فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۱٬۸۳۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر باهدف مقایسه رضایت زناشویی، اتحاد بین والدین و فرسودگی والدینی در پدران و مادران بدون و دارای فرزند (ان) با آسیب بینایی انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع پس رویدادی بود. جامعه آماری پژوهش را چهار گروه از والدین دارای فرزند بدون آسیب بینایی و با آسیب بینایی (در سه گروه دارای یک فرزند، دو فرزند و بیش از دو فرزند) ساکن شهرهای مختلف ایران تشکیل می دادند که از آن میان، نمونه ای به تعداد 506 نفر (شامل 297 مادر و 209 پدر) از طریق روش نمونه گیری در دسترس در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس رضایت زناشویی کانزاس (نیکولز و همکاران، 1983)، مقیاس اتحاد والدینی (آبدین و برونر، 1995) و سنجش فرسودگی والدینی (رزکام و همکاران، 2018) بود. نتایج نشان داد والدین دارای بیش از دو فرزند با آسیب بینایی نسبت به سه گروه دیگر نمرات بالاتری در فرسودگی والدینی و نمرات پایین تری در رضایت زناشویی و اتحاد والدینی گزارش کردند (001/0 p < ) . نتایج آزمون مانوا نشان داد چهار گروه در تمامی ابعاد فرسودگی والدینی تفاوت معنی داری با یکدیگر داشتند (001/0 p < ) . همچنین پدران درمجموع نمرات بالاتری در رضایت زناشویی کسب کردند (04/0 p <). گستره آسیب بینایی در فرزند (ان) می تواند با اثرگذاری منفی بر برآیندهای زناشویی و والدینی روابط فرزندان و والدین را با خود و با یکدیگر مخدوش سازد.
مقایسه رابطه والد-کودک، انعطاف پذیری و انسجام خانواده در والدین کودکان با و بدون لکنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: لکنت زبان به عنوان یکی از شایع ترین اختلالات روانی کلام می تواند زمینه ساز بروز پیامدهای منفی بسیاری برای فرد و خانواده شود و مشکلات روان شناختی، رفتاری و اجتماعی را به وجود بیاورد؛ بنابراین با توجه به اهمیت این موضوع پژوهش حاضر با هدف مقایسه جوّ عاطفی خانواده، رابطه والد-کودک و انعطاف پذیری و انسجام خانواده در والدین کودکان با و بدون لکنت زبان انجام شد. روش: در این پژوهش از روش علی مقایسه ای-پس رویدادی استفاده شد و جامعه آماری آن والدین کودکان 8 تا 12 سال دختر و پسر با و بدون لکنت زبان شهر رشت در سال 1399 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 60 نفر از هر دو گروه والدین در دامنه سنی 30 تا 50 سال بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه رابطه والد-کودک پیانتا ) 2011 ( و مقیاس ارزیابی انعطاف پذیری و انسجام خانواده اولسون و همکاران ) 1986 ( بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون t مستقل و تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج بیانگر وجود تفاوت معنادار بین دو گروه والدین دارای کودک با و بدون لکنت زبان در متغیرهای رابطه والد- کودک، انعطاف پذیری و انسجام خانواده بود ) 001 / .)p > 0 نتیجه گیری: نتایج نشان داد لکنت زبان می تواند بر شرایط خانوادگی، کارکردهای خانواده و رابطه کودک با والدین و دیگر اعضا اثرات منفی گذاشته و همچنین خانواده نیز می تواند در کاهش یا افزایش لکنت زبان کودک مؤثر باشد؛ بنابراین، وجود یک محیط غنی، آرام و رابطه متقابل درست و همچنین لزوم آموزش به خانواده بسیار حائز اهمیت است.
اثربخشی مداخله ی یکپارچگی حسی - حرکتی بر عزت نفس و عملکرد ریاضی دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش بررسی اثربخشی مداخله یکپارچگی حسی - حرکتی بر عزت نفس و عملکرد ریاضی دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان پسر با اختلال یادگیری ریاضی شهر کرمان تشکیل می دادند. نمونه پژوهش به تعداد 40 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل 20 نفره گماشته شدند. گروه آزمایش16 جلسه 45 دقیقه ای مداخله یکپارچگی حسی – حرکتی را دریافت کردند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. پس از سه ماه آزمون پیگیری اجرا شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل مقیاس هوشی وکسلر، آزمون عملکرد ریاضی و پرسشنامه عزت نفس بود. داده ها با کمک نر م افزار spss تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که مداخله یکپارچگی حسی - حرکتی بر عزت نفس و عملکرد ریاضی موثر است و با توجه به نتایج بدست آمده از مقایسه پیگیری در گروه های آزمایش و کنترل اثر این مداخله پایدار بوده است (05/0>P و F= ,eta=). نتیجه گیری: مداخله یکپارچگی حسی – حرکتی با ایجاد تجربه جدید به عملکرد ریاضی و عزت نفس دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی کمک کرده و می تواند به عنوان مداخله سودمند برای کاهش مشکلات دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی به کار گرفته شود.
تأثیر مداخله ی زودهنگام در کسب مهارت های آمادگی تحصیلی نو آموزان دیرآموز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: دانش آموزان دیرآموز در عملکرد تحصیلی خود نسبت به همسالانشان به کندی پیش می روند و نیاز به تمرین و تکرار فراوان دارند، لذا هدف این پژوهش تأثیر آموزش مهارت های لازم برای ورود به دبستان در قالب بسته ی آموزشی مداخله ی زودهنگام بر نوآموزان دیرآموز بود. روش: جامعه ی آماری شامل تمامی دانش آموزان دیرآموز 6 و 7 ساله ی پایه ی اول ) ۲۷ نفر( مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 97 - 96 در شهر مریوان بود که در طرح سنجش بدو ورود به دبستان نمره ی هوشی مرزی ) 85 - 70 ( را کسب کرده بودند. تعداد 19 نفر به روش نمونه ی در دسترس، طی 20 جلسه تحت مداخله قرار گرفتند. این پژوهش شبه آزمایشی و از طرح پیش آزمون و پس آزمون با یک گروه انجام شد. ابزار پژوهش شامل آزمون سنجش ورود به دبستان و بسته ی مداخله ی زودهنگام سازمان آموزش و پرورش استثنایی ) ۱۳۹۴ ( بود. جهت تحلیل داده ها از آمار توصیفی و نرم افزار spss استفاده شد. همچنین جهت اثربخشی دوره از آزمون t )هتلینگ و استودنت زوجی( با توجه به نرمال بودن، توزیع داده ها استفاده شد. یافته ها: بین میانگین پیش آزمون و پس آزمونِ خرده مهارت های تقویت شده، تفاوت معناداری در سطح 0001 / 0 وجود داشت. مقادیر اندازه ی اثر: 94 / 0 و 78 / 0 و ۹۸/ ۸ به دست آمد که نقش متغیر مستقل بر وابسته را نشان داد. نتیجه گیری: توجه بیشتر به افزایش مهارت های مختلف نوآموزان دیرآموز و مداخله های مناسب و زودهنگام در سنین پایین، زمینه ی لازم برای پیشرفت و آموزش این افراد را فراهم می سازد.
الگوی برنامه درسی مکمل ویژه دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی با تأکید بر مغز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر طراحی و اعتباریابی الگوی برنامه درسی مکمل سازگار با مغز کودکان و دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی بود. روش: پژوهش آمیخته، از نوع ا کتشافی است. بخش کیفی از تحلیل اسنادی و محتوای کیفی و بخش کمی از روش پژوهش پیمایشی استفاده شد. جامعه آماری کیفی، اسناد، پایگاه های اطلاعاتی، خبرگان برنامه ریزی درسی، روان شناسی، علوم مغز و کمی، کارشناسان آموزش، مشاوره و معلمان مقطع ابتدایی مشهد بودند که با نمونه گیری هدفمند و خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای اعتباربخشی الگو از پرسشنامه ی محقق ساخته و مصاحبه ی نیمه ساختاریافته که با 17 مصاحبه به اشباع رسید، استفاده شد. روایی و پایایی داده ها با بررسی اعضا، روایی محتوایی و آلفای کرانباخ تأیید شد. اعتبارپذیری داده های مصاحبه ها با راهبرد کنترل با داده های اسناد علمی معتبر انجام گرفت و ویژگی های عناصر و مؤلفه های برنامه درسی موردنظر شناسایی شد. یافته ها: در اعتبارسنجی الگو، توافق متخصصان، 93 / 79 درصد برآورد شد. سطح معناداری بیشتر از 05 / 0 در نظر گرفته شد. بنابراین، ویژگی ها و نیازهای مغزی این دانش آموزان در اولویت برنامه درسی مکمل قرار می گیرد، محدودیت های زمانی حذف، حجم واحدهای درسی، تکالیف و ارزیابی ها کاسته و روش های آموزشی که فعالیت و تعامل بیشتری می خواهند، در قالب هایی متنوع و جذاب ارائه شوند. نتیجه گیری: برای کاهش مشکلات دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی، توجه به نقش عناصر برنامه درسی مکمل مبتنی بر مغز الزامی است. بر اساس نتایج سازمان دهی اهداف و محتوا برای دانش آموزان مورد نظر دستخوش تغییراتی خواهد شد، تأ کید بیشتری بر برخی از اهداف صورت گیرد و بر محتوای مهارت آموزی، تکالیف و ارزیابی ها در قالب هایی جذاب و متنوع مانند نرم افزارها تأ کید شود.
اثربخشی بازی درمانی آدلری بر اضطراب اجتماعی و کمال گرایی ناسازگارانه کودکان دارای لکنت زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بازی درمانی آدلری بر کاهش اضطراب اجتماعی و کمال گرایی ناسازگارانه کودکان دارای لکنت زبان بود. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی کودکان 8 تا 12 ساله دارای لکنت زبان مراجعه کننده به مراکز گفتار درمانی شهر شیراز در سال تحصیلی 97-98 بودند. نمونه پژوهش حاضر شامل 24 نفر از کودکان دارای لکنت زبان که از نظر اضطراب اجتماعی و کمال گرایی ناسازگار در مرز بالینی قرار داشتند، بودند؛ به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس اضطراب اجتماعی لایبوویتز (2003) و کمال گرایی چندبُعدی فراست و همکاران (1990) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. محتوای جلسه ها براساس بازی درمانی آدلری تهیه شد. داده ها نیز با روش های آماری توصیفی و تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که میانگین نمره های اضطراب اجتماعی و کمال گرایی ناسازگار و مؤلفه های آن گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری پیدا کرده است. نتیجه گیری: بنابراین بازی درمانی آدلری در کاهش اضطراب اجتماعی و کمال گرایی ناسازگار کودکان دارای لکنت زبان مؤثر بوده است.
رویکرد مدل یابی معادلات ساختاری در تبیین تأثیر استرس شغلی و تعارض کار - خانواده بر بهزیستی روان شناختی در مربیان مراکز اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر طراحی و آزمودن الگویی از استرس شغلی و تعارض کار – خانواده بر بهزیستی روان شناختی مربیان مراکز اختلال یادگیری خاص بود. روش: جامعه آماری پژوهش شامل تمام مربیان مراکز اختلال یادگیری خاص تحت پوشش سازمان آموزش و پرورش اسنثنایی کشور که از آنها 1030 نفر به روش نمونه گیری غیرتصادفی و داوطلبانه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل فرم کوتاه پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (1989)، پرسشنامه استرس شغلی اورلی و گیردانو (1980)، پرسشنامه تعارض کار- خانواده کارلسون (2000) بودند. داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری و نرم افزار AMOS تجزیه و تحلیل قرار شدند. یافته ها برازندگی مطلوب الگوی فرضی را با داده ها تأیید کردند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که استرس شغلی و تعارض کار – خانواده به طور مستقیم موجب کاهش بهزیستی روان شناختی می شود. یافته های پژوهش رابطه منفی بین استرس شغلی و تعارض کار – خانواده را تأیید کرد و نشان داد که متغیر تعارض کار – خانواده سهم بیشتری در بهزیستی روان شناختی داشته است.
توان بخشی دانش آموزان کم بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توانایی دیدن دارای گستره ای از تیزبینی تا نابینایی مطلق است. بعضی از دانش آموزان با آسیب بینایی، کم بینا محسوب می شوند و برای کسب مهارت های مختلف و آموزش با مشکل روبه رو هستند. توان بخشی مناسب و استفاده از وسایل کمک بینایی می تواند با بهبود فرایند یاددهی-یادگیری این دانش آموزان در ایجاد اعتماد به نفس آنان مؤثر باشد. توان بخشی بینایی لزوماً به معنی افزایش دید نیست بلکه به این معنی است که فرد بتواند در انجام فعالیت های روزمره ی زندگی از باقی مانده ی بینایی خود به بهترین شکل استفاده کند. در این مقاله روش های توان بخشی بینایی دانش آموزان کم بینا و ابزارهای کمک بینایی معرفی شده است.
مقایسه رابطه حافظه کاری و حافظه کاذب در دانش آموزان مبتلابه اختلال یادگیری خواندن و دانش آموزان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: حافظه و خواندن در تعامل نزدیک با یکدیگر هستند و پژوهش حاضر با هدف مقایسه رابطه حافظه کاری و حافظه کاذب در دانش آموزان مبتلابه اختلال یادگیری خواندن و دانش آموزان عادی شهر اصفهان به اجرا درآمد. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان پایه دوم دارای اختلال یادگیری خواندن و دانش آموزان عادی ناحیه 4 آموزش و پرورش شهر اصفهان در سال تحصیلی 1395-1396 بودند. 50 نفر از دانش آموزان پایه دوم دارای اختلال یادگیری خواندن به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. دانش آموزان عادی نیز پس از همتاسازی براساس ملاک های هوش، سن و جنسیت و متناظر با محل تحصیل با گروه دانش آموزان نارساخوان انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، آزمون خواندن و نارساخوانی نما (کرمی نوری و مرادی، 1387)، مقیاس وکسلر کودکان ویرایش چهارم، آزمون حافظه کاری کورنولدی (1995) و آزمون پارادیم درم (دیس- رودریگر- مکدرمت، 1995) بود. تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار ( SPSS20 ) با استفاده از روش های آمار توصیفی و از آزمون های تحلیل واریانس چند متغیره و ضریب همبستگی پیرسون و آزمون z فیشر انجام شد. یافته ها: ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که در هر دو گروه دانش آموز رابطه معکوس بین حافظه کاری و حافظه کاذب وجود دارد (05/0 p< ). با استفاده از آزمون z ، تفاوت دوضریب همبستگی معنادار بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین حافظه کاری و حافظه کاذب در این دو گروه دانش آموز وجود دارد. در اینجا پیشنهاد می شود در آموزش خواندن به کودکان با ناتوانی یادگیری به پیش نیازهای یادگیری همچون حافظه کاری توجه کنند. با توجه به وجود رابطه معکوس میان حافظه کاری و حافظه کاذب پیشنهاد می شود آموزش هایی که در زمینه حافظه کاری اعم از دیداری، شنیداری و اجرایی با استفاده از تصاویر، اعداد، کلمات و حروف به کودکان داده شود، تا زمینه ای برای پیشگیری از خطا در حافظه شود.
تأثیر تلفیقی آموزش های کنش های اجرایی به کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی ، روش های تغییر رفتار به والدین، و مهارت های ارتباطی به همسالان بر بهبود رابطه با والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی تلفیق آموزش های کنش های اجرایی به کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی، روش های تغییر رفتار به والدین و مهارت های ارتباطی به همسالان بر بهبود رابطه با والدین این کودکان بود. جامعه آماری پژوهش تمام پسران دارای علائم اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی 6 تا 9 سال شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 98-97 بود که از بین آنها به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی تعداد 30 دانش آموز که بر اساس پرسشنامه و مصاحبه بالینی، تشخیص اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی دریافت کردند، انتخاب شده و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه تشخیصی اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی (سادوک و سادوک ، 2005) و مقیاس رابطه والد فرزندی فاین، مورلند و شوبل (1983) بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که تلفیق آموزش های کنش های اجرایی، روش های تغییر رفتار به والدین و مهارت های ارتباطی به همسالان، بر بهبود رابطه با والدین کودکان دارای اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی اثر معنی داری دارد. فراهم کردن بستر مناسب از طریق آموزش خانواده و همسالان و آموزش همزمان به کودکان به موثر بودن این تلفیق کمک کرده است. بر اساس نتایج این مطالعه پیشنهاد می شود در درمان کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی از روش های چندوجهی با تاکید بر سطوح مختلف والدین و همسالان استفاده شود.
برنامه درسی هسته ای گسترده برای دانش آموزان با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با بهره مندی کودکان و دانش آموزان با آسییب بینایی از آموزش عمومی در اوایل قرن بیستم، معلمان متوجه شدند که بسیاری از مهارت هایی که این دانش آموزان به آنها نیاز دارند، با برنامه درسی آموزش عمومی تأمین نمی شود. به همین دلیل، بعضی از مربیان با هدف افزایش مهارت های اجتماعی دانش آموزان نابینا و کم بینا تلاش کردند تا مهارت های مورد نیاز آنان را شناسایی کنند. در سال 1996 میلادی، هاتلِن ۱ از برنامه درسی ویژه ای با عنوان برنامه درسی هسته مشترک گسترده نام برد و بر اهمیت آن در زندگی کنونی و آینده ی دانش آموزان نابینا و کم بینا تأ کید کرد. باور کنونی مربیان این است که کودکان با آسیب بینایی مانند تمام کودکان، نیاز به یادگیری برنامه درسی عمومی و برخلاف سایر کودکان، نیاز به آموزش فنون و مهارت های خاصی دارند که آنان را قادر سازد به برنامه درسی عمومی و سایر اطلاعات رسمی و غیررسمی مورد نیاز برای زندگی موفقیت آمیز در جهان دسترسی داشته باشند. این مقاله به معرفی برنامه ی درسی هسته مشترک گسترده و حوزه های نُه گانه ی آن برای دانش آموزان با آسیب بینایی می پردازد.
اثربخشی قصه درمانی بر تاب آوری و تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: برای مقابله با مشکلات ناشی از آسیب های بینایی از جمله استرس، سرخوردگی و سایر مشکلات روان شناختی و سازگاری اجتماعی و فردی، نیاز به تا ب آوری و تنظیم شناختی هیجانی است. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر، تأثیر آموزش قصه درمانی بر تا ب آوری و تنظیم شناختی هیجانی دانش آموزان نابینا بود. روش: این پژوهش از نوع روش نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایشی و گروه گواه انجام گرفت. جامعه آماری مطالعه حاضر، شامل دانش آموزان مجتمع آموزشی نابینایان نرجس شهر تهران در سال 139۹ - 1398 بود. 30 نفر از افراد واجد شرایط به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه کنترل ) 15 نفر ( و گروه آزمایشی ) 15 نفر ( جایگزین شدند. گروه آزمایشی ۱۰ جلسه قصه درمانی را به صورت گروهی دریافت نمودند و گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکردند. در این پژوهش، برای جمع آوری داده ها، از مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون ) ۲۰۰۳ ( و تنظیم شناختی هیجانی گارنفسکی و کرایج ) ۲۰۰ ۶ ( استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار spss 20 استفاده گردید. برای تحلیل داده های پژوهش از تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده شد. مقادیر احتمال کمتر از ۰۵/ ۰ از نظر آماری معنادار در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج داده های پژوهش نشان داد که قصه درمانی در افزایش تاب آوری ) کل(، شایستگی فردی، اعتماد به غرایز فردی و تحمل عاطفه منفی، پذیرش و تغییر در روابط، کنترل، تأثیرات معنوی مؤثر است ) ۰۵/ p> 0 (. همچنین، نتایج پژوهش بیانگر آن بود که قصه درمانی در افزایش تنظیم شناختی هیجانی ) کل(، توجه مثبت مجدد، متمرکز بر برنامه ریزی،بازنگری و ارزیابی مجدد به صورت مثبت و در کاهش ابعادی چون خود را مقصر دانستن، نشخوار فکری، تحت نظر قرار دادن، فاجعه آمیز تلقی کردن و مقصر دانستن دیگران اثربخش بود ) ۰۵/ .)p> 0 نتیجه گیری: براساس یافته های به دست آمده می توان گفت، قصه درمانی روش کارآمدی در بهبود تاب آوری و بهبود تنظیم شناختی هیجانی در دانش آموزان نابینا بود.
اثربخشی کارکردهای اجرایی بر سطح تعاملات اجتماعی، خود انگی و اضطراب کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی در تعامل با همسالان خود مشکل دارند، خودانگی، آنها را رنج می دهد و سطح اضطراب بالایی دارند. هدف پژوهش حاضر تعیین کارکردهای اجرایی بر سطح تعاملات کودک با همسالان، خودانگی و اضطراب کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی بود. روش: 30 کودک ۶ تا ۱۴ ساله با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی که به کلینیک مشاوره و خدمات روان شناختی آموزش و پرورش سبزوار مراجعه کرده بودند به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند و در ۸ جلسه ی ۴۵ دقیقه ای تحت آموزش و تمرین کارکردهای اجرایی یک روان شناس قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش؛ پرسشنامه کانرز، پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت، مقیاس اضطراب کودکان اسپنس و ابزار سنجش خودانگی مایکل کینگ بود که همه ی کودکان، قبل و بلافاصله پس از برنامه مداخله آنها را تکمیل کردند. مقایسه بین دو گروه توسط آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری انجام شد. یافته ها: میانگین نمرات تعاملات اجتماعی، خودانگی و اضطراب در کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی قبل از مداخله تفاوت معنا داری نداشت، اما میانگین نمرات دو گروه بلافاصله پس از مداخله تفاوت معنا داری پیدا کرد؛ به طوری که میانگین نمرات تعاملات اجتماعی، خودانگی و اضطراب کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی در گروه کنترل تغییر معناداری نداشت اما در گروه مداخله تغییر معنا داری را نشان داد ) ۰۵ / .) P> ۰ نتیجه گیری: مداخله کارکردهای اجرایی توانست تعاملات اجتماعی، خودانگی و سطح اضطراب کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی را بهبود بخشد. با توجه به یافته های پژوهش، استفاده از کارکردهای اجرایی برای بهبود تعاملات اجتماعی، خودانگی و اضطراب کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی پیشنهاد می شود.
مقایسه اثربخشی بازی درمانی و نوروفیدبک بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی دارای اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بازی درمانی و نوروفیدبک بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دختر با اختلال یادگیری مقطع ابتدایی بود. روش پژوهش، آزمایشی با کارآزمایی بالینی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون چند گروهی بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی مراجعه کننده به مرکز اختلالات یادگیری شهرستان مراغه در سال تحصیلی 1399-1398 بودند که دانش آموزان با اختلال یادگیری تشخیص داده شده بودند. از بین این دانش آموزان، 30 دانش آموز به صورت نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزار مورداستفاده جهت جمع آوری داده ها، آزمون عصب روان شناختی کانرز (2004) بود. برای تحلیل داده های جمع آوری شده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که کارکردهای اجرایی گروه های آزمایش و گواه تفاوت معناداری باهم دیگر دارند (05/0P<). نتایج آزمون تعقیبی LSD، نشان داد که مداخله بازی درمانی و نوروفیدبک بر کارکردهای اجرایی اثر معنی دار دارند؛ و نیز، مداخله بازی درمانی در مقایسه با نوروفیدبک، در بهبود کارکردهای اجراییِ دانش آموزان ابتدایی با اختلال یادگیری، اثربخشی بیشتری دارد.
اثربخشی روان شناسی مثبت نگر بر بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: کودکان کم توان ذهنی به واسطه ی نیازهای مراقبتی، آموزشی و توان بخشی تنش و فشار زیادی را به خانواده وارد می کنند و این عوامل می توانند فرآیند سازگاری و بهزیستی روان شناختی والدینشان را تحت تأثیر قرار دهند. هدف: هدف این پژوهش، اثربخشی روان شناسی مثبت نگر بر بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزند کم توان ذهنی مرکز توان بخشی معلولان نمونه شهرستان شهریار بود که با روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب شدند و در دو گروه آزمایشی ) 15 نفر( و کنترل) 15 نفر( جایگزین شدند. گروه آزمایشی 8 جلسه 2 ساعته آموزش مداخله های روان شناسی مثبت نگر دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه بهزیستی روان شناختی )ریف، 2002 ( استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس یک طرفه انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مداخلات روان شناسی مثبت نگر بر بهزیستی روان شناختی و مؤلفه های آن در مادران دارای فرزند کم توان ذهنی تأثیر دارد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، روان شناسی مثبت نگر می تواند به عنوان یک روش برای توانمندسازی مادران با کودک کم توان ذهنی مطرح باشد.
تجربه ی زیسته ی والدین دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص در دوره ی کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تجربه زیسته ی والدین دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص در دوران کرونا انجام گرفت. روش پژوهش پدیدارشناسی و از نوع تجربه زیسته بود. به این منظور از بین والدین دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص در سال تحصیلی 99-1398 که به دلیل پاندمی کرونا و تعطیلی مدارس، فرزندان آن ها دوران قرنطینه ی خانگی را سپری می کردند، والدینِ 20 دانش آموز به صورت هدفمند انتخاب و در پژوهش شرکت داده شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه ی نیمه ساختاریافته استفاده شد و داده های جمع آوری شده با روش کلایزی مقوله بندی و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تجربیات زیسته ی والدین دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص در دوران کرونا شامل 6 مقوله اصلیِ؛ مشکلات روان شناختی کودک، مشکلات رفتاری کودک، مشکلات شناختیِ کودک، مشکلات تحصیلی کودک، مشکلات مربوط به والدگری و مهارت های نادرست کودک می باشد. از این یافته ها نتیجه گیری شده است که ضعف مهارت های والدین دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص در زمینه هایی که ذکرشده است، می تواند مشکلات این دانش آموزان و والدینشان در دوران قرنطینه ی خانگی را چندین برابر کند. درنتیجه لازم است که دوره های آموزشیِ مناسب در این زمینه ها برای والدین دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص تدارک دیده و برگزار شود.
تأثیر آموزش ذهن خوانی بر کاهش علایم بیش فعالی- نارسایی توجه و افزایش ذهن خوانی کودکان پسر 10 ساله شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تأثیر آموزش ذهن خوانی بر کاهش علایم نارسایی توجه- بیش فعالی کودکان 10 ساله شهر اصفهان با طرح پژوهشی نیمه تجربی، همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. روش: جامعه آماری شامل تمام کودکان پسر مبتلا به اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی در حال تحصیل در مدارس پسرانه ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-99 بود که پس از مصاحبه با معلمان مدارس (تعداد 5 مدرسه) کودکانی که از نظر معلم مشکلات بیش فعالی و نارسایی توجه داشتند، شناسایی شدند که 100 دانش آموز بودند، سپس با اجرای برگه ارزیابی علایم مرضی کودکان (CSI-4) به وسیله معلمان، تعداد 46 دانش آموز (از بین 100 نفر) انتخاب شدند، پس از آن با استفاده از آزمون تکالیف باور غلط، 20 نفر از دانش آموزان که نمره ذهن خوانی کمتر از متوسط کسب کردند، به طور تصادفی در گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. سپس بر گروه آزمایش 10 جلسه40 دقیقه ای آموزش ذهن خوانی اجرا شد. در نهایت با احتساب ریزش آماری، 14 دانش آموز (در هر گروه 7 نفر) در پژوهش باقی ماندند. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار spss-24 به روش تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش ذهن خوانی باعث کاهش علایم بیش فعالی و نارسایی توجه و بهبود ذهن خوانی در کودکان دارای اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی شده است (05/0p<). نتیجه گیری: در نتیجه آموزش ذهن خوانی به عنوان یکی از زیر مجموعه های نظریه شناخت اجتماعی در بهبود علایم نارسایی توجه، بیش فعالی و توانایی ذهن خوانی در کودکان کاربرد دارد.
مقایسه باورهای فراشناخت، راهبردهای کنترل فکر و سبک های اسنادی دانش آموزان سرآمد و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه باورهای فراشناخت، راهبردهای کنترل فکر و سبک های اسنادی دانش آموزان سرآمد و عادی اجرا شد. روش: روش پژوهش علی - مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان سرآمد و عادی مقطع متوسطه مدارس شهر دامغان (3000 نفر) بود که حجم نمونه 300 نفر براساس جدول کرجسی و مورگان (1970) با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه های سبک های اسنادی (سلیگمن و همکاران، 1979)، کنترل فکر(ولز و دیویس، 1994) و باورهای فراشناختی (کارنزایت و هاتونوولز، 1997) بود. تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار (SPSS-20) با استفاده از روش های آمار توصیفی و آزمون تحلیل واریانس مانوا وآنوا انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش در تحلیل مانوا نشان داد بین دانش آموزان سرآمد و عادی در باورهای فراشناخت، راهبردهای کنترل فکر و سبک های اسنادی تفاوت معناداری وجود دارد. میانگین دانش آموزان سرآمد و عادی در باورهای فراشناخت به ترتیب 51/78 و 72/67 در کنترل فکر به ترتیب 54/75 و 43/66 و در سبک های اسنادی به ترتیب 58/33 و 70/30 بود. میانگین باورهای فراشناخت، کنترل فکر و سبک های اسنادی دانش آموزان سرآمد بیشتر از دانش آموزان عادی بود. نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش های ویژه ای برای تقویت باورهای فراشناخت، کنترل فکر و سبک های اسنادی دانش آموزان عادی و سرآمد باید پیش بینی شود. مربیان با تأکید بر اهمیت عوامل درونی قابل کنترل به عنوان عوامل اصلی موفقیت، توان پیش بینی موفقیت دانش آموزان را باید افزایش دهند.
بررسی رابطه ی بین سرمایه روان شناختی و کیفیت زندگی در مدرسه با نظر به نوع مدرسه موردمطالعه: مقایسه دانش آموزان مدارس عادی و تیزهوش شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی ارتباط میان سرمایه روان شناختی و کیفیت زندگی در مدرسه، با نظر به نوع مدارس موردمطالعه، به روش پس رویدادی انجام شد. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان دوره دوم متوسطه تیزهوش و عادی شهر سنندج بود که در سال تحصیلی 98-1397 ثبت نام کرده بودند. حجم نمونه برای جامعه دانش آموزان تیزهوش برابر با 118 و برای دانش آموزان عادی برابر با 137 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سرمایه روان شناختی (PCQ) و کیفیت زندگی در مدرسه آینلی و بورک (1992) استفاده شد. نتایج آزمون t گروه های مستقل و تحلیل واریانس چندمتغیره نشان دادند که بین دانش آموزان تیزهوش و عادی در مقیاس سرمایه روان شناختی به صورت کلی تفاوت معناداری وجود ندارد؛ اما ازلحاظ خرده مؤلفه امیدواری تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین بین دانش آموزان مدارس تیزهوش و عادی در مقیاس کیفیت زندگی در مدرسه به طورکلی و همین طور خرده مؤلفه فرصت، تفاوت معنی دار بود. همچنین با استناد به ضرایب بتا محاسبه شده می توان چنین نتیجه گرفت که رابطه بین کل مقیاس سرمایه روان شناختی و خرده مؤلفه امیدواری با کیفیت زندگی مدرسه در بین دانش آموزان مدارس عادی، قوی تر از مدارس تیزهوش است.
تجربه های والدین دانش آموزان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزش در دوران کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی ادراک تجربه های والدین دانش آموزان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزش در دوران کرونا بود تا با تکیه بر شناسایی این مشکلات آموزشی بتوان نسبت به کاهش آنها مبادرت کرد. روش: روش پژوهش در قالب کیفی و از نوع پدیدارشناسانه است. از این رو از بین والدین دانش آموزان با نیازهای ویژه 14 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند تا به حد اشباع داده ها رسیدیم و با آنها مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد. گفت وگوها با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته های به دست آمده از این پژوهش نشان دادند که عوامل ایجادکننده مشکلات آموزش در دوران کرونا برای این گروه از دانش آموزان را می توان در 3 مضمون کلی مسائل مربوط به امکانات، مسائل مربوط به نگرش و مشکلات آموزش والدین و معلمان تقسیم بندی کرد. نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد با بررسی تجربه والدین دانش آموزان با نیازهای ویژه از مشکلات آموزش دوران کرونا می توان تا حد امکان با تغییر نگرش ها، آموزش مناسب و فراهم آوردن امکانات، بستر مناسبی برای شکوفایی توانایی ها و استعدادهای این گروه از دانش آموزان فراهم کرد. در پایان مقاله بر پایه نتایج پژوهش، پیشنهادهای لازم ارائه شده است.