از چشم انداز منازعه ای که از حدود سه سده پیش درباره حدود مداخله دولتی و آزادی بازار در جریان بوده، دو رویکرد کلی قابل شناسایی است: بازارگرایان و دولت گرایان. این تمایز بر اساس وزنی است که هر رویکرد به یکی از این دو نهاد و قابلیت های آن برای تحقق کارایی بهینه اقتصادی می دهند. منازعه بر سر این موضوع، بیش از هر چیز ماهیتی عمیقاً ایدئولوژیک داشته است و هر رویکرد کوشیده تا شواهد تاریخی را به نفع خود صورت بندی کند. ما در این مقاله ضمن طرح روند تاریخی منازعه دو رویکرد و تنوعات درونی آنها، نشان خواهیم داد که در سایه دستاوردها و ناکامی های هر دو رویکرد از یکسو و طرح الگوهای نظری بدیل و شکل گیری تجربه های موفق توسعه ای خارج از تجربه های متعارف مورد استناد دو طرف منازعه از سوی دیگر، از دهه نود به این سو زمینه های طرح الگوی نوینی از حدود مداخله دولتی فراهم آمد. رویکرد نهادگرایی با تمرکز بر مقوله «کیفیت» مداخله به جای «کمیت» مداخله دولتی در پی فراتر رفتن از منازعه ایدئولوژیک یادشده و نظریه پردازی درباره نحوه و کیفیت تعامل مثبت دولت با نهادهای بازار است.