فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۷٬۲۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
یکی از عمده ترین پیامدهای چالش پسااثبات گرایی در معرفت شناسی، حاکم شدنِ دوگانه های تقلیل گرایانه حول تقابل های مفهومی ای چون واقع گرایی و سازه انگاری یا عقل گرایی و نسبی گرایی بوده است. پرسش اصلی شکل دهنده به مقاله حاضر این بوده است که در مواجهه با چالشِ ضدمبناگرایی، چگونه می توان همچنان تبیینی از «عقلانیت» به مثابه «امکان ارزشیابیِ عینیِ معقولیتِ یک گزاره یا موضع» ارائه داد؟ در پاسخ، فرضیه ی این مقاله بر این است که این تبیین را می توان برمبنای روایت خاصی از پراگماتیسم ارائه کرد که بر دریافتی عرفی (عقل سلیمی) از واقعیت و درکی عملی از امر معقول پایه ریزی می شود. محور این تبیین، تاکید بر «کیفیتی» در «فرایند عقلانیِ ارزیابیِ گزاره های علمی یا مواضع هنجاری» است که اصل صدق/ اعتبار را می توان بر آن استوار کرد: «رایزنانه بودن» یا گشودگی به روی سنجش؛ در این راستا، مقاله ی پیش ِرو به برجسته ساختنِ این مشخصه ی مشترک در میان طیفی از نظریه پردازانِ فلسفه ی علم و معرفت شناسیِ علوم اجتماعی می پردازد. از آنجا که روایت مورد نظر حول مباحثی چون ماهیت واقعیت و شرایط شناختِ امر معقول سامان می یابد، این مقاله بر چارچوبی فرا-نظریه ای بنا می شود، چارچوبی که مفهوم «فرونسیس» ارسطو انسجام بخش آن است.
مروری بر کتاب «شواهد و تکامل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب شواهد و تکامل را می توان تلاشی دانست در تطهیر نظریه تکامل، از گناه آغازینی که از بدو تولد بدان متهم شده است؛ گناه آزمون ناپذیر بودن، که حیاتی دوگانه را برای این نظریه رقم زده است: تکامل در قرن بیستم از سویی به نماد جهت گیریِ علمی نسبت به طبیعت تبدیل شده بود و از سوی دیگر به نظر نمی رسید ملاکهای علمی بودنِ یک نظریه (مثلا ملاک تمیز پوپر[1]) را برآورده کند.
معنای زندگی در آثار تمثیلی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
365 - 396
حوزه های تخصصی:
مسئله «معنای زندگی» همواره در پس زمینه ذهن عموم انسان ها و پیش درآمد کار خواص آنان از فلاسفه و روانشناسان و علمای اخلاق بوده است. در این میان ابن سینا به عنوان فیلسوفی وجودی، با درک اهمیت مسئله، همواره در سراسر آثار خود می کوشد تا تبیین معقول و موجهی از معنای زندگی ارائه کند. از میان سه کاربرد اصلی لفظ «معنا» یعنی هدف، ارزش و کارکرد، تمرکز اصلی ابن سینا بر دستیابی به «هدف زندگی» است. در این مقاله بر آنیم تا با روش توصیفی، تحلیلی و مقایسه ای، این مسئله را در سه اثر داستانی «حیّ بن یقظان، رسالهالطّیر و سلامان و ابسال» بررسی کنیم. در نگاه ابن سینا، شناخت معنای زندگی و دستیابی به غایت آن، راهی بس دشوار و مسیری پرمانع است. وی از آن موانع، گاه به اصدقاء سوء (در حیبن یقظان) و گاه به دام و دانه و غل و زنجیر (در رساله الطیر) و گاه به طنازان عشوه گر (در سلامان و ابسال) تعبیر می کند. ابن سینا تنها راه رهایی از این اوضاع ناگوار و دستیابی به هدف زندگی را در حرکت آگاهانه، مبارزه مستمر و نگاه دقیقی به دوردست های حیات بشری جست وجو می کند.
علم دینی: واکنشی در برابر علم طبیعت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ابتدا با بیان مثال هایی از علوم جدید نشان داده شده است که برخی نظریه ها متأثر از پیش فرض های طبیعت گرایی بوده اند و می توان داده هایی تجربی که این نظریه ها در پی تبیین آنها هستند را به نحوی دیگر با رویکرد دینی تبیین کرد. مدافعان علم دینی، با توسل به این مثال ها، می خواهند نشان دهند که پیش فرض های علم، همان گونه که ممکن است از طبیعت گرایی متأثر شود، ممکن است از دین اثر بپذیرد و بنابراین علم دینی ممکن است. در بخش نهایی مقاله تلاش می شود که با پاسخ به برخی پرسش ها در خصوص علم دینی گامی در راستای تنقیح بیشتر این بحث برداشته شود: آیا ایدة علم دینی به طور غیر مستقیم، صحه گذاشتن بر نسبی گرایی در علم نیست؟، علم دینی با توسل به تجربه توجیه می شود یا با توسل به دین، یا هر دو؟ در صورتی که توسل به دین در توجیه علم دینی دخیل باشد، آیا رفتار مؤمنانه به فعالیت علمی راه نمی یابد؟، آیا امکان علم دینی به معنای نبود مرز مشخص بین علم و دین نیست؟، تطور ویژگی همیشگی نظریه های علمی بوده و علم دینی هم از آن مستثنی نخواهد بود. آیا تطور علم دینی به دین لطمه نمی زند؟، استدلال له امکان علم دینی، آیا علاوه بر امکان منطقی، بر امکان استعدادی علم دینی نیز دلالت می کند؟، مدافعان علم دینی چه چشم اندازی را باید برای آرمان خود تعریف کنند؟
تصور، امکان مفهومی و معرفت وجهی؛ نقدی به مدل ایچیکاوا و جارویس برای کسب معرفت وجهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله مدل پیشنهادی ایچیکاوا و جارویس (2011) برای تبیین کسب معرفت وجهی (یا امکان کسب چنین معرفتی) با استفاده از تصور را بررسی کردهام. ایچیکاوا و جارویس پس از تعریفِ مفهوم «تصور منسجم» ادعا میکنند که با تصور منسجم، گرچه به امکان متافیزیکی نمیرسیم اما به نوع دیگری از امکان، یعنی امکان مفهومی دست مییابیم. ایشان در توضیح اینکه چه گزارهای ممکن مفهومی است از انگاره «استلزام مفهومی» استفاده میکنند: گزارهای ممکن مفهومی است که به لحاظِ مفهومی مستلزم یک گزاره نامعقول نباشد. نویسندگان نشان میدهند که امکان مفهومی با تصور منسجم هممصداق است -و بنابراین هرگاه بتوانیم تصور منسجم از گزارهای داشته باشیم، آن گزاره از نظر مفهومی ممکن است. ایچیکاوا و جارویس در مرحله بعد مدلی برای رابطه امور وجهی مفهومی و متافیزیکی پیشنهاد میکنند: اگر گزارة P به لحاظ مفهومی مستلزم صدق گزارهای در جهان واقع باشد که در واقع برقرار نیست، آنگاه گزارة P غیرممکن متافیزیکی است. در این مقاله پس از گزارش مدل پیشنهادی ایچیکاوا و جارویس نشان دادهام که مدلی که ایشان برای رابطة تصورپذیری و معرفت وجهی ارائه میکنند، در تبیین کسب معرفت وجهی (یا امکان کسب چنین معرفتی) با استفاده از تصور ناتوان است.
فرا استقرای بدبینانه و واقع گرایی ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرا استقرای بدبینانه مهمترین استدلال علیه واقع گرایی علمی است، به همین دلیل از وظایف اصلی واقع گرایان( احتمالا مهمترین وظیفه آنها ) پاسخ دادن به این برهان است. در این مقاله صورت بندی ای از این برهان ارائه می گردد و پاسخ های مختلف واقع گرایان در مورد آن اجمالاً بیان می شود. در میان این پاسخ ها پاسخ واقع گرایان ساختاری به عنوان پاسخ قابل قبول تر پذیرفته می شود. نکته مهم در مورد پاسخ واقع گرایان به استدلال فرا استقرای بدبینانه این است که واقع گرایان ساختاری باید با مطالعه مورد به مورد نظریه های علمی نشان دهند که ادعای آنها مبنی بر حفظ ساختارها محقق شده است.
آسیب شناسی «معرفت دینی» در عصر ابن رشد و صدرالدین شیرازی (مورد مطالعه: «فصل المقال فیما بین الحکمه و الشریعه من الاتصال» و رساله «سه اصل فلسفی»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
697 - 722
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر در صدد بررسی وضعیت «معرفت دینی» عصر دو حکیم اسلامی ابن رشد (520 - 595 ه .ق) و صدرالمتألهین شیرازی (979 - 1045ه ق) مبتنی بر دو اثر «فصل المقال...» ابن رشد و «رساله سه اصل» صدرالمتألهین هستیم. هدف از انجام دادن این پژوهش، بازخوانی موضع آسیب شناسانه ای است که هر یک از این دو فیلسوف در مواجهه با روندهای معرفتی جامعه اسلامی عصر خود اتخاذ و با چنین تبیینی، بخشی از وضعیت تفکر آن عصر را ثبت کرده اند. روش پژوهش، توصیفی - تحلیلی است. در این نوشتار، نخست به بررسی اجمالی وضعیت اجتماعی سیاسی حاکم بر فضای فکری عصر دو حکیم پرداخته شده، سپس به موضع گیری هر یک از این دو اندیشمند نسبت به جریان های موجود در عرصه تفکر دینی عصر خود در دو کتاب مورد مطالعه پژوهش پرداخته ایم و در ادامه، به مقایسه تشابهات و تمایزات اندیشه دو حکیم در این زمینه اقدام کرده ایم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که هر دو متفکر، با معیارهای متفاوتی در صدد بررسی «موانع حصول معرفت دینی» هستند. با مبنا قرار گرفتن علوم شرعی همچون فقه، در معرفت دینی، آسیب های اصلی از نظر ابن رشد عدم استفاده از روش های عقلانی در استنباط علوم شرعی است و با مبنا قرار گرفتن علوم اخروی در معرفت دینی، این آسیب ها از نظر صدرالمتألهین، عدم توجه به «معرفت نفس» و علوم مکاشفات است.
کارناپ و نقش وى در فلسفه تحلیلى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه تحلیلى را، که از اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت و تا اواسط قرن بیستم به اوج خود رسید، مى توان مبتنى بر سه رویکرد کلیدى دانست: تجربه گرایى با تمرکز بر «اصل تحقیق پذیرى»، توجه به منطق به مثابه یک ابزار، و تحلیل زبانى. کارناپ یکى از مهم ترین متفکرانى است که با تمرکز بر این سه رویکرد، نقش تعیین کننده اى در پیشرفت و کارآمدى فلسفه تحلیلى داشته است. هدف این پژوهش بررسى تأثیر متفکران بزرگى همچون فرگه، راسل و ویتگنشتاین بر «تفکر تحلیلى» کارناپ و سپس بیان تأثیر رویکرد وى بر کارآمدى فلسفه تحلیلى در سه محور اصلى آن است. در نهایت، تلاش شده است با بیان تفصیلى و نوآورى هاى وى در این سه محور، خوانش جدى ترى از فلسفه تحلیلى ارائه شود.
نسبت صادر اول با مخلوقات عالم از منظر شیخ اشراق با تأکید بر تناظر مفهوم فیزیکی و متافیزیکی نور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
443 - 463
حوزه های تخصصی:
بی تردید شیخ اشراق بزرگ ترین حکیم نوری در عرصه و قلمرو اندیشه اسلامی است. درک عمیق او از حِکم نوری قرآن و نیز تکیه بر حکمت نوری ایران باستان، جریان نوافلاطونی و همچنین تأثیر از حکمه المشرقیینِ حکمای بلندمرتبه ای چون ابن سینا، نظام منسجم و بسیار فکورانه ای از نور در تاریخ حکمت و فلسفه اسلامی به جای گذاشت که نه پیش از او سابقه ای داشت و نه پس از او. در این مقاله با محوریت صادر اول در نظام فکری شیخ اشراق، نخست به بررسی تناظر میان نور در مفهوم فیزیکی خود با معنای متافیزیکی آن پرداخته ایم و سپس بیان و شرح ابعاد نسبت صادر اول با موجودات و مخلوقات عالم من جمله نسبت ربوبیت، حُبّی، معادی و مشکات در جهان بینی شیخ اشراق را هدف قرار داده ایم. مسئله اصلی تحقیق کاهش فاصله میان محسوس و معقول یا نور محسوس و نور معقول است. از همین رو سعی شده است که بحث، از مفهوم فیزیکی نور آغاز شود و در حقیقت با شرح این معناست که در حکمت اشراقی ظاهر، مقابل باطن نیست. فیزیک در تقابل با متافیزیک نیست، بلکه آخرین سطح ظهور باطن یا امر متافیزیکی است. در نظام مراتب نوری شیخ اشراق، هستی، وجود واحدی است که گرچه در مراتب، سیر نزولی دارد، در این فرآیند هرگز حقیقت نوری خویش را از دست نمی دهد.
بررسی تطبیقی ابعاد انگیزش اخلاقی در اندیشة علامه طباطبایی و فینیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماهیت عامل انگیزش اخلاقی، درونی یا برونی بودن و خودمحور یا غیرخودمحور بودنِ آن، ازجمله ابعاد بحث انگیزش اخلاقی در حوزه روان شناسی اخلاق هستند. جان فینیس، اندیشمند مسیحی معاصر، با تکیه بر ظرفیت ها و قوای طبیعی انسان و با رهیافتی درون گرایانه، ریشه انگیزه اخلاقی را در داشته های طبیعیِ فاعل اخلاقی جست وجو می کند و آن را غیرخودمحور جلوه می دهد. علامه طباطبایی نیز با رهیافتی غیرخودمحورانه بر ظرفیت های طبیعی انسان تأکید و تحقق انگیزه اخلاقی را در بستر ترکیبی از امیال طبیعی و عقلانیت انسان تبیین کرده است. بررسی اندیشه این دو در بُعد روان شناسی اخلاق نشان می دهد این دو دیدگاه در رهیافت درون گرایانه و برون گرایانه و تبیین فرایند ایجاد انگیزه اخلاقی با یکدیگر متفاوت هستند؛ علاوه براین، در تبیین عامل اصلیِ انگیزش نیز با یکدیگر متفاوت اند؛ زیرا در نگرش فینیس انگیزه تنها درصورتی اخلاقی خواهد بود که در راستای خیرهای پایه باشد؛ اما علامه عنصر اصلی را در تبدیل شدن انگیزه به انگیزه اخلاقی، رضایت الهی می داند. این مقاله تلاش می کند با روش تحلیلی، اندیشه این دو را درباره ابعاد انگیزش اخلاقی بازسنجی و مقایسه کند.
بررسی انتقادات هگل از تجربه دینی شلایرماخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
287 - 309
حوزه های تخصصی:
تجربه دینی به عنوان یک نظریه به نسبت منسجم ، نخستین بار توسط شلایرماخر مطرح شد. او تجربه دینی را به «احساس وابستگی به امر مطلق» تعریف کرد. شلایرماخر گوهر دین را شهود و احساس می داند که بی نیاز از وساطت مفاهیم عقلی است. از جمله آثار و نتایج تجربه دینی شلایرماخر را می توان شخصی کردن عنصر اساسی دین ، ترویج رویکرد سلبی درباره شناخت ذات و صفات خدا ، در نظر گرفتن احساس به عنوان منبع شناخت و امکان حصول شناخت بی واسطه دانست. بر اساس نظر هگل ، محتوای دین و فلسفه یک چیز است و هر دو مراحلی از آگاهی روح هستند. به نظر وی تنها با اندیشه می توان به وجود خدا و ذات الهی پی برد. هگل با تکیه بر نظر خود مبنی بر عدم امکان آگاهی بی واسطه ، تجربه دینی و شهودگرایی شلایرماخر را نقد می کند و الهیات مبتنی بر احساس را ناتوان از توصیف و تبیین صحیح دین و خدا می داند . شاه بیت انتقادهای هگل بر تجربه دینی مورد نظر شلایرماخر عدم امکان شناخت بی واسطه و انتقاد به شخصی بودن عنصر دینی در تجربه دینی ، ناتوانی آن از شناخت ذات خدا ، عدم توجه به یگانگی قوای ذهنی و انتقاد از در نظر گرفتن احساس به عنوان منبع شناخت است.
تحلیل و بررسی مبانی و لوازم نظریه شناختاری علامه طباطبایی (ره) در زبان دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
223 - 247
حوزه های تخصصی:
فلسفه زبان یکی از مهم ترین مباحث در پژوهش های فلسفی و زبان دین نیز یکی از مباحث دامنه دار در فلسفه دین است. نظریات متعدد در حیطه زبان دین به دو گروه شناختاری (ناظر به واقع) و غیرشناختاری تقسیم می شوند. نظریه زبان دینی علامه طباطبایی، با تتبع در آثار وی، خصوصاً تفسیر المیزان، در شمار نظریات شناختاری قرار می گیرد، زیرا وی تمامی گزاره های دینی را ناظر به واقع و توصیف گر واقعیت می داند. او با قائل بودن به زبان عرف، البته با اندکی تفاوت با آن (زبان عرف خاص) و مجموع اصول اشتراک معنوی و تأویل و نظریه غائیت و کارکردگرایی در معانی صفات الهی، معتقد به حقیقی، عینی و قابل صدق و کذب بودن زبان دین است که اینجا نظریه وی زبان «عرفی ترکیبی» نامید شده است. وی با توجه به این اصول، معانی اسما و صفات الهی را همانند معانی صفات مخلوقات، البته با تفاوت تشکیکی می داند، البته در موضع دیگری با توجه به محدودیت ذهن در نفی حد و نقص از خداوند و شناخت او، به سمت «اثبات بلاتشبیه» پیش می رود، ولی آن را لازمه الهیات سلبی نمی داند، بلکه معتقد است که باید این معانی را به خدا نسبت داد، اما دانست که این معانی بدون نقص نیستند. وی خداوند را متصف به صفات کمالی ایجابی، سلبی و فعلی و مقیاس شناخت معانی صفات خداوند را دو اصل «اصالت وجود» و «اصل صدور» می داند. از لوازم نظریه وی می توان به عدم انسان وار انگاری خدا و همچنین نفی نظریات غیرشناختاری زبان دین اشاره کرد.
ریاضیات، هستی شناسیِ نیستی (نقدی بر هستی شناسی آلن بدیو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آلن بدیو، فیلسوف معاصر فرانسوی، به تبیین گونه ای هستی شناسی مبتنی بر مفهوم نیستی پرداخته است، چارچوبی هستی شناسانه موسوم به هستی شناسی تفریقی که از کثرتی محض سخن می گوید. داعیه بنیادین این قسم هستی شناسی را تز«ریاضیات هستی شناسی است»، تشکیل می دهد که به باور بدیو تنها از طریق نظریه مجموعه ها قابل تبیین است. او می کوشد تا به یاری ریاضیات، مفهوم واحد را به طور کامل از هستی شناسی کنار گذارد. در این مقاله پس از معرفی عناصر کلیدی هستی شناسی تفریقی و بررسی اجمالی ارتباط اصول موضوعه نظریه مجموعه ها با نیستی، هستی شناسی مبتنی بر نیستی وکثرت محض مورد بررسی و نقد قرار می گیرد.
تحلیل و نقد هوش مصنوعی در طبابت از منظر معرفت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خطای پزشکی امری اجتنابناپذیر در طبابت است که پدیدهای آسیبرسان است ودر مواردیباعث مرگ بیماران میشود. در سالیان گذشته تلاشهای بسیاری انجامشده تا هوشمصنوعی جایگزین پزشک شودکهتا حدممکن از خطاهای پزشکی اجتناب شود. سیستمهای هوشمند پزشکی سیستمهایی تشخیصی هستند که پس از شناسایی بیماری، پیشنهاد درمان به بیمار ارائه مینمایند. سیستمهای اولیه مانندMYClN و INTERNIST-I جهت مشاوره برای پزشکان طراحی شدند. اما علیرغم اینکه کارایی خوبی از خود نشان دادند، ندرتاً خارج از آزمایشگاههای تحقیقاتی بهکار گرفتهشدند. سیستمهایی که بعد از آن هم توسعهیافتند موفقیت کافی نیافتند تا جایی که علاقهمندی پژوهشگران در این حوزه کمکم رنگ باخت. عدمِتوجه به مسائل معرفتشناختی یکی از مهمترین موانعبرای رسیدن به موفقیت برای این سیستمها بودهاست. در این مقاله به منظور جستجوی این موانع ابتدا خطاهایشناختی در پزشکی که منجر به رویآوردن به هوشمصنوعی شده است معرفی شده و سپس معرفتشناسی پزشکی را مرور کردهایم. تعدادی از سیستمهای هوشمصنوعی در پزشکی با تأکید بر ساختارِ دانش آنها را مورد بررسی قرار دادیم. نهایتاًدلایل معرفتشناختی عدمموفقیت سیستمهای هوشمصنوعی در حوزه پزشکی تشریح شدهاند که عبارتند از پیشفرضهای نادرست در باب ماهیّت دانش، جداسازی دانش از استراتژیهای تصمیمگیری، عدمتوجه به معرفت ضمنی و جدا پنداشتن دانش از زمینه.
الهیات هنری یا الهیات هنر؟ (تحلیل انتقادی دیدگاه جورج پاتیسون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
571 - 587
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با روش تحلیلی - انتقادی به بررسی دیدگاه جورج پاتیسون در باب رابطه دین و هنر می پردازیم. پاتیسون تأملات خود را در مسیر آنچه مندرج می کند که خود الهیات هنر نامیده است. او به این نتیجه رسیده که هنر نه ابراز زیردست الهیات، بلکه نوعی نگرش زیبایی شناختی به جهان هستی است، نگرشی که ضمن پاسداشت گوهر زندگی، به رهاوردی معنوی منتهی خواهد شد. او نگاه مطلوب خود را بیش از کلیسا و الهیات رسمی مسیحی، در طریقت بودایی ذن جست وجو می کند و البته همزمان از رمانتیسم و اندیشه پست مدرن فاصله می گیرد. اما به نظر می رسد حاصل نظریات او نه الهیات هنر، بلکه رویکردی هنری به دین و تفسیری زیبایی شناختی از زندگی است که می توان آن را با تعبیر الهیات هنری متمایز کرد و اشکال های وارد بر آن را برشمرد.
تعریف دین در کلام و فلسفه دین و تعریف اقلی و اکثری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
375 - 397
حوزه های تخصصی:
دین چیست؟ به این پرسش از دو منظر درون دینی و برون دینی می توان پاسخ داد. نگاه اول دین حق را مطابق معیار درون دینی تعریف می کند و تعریف او جامع افراد نیست. اما تعریف دین در نگاه دوم باید جامع و مانع باشد. از آنجا که یافتن امر مشترکی در همه ادیان مشکل بوده، برخی برای تعریف دین سراغ شباهت خانوادگی رفته اند یا تعریف هایی ارائه داده اند که جامع و مانع نیست. سخن این نوشتار آن است که می توان تعریف مفهومی، و نه ماهوی، از دین ارائه داد. از آنجا که دین در مقابل الحاد قرار دارد، پس دین را می توان در تعریفی برون دینی به «اعتقاد به عالم برتر» یا به تعبیر قرآنی، «عالم غیب» تعریف کرد. اما از آنجا که ادیان موجود نوعشان منحصر در فردشان است، پس برای مثال اسلام را می توان در تعریفی کلامی به «برنامه خدا برای رستگاری انسان» تعریف کرد. رابطه این دو تعریف، اقل و اکثری و رابطه حق ناقص و حق کامل است.
توجیه ناپذیری الحاد ابن راوندی؛ مواضع معتزلیان در باب مذهب ابن راوندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
833 - 854
حوزه های تخصصی:
ابن راوندی متکلمی از معتزلیان شیعه شده در سده سوم هجری بوده که منابع کلامی و رجالی اهل سنت چهره سیاهی از وی ارائه کرده اند. خاستگاه عمده این گزارش ها به معتزلیان بازمی گردد. سؤال مطرح این است که چرا ابن راوندی این گونه مورد هجمه معتزلیان قرار گرفته است؟ آیا گرایش فلسفی و امامی شدن وی از یک سو و نوع نقدهای او بر آموزه های الهیاتی اعتزال از سوی دیگر در مواضع معتزلیان علیه وی مؤثر بوده است؟ فرضیه مطرح این است که علت این اتهامات و انتسابات را باید در تعاملات و تقابلات بین مذاهبی و جریان های فکری همان دوره بازکاوی کرد. در این مقاله تلاش می شود با بررسی و تحلیل گزارش های موجود در منابع شیعه و اهل سنت درباره ابن راوندی این فرضیه اثبات شود و به این نتیجه دست یابیم که علت تخریب شدید ابن راوندی توسط معتزلیان را باید در انتقادهای تند و نسبت هایی که وی در دو حوزه توحید و عدل به بزرگان معتزلی داده است، در کنار گرایش های فلسفی وی رصد کرد.
بازی تقلید، اعتراض لاولیس و صورت بندی چامسکی از مسئله دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آزمایش ذهنی بازی تقلید، آلن تورینگ استدلال می کند که می توان هوشمندی را به هر ماشینی که این آزمون را با موفقیت از سر بگذراند، نسبت داد. یک اعتراض به معیار تورینگ، اعتراض لاولیس یا اعتراض مشهور به اراده آزاد است. این اعتراض بیان می کند ماشین هیچگاه نمی تواند فراتر از انتظار برنامه نویسش عمل کند و در نتیجه هیچ گاه هوشمند نخواهد بود. در این مقاله، ابتدا این اعتراض را در صورت کلاسیک آن بررسی و پاسخ تورینگ به آن را ارزیابی خواهیم کرد و نشان خواهیم داد، پاسخ وی به اعتراض لاولیس صحیح به نظر می رسد. در ادامه، این اعتراض را با توجه به مباحث چامسکی درباره وجه تولید زبانی که وی از آن تحت عنوان مسا له دکارت یاد می کند، بازتقریر م یکنیم. بازتقریر زبانی اعتراض لاولیس نشان می دهد که برخلاف نتیجه گیری اولیه تورینگ، برای رسیدن به ماشین هوشمند تنها پیشرفت های تکنولوژیک راهگشا نخواهد بود، چرا که هنوز پاسخ نظری روشنی به مسئله دکارت وجود ندارد.
آنارشیزم معرفت شناختی یا بازسازی عقلانیتی جدید تأملی انتقادی در باب آرای پاول فایرابند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فایرابند در راستای دغدغه های فرهنگی و صیانت از سنت های مختلف اجتماعی، بر عقلانیت علم جدید م یشورد و ضمن نقد آن بر اصل "همه چیز ممکن است " تاکید می کند و آزادی فردی را مقدم بر حقیقت می شمارد. فایرابند با انکار جایگاه مطلق حقیقت، می کوشد راهی برای تکثرگرایی فرهنگی بیابد و علم را از تنها مرجع تعیین صحت و سقم پدیده ها خارج کند. در این مقاله کوشش م ی شود نشان داده شود که فایرابند بعد از نقد عقلانیت علمی، بر خلاف ادعای خود، عملا عقلانیت جدیدی را بنیان می نهد که هدف آن آزادی بوده و همچنین روش و سنت خاص خود را دارد و البته در عین اینکه در رویکرد خود واجد تعارضات و ابهاماتی است، دلیلی در باب رجحان عقلانیت خود بر سایر عقلانیت های موجود ارایه نم یدهد. نوآوری مقاله در این است که فایرابند عملا آنارشیست معرف ت شناختی نیست بلکه واجد عقلانیت خاص خودشمی باشد.
دیدگاه جامعه محور و امکان پیروی از قاعده به نحو خصوصی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سائول کریپکی، در کتاب قواعد و زبان خصوصی از نظر ویتگنشتاین، تفسیری خاص و نسبتاً رادیکال از بحث پیروی از قاعده ویتگنشتاینرا ارائه می دهد که بر اساس آن تمامی زبان و مفهوم سازی های آن ناممکن ودر واقع غیرقابل فهم می شود. یکی از نتایج این تفسیر، دیدگاهی معروف به «دیدگاه جامعه محور» است که معتقد به ضرورتا اجتماعی بودن زبان بوده است و در نوک پیکان حمله به ایده زبان خصوصی و مدل خصوصیِ پیروی از قاعده قرار دارد. بر اساس این دیدگاه، پیروی از قاعده و لذا زبان پدیده ای اجتماعی است و در نتیجه کروزوی از بدو تولد تک افتاده ای که بتواند سخن گفته و از قواعد پیروی کند، نمی تواند وجود داشته باشد. این دیدگاه، با توجه به وجود متونی در آثار ویتگنشتاین که به نظر می رسد مؤیّد امکان پیروی خصوصی از قواعد هستند، موجب نزاعی تاریخی میان مفسران ویتگنشتاین شده است. در این نوشته تلاش خواهیم کرد تا با استناد به نوشته های خود ویتگنشتاین، اصطلاحات به کار رفته میان مدافعان و مخالفان این دیدگاه را روشن کنیم ساخته و از این طریق به دید روشن تری نسبت به دیدگاه های ویتگنشتاین متأخر دست یابیم.