آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

اگر نهضت اسلامی ایران را پس از واقعه پانزدهم خرداد و سپس تبعید حضرت امام خمینی (ره) در سیزدهم آبان 1343 مورد مطالعه قرار دهیم، مبارزه مردم و روحانیون با رژیم شاه را در این سالهای هجران و جدایی شگفت آور و تحسین برانگیز خواهیم دید.امتی که رهبرشان در تبعید بود، چه می توانست انجام دهد و چگونه می توانست نهضت او را محقق سازد؟ یکی از بهترین راه حلها از سوی یاران و شاگردان حضرت امام خمینی (ره) ارائه شد و همین راه حل در نهایت توانست مشعل مبارزه را همچنان فروزان نگاه دارد تا شرایط برای تحقق آمالها و اهداف نهضت فراهم شود و پیشوای مسلمین دوباره به میان آنها بازگشته و ریشه ستم را برکند. استفاده از مجالس دینی و تشکیل هیاتهای مذهبی با مضمون سیاسی و اجتماعی راه حلی بود که روحانیون ایران برای زنده نگهداشتن نهضت به کار بستند و با این روش، رژیم شاه را که کار نهضت را تمام شده می دانست، با شکست مواجه ساخت. بردن مکرر نام حضرت امام (ره) در خطابه ها و روضه خوانیها و مداحیها و فرستادن صلوات از سوی مردم، اولین و ابتدایی ترین این کارها بود که به تدریج روحانیون همفکر و مبارز را برای شکل دهی غیررسمی نهضت گردهم آورد و تهران و قم به مرکز تشکیل این جلسات هفتگی روحانیون برای تغییردادن اوضاع تبدیل گردید. همین جلسات بود که زمینه های قیام مردم در سالهای 1356 و 1357 را فراهم ساخت و سیل خروشان مردم را در مقابل رژیم شاه قرار داد. از سوی دیگر یاران امام (ره) و انقلاب از این طریق به همفکری و همدلی کامل رسیدند و حلقه ای از نخبگان انقلاب را تشکیل دادند که پس از پیروزی انقلاب نیز مسئولیتهای نظام نوپای جمهوری اسلامی را به دوش گرفتند. شخصیتهایی چون: مروارید، محلاتی، رفسنجانی، امامی کاشانی، مهدوی کنی، مطهری، خامنه ای، ربانی شیرازی، سعیدی، موحدی کرمانی، انصاریان، خزعلی، طالقانی و . . . در جلسات هفتگی که به ظاهر برای مسائل علمی و دینی و در حقیقت برای همفکری و هماهنگی در فعالیتهای مبارزاتی تشکیل می شد، هرکدام به ستونهای بلند و مستحکمی برای انقلاب تبدیل شدند و توانستند نهضت برپا شده توسط زعیم و استاد خود را با توکل بر خدا و تکیه بر توده های مسلمان به پیروزی برسانند. مقاله حاضر به مقطع خاصی از نهضت که جلسات هفتگی تنها راه ادامه مبارزه برای روحانیون بود پرداخته و مطالب تاریخی آن را بازگو نموده است

متن

 

اگر نهضت اسلامی ایران را پس از واقعه پانزدهم خرداد و سپس تبعید حضرت امام خمینی‌(ره) در سیزدهم آبان 1343 مورد مطالعه قرار دهیم، مبارزه مردم و روحانیون با رژیم شاه را در این سالهای هجران و جدایی شگفت‌آور و تحسین‌برانگیز خواهیم دید.

امتی که رهبرشان در تبعید بود، چه می‌توانست انجام دهد و چگونه می‌توانست نهضت او را محقق سازد؟ یکی از بهترین راه‌حلها از سوی یاران و شاگردان حضرت امام خمینی‌(ره) ارائه شد و همین راه‌حل در نهایت توانست مشعل مبارزه را همچنان فروزان نگاه دارد تا شرایط برای تحقق آمالها و اهداف نهضت فراهم شود و پیشوای مسلمین دوباره به میان آنها بازگشته و ریشه ستم را برکند. استفاده از مجالس دینی و تشکیل هیاتهای مذهبی با مضمون سیاسی و اجتماعی راه‌حلی بود که روحانیون ایران برای زنده‌نگهداشتن نهضت به‌کار بستند و با این روش، رژیم شاه را که کار نهضت را تمام شده می‌دانست، با شکست مواجه ساخت. بردن مکرر نام حضرت امام‌(ره) در خطابه‌ها و روضه‌خوانیها و مداحیها و فرستادن صلوات از سوی مردم، اولین و ابتدایی‌ترین این کارها بود که به‌تدریج روحانیون همفکر و مبارز را برای شکل‌دهی غیررسمی نهضت گردهم آورد و تهران و قم به مرکز تشکیل این جلسات هفتگی روحانیون برای تغییردادن اوضاع تبدیل گردید. همین جلسات بود که زمینه‌های قیام مردم در سالهای 1356 و 1357 را فراهم ساخت و سیل خروشان مردم را در مقابل رژیم شاه قرار داد. از سوی دیگر یاران امام‌(ره) و انقلاب از‌این‌طریق به همفکری و همدلی کامل رسیدند و حلقه‌ای از نخبگان انقلاب را تشکیل دادند که پس از پیروزی انقلاب نیز مسئولیتهای نظام نوپای جمهوری اسلامی را به دوش گرفتند. شخصیتهایی چون: مروارید، محلاتی، رفسنجانی، امامی‌کاشانی، مهدوی‌کنی، مطهری، خامنه‌ای، ربانی‌شیرازی، سعیدی، موحدی‌کرمانی، انصاریان، خزعلی، طالقانی و . . . در جلسات هفتگی که به‌ظاهر برای مسائل علمی و دینی و در‌حقیقت برای همفکری و هماهنگی در فعالیتهای مبارزاتی تشکیل می‌شد، هرکدام به ستونهای بلند و مستحکمی برای انقلاب تبدیل شدند و توانستند نهضت برپا‌شده توسط زعیم و استاد خود را با توکل بر خدا و تکیه بر توده‌های مسلمان به پیروزی برسانند. مقاله حاضر به مقطع خاصی از نهضت که جلسات هفتگی تنها راه ادامه مبارزه برای روحانیون بود پرداخته و مطالب تاریخی آن‌را بازگو نموده‌ است.

 

نهضت مبارزات روحانیت را از آغاز شکل‌گیری تا پیروزی آن می‌توان در سه مقطع مشخص تقسیم‌بندی کرد: مقطع نخست از ماجرای لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در نیمه دوم سال 1341. ش شروع می‌شود و با تبعید امام خمینی(ره) از کشور در آبان 1343 خاتمه می‌یابد. از ویژگیهای عمده این دوره، ورود مرجعیت و روحانیت به عرصه سیاست پس از قریب به دو دهه زعامت و مرجعیت آیت‌الله العظمی بروجردی بود. نقش مرجعیت به‌ عنوان رهبری نهضت و پیشگامی امام خمینی برای عهده‌داری این نقش و به‌ویژه ظهور یک تشکل فراگیر حوزوی از طلاب جوان که غالبا یا از شاگردان امام (ره) بودند و یا اینکه تحت تاثیر آموزه‌های نهضت به عرصه مبارزه گام نهاده بودند، زمینه‌های تکوین قدرت سیاسی روحانیت را ایجاد و مستحکم ساخت. همین امر سبب شد که آنان تداوم نهضت را در غیاب (تبعید) رهبری آن بر خود مفروض بدانند. مقطع دوم نهضت، از تبعید امام به ترکیه در آبان 1343ـ و مدتی بعد به عراق‌ ـ تا آذرماه 1356 یعنی تا رحلت آقا مصطفی خمینی را در برمی‌گیرد که بررسی سازوکارها و چگونگی تداوم نهضت در این دوره موضوع اصلی این نوشتار است. مقطع سوم نیز از رحلت مشکوک آقا مصطفی خمینی تا پیروزی انقلاب اسلامی را شامل می‌شود که کمی بیش از یک‌سال طول کشید. تلاش برای ادامه مبارزه و به‌ویژه زنده‌نگاه‌داشتن یاد و نام امام در تبعید به‌عنوان رهبری نهضت، از مهمترین ویژگیهای دو مقطع اخیر محسوب می‌شود و مقاله حاضر درصدد است این مقطع را مورد بازکاوی دقیقتر قرار دهد تا مشخص شود دست‌اندرکاران و طرفداران نهضت با استفاده از چه مولفه‌هایی توانستند در شرایط تبعید رهبر نهضت و خفقان و سلطه ساواک بر کشور، نهضت اسلامی را تداوم بخشند؟ در این راستا، ضمن اشاره به سیر مختصر مبارزات روحانیون در مقطع دوم، گزارشات ساواک از یکی از جلسات هفتگی روحانیون مبارز مورد ارزیابی قرار می‌گیرد؛ چراکه توفیق تداوم نهضت را درواقع باید محصول تصمیمات متخذه در این جلسات دانست.

سازوکارهای تداوم مبارزه در دوران تبعید رهبر نهضت

دستگاه امنیتی نظام پهلوی تصور می‌کرد که با تبعید حضرت امام(ره)، خواهد توانست از تداوم نهضت جلوگیری کند. از این‌رو، پس از آنکه با تدابیر بازدارنده‌ای از قبیل؛ بازداشت، تهدید، تحبیب و سازش و غیره نتوانست امام‌(ره) را از راهی که در پیش داشت منصرف کند و امام خمینی(ره) در سخنرانی پرشور خود علیه لایحه کاپیتولاسیون بر لزوم مبارزه ـ به‌ویژه با سلطة امریکا بر کشور ـ تاکید کرد، هیات حاکمه در اقدام به تبعید ایشان تردیدی به خود راه نداد و لذا امام را شبانه دستگیر و از کشور تبعید کردند. بازداشت غافلگیرانه حضرت امام در سال قبل، یعنی در شب پانزدهم خرداد 1342 و شکل‌گیری قیام گستردة مردمی که به تبع آن رخ داد، برای کارگزاران امنیتی نظام تجربه و هشداری بود که نباید جایگاه و نفوذ ایشان را در میان توده‌های مومن و مذهبی نادیده بگیرند از این‌رو، این‌بار نیروهای امنیتی، پیشاپیش خیابانهای اصلی و مراکز حساس را با اتخاذ تدابیر شدید در کنترل خود گرفتند تا هرگونه عکس‌العمل احتمالی طرفداران نهضت سریعا سرکوب گردد. این تدابیر کارساز افتاد و مساله تبعید حضرت امام(ره) از کشور جز در  اعلامیه‌های مراجع و روحانیون، بازتاب چندانی در کشور نیافت.

شیخ فضل‌الله محلاتی، یکی از پیشگامان مبارزه در آن مقطع، در خاطراتش در خصوص تصور دستگاه امنیتی از تبعید امام(ره) نقل می‌کند که فردای آن روز سرهنگ مولوی ـ رئیس ساواک تهران ـ او را احضار نمود و طی ساعتی گفت‌وگو با وی، ضمن اهانت به حضرت امام، تاکید کرد: «من تو را خواستم برای اینکه به تو اطلاع دهم که خمینی مرد، دفنش هم کردیم، سنگش را هم انداختیم، دیگر نامی از خمینی در دنیا نخواهد بود. حالا هم به تو می‌گویم از این پس اگر نفست دربیاید . . . تکه‌تکه‌ات می‌کنم.»[1] دقیقا با آگاهی از این طرز تفکر رژیم بود که اهتمام جمعی از روحانیون بر تداوم مبارزه قرارگرفت و برخلاف انتظار هیات حاکمه، واقعیت به گونه‌ای دیگر رقم خورد و از همان لحظاتی که محلاتی در احضار سرهنگ مولوی بود، روحانیون مبارز با هدف یافتن راههای تداوم مبارزه و جلوگیری از خاموشی جنبش به تکاپو افتادند.

طلاب نوگرای سیاسی که طی دوسه‌سال مقابله رودررو با نظام حاکم، درسهای مبارزه را به نیکی آموخته بودند، خود را موظف می‌دانستند از آموزه‌های آن پاسداری کنند و برای این منظور، با عنایت به ماهیت دینی و مردمی نهضت، ابزار و سازوکارهای تداوم مبارزه را در متن و میراث آن یافتند. بررسی خاطرات و اسناد ساواک، طیف وسیعی از روحانیون مذکور را نشان می‌دهد که برخلاف انتظار دستگاه امنیتی، هیچ‌یک از آنان ذره‌ای در لزوم استمرار نهضت تردید روا نداشتند.

برای بررسی کمیت و کیفیت این مبارزات، می‌توان از دو سطح تحلیل بهره برد: نخست، حضور علنی در شبکه وسیع مساجد و مراکز مذهبی برای ایراد سخنرانی جهت زنده‌نگاه‌داشتن یاد و نام امام خمینی(ره). دوم، برگزاری جلسات مخفیانه از سوی پیشگامان نهضت جهت اتخاذ تصمیمات لازم و راهکارهای عملی برای تداوم نهضت.

هر یک از این دو سازوکار مبارزه، به تناسب مراحل خاص نهضت مورد توجه روحانیون قرار گرفت که در ادامه مورد بازکاوی قرار می‌گیرد.

1ـ مبارزات علنی

 از فردای روز تبعید امام خمینی(ره)، پاره‌ای اعتراضات پراکنده و مقطعی از سوی بعضی از پایگاههای نهضت در کشور اعم از حوزه‌ها ، بازار، مساجد و. . . صورت گرفت. روحانیون و طلاب مبارز سپس دریافتند که ضمن انسجام‌بخشیدن به این مبارزه، باید ابعاد و دامنه آن را گسترش دهند. آیت‌الله عبد‌الرحیم ربانی شیرازی ـ که در این مقطع به‌عنوان مدرس درجه‌دوم حوزه علمیه قم هدایت نهضت را به همراه عده‌ای دیگر بر عهده گرفته‌ بود ـ به ‌طلاب و روحانیون طرفدار امام توصیه می‌کرد: «وظیفه ما ]روحانیون مبارز[ پس از تبعید آقای خمینی چندبرابر شده است؛ برای اینکه تا وقتی او در ایران بود، مسئولیت مبارزه بر دوش ایشان قرار داشت، اکنون این وظیفه متوجه ماست و نباید بگذاریم رژیم خیال‌ کند مبارزه خاتمه یافته است.»[2] نظر به این رویکرد جدید برای ادامه مبارزه،‌ برخی از اقداماتی را که صورت می‌گرفت می‌توان به شرح زیر مورد بررسی قرار داد:

الف ـ ذکر یاد امام در جریان برگزاری مراسم دعا:

مهمترین و نخستین اقدام مبارزان پس از تبعید حضرت امام، برگزاری جلسات مستمر دعای توسل در مسجد بالاسر در جوار حرم حضرت معصومه(س) از سوی طلاب طرفدار نهضت بود. در جریان قرائت دعای مذکور که معمولا چراغها را خاموش می‌کردند و تمام توجه زائران متوجه مداح می‌شد، وی مکرر نام امام خمینی(ره) را بر زبان می‌راند. ماموران امنیتی در اوایل به‌ دلایلی از قبیل قداست مکان و نیز تعویض مکرر مداحان و بعضا خروج مخفیانه آنان از مجلس نمی‌توانستند این مداحان را شناسایی کنند. استفاده از این راهکار، دستگاه امنیتی را ـ که انتظار داشت پس از تبعید حضرت امام یاد ایشان به فراموشی سپرده شود ـ با چالش بزرگی مواجه ساخت. تداوم طولانی این مراسم و حضور انبوه زائران در اعیاد و جشنها و نیز در مراسم سوگواری و عزاداری، به‌ویژه در مواقع تقارن با سالروز وقایع نهضت، این مراسم را به نقطه عطفی در فعالیتهای طلاب مبارز برای تداوم نهضت تبدیل کرد و رخدادهایی در ارتباط با این مراسم به وقوع پیوست که به تسریع و تداوم مبارزه کمک شایانی کرد؛ از جمله:

ــ در آخرین روزهای سال 1344. ش که با دومین سالگرد فاجعه مدرسه فیضیه قم مقارن بود، مراسم دعای مذکور مطابق برنامه همیشگی برگزار گردید اما در پایان مراسم ناگهان انبوه جمعیت حاضر از مسجد خارج شدند و به طرف میدان آستانه تظاهرات کردند که این وضعیت در رویارویی با نیروهای امنیتی به یک درگیری خونین منتهی شد.[3]

ــ واقعه دیگر چند روز بعد و در ساعات تحویل سال نو در حرم حضرت معصومه(س) رخ داد. معمولا اهالی قم و اطراف آن طبق یک سنت دیرینه در لحظه تحویل سال در حرم حضرت معصومه(س) حضور می‌یابند. طلاب مبارز از فرصت حضور انبوه زائران در حرم سود جسته، مراسم خود را بار دیگر در آستانه تحویل سال برگزار کردند. قرائت دعا توجه انبوه مردم را جلب کرد. بعد از پایان دعا که با ذکر مکرر نام امام(ره) همراه بود، یکی از طلاب بر روی چهار‌پایه‌ای قرار گرفت و اعلامیه‌ای را در خصوص اقدامات سرکوبگرانه‌ هیات حاکمه از جمله در قیام پانزدهم خرداد، تبعید امام، سلطه امریکا و اسرائیل بر ایران، نفوذ بهائیان بر ارکان کشور و. . . قرائت کرد که در این حین ماموران امنیتی به جمعیت هجوم برده و برخی را مورد ضرب و شتم قرار دادند.[4]

ب ـ استفاده از رسانه منبر در مساجد:

 مساجد نیز به‌عنوان یکی از پایگاههای نهضت در این مقطع مورد توجه روحانیون مبارز قرار گرفت. معمولا در منابر مساجد، حسینیه‌ها و مراکز مذهبی سخنرانیهای تندی علیه اقدامات خلاف قانون و شرع هیات حاکمه صورت می‌گرفت. بیشتر این وعاظ و سخنوران مذهبی سعی داشتند از منبر به‌عنوان ابزار اصلی پیام‌رسانی استفاده کنند. پس از تبعید امام خمینی‌(ره)، این گروه مهمترین رسالت خود را زنده‌نگاه‌داشتن یاد و نام ایشان می‌دانستند؛ برای این منظور، در یک ترفند مبارزاتی، حاضران جلسات به محض آنکه واعظ نام حضرت امام(ره) را بر زبان می‌راند، صلوات می‌فرستادند. ذکر این صلوات به مفهوم تجلیل ویژه از ایشان تلقی می‌شد. بررسی اسناد ساواک دربارة برخی از وعاظ مبارز نشان می‌دهد که آنان به بهانه‌های مختلف در سخنرانیهای خود، نام امام را بر زبان می‌راندند که شیخ فضل‌الله محلاتی و سید محمد‌رضا سعیدی در راس این گروه از وعاظ قرار داشتند. محلاتی از جمله وعاظ سیاسی بود که در این مقطع در دهها هیات مذهبی و مساجد مختلف تهران به وعظ و سخنرانی مشغول بود. حضور شبکة به‌هم‌پیوسته وعاظ طرفدار نهضت در برخی مساجد و همچنین شماری از هیاتهای مذهبی نو‌گرای تهران، امکان اولیة اجرای این برنامه را فراهم می‌کرد. محلاتی در آن سالها طی سخنرانیهای متعدد خود در هیات اتفاقیون، هیات جان‌نثاران زینبیه، هیات انصار‌القرآن، هیات انصارالحسین و. . . همچنین در مسجد صاحب‌الزمان، مسجد غاری‌کن، مسجد مروی و . . . از امام خمینی(ره) به صراحت و با نام و عنوان «آیت‌الله العظمی خمینی» اسم می‌برد و حاضران نیز صلوات می‌فرستادند. وی بعضا نیز احکام شرعی را از رساله علمیه حضرت امام نقل می‌کرد و در برخی مواقع که اختناق و فشار دستگاه امنیتی افزایش می‌یافت در پایان سخنرانی این‌گونه دعا می‌کرد: «خدایا مرجع تقلید مورد نظر ما را حفظ کن.»[5]

مرحوم آیت‌الله سید محمد‌رضا سعیدی ـ امام جماعت و واعظ برجسته مسجد موسی‌بن‌جعفر در تهران ـ یکی دیگر از این وعاظ بود. به‌جرات می‌توان ادعا کرد که هیچ‌یک از روحانیون در این مقطع از شجاعت و تهور وی برخوردار نبودند. بررسی اسناد ساواک نشان می‌دهد که کمتر سخنرانی وی بدون ذکر نام امام خمینی(ره) خاتمه یافته است.[6] وی با حضرت امام مکاتبه داشت و احکام شرعی را از روی استفتائات جدید ایشان برای حاضران بیان می‌کرد و بالاخره نیز در همین راه در سال 1349 توسط ساواک به شهادت رسید.

ج ـ هیاتهای مذهبی:

 جلسات هفتگی هیاتهای مذهبی نیز یکی از عمده‌ترین سازوکارهای مبارزه علنی محسوب می‌شد. این هیاتها طبق یک رسم دیرینه اغلب به‌‌صورت‌هفتگی و در یکی از شبهای طول هفته و به‌صورت‌سیار در منازل اعضا برگزار می‌گردید. قرائت قرآن، قرائت ادعیه، مداحی، عزاداری، وعظ و سخنرانی و مواردی از این قبیل جزو برنامه‌های این هیاتها بود. برخی از متولیان این گروههای مذهبی که اغلب از بازاریان بودند، بنا به گرایشهای فکری و سیاسی که خود داشتند، از وعاظ طرفدار نهضت برای وعظ و سخنرانی دعوت به عمل می‌آوردند. به‌جرات می‌توان ادعا کرد که در این مقطع هیاتهای مذهبی یکی از مهمترین پایگاههای تبلیغ آموزه‌های نهضت تلقی می‌شدند. اما متاسفانه علی‌رغم چاپ و انتشار اسناد بیشماری در این خصوص، تاکنون نقش و جایگاه سیاسی ـ اجتماعی آنها در جریان تداوم مبارزه مورد بررسی قرار نگرفته است. در بررسی اسناد ساواک، بیش از ده هیات مذهبی فعال در عرصه مبارزه را در این مقطع می‌توان شناسایی کرد. از آنجا که حضور افراد در این جلسات آزاد بود، ساواک به‌راحتی نیروهای نفوذی خود را در این هیاتها شرکت می‌داد و گزارشهای انبوه و مستمری از مباحث مطروحه در جلسات و محتوای سخنرانیهای وعاظ جمع‌آوری کرده است که در اینجا به‌عنوان‌ نمونه، برنامه‌های هیات انصارالحسین ـ براساس اسناد ساواک ـ مورد بررسی قرار می‌گیرد.

مطابق اسناد، هیات انصارالحسین یکی از مهمترین پایگاهها و تجمعات نیروهای مذهبی مبارز بود که سخنرانان اصلی آن بیشتر از میان وعاظ طرفدار نهضت (هاشمی رفسنجانی، دکتر باهنر، محلاتی و. . .) انتخاب می‌شدند. اعضای موتلفه و بازماندگان حزب ملل اسلامی و برخی نیروهای مبارز بازار از گردانندگان و شرکت‌کنندگان جلسات بودند و متولیان هیات حتی اقدام به برگزاری اردوهای بلندمدت تابستانی برای جوانان عضو می‌نمودند و در طی این اردوها، آنان را با احکام شریعت و بعضا آموزه‌های سیاسی و اجتماعی دین اسلام آشنا می‌کردند.

براساس گزارشات ساواک، هاشمی رفسنجانی واعظ اصلی هیات انصارالحسین بوده و در سخنرانیهای خود دربارة مسائل و موضوعات مبتلابه‌ ایران و جهان اسلام سخن می‌گفته است؛ از جمله درباره مبارزات ملت الجزایر علیه استعمار فرانسه، زندگانی و مبارزات سیاسی ائمه، سیاست تطمیع و تحبیب دستگاه امنیتی، لزوم مبارزه با فرعون زمان، وعده الهی برای پیروزی، لزوم طرح مسائل جهان اسلام در مراسم حج، اعتراض به سکوت روحانیت در قبال مساله فلسطین، نقش کشورهای استعماری در عقب‌ماندگی جهان اسلام، کتمان حقیقت از سوی حکومت در جریان زلزله خراسان، عدم جدایی دین از سیاست، رواج ما‌دیگری در کشور، فرجام ستمگران و . . .  .[7]

یکی دیگر از سخنرانان این هیات، محلاتی بود. بررسی اسناد نشان می‌دهد که وی در این مقطع در چندین هیات و مسجد سلسله‌سخنرانیهای طولانی داشته است؛ از جمله در مسجد جلیلی به دعوت شیخ محمدرضا مهدوی کنی، مسجدالجواد به دعوت متولیان مسجد از جمله استاد مرتضی مطهری، مسجد ابراهیم خلیل (مکتب‌الهادی) به دعوت شیخ ابوالقاسم خزعلی، مسجد حضرت رسول اکرم(ص) به دعوت آیت‌الله شمس‌الدین نجفی‌زنجانی، کانون ارشاد در خیابان خزانه فرح‌آباد و به‌ویژه در هیات انصارالحسین. از آنجا که اعضای این هیات رویکرد سیاسی و مبارزاتی داشتند، وعاظ طرفدار نهضت تمایل بیشتری برای سخنرانی در آن نشان می‌دادند. برخی از موضوعات سخنرانیهای محلاتی در این هیات عبارتند از: تصویب و تغییر قانون برای چپاول کشور، طرح مساله‌ای از رساله امام خمینی درباره زمینهای غصبی، بازتاب‌ آتش‌زدن مسجدالاقصی در جهان اسلام جز ایران، وظیفه جانشین امام، مبارزه با ستم و اعلام خطر، فراخوان کمک مالی برای چریکهای فلسطینی، لزوم یاری علما به استناد روایتی از امام حسین که می‌فرماید: «هر وقت رهبری مبارز پیدا کردید او را رها نکنید»[8]

محلاتی که با فراست به نقش سیاسی و پیام‌رسانی این هیاتها واقف شده بود، در یکی از سخنرانیهای خود در «هیات منتظرین ظهور القائم» در این خصوص تصریح نمود: «در تهران هفتصد جلسه مذهبی وجود دارد. اگر جلسات این هیاتها ماهی‌یکبار هم برگزار شود، جمعیت قابل‌ملاحظه‌ای را تشکیل می‌دهند. وحدت‌رویه و تصمیمات هماهنگ این هیاتها می‌تواند بزرگترین مشکلات جهان اسلام را حل کند.»[9] وی همچنین در سخنرانی دیگری در هیات جان‌نثاران حسینی صنف بافندگان، از رویکرد جوانان به حضور در هیاتهای مذهبی اظهار شعف نموده، خاطرنشان ساخت: «اکنون . . . جوانان اسلامی، این فکر غلط را که تصور می‌کردند اسلام عامل بدبختی است از بین برده‌اند.»[10]

حاصل سخن آنکه روحانیون و به‌ویژه وعاظ طرفدار مبارزه، در مقطع دوم نهضت، درچارچوب یک شبکه پیام‌رسانی، منابر برخی مساجد و نیز اداره بعضی از هیاتهای مذهبی را برعهده گرفتند و با طرح معضلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و غیره ایران و جهان اسلام، تحولی اساسی در ماهیت وعظ ایجاد کردند و در پوشش طرح این مسائل، آموزه‌های نهضت را تبلیغ و به جذب اقشار مختلف توده‌های مذهبی همت گماشتند.

2ـ مبارزات مخفیانه

مبارزات روحانیت در مقطع دوم نهضت، در یک چرخش نسبی، از نیمه دوم دهه چهل به بعد، از مبارزه علنی به مخفیانه گرایش پیدا کرد، به‌ویژه آنکه از این مرحله به‌تدریج مشی مبارزه چریکی نیز از سوی برخی گروههای معارض نظام ستمشاهی بنیاد گذاشته شد و بعضا عناصر سیاسی و مبارز چپ و مذهبی محیطهای دانشگاهی و فرهنگی کشور نیز جذب این شیوه مبارزه شدند.

به ‌نظر می‌رسد که تا یکی‌دوسال پس از تبعید امام، دستگاه امنیتی در برخورد با نیروهای مبارز، روش آزمایش و خطا را اتخاذ کرده بود؛ چراکه اسناد ساواک موید پراکنده‌کاری و برخورد سلیقه‌ای با روحانیون در این دوره می‌باشد و گویا عمده تلاشهای ساواک در این مقطع، به شناسایی عناصر مبارز و پایگاههای نهضت و به‌ویژه تشکیل پرونده برای آنان محدود می‌شده است؛ چنانکه می‌توان‌گفت بازداشتهای چند روزه و بعضا یکی‌دوماهه عمده‌ترین روش مقابله با روحانیون در این دوره بود. در این بازداشتها آنان بارها مورد تهدید و نیز تطمیع قرار می‌گرفتند. از آنجا که ساواک از این اقدامات، جز ناکامی حاصلی به دست نیاورد، به این نتیجه رسید که برای مقابله با نهضت، باید به شدت عمل و کنترل و مراقبت شدید از عناصر و مراکز مبارزه متوسل شود. از این‌رو در آستانه برگزاری جشنهای تاجگذاری در آبان ماه سال 1346. ش و به‌ویژه در پی ارسال نخستین پیام و اعلامیه امام خمینی(ره) از نجف درخصوص لزوم تداوم نهضت و انتقاد از برگزاری جشن مذکور، کنترل و مراقبت از روحانیون مبارز بیش‌ازپیش افزایش یافت. از همین دوره بود که به‌تدریج مبارزه از وضعیت علنی به مخفیانه تبدیل شد. البته این به معنای آن نیست که مبارزات علنی روحانیون در مساجد و هیاتها از تکاپو افتاد، بلکه فعالیتهای علنی و مخفیانه در ارتباط و تعامل با یکدیگر و به صورت توامان انجام می‌گرفت.

خوشبختانه چاپ و انتشار حجم عظیمی از اسناد ساواک درباره مبارزات روحانیون، ابعاد مختلف فعالیتهای آنان را آشکار ساخته است. براساس این اسناد، روحانیون پیشگام نهضت در این مقطع در قالب برگزاری جلسات مخفی تصمیمات لازم را برای تداوم نهضت اتخاذ می‌کردند. آنان اغلب برای گریز از اتهام ایجاد تشکل سیاسی و یا برگزاری جلسات گفت‌وگو علیه نظام پهلوی، این نشستها را در پوشش برنامه‌ها و مراسم‌ مذهبی برپا می‌کردند. البته ساواک نیز از همان آغاز به ماهیت این جلسات و مقاصد شرکت‌کنندگان در آن پی برده بود و سعی می‌کرد با تطمیع برخی اعضاء، زمینه‌‌های آگاهی و مراقبت از این جلسات را به دست آورد. گرچه حضور مامور نفوذی ساواک باعث ‌شد که ساواک از مذاکرات این جلسات اطلاع یابد، اما اینک همین گزارشات مستمر آنان از تصمیمات متخذه در چنین جلساتی، اسناد بیشماری از تکاپوها و جنبش‌ سیاسی روحانیت را در اختیار محققان قرار داده و حماسه خاموش این نهضت را به یک واقعیت تاریخی مستند بدل ساخته است.

بررسی اسناد ساواک و خاطرات روحانیون حاکی است که در این مقطع از نهضت، در شهرهای مختلف از جمله تهران، قم، شیراز و . . . جلسات مختلفی از سوی روحانیون طرفدار نهضت برگزار می‌گردید. گفتنی است که حضرت امام در مقطع اول نهضت و از همان آغاز ماجرای لایحه انجمنها، سخت تاکید داشتند که چنین جلساتی از سوی روحانیون هر یک از شهرها برپا شود. بررسی نامه‌ها و مکاتبات این دوره ایشان به علمای برجسته شهرها در «صحیفه امام» نشان می‌دهد که در راس درخواستهای ایشان، لزوم برگزاری مستمر و هفتگی چنین جلساتی قرار دارد؛[11] چنانکه مبارزه مرجعیت علیه لایحه انجمنها نیز از جلسه‌ای در منزل آیت‌الله مرتضی حائری به فراخوان حضرت امام و با حضور مراجع و علمای برجسته قم آغاز شد. (تصمیمات متخذه و به‌ویژه اتفاق‌نظر مراجع در این جلسه، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مرجعیت شیعه تلقی می‌شود.)

جلسات مخفیانه

الف ـ جلسات تدوین اساسنامه اصلاح حوزه:

در مقطع دوم نهضت تشکیل جلسات مخفیانه برای تداوم نهضت به‌کرات در دستور کار روحانیون قرار گرفت. گفتنی است که پس از تبعید امام(ره)، گزارشی که حاکی از تشکیل جلسه توسط مراجع و علمای برجسته قم باشد، وجود ندارد. علت عمده این مساله آن بود که در این مقطع، طیفی از روحانیون درجه‌دوم، هدایت نهضت را بر عهده گرفته بودند که در قالب «مدرسین و فضلای حوزه علمیه قم» تشکل یافتند. این گروه، صدور اعلامیه‌های متعدد در اعتراض به تبعید حضرت امام، کمک به تداوم نهضت و ممانعت از ریزش نیروها را جزو برنامه‌های اصلی خود قرار داده بود و بسیاری از تصمیمات مربوط به برنامه‌های مبارزاتی را آنان طرح و اتخاذ می‌کردند. یکی از جلساتی که این گروه به اتفاق جمعی دیگر از روحانیون پیشگام حوزه قم در این راستا برگزار نمود، تحت عنوان تدوین «اساسنامه اصلاح حوزه» نام گرفت. اما هنوز چندماهی از تشکیل این جلسه نگذشته بود که ساواک نسخه‌ای از پیش‌نویس اساسنامه را از منزل آیت‌الله احمد آذری قمی کشف کرد و با برملاشدن نام روحانیونی که در تدوین آن نقش داشتند، موج دستگیری آنان شروع شد.

در پی این کشف، ساواک از برگزاری جلسات مستمر جمعی از روحانیون مبارز پرده برداشت. مطابق گزارشات مربوطه، در این جلسات آیات و حجج‌الاسلام علی مشکینی، علی قدوسی، گلسرخی کاشانی، علی حجتی‌کرمانی، سیدقاسم دامغانی، حسین نوری‌همدانی، مهدی حائری، محمد و علی خامنه‌ای، امینی، هاشمی‌رفسنجانی، حائری تهرانی و مصباح یزدی شرکت می‌کردند. البته اعضای اصلی جلسه یازده نفر بودند. آنچه از اصلاح حوزه در این مقطع براساس اساسنامه مذکور استنباط می‌شود، ایجاد تحول بنیادی در حوزه و عطف توجه به رویکرد سیاسی طلاب در مقابله با نظام حاکم می‌باشد. ساواک در گزارشی که دربارة کشف اساسنامه تهیه شده در جلسات هفتگی روحانیون به شاه ارائه می‌دهد، از آن به‌عنوان مرامنامه‌ای یاد می‌کند که با هدف اجرای احکام اسلام تدوین شده و طی آن قرار بوده تشکلی ایجاد شود که از هشت بخش زیر برخوردار باشد: شورایعالی موسسان، امور مالی، امور تبلیغات، امور اطلاعات، بازرسی، امور شهرستانها، مستشاری و دادگاه. [12]

این اطلاعات که ساواک درخصوص اساسنامه بدان دست یافته بود، زنگ خطری برای نظام حاکم به حساب می‌آمد؛ چون دستگاه امنیتی هرگز تصور نمی‌کرد که روحانیون تا این حد به رشد و آگاهی سازمانی در مبارزات رسیده باشند که بتوانند چنین طرحهایی را ارائه دهند. از این‌رو، ساواک فعالیتهای سیاسی روحانیون مبارز را بیش‌ازپیش تحت کنترل و مراقبت گرفت اما علی‌رغم چنین محدودیتهای امنیتی، روحانیون هرگز مبارزات مخفیانه و تشکیل جلساتی از این نوع را از دستور کار خود خارج نکردند.

ب : رایزنی هفتگی روحانیون و وعاظ طرفدار نهضت:

یکی دیگر از این جلسات مخفیانه، «جلسه هفتگی جمعی از وعاظ طرفدار نهضت در تهران» بود. پس از آنکه جمعی از روحانیون و پیشگامان نهضت به‌تدریج در تهران مستقر شدند، کانون مبارزه از قم به تهران منتقل شد. این گروه پس از به‌دست‌گرفتن اداره برخی مساجد (امام جماعت) و هیاتهای مذهبی (وعظ و سخنرانی)، از اواسط سال 1348 تا اوایل تابستان 1351 جلسات هفتگی بسیاری را به‌طورمخفیانه و غیرعلنی در صبح روزهای پنجشنبه هر هفته برای اتخاذ تدابیر لازم جهت تداوم نهضت برگزار می‌کردند. برخلاف سخنرانیهای مساجد که در آنها معمولا به‌طورمستقیم یا با نیش و کنایه از نظام پهلوی انتقاد می‌شد (مبارزه علنی)، مذاکرات جلسات هفتگی روحانیون به منظور اتخاذ راهکارهای لازم برای هماهنگی و وحدت‌بخشی به موضوع مباحث سخنرانیها به صورت محرمانه انجام می‌شد. تعداد شرکت‌کنندگان این جلسات، ده تا بیست نفر از وعاظ بودند که طی سالها مبارزه، به شناختی نسبی از یکدیگر و نیز به اشتراک هدف و وحدت‌نظر رسیده بودند و آنچه آنان را به تشکیل این جلسات وامی‌داشت، خطر فراموشی آموزه‌های نهضت و رهبری امام و لزوم تداوم مبارزه بود. شیخ علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی به‌عنوان یکی از دست‌اندرکاران اصلی در خاطراتش هدف از تشکیل این جلسات را پیگیری مسائل مربوط به مبارزه، هدایت مساجد و تکایا، اتخاذ تصمیمات مشترک و تبیین موضوعات مورد نظر جهت طرح در سطح جامعه از طریق شبکه وعاظ و مساجد ذکرکرده و خاطرنشان ساخته است: از آنجا که هریک از اعضای جلسه با گروهی از علما و خطبا در سطح جامعه ارتباط داشتند، تصمیمات متخذه در جلسات را به‌طورغیرمستقیم به آنان منتقل می‌کردند و این تصمیمات از طریق این شبکة وسیع، به این صورت به اطلاع توده‌های مومن و مذهبی می‌رسید.[13]

متولیان و شرکت‌کنندگان، زمان و مکان جلسات

1ـ متولیان و شرکت‌کنندگان جلسه:

در نخستین گزارش ساواک از سومین جلسه این گروه که در منزل شیخ فضل‌الله محلاتی تشکیل شده بود، اعضای جلسه به این صورت معرفی شده‌اند: آیات و حجج‌الاسلام سید محمدرضا سعیدی، شیخ حسین کاشانی، سید علی غیوری، شیخ نجم‌الدین اعتمادزاده، شیخ علی‌اصغر مروارید، شیخ محمدرضا مهدوی کنی، شیخ علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، دکتر محمدجواد باهنر، شیخ فضل‌الله محلاتی، شیخ حیدرعلی جلالی خمینی، شیخ محمد امامی کاشانی و شیخ جعفر شجونی. در حاشیه این گزارش کارشناس ساواک نظر داده است: از آنجا که اکثر شرکت‌کنندگان این جلسه روحانیون مخالف دولت‌ هستند، مسلماً منظورشان از تشکیل این‌گونه جلسات بحث درباره مسائل مذهبی نمی‌باشد[14] و لذا از آن پس درصدد برآمد تا اطلاعات بیشتری را درخصوص ترکیب اعضا و شرکت‌کنندگان این جلسات و سوابق آنها به دست آورد. این مامور ساواک، در گزارش خود تاکید نموده بود: جز شیخ جلالی خمینی ـ که از ادامه شرکت در جلسات خودداری ورزید ـ بقیه افراد دارای سابقه فعالیت مضره [سیاسی] بوده و برای کنترل بیشتر جلسات مذکور، به نفوذ دو منبع و بخصوص به‌کارگیری ضبط‌صوت نیاز می‌باشد. [15]

ساواک تهران در پاسخ به درخواست اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی) امکان استخدام دو منبع را مشکل دانسته، تصریح نمود چون تشکیل این جلسات محرمانه بوده و شرکت‌کنندگان در آن از روحانیون افراطی می‌باشند، لذا نمی‌توان منبع دومی به کار گرفت، ولی در ادامه تاکید ورزیده که از تمام جلسات مذکور چون روال قبل، گزارش تهیه شود.[16]

سایر شرکت‌کنندگان این جلسات که براساس گزارشات پراکنده ساواک برخی از آنان به‌طور‌مستمر و بعضی دیگر گاهی اوقات در آن شرکت می‌کردند عبارت بودند از: آیات و حجج‌الاسلام شیخ حسن لاهوتی، سید علی خامنه‌ای، استاد مرتضی مطهری، شیخ احمد توکلی کرمانی، مرتضی فهیم، جنیدی، انتشاری، شیخ حسین انصاریان، محمدحسن طاهری اصفهانی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، شیخ ابوالقاسم خزعلی، غلامرضا کنی، سید مهدی طباطبایی، سید محمود طالقانی، محمدمهدی موحدی کرمانی و برادرش محمدعلی موحدی کرمانی. از میان این افراد می‌توان از لاهوتی، انصاریان، طاهری اصفهانی، توکلی کرمانی و محمدمهدی موحدی کرمانی به‌عنوان اعضای اصلی جلسات نام برد.

براین اساس می‌توان شرکت‌کنندگان این جلسات را به سه دسته تقسیم کرد:

1ـ اعضای اصلی؛ که غالبا اسامی آنها در همان اولین گزارش ساواک ذکر شده و گزارشات بعدی ساواک نشان می‌دهد که از این میان نیز، سه تن به اسامی محلاتی، مروارید و هاشمی رفسنجانی از گردانندگان اصلی جلسه بودند.

2ـ اعضای وابسته؛ که پنج تن وعاظ گروه اخیرالذکر ـ لاهوتی، انصاریان، طاهری اصفهانی، توکلی‌کرمانی و محمد مهدی موحدی کرمانی ـ از این جمله‌اند. اینان احتمالا به دلایل خاصی از جمله دستگیری و بازداشتهای پی‌درپی ـ به‌ویژه لاهوتی ـ از شرکت مستمر در جلسات معذور بودند. گفتنی است که علی‌رغم عدم حضور همیشگی این افراد، به دفعات مکرر جلسات سیار این تشکل در منازل آنان نیز برگزار گردید.

3ـ اما سطح سوم شرکت‌کنندگان در این جلسات را غالبا افراد میهمان تشکیل می‌داد. اسناد ساواک چند جا از حضور این اشخاص در جلسات مذکور خبر داده است که اسامی برخی از آنان عبارت است از: سیدعلی خامنه‌ای، شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی، مرتضی فهیم، سیدمهدی طباطبایی و مرتضی مطهری. به پیشنهاد هاشمی رفسنجانی در یکی از جلسات کتاب، مرحوم مطهری «مساله حجاب» را در پاسخ به مخالفان حجاب نوشت  که در چند شماره مجله «زن روز» چاپ شد.[17]

2ـ زمان جلسات:

در اسناد ساواک، نخستین گزارش مربوط به این جلسات به مورخه 1/8/1348 می‌باشد. در این گزارش تصریح گردیده است که دو جلسه دیگر از این نشستها نیز طی هفته‌های پیشین برگزار گردیده که براین اساس می‌توان گفت نخستین جلسه این گروه در مهرماه 1348 تشکیل شده است. زمان این جلسات ساعت هفت الی نُه بامداد روزهای پنجشنبه بوده و در ماههای محرم، صفر و رمضان معمولا تشکیل نمی‌شد. البته گزارشاتی در کتاب «اسناد ساواک آیت‌الله سعیدی» نیز خبر از تشکیل جلساتی می‌دهد که با شرکت برخی وعاظ در تاریخهای یکم و پانزدهم و بیست‌ودوم مهرماه به ترتیب در منازل شیخ حسین کاشانی، شیخ مهدی مجیدی خراسانی و سید محمدرضا سعیدی برگزار شده‌اند و در آنها مطالبی درخصوص ترور تیمور بختیار در عراق از سوی ساواک، تقدیر امام از شیخ حسین لنکرانی ـ روحانی با سابقه عرصه سیاسی در تهران ـ و افزایش اهانت به روحانیون از سوی مطبوعات سخن به میان آمده است.[18] با این وجود، نمی‌توان قطعا نظر داد که این جلسات با جلسات هفتگی موردنظر این نوشتار مرتبط بوده است.

3ـ مکان جلسات:

این جلسات به صورت سیار بود و معمولا دو هفته متوالی در منزل یکی از اعضا برگزار می‌شد. شجونی، مهدوی کنی و محلاتی، به ترتیب بیشترین دفعات میزبان این جلسات بود‌ند.

 سیاربودن مکان جلسات از چند جهت می‌تواند قابل بررسی باشد: اول اینکه در صورت لورفتن تشکیل جلسات، وعاظ مذکور می‌توانستند ادعا کنند که آن جلسات جنبة دیدوبازدید دوستانه داشته و مذاکرات آن نیز صنفی می‌باشد؛ چنانکه محلاتی، در هنگام بازجویی گفته بود: «گاهی با دوستان اهل منبر به‌عنوان دیدوبازدید در منزل یکدیگر جمع می‌شدیم و صحبتهای معمولی و گاهی علمی به‌عمل می‌آوردیم.»[19] دوم، جنبه امنیتی مساله بود؛ زیرا اگر جلسات در یک مکان ثابت تشکیل می‌شد، ساواک بلافاصله دست‌به‌کار شده، با تعبیه مخفیانه دستگاه گیرنده صوتی، مجموعه مذاکرات و گفتگوها را بدون نیاز به منبع نفوذی، ضبط می‌کرد؛ چنانکه دوسال پیش از آن، در منزل فلسفی واعظ، در اتاق ملاقات وی دستگاه استراق‌سمع نصب کرده بودند.[20]

4ـ تعطیلی جلسات:

از اوایل سال 1350 برخی شرکت‌کنندگان نسبت به احتمال نفوذ مامور ساواک در جلسات حساس شدند. نظریه کارشناس ساواک در حاشیه یکی از اسناد مربوطه حاکی است که برخی از شرکت‌کنندگان نسبت به شیخ حسین کاشانی مظنون شده بودند. گویا وی یا یکی دیگر از اعضای جلسه، از همان آغاز تشکیل جلسات، گزارش مفصلی از صورت مذاکرات تهیه و به ساواک ارسال می‌نموده؛ چون ریاست اداره کل سوم ساواک (تیمسار مقدم) در تاریخ 14/11/1348، یعنی پنج‌ماه بعد از آغاز نخستین جلسه، طی دستورالعملی به ساواک تهران، درخواست می‌کند که تدابیری برای نفوذ منبع دوم در جلسات مذکور اتخاذ شود.[21]

خاطرات شیخ فضل‌الله محلاتی دربارة چگونگی اطلاع اعضای جلسه از حضور مامور نفوذی در جلسات نشان می‌دهد که شک آنان به کاشانی درست بوده است: «یک مرتبه که مرا در ارتباط با آن جلسات دستگیر کردند [متوجه شدم] که یک نفر در بین ما نفوذی درآمده است. زیرا وقتی مرا بردند قزل‌قلعه، بعد از مدتی معلوم شد که گزارش بعضی جلسات ما آنجا توی پرونده من است. لذا در بازجویی مرتب از این جلسات سوال می‌کردند. ما نفهمیدیم کی اطلاع می‌دهد. به همین خاطر ما آن جلسه را تعطیل کردیم. ولی یک کس را خصوصا احتمال می‌دادیم که در بین ما نفوذ کرده است که تصادفا همینطور هم بود. بعدا معلوم شد که آن شخص شیخ‌حسین کاشانی است. بعد از پیروزی انقلاب مدارکی که درآمد معلوم شد که ایشان بوده، البته همان وقت هم ما تعجب می‌کردیم که توی مدرسه سپهسالار چطور شده این آقا را آزاد راهش می‌دهند. صورت ظاهرش هم خیلی آدم مبارز و مقدس بود.»[22] بنابراین، می‌توان گفت منبع شماره 724 که در گزارشات ساواک، بانی تهیه گزارش از جلسات مذکور معرفی شده، شیخ حسین کاشانی بوده است.[23]

مطابق گزارشات ساواک، محلاتی در اوایل تابستان 1351 دستگیر شد. به هنگام بازجوئی، مامور بازجوکننده اوراق زردرنگی را به او نشان داد که تمام گفتگوها و مذاکرات جلسات هفتگی در آنها ثبت شده بود.[24] وی پس از آزادی در اولین دیدار خود با اعضای جلسه، این مساله را به آنان اطلاع داد و از این‌رو تصمیم به تعطیلی جلسات مذکور گرفته شد.

هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود ضمن اشاره به مامور نفوذی ساواک، می‌گوید که پس از اطلاع از این ماجرا، آنان، تصمیمات اساسی را خارج از جلسه اتخاذ می‌کردند و جلسات را صرفاً برای اغفال دستگاه امنیتی تشکیل می‌دادند.[25] محلاتی نیز در همین مورد خاطرنشان کرده است که بعد از این قضیه «جلسات را به شکل دیگری تشکیل دادیم»[26] که نظر هاشمی رفسنجانی را تایید می‌کند. اسناد ساواک نیز حاکی است که بعد از دستگیری محلاتی، اعتمادزاده و لاهوتی در اول خرداد 1351،[27] دفعاتی چند نیز جلسات مذکور از سوی باقیماندة اعضا به ترتیب در تاریخهای 4 و 11/3/1351 در منازل شیخ محمدرضا مهدوی کنی و شیخ حسین کاشانی تشکیل گردید که طی آن درخصوص علت دستگیری لاهوتی مذاکره نمودند. [28]

نکته دیگر در ارتباط با تعطیلی این جلسات، تشدید کنترل امنیتی ساواک بر مراکز مختلف در آن سالها بود. تدابیر شدید امنیتی که به مناسبت جشنهای 2500ساله شاهنشاهی اتخاذ گردید، عملا بسیاری از مراکز و عناصر سیاسی را تحت کنترل ساواک درآورد. این عامل، به اضافه دستگیریهای پی‌درپی اعضای گروههای چریکی در وقایعی همچون واقعه سیاهکل و کشف برخی خانه‌های تیمی و دستگیری طیف وسیعی از اعضای فعال سازمان مجاهدین (منافقین) در تهران، بر دامنه این شدت عمل ساواک افزود. تشدید سازو‌کارهای امنیتی علیه روحانیون که از این زمان به وقوع پیوست، اغلب به خاطر کشف مدارکی دال بر ارتباط برخی از آنان با گروههای مبارز و مخصوصاً ارائه کمکهای مالی به آنها بود؛ چنانکه روحانیون مبارزی چون هاشمی رفسنجانی،‌ محلاتی، لاهوتی، طالقانی و. . . بارها در این مقطع دستگیر و تحت شکنجه‌های سخت قرار گرفتند.

در سالهای مذکور، شدت‌عمل علیه روحانیون به‌حدی افزایش یافت که آنان اغلب یا در زندان و یا در تبعید به‌ سر می‌بردند؛ ضمن آنکه ایجاد کمیته مشترک ضدخرابکاری با همکاری نهادهای امنیتی چون شهربانی، ژاندارمری، رکن دوم ارتش و ساواک، فضایی از رعب و وحشت بر فعالان سیاسی افکنده بود و انتصاب پرویز ثابتی به مقام ریاست اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی) در سال 1352 نیز این جو را هرچه‌بیشتر تشدید کرد. مقایسه قبل و بعد از ریاست وی نشان می‌دهد که در دوره وی موج بازداشتها، شکنجه‌ها، تبعیدها و. . .  چندبرابر شده است. پرواضح است که در چنین اوضاعی تداوم تشکیل جلسات مذکور غیرممکن بود.

 در پایان، لازم به ذکر است که کتاب دو جلدی «قامت استوار»، از مجموعة «یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ شهید حجت‌الاسلام شیخ فضل‌الله مهدیزاده محلاتی» گزارش تمامی جلسات  از 1/8/1348 تا 21/2/51 را جمع‌آوری کرده که هرچند در برخی از مجموعه‌های اسنادی مربوط به دیگر اعضای این جلسات نیز گزارشات پراکنده‌ای درخصوص این جلسات وجود دارد، اما مجموعه گزارشات استاد محلاتی در این میان، کاملتر است و بیشتر اسناد موجود در دیگر منابع را نیز پوشش می‌دهد و در تدوین این مقاله نیز از آن به عنوان منبع اصلی استفاده شد که علاقمندان می‌توانند برای اطلاعات بیشتر به منبع مذکور مراجعه کنند. گویا محلاتی به عنوان یکی از بانیان و دست‌اندر‌کاران اصلی جلسه، خود را موظف می‌دانست که در تمام جلسات حضور یابد.

اغلب اسناد مربوط به مذاکرات جلسات یک الی دو صفحه می‌باشد. این امر بیانگر آن است که فقط مطالب و مذاکرات سیاسی و امنیتی جلسه گزارش شده است، آن‌هم به صورت خیلی کلی و مختصر؛ زیرا با احتساب زمان دوساعته برای گفت‌وگو و مذاکره، تقریبا بیش از ده صفحه مطلب از هر جلسه به دست می‌آید.

فضای حاکم بر جلسات باعث شده است که مذاکرات در جوی دوستانه و غیررسمی صورت گیرد و گویا هدف آنان از این جلسات نیز کسب اخبار و اطلاعات جدید از مسائل سیاسی و ارائه راهکارهای مشترک برای سخنرانی مساجد بوده است. به نظر می‌رسد ثبت صورت جلسات در یک دفتر، پس از یکی‌دو‌جلسه ـ شاید به خاطر مسائل امنیتی ـ به فراموشی سپرده شده است؛ وگرنه چنانچه چنین دفتری در نزد بازماندگان شهید باهنر وجود داشته باشد، می‌تواند راهگشای برخی از ابهامات مربوط به جلسات مذکور باشد. (به چند نمونه از این جلسات در پایان مقاله حاضر اشاره شده است.)

نتیجه

از بررسی فعالیتهای روحانیون طرفدار مبارزه در مقطع دوم نهضت چنین می‌توان نتیجه گرفت که شاکله یک شبکه به‌هم‌پیوسته از عناصر و مراکز مذهبی، از همان مقطع اول جنبش پدید آمد که تحت آموزه‌های سیاسی و انقلابی منسجم شدند. اقامت طیفی از این نیروها در تهران، مرکز را نیز در حوزه پیام‌رسانی نهضت قرار داد. همجواری تهران با قم، کمک شایانی به تدارک و تبیین ایدئولوژی آموزه‌های نهضت و انتقال سریع آن به پایتخت نمود. از آنجا که تهران به‌دلیل وسعت و گستردگی، زمینه بیشتری برای فعالیت در مساجد داشت، این نیروها، طی یارگیری از اقشار مختلف مرکز، به‌ویژه از بازاریان و با جلب حمایت برخی هیاتهای مذهبی توانستند شبکه‌ای وسیع متشکل از وعاظ سیاسی در مساجد مرکزی و بعضا مساجد اطراف شهر ایجاد کنند. مرحله بعد، ایجاد ستادی برای ساماندهی فعالیتها و اتخاذ رویه واحد در مبارزه بود. هرچند روحانیون و به‌ویژه وعاظ به‌عنوان یک صنف اجتماعی به صورت مستمر با همکاران خود در ارتباط و تعامل بودند، خود کارکردهای ویژه روحانیت اعم از وکالت مراجع، سطح علمی و لزوم تبادل تجربیات و تداوم آموزش و غیره نیز این ارتباط پیوسته را ایجاب می‌کرد.

اما اگر در کنار این مولفه‌ها، رویکرد سیاسی جمعی از وعاظ را نیز در نظر بگیریم، این تعامل مفهوم دیگری پیدا می‌کند. از این منظر می‌توان تشکیل جلسات بحث و مذاکره آنان را همچون خانه‌های تیمی در نظر گرفت که هرچند در ظاهر و در پوشش جلسات مذهبی برگزار می‌شد ولی مقاصد و نیات سیاسی در آن نهفته بود و همین، اهمیت جلسات مستمر و یا پراکندة وعاظ و روحانیون طرفدار نهضت را نشان می‌دهد؛ که باتوجه به حجم عظیم گزارشات ساواک از این نوع فعالیتها، بی‌وجه نخواهد بود اگر هریک از این جلسات به‌طور‌جداگانه مورد ارزیابی قرار گیرد.

یک مورد از این جلسات هفتگی که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، از سوی ساواک با عنوان «جلسه هفتگی عده‌ای از روحانیون» نام گرفت. بررسی صورت مذاکرات و گفت‌وگوهای اعضای این جلسه در دوره اوج اختناق و سلطه ساواک نشان می‌دهد که این گروه به فراست پس از چندسال مبارزه ناکارآمد به‌خاطر پراکنده‌کاری و تکروی، به فراست دریافتند که راه چاره، در دیدارها و گفت‌وگوهای مستمر هفتگی برای اتخاذ یک راهکار واحد می‌باشد. به لحاظ ترکیب شغلی، اکثر اعضای جلسه واعظ، سخنور و گویندة مذهبی بودند و برخی نیز امامت جماعت مساجد را برعهده داشتند. واعظ‌بودن، به‌عنوان وجه مشترک آنان، به این مفهوم است که هریک از اعضای جلسه در طول هفته در مراکز مذهبی اعم از مساجد، تکایا، حسینیه‌ها، هیاتهای مذهبی و روضه‌خوانی‌های منازل حضور یافته و به ایراد وعظ و خطابه می‌پرداختند. این فعالیتها در ماههای محرم، صفر و رمضان از هفتگی به روزانه تبدیل می‌شد که در این صورت می‌توان ادعا کرد که یک واعظ در بیش از نصف روزهای سال، هر روز به‌طورمرتب یک سخنرانی ایراد کرده است. برهمین‌اساس، می‌توان گفت هریک از اعضای جلسه مذکور صاحب یک رسانه سنتی به نام منبر بودند که به‌طور‌معمول در پای آن دهها، بلکه صدها و حتی بعضا در ماههای پر شنونده‌ای چون محرم هزاران مخاطب می‌نشست.

این مولفه‌ها، گستردگی حوزه‌های حضور و پیام‌رسانی آموزه‌های نهضت از سوی این وعاظ را نشان می‌دهد که چه‌سان در شرایط سانسور که رسانه‌های دولتی از گزارش کوچکترین اخبار و گزارشهای معارض با منافع نظام خودداری می‌ورزیدند، این جلسات و شاخه‌های فرعی آنها توانستند کارکرد یک رسانه فراگیر را ایفا کنند که اگر طیف وسیع وعاظ شهرستانها نیز در نظر گرفته شود، می‌توان گفت گسترة پیام‌رسانی نهضت تمام اقلیم جغرافیایی کشور را در‌بر‌می‌گرفت؛ چنانکه به‌عنوان یک مصداق از این کارکرد جلسات، می‌توان به معرفی حضرت امام خمینی(ره) به‌عنوان مرجع تقلید اعلم بعد از رحلت آیت‌الله العظمی حکیم در خرداد 1349 اشاره کرد که پس از آنکه مروارید ـ یکی از اعضای اصلی جلسه ـ در مسجد جامع تهران در تایید مرجعیت امام سخن راند، روحانیون و وعاظ طرفدار نهضت آن را در شهرهای مختلف کشور منعکس کردند و موجی از شناسایی امام خمینی (ره) به‌عنوان رهبر نهضت و مرجعیت ـ علی‌رغم خواست هیات حاکم و طیف عظیمی از روحانیون سنتی ـ سراسر کشور را فرا گرفت.

نمونه‌هایی از جلسات هفتگی

1ـ جلسه مورخه 1/8/1348 در منزل شیخ‌فضل‌الله محلاتی. موضوع: ثبت صورت‌جلسات مذاکرات و تصمیمات متخذه در یک دفتر و نگهداری آن توسط باهنر تشکیل، جلسات در صبحهای پنجشنبه و به‌صورت سیار در منزل افراد، تشکیل دو جلسه قبل از تاریخ مذکور.

2ـ جلسه مورخه 8/8/1348 در منزل شیخ‌محمدرضا مهدوی. موضوع: خبر پیشنهاد به امام خمینی جهت مراجعت به ایران و عدم اتخاذ تصمیم از سوی امام.

3ـ جلسه مورخه 21/8/1348 در منزل شیخ‌جعفر شجونی. موضوع: [در این جلسه مطلب سیاسی گفته نشد] بنابر سندی در کتاب اسناد ساواک بعدی، تفسیر قرآن انجام شد.

4ـ جلسه مورخه 13/9/1348 در منزل سید علی‌غیوری. موضوع: اطلاع ساواک از تشکیل جلسات مذکور.

5 ـ جلسه مورخه 8/10/1348 در منزل دکتر جواد باهنر. موضوع: اتخاذ تصمیم درخصوص عزیمت شجونی، لاهوتی و محلاتی به لواسانات جهت تبلیغ و کاشانی به شهریار.

6 ـ جلسه مورخه 23/10/1348 در منزل شیخ‌مرتضی مطهری. موضوع:  قرار مذاکره برای پاسخ به اشکالات مخالفان اسلام از جمله پاسخ به مساله حجاب مطروحه در مجله زن روز.

7ـ جلسه مورخه 17/12/1348 در منزل شیخ‌فضل‌الله محلاتی. موضوع: [به مناسبت بازگشت محلاتی از حج] عرضه نوار و جزوات سخنرانیهای امام خمینی درباره ولایت فقیه و نظریه ساواک مبنی بر توزیع جزوات مذکور در عربستان بین حجاج و انتقال آن به ایران توسط حجاج ایرانی.

8 ـ جلسه مورخه 11/12/1348 در منزل شیخ‌جعفر شجونی. موضوع: خصومت اعراب با ایرانیها در مراسم حج به‌دلیل همکاری ایران با اسرائیل و نفوذ بهائیان در ارکان کشور.

9ـ جلسه مورخه 13/2/1349 در منزل شیخ احمد توکلی. موضوع: درخصوص پرداخت شهریه امام از سوی نمایندگان وی در قم به طلاب، افتتاح حساب کمک به آوارگان فلسطینی توسط مرتضی مطهری، سیدحسین طباطبایی و سید زنجانی.

10ـ جلسه مورخه 19/6/1349 در منزل شیخ‌حسین انصاریان. موضوع: لزوم مطالعه درباره تاریخ ایران باستان به منظور مقابله با تبلیغات دین زردشتی در کشور.

11ـ جلسه مورخه 9/7/1349 در منزل شیخ‌نجم‌الدین اعتمادزاده. موضوع: ابلاغ پیام شیخ‌محی‌الدین انواری (زندانی متهم به ترور منصور) به مطهری جهت نگارش کتابی در قبال تبلیغات حزب توده.

12ـ جلسه مورخه 16/7/1349 در منزل شیخ‌محمدحسن طاهری. موضوع: اعتراض انفرادی افراد حاضر به وزارت فرهنگ و هنر به‌دلیل صدور مجوز چاپ کتاب «اندیشه‌های میرزا فتحعلی‌ آخوندزاده» در توهین به اسلام.

13ـ جلسه مورخه 3/4/1350 در منزل شیخ‌جعفر شجونی. موضوع: گزارش محلاتی از سفر به زابل برای توزیع پول بین اهالی منطقه، تصمیم صدور اعلامیه‌ای به‌نام میرزااحمد آشتیانی (از علمای طراز اول تهران) درباره فاجعه خشکسالی سیستان.

14ـ جلسه مورخه 4/9/1350 در منزل شیخ‌محمدرضا مهدوی‌کنی. موضوع: دستگیری و شکنجه رفسنجانی، ممنوع‌المنبرشدن لاهوتی و لزوم کمک مالی به او، پیشنهاد ساواک مبنی بر اقامت اجباری سیدمحمد‌مهدی طباطبایی ـ که به‌جای مرحوم سعیدی در مسجد وی اقامه نماز می‌کند ـ در مشهد و انتقال خانواده سعیدی نیز به آن شهر.

15ـ جلسه مورخه 9/10/1350 در منزل شیخ‌محمد امامی‌کاشانی. موضوع: قرار تماسی با آیت‌الله احمد خوانساری جهت اقدام برای آزادی روحانیون زندانی از جمله هاشمی‌رفسنجانی.

 

 

پی‌نوشت‌ها



[1]ـ خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، به کوشش حمید روحانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 67.

[2]ـ روایت پایداری، شرح مبارزات حضرت آیت‌الله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1379، ص 26.

[3]ـ متن اعلامیه حوزه علمیه قم درباره دومین سالگرد فاجعه مدرسه فیضیه قم، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ج 4، صص 135ـ137.

[4]ـ متن بیانیه طلاب حوزه علمیه قم درباره تبعید امام به ترکیه و جنایات رژیم شاه، همان، صص 131ـ134.

[5] ـ قامت استوار، شهید حجت‌الاسلام فضل‌الله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک ، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 1، 1381، صص 70 و 82 و 84 و 90 و 93 و 103 و 105 و 106 و 110 و 118 و 121 و 189 و 194 و 321 و 395 و 420 .

[6] ـ شهید آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1376، اکثر صفحات.

[7]ـ دوران مبارزه: خاطرات هاشمی رفسنجانی، به کوشش محسن هاشمی، تهران، نشر معارف انقلاب، ج 2، 1376، صص 1303ـ1325

[8] ـ قامت استوار؛ شهید شیخ فضل‌الله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ج 1، صص 408 و 413 و 418 و 420 و 436 و 545 و 559 و ج 2: صص 8 و 73 و 80 و 295.

[9]ـ همان، ج 1، ص346.

[10]ـ همان، ج 2،صص 172 ـ173.

[11]ـ از جمله این موارد رک: صحیفه امام، ج 1، ص 70.

[12]ـ برای اطلاع از برخی گزارشات ساواک از این واقعه رک به: روایت پایداری؛ شرح مبارزات حضرت آیت‌الله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی به روایت اسناد ساواک، پیشین، صص 66ـ78.

[13]ـ دوران مبارزه، خاطرات هاشمی رفسنجانی، پیشین، ص 235.

[14]ـ قامت استوار؛ شهید حجت‌الاسلام شیخ فضل‌الله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک، ج 1، پیشین، ص 452.

[15]ـ همان، ص 455 .

[16]ـ همان، صص 460 و 536.

[17]ـ دوران مبارزه خاطرات هاشمی رفسنجانی، پیشین، ج 2، صص 888.

[18]ـ شهید آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، پیشین، صص 347ـ350.

[19]ـ قامت استوار؛ شهید حجت‌الاسلام شیخ فضل‌الله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک، ج 2، پیشین، ص216.

[20]ـ خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، به کوشش حمید روحانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، صص 300ـ303.

[21]ـ قامت استوار، شهید حجت‌الاسلام شیخ فضل‌الله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک، ج 1، پیشین، ص 536.

[22]ـ خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، پیشین، صص 88ـ89.

[23]ـ شهید آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 354.

[24]ـ قامت استوار؛ شهید حجت‌الاسلام شیخ فضل‌الله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک، ج 2، پیشین، ص 226.

[25]ـ دوران مبارزه، خاطرات هاشمی رفسنجانی، پیشین، ص 236.

[26]ـ خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، پیشین، ص 89.

[27]ـ همان، ص 81.

[28]ـ قامت استوار، شهید حجت‌الاسلام شیخ فضل‌الله مهدیزاده محلاتی به روایت اسناد ساواک، ج 2، پیشین، صص 211ـ212.

 

 

 

 

تبلیغات