فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۹
36-9
حوزه های تخصصی:
مذهب شعری شمس، وحدت وجود است و محوریت این مضمون و تکرار آن در جای جای دیوان شعری وی از ویژگیهای شعری اوست؛ چراکه نظریه وحدت وجود از مهمترین مباحث مورد توجه عارفان و صوفیان است. همین امر موجب شد مقاله ای در گسترش این بحث فراهم آید تا اهمیت موضوع برای خوانندگان روشن شود. در پژوهش، سعی شده است که نظریه وحدت وجود در دیوان مغربی و انواع استعارات این مضمون شامل استعاره هایی با رویکرد طبیعت گرایانه، هندسی، ضددینی، قلندرانه و عاشقانه تحلیل شود. این استعارات خود گویای تصاویر (ایماژ) و مضمونهای (موتیف) اشعار مغربی است که به فراوانی بیان شده است که در این پژوهش با ذکر مثالهایی از کاربرد گوناگون آنها در سراسر دیوان و اشاره ای مختصر به برخی نمونه های مشابه در دیوان شاعران متقدم واکاوی می شود.
نقدی بر کتابِ شرح و تحلیل عِقدالعُلی للموقف الاعلی از مریم ایرانمنش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۹
۱۴۶-۱۲۳
حوزه های تخصصی:
عقدالعلی یکی از ویژه ترین متون نثر فارسی است که مشحون به لغات، اصطلاحات، اشعار و امثال فارسی و عربی است. این ویژگیها سبب شده است تا عقدالعلی نیازمند شرحی جامع باشد. مریم ایرانمنش این کتاب را شرح و تحلیل کرده است. این شرح در موارد متعددی نارسایی ها و ایرادات اساسی دارد. در این نوشتار، این اشکالات به شش گروهِ اشکالات واژگانی بخش فارسی و عربی، خطاهای صرفی، ایرادات نحوی، ابهام و نارسایی های ترجمه اشعار عربی و عدم ذکر گویندگان اشعار تقسیم بندی شده است. کوشیده ایم با مراجعه به دیوانهای شاعران و کتابهای مرجع و فرهنگهای معتبر فارسی و عربی نشان دهیم که چگونه در هرکدام از این موارد شارح به خطا رفته و سرچشمه این خطا چه بوده است. خطاهای واژگانی شارح، ناشی از مراجعه نکردن به لغتنامه های معتبر فارسی و عربی، اشکالات صرفی و نحوی وی اغلب حاصل تشخیص ندادن نقش نحوی واژگان و عبارات، تشخیص ندادن زمان، ریشه و صیغه افعال بوده و نارسایی ها و ابهام، ناشی از مراجعه نکردن به دیوان شاعر، کتابهای مرجع و فرهنگهای معتبر است. در هر مورد، پس از ذکر اشکال متن، توضیحات شارح را آورده ایم و پس از نقد و بررسی این توضیحات و نشان دادن خطاها و اشکالاتش، شرح و توضیح پیشنهادیمان را از متن ارائه کرده ایم. کوشیده ایم توضیحات از این لغزشها عاری باشد و رساتر و دقیقتر.
طبقه بندی و تحلیل لقب گذاری عامّه در تهران دوره قاجار و پهلوی بر مبنای زبان شناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ آذر و دی ۱۴۰۲ شماره ۵۳
۱۰۳-۶۵
حوزه های تخصصی:
در این مقاله القاب استفاده شده در تهران دوره قاجار و پهلوی، از کتاب های طهران قدیم و تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم از جعفر شهری (باف) بررسی و تحلیل شد. هدف این تحلیل بررسی القاب با دیدگاه زبان شناسی اجتماعی بر پایه اصول نظری طرح شده در کتاب درآمدی بر جامعه شناسی زبان از یحیی مدرّسی بود. یافته های پژوهش در چهار بخش زیر آورده می شود: 1. بررسی القاب از منظر کارکرد معنایی: کارکرد معنایی القاب مطابق این پژوهش به این شرح است: توصیفی: در این کارکرد، هدف لقب گذاری توصیف شغل، لوازم شغل؛ خصوصیات ظاهری و جسمی؛ ویژگی های اخلاقی، روحی و شخصیتی؛ ملازمتی؛ مکان و مذهب و نسب خانوادگی دارنده لقب است؛ تکیه کلامی؛ آیینی؛ مناسکی؛ نمایشی، تشبیهی؛ تابو؛ طنز؛ توهینی؛ 2. بررسی القاب از منظر جنسیت: از کلّ القاب پژوهش حاضر، هفده مورد به زنان اختصاص داشت که از نظر معنایی این القاب واجد ویژگی های ظاهری و جسمانی در رده نخست و مواردی چون شغل و دین در رده های بعدی بودند؛ 3. بررسی القاب از منظر تلفّظ: از آنجا که القاب در بستر زبان عامه و غیررسمی رواج دارند، در مقایسه با زبان رسمی تغییراتی در تلفّظ آن ها رخ می دهد که مطابق پژوهش حاضر، این تغییرات عبارت اند از: تبدیل مصوّت بلند «آ» به «او»؛ کوتاه شدگی (اختصار) و حذف؛ 4. بررسی القاب از منظر زبان: مطابق بررسی، از کلّ القاب مورد پژوهش 37 لقب (بیش از یک پنجم) از زبان های غیرفارسی وام گرفته شده اند که به ترتیب تعداد، از عربی، ترکی، فرانسه و یونانی هستند. وام گیری از عربی در نتیجه تعاملات گسترده دینی و سیاسی در ادوار مختلف تاریخی است و وام گیری از زبان ترکی، علاوه بر علل اجتماعی چون مهاجرت، در مواردی به علّت به نمایی کلمات بوده است.
موقعیت چند لایه و ساختار رابطه های کانونی سازی در داستان، مطالعه موردی: سه داستان کوتاه ویریا، بازمانده، خواب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
203 - 228
حوزه های تخصصی:
یکی از شیوه های نوین نقد داستان، بررسی و تحلیل موقعیت داستانی است. هر موقعیت داستانی سه وجه «شخص، حالت و دیدگاه» را شامل می شود. با بررسی زاویه دید و موقعیت داستانی می توان به درک چگونگی عملکرد دیدگاه های «زمانی، مکانی و روا ن شناختی» راوی نائل شد. در این پژوهش با روشی توصیفی- تحلیلی و با نگاهی به سه کارکرد یاد شده، شاملوجه، کانونی سازی و موقعیت شخص گانه، سه داستان کوتاه با درونمایه جنگ از دومین مجموعه داستان های «یوسف» تحلیل شده است. هدف از این پژوهش در وهله نخست بررسی کیفیت فرآیند ادراک و باورپذیری عمل روایی با عنصر موقعیت داستانی است. در بخش دوم تلاش کرده ایم تا نشان دهیم چگونه جانماییِ مصالح و مواد داستانی باعث می شود مخاطب با دیدگاه و موقعیت راوی در ذهن خود همذات پنداری کن. نتایج نشان می دهد مخاطب در این داستان ها بازتاب رویدادها و جهانِ مجسم را از نگاه شخصیتی غیر از راوی می بیند. همچنین نویسندگان سه داستان یادشده تلاش کردند با انتقال احساسات و انعکاس رفتار شخصیت ها از طریق پژواک احساسات و به روش تک گویی درونی غیرمستقیم، همسویی و همدلی مخاطب با اتفاقات داستان را برانگیزانند.
تحلیل تأثیر خودشیفتگی در اشعار مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
305 - 336
حوزه های تخصصی:
مهدی اخوان ثالث، شاعر نامدار معاصر است که در قالب های مختلف شعری طبع آزمایی کرده است. شخصیت فراز نِگَر، آرمان طلب و خودشیفته وی، دارای ابعاد ویژه و درخور بررسی است. پژوهش، پاسخگوی این پرسش است که آیا خودشیفتگی بر کیفیت و کمیت تصویرپردازی های اخوان تأثیر چشمگیر داشته است؟ در جستار حاضر، علل روان شناسانه سرایش اشعار نارسیسیستیِ وی، واکاوی شد. تشنگی اخوان درخصوص مورد تأیید واقع شدن، رسیدن به جامعه ای آرمانی، دوری از مظاهر دنیای متجدد و یکی شدن با شخصیت های اسطوره ای که از شاخه های بهنجار و نابهنجار خودشیفتگی هستند به شاخص های زندگی فردی وی بازمی گردد. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. براساس نتایج تحقیق، انواع سطوح خودشیفتگی مانند خودستایی، گردن فرازی، ستایش مقام هنری، افکار قلندری و...، نقش بارزی را در پیشبرد کیفیت و کمیت وجه هنریِ مضامین و تصاویر ادبی «م. امید» ایفا کرده اند؛ به نحوی که اگر این ابداعات را حذف یا کم کنیم، بخش زیادی از محتوای آثار وی از بین رفته و طبیعتاً بر قسمتی از مفاهیم ادبیات معاصر، تأثیر می گذارد.
ویژگی های تاریخ نگاری در تاریخ بیهقی (باور جزا و پاسداشت خردورزی، سنجیدگی و مدارای ایرانشهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
337 - 361
حوزه های تخصصی:
زبان، دین، هنر، محیط، سیاست، فرهنگ و آداب یک جامعه و افرادش، آنرا از دیگر جوامع جدا می کند. با این دیدگاه، اثری ارزشمند خواهد بود که چون تاریخ بیهقی و شاهنامه، بتواند جنبه های فردی، جمعی و ملی مردم را نشان دهد و آنان و دیگران را به بد و خوب وجودشان آگاه گرداند. در اواخر قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم (سده اغتشاشات)، سنگ بنای نیاز به بازجست خرد و سنجیدگی ایرانشهری پایمال شده در پی اندیشه های شعوبی و با شاهنامه استوار شد، اما ابوالفضل بیهقی با وجود هم فکریش با فردوسی در تقویت کارکردهای ایرانی در روایت ها و در ساخت ظاهری کلامش، از فردوسی سخنی نگفت و توجهی به اثرش نشان نداد. این جستار توصیفی– تحلیلی، ویژگی های تاریخ نگاری بیهقی را جست وجو کرده است. یافته ها نشان می دهد که اثر بیهقی سفارشی نیست و هنر او در خدمت بیان علّی و معلولی شکست های مسعود غزنوی و ناتوانی او بوده است؛ هرچند که به ظاهر او را شهید می نامد و ناچار می شود که به حکومت استیلا بیش از حاکمیت خردسالار افلاطونی توجه نشان دهد. بیهقی، ویژگی های اسلامی- ایرانی را در فحوای زبان و هنرِ حقیقت نگارش قرار داده و آن را در قالب شخصیت وزیر و دبیری ترسیم کرده است که بر مدار جزا، مشیت و اراده الهی، با خردورزی، سنجیدگی، آینده نگری، دلیری، نرم خویی، مدارا و با اصلاح تباهی ها، سیمای کاردانی ایرانی را می نمایاند و مردم را به ویژگی های رهاننده شان در برابر نابخردی غزنویان آگاه می کند. فردوسی و بیهقی در تبیین تاریخ و آگاه کردن مردم به میراث خردورزی، عملکردی همسان دارند.
بررسی سبک شناسانه حروف اضافه و معانی آن ها در قصاید خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
33 - 61
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی سبک شناسانه حروف اضافه در قصاید خاقانی است. حروف اضافه با توسّع معنایی گسترده ای که دارند به عنوان یکی از سازه های تأثیرگذار زبان، نقش تعیین کننده ای در هویت بخشیدن به سایر عناصر زبانی از جمله اسم ها، فعل ها، صفت ها و قیدها دارند. پرداختن به معانی گوناگون حروف اضافه در ساخت های مختلف که نوعی ساختارشکنی نحوی و ویژگی سبکی به شمار می رود نیز از اهداف این پژوهش است. بدین منظور با مطالعه قصاید خاقانی، مواردی که از حیث نوع کاربرد دارای اهمیت و سازگار با موضوع بحث ما بود، استخراج شد و براساس لایه نحوی سبک شناسی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان می دهد که خاقانی برای حروف اضافه همچون سایر عناصر زبان اهمیت خاصی قائل است و تنوع معنایی آن ها را پیوسته مدنظر دارد؛ کاربرد حروف را از حوزه دستور زبان تا حوزه بلاغت و بدیع ارتقا داده و آن ها را از عناصری تقریباً خنثی به سازه هایی کلیدی و بی جایگزین تبدیل کرده است. همچنین در استفاده از حروف اضافه، آزادی عمل خاص و منحصربه فردی دارد که از جمله این موارد می توان به کاربرد «به» در معنی «از»، «در» به جای «بر» و «به» به جای کسره اضافه اشاره کرد. نهایتاً نمونه های نادری از کاربرد حروف اضافه در دیوان خاقانی وجود دارد که امروزه تنها در گویش مناطق خاصی از ایران دیده می شود و در زبان معیار نشانی از آن ها نیست؛ مثل کاربرد «از» به جای «به».
استعاره مفهومی عشق در طریقت نامه عماد فقیه کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
91 - 122
حوزه های تخصصی:
استعاره مفهومی از مقوله های بنیادی زبان شناسی شناختی است. مقوله زبانی که صرفاً مربوط به واژه ها نیست، بلکه از فرآیندهای تفکر انسان است و زبان را از حد شگردی بلاغی به سطح وسیله ای برای اندیشه عمیق تر و شناخت والا می رساند. با توجه به اینکه شیوه حرکت و سیر تعالی در آموزه های عرفانی به زبان رمز است و عرفان قلمرو هنری زبان در معنای یک نظام اشاری است و از آنجا که در نظریه شناختی، استعاره به عنوان پدیده ای در کلیت زبان حضور جهت دهنده دارد به این معنی که یک حوزه مفهومی براساس حوزه مفهومی دیگر شناخته می شود، این استعاره در اشعار عرفانی راه پیدا کرده است. عماد فقیه کرمانی از عارفان قرن هشتم در طریقت نامه که آن را در 10 باب و هر باب را در 10 فصل در آداب سیر و سلوک و وظایف سالکان و مقامات و احوال عارفان سروده، کمال محبت به حق تعالی را عشق می داند. در این پژوهش ابتدا گزارشی از زندگی عمادالدین فقیه کرمانی، طریقت نامه، استعاره مفهومی داده شده و در آخر به بررسی استعاره مفهومی عشق در طریقت نامه پرداخته شده است. از آنجا که استعاره مفهومی دارای دو حرکت از مبدأ به مقصد است بر این اساس دارای سه بار معنایی مثبت، منفی و خنثی می شود. نتیجه پژوهش این است که عماد از دو طریق «انتقال معنا» و «تغییر معنا»، توانسته معناهای تازه ای به عشق داده و با ایجاد تعلیق در معنای واژه ها، خواننده را در گرفتن معنا و تعابیر گسترده تر آزاد بگذارد.
نقدی بر توضیح چند بیت از بوستان سعدی به تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از میان شرح ها و توضیحات متعددی که بر بوستان سعدی نوشته شده است، توضیح غلامحسین یوسفی نسبت به شروح دیگر در جامعه ادبی و دانشگاهی اهمیت بیشتری دارد و به عنوان یکی از منابع اصلی درس «اشعار سعدی»، مورد استفاده و استناد استادان و دانشجویان است. با توجه به این مطلب، سؤال این است که آیا توضیح یوسفی قابل اعتماد و خالی از اشکال است؟ و آیا با وجود آن، خواننده از شرح های دیگر بی نیاز است؟ نگارنده در پاسخ به این سؤال ها پس از جمع آوری و نقل ابیاتی که در توضیح آنها اشکال و ایرادی دیده می شود، به ترتیب توضیح یوسفی و چند شارح دیگر (خزائلی، ناصح، سودی، انزابی نژاد و قره بگلو) را نقل کرده است. سپس به شیوه تحلیلی - انتقادی با ذکر دلیل، توضیح یوسفی بر هر بیت را نقد کرده و با استناد به لغت نامه دهخدا، معنا و توضیحی درباره بیت و واژه موردبحث ارائه کرده که درست یا دقیق تر به نظر می رسد. ضمن اینکه هرجا لازم بوده، در تأیید نظر خود شواهدی از سعدی و شاعران دیگر نیز نقل کرده است. از مجموع سیزده بیتی که در این مقاله نقد و بررسی شده است، نُه مورد از اشکالات به معنی بعضی واژگان مربوط می شود (بیت های شماره 7، 19، 46، 49، 72، 283، 2028، 2093، 3381) و ناشی از بی توجهی شارح به معانی مختلف یک واژه است. دو مورد از اشکالات، مربوط به خوانش واژه و معنی آن است (بیت های 1175 و 2020). دو اشکال دیگر به معنی کلی بیت مربوط می شود (بیت های 277 و 2503).
آسیب شناسی بلاغت زبان براساس نظریه نقش گرا (با تکیه بر داستان یکی بود و یکی نبود جمالزاده)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
235 - 264
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی نقش گرا که نشأت گرفته از مکتب نقش گرا است، توانایی ها و خلاقیت های مؤلف در استفاده از نظام گفتاری و نوشتاری زبان، جهت نظام بلاغی و کارکردهای دیگر زبان را مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. صاحب نظرانی چون مارتینه، یاکوبسن و هلیدی برای زبان نقش های گوناگونی را بر شمرده اند.که از این میان نقش های شش گانه: ارتباطی، ارجاعی، ترغیبی، عاطفی، محمل اندیشه و آفرینش ادبی از همه مهم تر و مشهورتر است که در این مقاله در داستان «فارسی شکر است» اثر محمدعلی جمالزاده، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. از این دیدگاه، جمالزاده به عنوان پیشاهنگ داستان نویسی کوتاه فارسی با آگاهی از ظرفیت های بالقوه زبان فارسی و با تسلط بر فنون روایت، توانسته به خوبی از نقش های شش گانه کلام برای ایجاد جذابیت های ادبی بهره گرفته به آسیب شناسی بلاغت زبان بپردازد. او در این داستان به شیوه هنرمندانه و به طور ملموس و عملی، مهم ترین و خطرناک ترین آسیب زبان را که بیگانه مآبی مفرط و نابه جاست به مخاطب گوشزد کرده، آن ها را به استفاده طبیعی از زبان برای بلاغت آن ترغیب می کند.
مثنوی های کوتاه در ادب فارسی (تا قرن هشتم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
297 - 324
حوزه های تخصصی:
معمولاً از قالب مثنوی به دلیل آزادی در کاربرد قافیه و ردیف و محدود نبودن تعداد ابیات در سرودن اشعار بلند روایی و مباحث مبسوط استفاده می شود و علمای بلاغت نیز همواره اشاره به بلندی اشعار قالب مثنوی داشته اند. با وجود این، در ادبیات فارسی مثنوی های بسیار کوتاهی وجود دارد که عدد ابیات آن به 10 نیز نمی رسد. هدف این مقاله بررسی سیر و محتوای این نوع اشعار، جنبه های بلاغی و دلایل گرایش شاعر به سرودن آن هاست. سرودن این اشعار از قرن ششم آغاز شده و تا قرن هشتم نزدیک به 100 مثنوی کوتاه در موضوعاتی مانند مدح، تعلیم، نامه های کوتاه و تقاضایی، ثبت تجربیات سراینده و اشعار مناسبتی سروده شده است. نیازهای آموزشی و تعلیمی، تمایل شاعران به پرداخت معانی رایج در قوالب غیرکلیشه ای، کم رنگ شدن اهمیت زبان پرطمطراق، تمایلات مخاطبان، افزودن صمیمیت لحن و رواج و محبوبیت قالب مثنوی در گرایش شاعران به سرودن مثنوی های کوتاه نقش مؤثری داشته است.
ماهی سیاه کوچولو و خوانندگان؛ از قرائتی منفعل تا گفت وگویی فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
361 - 392
حوزه های تخصصی:
گفتمان نقد ادبی معطوف به خواننده و معناهای متکثر متون در میانه سده بیستم، مورد توجه منتقدان ادبی قرار گرفت. داستان «ماهی سیاه کوچولو» (1347) به دلایلی از جمله نوع متن، ساختار ویژه آن و گستره مخاطبان با تفسیر و تأویل های مختلف مواجه بوده است. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و براساس رویکرد نظریه های معطوف به خواننده، چگونگی تعامل میان خواننده و متن و به تَبَع آن، آفرینش و تطور معنا به صورت درزمانی و همزمانی در سه بازه زمانی بررسی شد. نتایج نشان می دهد، واکنش خوانندگان به این اثر تا پیش از سال 1357، طبق پارادایم و افق انتظار مسلط، ذوقی، مبتنی بر ایدئولوژی و دارای رویکرد اجتماعی بود که در آن عمل قهرمان برجسته می شد، خوانش ها اطلاعات جویانه بود، گفت وگویی میان متن و خواننده شکل نمی گرفت و معنا بر متن تحمیل می شد. مطابق فضای گفتمانیِ پس از 1357 تا اواخر دهه 80، دریافت ها تلفیقی بود و براساس افق انتظار ادبی در حوزه روایت شناسی و ساختار داستان بسامد داشت. این خوانش ها در خوانش های پیشین عدم تعین ایجاد می کردند و خواننده در گفت وگوی نیمه فعال با متن به بر ساختن شکل جدیدی از آبژه متنی می پرداخت. در پارادایم مسلطِ اواخر دهه 80 تا پایان دهه 90، خوانش ها مبتنی بر نظریه و کارکردمحور بودند. رویکرد نشانه شناسی، بالاترین بسامد را در میان سایر رویکردهای خوانشی این اثر داشت. خوانش های این دوره اغلب در دیالکتیک با خوانش های دوره پیش بودند و عدم تعین تا دریافت اصلاحی را در متن و خوانش های پیشین رقم می زدند و در نتیجه ادغام افق انتظار اجتماعی و ادبی، افق معنایی گسترده تری را پیشنهاد می دادند.
بررسی وضعیت آموزش زبان چینی و فارسی در ایران و چین
حوزه های تخصصی:
ایران و چین به عنوان دو سرزمین باستانی در آسیای کهن، از دیرباز همواره روابط گسترده ای با یکدیگر داشته اند. در عصر کنونی و با توجه به ضرورت های سیاسی و اقتصادی و نقش مهم دو کشور در تحولات منطقه و جهان، افزایش سطح تعاملات و ارتباطات بین این دو همسایه پیشین امری ضروری تلقی می گردد. طرح «یک جاده _ یک کمربند» که در سال 2013 از سوی دولت مردان چین مطرح گردید، به خوبی نشان دهنده عزم و اراده چین برای گسترش روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود با کشورهایی است که در مسیر این طرح واقع هستند و در این میان نقش ایران به عنوان یکی از کشورهای مهم حوزه جاده ابریشم موضوعی انکار ناشدنی است. از این رو در سال های اخیر تلاش برای فهم و شناخت هر چه بیشتر زبان و فرهنگ دو ملت در نزد دولت ها بیش از پیش ضرورت یافته است. در این مقاله ما برآنیم تا با استفاده از مستندات موجود به بررسی وضعیت آموزش زبان چینی در ایران و وضعیت آموزش زبان فارسی در چین بپردازیم و پیشنهادها و نظراتی را در جهت حل مشکلات موجود و بهبود شرایط فعلی ارائه دهیم.
بررسی اجمالی مَثَل های چینی و فارسی (توصیف و تحلیلی مقابله ای)
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۳
171 - 184
حوزه های تخصصی:
مطالعه تطبیقی مثل های چینی و فارسی می تواند از یک سو درک فرهنگ متقابل را در بین مردم چین و ایران افزایش دهد و از سوی دیگر، در آموزش زبان های چینی و فارسی مورد استفاده قرار گیرد تا زبان آموزان نیز بتوانند بهتر زبان و فرهنگ دو کشور را درک کنند. با توجه به این که برای دسته بندی آموزشی مَثَل های دو زبان چینی و فارسی، پژوهشی صورت نگرفته است در این پژوهش با استفاده از ویژگی های صوری و معنایی، مَثَل های چینی و فارسی در قالب چهار گروه طبقه بندی و توصیف شده اند: دسته نخست مَثَل هایی با معنای لفظی و ضمنی همسان، دسته دوم مَثَل های دارای معنای لفظی همسان و معنای ضمنی ناهمسان، دسته سوم مَثَل هایی با معنای لفظی ناهمسان و معنای ضمنی همسان و دسته چهارم مَثَل های دارای معنای لفظی و ضمنی ناهمسان. دسته بندی چهارگانه مَثَل های چینی و فارسی و نمونه های استخراج شده از منبع مورد نظر حاکی از آن است که مثل های دارای معنای لفظی و ضمنی ناهمسان رتبه اول بیشترین تعداد مثل ها را دارد؛ مثل هایی با معنای لفظی و ضمنی همسان در رتبه دوم، مثل های دارای معنای لفظی ناهمسان و معنای ضمنی همسان رتبه سوم و مثل های دارای معنای لفظی همسان و معنای ضمنی ناهمسان در رتبه چهارم بیشترین تعداد مثل های چینی و فارسی هستند. به نظر می رسد پیامد آموزشی این پژوهش می تواند این باشد که مثل های فارسی دارای معنای لفظی و ضمنی همسان با مثل های معادل چینی را می توان در سطح پایه آموزش داد؛ مثل های فارسی دارای معنای لفظی ناهمسان و معنای ضمنی همسان با مثل های معادل چینی در سطح میانی، مثل های فارسی دارای معنای لفظی همسان و معنای ضمنی ناهمسان با مثل های معادل چینی در سطح پیشرفته و مثل های فارسی دارای معنای لفظی و ضمنی ناهمسان در همه سطوح قابلیت یاددهی و یادگیری اثربخش تر داشته باشند.
بررسی تطبیقی ویژگی های زمان دستوری و نمود در زبان های فارسی و چینی براساس زبانشناسی پیکره ای
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۳
211 - 237
حوزه های تخصصی:
دو مقوله زمان دستوری و نمود در دستور زبان جایگاه ویژه ای دارند. با کمک زمان دستوری می توان به بیان یک عمل یا رویداد در زمان گذشته، حال یا آینده پرداخت و با کمک نمود می توان، شروع، پیشرفت یا پایان عمل یا رویدادی را نشان داد. از آنجاکه این دو مقوله و نوع بازنمایی آن ها در هر یک از زبان های فارسی و چینی ویژگی های مخصوص به خود را دارند و پژوهش های تطبیقی بسیار کمی در این حوزه صورت گرفته است، پژوهش حاضر با کمک زبانشناسی پیکره ای، به کمک آمار و با بهره گیری از روش-های تحلیل کمی و کیفی درصدد یافتن ویژگی های این دو مقوله و کشف شباهت ها و تفاوت های آن ها در این دو زبان است. از نتایج حاصل از این پژوهش می توان در حوزه های آموزش زبان، دستور زبان و ترجمه بهره برد. این پژوهش با مشاهده و بررسی 9189 گزاره شامل 4172 گزاره فارسی و ترجمه متناظر آن ها به چینی و 5017 گزاره چینی و ترجمه متناظر آن ها به فارسی از دو رمان «بوف کور» به زبان فارسی و «دویدن در خیابان های پکن» به زبان چینی و ترجمه متناظر آن ها به چینی و فارسی استخراج شده اند. از این داده ها پیکره دو زبانه ا ی فارسی- چینی و چینی- فارسی ساخته شده است و با مشاهده دگرگونی های به وجود آمده در فرایند ترجمه در ساختار هر یک از این گزاره ها، ویژگی های مربوط به ان ها، شباهت ها و تفاوت های اساسی و نوع بازنمایی زمان دستوری و نمود در این دو زبان به دست آمده است. در زبان فارسی، فعل، نقش کلیدی را در جمله دارد و حاوی اطلاعات دستوری نظیر زمان دستوری و نمود است. اما در زبان چینی، اسم، در جمله نقش کلیدی دارد و در بسیاری از جملات فعل، قابل حذف است. از همین روی نمی توان دسته بندی مشخصی برای زمان دستوری در زبان چینی قائل شد.
بررسی ارجاع مشارکین در هشت باب از کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
9 - 28
حوزه های تخصصی:
روایت، مجموعه پیوسته ای از گفته هاست که گفتمان را به وجود می آورد. براساس الگوی لوینسون (2015)، ارجاع مشارکین یکی از مؤلفه های ضروری در تحلیل گفتمان روایی است. مشارکین موجود در ساختار روایت ممکن است مشارکین اصلی انسان و غیرانسان و نیز مشارکین فرعی انسان و فرعی غیرانسان، مانند حیوانات باشند. هر زبانی با توجه به ویژگی های خاص خود از ابزارهای ارجاعی خاصی همچون مرجع دار صفر، گروه اسمی کامل و ضمایر برای اشاره به مشارکین دخیل در گفتمان روایی بهره می گیرد. پژوهش حاضر بر اساس الگوی لوینسون، چگونگی بازنمایی و فراوانی به کارگیری انواع مشارکین و روش های ارجاع به آن ها را در تعدادی از حکایت های کلیله و دمنه بررسی و تحلیل می کند. در این پژوهش، 8 باب از کتاب کلیله و دمنه مورد بررسی قرار گرفت. در هر باب، کاربرد انواع مشارکین و ابزارهای ارجاعی مربوط در دو بافت فاعلی و غیرفاعلی شناسایی و توصیف و با استفاده از آزمون خی دو تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد در باب های مورد بررسی از کلیله و دمنه برای ارجاع به مشارکین موجود در روایت اعم از مشارکین اصلی و فرعی، انسان و غیرانسان از ابزارهای ارجاعی مختلفی همچون مرجع دار صفر، گروه اسمی و ضمایر استفاده شده است؛ علاوه براین، نتایج حاکی از آن بود که تفاوت معناداری در به کارگیری انواع مشارکین و ابزارهای ارجاعی موردنظر وجود داشت؛ به علاوه، مرجع دار صفر دارای بیشترین کاربرد و ضمیر و گروه اسمی به ترتیب در جایگاه بعدی قرار گرفتند.
بررسی علل افزایش داد و ستد اسلحه در مناطق مرزی ایران و هند از 1285 تا 1305 هجری شمسی و نقش دولت های بیگانه در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
59 - 76
حوزه های تخصصی:
یکی از پدیده های رایج در مناطق مرزی ایران و هند، قاچاق اسلحه بوده که نقش تأثیرگذاری در تحولات اجتماعی و مسائل امنیتی این مناطق داشته است. با نگاهی به منابع تاریخی می توان به این مسئله پی برد که تقریباً از 1285 تا 1305 هجری شمسی، قاچاق اسلحه در این مناطق افزایش چشمگیری یافته است. با توجه به این مسئله در تحقیق حاضر با استفاده از روش تحقیق توصیفی و با استفاده از اسناد و مطالعات تاریخی موجود در این زمینه به بررسی علل این پدیده پرداخته شده و نقش عوامل داخلی و خارجی مورد کنکاش قرار گرفته است. براین اساس پرسش تحقیق حاضر این است که روند داد و ستد اسلحه در مناطق مرزی ایران و هند چگونه بوده و دلایل افزایش آن در این مقطع زمانی چه بوده است. به نظر می رسد مناطقی مانند سیستان و بلوچستان در چارچوب منافع انگلستان و کشورهای رقیبش در کانون رقابت ها قرار داشتند. این تحولات باعث شد موضوع داشتن سلاح گرم و داد و ستد و حتی قاچاق اسلحه در مناطق مرزی ایران و هند به دلیل موقعیت جغرافیایی اش به مقوله ای پراهمیت تبدیل شود.
نظام دینی آخرین بازماندگان آریائی در کافرستان افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
211 - 228
حوزه های تخصصی:
مردمان ناحیه کوهستانی شرق افغانستان تا یکصد سال پیش، دارای فرهنگ هندوایرانی و ایدئولوژی مبتنی بر دامداری بودند. این آریایی ها که سرزمین شان از طرف مسلمانان، کافرستان و بعد از ورود اسلام نورستان خوانده شد، آخرین بازمانده از باورها و آیین های آریاییان باستان بوده اند که به دلیل شرایط جغرافیایی و اجتماعی تا یک سده اخیر در این دیار باقی مانده اند. آن ها به زبان های مختلف هندواروپایی سخن می گفتند و دارای جنبه هایی از مذاهب هند و آریایی بودند. در این پژوهش ضمن پرداختن به کلیات تاریخی و ریشه قومیتی نورستانیان، طرحی کلی از پرستش خدایان مختلف و ارتباط آن ها با فرهنگ عظیم هندوایرانی و سیر تحولات احتمالی در این نظام اعتقادی با نگاهی به نظریه دومزیل مورد بررسی قرار می گیرد؛ بنابراین پرسش اصلی این خواهد بود که آیا می توان خدایان این کافران و باورها آن ها را در طرحی همانند نظام پانتئونی دمزیل مطرح کرد؟ رابطه این باورها با نظام عقیدتی هندوایرانی چگونه قابل تبیین است؟ اهمیت این پژوهش در این است که فرهنگ و عقاید این مردم می تواند نمایانگر زندگی اجتماعی و دینی آریاییان کهن هند و ایران باشد. پژوهش حاضر با ابزارکتابخانه ایی و با روش تطبیق و تحلیل داده ها صورت گرفته است.
سازمان دعوت اسماعیلیان و نقش آن در نشر و گسترش مذهب اسماعیلی در شبه قاره هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
229 - 244
حوزه های تخصصی:
بهره مندی از سازمان دعوت برای نشر و گسترش آیین، از بارزترین مشخصه های مذهب اسماعیلی است. اسماعیلیان، بدون هیچ گونه تعصبی که منجر به محدودیت شود، به خوبی توانستند از ویژگی های مثبت تمام مذاهب، فرق و فلسفه ها بهره برده و حاصل آن را با شیوه تبلیغاتی و تشکیلات بسیار هوشمند و منظم خود باعنوان سازمان دعوت درآمیزند. سؤال بنیادین پژوهش این است که سازمان دعوت اسماعیلیان در قیاس با عوامل دیگر همچون محتوای آموزه های اسماعیلی، در استقرار و استمرار آیین اسماعیلی در سرزمین هند چه تأثیری داشته است؟
اهمیت شناخت سازمان دعوت اسماعیلیان در نشر و گسترش مذهب اسماعیلی این است که نتایج شناخت اسماعیلیان از منظر پیروان این فرقه تا حدود زیادی مغفول مانده است؛ ازاین رو در این پژوهش تلاش می شود به شیوه توصیفی-تحلیلی، نقش سازمان دعوت اسماعیلیان و نظام فکری آنان در نشر و گسترش مذهب اسماعیلی در شبه قاره هند مورد بررسی قرار گیرد. به نظر می رسد که به رغم تفاوت در فرائض و اعتقادات دینی میان فرقه های مختلف اسماعیلیان هند، آنان از مؤلفه هایی چون نقش محوری امام در نظام فلسفی و پیوستگی میان تاریخ و فراتاریخ برخوردار هستند و این اندیشه در شیوه های تبلیغی و سازمان دعوت نقش اساسی داشته است.
تک گویی نمایشی و مقاومت سیاسی: خوانشی جیمسونی از رمان «بنیاد گرای ملول» اثر محسن حامد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
119 - 137
حوزه های تخصصی:
مقاله ی حاضر با خوانشی انتقادی به واکاوی رمان « بنیاد گرای ملول » اثر محسن حامد با هدف بررسی امکان بروز مقاومت سیاسی در نتیجه ی ویژگی های ظاهری اثر مورد اشاره می پردازد. اسلوب و رویکرد ادبی این مقاله بر پایه نظریات فیلسوف شهیر معاصر فردریک جیمسون است. از دیدگاه جیمسون، در بسیاری از موارد، برتری دادن محتوای اثر بر صورت آن (فرم) باوری اشتباه می باشد زیرا ویژگی های ظاهری آثار هنری دربردارنده ی امکان مقاومت سیاسی می باشند که به واسطه ی آن ها پایداری سیاسی مخاطبان در برابر گفتمان های حاکم عملی می گردد. پرسشی که پژوهش پیش رو مطرح می سازد این است که آیا رمان حامد می تواند به دلیل استفاده از تکنیک تک گویی نمایشی به برانگیختن حس مقاومت سیاسی در مخاطب بینجامد. در این خصوص، با خاموش کردن شهروند آمریکایی، ویژگی های ظاهری رمان این امکان را در اختیار مخاطب قرار می دهند تا با ورود به ذهن شخصیت اصلی جهان سومی داستان، به دنیا از دریچه ی نگاه وی بنگرد. علاوه بر آن، استفاده ی رمان از تک گویی نمایشی نه تنها امکان ورود خواننده اثر را به دنیای شخصیت اصلی مسلمان داستان فراهم می نماید، بلکه امکان ظهور ایستادگی سیاسی مخاطب را در برابر گفتمان های بیگانه ستیزانه و اسلام هراسانه ی حاکم بر جامعه ی آمریکا در نتیجه ی حملات تروریستی یازدهم سپتامبر فراهم می کند.