آل دانشمند، خاندانی ترک بودند که - همزمان با اقتدار روزافزون سلجوقیان بزرگ در نیمه دوم سده ی پنجم ه.ق. و با حمایت نخستین سلاطین این دولت در برخی از نواحی آناتولی قدرت گرفتند. این خاندان با تصرف مناطقی همچون سیواس، توقات، ابلستین، نیکسار، ملطیه و ... قدرت فراوان یافته و به عنوانی دولتی رقیب در همسایگی یکی دیگر از شاخه های سلاجقه(سلجوقیان روم)، قد علم کردند. با تأمل در منابعی که از این خاندان ترک سخن به میان آورده اند(منابع فارسی، عربی، انگلیسی و ترکی). می توان دریافت که اولاً از این حکومت محلی، با نام های دیگری مانند دانشمندیان، الدانشمندیون، الدانشمندیین، دانشمندیه، نیز نام برده شده و ثانیاً دیدگاه های همین منابع درباره ی چگونگی و زمان پیدایش این دولت بسیار متناقض بیان شده است. نوشتار حاضر بر آن است که ابتدا خاندان دانشمندیان را معرفی کرده و چگونگی قدرت گیری آنان در سرزمین آناتولی را مورد تحلیل و تبیین قرار دهد و سپس از روابط میان این خاندان با حکومت ها و قدرت های همجوار آنان سخن به میان آورد.
عادات و رژیم غذایی مغولان در دورهٔ پیش از امپراطوری و دورهٔ امپراطوری، دارای تفاوت های عمده ای بود، رژیم غذایی پیش از امپراطوری، ساده، محدود و دارای کالری کافی بود و مهم تر اینکه دسترسی محدودی به نوشیدنی های الکلی داشتند، اما در دورهٔ امپراطوری؛ فراوانی و تنوع ویژه ای در رژیم غذایی مغولان پدید آمد، به طوری که تنوع در نوشیدنی های الکلی بخش عمده ای از رژیم غذایی مغولان را تشکیل می داد. تنزل رژیم غذایی و تأثیر آن بر سقوط دودمانی فرمانروایی مغولان هدف این مقاله است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در دورهٔ پس از تشکیل امپراطوری، اخلاف چنگیز خان اعتیاد شدیدی به میگساری پیدا کردند، به طوری که تأثیر عمده ای در جنین و کاهش باروری در مردان به دنبال داشت و میانگین طول عمر فرمانروایان مغولی را به طور بی سابقه ای کاهش داد و در نتیجه حکومت آنان را سریع تر به ورطهٔ سقوط کشاند.
با سقوط امپراتوری ساسانی(652م) و به هم ریختگی مرزها، فرصت مناسبی برای ده ها قبیلة ترک فراهم آمد، تا بار دیگر به شکلی مؤثر در خراسان و به ویژه ماوراءالنهر تاخت و تاز کنند. تهدیدات بالفعل و بالقوه و گستردگی خطوط استقرار آنان در ثغور دارالاسلام، سیمای نظامی به شرق امپراتوری بنی امیه و سپس بنی عباس بخشید، تا جاییکه همواره کارگزاران نظامی درجة اول آنها در کنار انبوهی از داوطلبان مسلح در وضعیت آماده باش کامل نظامی مراقبت اوضاع را برعهده داشتند. از سویی، مناطق شرقی ایران به دلایلی، ازجمله دوری از مرکز دارالخلافه و عدم نظارت شایسته بر عملکردهای حکام آن، همواره محل خیزش قیام ها و شورش های دینی، سیاسی و اجتماعی چون قیام خونخواهان ابومسلم و خوارج بوده است. در این مقاله، با استناد به منابع، سعی میشود به دو پرسش زیر پاسخ داده شود:1. شکوفایی فرهنگی عصر سامانی، با توجه به آشفتگیهای دو قرن اول هجری، مبتنی بر چه علل و عواملی بوده است؟2. در این گستره، سامانیان تا چه حد وامدار دستاوردها و میراث های نظام های سیاسی پیش از خود بوده اند؟در این پژوهش، علاوه بر تبیین اوضاع ناامن نواحی شرقی ایران در دو قرن اول هجری، به تکاپوهای طاهریان(206-259ق.) و صفاریان (247-393ق.)، به عنوان اولین حکومت های ایرانی بعد از اسلام در شرق، در راستای تحقق امنیت توجه شده و بر نقش محوری امیراسماعیل در همین عرصه به عنوان بنیانگذار واقعی سلسلة بزرگ سامانی(279-389ق.) تأکید شده است. در خاتمه، بر این نکته پافشاری شده است که تحقق عصر طلایی عهد سامانی که به ویژه در دورة زمامداری امیرنصربن احمد با ظهور رجال فرهنگی چون رودکی میسر میشود، در درجة اول مرهون استقرار تدریجی «امنیت» به عنوان شالودة اساسی ترقی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، میراث گرانقدری بوده است که از زمان تشکیل حکومت طاهری تا زمان امیراسماعیل سامانی مقدمات آن فراهم شده بود.
کشمکشهای نظامی صفویه عثمانی که با انعقاد معاهده صلح آماسیه (962 ه.ق) به گونه ناپایداری پایان یافته بود، در دوره محمد خدابنده از سر گرفته شد. عثمانیها در این برهه لشکرهای فراوانی به نواحی قفقاز و آذربایجان روانه کردند و بهرغم ایستادگی سپاه ایران در برابر آنان که گاه به شکستشان نیز میانجامید، در تصرف کوتاهمدت بخشهایی از قلمرو ایران توفیق یافتند. منابع عثمانی از این جنگها بسیار سخن گفتهاند. برای نمونه، موضوع ویژه تاریخ عثمانپاشا، نبردهای همین دوره است.
این نوشتار با تکیه بر این منبع و تطبیق اطلاعات آن با دیگر منابع ایرانی و عثمانی، شرحی انتقادی از این لشکرکشیها عرضه و پیآمدهای آنها را تحلیل و ارزیابی میکند.
مصدق از جانب مشیرالدوله به عنوان وزیر عدلیه معرفی شد و از اروپ ا وارد بوشهر شد، ولی هنگام عزیمت به تهران، به پیشنهاد مردم فارس به والیگری فارس منصوب گردید. مص دق در طول 6 ماهی که والیگری فارس را در اختیار داشت با آگاهی از وضعیت نابسامان فارس دست به اصلاحات اساسی در این ناحیه زد. مصدق به علت مخالفت با کودتا و ریاست وزرایی سیدضیاء الدین طباطبایی استعفا کرد و برای محفوظ ماندن از تعرض عوامل دولتی به بختیاری رفت. این مقاله به وضعیت فارس قبل از ورود مصدق به فارس و اقداماتی که وی برای امنیت و آبادانی فارس انجام داد، می پردازد.