فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۷٬۱۹۷ مورد.
تأثیر دین در منش آدمی
منبع:
علامه ۱۳۸۱ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
فهم، شرح و عمل
منبع:
نامه مفید ۱۳۷۸ شماره ۱۹
حوزه های تخصصی:
مرکز توجه مقاله به رابطه میان فهمیدن و شرح کردن است در تفسیر یا شرح متن. دیلتاى فیلسوف و هر منوئیست آلمانى (1911-1813) با تفکیک علوم اجتماعى از علوم طبیعى، اختلاف میان فهمیدن و شرح کردن را استنتاج کرد. پل ریکور نشان مىدهد که فهمیدن و شرح کردن مىتواند و باید وحدت داشته باشند و باید چنین نیز تلقى شوند. البته در وحدت مورد نظر ریکور تمایز علوم اجتماعى از علوم طبیعى کلا حذف مىگردد; او این دو مفهوم را با «و» مترادف کرده و به صورت «فهمیدن و شرح کردن» مىنویسد.
نویسنده مقاله تمایز دیلتاى را درست مىداند بى آن که تضاد بین آن دو موافق باشد. باریکور تا آنجا موافق است که رابطه دیالکتیکى این دو مفهوم را لحاظ مىکند، ضمن آن که با زدودن تفاوت آن دو و لذا تفاوت بین علوم طبیعى و علوم اجتماعى روى موافق نشان نمىدهد. نویسنده مقاله استدلال دارد که فهمیدن و شرح کردن در قلمروى علوم در تعارض نیستند، بلکه در فرایند شناخت وحدت مىیابند.
هانری برگسون
معرفت پیشینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۳ شماره ۲۰
حوزه های تخصصی:
آلبرت کازولو در ابتدا سه نوع تمایز معرفتی، مابعدالطبیعی و معنایی را که کانت در بحث معرفت پیشینی مطرح کرده، پیش میکشد. به نظر وی، کانت با استفاده از این سه نوع تمایز به دفاع از: 1. وجود معرفت پیشینی؛ 2. ارتباط وثیق میان پیشینی و ضروری و 3. وجود معرفت ترکیبی پیشینی میپردازد. بهادعای کانت، معرفت پیشینی فقط از طریق گزارههای ریاضیای بهدست میآید که ویژگیهای آن ضرورت، یقین و مصونیت از ابطال تجربی است. کازولو، بر پایة تمایز میان معرفت حالت جهت عام گزاره و معرفت ارزش صدق آن، معتقد است که مدعای کانت نمیتواند مؤید این امر باشد که ارزش صدق گزارههای ضروری را نمیتوان براساس تجربه شناخت. وی با چالش کشیدن ویژگیهای معرفت پیشینی و ریاضی، استدلال موافقان و مخالفان اینگونه معرفت را غیرقانعکننده و ناقص میداند و وظایفی را فراروی آنان مینهد.
نسبت فضیلت با سعادت در نظام اخلاقی افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکاتب اخلاقی کلاسیک، به ویژه نظام اخلاقی افلاطون، با مشخصه «سعادت گرایی» شناخته می شوند. آموزه بنیادین «سعادت گرایی» این است که مطلوب نهایی انسان، نیل به سعادت است و همه فعالیت های آدمی در پرتو این هدف والا، ارج و قرب پیدا می کنند. معمولا گفته می شود که فضیلت اخلاقی، راه رسیدن به سعادت را هموار می کند؛ اما نسبت میان این دو نیازمند بررسی دقیق تری است.در این مقاله، دو مدل برای ترسیم نسبت فضیلت و سعادت از منظر افلاطون ارایه شده است. بر اساس مدل یکسان انگاری، فضیلت و سعادت بر یکدیگر منطبق بوده و عین هم تلقی می شوند. در حالی که بر اساس فرضیه کفایت، فضیلت و سعادت دو عنصر جدا از هم هستند که کسب یکی (فضیلت) مقدمه دستیابی به دیگری (سعادت) است. در آثار افلاطون، مویداتی برای هر دو فرضیه فوق یافت می شود، ولی هیچ کدام از آنها، به تنهایی، قادر به تبیین نگرش وی نسبت به این مساله نیستند. برای فهم موضع افلاطون در این خصوص، می بایست به تلفیقی از این دو مدل، دست یافت.
تحلیل و نقد درون سیستمی جایگاه خدا در جهان شناسی پویشی وایتهد
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر تلاشی است که طی آن، در گام اول، با توجه به ارکان اساسی جهان شناسی پویشی وایتهد – اصولی چون: نگرش ارگانیستی، پویشی دیدن عالم، در هم تنیدگی تمام موجودات، دو قطبی بودن موجودات، نظریه دریافت و تعامل همه جانبه موجودات- به ضرورت حضور خداوند در این جهان شناسی اشاره می شود. در گام دوم، به تحلیل تفسیری پرداخته می شود که طی آن، وایتهد خداوند را هستی بالفعلی معرفی می کند که تابع مقولات حاکم بر این جهان پویشی است. در گام سوم، به اقتضای نگرش ارگانیستی یا اندام وار وایتهد، تعامل دو جانبه خدا و جهان، تاثیرگذاری متقابل این دو و نتایج آن تحلیل می شود. در گام آخر، با نظر به نقد درون سیستمی، این ادعای بنیادی وایتهد که «خداوند به عنوان یک هستی بالفعل، استثنایی بر سایر هستی ها نبوده و تابع مقولات و اصول حاکم بر جهان شناسی پویشی است» مورد ارزیابی قرار می گیرد، و به پاره ای از انتقادات و چالش های فراروی آن اشاره می شود.
رابطه فهم با دیالکتیک، تاریخ و زبان در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گادامر فهم را اساسی¬ترین فعل انسان دانسته و هدف خود را پدیدارشناسی و هستی¬شناسی فهم و توصیف آنچه که در هر فهمی روی می¬دهد، اعلام می¬کند. او فهم را واقعه¬ای می¬داند که ورای خواست و اراده ما برای ما رخ می¬دهد. از نظر او فهم, واقعه¬ای دیالکتیکی، تاریخی و زبانی است که حاصل تعامل، گفت¬وگو و در نهایت امتزاج افق گذشته با حال است. فهم با عواملی همچون سنت، افق، زبان، زمان، تاریخ، پیش¬داوری، دور هرمنوتیکی، کاربرد و غیره ارتباطی تنگاتنگ و جدا نشدنی دارد. بنابراین, تمام این عوامل باید در یک کل واحد و مرتبط با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرند.
بررسی تحلیلی تطوّر مفهوم نفس از افلاطون تا ملاصدرا
حوزه های تخصصی:
در حالیکه افلاطون، بر اساس اعتقادش به جهان ایده ها، نفس را مربوط به جهانی دیگر و امری مفارق از بدن معرفی می کند، ارسطو که توجه خود را به تفحص و چگونگی کارکرد واقعی موجودات این جهان معطوف داشته، بر نظر ورزی محض در باره ماهیت و سرشت آن ها تاکید دارد. وی در تعریف نفس نیز به تحلیل مو جو دات جاندار پرداخته و نفس را صورت بدن معرفی می کند. در اندیشه فلوطین، نفس جزئی از نفس کلی است که یکی از اقانیم سه گانه است و یک رویش به قلمرو نوس است و روی دیگرش به عالم خاکی و بدن مرتبط است به طوریکه حلقه اتصال جهان معنوی و مادی است. ابن سینا بر اساس دغدغه های دینی اش دراثبات جاودانگی به صورت روحانی، نفس را ا مری مجرد و کمال بدن معرفی می کند. سهروردی، فیلسوف اشراق مسلک جهان اسلام، با الهام از دید گاه فلوطین و حکمای ایران باستان نفس را موجودی معنوی واز انوار مدبره دانسته به آن نور اسفهبدیه نام نهاد که مسئو لیت فرماندهی دژ (بدن ) را به عهده دارد. همه این فلاسفه در نحوه ارتباط نفس با بدن با معضلات و تناقضاتی روبرو بوده اند. ملاصدرا با تاثیر از این متفکران و بر اساس مبانی ابداعی اش در حکمت متعالیه تعریف خود را از نفس به گو نه ای دیگر ارائه میدهد که در عین صحت واستحکام از مشکلات مر بوطه مبراست.
نامه های فلسفی ولتر: سنتی بازیافته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان یک نوع ادبی است که به مرور شکل ادبی خود را یافته است. اگر نگاهی به آثار ادبی گذشته فرانسه بیندازیم، ملاحظه خواهیم کرد که این نوع ادبی ریشه در سایر انواع نوشتار ادبی از جمله آثاری که به شکل نامه نوشته می شدند (نامه های ایرانی منتسکیو) و یا آثاری که جنبه فلسفی و انتقادی داشته اند (نامه های فلسفی ولتر) دارد. در این مقاله سعی شده است با تکیه بر آثار بزرگانی چون ولتر و منتسکیو دو بحث roman و romanesque مسایل مربوط به تعامل و تقابل در این دو مقوله، مورد تحقیق قرار گیرد.
فلاسفه افلاطون مادر همه فلسفه های الهی است
حوزه های تخصصی:
موضوعی که برخی متفکران و فلاسفه را به اندیشه و بحث واداشته قابلیت تفسیر فلسفه یونان بعنوان یک فلسفه الهی است در این مقاله با رجوع مستقیم به آثار افلاطون و ارائه تفسیر و تطبیق مختصری فضای کلی فلسفه افلاطون از این منظر بررسی و تحلیل شده و با استناد به متن عبارات افلاطون نشان داده می شود که فلسفه افلاطون نه تنها یکی از الهی ترین فلسفه های عالم اندیشه است بلکه مادر و سرچشمه تمامی تفکرات اصیل الهی است.
پیش داوری و فهم در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عصر روشنگری با تکیه بر عقل خودبنیاد هرگونه پیش داوری را بیاعتبار کرد. روشنگری پیش داوری را منشأ خطا و مانع فهم دانست و آن را به پیش داوریهای ناشی از مرجعیت و پیش داوریهای ناشی از شتابزدگی تقسیم کرد. رومانتیسم اگرچه مانند روشنگری به تضاد میان عقل و مرجعیت باور داشت، اما برخلاف روشنگری، این تضاد را به نفع مرجعیت پایان داد و مبنای اعتبار همه چیز را به سنت که مؤثرترین نوع مرجعیت است برگرداند. گادامر برخلاف روشنگری و رومانتیسم معتقد است نه تنها میان عقل و مرجعیت تعارضی نیست، بلکه مرجعیت خود نتیجه عقل و برخاسته از آن است. او مرجعیت را نه اطاعت کورکورانه، بلکه از جنس معرفت میداند. گادامر علاوه بر این، برای پیش داوریها نقشی بنیادین در فرایند فهم قائل میشود و پیوند ضروری پیش داوری با خطا را کاملاً نادرست ارزیابی میکند.