فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۱٬۸۳۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش بازداری پاسخ در پیش بینی علائم اختلالات رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدائی باواسطه گری سبک های فرزند پروری بود. روش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. در این پژوهش 150 دانش آموز کم توان ذهنی آموزش پذیر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از مدارس تبریز انتخاب شدند. سپس، پرسشنامه های سیاهه رفتاری کودک (CBCL) و سبک های فرزند پروری بامیرند توسط والدین تکمیل گردید و آزمون نوروسایکولوژیک ریسک پذیری برو-نرو-برو به صورت کامپیوتری توسط آزمودنی ها انجام شد. همچنین دادهای گرداوری شده با روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد بین بازداری پاسخ با علائم اختلالات رفتاری و همچنین بین سبک فرزند پروری مقتدرانه با علائم اختلالات رفتاری رابطه منفی و معنادار وجود دارد (001/0P<). همچنین نتایج نشان داد که اکثر والدین دارای سبک فرزند پروری مقتدرانه (1/79%) بودند. علاوه بر این نتایج معادلات ساختاری PLS نشان که بازداری پاسخ و سبک فرزند پروری مقتدرانه توانایی پیش بینی علائم اختلالات رفتاری را دارند (001/0 P<). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه از نقش بازداری پاسخ و سبک فرزند پروری مقتدرانه در علائم اختلالات رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر حکایت دارد. واژهای کلیدی: بازداری پاسخ، اختلالات رفتاری، کم توان ذهنی، سبک های فرزند پروری
تأثیرآموزش نظریه ذهن بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان پسر با ناتوانی یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش نظریه ذهن بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از توع طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان پسر با ناتوانی یادگیری شهر شیراز بودند. نمونه مورد مطالعه شامل 30 نفر از دانش آموزان پسر مبتلا به ناتوانی یادگیری در دامنه سنی10تا 11 سال شهر شیراز بودند که از بین آنان نمونه ای به حجم 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در دوگروه آزمایش (15نفر) و گواه (15 نفر) به صورت تصادفی گمارش شدند. گروه آزمایش آموزش نظریه ذهن را در 24 جلسه 45 دقیقه ای دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشتامه عصب شناختی کولیج (2002) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که میانگین نمرات کارکردهای اجرایی و خرده مقیاس-های (تصمیم گیری -برنامه ریزی، سازمان دهی و بازداری) در گروه آزمایش به طور معناداری افزایش یافته است (001/0>P). براساس نتایج پژوهش حاضر می توان گفت از آنجا که بخش عمده ای از دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری در کارکردهای اجرایی دچار نارسایی هستند، بنابراین آموزش نظریه ذهن می تواند به عنوان یکی از شیوه های مکمل شیوه های دیگر در این دانش آموزان به کار رود.
اثربخشی روش دوساهو بر عملکردهای اجرایی، انعطاف پذیری ذهنی و نظریه ذهن در کودکان اتیستیک با عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین میزان اثربخشی روش دوساهو بر عملکردهای اجرایی، انعطاف پذیری ذهنی و نظریه ذهن در کودکان اتیستیک با عملکرد بالا شهرستان بهبهان بود. تعداد آزمودنی ها 10 کودک اتیستیک با عملکرد بالا بود که با روش نمونه گیری در دسترس از جامعه مذکور انتخاب و به صورت تصادفی ساده به دو گروه آزمایش (5 نفر) و گروه کنترل (5 نفر) تقسیم شدند. طرح پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزار اندازه گیری، مقیاس درجه بندی اتیسم گیلیام GARS (1995)، پرسشنامه رتبه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی BRIEF (2000)، آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین WCST (1948) و مقیاس نظریه ذهن (1999) بود. برای انجام مداخله، ابتدا از هر دو گروه آزمایش و کنترل پیش آزمون گرفته شد. گروه آزمایش در طی 12 جلسه 60 دقیقه ای مداخلات را دریافت کردند. سپس از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد و پس از یک ماه مرحله پیگیری انجام گرفت. برای تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس یک راهه (آنکوا) استفاده شد. نتایج نشان داد روش دوساهو بر کارکردهای اجرایی، انعطاف پذیری ذهنی و نظریه ذهن کودکان اتیستیک با عملکرد بالا اثربخش است و این نتیجه تا مرحله پیگیری نیز ادامه داشت.
ارزیابی مهارت های شنیداری کودکان ناشنوا/کم شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: بخش یکپارچه هر برنامه جامع تربیت شنوایی ارزیابی جداگانه مهارت های شنیداری کودک است. به علاوه، بیشتر درمانگران تمایل دارند توانایی درک شنیداری دانش آموزان خود را به شیو ه ی رسمی تر و یکسان تری ارزیابی کنند تا با مقایسه ی این ارزیابی ها بتوانند آنها را جهت فعالیت های ارتباطی، در دسته های تازه ای قرار دهند. نتیجه گیری : در خردسالان به دلیل محدودیت رشد شناختی و اندامی، ارزیابی و مشاهده غیررسمی دارای اهمیت زیادی است. در کودکان بزرگتر، عموماً ارزیابی رسمی تر درک کلی توانایی های گفتار امکان پذیر است. آزمون های درک شنیداری متنوعی در دسترس اند تا نیازهای خاص هر کودک به طور مناسبی برآورده شود. در این مقاله به مرور اجمالی برخی از آزمون های ارزیابی ادراک گفتار در کودکان ناشنوا/کم شنوا (آزمون توانا، آزمون لینگ، آزمون مدرّس) پرداخته شده است.
ارزشیابی برنامه ی درسی علوم تجربی پایه ششم دانش آموزان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: ارزشیابی برنامه ی درسی دانش آموزان کم توان ذهنی در جهت چگونگی نیل به اهداف از پیش تعیین شده و اثربخشی برنامه های درسی ضروری است. در این راستا هدف پژوهش حاضر ارزشیابی برنامه درسی علوم تجربی پایه ششم دانش آموزان کم توان ذهنی در شهرستان ارومیه است. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پیمایشی و جامعه آماری را کلیه معلمان و مدیران مدارس دوره ابتدایی مدارس استثنایی در پایه ششم ابتدایی شهرستان ارومیه تشکیل می دادند که تعداد کل آنها 30 نفر بودند که به دلیل حجم کم جامعه از روش سرشماری (انتخاب کل جامعه) به عنوان نمونه آماری استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته برخواسته از سوال های پژوهش بود که روایی آن توسط خبرگان حوزه برنامه درسی کودکان استثنایی تایید و پایایی نیز با محاسبه آلفای کرانباخ (86/0) به دست آمد. برای تحلیل داده ها از محاسبه فراوانی، درصد و روش وزن دهی و ارزش گذاری استفاده شد. یافته ها: تحلیل دیدگاه های معلمان و مدیران مدارس دوره ابتدایی مدارس استثنایی نشان داد که کیفیت عناصر برنامه درسی ارزیابی شده در مقوله شفافیت اهداف، کفایت محتوا، محیط و زمان آموزشی تخصیص یافته در وضعیت مطلوبی قرار دارند. اما عنصر صلاحیت حرفه ای معلمان با میانگین 66/2 در وضعیت پایین تر و نامطلوبی نسبت به میانگین قرار داشت. نتیجه گیری: پژوهش حاضر می تواند گامی در توجه به مسائل آموزشی و برنامه های درسی فراگیران کم توان ذهنی در حیطه دبستانی باشد، و ضرورت توجه ویژه در جهت به کارگیری معلمان متخصص و علاقه مند و برگزاری کارگاه های آموزشی جهت بازآموزی معلمان را یادآوری می کند.
بررسی پایایی و روایی نسخه فارسی مقیاس کیفیت زندگی خانوادگی در خانواده های با کودکان طیف اتیسم، نقص توجه- بیش فعالی و ناتوانی ذهنی و غیررشدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: کیفیت زندگی خانوادگی حدی است که خانواده ها نیازهایشان برآورده می شوند، اعضای خانواده از زندگی با هم لذت می برند، و اعضای خانواده فرصتهایی برای انجام فعالیتهای که برای آنها مهم است دارند. این پژوهش با هدف بررسی ساختار عاملی اکتشافی مقیاس کیفیت زندگی خانوادگی مرکز بیچ بر روی خانواده های با کودکان طیف درخود مانده (اوتیسم) شهر اهواز صورت گرفت. روش: این پژوهش روانسنجی از نوع مطالعات روش شناسی بود. 93 خانواده (46 خانواده از مرکز گلشن و 47 خانواده از مرکز نهال) با کودکان طیف اتیسم به روش نمونه گیری مبتنی بر هدف و بر اساس ملاک های ورود انتخاب شدند و مقیاس کیفیت زندگی خانوادگی مرکز بیچ را تکمیل نمودند. داده ها به روش تحلیل عاملی اکتشافی و با استفاده از نرم افزار آماری 21- SPSS تحلیل شدند. نتایج: نتایج به روش تحلیل عاملی اکتشافی پنج عامل تعاملات خانوادگی، والدگری، بهزیستی عاطفی، بهزیستی فیزیکی-جسمانی و حمایت مرتبط با ناتوانی را شناسایی کرد. ضرایب آلفای کرونباخ کل مقیاس 85/0 و برای عامل های اول تا پنجم به ترتیب 91/0 تا 96/0؛ ضرایب همبستگی بین هر یک از ماده های مقیاس و نمره کل از 22/0 تا 58/0 (01/0 > p ) و ضرایب روایی همگرای این مقیاس یا مقیاس های منابع خانوادگی 54/0 (001/0 > p ) و عملکرد خانواده آپگار 73/0 (001/0 > p ) بدست آمدند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پایایی و روایی بدست آمده امی توان نتیجه گرفت که مقیاس کیفیت زندگی خانوادگی در فعالیت های پژوهشی و مشاوره ای برای خانواده های کودکان با مشکلات طیف اتیسم کاربرد پذیر است.
نقش میزان پرخاشگری و خود دلسوزی در بخشایش مادریاران مراکز توانبخشی افراد کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: همواره با توجه به آنکه وجهی از انسان ها هیجان و درک اجتماعی می باشد، بنابراین می توان در بسیاری از تصمیم ها، رویدادها نقش این ویژگی بسیار بارز باشد، مخصوصا در شرایط ارتباطی با افراد کم توان ذهنی که در وضعیت مراتب نامناسب تری به تناسب یک فرد عادی هستند، با عنایت به مطلب فوق هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میزان پرخاش گری و خود دلسوزی در بخشایش مادریاران مراکز توانبخشی افراد کم توان ذهنی است. روش:روش انجام این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی 415 مادریار مراکز توانبخشی افراد کم توان ذهنی سطح استان گلستان تشکیل دادند و با توجه به طرح پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 230 نمونه انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات به صورت فردی و در مراکز انجام گردید. در این پژوهش از پرسشنامه مقیاس بخشودگی احتشام زاده و همکاران (1389)، پرسشنامه پرخاش گری ( AGQ ) و پرسشنامه خود دلسوزی فرم بلند ( SCS-LF ) استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن است که در مجموع بین تمامی خرده مقیاس های میزان خشم با بخشایش گری همبستگی معکوس و بین خرده مقیاس های خودشفقتی با بخشایش گری همبستگی مستقیم معناداری وجود دارند، همچنین مولفه ی انزوا (19/0)، احساس مشترک انسانی (30/0)، مهربانی با خود (32/0) وکینه توزی (34/0) توان پیش بینی بخشایشگری را دارا می باشند. نتیجه گیری: به طور کلی بخشایش گری تحت تاثیر مولفه های هیجانی می باشد و تلویحات کاربردی بسیاری در حیطه های درمانی و آموزشی در مراکز نگهداری کودکان کم توان ذهنی می تواند داشته باشد.
اثربخشی هنردرمانی بر مهارت های اجتماعی_ارتباطی، تنظیم هیجان و انعطاف پذیری رفتاری در کودکان مبتلا به اختلال های طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضربا هدف تعیین اثربخشی هنردرمانی بر مهارت های اجتماعی_ ارتباطی، تنظیم هیجان و انعطاف پذیری رفتاری در کودکان مبتلا به اختلال های طیف اتیسم انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کودکان 6 تا 12 ساله مبتلا به اختلال های طیف اتیسم شهر زنجان بود. نمونه شامل 26 کودک بود که به روش در درسترس انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند (هر گروه 13 نفر). ابزار پژوهش پرسشنامه نیمرخ مهارت های اجتماعی اتیسم اسکات بلینی، سیاهه تنظیم هیجان شیلدز و سیچتی و خرده مقیاس رفتار محدود و تکراری مقیاس رتبه بندی گیلیام- ویرایش دوم بود. گروه آزمایش در طی 44 جلسه به مدت چهار ماه تحت هنردرمانی که از برنامه مداخله هنر درمانی برای کودکان و نوجوانان درخودمانده جنیفر بت سیلورز (2008) الگوبرداری شده بود، قرارگرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر آمار توصیفی از آمار استنباطی تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که هنردرمانی بر مهارت های اجتماعی_ ارتباطی و مؤلفه های آن و مؤلفه های تنظیم هیجان و بی ثباتی/منفی گرایی و همچنین انعطاف پذیری رفتاری تأثیر مطلوب داشته است، بدین معنی که برنامه مداخله ای باعث بهبود مهارت های اجتماعی_ ارتباطی، تنظیم هیجان و انعطاف پذیری شد. در نتیجه بنا بر یافته های حاصل از این پژوهش، می توان از هنردرمانی به عنوان یک روش مکمل درمانی جهت بهبود مهارت های اجتماعی_ ارتباطی، تنظیم هیجان و انعطاف پذیری رفتاری در کودکان مبتلا به اختلال های طیف اتیسم بهره برد.
برنامه سان-رایز (SRP) برای کودکان با اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال طیف اُتیسم ( ASD ) یکی از اختلال های عصبی رشدی که مسائل و مشکلات بسیاری در زمینه مهارت های اجتماعی و ارتباطی برای کودکان به همراه دارد. برای مقابله با مشکلات کودکان، روش های مختلف بر مبنای جهت گیری های متفاوت ابداع شده است. پژوهش مروری حاضر با هدف معرفی برنامه سان-رایز ( SRP ) برای کودکان با اختلال طیف اُتیسم انجام گرفته است. این برنامه بر مبنای تحلیل رفتار کاربردی ( ABA ) تدوین شده است، اما تفاوت های قابل ملاحظه ای با آن دارد. برنامه سان-رایز ( SRP ) جزء مداخلات فشرده به شمار می رود که 5 روز در هفته (40 ساعت) اجرا می شود. در این برنامه به والدین آموخته می شود تا به فرزند خود عشق بورزند، به او احترام بگذارند و او را «آنچنان که هست» بپذیرند، تا از طریق این پذیرش، فرزند خود را به برقراری ارتباط دو جانبه در محیط آرام بخش خانه تشویق کنند. نتیجه گیری: یافته های پژوهشی نیز ثابت کرده اند که این برنامه، مهارت های ارتباطی و اجتماعی کودکان با اختلال طیف اُتیسم را بهبود می بخشد.
اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری مادران دارای کودک کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری مادران دارای کودک کم توان ذهنی بود. روش پژوهش نیمه تجربی از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی مادران دارای کودک کم توان ذهنی بودند که فرزندانشان در مدارس استثنایی شهرستان دزفول در سال تحصیلی 96-1395 به تحصیل اشتغال داشتند. از جامعه فوق تعداد 30 نفر از مادران دارای کودک کم توان ذهنی به روش تصادفی خوشه ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش طی 10 جلسه نوددقیقه ای، (هر هفته دو جلسه) درمان گروهی را دریافت کردند. ابزار پژوهش شامل مقیاس تاب آوری فرایبورگ (2003) بود. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد بین دو گروه آزمایش و کنترل در تاب آوری تفاوت معناداری وجود دارد. با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد روشی کارآمد در افزایش تاب آوری در مادران دارای کودک کم توان ذهنی است
اثربخشی برنامه اوقات فراغت عرش بر حافظه کاری، ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کم توانی ذهنی تمام جنبه های زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد در حالی که استفاده از برنامه اوقات فراغت با نتایج مؤثری همراه است. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی برنامه اوقات فراغت عرش بر حافظه کاری، ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی بود. این پژوهش، یک مطالعه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. در این پژوهش 30 دختر کم توان ذهنی که به روش نمونه گیری تصادفی از مدارس استثنایی شهر اصفهان انتخاب شده بودند، شرکت داشتند. آزمودنی ها به دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش، برنامه اوقات فراغت عرش را در 16 جلسه دریافت کردند، در حالی که به گروه کنترل این آموزش ارائه نشد. ابزارهای پژوهش، مجموعه آزمون حافظه کاری برای کودکان (1396)، آزمون هوشی وکسلر کودکان (2003) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی (1990) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که برنامه اوقات فراغت عرش بر حافظه کاری، ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی آزمودنی ها تاثیر معناداری معناداری داشت (0/001>p). بر اساس یافته ها، برنامه اوقات فراغت عرش حافظه کاری، ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی را بهبود بخشید. بنابراین، می توان از این برنامه به منظور ارتقای حافظه کاری، ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی چنین دانش آموزانی بهره برد و برنامه ریزی برای استفاده از برنامه اوقات فراغت عرش برای آنها اهمیت ویژه ای دارد.
رابطه مهارت های زبانی و مهارت های اجتماعی در کودکان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : اکتساب زبان یکی از مهم ترین مؤلفه های رشد است که تعامل اجتماعی نقش بنیادی را در این فرایند ایفا می کند. نتایج پژوهش های صورت گرفته در این زمینه حاکی از آن است که مهارت های زبانی و مهارت های اجتماعی ارتباط نیرومندی با هم دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه مهارت های زبانی و مهارت های اجتماعی در کودکان نارساخوان بود. روش : روش پژوهش توصیفی-همبستگی است. نمونه شامل 60 کودک با تشخیص اختلال نارساخوانی بود که به صورت نمونه گیری در دسترس از مراکز اختلالات یادگیری شهر سنندج انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون رشد زبان ( TOLD-P:3 ) و پرسشنامه مهارت های اجتماعی ( SSRS ) فرم والدین بود. داده ها با استفاده از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها : نتایج نشان داد ارتباط مثبت و معناداری بین مهارت های زبانی و مهارت های اجتماعی در این کودکان وجود دارد. نتیجه گیری : نتایج حاکی از آن است که یک تعامل دوسویه بین مهارت های زبانی و مهارت های اجتماعی در جریان تحول وجود دارد و با ارائه برنامه های آموزشی-تربیتی مقتضی می توان نسبت به ارتقاء سطح این مهارت ها در کودکان به ویژه کودکان نارساخوان اقدام کرد.
بررسی اثربخشی برنامه ایمن سازی روانی بر کفایت اجتماعی افراد با فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه ایمن سازی روانی بر کفایت اجتماعی افراد با فلج مغزی در شهر تهران انجام شده است. روش: پژوهش حاضر، یک مطالعه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را نوجوانان با فلج مغزی 16 تا 18 ساله تشکیل دادند. برای انتخاب آزمودنی ها از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد، به طوری که در این پژوهش 30 نوجوان با فلج مغزی شرکت داشتند. آنها از لحاظ اقتصادی و اجتماعی در سطح متوسطی قرار داشتند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه 15 نفری تقسیم شدند و در یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی، برنامه ایمن سازی روانی را در 10 جلسه دریافت کردند در حالی که به گروه کنترل این آموزش ارائه نشد. ابزار استفاده شده در این پژوهش پرسشنامه کفایت اجتماعی بود. اطلاعات جمع آوری شده از طریق آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری با استفاده از نسخه 22 نرم افزار بسته آماری در علوم اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که در مرحله بعد از مداخله، میانگین نمرات کفایت اجتماعی گروه آزمایش به طور معناداری بیشتتر از گروه کنترل بود (001/0 P< ). نتیجه گیری: برنامه ایمن سازی روانی باعث بهبود کفایت اجتماعی افراد با فلج مغزی شد. بنابراین توجه به متغیرهایی از جمله کفایت اجتماعی ضروری است و برنامه ریزی برای ارائه آموزش ایمن سازی روانی به این گروه از افراد اهمیت ویژه ای دارد.
تأثیرتمرینات یکپارچگی حسی حرکتی بر کاهش رفتار کلیشه ای در کودکان مبتلابه اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر تمرینات یکپارچگی حسی حرکتی بر کاهش رفتار کلیشه ای کودکان اختلال طیف اتیسم انجام شد. روش: روش پژوهش تک آزمودنی از نوع طرح A-B با پیگیری بود. نمونه مطالعه شده شامل 4 کودک پسر مبتلابه اختلال طیف اتیسم بود که به روش نمونه گیری غیر تصادفی از نوع هدفمند، انتخاب شدند و طی 21 جلسه تحت درمان یکپارچگی حسی حرکتی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس گارز استفاده شد. داده ها با استفاده از نمودار تحلیل چشمی و آزمون اندازه اثر کوهن تحلیل شد. یافته ها: نتایج نمودارهای چشمی برای متغیر رفتار کلیشه ای و علائم کلی اتیسم، حاکی از تأثیر درمان یکپارچگی حسی حرکتی بر علائم اتیسم کودکان بود. نتایج بررسی تغییرات ایجادشده از طریق اندازه اثر کوهن، حاکی از بالا بودن سطح اندازه اثر درمان یکپارچگی حسی حرکتی در بهبود رفتار کلیشه ای و علائم کلی اتیسم برای هر چهار آزمودنی بود، فقط اندازه اثر یکی از آزمودنی ها در مرحله درمان –پیگیری، متوسط نشان داده شد؛ بنابراین می توان گفت که درمان یکپارچگی حسی حرکتی در بهبود علائم کلی اتیسم و کاهش رفتار کلیشه ای کودکان طیف اتیسم مؤثر است. نتیجه گیری: از نتایج پژوهش حاضر می توان در راستای برنامه ریزی درمانی و مداخلات بالینی به منظور کاهش و درمان علائم اتیسم کودکان استفاده کرد.
مروری بر آسیب های گفتاری و زبانی در کودکان مبتلا به فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی چارچوب علمی تحقیقات مرتبط با آسیب های زبانی، گفتاری، و ارتباطی کودکان فلج مغزی و همچنین انجام یک جمع بندی مطلوب و ارائه مناسب تر اطلاعات از تحقیقات و مطالعات صورت گرفته پیشین است. روش: در این مطالعه جست و جوی منابع به صورت کتابخانه ای و بررسی سایت های اینترنتی مرتبط و معتبر انجام شده است. کتاب ها، مقاله ها و پایان نامه ها نیز ملاحظه شده است. یافته ها: گفتارفلجی از تبعات ابتلا به فلج مغزی در این کودکان است که بر اساس شدت آسیب نورولوژیکی ایجاد می شود. میزان گفتارفلجی در کودکان مختلف، متفاوت است. برخی از این کودکان علاوه بر آسیب های گفتاری به دلیل آسیب های ساختاری یا عصب شناختی، علایم اختلال بلع یا آبریزش دهان نیز نشان می دهند. معمولاً این کودکان آسیب های زبانی (هم درکی هم بیانی) نیز نشان می دهند که با توجه به شدت فلج مغزی، میزان آسیب زبانی نیز متفاوت است. نتیجه گیری: با توجه به وسعت آسیب در فلج مغزی و درگیری مسیرهای عصب شناختی لازم است که در برنامه درمانی این کودکان به جنبه های مختلف از جمله حس، حرکت، شناخت، زبان، گفتار، ارتباط، عواطف و مسایل روان شناختی توجه شود. طبیعی است که بهبود این کودکان نتیجه همکاری همه جانبه گروه درمانی شامل متخصصان توانبخشی، خانواده و اولیای مدرسه خواهد بود.
مؤلفه های زبان شناختی در ناتوانی های یادگیری با تمرکز بر اختلال خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: رایج ترین و مهم ترین اختلال یادگیری، اختلال خواندن است. خواندن زیربنای همه انواع یادگیری است و کودکانی که در خواندن ضعیف هستند، گروهی بسیار آسیب پذیر در یادگیری دروس مختلف در تمامی سال های تحصیلی و پس از آن هستند که این امر موجب می شود در تحصیل پیشرفت ناچیزی داشته باشند. نتیجه گیری: خواندن یکی از نظام های زبان و زیرمجموعه توانایی های زبانی است و مشکلات زبان شناختی هسته اصلی این اختلال را تشکیل می دهد، لذا ضروری است که درمانگران این حوزه، به منظور طراحی برنامه های مداخله ای مؤثر، فعالیت هایی را مدنظر قرار دهند که ضمن ایجاد فرصت برای تمرین و یادگیری فعال در زمینه خواندن، مؤلفه های زبان شناختی خواندن را نیز تحریک و تقویت نمایند.
از محرومیت تا توانمندی ناشنوایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: این مقاله مروری بر تاریخچه ناشنوایان و زبان آنها دارد تا جایگاه افراد ناشنوا در جهان و به دنبال آن در ایران مشخص گردد. مطالعه و بررسی ناشنوایان در ابعاد مختلف، به نوبه خود، به شناخت واهمیت زبانِ اشاره منتهی می شود. ناشنوایان در طول تاریخ با دو دیدگاه و تفکرِ متفاوت مورد بررسی قرار گرفته اند: دیدگاه پزشکی که ناشنوا را عقب مانده و دارای نقص حواس می داند و دیدگاه جامعه شناسی که ناشنوا را موجودی اجتماعی می داند که مانند هر قوم و ملتی زبان و فرهنگ خاص خود را دارد. دیدگاه اول منجر به حرکت گفتاری/شفاهی و ایجاد روش هایی مانند تلفیقی شد و دیدگاه دوم باعث پدید آمدن حرکت زبان اشاره/دستی گردید. پیامد نظر اول انزوا و گوشه گیری ناشنوایان و نابودی تعداد زیادی زبان اشاره در دنیا شد و نتیجه دیدگاه دوم تحقیق و پژوهشِ زبانی و بروز توانمندی های ناشنوایان شد که به نوبه خود به پیشرفت جامعه ناشنوا و سپس جامعه جهانی منتهی گشت. زبان اشاره همانند زبان های گفتاری یک زبان کامل است و از همه عناصر زبانی موجود در زبان های گفتاری برخوردار است. این زبان نیز دارای گویش و لهجه های فراوانی می باشد. نتیجه گیری: افراد ناشنوا به دلیل استفاده از زبان اشاره از حس دیداری بالایی برخوردار هستند و همین امر باعث شده دارای خلاقیت ها و توانمندی های ادراکی و فرهنگی منحصر به فردی باشند که می تواند به توسعه علوم در زمینه های مختلف منجر گردد. در این مقاله توضیح بیشتری در این زمینه ارائه شده است.
طراحی و اعتباریابی الگوی آموزشی محیط یادگیری غنی شده با شبکه های اجتماعی مجازی برای دانش آموزان با آسیب شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی مولفه ها و چارچوب الگوی آموزشیمحیط یادگیری غنی شده با شبکه های اجتماعی مجازی برای دانش آموزان با آسیب شنوایی و اعتباریابی درونی آن است. روش این پژوهش آمیخته، از نوع طرح اکتشافی است. در بخش کیفی برای به دست آوردن الگوی طراحی آموزشی، از تحلیل محتوای استقرایی و در بخش کمی برای اعتباریابی درونی از نظر متخصصان به روش پیمایشی پرسشنامه ای استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی متخصصین مرتبط با موضوع، اسناد و منابع مکتوب و الکترونیکی از پایگاه های داخلی و خارجی، و در بخش کمی متخصصین در حوزه تکنولوژی آموزشی و آموزش ویژه بود. انتخاب نمونه ها در هر دو بخش به صورت هدفمند و در بخش کیفی جهت مصاحبه 39 نفر از متخصصین و کارشناسان و در بخش کمی 34 نفر از متخصصین در دانشگاه های و موسسات مختلف کشور ایران، استرالیا و آمریکا بودند.جمع آوری داده ها در بخش کیفی با استفاده مصاحبه نیمه ساختار یافته و تحلیل محتوا از اسناد و پایگاه های اطلاعاتی داخلی و خارجی، و در بخش کمی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته انجام گرفته است. تجزیه و تحلیل داده های حاصل از مصاحبه کیفی نیز با استفاده از روش تحلیل محتوای استقراییو در بخش کمی با استفاده روش های آماری توصیفی و استنباطی انجام شده است. طبق تحلیل محتوای انجام شده، هفت طبقه درگیر شدن، تعامل، بازخورد، محتوا، منابع، ارزشیابی و پشتیبانی به دست آمد. همچنین 24 زیر مؤلفه برای طبقه های اصلی استخراج شدند. پس از تحلیل محتوا و استخراج کدها، مؤلفه ها و زیر مؤلفه ها در قالب الگو ارائه گردید. نتایج حاصله از اعتباریابی درونی بر اساس نظر متخصصان نشان داده است که الگوی آموزشی ارائه شده از اعتبار درونی بالایی برخوردار است و اثربخشی لازم را برای آموزش به دانش آموزان با آسیب شنوایی دارد
رشد و فراگیری زبان در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: فراگیری زبان روندی طبیعی رشد و منحصر به انسان خردمند است که بر اساس آن کودک زبان مادری خود را به عنوان زبان اول فرامی گیرد. ساده ترین نظریه رشد زبان آن است که کودکان زبان را از راه تقلید زبان بزرگسالان می آموزند. احتمال دیگر آن است که کودکان زبان را از راه شرطی سازی فرا گیرند. چامسکی فرضیه ذاتی بودن زبان را پیشنهاد کرد. پیاژه اعتقاد داشت زبان فرآیندی شناختی و محصول رشد هوش عمومی است. به نظر ویگوتسکی اگرچه کودکان پایه های شناختی ذاتی برای فراگیری زبان دارند رشد زبان برای بیان کارکردها است. سرانجام آن که پیوندگرایان بر این باور هستند کودکان بدون حتی فهمیدن قواعد یا حتی بدون وجود قواعد زبان را فرامی گیرند. نتیجه گیری: اگرچه پژوهش های زیادی انجام شده هنوز دقیقاً مشخص نیست کودکان چگونه در شاهکار قابل توجه فراگیری زبان موفق می شوند. برخی تلاش ها برای مرتبط کردن رشد زبانی و شناختی با استفاده از مراحل پیاژه ای ناموفق بوده. پیشرفت های عمده ای در درک رشد زبانی و شناختی رخ داده اما این پیشرفت ها رابطه نزدیکی را نشان نداده اند. با توجه به وضعیت دانش امروز، انتخاب قاطعانه از نظریه های مختلف امکان پذیر نیست. منطقی به نظر می رسد که ترکیبی از مهارت های تقلیدی، ابزار فراگیری فطری زبان، رشد شناختی و تعاملات ارتباط اجتماعی به رشد زبان کمک کنند. این مقاله مروری است بر نظریه های رشد و فراگیری زبان در کودکان.
کودکان با اختلال یادگیری ویژه: شناسایی، ارزیابی و رهنمودهایی برای معلمان و والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: در جدیدترین تعریف اختلال یادگیری ویژه که در سال 2013 توسط انجمن روان پزشکی آمریکا در ویرایش پنجم راهنمای آماری و تشخیصی اختلال های روانی به عمل آمده، اختلال یادگیری ویژه به عنوان یک اختلال رشدی عصب مطرح شده که بر یادگیری تأثیر می گذارد. در این ویرایش اصطلاح ناتوانی یادگیری به اختلال یادگیری ویژه تغییر نام یافته است. رویکردهای شناسایی اختلال یادگیری ویژه در حال تغییر است و در حقیقت، شامل رویکرد اندازه گیری مبتنی بر برنامه درسی، الگوی پژوهش محورِ جایگزین، رویکرد تمایز میان هوشبهر و پیشرفت تحصیلی، و رویکرد پاسخ به مداخله می شود. ملاک تشخیصیِ ناهماهنگی بهره هوشی و پیشرفت تحصیلی به علت تأخیر در شناسایی، الگوی «انتظار به سوی شکست» نامیده و حذف شده و از طرف دیگر، رویکرد پاسخ به مداخله جایگزین آن شده است. مراحل شناسایی دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه برای آموزش ویژه نیز شامل یافتن کودک، ارجاع، ارزیابی و تعیین واجد شرایط بودن برای آموزش ویژه می شود. نتیجه گیری: در پایان، رهنمودهایی برای معلمان و والدین ارائه شده است. انتظار می رود که به رویکردهای شناسایی و مراحل آن و همچنین راهنمایی معلمان و والدین توجه ویژه ای شود.