ایالات متّحده در مارس 2003 م، با اتّخاذ سیاست یک جانبه گرایی، بدون مجوز شورای امنیت و خارج از کانال های سازمان ملل متّحد، به عراق حملة نظامی کرد. نخستین مداخلة آمریکا در عراق، در سال 1991 و با مجوز شورای امنیت و ائتلاف به نسبت بزرگی از متّحدانش صورت گرفت و سرانجام ایالات متّحده موفّق شد کویت را از اشغال عراق خارج کند؛ اما تهاجم نظامی آمریکا در مارس 2003 به عراق، به طور کامل با حملة قبلی تفاوت داشت. مسئله ای که در این پژوهش مطرح می شود، این است که مهم ترین علّت تهاجم نظامی ایالات متّحده به عراق در سال 2003 چه بود؟ برای پاسخ به این سؤال، تسلّط بر منابع نفتی استراتژیک خلیج فارس به منزلة فرضیة اصلی مطرح و تأیید می شو د. برای آزمودن فرضیة اصلی، به شیوة مثبت عمل کرده، به شاخص ها و مفاهیمی که اثبات کنندة این فرضیه باشند، اشاره می شود. همچنین به تلاش تاریخی قدر تهای بزرگ برای تسلّط بر منابع نفتی استراتژیک اشاره می کنیم، سپس نقش لابی ها و شرکت های چندملیتی نفتی را بررسی خواهیم کرد. در ادامه، موقعیت ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک خلیج فارس، اهداف استراتژیک آمریکا در خلیج فارس و استراتژ یهای نفتی این کشور در خلیج فارس مورد مطالعه قرار می گیرد.
این نوشته با کمکِ سازه ای با نام «مهندسی امور بین الملل» و رهیافتِ اقتصاد سیاسی بین المللی به بررسی رابطه ایران ـ افغانستان با مرحله آغازین ترانزیت ریلی منتهی به حمل و نقل چندوجهیِ کشور می پردازد تا با گره گشایی از این بن بست ریلی، چهارچوبهای طرحی جامع، و نقشة راه بین المللی کاملی برای رفع کلیه مشکلات بین المللی پیش روی سیاست های بین المللیِ راه آهن ایران را ارائه کند. هدف افزایش توانمندی کشور در عرصة بین المللی به منظور پیشرفت و همکاری منطقه ای و جهانی در پرتوِ بازسازی کریدورِ تاریخیِ شرقی ـ غربی و بالعکس ایران با افغانستان و دیگر کشورهای مستعدِ همجوار است، کریدوری که نخستین بار، در نظم نخست جهانی/ آسیایی با پیشگامی ایران در پیاده سازی آن به عنوان سازوکار اصلی قدرت یابی و ثروت یابی جهانی به همراه شاخه های فرعی آن در شمال و جنوب، پر رفت وآمدترین مسیر بین المللی شد. این نوشته بر آن است که در طرح نهایی ترابری، بار دیگر سیمرغی (مجهز به سیستم حمل ونقلی مدرن) را از فرودگاه بین المللی امام خمینی (ره) به پرواز درآورد که پیش شرط و نقطه آغاز آن، حمل ونقل کارا ریلی است.
درک خاص نیما از شعر و جایگاه شاعر، متضمن نوعی دلالت هنجاری است که به ترسیم نوعی وضعیت آرمان شهری در شعر او منجر می شود. بر مبنای دیدگاه این مقاله، نیما نیز همانند سمبولیست های اروپایی با تأکید بر مرجعیت «تخیل» در شعر، میان شعر و حقیقت و به دنبال آن جایگاه شاعری و مقام رازبینی و رازگویی قرابت و یکسانی ایجاد می کند. چنین قرابتی که با خود نفی وضعیت نابسامان موجود و ترسیم و القای جهان آرمانی را به دنبال دارد، همسویی فراوانی با مفهوم ایدئولوژی در اندیشه سیاسی پیدا می کند. بدین گونه، درک خاص نیما از شاعری به آن نوع از تفکر آرمان شهری در شعر او منجر می شود که می تواند به عنوان بارزترین جلوه تفکر اجتماعی در اشعار او شناخته شود.