فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۸۱ تا ۲٬۶۰۰ مورد از کل ۷٬۱۹۷ مورد.
۲۵۸۲.

بررسی باور به تجسّد خداوند در آیین هندو و مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تثلیث نزول ویشنو خداوند مسیح تجسد فدیه اوتاره دهرمه

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
تعداد بازدید : ۱۹۱۲ تعداد دانلود : ۷۸۷
در این تحقیق به بررسی تطبیقی آموزه تجسّد خداوند در عیسی در آیین مسیحیّت و آموزه تنزلات جسمانی خدای ویشنو در آیین هندو پرداخته شده و شباهت ها و تفاوت های آن با هم مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور نخست ماهیّت تجسّد خداوند در آیین هندو و مسیحیّت تبیین شده و سپس با هم مقایسه شده است. پس از بررسی این باور مشترک در دو آیین به این نتیجه می رسیم که تنها وجه شباهت این باور در دو دین عبارت است از پذیرش امکان در جسم درآمدن خداوند، و امکان جمع آن با باور به تعالی و غیرمادّی دانستن حقیقت ذات الهی و متناقض ندانستن آنها با هم. ولی با اینحال گذشته از این شباهت ظاهری این باور در دو آیین تفاوت های بسیاری نیز با هم دارند که نباید از آن غافل بود. مهم ترین تفاوت های باور به تجسد در هندو و مسیحیت عبارت است از اینکه؛ در مسیحیّت عیسای ناصری که تجسّد خداوند محسوب می شود، پسر خدا و یکی از اقنوم های سه گانه نیز قلمداد می گردد که از ازل با هم بوده اند، ولی در آیین هندو تجسّدهای خداوند نه پسران او هستند و نه هیچکدام یکی از اضلاء تثلیث هندو را تشکیل می دهند، بلکه خودشان تجسّد یکی از اقانیم ثلاثه، یعنی ویشنو، خدای حافظ هستند. در مسیحیّت هدف از تجسّد خداوند تنها مصلوب شدن و رنج بردن به خاطر کفّاره گناه جدّ انسان ها آدم و پاک کردن آلودگی ذاتی است که بر اثر این گناه در نسل بشریّت به وجود آمده است ، در حالی که در آیین هندو هدف از تجسّد گسترش شریعت (دْهَرمه) و غالب کردن نیکی بر بدی و دفع شر اهریمنان است. در مسیحیّت خداوند تنها یک تجسّد دارد و آن عیسی مسیح است، ولی در آیین هندو خدای ویشنو تجسّدهای بسیاری در جسم های مختلف حیوانی و نیمه انسانی و انسانی دارد که در دوران های مختلف به دلایل گوناگون ظهور کرده یا خواهد کرد. آخرین تفاوت را نیز می توان در این باور جستجو کرد که نجات در مسیحیت تنها و تنها در ایمان به شخص عیسی به عنوان خدای متجسد بیان می شود، در حالی که در آیین هندو اعتقاد و پرستش تجسّدهای خدای ویشنو یکی از راه های نجات قلمداد می گردد، نه تنها راه نجات. بنا بر این با توجه به این تفاوت های بنیادین در ماهیت و هدف از تجسد خداوند در دو آیین، به نظر نمی رسد آنگونه که برخی به صراحت و قاطعیت مدعی هستند، مسیحیت اولیه این باور را بر مستقیماً بر اثر تأثیرپذیری از آیین هندو پذیرفته باشد.
۲۵۸۶.

عیسی در تاریخ: نگاهی به دو روایت اولیه از مسیح شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مسیحیت عیسی مسیح مسیح شناسی قرائت پولسی - یوحنایی قرائت یهودی - مسیحی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
تعداد بازدید : ۱۹۱۲ تعداد دانلود : ۹۶۹
مسیح شناسی در غرب و تحقیق و تتبع در خصوص سیمای حقیقی حضرت عیسی (ع) قدمتی به طول تاریخ مسیحیت دارد. عیسی مسیح (ع) پرابهام ترین فرد در مسیحیت است که این ابهام نه به دلیل نظرها یا تفاسیر مختلف از وی در قرون بعدی، که برخاسته از تعارضات موجود در کتاب عهد جدید است. از یک سو، برخی اناجیل با تبعیت از سنت عبرانی ـ یهودی، در جهت تحقّق و آغاز ملکوت خدا، به عیسای تاریخی پرداخته اند و سیمایی انسانی و پیامبرگون از ایشان به تصویر کشیده اند و از سویی، بخش هایی دیگر از عهد جدید، الوهیت مسیح را برای نجات آدمی از گناه، کانون پیام و بشارت خود قرار داده اند. قرائت نخست به یهودی ـ مسیحی و قرائت اخیر به پولسی ـ یوحنایی موسوم است. آنچه امروزه و از همان زمان مسیحیت نامیده می شود، همان قرائت پولسی ـ یوحنایی است که دلایلی چند در قرون اولیه پیدایش مسیحیت، به تفوق آن نسبت به قرائت دیگر منجر شد.
۲۵۸۹.

«بررسی دیدگاه سیاسی هانا آرنت بر اساس تئوری استعاره»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سوژه ابژه سیاست هانا آرنت استعاره ی تئاتر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۰۹ تعداد دانلود : ۶۴۵
هانا آرنت از جرگه فیلسوفان «پسا دکارتی» و «پسا کانتی» است که با نقد و بهره گیری توامان از دکارت و کانت، «سوژه» و «ابژه» را از سکون و سترونی بودن خارج می سازند و آنها را در سیلان و دگرگونی مداوم مهانا آرنت از جرگه فیلسوفان «پسا دکارتی» و «پسا کانتی» است که با نقد و بهره گیری توامان از دکارت و کانت، «سوژه» و «ابژه» را از سکون و سترونی بودن خارج می سازند و آنها را در سیلان و دگرگونی مداوم می یابند. بدین معنا که سوژه و ابژه نه از یک حیثیت و هویت ذاتی و ثابت بلکه از «شانیت» های گوناگونی برخوردارند که خود بواسطه «فهم» های گوناگون آشکار و هویدا می شوند.  پیامد این مهم در میان فیلسوفان متاخری همچون فوکو و آرنت ناکارایی مفاهیم کلاسیک فلسفی و سیاسی در توضیح و فهم پدیده ها و دگرگونی های اجتماعی/سیاسی بود.  چراکه از نظر این فیلسوفان متاخر، ما دیگر با عینیت ها مواجه نیستیم، بلکه معترفیم که هر عینیت و واقعیتی در قالب یک نظام مقولاتی که خود نیز تابع عوامل دیگری است شکل می گیرد. ما با چیز ها مواجه نیستیم بلکه با فهم و مقوله ای که چیز را تعریف می کند، مواجهیم. این فهم و مقوله را استعاره نامیده اند. استعاره در این رویکرد دیگر یک صناعت ادبی نیست بلکه نشانگر توانایی ما در خلق و آفرینش جهان بیرونی و پدیده های آن بر اساس استعاره و مقوله ای است که به کار می بریم. در این نگاه نظریه پرداز به عنوان کسی که از یک واقعیت گزارشی عرضه می کند تلقی نمی گردد، بلکه نظریه پرداز در ضمن ارائه ی نظریه ی خود نوعی از واقعیت را خلق می نماید. نویسندگان در این مقاله درصدد اند این ادعای اصلی را  که استعاره ی سازنده ی فهم آرنت از سیاست و امر سیاسی و به تبع آن دولت ، استعاره ی تئاتر می باشد، را تبیین و تفسیر کنند.ی یابند. بدین معنا که سوژه و ابژه نه از یک حیثیت و هویت ذاتی و ثابت بلکه از «شانیت» های گوناگونی برخوردارند که خود بواسطه «فهم» های گوناگون آشکار و هویدا می شوند.  پیامد این مهم در میان فیلسوفان متاخری همچون فوکو و آرنت ناکارایی مفاهیم کلاسیک فلسفی و سیاسی در توضیح و فهم پدیده ها و دگرگونی های اجتماعی/سیاسی بود.  چراکه از نظر این فیلسوفان متاخر، ما دیگر با عینیت ها مواجه نیستیم، بلکه معترفیم که هر عینیت و واقعیتی در قالب یک نظام مقولاتی که خود نیز تابع عوامل دیگری است شکل می گیرد. ما با چیز ها مواجه نیستیم بلکه با فهم و مقوله ای که چیز را تعریف می کند، مواجهیم. این فهم و مقوله را استعاره نامیده اند. استعاره در این رویکرد دیگر یک صناعت ادبی نیست بلکه نشانگر توانایی ما در خلق و آفرینش جهان بیرونی و پدیده های آن بر اساس استعاره و مقوله ای است که به کار می بریم. در این نگاه نظریه پرداز به عنوان کسی که از یک واقعیت گزارشی عرضه می کند تلقی نمی گردد، بلکه نظریه پرداز در ضمن ارائه ی نظریه ی خود نوعی از واقعیت را خلق می نماید. نویسندگان در این مقاله درصدد اند این ادعای اصلی را  که استعاره ی سازنده ی فهم آرنت از سیاست و امر سیاسی و به تبع آن دولت ، استعاره ی تئاتر می باشد، را تبیین و تفسیر کنند.
۲۵۹۰.

خشونت مذهبی در پناه نص گرایی(ظاهرگرایی) در اسلام و مسیحیت؛ با تأکید بر سلفی گری اسلامی و بنیادگرایی مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ظاهرگرایی بنیادگرایی نص گرایی سلف گرایی خشونت دینی متن گرایی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
تعداد بازدید : ۱۹۰۹ تعداد دانلود : ۱۲۸۴
امروزه به طور فزاینده، شاهد بروز گسترده خشونت و افراط در پوشش باورهای مذهبی هستیم. در اسلام و مسیحیت نیز طیف هایی همچون سلفیان و بنیادگرایان با ادعای تحقق خلوص دینی، به استنباط نادرست از متون دینی مبادرت می ورزند که در برخی موارد، بروز گرایشات خشن و تندروی دینی را به دنبال داشته است. در تحلیل چرایی شکل گیری افراط و خشونت میان دو طیف مذکور، افزون بر انگیزه های سیاسی، با عوامل متعددی مواجه هستم. از جمله مهم ترین آنها رویکرد نص گرایانه به متون دینی است. این مقاله، با هدف همگرایی بیشتر اسلام و مسیحیت در برخورد با افراطی گری مذهبی، به بررسی برخی مصادیق گروش به نص گرایی، در استنباط آموزه های دینی از قرآن و کتاب مقدس پرداخته و ارتباط اتخاذ این شیوه با بروز افراط مذهبی را مورد ارزیابی قرار داده است. اثبات ارتباط مستقیم میان گرایشات نص گرایانه در تحقق بسیاری از خشونت های موجود میان سلف گرایان و بنیادگرایان، از جمله مهم ترین نتایج این تحقیق است.
۲۵۹۱.

بررسی و تطبیق جعل یا کشف معنای زندگی در اندیشه کیرکگور و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سارتر معنای زندگی کشف جعل کیرکگور

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای فلسفه های زندگی
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه و معنای زندگی
تعداد بازدید : ۱۹۰۹ تعداد دانلود : ۱۳۷۵
حذف علت غایی در تاریخ اندیشه، در مباحث علمی و فلسفی تغییراتی ایجاد کرده است و این موضوع عامل تغییر نگرش انسان به بحث خداوند بهعنوان یک خالق و قدرت لایزال بوده است و اصلیترین مسئله انسان، یعنی بحث درباره معنای زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است. این امر، دلیل اصلی بهحاشیهراندن اولوهیّت خداوند و جایگزینشدن قوای انسانی شده است که نتیجه نهایی آن حاکمیّت رویکردهای نیهیلیستی و پوچگرایانه بوده است. به دنبال آن، استیلای سکولاریسم و دینپیرایی مسئله معنای زندگی انسان را به چالش کشیده است و پس از آن، انسان خداوند را نه همچون منشأ معنا، بلکه بهعنوان مانعی بر سر راه زندگی می داند. ازاینرو، بر آگاهی و اراده خود تکیه می کند و خود را آفریننده معنای زندگی میپندارد. به همین دلیل، بحث کشف و جستجوی معنای زندگی، دستخوش تغییر شده است و به جای آن، رویکردهای معنا آفرین و سخن از جعل معنا، جایگزین شدهاند. این مسئله که آیا انسان سازنده و آفریننده معنای زندگی خویش است یا آن را از عاملی بیرونی کسب میکند، امروزه به چالش بزرگی برای بشر تبدیل شده است. تقابل اندیشمندان خداباور و ملحد اهمیت چنین مسائلی را دوچندان می کند. به همین دلیل، در این پژوهش تلاش شده است برای این پرسش، با توجه به دو رویکرد خداباور و غیرخداباور کیرکگور و سارتر، که از اندیشمندان مکتب اگزیستانسیالیسم و از پیشگامان تحولات شگرف فلسفه معاصر هستند، پاسخی مناسب بیابیم. ازیکسو، تکیه کیرکگور بر سابجکتیویته بهعنوان یک حقیقت پایدار برای کشف معنای آبجکتیو زندگی با توجه به سپهرهای هستی، و ازسویدیگر، بیمعنابودن بنیادین زندگی به دلیل وجودنداشتن خداوند از نظر سارتر که با توجه به آگاهی انسان میتوان به روش سابجکتیو برای آن معنایی جعل کرد، ژرفاندیشی شده است.
۲۵۹۲.

نقش انسان شناسی در فلسفه اخلاق کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فلسفه اخلاق تعلیم و تربیت انسان شناسی اخلاقی انسان شناسی پراگماتیکی استعدادهای طبیعی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
تعداد بازدید : ۱۹۱۰ تعداد دانلود : ۱۰۱۸
اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به تحقیق درباره فلسفه اخلاق کانت مشغول اند کانت را به دلیل مباحث موجود در بنیادهای مابعدالطبیعه اخلاق و نقد عقل عملی، به عنوان فیلسوفی می شناسند که مخالف این دیدگاه است که «انسان شناسی و مطالعه تجربی ماهیت انسان نقش مهمی در اخلاق دارد.» به این دلیل، آن ها فلسفه اخلاق کانت را به سبب عدم توجه به امور تجربی، صوری یا محض تلقی کرده، به انتقاد از آن می پردازند؛ ولی آیا می توان به جد ادعا کرد که کانت در مباحث اخلاقی خود هیچ نقشی برای تجربه قائل نشده است؟ نگاهی دقیق بر کل آثار کانت نشان می دهد که فلسفه اخلاق کانت کاملاً محض نیست؛ چرا که او در برخی از آثار خود، از جمله متافیزیک اخلاق، انسان شناسی از منظر پراگماتیکی و درس گفتارهای درباره اخلاق، از ضرورت وجود پایه های تجربی در اخلاق سخن گفته، از آن به عنوان انسان شناسی اخلاقی یاد می کند. بنابراین انسان شناسی اخلاقی کانت با نشان دادن راهکارها و موانع تجربی رسیدن انسان به سطح اخلاقی به انسان ها کمک می کند تا با شناخت آن ها به هدف نهایی خود، یعنی آزادی و شخصیت نیک، دست یابند. در این مقاله تلاش شده است ضمن معرفی این بخش مبهم اخلاق کانت، نشان داده شود که فلسفه اخلاق کانت نه تنها صوری نیست؛ بلکه از پایه های تجربی نیز برخوردار است.
۲۵۹۵.

تفسیر هایدگر از نقد علق محض کانت: مقایسه تفسیرهای آنتولوژیک با تفاسیر اپیستمولوژیک

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان