اگر نهضت اسلامی ایران را پس از واقعه پانزدهم خرداد و سپس تبعید حضرت امام خمینی (ره) در سیزدهم آبان 1343 مورد مطالعه قرار دهیم، مبارزه مردم و روحانیون با رژیم شاه را در این سالهای هجران و جدایی شگفت آور و تحسین برانگیز خواهیم دید.امتی که رهبرشان در تبعید بود، چه می توانست انجام دهد و چگونه می توانست نهضت او را محقق سازد؟ یکی از بهترین راه حلها از سوی یاران و شاگردان حضرت امام خمینی (ره) ارائه شد و همین راه حل در نهایت توانست مشعل مبارزه را همچنان فروزان نگاه دارد تا شرایط برای تحقق آمالها و اهداف نهضت فراهم شود و پیشوای مسلمین دوباره به میان آنها بازگشته و ریشه ستم را برکند. استفاده از مجالس دینی و تشکیل هیاتهای مذهبی با مضمون سیاسی و اجتماعی راه حلی بود که روحانیون ایران برای زنده نگهداشتن نهضت به کار بستند و با این روش، رژیم شاه را که کار نهضت را تمام شده می دانست، با شکست مواجه ساخت. بردن مکرر نام حضرت امام (ره) در خطابه ها و روضه خوانیها و مداحیها و فرستادن صلوات از سوی مردم، اولین و ابتدایی ترین این کارها بود که به تدریج روحانیون همفکر و مبارز را برای شکل دهی غیررسمی نهضت گردهم آورد و تهران و قم به مرکز تشکیل این جلسات هفتگی روحانیون برای تغییردادن اوضاع تبدیل گردید. همین جلسات بود که زمینه های قیام مردم در سالهای 1356 و 1357 را فراهم ساخت و سیل خروشان مردم را در مقابل رژیم شاه قرار داد. از سوی دیگر یاران امام (ره) و انقلاب از این طریق به همفکری و همدلی کامل رسیدند و حلقه ای از نخبگان انقلاب را تشکیل دادند که پس از پیروزی انقلاب نیز مسئولیتهای نظام نوپای جمهوری اسلامی را به دوش گرفتند. شخصیتهایی چون: مروارید، محلاتی، رفسنجانی، امامی کاشانی، مهدوی کنی، مطهری، خامنه ای، ربانی شیرازی، سعیدی، موحدی کرمانی، انصاریان، خزعلی، طالقانی و . . . در جلسات هفتگی که به ظاهر برای مسائل علمی و دینی و در حقیقت برای همفکری و هماهنگی در فعالیتهای مبارزاتی تشکیل می شد، هرکدام به ستونهای بلند و مستحکمی برای انقلاب تبدیل شدند و توانستند نهضت برپا شده توسط زعیم و استاد خود را با توکل بر خدا و تکیه بر توده های مسلمان به پیروزی برسانند. مقاله حاضر به مقطع خاصی از نهضت که جلسات هفتگی تنها راه ادامه مبارزه برای روحانیون بود پرداخته و مطالب تاریخی آن را بازگو نموده است
وقتی که در آبان ماه سال 1356 فرزند ارشد امام خمینی(ره) به گونه ای اسرارآمیز به شهادت رسید، دستگاه حکومت پهلوی گمان می کرد که ضربه ای سخت به رهبری قدرتمند مخالفان مذهبی اش وارد ساخته که شاید او را به نرمی و انزوا بکشاند اما قضیه کاملا برعکس بود.امام(ره) بااینکه مرحوم سیدمصطفی را امید آینده اسلام می دانستند و از ویژگیهای منحصربه فرد و فوق العاده فرزند خود آگاه بودند، با اعلام این پیام که شهادت مصطفی از الطاف خفیه الهی بوده است، همه را مبهوت صبر و استواری خود نمود و بدین شکل ستمکاران دستگاه پهلوی را ناامید کرد.مردم و علما به تجلیل و بزرگداشت مقام مرحوم آقامصطفی پرداختند و عموم مجالس بزرگداشت ایشان، به صحنه حمایت از امام(ره) و نهضت او مبدل گردید.اقبال عمومی به مرجعیت امام که در اثر واقعه شهادت سیدمصطفی(ره) فزونی یافته بود، رژیم ستمشاهی را در پشیمانی سیاسی قرار داد و نظریه ضربه دوم را برای آنها به وجود آورد که براساس آن در روز هفدهم دی ماه به مناسبت سالروز کشف حجاب توسط رضاخان، مقاله ای توهین آمیز در مورد حضرت امام(ره) و علمای دینی در روزنامه اطلاعات درج شدکه در آن روحانیت اسلام را ارتجاع سیاه و همدست با ارتجاع سرخ معرفی نموده و به حضرت امام خمینی(ره) توهین روا داشته شده بود. این مقاله طوفان بزرگی در میان طلاب جوان برپا کرد و آنان را به سوی بیت علما و مدرسین حوزه در تهران و قم کشاند. مدرسین حوزه نیز درسهای خود را تعطیل کرده و همراه با طلاب و سایر اقشار متدین به سوی بیت مراجع عظام رهسپار شدند تا تکلیف اهانتها و خودسریهای حکومت بی ایمان پهلوی را روشن کنند. مردم دو روز پیاپی در خانه مراجع اجتماع کردند. در روز نوزدهم دیماه بازار تعطیل شد و مراجع نیز درس خود را تعطیل نموده و سیل جمعیت به سوی فیضیه حرکت نمودند. نیروهای امنیتی رژیم با آمادگی قبلی ابتدا به پرتاب گاز اشک آور و سپس تیراندازی به سوی مردم پرداختند و خیابانها صحنه کشتار طلاب و روحانیون و متدینین گردید. شامگاه که فرا رسید، مردم مانده بودند و خیل شهیدان و مجروحان بی دفاع. هاله ای از غم و اندوه فضای شهر را فراگرفته بود. این حادثه موجب جریحه دار شدن قلب عموم مردم ایران و موضع گیری دانشجویان و دانشگاهیان و گروههای سیاسی مخالف با شاه گردید و بزرگداشت چهلم شهدای این واقعه در شهرهای مختلف ایران برگزار شد و بدین ترتیب زمزمه های انقلاب به تمامی نقاط کشور سرایت کرد، زمزمه هایی که یکسال بعد به سیل خروشان مردم انجامید و تاج و تخت پادشاهی را با خود برد. مقاله ای که ملاحظه می فرمایید، به تشریح این رویداد مهم تاریخ انقلاب اسلامی می پردازد.
شاید نظام پیر سرمایه داری غرب که حیاتش را در توسعه خود می یابد، در طول تاریخ، رقیبی جدی و سرسخت تر از انقلاب اسلامی ندیده باشد. گرچه غرب طی ربع قرن اخیر بحرانهای فراوانی دربرابر جمهوری اسلامی به عنوان مولود مبارک انقلاب آفریده است، ولی این بحرانها در مقایسه با چالش بزرگی که انقلاب اسلامی برای تفکر مادی گرای غرب ایجاد نمود، به مراتب کوچک و کم اهمیت بوده است. انقلابی متکی به عقلانیت تشیع و اراده ملتی متمدن و باهوش، غرب را به چالشی فراخواند که تاکنون غرب فقط با پاک کردن صورت مساله توانسته است خود را به ظاهر از اثرات این چالش رها سازد.این چالش دربردارنده پرسشهای مهمی است که مدرنیسم از پاسخگویی به آن، همواره طفره می رود. پرسش از ماهیت انسان و تعالی وی، سوال از معنا، هدف و غایت زندگی، پرسش از نسبت آزادی، عدالت و سرمایه داری و دهها سوال مهم دیگر.انقلاب اسلامی در فضایی این سوال ها را مطرح نمود که پاسخهای بی بدیلی از متن اسلام برای آنها داشت و انسان خسته از دور باطل مدرنیته، در پی رها شدن از سراب غرب زدگی برای دریافت این پاسخها سر از پا نمی شناخت.اگر بر حجم تحرکات فرهنگی غرب پس از پیروزی انقلاب که به مدد تکنولوژی با شانس هایی هرچند مقطعی مواجه بود نگاه کنیم، به سادگی بر احساس خطر غرب از اندیشه جهانی تولید شده توسط انقلاب اسلامی واقف خواهیم شد.2. شاید این بیان عجیب به نظر برسد که امروزه موانع گسترش انقلاب اسلامی بیش از اینکه بیرونی باشد، درونی است. در طول بیست وپنج سال اخیر، خودباختگی برخی غربگرایان با چهره ای حق به جانب، همواره درصدد هضم انقلاب اسلامی در اندیشه غربی و نگهداری انقلاب در موزه تاریخ بوده است. با وجود برخی انتقادات از عملکرد دولت، برای کمتر کسی از ملت ایران، دست یابی به اهداف و آرمان های انقلاب، کهنه و کم ارزش تلقی می شود. اما چرا خودباختگی؟ شاید یکی از پاسخ هایی نزدیک به حقیقت، سردرگمی برخی از ایرانیان میان اندیشه انقلاب اسلامی و مدرنیسم باشد. به نظر می رسد همین سردرگمی موجب جذب آشکار و پنهان بسیاری به جاذبه های مدرنیته شده است. پیچیدن نسخه توسعه اقتصادی با مدلهای غربی و بی اعتنایی مفرط به فرهنگ و اندیشه، به ویژه طی هشت سالی که به عنوان فصل سازندگی سپری شد، سرآغاز انحراف از مسیری بود که امام راحل(ره) ترسیم کرده بود. ردپای این سردرگمی را در ابعاد و بخشهای دیگر نیز می توان جستجو کرد. اما آنچه غیرقابل انکار است، فقدان آمادگی دستگاه فکری کشور در مواجهه فعال با فرصت هایی بود که انقلاب اسلامی طی ربع قرن گذشته در اختیار ایرانیان قرار داد.
علل رخداد انقلاب اسلامی در ایران را می توان در دو دسته عمده ، یعنی علل ساختاری و علل ارادی مورد بررسی قرار داد . علل ساختاری را می توان عنوان علل دراز مدت و میان مدت و علل ارادی را علل کوتاه مدت و شتابزا نامید . در این مقاله تنها به بررسی عوامل ارادی مهم می پردازیم که منجر به رخداد انقلاب در ایران شد و در این ارتباط به عواملی همچون نقش امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب ، نقش ایدئولوژی انقلاب و نقش بسیج مردمی در انقلاب اسلامی ایران اشاره خواهد شد .
نزدیک به سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران می گذرد اما ارائه تحلیلهای تئوریک در مورد انقلاب اسلامی هنوز هم بازار بسیار گرمی دارد. علت این مساله را می توان در سه عامل مهم بر شمرد:1 ـ تداوم معجزه آسای انقلاب در طول سالهای پرفتنه و آشوب و تثبیت آن به عنوان یک نیروی جدید در منطقه و جهان 2ـ تاثیر روبه گسترش انقلاب بر ملتها و دولتهای اسلامی 3ـ درخشش ایده های جهانی اسلام در دوره ای که غرب و جهان مدرن با بحران معنویت و بن بست در فلسفه سیاسی مواجه شده و لذا انقلاب اسلامی ایران مانند چراغی درخشان بر ساحل دریای طوفانی قرن جدید نمایان شده است.در این میان، علل وقوع انقلاب اسلامی، جایگاه تاریخی منحصربه فرد آن، ویژگیهای جامعه شناختی انقلاب اسلامی، آسیب شناسی انقلاب، چالشها و تهدیدات پیش روی آن، مناسبات انقلاب با مقوله جهانی شدن، تناسب آن با مدرنیسم و پسامدرنیسم، عمده ترین محورهای تجزیه و تحلیل مسائل انقلاب به شمار می روند.بدون شک، تحلیلهای ارائه شده از سوی تئوریسینهای انقلاب، ولوآن که با نگاهی مغرضانه صورت گرفته و با حقایق انقلاب اسلامی فاصله داشته باشند، ضروری است که مورد توجه قرار گیرند تا با لحاظ همه جوانب، شناخت نزدیک به واقع از انقلاب اسلامی حاصل شود و آسیب شناسی و تداوم آن به نسلهای بعدی و ملتهای تحت ستم جهان میسر گردد.بهمن ، ماه پیروزی انقلاب اسلامی است وبه این مناسبت مصاحبه ای را با دکتر علیرضا ذاکراصفهانی، از اساتید علوم سیاسی، انجام دادایم که حاصل آن به شما خواننده عزیز تقدیم می گردد.دکتر ذاکراصفهانی در سال1330 در خانواده ای فرهنگی در شهر اصفهان متولد شد و مدارج علمی لیسانس، فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته علوم سیاسی به ترتیب دردانشگاههای تهران، تربیت مدرس و پژوهشگاه علوم انسانی طی کرد و هم اکنون عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی این پژوهشگاه می باشد .برای آشنایی بیشتر با انقلاب اسلامی و دیدگاههای این محقق علوم سیاسی گفت وگوی زیر را مطالعه فرمایید.
دیدگاه اعلامیه حقوق بشر که زاییده فلسفه های سیاسی سده های هفدهم و هجدهم میلادی است - هر چند آنها هم ریشه در حقوق طبیعی دارند - به طو مؤکد بر آزادیهای اندیشه و عقیده تاکید دارد و خواستار به اجرا گذاشته شدن آن در جوامع جهانی است . شکل گیری انقلاب اسلامی در عصر اخیر با ماهیتی ایدئولوژیکی و دینی این سوال را در اذهان پدید آورد که آیا اسلام و به تبع آن انقلاب اسلامی با آزادی اندیشه و عقیده سر سازگاری دارد یا خیر ؟ شاید طرح این پرسش به لحاظ سابقه تاریخی عملکرد کلیساها در قرون وسطی موجه جلوه می کند . در نوشتار حاضر با توجه به حجم و مجال آن ، تلاش شده است تا با تبیین حقوق اسلامی در مورد این دو مقوله از آزادی بپردازیم و دیدگاه دینی اندیشه های انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن را مورد امعان نظر و توجه قرار دهیم .
بررسی دموکراسی د راندیشه امام خمینی از زوایای متعدد مورد بررسی قرار گرفته است. در این مقاله بر آنیم که این مساله را از نظر و دیدگاهی جدید، یعنی قلمرو سیاست ردیابی کنیم تا نه تنها به شفاف سازی رابطه مردم سالاری و دین مدد رسانیم بلکه به استمرار بقا و پایداری حکومت دینی نیز کمک کرده باشیم. در این نوشتار ، ابتدا به تعاریف ، تاریخچه ، اصول و عناصر اصلی و انواع دموکراسی پرداخته ایم. سپس قرائت و تعبیر امام از واژه دموکراسی و جایگاه این واژه را در تفکر ایشان بررسی کرده ، در ادامه به بازیابی عناصر مهم دموکراسی در گفتار و نوشتار امام و قانون اساسی جمهوری اسلامی به مثابه قلمرو عملیاتی اندیشه امام پرداخته ایم. در پایان نیز از مباحث مذکور نتیجه گیری به عمل آمده است.