بدون تردید در مطالعات باستان شناسی مذهبی عصر ساسانی، آتشکده ها و چهارتاقی ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. آتش که در تعالیم دین زرتشت از عناصر مقدس و مورد احترام یکتا پرستان زرتشتی بود، در مدت نزدیک به پنج قرن حکومت ساسانی با احداث آتشکده ها و چارطاقی ها در سراسر امپراطوری تقدس ویژه ای یافت. چارطاقی نو یافته خانه دیو از جمله چهارتاقی های ارزشمند عصر ساسانی است که برخی محققین خارجی و باستان شناسان ایرانی به استناد متون پهلوی بندهشن و یشت های اوستا آن را به عنوان آتشکده آذر برزین مهر - یکی از سه آتشکده شاخص دوره ساسانی - معرفی نموده اند. اگر چه در پژوهش های باستان شناختی انجام شده در این بنا مدرک معتبری در تایید این مساله بدست نیامد، لیکن مطالعه انجام شده در این بنا بیانگر آن است که این چهارتاقی، هسته اصلی باقیمانده از بنای بزرگتری است؛ متشکل از چهار جرز سنگی، راهروی طواف، پادیاو، بقایای سکوی آتشدان، اتاق انتظار، که با توجه به موقعیت قرارگیری چهارتاقی در یک پشته سنگی کم وسعت و در بین کوه های سر به فلک کشیده ریوند در نوع خود منحصر به فرد بوده و از اهمیت فوق العاده ای در شناخت آتشکده های ساسانی برخوردار است. نظر به اهمیت موضوع و جایگاه آتشکده ها در مطالعات مذهبی عصر ساسانی و به ویژه از آن جهت که این بنا تاکنون به طور علمی از منظر باستان شناختی مورد کاوش قرار نگرفته بود؛ هیات باستان شناسی ایران - لهستان برای نخستین بار طی دو فصل به مطالعه و کاوش در چارطاقی خانه دیو پرداخت. در این راستا مقاله پیش رو با هدف تکمیل مطالعات باستان شناختی بناهای مذهبی عصر ساسانی بر مبنای داده های باستان شناختی ضمن معرفی عناصر و فضاهای معماری مکشوفه چهارتاقی خانه دیو، نکاتی را نیز بر مبنای متون پهلوی در خصوص اهمیت و جایگاه آتشکده اذربرزین مهر ارایه می نماید.
تاکنون حسب عادت، درباره مشروطیت به موضوع علل و انگیزههای وقوع چنین رخدادی بیشتر توجه میشد اما با عنایت به اهتمام کتابخانه مجلس به انتشار اسناد مربوط به عملکرد نمایندگان ادوار مختلف مجلس، ضرورت تاریخنگاری این دورهها که حاصل مشروطیت است بیش از گذشته احساس میشود. به همین منظور با دکتر علی ططری، مدیر اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی درباره اسناد و مدارک تازه به دست آمده و ضرورت پژوهش ادوار مجلس گفتگو کردیم.
هنگامی که دکتر مصدق سکان هدایت دولت را به عهده گرفت، حل مساله نفت و اصلاح قانون انتخابات را به عنوان دو برنامه اساسی خود اعلام کرد. در مورد برنامه دوم او اعتقاد داشت که برای جلوگیری از سوءاستفاده مالکان در انتخابات، باید افراد بیسواد را از رای دادن منع کرد؛ به همین منظور در روزهای اولیه صدارتش، لایحه آن را به مجلس برد، اما این لایحه به خاطر تنشهایی که در پی داشت، مسکوت ماند.
علیرغم آنکه متون تاریخی، سنگ نوشته ها و الواح باقیمانده از عصر هخامنشیان اطلاعات ارزشمندی از چگونگی اداره قلمرو وسیع این امپراطوری قدرتمند را در اختیار گذارده، لیکن یافته های باستانشناسانه، که طرح کامل سازه های تشریفاتی این دوران را مشخص سازد، تنها به محوطه های انگشت شماری محدود شده است. بعلاوه، با وجود آنکه عظمت اندازه ها و ماندگاری مواد و مصالح فضاهای تشریفاتی این دوران آنها را اضمحلال ناپذیر می نمود، لیکن بواسطه گذشت زمان و تازیانه های محیط چنان ناپدید گشته اند که بدون انجام مطالعات مدتمند باستانشناسانه قابلیت بازیابی نمی یابند. چنانچه بناهای سلطنتی احداث شده به امر شاهزادگان، ساتراپ ها و فرمانروایان تابعه هخامنشیان را بر شمار کاخ های منطقه ای و فصلی پاشاهان این سلسله بیفزاییم، تصور ده ها نمونه از این کاخ ها در قلمرو وسیع امپراطوری هخامنشی بسیار آسان می شود. مع الوصف، همچنان پرسش هایی در خصوص تعداد واقعی این کاخ ها، توزیع مکانی آنها، رابطه های فرم و عملکرد و منزلت سیاسی استفاده کننده گان و نیز میزان ظهور سبکی واحد در احداث این بناها و ... قابلیت طرح می یابند.کشف سه نمونه از کاخ های این سلسله در حوالی شهر برازجان (استان بوشهر) اگرچه در پاسخ به پرسش های مطروحه کمک خواهد نمود، لیکن خود ابهاماتی را پیش روی باستانشناختی مورد استفاده در خصوص زمان ساخت، انگیزه سازندگان، سبک معماری و همچنین زمان و دلایل انقراضشان قرار داده است.نوشتار حاضر، که بر پایه اطلاعات بدست آمده از حفریات باستانشناسانه در سه کاخ مذکور شکل یافته، تلاشی است به منظور پاسخ به پرسش های مطروحه داده های باستانشناسی این تحقیق روشن ساخته که هر سه کاخ مذکور در آغاز فرمانروایی هخامنشیان و محتملا توسط همان معمارانی احداث گشته است که پاساگاد را بر پای داشته اند.همچنین، با اتکاء به این یافته ها و به احتمال بسیار زیاد، می توان گفت که دست کم یکی از کاخ های مورد کاوش در اثر هجوم بیگانگان، سوخته و در حالتی اضطراری رها شده است.
اهمیت تاریخ جهانگشای جوینی، به لحاظ تاریخی، بر کسی پوشیده نیست. قطعاً اصلی ترین مأخذ تاریخی برای بیان وقایع حمله مغول به ایران، تاریخ جهانگشای است. نقل حوادث ناگوار و مصائب بی شماری که بر ایرانیان آن روزگار رفته است، خوانندگان این کتاب را به گونه ای تحت تأثیر قرار می دهد که آتش آن دامن نویسنده کتاب را نیز می گیرد و او را متهم به همکاری با مغولان می کند. این مقاله بر آن است تا اثبات کند که عطاملک با هوشیاری و تیزبینی، به خلق و ایجاد نوعی از گفتار دست زده است که به وسیله آن، در عین فرمانبرداری از مخدومان خویش، وقایع حمله مغول را نیز، به دقت، ثبت و نگهداری کند و از سفاکی ها و خشونت های ایشان در ویرانی سرزمینش سندی معتبر بر جای گذارد. وی در ضمن نقل تاریخ، پرده از چهره مغولان برداشته و به شیوه های گوناگون، مغول ستیزی خود را نشان داده است. نویسندگان این مقاله کوشیده اند تا با مطالعة دقیق تاریخ جهانگشای جوینی، نگرانی ها و انتقادهای عطاملک را شناسایی و استخراج کنند و با طبقه بندی آنها ذیل دو محور «گزارش ها» و «روش ها» به بررسی و تحلیل این اثر بپردازند.