مدیریت زنان بر اساس بازیابی مستندات قرآنی با سه رویکرد اندیشه ی اجتماعی دینی «سنت گرایی اسلامی»، «تجدد گرایی اسلامی» و «تمدن گرایی اسلامی» در تعبیر نگاه حداقلی، حداکثری و متعادل به مسئله ی مصلحت، می انجامد.
ادعای این مقاله آن است که شالوده ی قرآنی این دیدگاه ها همگی مبتنی بر مصلحت است اما از آنجا که مصلحت مقوله ای کیفی است و معیارهای قطعی و روشن در خصوص اندازه گیری آن وجود ندارد و از طرفی عوامل گوناگونی در تبیین آن دخالت دارند این موارد منجر به بروز دیدگاه های متفاوت در این مقوله شده است.
تلاش آن است که با لحاظ موارد پیش گفته، در پرتو گفتمان قرآنی به بررسی و ارزیابی ماهیت و قلمرو مصلحت، درخصوص مدیریت زنان پرداخته شود.
با چینش آیات مربوط به «عفاف» و «حجاب» بر اساس روایات معتبر ترتیب نزول سور، روش قرآن در نهادینه سازی حجاب و عفاف در جامعه ی عصر نزول کشف می شود. قرآن کریم در اولین مراحل تعلیم خود در سوره های مکی به ایجاد نوعی بینش و معرفت بنیادی درباره ی این دو مفهوم و سپس به فرهنگ سازی به صورت گسترده و مستمر در نهادینه سازی حجاب و عفاف پرداخته است. پس از آن در سال های نزول قرآن در مدینه و هنگامی که افکار عمومی برای پذیرش قوانین آماده شد با روش قانون-گذاری به تشریع قوانینی درباره ی چگونگی التزام مسلمانان به احکام مربوط به حجاب و عفاف پرداخت.
با تحلیل روش های به کار رفته در قرآن کریم در این باره می توان به برخی از راهبردهایی که هر یک از نهادهای آموزشی، فرهنگی و قانون گذار جامعه با استمداد از آنها می توانند این دو رفتار را در جامعه نهادینه سازند پی برد