این پژوهش، با هدف بررسی و مقایسه میزان رضایتمندی از زندگی مشترک بین دانشجویانی که ازدواج دانشجویی داشته اند با دانشجویانی که ازدواج غیردانشجویی داشته اند، انجام شده است. کلیه دانشجویان متاهل در حال تحصیلی دانشگاه فردوسی مشهد به عنوان جامعه آماری در این پژوهش مورد نظر قرار گرفته اند. در این پژوهش 107 نفر دانشجوی متاهل اعم از زن و مرد بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. ضمن آنکه روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه رضایتمندی زناشویی (MSI) بوده است که اعتبار آن 77.47 توسط صالحی (1370) گزارش شده است. در این تحقیق چهار مقوله جاذبه، تفاهم، طرز تلقی و سرمایه گذاری در زوجین مورد بررسی قرار گرفته است. داده های پژوهش هم در آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بین دو گروه در پاسخگویی به دو مقوله جاذبه و سرمایه گذاری تفاوتی به چشم نمی خود در حالیکه در ارتباط با دو مقوله تفاهم و طرز تلقی، سطح تفاوت بین دو گروه معنادار می باشد و رضایتمندی کلی متاثر از این مقوله است. از دیگر نتایج آنکه بین رضایتمندی زناشویی دانشجویانی که ازدواج دانشجویی داشته اند با گروهی که ازدواج غیردانشجویی داشته اند تفاوت معناداری وجود دارد و مرد و زنانی که ازدواج دانشجویی داشته اند میزان رضایتمندی زناشویی بیشتری را گزارش کرده اند.
در پژوهش حاضر بین 5 عامل بزرگ شخصیتی روان آزرده خویی، برونگرایی، سازگاری، پذیرا بودن به تجارب و مسئولیت پذیری با رضایتمندی زناشویی موردبررسی قرار گرفت. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه های دولتی شهر تهران، ساکن در خوابگاه های متأهلی، و حجم نمونه 174 دانشجوی متأهل (87 زوج) بود. پس از آنکه از طریق خوشه ای خوابگاه های مورد نظر از بین تمام خوابگاه های متأهلی دانشگاه های دولتی شهر تهران انتخاب گردید، به دفتر سرپرستی هر یک از آنها مراجعه شد و لیست تمامی اعضای ساکن در خوابگاهها تهیه و از طریق تصادفی اعضای گروه نمونه انتخاب گردیدند. سپس یک پرسشنامه NEO-FF-I و یک پرسشنامه ENRICH به ترتیب برای گردآوری داده های مربوط به 5 عامل شخصیت و رضایتمندی زناشویی بر روی هر یک از زوجین اجرا شد. نتایج ضریب همبستگی نشان داد که از بین 5 عامل شخصیت، روان آزرده خویی رابطه منفی و معنادار، برونگرایی، سازگاری و مسئولیت پذیری رابطه مثبت و معناداری با رضایت زناشویی دارند. بین پذیرا بودن به تجارب با رضایتمندی زناشویی رابطه ای وجود نداشت. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که که از بین این 5 عامل به ترتیب روان آزرده خویی و بعد از آن سازگاری بیشترین رابطه را با رضایت زناشویی داشته و توان پیش بینی آن در سطح معناداری است.
تحقیق حاضر به منظور بررسی و مقایسه مشکلات زناشویی در زوجین هر دو شاغل و یکی شاغل صورت گرفته است. نمونه تحقیق شامل 100 آزمودنی (50 زن و 50 مرد) که مشمول زوج های هر دو شاغل می شوند و 100 آزمودنی (50 زن و 50 مرد) که مشمول زوج های یکی شاغل می شوند، می گردد. در این پژوهش برای اندازه گیری میزان رضایت زناشویی از مقیاس MSI-R استفاده گردیده است. این پرسشنامه شامل 11 خرده مقیاس است که میزان آشفتگی در روابط زناشویی را اندازه می گیرد. نتایج پژوهش نشان داد که زوج های هر دو شاغل در مقیاس آشفتگی کلی تفاوت معناداری با زوج های یکی شاغل دارند در مقیاس آشفتگی این زوج ها بیشتر از زوج های یکی شاغل است. در مقیاس زمان با هم بودن نتایج نشان داد که زوج های هر دو شاغل نسبت به زوج های یکی شاغل وقت کمتری صرف یکدیگر می کنند و این تفاوت در سطح P<0.01 تایید شد. در مقیاس جهت گیری نقش نتایج نشان داد که میزان نارضایتی و تعارض مربوط به نقش جنسیتی در گروه هر دو شاغل بطور معناداری P<0.05 بیشتر از گروه یکی شاغل است. در مقیاس تعارض با فرزندان نتایج نشان داد که زوج های یکی شاغل بطور معناداری P<0.01 نسبت به زوج های هر دو شاغل دچار مشکلات بیشتری هستند. در مقیاس اختلاف بر سر تربیت فرزندان میزان نارضایتی در زوج های یکی شاغل بطور معناداری P<0.01 بیشتر از زوج های هر دو شاغل است. مقایسه رضایت کلی زناشویی زوج های هر دو شاغل و یکی شاغل نشان داد، زوج های یکی شاغل از رضایت کمتری نسبت به زوج های هر دو شاغل برخوردارند. در سایر مقیاس های رضایت زناشویی یعنی ارتباط عاطفی، ارتباط جهت مساله، پرخاشگری، مسایل مالی، مسایل جنسی، مشکلات مربوط به خانواده اصلی، تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نگردید.
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسهای فشارهای شغلی و روشهای مقابله با آن در بین 96 نفر از مدیران مدارس متوسطه دولتی (53 مدیر زن و 43 مدیر مرد) در 10 منطقه آموزشی شهر تهران صورت گرفته است. دادهها از طریق دو پرسشنامه فشارشغلی و روشهای مقابلهای گردآوری شد. نتایج تحقیق گویای آن است که بین فشارشغلی مدیران زن و مرد مدارس متوسطه شهر تهران تفاوت معنیداری وجود ندارد. فشارشغلی هر دو گروه در رابطه با عوامل فشارزای ناشی از نقش، روابط کاری در سازمان و ساختار آن وضعیتی مشابه را نشان داد، اما در زمینه عامل فشارزای ناشی از شغل و محیط کار تفاوت معنیداری بین دو گروه زن و مرد مشاهده گردید. متغیرهای جمعیتشناختی تحصیلات، سابقه کار و سابقه مدیریت رابطه منفی و معنیداری را با فشارشغلی نشان دادهاند. یافتههای پژوهش مؤید وجود رابطه منفی و معنیدار بین روشهای مقابلهای مسألهمحور در هر چهار مؤلفه حمایت اجتماعی، مسئولیتپذیری، مشکلگشایی برنامه ریزیشده و ارزیابی مجدد مثبت با فشارشغلی است. در عین حال، نتایج تحقیق نشان داد که روشهای مقابلهای هیجانمحور در هر چهار مؤلفه رویارویی مقابلهای، دوریگزینی- فاصلهگیری، فرار- اجتناب و خویشتنداری رابطه منفی و معنیداری با فشارشغلی دارند. کلید واژگان: فشارشغلی. روشهای مقابلهای.
"بسیاری از مشاغل دارای موقعیت های استرس زا هستند . هنگامی که استرس ناشی از شغل شدید باشد و برای مقابله با آن اقدامی صورت نگیرد ، فرسودگی شغلی به وجود می آید. یکی از عوامل موثر در کاهش فرسودگی شغلی ، شادمانی است . شادمانی به عنوان سپری در مقابل استرس عمل می کند و افراد شاد فعال تر و کارآمدتر از دیگران عمل می کنند. ایجاد شامادنی از طریق الگوی شناختی - رفتاری شادمانی فورادیس جهت کاهش نگرانی ها و فرسودگی شغلی امکان پذیر است . در پژوهش حاضر ، سودمندی این رویکرد تحت عنوان اثر بخشی مشاوره گروهی با الگویی شناختی – رفتاری شادمانی فوردایس بر کاهش فرسودگی شغلی مددکاران اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت.
ابزار پژوهش پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش بود. برای گردآوری اطلاعات پژوهش ، 24 نفر که در آزمون فرسودگی شغلی پایین ترین نمره را به دست آورده بودند به صورت تصادفی در دو گروه گمارده شدند . سپس برگزیدگان تصادفی گروه آزمایش در 8 جلسه مشاوره ای شرکت نمودند. پس از انجام جلسات، دو پیگیری با فاصله یک هفته و یک ماه سودمندی برنامه مشاوره ای گروهی شناختی - رفتاری شادمانی فوردایس را در کاهش فرسودگی شغلی نشان داد."
در طول سال ها، محققان در زمینه خانواده درمانی و مشاوره ازدواج به دنبال سنجش اعتبار و کارایی الگوهای درمانی بوده اند. از سوی دیگر توسعه تلاش های مربوط به بهداشت روانی در جهان، اهمیت مطالعه تاثیر درمانی الگوهی مختلف را برجسته تر کرده است. در واقع سوال مهم این است که، کدام نوع درمان بهتر است؟ در این میان فراتحلیل با یکپارچه کردن نتایج حاصل از انجام تحقیقات مختلف، به مقایسه میزان تاثیر الگوهای درمانی مختلف می پردازد. پژوهش حاضر نیز بر آن است تا با استفاده الگوی پژوهشی فراتحلیل، میزان اثرگذاری الگوی شناختی- رفتاری را در کاهش مشکلات زناشویی مورد بررسی قرار دهد.
نتایج نشان می دهد؛ 17 درصد افرادی که تحت درمان زناشویی شناختی- رفتاری قرار گرفته اند، بهبودی بالاتری را از خود نشان داده اند. این میزان بهبود در حد پایین قرار دارد. یعنی، احتمال بهبودی زوج هایی که با مشکلاتی چون نارضایتی زناشویی، تعارض، عدم صمیمت، ناسازگاری و یا افسردگی مواجه هستند، و تحت درمان شناختی- رفتاری قرار می گیرند، هفده درصد بیشتر از زوج هایی است که تحت درمان قرار نمی گیرند. این یافته نشان دهنده آن است که میزان موفقیت الگوی شناختی- رفتاری در درمان چنین مشکلاتی موثرتر از عدم درمان است، اما نه به حدی که بتوان از آن به عنوان یک الگوی درمانی مناسب یاد کرد.