فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
Despite the substantial significance of communicative goals in EFL, pragmatic aspects of instruction that are geared towards the learners’ appropriacy still remain less than adequately addressed. Such a niche offers potentials for and stimulates a proliferating body of research. This study aims at examining the effectiveness of explicit vs. implicit pragmatic instruction regarding language performance as output. For the purpose of the study, 120 (60 male and 60 female) EFL learners took part in this project. Error Recognition Tests (ERTs), Discourse Completion Tests (DCTs), role-play, and writing assessments were used for gauging pragmatic output. Two separate 3×2 mixed between-within-subjects factorial ANOVAs were conducted to examine the effects of instruction type, proficiency level, and time (treatment) on pragmatic acquisition. Findings significantly support (a) the overall benefit of pragmatic instruction, (b) the effect of both implicit and explicit instructions with explicit type being more highly influential, (c) the effect of proficiency, and (d) the interaction effect of proficiency and pragmatic instruction on pragmatic language L2 use. Findings bear implications for enriching teaching and learning contexts, deepening theoretical concerns, improving pedagogical practice, and implementing communicative syllabus design. Keywords:
ترسیم چشم انداز تربیت صلح - محور در دوره دبستان به مدد گفت وگو (دیالوگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۶۴-۴۹
حوزههای تخصصی:
در مواجهه با مسائل خشونت بار دنیای کنونی که آرامش حیات بشری را به انقیاد کشیده، آموزش صلح به کودکان و تربیت صلح - محور امری حیاتی و ضروری است. از این منظر، «کودکی»، طلایی ترین فرصت دوران رشد برای آموزش صلح است. این پژوهش، با هدف بررسی مبانی فلسفی- تربیتی صلح آموزی به کودکان از طریق دیالوگ (گفت وگو) انجام گرفته است. به این منظور و با بهره گیری از تحلیل محتوای تأملی، تلاش شده تا انگاره هایی از تعلیم و تربیت صلح -محور با هدف کنش مندی کودکان از طریق دیالوگ بازشناسی شوند. مهم ترین یافته های این پژوهش عبارت اند از: دستیابی به صلح، نیازمند دیالوگ است. برای چنین هدفی، کودکان از ظرفیتی مناسب برای آموزش صلح برخوردارند. در واقع، آموزش و آگاهی بر اساس دیالوگ در دوره کودکی، بزرگ ترین گام در جهت ساختن دنیایی بهتر و مبتنی بر صلح و دوری از نفرت و دشمنی در میان افراد اجتماع است. از این رو، خانواده و مدرسه در حکم مهم ترین ارکان تعلیم و تربیت می توانند زمینه آموزشی مناسبی را برای برقراری صلح در کودکان فراهم کنند. همچنین گام برداشتن در جهت آموزش مهارت های نرم با هدف بازتنظیم و بازسازی نقش دیالوگ در روابط میان معلم و دانش آموزان، متربیان با یکدیگر، والدین و مربیان و برنامه درسی زمینه ساز دستیابی به صلح و تفاهم است.
نقش محافظت کننده انعطاف پذیری روان شناختی و خود رهبری با میانجی گری ذهن آگاهی در فرسودگی تحصیلی دانش آموزان کنکوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانش آموزان کنکوری، در مسیر تحصیلی خود در سال کنکور چالش های متفاوتی را تجربه می کنند. یکی از مهمترین موانع موفقیت آنها که ممکن است با آن مواجه شوند، فرسودگی تحصیلی می باشد. بر این اساس، پژوهش حاضر به دنبال مدل یابی علّی فرسودگی تحصیلی براساس انعطاف پذیری روان شناختی و خودرهبری با میانجی گری ذهن آگاهی در دانش آموزان کنکوری می باشد. برای این منظور از بین 805 دانش آموز کنکوری شهرستان ملکان، 264 نفر باتوجه به جدول مورگان و با روش تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب شدند و پرسش نامه های فرسودگی تحصیلی مسلش(1981)، انعطاف پذیری روان شناختی بن ایتژاک، بلووستین و مور(2014) ، خودرهبری هافتون و نک(2002) و ذهن آگاهی بائر و همکارانش(2006) را تکمیل کردند. داده های به دست آمده با نرم افزار SMORT-PLS و با روش مدل سازی معادلات ساختاری با کمترین مربعات جزئی (PLS) مورد آزمون قرار گرفت. نتایج به دست آمده حاکی از تأثیر مستقیم انعطاف پذیری روان شناختی و خودرهبری بر فرسودگی تحصیلی و هم چنین تأثیر غیرمستقیم آنها از طریق ذهن آگاهی بر فرسودگی تحصیلی بود. با توجه به نتایج به دست آمده می توان با افزایش میزان انعطاف پذیری روان شناختی و خودرهبری دانش آموزان کنکوری از ابتلای آنها به فرسودگی تحصیلی جلوگیری کرد و یا از میزان فرسودگی تحصیلی آنها کاست.
Exploring EFL Teachers' Cognition Of Language Curriculum Through Mixed-Methods Design(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۳, Summer۲۰۲۵
233 - 251
حوزههای تخصصی:
This study employs a mixed-method approach to investigate Iranian EFL (English as a Foreign Language) teachers' perspectives on the effectiveness of the current educational program. The participant cohort comprises 40 teachers, ensuring gender parity and a diverse range of educational backgrounds, with 37% holding bachelor's degrees and 63% holding master's degrees. The research reveals that creating a supportive learning environment and tailoring interactions to meet the diverse needs of students is crucial for effective teaching. The findings emphasize the importance of promoting cooperation, critical thinking, and social skills through various pedagogical strategies. These include group work, active participation, and providing constructive feedback, as well as offering targeted academic support. The study highlights that integrating qualitative and quantitative data provides a comprehensive understanding of teaching practices and student progress. This approach allows for a detailed analysis of how different strategies impact learning outcomes. The research underscores the necessity of continuous assessment to monitor student progress and identify areas for improvement. This ongoing evaluation is essential for adapting teaching methods and enhancing the overall effectiveness of English language instruction. By combining different methodological perspectives, the study aims to offer valuable insights into optimizing instructional strategies in Iranian high schools. Ultimately, this study seeks to advance the field of mixed-method research in EFL education, contributing to the improvement of student learning outcomes. By addressing both theoretical and practical aspects of teaching, the research provides a framework for enhancing educational practices and supporting more effective language instruction.
طراحی و ارزیابی مدل های راهبردی برای موفقیت انتقال دانش آموزان ابتدایی به مقطع متوسطه
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف:پژوهش حاضر، با هدف طراحی و ارزیابی مدل راهبردی جهت انتقال دانش آموزان به دوره متوسطه انجام گرفته استروش : روش پژوهش، کیفی و از نوع نظریه داده بنیاد و جامعه آماری شامل متخصصان تعلیم و تربیت، روانشناسان و مشاوران مدارس بودند که از میان آن ها 16 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدندیافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد، عواملی مانند: تغییر در روابط دوستی، تغییرات جسمانی بلوغ و تغییرات محیط آموزشی، به عنوان عوامل اصلی در ایجاد چالش های انتقال به دوره متوسطه نقش دارند. به علاوه، عواملی مانند: ویژگی های شخصیتی دانش آموزان و مسائل درون خانواده، به عنوان عوامل مداخله ای و ویژگی های مدرسه و موقعیت اجتماعی_اقتصادی خانواده، به عنوان بستر این تغییر، شناسایی شدند. متخصصان بر پشتیبانی خانواده، حمایت عاطفی مدرسه، حمایت آموزشی معلمان و حمایت سازمانی مدرسه، به عنوان راهبردهای حل مسائل این دوره، تأکید داشتند. آن ها معتقد بودند که اجرای این راهبردها پیامد اجتماعی، آموزشی و عاطفی را به دنبال دارد.نتیجه گیری: یافته های این پژوهش، به خانواده ها، مدیران مدارس، معلمان و مشاوران مدارس توصیه می کند که با شناخت کامل از عوامل ایجاد چالش در این دوره، حمایت های عاطفی، آموزشی و سازمانی را در جهت آمادگی و سازگاری دانش آموزان برای انتقال به دوره متوسطه ارائه دهند.
آموزه های آیات و احادیث در قطعات انوری
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: سابقه بهره گیری سخنوران پارسی از قرآن و حدیث به نیمه قرن سوم هجری می رسد. دوره ای که شعر در خدمت تبلیغ دینی قرار می گیرد و بستری برای ترویج اخلاق و اندکی بعد جلوه گاه عرفان و تصوف می شود. در این دوره استفاده از قرآن و حدیث به عنوان خاستگاه این مفاهیم در شعر و ادب پارسی گسترش می یابد. انوری در سده ششم هجری می زیست و در آثارش علاوه بر علوم متداول زمان خود از آیات و احادیث و قصص و تمثیلات استفاده می کرد.در این پژوهش کوشیده ایم، شیوه ها و شگردهای انوری را در استفاده ازآموزه های قرآن و حدیث در قطعاتش نشان دهیم .روش ها:داده های این پژوهش با شیوه کتابخانه ای به دست آمده و با روش کیفی توصیف شده است.یافته ها: در این بررسی این نتیجه حاصل شد که انوری در بهره گیری از آیات و احادیث اولاً اعتدال دارد، ثانیاً از آیات واحادیث هم برای تقویت مفاهیم و هم برای مزین کردن سخن خود استفاده کرده است. نتیجه گیری: با وجود اشراف انوری بر علوم قرآن وحدیث بهره مندی او از آیات قرآن کریم در قطعاتش بیش از احادیث است. اقتباس بیشترین نمود وتضمین کمترین نمود را در قطعات وی دارد.همچنین انوری با استفاده از آموزه های قرآن وحدیث علاوه بر تشبیه و توصیف ممدوح، نابسامانی های جامعه را در قالب طنز به تصویر کشیده است. آفرینش مضامین نو وخیال انگیز از لابه لای آیات و احادیث نیز در خور تأمل است.
Investigating the Effectiveness of Online English Learning: Explaining Learners' Perspectives
حوزههای تخصصی:
Online learning is one of the educational channels that learners and educational centers have recently turned to. However, there are still concerns about its effectiveness. The aim of the study was to explain learners' perspectives on the effectiveness of online learning. The present study was a qualitative study using content analysis method that was conducted in 1402. The participants were 38 female (n=22) and male (n=16) language learners from Tehran Language School who had experience in online learning and were selected through purposive sampling. Data were collected and analyzed through interviews. The overall analysis of the interviews indicates that 63% of learners (n=24) rated the method as weak, 20% (n=8) rated the method as average, and 17% (n=6) rated the method as good. 29 percent (n=11) believed that the method was effective in improving their knowledge, and 23 percent (n=9) considered the method effective in improving speaking skills. 15 percent (n=6) are willing to participate in online learning again and 83 percent (n=31) believed that the most important problem of online learning is the lack of necessary infrastructure and 83.6 percent (n=32) of the participants believe that the best learning method to improve English language skills is face-to-face learning. The findings indicate that online learning is not a suitable method for improving English language knowledge and skills compared to face-to-face education and if it is necessary to learn English online, it is necessary to provide infrastructure.
بررسی نقش میانجی جو سازمانی مدارس در رابطه بین خودکارآمدی معلم و تدریس اثربخش در آموزگاران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
98 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی جو سازمانی مدارس در رابطه بین خودکارآمدی معلم و تدریس اثربخش در آموزگاران بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری آن تمامی معلمان مدارس استثنایی استان اردبیل و شهر تبریز در سال 1402 بود که از بین آن ها 280 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند؛ سپس به پرسش نامه های تدریس اثربخش آموزگاران محمودی و همکاران (1398)، خودکارآمدی معلم اسچان - موران و هوی (2001) و جو سازمانی هالپین و کرافت (1963) پاسخ دادند. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 24، Amose نسخه 20 و با آزمون معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج نشان که مدل ساختاری پژوهش از برازش مناسب برخوردار است. جو سازمانی مدارس و خودکارآمدی معلم با تدریس اثربخش ارتباط مثبت و معناداری دارد (01/0P<) و خودکارآمدی معلم، به صورت مستقیم و غیر مستقیم از طریق جو سازمانی مدارس بر تدریس اثربخش آموزگاران مؤثر است. نتیجه گیری: ارتقاء هرچه بیشتر تدریس اثربخش معلمان مدارس استثنایی و ارتقاء اگاهی آنان نسبت به خودکارآمدی معلم و جو سازمانی مدارس و برگزاری دوره های مبتنی بر آموزش خودکارآمدی معلم و جو سازمانی مدارس جهت بهبود تدریس اثربخش آموزگاران مفید به نظر می رسد.
شناسایی و واکاوی روش های تدریس مبتنی بر سبک های یادگیری در آموزش علوم پزشکی و ارائه الگوی مناسب(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مقاله شناسایی و واکاوری روش های تدریس مبتنی بر سبک های یادگیری در آموزش علوم پزشکی و ارائه الگوی مناسب است. روش پژوهش: برای انجام روش انجام پژوهش آمیخته(کیفی-کمی) است. در این پژوهش علاوه بر مطالعه اسنادی، از تکنیک تحلیل مضمون با نرم افزار MAXQDA12 ، برای شناسایی روش های تدریس مبتنی بر سبک های یادگیری استفاده شده است. جامعه آماری در بخش کیفی تمام خبرگان در حوزه آموزش و علوم پزشکی بودند که بعد از انجام مصاحبه 15 اشباع نظری صورت گرفت پس از تحلیل مصاحبه ها و روش های تدریس و مراحل اجرای آنها به عنوان مضامین پایه و سازمان دهنده استخراج و در آخر یکپارچه سازی مضامین انجام شد. یافته ها: یافته ها در بخش کیفی شامل 6روش تدریس و 33 مرحله اجرا برای آنها استخراج گردید. در بخش کمی برای مشخص کردن میزان تاثیر هر روش تدریس از روش معادلات ساختاری با پرسشنامه محقق ساخته در بین 387 نفر از اساتید دانشگاه علوم پزشکی شهر تهران به عنوان نمونه توزیع گردید. بخش کمی نشان داد که از بین روش های تدریس روش چندحسی با ضریب 0.947 بالاترین تاثیر و روش انفرادی با ضریب 0.865کمترین تاثیر را دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که از بین 7 روش شناسایی شده و سبک یادگیری که سبک یادگیری سیستمی است روش چندحسی بالاترین تاثیر را در یادگیری خواهد داشت.
مقایسه اثربخشی روش تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم [tDCS] و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاه مدت بر بهبود عملکرد حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش tDCS و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاه مدت بر بهبود عملکرد حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری افراد بالای 65 سال که با تشخیص آلزایمر خفیف در سال 1401 در شهر اردبیل به پزشک مغز و اعصاب به صورت سرپایی مراجعه کرده بودند که از بین این افراد،60 نفر به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. سپس روش tDCS به مدت 10 جلسه 20دقیقه ای روی یک گروه آزمایش و برنامه توانبخشی شناختی کوتاه مدت به تعداد 9 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش دوم اعمال شد و بر روی گروه کنترل مداخله ای انجام نشد. پس آزمون با فاصله یک هفته اجرا شد و پیگیری یک ماه بعد از پس آزمون از هر سه گروه به عمل آمد. جهت جمع آوری اطلاعات از آزمون شناختی آدن بروک نسخه تجدید نظر شده استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که روش tDCS تاثیر معنی داری بر حافظه پیش گستر دارد (05/0>p). در مورد متغیر حافظه پس گستر، اگر چه روش توانبخشی شناختی کوتاه مدت در پس آزمون تاثیر معنی داری نداشته است ولی در بلندمدت تأثیر معنی دار داشته است (05/0>p). در مجموع می توان گفت روش های به کار گرفته شده در بهبود حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر تأثیر معناداری داشته اند. نتیجه گیری: از این رو می توان نتیجه گرفت که از هر دو روش می توان در جهت بهبود حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف بهره جست.
ارائه الگوی شایستگی های دیجیتال معلمان جغرافیا بر اساس استانداردهای انجمن بین المللی فناوری (ISTE)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شایستگی دیجیتال، تازه ترین مفهومی است که برای توصیف مهارت های مرتبط با فناوری استفاده می شود و به درک و مهارت هایی که افراد باید در این دنیای دیجیتال برخوردار باشند اشاره می کند. این پژوهش با هدف ارائه مدلی برای شایستگی های دیجیتال معلمان جغرافیا در عراق بر اساس استانداردهای انجمن بین المللی فناوری (ISTE) انجام شده است. پژوهش به روش ترکیبی کیفی و با استفاده از روش گراندد تئوری انجام شده است. مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل اساتید دانشگاه و متخصصان فناوری در کشور عراق بودند. حجم نمونه شامل 14 نفر بود که طبق اصل اشباع نظری و به روش هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته و برای تحلیل داده های کیفی از روش کدگذاری (باز، محوری و انتخابی) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که شایستگی های دیجیتال معلمان جغرافیا در پنج حوزه اصلی قابل طبقه بندی است: شایستگی های تدریس دیجیتال، شایستگی های محتوایی و ابزار، به روزرسانی مستمر مهارت ها، شایستگی های ارتباطی و همکاری آنلاین و ارزیابی و نظارت دیجیتال. نتایج پژوهش بیانگر آن است که شایستگی های دیجیتال معلمان نقشی حیاتی در ارتقای کیفیت آموزش جغرافیا و افزایش تعامل بین معلمان و دانش آموزان دارد. الگوی ارائه شده بر اساس استانداردهای ISTE می تواند به عنوان مبنایی برای طراحی برنامه های آموزشی و توسعه حرفه ای معلمان استفاده شود و به بهبود کیفیت آموزش و یادگیری در عراق کمک کند.
ارتباط یابی نقش رهبری تحول آفرین در سازمان یادگیرنده ی کارکنان آموزش و پرورش استان البرز با رویکرد شبکه عصبی مصنوعی (ANN)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
223 - 235
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: سازمان ها برای بهبود یادگیری بیشتر خود در محیط های پیوسته در حال تغییر به رهبری تحول آفرین نیاز دارند. پژوهش حاضر با هدف ارتباط یابی نقش رهبری تحول آفرین در سازمان یادگیرنده ی کارکنان آموزش و پرورش استان البرز با رویکرد شبکه عصبی مصنوعی (ANN) انجام گرفت. روش شناسی پژوهش: جامعه آماری این مطالعه شامل کارکنان آموزش و پرورش استان البرز با جمعیت 460 نفر در سال 1403 بود. روش نمونه گیری از نوع تصادفی ساده بود. حجم نمونه با توجه به مدل کرجسی- مورگان 132 نفر در نظر گرفته شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رهبری تحول آفرین باس و آوولیو (2000) و پرسشنامه محقق ساخته سازمان یادگیرنده میر آقاپور اقدم (1388) و استفاده شد. روایی ابزارها با نظر استادان علوم تربیتی و روانشناسی تأیید شد. داده ها با شبکه عصبی مصنوعی پرسپترون چند لایه (MLP) در نرم افزار Spss.25 تحلیل شد. نتایج نشان داد ارتباط یابی رهبری تحول آفرین بر سازمان یادگیرنده دارای یک لایه ورودی با 6 گره و یک لایه پنهان با 6 گره است و شبکه عصبی مصنوعی به خوبی قادر است پرش ها و روند سازمان یادگیرنده را از روی رهبری تحول آفرین پیش بینی کند. یافته ها: یافته ها نشان می دهد که ویژگی های آرمانی (100/0) بیشترین تأثیر و حمایت توسعه گرا (ملاحظات فردی) (2/17) کمترین تأثیر ضریب اهمیت را در بر آورد سازمان یادگیرنده در بر می گیرد. بحث و نتیجه گیری: آموزش و مربیگری بر رهبران در سازمان آموزش و پرورش می تواند باعث تقویت کیفیت رهبری تحول آفرین و همچنین بهبود آن گردد. بدین ترتیب امید است بتوان سطح یادگیری سازمان را نسبت به چشم انداز و مأموریت سازمان افزایش داد و نیروی کار منسجم و با انگیزه تر را پرورش داد.
شناسایی راهبردهای توانمندسازی دانشجومعلمان از طریق جشنواره های فرهنگی- اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین رشته ای در آموزش سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
5 - 18
حوزههای تخصصی:
مقدمه: شناسایی راهبردهای توانمندسازی دانشجومعلمان از طریق جشنواره های فرهنگی-اجتماعی می تواند به عنوان یک ابزار مؤثر در ارتقاء مهارت ها و توانمندی های آنان مورد استفاده قرار گیرد. پژوهش حاضر با هدف واکاوی دیدگاه دانشجویان در خصوص الگوی توانمندسازی دانشجومعلمان از طریق جشنواره-های فرهنگی- اجتماعی انجام شد. روش ها: رویکرد این پژوهش کیفی بود. جامعه پژوهش شامل دانشجومعلمان در جشنواره های فرهنگی- اجتماعی بودند که در پردیس الزهرا (س) و شهید بهشتی زنجان در سال تحصیلی 1402-1403 مشغول به تحصیل بودند که با روش هدفمند و براساس اصل اشباع نظری با 16 نفر از آنان مصاحبه شد. جهت گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شد. صحت داده های کیفی با استفاده از ملاک قابل قبول بودن، انتقال پذیری و قابلیت اطمینان به دست آمد. اعتبارپذیری داده ها از طریق ضبط نوار با کیفیت و مستندسازی، ثبت، نوشتن و تفسیر آن ها، دست نویس کردن آن، کدگذاری کور و توافق میان کدگذاران متخصص در زمینه پژوهش های کیفی انجام شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از رهیافت نظام مند کوربین و اشتراوس (2008) استفاده شد. یافته ها: راهبردهای موثر برای توانمندسازی دانشجومعلمان در جشنواره های فرهنگی- اجتماعی مختلف در 5 مقوله (مدیرت اثربخش منابع، اقدامات مبتنی بر اسناد بالادستی، کاربردی کردن محتوای آموزشی) و 15 مفهوم شناسایی شد. نتیجه گیری: عوامل مختلفی می توانند بر توانمندسازی دانشجومعلمان تاثیر بگذارند که یافته ها و مقوله های استخراج شده می توانند راهبردهای موثری در این امر باشند.
اثربخشی برنامه همدلی بر اشتیاق تحصیلی و احساس تنهایی در دانش آموزان دختر قلدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۵)
۱۴۲-۱۳۰
حوزههای تخصصی:
هدف: یکی از پدیده های شایع در میان دانش آموزان سراسر جهان قلدری است. در واقع، قلدری پیش زمینه بروز خشونت مدرسه ای محسوب می شود و خشونت مدرسه ای مشکل اجتماعی عمده ای است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه همدلی بر اشتیاق تحصیلی و احساس تنهایی در دانش آموزان دختر قلدر بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی دارای پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول شهرستان اهر در سال تحصیلی 1401 بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای از بین پنج مدرسه براساس مقیاس قلدری تعداد 60 نفر از دانش آموزانی که نمره بالایی در مقیاس قلدری کسب نمودند شناسایی شده و از بین آنان 30 نفر افراد داوطلب برای شرکت در پژوهش انتخاب گردید و در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی گمارده شدند. مقیاس های این پژوهش شامل قلدری ایلی نویز، اشتیاق تحصیلی فردریکز، بلومنفیلد، پاریس و احساس تنهایی راسل و پیلوا و کورتونا بود. با استفاده از برنامه آموزشی مهارت همدلی گروه آزمایش طی هشت جلسه تحت آموزش قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش بیانگر این است که می توان از برنامه همدلی برای کاهش خشونت در دانش آموزان قلدر و کمک به دانش آموزان قربانی قلدری استفاده نمود. همچنین استفاده از این برنامه بهبود اشتیاق تحصیلی دانش آموزان را به دنبال دارد. نتیجه گیری: باتوجه به اثربخشی برنامه همدلی در بر اشتیاق تحصیلی و احساس تنهایی در دانش آموزان دختر قلدری آموزش این برنامه به این گروه از افراد و سایر رفتارهای پرخاشگرانه پیشنهاد می شود.
تاثیر یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتظیمی، خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یادگیری مغز محور یک الگوی جدید و هیجان انگیز است که در دو دهه اخیر به دلیل چالش های موجود در فرآیند آموزش و یادگیری در کلاس درس، توجه بسیاری از محققین را به خود جلب کرده است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی انجام گردید. روش کار: این مطالعه با روش، نیمه آزمایشی با مراحل پیش آزمون و پس آزمون و گروه های آزمایش و کنترل انجام شد. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی مدارس دولتی شهر بابلسر در سال تحصیلی 1403-1402 که به روش تصادفی ساده، تعداد 40 نفر در دو گروه آزمایش (15نفر) و گروه کنترل (15نفر) گمارش شدند. ابزار اندازه گیری، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بوفارد و همکاران (1995)،خودکارآمدی تحصیلی جینک و مورگان(1999) و درگیری تحصیلی زرنگ (۱۳۹۱) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های توصیفی مانند میانگین، انحراف معیار و آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته: یافته ها نشان داد که تمام آزمون های چند متغیره حاکی از معنی داری واریانس عامل تعامل گروه و عامل مکرر است، مقدار اثر پیلایی برابر با 74/0 است که (F2,37=52.62 P<.01) با توجه به اندازه اثر 74/0 مشخص شد که جلسات یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی،خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی تاثیر دارد. نتیجه گیری: یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی یکی از شیوه ها و روش های مؤثر در افزایش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی،خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی است.
مقایسه اثربخشی روش معلم محور با روش های تدریس فعال در آموزش از راه دور بر اختلالات یادگیری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی مقایسه تاثیر روش معلم محور با روش های تدریس فعال در آموزش مجازی بر اختلالات یادگیری دانش آموزان با اختلالات یادگیری بود. روش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه با پروتکل های متفاوت بوده و جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان ابتدایی تاجیکستان بودند که براساس روش نمونه گیری در دسترس با روش انتساب تصادفی تعداد 60 نفر از دانش آموزان دارای اختلال یادگیری به عنوان نمونه انتخاب شدند که در دو گروه آزمایشی متفاوت (30 نفر در گروه روش معلم محور و 30 نفر در گروه روش تدریس فعال) انتساب تصادفی تقسیم گردید. ابزار پژوهش شامل پروتکل های محقق ساخته آموزشی معلم محور و روش تدریس فعال و یک پرسش نامه محقق ساخته اختلالات یادگیری با 30 گویه و 3 مولفه با پایایی 84/0 بود که روایی محتوایی پرسش نامه محقق ساخته توسط چند متخصص مربوطه و روایی صوری توسط متخصصان این حوزه تایید شد. در این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS24 تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی از روش آزمون تحلیل کوواریانس انجام شده است. نتایج نشان داد که تفاوت معنادار بین دانش آموزان ابتدایی تاجیکستانی در اختلال ریاضی (507/0) مبتنی بر روش معلم محور و روش تدریس فعال وجود نداشت. تفاوت معنادار بین دانش آموزان ابتدایی تاجیکستانی در اختلال خواندن (010/0) و نوشتن (0001/0) مبتنی بر روش معلم محور و روش تدریس فعال وجود داشت و نمرات روش تدریس فعال بهتر بود. روش معلم محور با روش های تدریس فعال در آموزش از راه دور بر اختلالات یادگیری (خواندن و نوشتن) دانش آموزان موثر بوده است.
واکاوی چالش های نو معلمان آموزش ابتدایی در انطباق برنامه های درسی با شرایط واقعی کلاس درس: بر اساس تجارب فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان
حوزههای تخصصی:
هدف و زمینه:این پژوهش، شناسایی چالش های نومعلمان آموزش ابتدایی، در تطبیق برنامه های درسی با شرایط واقعی کلاس درس است.
روش : این مطالعه، با رویکرد کیفی انجام شده و از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای گردآوری داده ها استفاده شده است. شرکت کنندگان شامل بیست نومعلمِ دانش آموخته دانشگاهِ فرهنگیان با یک تا سه سال سابقه تدریس در سال تحصیلی ۱۴۰۳ بودند که به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. داده ها از طریق کدگذاری تحلیل شدند. برای اطمینان از اعتبار محتوا، سؤالات مصاحبه توسط چندین کارشناس آموزشی و استادان دانشگاهی بررسی و مورد تأیید قرار گرفت. همچنین، جهت افزایش اعتبار یافته ها، نتایج اولیه کدگذاری با برخی از نومعلمان و متخصصان تعلیم و تربیت به اشتراک گذاشته شد. به منظور تضمین پایایی، داده های کدگذاری شده، چندین بار توسط پژوهشگر و یک کدگذار مستقل، بررسی و مقایسه شدند و تحلیل ها توسط پژوهشگران دیگر نیز مورد بازبینی قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد، نومعلمان در مدیریت فضای یادگیری، پاسخ گویی به نیازهای متنوع دانش آموزان، طراحی و مدیریت برنامه درسی، تعامل با همکاران، مدیران و والدین، دریافت حمایت های حرفه ای و مسائل شغلی و روانی با چالش های متعددی مواجه هستند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش بیانگر آن است، نومعلمان در سال های نخست تدریس با مشکلات قابل توجهی روبه رو می شوند. درک این چالش ها و ارائه حمایت های لازم، می تواند به بهبود عملکرد حرفه ای نومعلمان کمک کرده و آنان را در سازگاری بهتر با محیط آموزشی یاری کند.
Developing spiritual citizenship curriculum model in the second secondary school(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۶, Issue ۱ , ۲۰۲۵
140 - 168
حوزههای تخصصی:
In recent years, many educational systems have paid attention to spiritual citizenship education as one of the most fundamental methods of educating responsible citizens. The purpose of the current research was to provide a model of the curriculum of the spiritual citizen in the second secondary school. To serve that end, a qualitative approach and Grounded theory method were used. The participants were selected based on purposive sampling (snowball) method. Data were collected through semi-structured interviews with 21 professors and experts including 12 males and 9 females, aged between 41 and 62, hoding PhD degree with 6 - 25 years of experience, who had valuable experiences and research related to the research topic. The collected data were analyzed in the three main stages of open, axial and selective coding. Interview data analysis revealed five main categories which affect spiritual citizen model; namely, causal factors, underling factors, intervening factors, strategies, and advantages. The findings suggest that the proper implementation of spiritual citizenship education can lead to development of responsible, informed, and accountable citizens in society.
طراحی الگوی خرد سازمانی مدیران مدرسۀ مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۳
47-68
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از این پژوهش طراحی الگوی خرد سازمانی مدیران مقطع ابتدایی بوده است. پژوهش به روش کیفی و با استفاده از تحلیل مضمون صورت گرفته است. برای انجام این پژوهش، ابتدا مقالات و پژوهش های صورت گرفته از سال 2000 تا 2022 میلادی بررسی و مطالعه شد. نمونه های مرتبط و هم راستا با خرد سازمانی مدیران 268 پژوهش بود که 28 پژوهش با روش CASP انتخاب شد. داده ها بر اساس روش تحلیل مضمون در نرم افزار ATLASTI تجزیه و تحلیل شد. به منظور سنجش اعتبار یافته های پژوهش از چهار معیار ضریب هولستی، ضریب پی اسکات، شاخص کاپای کوهن و آلفای کرپیندروف برای بررسی قابلیت اعتبار، قابلیت انتقال، قابلیت تأیید و اطمینان پذیری استفاده شد. پس از تحلیل و کدگذاری یافته ها، تعداد 37 مضمون پایه، 13 مضمون سازمان دهنده و 5 مضمون فراگیر شامل رهبری هوشمندانه، هوشمندی حرفه ای، اندیشه نظام مند، ذهنیت راهبردی و تفکر کیفیت گرا به دست آمد. از مؤلفه های به دست آمده نتیجه می گیریم که نظام آموزشی، برای دوام در عرصه رقابت در محیط پیوسته درحال تغییر و پویا و پیچیده، باید ذهنیت نظام مند و برنامه راهبردی داشته باشد و برای رویارویی با تهدیدها و فرصت هایی غیرقابل پیش بینی آماده شود.
بررسی نقش هوش مصنوعی در پیش بینی روندهای آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۷
191 - 210
حوزههای تخصصی:
هدف: اقدامات آموزشی و آکادمیک در زمان های اخیر در معرض پیشرفت های فن آوری مهم و گسترده ای قرار گرفته اند که مداخله اخیر هوش مصنوعی بهترین نمونه آن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش هوش مصنوعی در پیش بینی روندهای آموزشی انجام شده است. روش شناسی: روش پژوهش حاضر از نوع مطالعات کیفی و با استفاده از راهب رد پدیدارشناس ی بود. در این پژوهش پدیده محوری، اساتید و کارشناسان در حوزه هوشمندسازی مدارس بود. جامعه آماری در این پژوهش کارشناسان هوش مصنوعی و استادان دانشگاه استان خوزستان بود که با تعداد 15 نفر به اشباع نظری رسید. در این پژوهش نمونه گیری به صورت هدفمند، گلوله برفی و غیراحتمالی بود. ابزار این پژوهش جهت جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته و از نظر جمع آوری اطلاعات تک مقطعی بود. بدین صورت که سؤالاتی در جهت هدف پژوهش طراحی و از شرکت کنندگان پرسیده شد. برای تأمین روایی و پایایی مطالعه از روش ارزیابی لینکن و گوبا استفاده گردید. تحلیل داده با روش کلایزی انجام شد. یافته ها: در تحلیل یافته ها 85 کد شناسایی شد که با ادغام موارد مشابه و حذف موارد تکراری 33 معنی فرموله شده به دست آمد. عبارت های استخراج شده به چهار خوشه تقسیم شدند. به این ترتیب که محقق عبارت های استخراج شده با ماهیت موضوعی مشابه را شناسایی کرده و آنها را در درون یک خوشه قرار داد. این خوشه ها عبارتند از: توسعه ارزش های فرهنگی، ساختاردهی جدید به نظام ارتباطی انسان ها، اثربخشی تصمیمات و اقدامات انسانی و بهبود کیفیت یادگیری. نتیجه گیری و پیشنهادها: هوش مصنوعی در راه تکامل خود سرعت بسیاری دارد و هیچ روش مقابله ای با آن به جز همسو شدن وجود ندارد. یک پروژه فرهنگی موفق مبتنی بر هوش مصنوعی بیانگر آن است که چگونه هوش مصنوعی می تواند با فرهنگ تلاقی کرده و خلاقیت را تقویت کند و مرزهای همکاری فرهنگی را پیش ببرد. برای این منظور نیاز است که بین هوش مصنوعی و روش های سنتی تعامل به وجود آید. بنابراین، به کارگیری هوش مصنوعی در حوزه آموزش و فرهنگ عمومی مستلزم سرمایه گذاری قابل توجه در زیرساخت ها، تجهیزات و طراحان و صاحبان فناوری بسیار ماهر است. تحقیق و توسعه در این حوزه ادامه دارد و پیشرفت های نوین در برنامه ریزی و الگوریتم های بهینه سازی خودکار می تواند امکانات بیشتری را فراهم کند. نوآوری و اصالت : به درک وضعیت فعلی و چشم اندازهای در حال تحول آن در جهت تغییرات هوش مصنوعی در روندهای آموزش کمک می کند.