فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۳۴۱ تا ۴٬۳۶۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
319 - 343
حوزه های تخصصی:
ادبیات مقاومت، شاخه ای از ادبیات متعهد و التزام است که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق، استبداد داخلی، نبود آزادی های فردی و اجتماعی و... شکل می گیرد. در دو کشور ایران و عراق با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن ها، این نوع ادبیات جایگاه ویژه ای یافته است. مقاومت و پایداری مردم عراق نیز قابل توجه است و به خوبی در آثار شاعران و نویسندگان عراقی نمود دارد. جابر محمد جابری مشهور به مدین الموسوی از جمله شاعران معاصر عراقی است که شاهد ظلم، استبداد و استعمار بوده است. فرخی یزدی شاعر مشروطه از جمله شاعران ایرانی است که با شعر خود به دفاع از ملت خود در برابر بیگانگان و ظلم و ستم داخلی پرداخته است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که مضامین وطن دوستی و غیرت ملی، دعوت به مبارزه طلبی و جانفشانی، اعتراض به مسائل داخلی، امید به رهایی و تلاش برای آزادی و دعوت به وحدت از مضامین مشترک در شعر دو شاعر است. این پژوهش، ضمن بیان مضامین ادبیات مقاومت در شعر هر دو شاعر، به مقایسه این مضامین در شعر آن ها پرداخته است.
مقایسه رساله لانگینوس با کتاب «چهار مقاله» نظامی عروضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
97 - 114
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی شباهت های کتاب «چهار مقاله» نظامی عروضی و «رساله» لانگینوس می پردازد. لانگینوس یکی از بزرگ ترین منتقدان است که تالی ارسطو دانسته می شود. او در نظریه ادبی و انتقادی خود با طرح مقوله "نمطعالی"به طرح ویژگی های یک اثر ادبی برجسته می پردازد و در واقع خصیصه شاهکار ادبی را نشان می دهد. لانگینوس بر این باور است که اثر ادبی با داشتن ویژگی هایی می تواند به عنوان نمونه و نمط عالی مطرح شود و این نمط عالی هم منحصر به یک ژانر ادبی نمی شود. نظامی عروضی سمرقندی صاحب «چهار مقاله» هم در مقالت دبیری و هم در مقالت شاعری، معتقد است که شرایطی خاص می تواند به اثری ادبی تعالی بخشد. نوشتار حاضر تبیین آراء لانگینوس و انطباق آن با دیدگاه نظامی عروضی است. در این میان البته باید توجه داشت که دیدگاه های هنری و انتقادی شاعران و ادیبان ایرانی تابع اصول و مبانی بلاغی خاصی است که ممکن است با مبانی فکری و بلاغی ادیبان غربی تفاوت هایی نیز داشته باشد اما این پژوهش صرفاً به دنبال دریافت شباهت هایی است که در این دو اثر دیده می شود. شاید تحلیل این مشابهت ها بتواند بیانگر سرچشمه های مشترک در دو اثر و بیان کننده نشانه هایی از حضور و تاثیر آراء ارسطو در هر دو کتاب باشد.
بررسی تطبیقی اندیشه های مقاومت در شعر یحیی السماوی و محمدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
115 - 144
حوزه های تخصصی:
یحیی سماوی ، به عنوان یکی از شاعران برجسته معاصر عراق، و محمدرضا شفیعی کدکنی ، از شاعران معاصر ایران، می کوشند تا با سلاح قلم، زبان هنر و بهره گیری از شگردهای گوناگون ادبی، در افشای ماهیت استعمار و نیروهای اشغالگر، نفش بارزی داشته باشند. پژوهش حاضر گذشته از تبیین جایگاه ادبی این دو شاعر، می کوشد، با رویکردی تطبیقی بر اساس مکتب آمریکایی، به صورت تفصیلی و استقرایی اشتراکات و افتراقات شاعران مورد نظر را در مفاهیم مقاومت مورد مطالعه قرار داده و عوامل ظهور اندیشه های پایداری و مقاومت در شعر سماوی و شفیعی بررسی نماید. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که رد پای استعمار آمریکا در هر دو کشور پیامدهای ناگواری به دنبال داشته است. بنابراین دو شاعر، با تکیه بر ارزش های والای قرآن و اسلام و به پشتوانه فرهنگ غنی و تاریخ شکوهمند سرزمینشان، ضمن بهره گیری از اساطیر ملی- مذهبی به صورت نمادین و گاه آشکار، سهم بسزایی در بیداری ملت خویش داشته و با ایجاد همبستگی در میان آن ها، گام های استواری در مسیر پایداری برداشته اند.
نقش و جایگاه زنان در اسلام هراسی با رویکردی به دیدگاه امام خمینی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۳
411 - 434
حوزه های تخصصی:
اسلام هراسی پدیده ای است که در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جریان است و اکنون زنان به عنوان ابزاری در جهت گسترش امواج اسلام هراسی توسط قدرت های غربی به کار گرفته می شوند چراکه مسأله زن، از مسائل بسیار مهم و از اساسی ترین و راهبردی ترین مسائل فکری هر جامعه است. این مسأله از دیرباز، در جوامع، در بین متفکرین و در اخلاق و عادات گوناگون ملت ها وجود داشته است. موج گسترده و سنگین تبلیغات رسانه ای همواره بر این مبنا بوده که زنان مسلمان زیر شدیدترین فشارها قرار دارند و از هیچ یک از آزادی های قانونی و شرعی خود برخوردار نیستند و در مقابل زنان غیر مسلمان با برخورداری از عدالت جنسیتی و تمامی آزادی ها و حقوق برابر با مردان به سرعت در حال طی کردن مسیرهای پیشرفت و ترقی هستند. در این پژوهش سعی بر این است که ابتدا تعریفی جامع از اسلام هراسی ارائه شود و پس از آن به ترتیب حقوق زنان مسلمان، رفتارهای تبعیض آمیز علیه زنان و بازتاب زنان مسلمان در سینمای هالیوود بررسی و در انتها راهکارهای قرآنی جهت مقابله با این پدیده و تخفیف آثار آن بیان شود.
بررسی و تحلیل روابط ترامتنیت ژراژ ژنت در رمان «استانبول، خاطرات و شهر» اثر اورحان پاموک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینامتنیت رویکردی ادبی است که به منتقدان این امکان را می دهد تا به شیوه ای علمی و نظام مند پیوندهای موجود در میان آثار ادبی را بررسی کنند. ژرار ژنت یکی از مهم ترین نظریه پردازان این رویکرد است که در کاربردی کردن آن نقش اساسی دارد. این مقاله با هدف برقراری ارتباط میان نظریه ترامتنیت ژنت و رمان «استانبول، خاطرات و شهر» اثر اورحان پاموک شکل گرفته است و تلاش گردیده بر اساس تقسیم بندی های ترامتنیت ژنت فضای شهری و معماری استانبول در رمان مورد نظر تجزیه و تحلیل گردد. پژوهش انجام گرفته بر مبنای روش پژوهش قیاسی، به استناد داده های گردآوری شده توسط بررسی های اسنادی و تحلیل داده ها بر اساس تطبیق و مقایسه صورت گرفته است. در رمان مذکور اورحان پاموک توانسته است ریشه هایی از آثار هنری و متون ما قبل خود از قبیل متون ادبی و نثر و شعر و نقاشی را به طرق مختلف در متن خود جای داده و ارتباط و مناسبات تنگاتنگی را با نظریه ترامتنیت ژنت ، علی الخصوص در حوزه بینامتنیت و بیش متنیت برقرار سازد.
بازخوانی دلوزی داستان «مدونای آینده» هنری جیمز در پرتو منطق احساس و ادبیات اقلیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
77 - 96
حوزه های تخصصی:
هِنری جیمز ، رمان نویس نامی آمریکایی- انگلیسی، در آثارش از زن به مثابه انسان می نویسد و به او نگاه جنسیتی ندارد. حال در این مقال، هُنری همانند نقاشی و یا به عبارت گویاتر پرتره نگاری است که تلاش دارد زن را ترسیم و روایت کند. زن نه به عنوان زن بلکه به عنوان تقلید یا بازنموده ای از یک زن یا زنان پیشینْ نگارده می شود. این بُن- مایه، تعبیر دلوز- گاتاری از غریبه- سازی را تا اندازه ای متبادر می کند. این دو متأثر از جریان فکری پساساختارگرایی و ضد روشنگری مدعی شکل خاصی از نوشتارِ ادبی هستند که در مقابل هرگونه تفسیر کُدگذاری مقاومت کرده و از هرگونه ساختارِ قابل پیش بینی و مبتنی بر سوژه- محوری گریزان است. در این پژوهش که به روش تحلیلی- توصیفی به نگارش درآمده بر آن هستیم که تحلیل نماییم بر پایه نظریه منطق احساس و ادبیات اقلیتیِ دلوز ، زنان در داستان های هنری جیمز و خصوصاً در داستان «مدونای آینده» دارای قالب و چهارچوب از پیش تعیین شده نیستند. آن ها رو به آینده دارند و بازنمایی گذشتگان نیستند؛ پس او به دنبال بازنماییِ بودن نیست و می خواهد «صیرورت» یعنی شدن را به تصویر بکشد.
بررسی تطبیقی اساطیر پهلوانی در اشعار نیما یوشیج و احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
173 - 195
حوزه های تخصصی:
پهلوانان اساطیری انسان واره هایی هستند که با ماجراهای خویش و شیوه زیستن خود، از هنجارهای مرسوم در جامعه فراتر می روند و به تجلی گاه ارزش های آن جامعه تبدیل می شوند. یکی از موضوعات برجسته و متفاوت در اشعار کهن، اسطوره است که در شعر معاصر فارسی به نحو دیگری نمود پیدا کرده است. این تحقیق با روش توصیفی، ﺗﺤﻠیﻞ ﺷﻮاﻫﺪ درون ﻣﺘﻨی و روش کﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای به بررسی تطبیقی اساطیر پهلوانی، در اشعار نیما یوشیج و احمد شاملو می پردازد. نتایج بدست آمده بیانگر آن است که اسطوره های پهلوانی در اشعار شاملو پررنگ تر از نیما جلوه کرده و شاملو در شیوه کاربرد اسطوره های پهلوانی، به مفهوم انسان گرایی نظر داشته است. اسطوره های پهلوانی در اشعار آن ها نه تنها به قدرت شاعران کهن نیست، بلکه از نظر سبک و روش اسطوره پردازی نیز متفاوت می باشد؛ این تفاوت ها نیز ناشی از سبک خاص شاعری در دوره معاصر می باشد که اسطوره های پهلوانی و نحوه کاربرد آنان را تحت تأثیر خود قرار داده است. نقطه اشتراک اشعار آن ها کاربرد اسطوره های یونانی است.
بررسی هنجارگریزی در شعر "دماوندیه" اثر ملک الشعرای بهار بر اساس الگوی زبان شناختی لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
231 - 255
حوزه های تخصصی:
هنجارافزایی و هنجارگریزی دو بخش عمده از برجسته سازی ادبی به شمار می آیند که بهره گیری از آن ها می تواند نقطه عطفی در زبان شعر یک شاعر محسوب گردد. در این راستا، بر آن ایم تا در پژوهشی توصیفی- تحلیلی به بررسی ابزارهای شعرآفرینی، بالأخص از نوع هنجارگریزی آن در یکی از اشعار شاعر برجسته ایرانی، ملک الشعرای بهار ، بپردازیم. برای این منظور، پس از گریزی کوتاه به الگوی هنجارگریزی زبانی که از سوی زبان شناسان صورت گرا، به ویژه جفری لیچ مطرح شد، شعر «دماوندیه» از نقطه نظر این الگو تحلیل گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بهار در سروده خود از تمامی گونه های هنجارگریزی، کم و بیش بهره برده است که در این میان، به ترتیب بسامد وقوع هنجارگریزی معنایی و زمانی از سایر انواع آن بیش تر می باشد و این امر می تواند از یک سو، ناشی از جو سیاسی حاکم در دوره حیات این شاعر و خاموشی و بی تفاوتی مردم نسبت به سرنوشت خویش و از سوی دیگر، مطالعه عمیق و توجه این شاعر به آثار شعرای پیشین و پای بندی به سنت های گذشه باشد.
شناخت نامه دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
375 - 400
حوزه های تخصصی:
شناخت نامه یا تک نگاری(Monographie) پژوهشی است که(معمولاٌ) توسط یک نویسنده و در خصوص موضوعی واحد انجام می شود و نتیجه آن که با شرح و تفصیل و جزئیات همراه است، در قالب کتاب، مقاله و یا پایان نامه(رساله) ارائه می گردد. تحقیق به شیوه تک نگاری را نخستین بار فردریک لوپله در قرن نوزده در توصیف زندگی کارگران به کار برده است. او نتایج بررسی های خود را به صورت کتابی زیر عنوان کارگران سال ۱۸۵۵ منتشر کرد. در ایران ابتدا تک نگاری با چاپ کتاب «اورازان» توسط جلال آل احمد آغاز شد، سپس نوشتن تک نگاری ها به شیوه جدیدتری شکل گرفت. موضوع این مقاله نیز اختصاص دارد به شناخت نامه محمدعلی اسلامی ندوشن . در این مقاله اسلامی ندوشن معرّفی، آثار او طبقه بندی، سپس مشهورترین آثارش بررسی می گردند.
تحلیل ساختاری داستان های «زن زیادی» و «الزوار» بر اساس نظریه ساختارگرایانه تودوروف و برمون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
95 - 129
حوزه های تخصصی:
پیشرفت های نقد ادبی معاصر منجر به ایجاد مکتب ساختارگرایی با الهام از نظریات فردینان دو سوسور گردید. در عصر حاضر تحلیل ساختاری یکی از مهم ترین روش های تحلیل داستان کوتاه به شمار می آید. ویژگی این روش در آن است که محقق پدیده های گوناگون علم خود را به طور جداگانه و مستقل از یکدیگر مورد مطالعه قرار نمی دهد بلکه همواره می کوشد تا هر پدیده را در ارتباط با سایر پدیده هایی که جزئی از آن هاست مورد مطالعه قرار بدهد. ساختارگرایی نظریه ای است که به شناخت، مطالعه و بررسی پدیده ها بر اساس قواعد و الگوهایی که ساختار بنیادی آن ها را به وجود آورده می پردازد. نهضت ساختارگرایی با دستاوردهایی که از فرمالیست ها کسب کرد، به روایت شناسی اصالت عمیقی بخشید. اصطلاح روایت شناسی نخستین بار توسط تزوتان تودوروف به کار برده شده است. در این مقاله دو داستان کوتاه «زن زیادی» نوشته جلال آل احمد و«الزوار» از یوسف ادریس انتخاب شده و هر یک بر اساس نظریات ساختارگرایانه تودوروف و برمون مورد تحلیل قرار گرفته است و نشان می دهد که ساختار روایی این دو حکایت با نظریات این دو ناقد ادبی منطبق است.
معرفت شناسی عرفانی با تأکید بر آرای سهروردی عارف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
195 - 222
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی عرفانی، معرفتی ذوقی و شهودی است که با قلب سر و کار دارد و حس و عقل را در آن راهی نیست. از دیدگاه عرفا این شناخت از طریق حواس ظاهری و یا فرایندهای استدلالی حاصل نمی شود بلکه معرفتی حاصل از کشف و شهود است که در اثر آن می توان به باطن جهان هستی پی برد. هدف پژوهش حاضر بررسی معرفت شناسی عرفانی از منظر شیخ شهاب الدین عمر سهروردی ، از عرفای بنام قرن هفتم هجری، است که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است. از منظر سهروردی از اقسام معرفت که شامل معرفت حسی، عقلی، فطری و قلبی است، محل معرفت، قلب است و با معرفت قلبی می توان به شناخت حقیقی دست یافت. وی نیز مانند سایر عرفا، ضمن تأیید حس و عقل در کسب معرفت، این دو را برای دستیابی به معرفت حضرت حق، کافی نمی داند و اصالت را به معرفت قلبی می دهد. در سیر طریق معرفت که به صورت تدریجی طی می شود، انسان از مراحل مختلفی می گذرد و تا مرحله ای را پشت سر نگذارد به مرحله بعد وارد نمی شود.
بررسی تطبیقی دیدگاه سنایی و مولوی در مورد سفر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۳
87 - 107
حوزه های تخصصی:
در ادبیات فارسی، سفر با دو بُعد جسمانی و عرفانی در اشعار شاعران آمده است، بُعد معنوی که از آن با عنوان سفر درونی، روحانی و باطنی یاد می کنند، اصل اندیشگانی ادبیات عرفانی است. در این مقاله اندیشه های دو قطب بزرگ عرفان سنایی و مولوی در این رابطه بررسی شده است، سفر در بُعد جسمانی و عرفانی در شعر آن ها بسیار توصیه شده اما اهمیتی که سفر باطنی دارد، سفر جسمانی ندارد، حاصل تحقیق نشان گر این است، هر دو شاعر رسالت عرفانی خود را در این دیده اند که انسان را در مسیر شناخت هویت الهی خود قرار بدهند؛ بنابراین توصیه به سفر درونی دارند، سفر اجباری انسان هبوط او از عالم علوی به این جهان است و انسان با سفر درونی باید تلاش کند دوباره به آن عالم برگردد؛ آداب آن نیز ترک شهوات دنیایی و سیر و سلوک عرفانی با پیروی از پیر راهنما است، از این منظر می توان آن را با کهن الگوی سفر قهرمان بررسی کرد.
زیباشناسی سیمای حضرت فاطمه و حضرت زینب (علیهما السّلام) در شعر احمد وائلی و احمد عزیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرّفی و تبیین سیمای حضرت فاطمه و حضرت زینب (علیهما السّلام) به مثابه برجسته ترین زنان تاریخ اسلام، در شعر احمد وائلی و احمد عزیزی، مورد توجّه قرار گرفته است. هردو سراینده بر شخصیّت الگویی این دو بانوی بزرگوار و به تبع آن درباره اصالت نسب خاندان و نیز سجایای ایشان سخن گفته و آنان را به منزله الگوی شایسته معرّفی کرده اند. درکنار این مهم، سخنی استوار درباره منطق گویا و بلاغت بیان همراه با صبر و استقامت حضرت زینب (س) را دست مایه پردازش های شعری خویش کرده اند. این دو شاعر ﺑﺎ ﺑﺎزآﻓﺮﯾﻨﯽ ﺳﯿﻤﺎ و ﻣﻨﺰﻟﺖ حضرت فاطمه و زینب (علیهما السّلام) در ﺟﻬﺎن ﻧﮕﺮی و اﻧﺴﺎنﺷﻨﺎﺳﯽ اﺳﻼم و ﻣﮑﺘﺐ ﺗﺸﯿّﻊ ﮐﻮشیده اند و در عین بهره گیری از تمام توان هنری و شعری خود، زنان معاصر جهان اسلام را نیز به پیروی و الگوپذیری از آن دو حضرت فراخونده اند. پژوهش حاضر بیانگر این است که دو شاعر ضمن برشمردن اوصاف حضرت فاطمه و زینب (علیهما السّلام) ازنظر مضمونی دو تفاوت عمده دارند: شعر وائلی، بیشتر روایتی تاریخی از زندگی اهل بیت (ع) است که عاطفه در آن چندان پررنگ نیست؛ درحالی که شعر احمد عزیزی سرشار از احساس و عاطفه است. هردو شاعر ازنظر کاربست ساختاری و جنبه های هنری، از عناصر علم بیان، معانی و بدیع، همچون تشبیه، استعاره، مجاز، مراعات نظیر، تضاد و اقتباس از آیات قرآن و احادیث، استفهام و موارد فصل و... بهره گرفته اند؛ امّا رویکرد عزیزی در بهره گیری از این عناصر، به نوعی ذهنی گرایی تمایل دارد که به باور نگارندگان در شعر سپهری و پیش تر از او در شعر سبک هندی یا اصفهانی ریشه دارد؛ درحالی که شعر وائلی، بیشتر به سبک شاعران کلاسیک عرب نزدیک است.
مرگ و زندگی در شعر بلند الحیدری و سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بلند الحیدری، از معروف ترین شاعران نوگرای عراق و سیاوش کسرایی نیز از مشهورترین شاعران نیمایی معاصر ایران است که هردو در دوران پرآشوبی می زیستند؛ از یک سو فضای سنگین استبداد ایران که زیر سلطه حکومتی خودکامه اداره می شد، بر اندیشه سیاوش کسرایی و از سوی دیگر وقوع جنگ جهانی دوم و حاکمیت رژیم دیکتاتوری بعثی، بر جان بلند الحیدری تأثیر نهاد. این وقایع همراه با حوادث تلخ دیگر، زندگی شخصی و اجتماعی و به ویژه نگرش این دو شاعر به مفهوم مرگ و زندگی را تحت شعاع خود قرار داد. الحیدری در سروده های خود به زندگی نگرشی منفی دارد، به گونه ای که ناخشنودی او از زندگی و گرایش شدیدش به مرگ، در شعر او هویداست. این درحالی است که کسرایی، هنگام بیان نابسامانی های زندگی، در سروده های خود، به زیستن امیدوار است و به آن نگاهی مثبت دارد. هرچند گاهی اوقات، فشارها و مشکلات جامعه، او را نیز چون الحیدری به گلایه و تنفّر از آن وامی دارد، با این همه، کسرایی در سنجش با الحیدری، نگاهی امیدوارانه به زندگی دارد. هردو شاعر، زندگی را ناپایدار تلقّی کرده و مرگ را به مثابه سرنوشت حتمی همه انسان ها پنداشته اند و آسایش خود را در استقبال از آن یافته اند. هرچند گاه به گاهی تصویر ترسناکی از آن نیز ارائه داده اند. پژوهش پیش رو، کوشیده است تا نقاط مشترک و همچنین اختلاف اندیشه این دو شاعر معاصر درزمینه دو مفهوم پرکاربردِ مرگ و زندگی را با ذکر شواهد شعری آن ها بررسی کند.
واکاوی شخصیت ملّیِ ایرانی در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شخصیت ملی، از ارزشی بسیار بالا ب رخوردار است؛ به گونه ای که برایِ بسیاری، دست یابی به الگوهایِ ملی، هدف اصلی زندگی شان شده و بسیار ارزش مند است. اما به راستی چه الگو یا تیپ شخصیتی مناسب جامعه ما است؟ آیا در فرهنگ کهن ایرانی، الگوها یا تیپ های شخصیتی مناسب برای ارائه به نسل امروز وجود دارد یا باید دست به دامان فرهنگ های دیگر شد؟ شاهنامه فردوسی به عنوان شناس نامه ملی جامعه ایرانی، قرن ها است که از طریق اسطوره هایش، انتقال دهنده بخشی عمده از میراث کهن فرهنگی، هویتی، دینی و ملی ایرانیان تا به امروز بوده است. در نوشتار حاضر کوشش شده است تا از منظر جامعه شناسی و روان شناسی شخصیت، ویژگی های شخصیتیِ خوش نامان شاهنامه، مورد مطالعه و واکاوی قرار گیرد. پژوهنده در ابتدا با استفاده از روش تحلیل روایت، ویژگی های شخصیتیِ شش شخصیت اصلی داستان زال و رودابه را از شاهنامه فردوسی تعیین کرده و با به کارگیری از سه مرحله رمزگذاریِ باز، محوری و انتخابی، 158 مفهوم، 28 مقوله فرعی و 7 مقوله اصلی و بر اساس 4 محور، 8 شخصیت را آشکار ساخته است. هم چنین یک مفهوم اصلی (دو نوع شخصیت به نام نوع خردمندانه و ضدِّ خرد) را پیش کشیده است.
بررسیِ تکنیک های تعلیق در داستاِن رس تم و اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعلیق، کیفیتی است که نویسنده برای واقعیتی که در شرفِ تکوین است، در داستانِ خود می آفریند و خواننده را مشتاق و کنجکاو به ادامه داستان می کند؛ ازین رو، هر حالتی، اَعم از کشمکش های داستانی، پیچیدگی، ابهام و ... که خواننده را به داستان، اشخاصِ داستان، سرنوشتِ آنان و روندِ ماجرا، حساس کند، در حوزه تعلیق قرار می گیرد. این امر، نه تنها از کسل شدن و بی حوصلگیِ خواننده می کاهد؛ بلکه، سببِ پویایی و تحرّکِ بیشترِ روایت نیز می گردد. یکی از داستان هایی که عنصرِ تعلیق، نقشِ مؤثری در سیرِ خطّی و طولی آن داشته است، نبردِ رستم و اسفندیار در شاهنامه است. در این داستانِ طولانی، عواملِ متعددی، سبب سازِ تعلیق شده اند که هر کدام به نحوی، به پویاییِ داستان، کمک کرده اند. در بررسیِ صورت گرفته، براعتِ استهلال، پیش بینی های رخ داده، کشمکش های درونیِ شخصیت ها، بازگشت های روایی، جزئی نگری در توصیفات، طولانی شدنِ گفتگوها و انواعِ آن(تک گوییِ درونی و حدیثِ نفس گویی و ...)، انواعِ تداعی های لفظی و معنوی(شیوه داستان در داستان، و ...)، همگی، از جمله ترفندهای تعلیق، در این داستان بوده اند که از سویی، سببِ تداومِ داستان و به تعویق انداختنِ پایانِ داستان شده اند و از سوی دیگر، اشتیاقِ خواننده را، برای درکِ چگونگیِ این روند، افزایش داده اند. در پژوهشِ پیشِ رو، پس از آشنایی با مفهومِ تعلیق و ویژگی های آن، به عناصر و شیوه هایی که نقشِ مؤثری در ایجاد تعلیق در داستان رستم و اسفندیار داشته اند، پرداخته شده است.
بازنمایی بدن و تحلیل کنش های بدنی ضدّقهرمان در منظومه ی حماسی کوش نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدن به صورت اجتماعی ساخته می شود، یعنی حاصل یک تبیین اجتماعی و فرهنگی به شمار می رود. بنابراین، فنون بدنی انسان واقعیت هایی مرتبط با جامعه و فرهنگ هستند، نه طبیعتی زایشی یا زیستی که خود را به کنش گران تحمیل کنند. افزون بر این که در پیرامون مفهوم بدن، ترکیبی گسترده از وقایع اجتماعی و فرهنگی وجود دارد، ادراک نیز، پدیداری بدنی است نه رویدادی ذهنی و انسان در مقام فاعلی بدن مند در جهان ادراک می کند. بنابراین، ساختار ادراک، درست همان ساختار بدن است و خودِ جهان نیز در مقام میدانی برای آگاهی و عمل برای ما گشوده است. از این دیدگاه، خوانش متون حماسی که تن آدمی را مرکز توجه قرار می دهند و ریشه در آرمان های جمعی و ملی و منطق های فرهنگی دارند اهمیت پیدا می کند و در این میان، بررسی منظومه حماسی کوش نامه با محوریت ضدِّ قهرمانی آشوب گر و زشت روی که دارای ویژگی ها و کنش های بدنی متفاوت از قهرمانان حماسی فارسی است، حائز اهمیت است؛ به این منظور، نگارنده به تبیین و تحلیل کنش های بدنی در منظومه حماسی کوش نامه پرداخته و نتایج حاصل از آن را با داده های نمادشناسی تطبیق داده است.
سندی نویافته برای شناسایی سراینده قصیده «ام الکواعب»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
150 - 175
حوزه های تخصصی:
در زبان فارسی اشعار زیادی وجود دارند که سراینده اصلی آنها هنوز مشخص نشده است. یکی از این موارد، قصیده مشهوری با مطلع «سلام علی دار ام الکواعب/ بتان سیه چشم عنبرذوایب» است. تاکنون چند تحقیق در این باره صورت گرفته و منوچهری دامغانی، امیر معزی، برهانی، حسن متکلم کاشی و ابوالمعالی نصرالله منشی به عنوان سرایندگان قصیده مذکور معرفی شده اند. پژوهش حاضر با بررسی استدلال های به کاررفته در مطالعات پیشین و با استناد به سندی جدید، شاعر این قصیده را معرفی می کند. استناد نویسنده به نسخه خطی مهم و ارزشمند «تذکره الشعرا»، مشهور به «جنگ 900 مجلس» است. گردآورنده این نسخه، سیم کش سمرقندی را شاعر این قصیده می داند. برخلاف شعرای قبلی، شواهد امر صحت این ادعا و انتساب را تأیید می کند. در این مقاله، نخست صحت انتساب قصیده به منوچهری، امیر معزی، برهانی و حسن متکلم بررسی و رد می شود. سپس با تمرکز بر پژوهش سروری که از اعتبار و سندیت بیشتری برخوردار است، دلایل چهارگانه او در انتساب چکامه به نصرالله منشی به چالش کشیده می شود. در پایان، سه دلیل دیگر برای ترجیح تعلق شعر به سیم کش سمرقندی مطرح می شود.
بررسی تطبیقی دیدگاه های نقدی ادونیس و شفیعی کدکنی در حوزه تعریف شعر، زبان و موسیقی شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی نظریه های نقدی شاعران معاصر عرب و ایرانی می تواند جایگاهی خاص در تحلیل های ادبی داشته باشد. به طور کلی نظریه های نقدی نوین شعری، متأثر از مبادی فکری فلسفه های معاصر آلمان و فرانسه است. ادونیس و شفیعی کدکنی دو تن از شاعرانِ ناقد تأثیرگذار هستند که با درایت خاصی مفاهیم و مولفه های شعری را در مقالات و کتاب های نقدی خوب به بحث گذاشته اند. پژوهش حاضر آرای نقدی این دو شاعر معاصر را با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای رویکرد تطبیقی مکتب آمریکایی در حوزه های تعریف شعر، زبان و موسیقی شعر مورد واکاوی قرار داده است. از نتایج گرفته شده پژوهش این است که این دو منتقد خاستگاه های فکری مشترک و در نتیجه برخی دیدگاه های نقدی مشابه دارند؛ ولی رهیافت های نقادانه آنان به لحاظ روش شناسی و هم به لحاظ عمق فکری متفاوت جلوه می کند. ادونیس در قیاس با کدکنی نگاهی ژرفتر، منسجمتر به مقوله های شعری و زبان شاعرانه دارد.
نقش نور در مفهوم سازی عشق در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره مفهومی از جمله نظریات زبان شناختی است که در سال های اخیر توسّط دو زبانشناس به نام های لیکاف و جانسون (1980) مطرح شده است.آن ها معتقد هستند که بستر استعاره در ذهن و اندیشه و ناخودآگاه بشر است؛ نظام ادراکی انسان،سرشتی استعاری دارد و تمام کنش ها و رفتار و گفتار انسان بر اساس همین قلمرو سازمان یافته و ناخودآگاه ذهنی صورت می گیرد. طبق این نگاه، استعاره انتقال یا نگاشت از قلمروی انتزاعی به سوی قلمروی عینی است. پاسخ به این پرسش که چگونه عشق با واژه ها و اصطلاحاتی که مفید معنای نورانیت هستند، تبیین شده است، محور اصلی این پژوهش است. بنابراین تلاش شده است تا بر اساس نگرش استعاره مفهومی، مقولهعشقو ارتباط آن با نور، در غزلیات حافظ بررسی و تحلیل گردد. بدین ترتیب نور و ملزومات آن که مفهومی عینی است، در قلمروی مبدأ و عشق که موضوعی انتزاعی است، در قلمروی مقصد قرار گرفته است. ارتباط گسترده این دو قلمرو در غزل حافظ، بیانگر آن است که شاعر برای محسوس کردن موضوع عشق از مجموعه نور و ملزوماتش استفاده کرده استکه خود این مساله نشان دهنده آن است که حافظ عشق را روشنگر می داند. این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و روش تحلیلی توصیفی انجام شده است.