فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۵۷۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
اثربخشی تحریک مکررمغناطیسی از روی جمجمه در بهبودی بالینی و فرآیند کاهش علائم در اختلال افسردگی اساسی عودکننده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه در بهبودی بالینی و کاهش علائم بیماران مبتلا به افسردگی اساسی عود کننده انجام گرفت. روش: در این پژوهش شبه آزمایشی، 32 بیمار افسرده بر مبنای ملاک های چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی و مصاحبه بالینی ساختار یافته، آزمون افسردگی بک انتخاب شدند و به طورتصادفی در دو گروه (کنترل و آزمایش) جای گرفتند. گروه آزمایش 20 جلسه تحت تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه و 12 جلسه تحت رواندرمانی و دارودرمانی، و گروه کنترل فقط تحت رواندرمانی و دارو قرارگرفت. در پایان هر هفته و پس از پایان مداخله از هر دو گروه آزمون بک گرفته شد تا تأثیر مداخلات صورت گرفته بر متغیر وابسته (افسردگی) مشخص شود. داده ها با استفاده از آزمون خی دو و اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تجزیه و تحلیل نتایج مقیاس افسردگی بک و مصاحبه بالینی ساختار یافته نشان داد که درمان با تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه اثر معنی داری در بهبودی بالینی دارد و همین طور میانگین پس آزمون در شاخص افسردگی بک در مقایسه با پیش آزمون کاهش یافته، ولی مقدار این کاهش در گروه آزمایش بیشتر بود. و بر اساس روش اندازه گیری مکرر و آزمون کرویت موچلی فرآیند کاهش علائم افسردگی در طی جلسات درمان با تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه معنی دار می باشد و میزان کاهش علائم در طی مراحل درمان در گروه آزمایش به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل است. که این نشان می دهد تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه موجب کاهش بیشتر در علائم افسردگی نسبت به درمان های معمول می شود. و با مقایسه جدول تعقیبی مشخص می گردد که از جلسه دهم درمان تغییرات معنی داری آماری مداخله با TMS آشکار شده و تا انتهای درمان ادامه دارد. نتیجه گیری: تحریک مکرر مغناطیسی از روی جمجمه در درمان مبتلایان به افسردگی عودکننده مؤثراست، و می تواند به عنوان درمان ترکیبی در افسردگی مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه مؤلفه های کیفیت خواب در والدین کودکان اتیستیک، کم توان ذهنی و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی پژوهش ها نشان داده اند والدین کودکان اتیستیک و کم توان ذهنی، کیفیت خواب ضعیفی دارند، بر همین اساس هدف پژوهش حاضر مقایسه کیفیت خواب در والدین کودکان اتیستیک، کم توان ذهنی و عادی شهر تبریز بود. 45 نفر از والدین سه گروه (هر گروه 15 نفر) به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. والدین کودکان عادی از طریق همتا سازی با گروه های بالینی انتخاب شدند. پرسشنامه کیفیت خواب (PSQI) جهت جمع آوری داده ها استفاده گردید و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) و آزمون تعقیبی LSD مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد والدین کودکان اتیستیک بدترین کیفیت خواب را نسبت به دو گروه دیگر دارند، بعد از آن ها والدین کودکان کم توان ذهنی کیفیت خواب ضعیف تری نسبت به والدین کودکان عادی داشتند. در مؤلفه های اختلال خواب و مصرف دارو تفاوت دو گروه اتیستیک و کم توان ذهنی معنی دار نشد. والدین کودکان کم توان ذهنی و عادی در مؤلفه های کیفیت ذهنی خواب، مصرف دارو و کفایت خواب تفاوت معناداری باهم نداشتند. با توجه به این یافته ها، والدین کودکان اتیستیک و کم توان ذهنی نسبت به والدین کودکان عادی از کیفیت خواب پایین تری برخوردارند.
ارتباط عامل های شخصیت، تنظیم و بازشناسی هیجان با کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین ارتباط ابعاد شخصیت، تنظیم و بازشناسی هیجان با کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن می باشد.
روش: این پژوهش از نوع همبستگی است. نمونه ی پژوهش شامل 80 بیمار مبتلا به کمردرد مزمن بود که از میان بیماران مراجعه کننده به کلینیکهای شهر اردبیل انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه مقیاس تنظیم شناختی هیجان، آزمون بازشناسی حالات چهرهای، فرم کوتاه پرسشنامه ی شخصیتی نثو و فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی (SF -36) استفاده شد. دادههای پژوهش با روشهای ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند گانه تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان میدهد که بین تنظیم هیجانی مثبت (459/0r= - )، تنظیم هیجانی منفی (374/0r= )، برونگرایی (251/0r= )، گشودگی (226/0r= )، با وجدان بودن (221/0r= ) و بازشناسی هیجانی (240/0-r= ) با کیفیت زندگی رابطه دارند (01/0pنتیجهگیری: نتایج تحلیل گرسیون چندگانه نشان داد که حدود 22 درصد واریانس کیفیت زندگی توسط متغیرهای مورد مطالعه تبیین می شود. این یافتهها نشان می دهند که عاملهای شخصیتی و هیجانی نقش مهمی در پیش بینی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن دارند.
تأثیر توان بخشی شناختی رایانه ای بر بهبود عملکرد حافظه کاری و آینده نگر بیماران مبتلا به اسکلروزیس چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسکلروزیس چندگانه یک بیماری تخریب کننده ی سیستم عصبی مرکزی است که به علت ایجاد آسیب های شناختی، می تواند کیفیت زندگی این بیماران را کاهش می دهد. هدف این مطالعه بررسی اثربخشی توان بخشی شناختی رایانه ای بر حافظه کاری و آینده نگر بیماران مبتلا به اسکلروزیس چندگانه است. 46 بیمار 20 تا 40 ساله ی مبتلا به اسکلروزیس چندگانه که ملاک های ورود به پژوهش را داشتند، به صورت تصادفی به گروه های آزمایش و انتظار تقسیم شدند. افراد گروه آزمایش، با استفاده از نرم افزار توان بخشی حافظه، 12 جلسه آموزش دیدند و افراد گروه انتظار در آن دوره هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند و آموزش آن ها به بعد از اجرای پژوهش موکول شد. آزمون ظرفیت حافظه ی کاری دانیمن وکارپنتر و پرسشنامه حافظه آینده نگر و گذشته نگر در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، به کار رفت. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تفاوت معناداری بین میانگین نمرات حافظه کاری گروه آزمایش و گروه انتظار در پس آزمون نشان داد، همچنین نتایج پژوهش حاضر نشان داد که تفاوت معناداری بین میانگین نمرات حافظه آینده نگر گروه آزمایش و گروه انتظار در پس آزمون وجود دارد. به علاوه معنادار نبودن تفاوت بین نمره های پس آزمون و پیگیری در گروه آزمایش حاکی از ماندگاری تأثیر توان بخشی شناختی رایانه ای بر عملکرد حافظه کاری و آینده نگر بیماران مبتلا به اسکلروزیس چندگانه بود. بنابراین توان بخشی شناختی رایانه ای اثر چشمگیری بر بهبود عملکرد حافظه کاری و آینده نگر بیماران مبتلا به اسکلروزیس چندگانه دارد و می توان از آن به عنوان روش مؤثر و مفیدی برای بهبود عملکرد حافظه این گونه بیماران سود جست.
رفتارهای شبه اضطرابی ایجادشده با هیستامین در موش های صحرایی حساس شده به مورفین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر، اثر تزریق درون هیپوکامپی هیستامین به صورت دوطرفه بر رفتارهای شبه اضطرابی در موش های صحرایی حساس شده به مورفین بررسی شد.
روش: ابتدا با تزریق مورفین به مدت سه روز و سپس دوره پنج روزه بدون دارو حساسیت ایجاد شد، و سپس با استفاده از ماز به علاوه ای شکل (+) حیوانات آزمایش شدند.
یافته ها: تزریق درون هیپوکامپی هیستامین درصد زمان طی شده در بازوی باز و تعداد ورود به بازوی باز را کاهش داد، اما بر فعالیت حرکتی تاثیری نداشت که این اثر اضطراب زایی هیستامین را نشان می دهد. اما تزریق هیستامین در حیوان حساس شده به مورفین، در مقایسه با گروه هایی که سالین دریافت کرده بودند، درصد زمان طی شده در بازوی باز و تعداد ورود به بازوی باز را افزایش داد که نشان دهنده کاهش اضطراب حیوان حساس شده است.
نتیجه گیری: تزریق دوطرفه هیستامین در ناحیه هیپوکامپ شکمی، اثر اضطراب زایی بر جای می گذارد که این اضطراب ناشی از تزریق هیستامین در موش های حساس شده با مورفین کاهش می یابد. نالوکسان آثار مورفین را بر اضطراب زدایی آنتاگونیزه می کند.
رابطه کمال گرایی و ساختار مغز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین کمال گرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی با ساختار مغز بود. تعداد 49 نفر (23 زن، 26 مرد) با تکمیل نسخه فارسی مقیاس کمال گرایی مثبت و منفی (FPANPS) در این مطالعه شرکت کردند و سپس تصویر مغز آن ها به روش تشدید مغناطیسی (MRI) ثبت شد. تصاویر براساس ریخت سنجی وکسل (VBM) ارزیابی شدند. ابتدا هر یک از تصاویر ثبت شده به سه بافت ماده سفید، ماده خاکستری و مایع مغزی نخاعی تفکیک و سپس از تصاویر ماده خاکستری جدا شده مغز، یک الگوی میانگین به دست آمد. جهت یکسان سازی ابعاد مغز، تصاویر با الگو هماهنگ شدند. نتایج نشان داد که بین کمال گرایی منفی افراد با چگالی ماده خاکستری مغز آنها در ساختار تالاموس و قسمت پشتی قشر آهیانه ای عقبی سمت چپ رابطه مثبت معنادار وجود دارد. ارزیابی آماری نشان داد که حجم نمونه برای یافتن همبستگی کمال گرایی مثبت با ساختارهای مغزی کافی نیست. نتیجه به دست آمده در راستای تحقیقاتی بود که قسمت پشتی قشر آهیانه ای عقبی سمت چپ را با فکر کردن به وظایف و تعهدات و همچنین افسردگی مرتبط دانسته اند و پژوهش هایی که رابطه بین تالاموس با اختلال وسواس فکری- عملی را تایید کرده اند. براساس نتایج، می توان استفاده از ابزارهای ارزیابی ساختار مغز به همراه پرسشنامه های ارزیابی شخصیت را پیشنهاد کرد. با توجه به یافته ها می توان برای ارزیابی دقیق تر ویژگی های شخصیتی و حتی مشکلات روان شناختی از تصاویر مغزی بهره برد.
مدار قشری- زیر قشری مغز و اختلال وسواسی - جبری
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ابتدا یافته های دو دهه گذشته در مورد مدار قشری - زیر قشری مرور می شود و بویژه بر نقش هسته های قاعده ای تاکید می گردد. سپس با توجه به این پس زمینه، تئوری گروه UCLA در مورد اختلال وسواسی – جبری به اختصار بیان می شود و در نهایت این تئوری با توجه به یافته ها و مقالات منتشر شده در سال های گذشته از نظر پیش فرض ها، ابزار تحقیق، روش تحلیل داده ها، نارسایی های درونی و شواهد متفاوت و یا مخالف آن مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. از جمله انتقادات مطرح شده در مورد تئوری حلقه های متعدد موازی، شک و تردید های عنوان شده در زمینه توانایی تصویربرداری کارکردی برای کشف تغییر در فعالیت نورونی، ابهامات موجود در مورد آناتومی میکروسکوپی این تئوری و شواهد دال بر نقص و اختلال عملکرد (و نه پر فعالیتی) هسته های قاعده ای در اختلال وسواسی جبری مرور می شود.
سیر بهبودی عملکرد شناختی-حرکتی مصدومان مغزی-گزارش یک مورد
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر گزارشی است از عملکرد شناختی-حرکتی در نوجوانی 13 ساله که به دنبال تصادف اتومبیل دچار صدمه وسیع در نواحی گیجگاهی و پیشانی چپ گردیده است.دراین گزارش‘بهبودی بیمار از لحاظ نظری با توجه به کشفیات اخیر در علوم عصبی خصوصاً ترمیم پذیری و رشد مغز مورد بحث قرار میگیرد. به علاوه‘محیط مثبت و حمایت کننده موجود برای بیمار مورد بحث‘بر اهمیت عوامل روانی-اجتماعی در تسریع سیر توانبخشی تأکید دارد.
بنیادهای زیستی - روانی زمینه ساز اعتیاد
حوزه های تخصصی:
در سالهای اخیر مطالعه در مورد بنیادهای زیستی زمینه ساز اعتیاد توجه بسیاری از پژوهشگران را جلب نموده است .حساسیت متفاوت نسبت به نشانه های پاداش و تنبیه در افراد مختلف این فرض را مطرح ساخته است که افراد دارای وابستگی دارویی یا نظام بازداری رفتاری ضعیفی دارند و یا عملکرد نظام فعال ساز رفتاری در آنها به شکلی است که حساسیت نظام بازداری رفتاری رامختل می سازد. در مطالعه حاضر به منظور بررسی تفاوت الگوی فعالیت نظام های مغزی/ رفتاری در افراد معتاد و غیر معتاد 30 نفر آزمودنی معتاد مرد و 30 نفر آزمودنی غیر معتاد مرداز طریق«مقیاس شخصیتی گری ویلسن» مورد مقایسه قرار گرفتند.نتایج نمایانگر فعالیت بیشتر نظام فعال ساز رفتاری و فعالیت کمتر بازداری رفتاری در گروه افراد معتاد بود. از لحاظ فعالیت نظام جنگ / گریز تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد
بررسی تاکیستوسکپی تاثیر عوامل انسانی (جنسیت، دست برتری و چشم برتری) در ادراک علائم راهنمایی و رانندگی
حوزه های تخصصی:
جدیدترین تحقیقات علمی درباره بیخوابی
حوزه های تخصصی:
عجایب حافظه (چگونه مطلبی را بیاد میآوریم؟ چرا چیزی را فراموش میکنیم؟ علم در شرف آنست که باین پرسشها پاسخ گوید
حوزه های تخصصی:
نرم نشانه های عصبی در زندانیان مرد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
سطح پلاسمایی لیپوپروتئین (a) در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقایسه اثربخشی تن آرامی پیشرونده عضلانی و موسیقی درمانی بر کیفیت خواب زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف این مطالعه، مقایسه اثربخشی روش های تن آرامی عضلانی پیشرونده و موسیقی درمانی بر کیفیت خواب زنان مبتلا به سرطان پستان بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش از نوع آزمایشی بوده و طرح آزمایشی مورداستفاده نیز پیش آزمون و پس آزمون چند گروهی بود. جامعه آماری متشکل از کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان بودند که از شهریور 1390 تا فروردین 1391، جهت پرتودرمانی به درمانگاه شفاپرتو اردبیل مراجعه می کردند. از بین آنها، نمونه ای 45 نفری، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ (PSQI) استفاده شد. داده های به دست آمده با آزمون های آماری خی دو و تحلیل کواریانس (ANCOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو روش درمانی در ارتقاء کیفیت خواب بیماران سرطانی اثربخش است (05/0>P). اما بین میزان اثربخشی دو روش در ارتقاء کیفیت خواب، به استثناء مؤلفه آشفتگی خواب(05/0>P)، در بقیه مؤلفه ها تفاوت معنی دار یافت نشد (05/0<P).
نتیجه گیری: این مطالعه تلویحاتی را برای استفاده درمانگران از مداخله های روان شناختی تسکین دهنده از جمله تکنیک تن آرامی پیشرونده عضلانی و موسیقی آرام بخش، در کنار سایر مداخلات معمول، برای ارتقاء کیفیت خواب بیماران سرطانی مطرح می نماید.
نقش مسیر L آرژینین/نیتریک اکساید در اثر ضد افسردگی لیتیوم در مدل آزمون شنای اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه بررسی نقش مسیر L- آرژینین/اکسید نیتریک در اثرات ضدافسردگی لیتیوم در آزمون شنای اجباری در موش های سوری بود.
روش: این مطالعه از نوع تجربی بود و آزمون شنای اجباری به عنوان مدل افسردگی و مدت زمان بی حرکتی به عنوان معیار افسردگی درنظر گرفته شد. اثر تجویز حاد دوزهای مختلف هر یک از داروهای لیتیوم (mg/kg 100-5/0)، مهارکننده غیراختصاصی آنزیم سازنده NO به نام L-NAME (mg/kg 100-10)، مهارکننده اختصاصی آنزیم سازنده NO به نام L-NPA (mg/kg 30-5) و پیش ساز تولید NO به نام L- آرژینین (mg/kg 750) در آزمون شنای اجباری سنجیده شد. سپس اثر L-NAME، L-NPA و L- آرژینین بر اثرات ضدافسردگی لیتیوم بررسی گردید.
یافته ها: لیتیوم در دوزهای mg/kg 30 (01/0p<) و mg/kg 100 (05/0p<) به طور معنی داری باعث کاهش زمان بی حرکتی موش ها در آزمون شد، ولی در دوزهای mg/kg 10-5/0 اثری نداشت. L-NAME در دوزهای 30 و 100 mg/kg باعث کاهش زمان بی حرکتی موش ها در آزمون شنای اجباری شدند (05/0p<). تجویز همزمان دوزهای غیرمؤثر L-NAME (mg/kg 30) و یا L-NPA
(mg/kg 15) با دوز غیرمؤثر لیتیوم (mg/kg 10) باعث کاهش معنی دار مدت بی حرکتی موش ها در آزمون شد (به ترتیب 01/0p< و 001/0p<). همچنین L- آرژینین که به تنهایی اثری بر آزمون نداشت، باعث مهار اثرات ضدافسردگی دوز مؤثر لیتیوم (mg/kg 30) شد (05/0p<).
نتیجه گیری: مسیر L- آرژینین NO در اثرات ضدافسردگی لیتیوم در مدل آزمون شنای اجباری دخالت دارد و همچنین این یافته ها می تواند استفاده از دوزهای اندک لیتیوم با مهارکننده های سنتزکننده NO را برای درمان افسردگی پیشنهاد کند.