادی است، فراتر رفت و به مواردی مانند عناصر نهادی تشکیل دهنده بازار، نحوه تغییر نهادی، اثرات نهادهای سیاسی و اجتماعی بر عملکرد اقتصادی توجه نمود. از سوی دیگر به نظر می رسد از میان راهکارهای گوناگون دستیابی به رشد اقتصاد که تا کنون ارایه شده اند، راهکار ارایه شده از سوی نورث و همکارانش مبنی بر لزوم حرکت به سوی نظم دموکراتیک در جهت دستیابی به رشد اقتصادی پایدار بهترین رویکرد باشد.
ابن خلدون و حدود دخالت دولت در اقتصاد، مقایسه با آرای آدام اسمیت
حوزه های تخصصی:
در زمینه کالاهای عمومی، ابن خلدون نقش اساسی برای دولت قایل است و آن را شرطاساسی تأسیس شهر و ایجاد تمدن میداند. برای مخارج دولتی در تنظیم، تعادل و رونقاقتصادی نقش والایی قایل است. همانند اسمیت با فعالیت اقتصادی دولت و انحصار مخالفاست و آن را بر هم زننده وضعیت رقابتی و باعث ورشکستگی بخش خصوصی میداند.استنباط نظریه ابن خلدون در خصوص دست نامرئی، گویای آن است که هر چند افکار وی دوراز نظریه اسمیت نمیباشد، ولی متمایز از آن است; به ویژه به دلیل نقش نظارتی دولت کهنشاندهنده عدم خوشبینی زیاد وی در این زمینه میباشد.
اقتصاد نهادگرای اصیل تأملی در اندیشه های کامنز و رویکرد مبادلاتی او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حدود صد سال پیش والتون همیلتون در اقدامی تاریخی سعی کرد رویکرد بدیلی را با عنوان اقتصاد نهادگرا به علم اقتصاد معرفی کند. او سعی داشت نشان دهد که اقتصاد نهادگرا یک پارادایم علمی گسترده و فراگیر است و می تواند علم اقتصاد را متحد سازد. واقعیت آن است که، این مکتب به خوبی توانست به کمک بنیانگذاران و شارحین خود برای چند دهه بر دانشگاه های معتبر دنیا حکمرانی کند. کامنز یکی از بنیانگذاران اقتصاد نهادگراست که موفق به تربیت اقتصاددانان بزرگی شده است و برای سال های متمادی اندیشه های نهادی او بر یکی از معتبرترین دانشگاههای آن زمان، یعنی دانشگاه ویسکانسین، حاکم بود. نکته ای که در این مقاله به آن پرداخته می شود این است که رویکرد تحلیلی کامنز به مسائل و موضوعات اقتصادی چه بوده است؟ نگاه نهادی او چه تفاوتی را در تحلیلهای اقتصادی موجب شد؟ اساساً، ، او چه چیز اقتصاد مرسوم را همچون وبلن و میچل ناکافی میدانست که سعی کرد مکتبی به نام اقتصاد نهادگرا را بنا کند؟ او چه تفاوتهایی در تحلیلهای اقتصادی بهوجود آورد و بر چه موضوعهایی تاکید داشت؟ بهطور مشخص، تاکید او بر مفهوم مبادله، چه تحولی در بنیانهای علم اقتصاد بهوجود آورد؟ در این مقاله با نگاهی خاص و متفاوت و بر اساس روش تحلیل متنی به این موضوع ها پرداخته میشود. همچنین این موضوع که کامنز با بینش منحصر به فرد خود نسبت به مفهوم نهاد توانست ضمن تغییر واحد تحلیل اقتصاد، رویکرد جدیدی را که می توان از آن با عنوان رویکرد مبادلاتی یاد کرد، برای این حوزه از معرفت بشری به ارمغان آورد، مورد اشاره قرار میگیرد.
از شکست بازار تا شکست دولت مناقشه بازارگرایان و دولت گرایان در دوران مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از چشم انداز منازعه ای که از حدود سه سده پیش درباره حدود مداخله دولتی و آزادی بازار در جریان بوده، دو رویکرد کلی قابل شناسایی است: بازارگرایان و دولت گرایان. این تمایز بر اساس وزنی است که هر رویکرد به یکی از این دو نهاد و قابلیت های آن برای تحقق کارایی بهینه اقتصادی می دهند. منازعه بر سر این موضوع، بیش از هر چیز ماهیتی عمیقاً ایدئولوژیک داشته است و هر رویکرد کوشیده تا شواهد تاریخی را به نفع خود صورت بندی کند. ما در این مقاله ضمن طرح روند تاریخی منازعه دو رویکرد و تنوعات درونی آنها، نشان خواهیم داد که در سایه دستاوردها و ناکامی های هر دو رویکرد از یکسو و طرح الگوهای نظری بدیل و شکل گیری تجربه های موفق توسعه ای خارج از تجربه های متعارف مورد استناد دو طرف منازعه از سوی دیگر، از دهه نود به این سو زمینه های طرح الگوی نوینی از حدود مداخله دولتی فراهم آمد. رویکرد نهادگرایی با تمرکز بر مقوله «کیفیت» مداخله به جای «کمیت» مداخله دولتی در پی فراتر رفتن از منازعه ایدئولوژیک یادشده و نظریه پردازی درباره نحوه و کیفیت تعامل مثبت دولت با نهادهای بازار است.
دوران اعتراض و آشوبهای اجتماعی همراه با تحولات شگرف اجتماعی و نظری در تاریخ علم اقتصاد (1920-1850)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جان استوارت میل، فیلسوف معروف مکتب کلاسیک در کتابی با عنوان اصول اقتصاد سیاسی در سال 1848 میلادی، الگوی ریکاردو و قوانین اقتصادی طبیعی توزیع آن را به چالش کشید. در همان سال، یک بیانیه بسیار متفاوت ولی قاطع توسط کارل مارکس و فریدریش انگلس تحت عنوان مانیفست کمونیست انتشار یافت که در آن از عملکرد نظام سرمایه داری بشدت انتقاد شد و از کارگران صنعتی در کشورهای سرمایه داری اروپایی خواسته شد تا متحد شوند و دست به انقلاب سوسیالیستی زنند و با سرنگونی حکومتهای این کشورها، کارخانجات سرمایه داران را مصادره کنند.مارکس و انگلس در نیمه دوم دهه 1800 میلادی به بررسی کشورهای سرمایه داری در اروپا پرداختند. در این دوران، این کشورها از فقر و محرومیت، گرسنگی و بیکاری و بسیاری مسایل دیگر رنج می بردند و شرایط اقتصادی و اجتماعی آنها مطلوب نبود. در آن شرایط حساس از تاریخ، وقوع انقلاب سوسیالیستی بر ضد حکومتهای سرمایه داری در کشورهای اروپایی بسیار محتمل بود. اما این انقلاب رخ نداد و به جای آن و به مرور زمان وضعیت اقتصادی این کشورها، بویژه انگلس با معرفی شیوه های جدید تولید - که موجب افزایش چشمگیر تولید گردید - بهتر شد.در این دوران علم اقتصاد سیر تکوینی خود را طی می کرد. مارکس و انگلس به عنوان منتقدان اصلی نظام سرمایه داری و همچنین معاوضان فرانسوی و دیگران مانند «هنری جورج» و «تورسین ویلن» با طرح اندیشه های جدید، مکاتب نوینی را در علم اقتصاد بنیان نهادند. از سوی دیگر، بسیاری از بزرگان علم اقتصاد مانند «لئون والراس» و «آلفرد مارشال» دو تن از دانشمندان مکتب نئوکلاسیک، دانش اقتصاد را مجددا احیا کردند و بدین ترتیب سیر تکوینی علم اقتصاد ادامه یافت.
واقعیت و نظریه در اقتصاد
حوزه های تخصصی:
رویکرد نهادی به توسعه و دلالت های آن برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی ها نشان می دهد علاوه بر تفاوت عمده میان اقتصاد نهادی قدیم و جدید، اقتصاد نهادی جدید نیز کلیت واحدی نیست. همچنین تفاوت های مهمی در زمینه فروض، روش مطالعه و موضوع مطالعه میان اقتصادی نهادی جدید و اقتصاد نئوکلاسیک وجود دارد. در مجموع رویکرد نهادی باعث تحولی عمده در تبیین و توصیه های سیاستی در زمینه مسائل توسعه شده است. از جمله این تحولات می توان به تاکید این رویکرد بر اهمیت نهادها و قدرت غیررسمی و سازمان ها، اهمیت بنگاه، لزوم توجه به رویکرد بین رشته ای اشاره کرد. مقایسه رویکرد نهادی و نئوکلاسیکی در مورد رشد اقتصادی به عنوان مهم ترین شاخص توسعه نشان می دهد که رویکرد نهادی دارای قدرت تبیین کنندگی بیشتری است و به توصیه های سیاستی متفاوتی می انجامد. مطالعات اخیرنهادی نشان می دهد ایجاد ساختار نهادی دموکراتیک و مشارکتی، بنیان رشد اقتصادی و لازمه اجرای سیاست های اقتصادی درست است. هر چند در این میان باید به فقر و نابرابری نیز توجه ویژه کرد. بر این اساس، حرکت در جهت ساختاری دموکراتیک مهم ترین اصلاح نهادی است که باید در ایران در دستور کار قرار گیرد. این اقدام تنها راهکار عملی کاهش نابرابری و رشد پایدار در کشور است.
ذهنی گرایی، بیناذهنیت و کنش خلاق در مکتب اتریشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مساله ذهنیت و نسبت تعاملی آن با زمینه اجتماعی و نهادی از جمله مسایلی است که به تازگی در رهیافت های نوین در حوزه تبیین کنش انسانی در نظریه های اجتماعی و اقتصادی مورد توجه قرار گرفته است. کاستی های برآمده از فردگرایی روش شناختی خام که پدیده های اجتماعی را فارغ از تعامل ها و روابط میان فردی تبیین می کنند، ضرورت به میان آوردن رویکردهای تفسیرگرا در تحلیل این پدیده ها را بیش از پیش آشکار ساخته است. این مقاله می کوشد تا با واکاوی ذهنی گرایی و ارتباط هستی شناختی گریزناپذیر آن با زمینه اجتماعی، راه را برای درک بهتر مفهوم میان ذهنیت فراهم سازد. در این راه، ضمن کاوش در مضامین نظری مستتر در مواضع معرفت شناسانه برخی از بزرگ ترین متفکران مکتب اتریشی علم اقتصاد، کنش خلاق کارآفرین -به مثابه یکی از پیش ران های اصلی توسعه- را در چارچوب مفهومی تفسیرگرا و نهادگرایانه بازتعریف می شود و ضمن نقد اجمالی رویکردهای مسلط در این حوزه، میان ذهنیت به عنوان یکی از مولفه های تبیین گر آن معرفی می شود.
نقدی بر روش شناسی نظریه عدالت در لیبرالیسم
حوزه های تخصصی:
بررسی چند موضوع اقتصادی از دیدگاه ابن خلدون، مقایسهای با آرای آداماسمیت
حوزه های تخصصی:
ابن خلدون ارزش را منحصر در کار نمیداند، ولی بخش اعظم آن را ناشی از کار میداند.در مورد خدمات که به تولید غیرمادی اختصاص دارد، ارزش را کلا ناشی از کار میداند. درخصوص کالاها و محصولات محسوس مادی، علاوه بر کار ارزش مواد اولیه به کار رفته در آنهارا نیز دخیل میداند. در مورد فعالیتهای تجاری و بازرگانی، علاوه بر کار، سرمایه را هم بهشمار میآورد، اما سرمایه را ناشی از کار قبلی میداند. در مورد کالای کشاورزی، کار و طبیعت راهم دخیل میداند. هر چند در تحلیل آرای آدام اسمیت در خصوص ارزش، مناقشاتی وجود دارد، لیکن اگرنظریه هزینه تولید آدام اسمیت را در خلق ارزش به عنوان نظریه نهایی او بپذیرم، نتیجه میگیریمکه وی هر سه عامل را در خلق ارزش مؤثر میداند. ابن خلدون کار را (و در برخی موارد سایر چیزها را) فقط عامل ایجاد ارزش میداند و نه برابربا آن، و عرضه و تقاضا را عامل تعیین کننده ارزش (قیمت) میداند. بنابراین، هیچ گاه هماننداسمیت با مشکل چگونگی تعیین ارزش توسط کار رو به رو نشده است. در حالی که نظریه ارزشاسمیت فقط از دیدگاه عرضه برای تعیین قیمت مؤثر است و تقاضا در تعیین قیمت نقشی بهعهده ندارد. گرچه ابن خلدون پول را حنثی میدانسته است، اما در هیچ جا اشارهای که دال بر آن باشد کهاو همانند اسمیت به ارتباط بین سطح عمومی قیمتها و مقدار پول در گردش پی برده باشد،نمیتوان یافت.
اقتصاد هترودوکس: گذری بر اندیشه های اقتصادی انتقادی به ویژه اقتصاد سیاسی
حوزه های تخصصی:
Rational Expectations, the Lucas Critique and the Optimal Control of Macro Economic Models: A Historical Analysis of Basic Developments in the 20th Century(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
In this paper, we first consider the role of rational expectations, the Lucas critique and the policy ineffectiveness debate in economic applications of optimal control theory. The problem of time-inconsistency in optimal control of macro- economic models with rational expectations will then be analyzed. The impact of reputation and the stochastic environment on the problem of inconsistency in dynamic choice together with the question of how can the developments in optimal control of macroeconomic models with forward-looking expectations contribute to the practice of econometric model building are the other topics which are discussed in this paper. We have adopted a historical approach in this paper, and the scope of our analysis is confined to the basic contributions made in the 20th century.