فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۲۴۱ تا ۴٬۲۶۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
51 - 77
حوزه های تخصصی:
مرزبان نامه از نمونه های درخشان نثر فنی در قرن هفتم هجری است که باوجودِ جایگاه رفیع آن، همچنان برخی از جنبه های زیباشناختی و دقایق هنری این اثر سترگ ادبی ناشناخته باقی مانده است و این پژوهش، به روش توصیفی- تحلیلی به تبیین و تحلیل ایهام تبادر در مرزبان نامه به عنوان یکی از ویژگی هایِ مکتومِ سبکی می پردازد. این صنعت بدیعی، بستر مناسبی را برای آفرینش صور خیال، ایجاز، انسجام متنی و توسعه اغراض و معانی در متن فراهم آورده است و در بسیاری مواقع، دریافت بهتر سخن و دلالت های آن، علّت گزینش کلمات و تناسب واژگان عبارات، در پرتو توجّه به آن حاصل می شود. نقد تعاریف ایهام تبادر و نیز بررسی گونه ها و کارکردهای این صنعت بدیعی در مرزبان نامه و کیفیّت آن، از جمله مباحث مورد توجّه در این پژوهش است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که ایهام تبادر در مرزبان نامه در حدّ تعاریف ارائه شده از این صنعت بدیعی نمی گنجد و در سطح واژه، ترکیب، جمله و فراتر از آن و به مقاصدی چون ایجاد شگردهای گوناگون ادبی نظیر تشبیهات ضمنی، تلمیحات، کنایات و فضاسازی، تقویت و تاکید معنا، توسعه و تکمیل معنا، به کاررفته و در شکل گیری لایه های گوناگون و چندبعدی کردن متن تاثیر داشته است. بسیاری از ایهام تبادرهای مرزبان نامه به صورت عمودی و در ارتباط با بندهای قبل و بعد آن رخ می نماید و محدود به یک یا دو جمله نیست.
تحلیل سروده های پروین اعتصامی با رویکردی بر مولفه های روانشناسی اجتماعی (مطالعه ی موردی: پییشداوری و جاذبه)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هر یک از آثار ادبی گویای این واقعیت هستند که هر پدیده، بنا بر جهان بینی و طرز تفکر پدید آورده اش، به جنبه ی خاصی از جریان های فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... در جامعه اشارات مستقیم یا غیرمستقیمی دارند. روشن است که تاثیر دیگران بر فرد مستلزم وجود روابط متقابل فرد با دیگران است؛ بنابراین، روان شناسی اجتماعی به عنوان علم مطالعه رفتار متقابل بین انسانها یا علم مطالعه انسانها شناخته می شود و شامل مولفه های بسیاری است ازجمله: همرنگی با جماعت (نفوذ اجتماعی)، پرخاشگری، کشش و جاذبه، متقاعدسازی، تقلید، پیشداوری و ... . آن چه در این پژوهش، مورد بررسی قرار می گیرد، سروده های پروین اعتصامی است که به روش توصیفی – تحلیلی از جنبه ی «پیشداوری» به عنوان یکی از مولفه های روان شناختی اجتماعی در شخصیت های مدنظر در سروده های وی به آن نگریسته و سپس تبیین و تحلیل می شود تا به این پرسش پاسخ داده شود که پروین نسبت به پیشداوری شخصیت ها در سروده هایش چه دید و نگرشی دارد؟ نتایج حاکی از آن است که پروین با دیدی انتقادی و کوبنده به پیشداوری افراد نظر می کند.
تحلیل استعاره مفهومی باد صبا در شعر حافظ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
لیکاف و جانسون با نظریه استعاره مفهومی نشان دادند که استعاره ها از ذهن بر زبان جاری می شوند و تا زمانی که در ذهن تغییر شناختی ایجاد نشود، استعاره شکل نمی گیرد. ادبیات فارسی- با پیکره عظیمی که در اختیار دارد- در دل خود گنجینه استعاره های مفهومی بسیاری جای داده است. رویکرد این تحقیق شناختی است و با روش توصیفی-تحلیلی یکی از استعاره های مهم ادبیات فارسی؛ یعنی کلان استعاره «باد صبا انسان است» بررسی شده است. پرسش این پژوهش آن است که از نظر شناختی، باد صبا چگونه در زبان فارسی مفهوم سازی شده است؟ داده های این تحقیق از دیوان حافظ به دست آمده است. تحلیل داده های تحقیق نشان می دهد که صبا در ادبیات فارسی از نظر شناختی یک انسانِ عاشق، طبیب، پرده دار، سنگ صبور، رازدار و در عین حال، یک انسانِ سخن چین، بیمار، دروغ گو، رقیب و بی وفا ترسیم شده است. از مقایسه شخصیت و خویشکاری دوگانه صبا در شعر فارسی، می توان احتمال داد که صبا بازمانده ای از ایزد «وایو» در ایران باستان باشد.
بررسی موسیقی بیرونی در کتاب دیوان حافظ بالعربیه شعراً، ترجمه نادر نظام طهرانی (با تکیه بر 20 غزل نخست)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوان حافظ بالعربیه شعراً برگردانی منظوم از 490 غزل حافظ شیرازی است. این پژوهش در نظر دارد موسیقی بیرونی یا همان وزن عروضی این ترجمه را با تکیه بر ظرافت های عروض فارسی و عربی بررسی کند. عواملی مانند نوع اوزان، تفاوت شمار ارکان عروضی، تغییر وزن، ضرورت های شعری، زحافات و افزودن یا کاستن واژه ها به دلایل عروضی، نقد و ارزیابی شد. به منظور تمرکز بیشتر بر 20 غزل نخست دیوان حافظ تکیه شد، اما برای اطمینان از یافته ها به سایر غزلیات به ویژه ملمّعات نیز توجه شد. روش پردازش داده ها توصیفی- تحلیلی با رویکرد علم عروض است. نتایج تحقیق نشان می دهد نحو و گاه حتی بلاغت شعر حافظ در این ترجمه تحت تأثیر موسیقی بیرونی قرار گرفته و زحافات و ضرورت های شعری را در زبان مقصد به دنبال آورده است. تغییراتی که عروض شعر فارسی در گذر زمان مطابق ذوق و قریحه ایرانی یافته به آسانی در چنبره ترجمه نمی گنجد. به نظر می رسد تغییر وزن غالب ملمّعات در جریان ترجمه حاضر، گواهی بر این مدعا باشد.
معرفی موسیقی الشعر اثر ابراهیم أنیس و نقد ترجمه آن با عنوان موسیقیِ شعر
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ابتدا به اختصار کتاب موسیقی الشعر تألیف ابراهیم أنیس معرفی و بررسی شده است. پس از آن ترجمه کتاب به فارسی با عنوان موسیقی شعر که به قلم نرگس انصاری و طیبه سیفی به فارسی ترجمه شده، نقد و بررسی شده است. در نقد ترجمه ضمن اشاره به دشواری ترجمه کتاب به دلیل دشواری موضوع و تنوع شواهد شعری و ذکر برخی از محاسن آن، مانند درنظر گرفتن نحو زبان مبدأ و جابه جایی مناسب عبارات، برخی از اشکالات وارد بر ترجمه نیز مطرح شد که از جمله آن ها ناکامی در ترجمه برخی از اصطلاحات تخصصی، ناهماهنگی در آوردن معادل برای یک اصطلاح واحد، ترجمه نادرست برخی عبارات، اشتباه در ترجمه برخی عبارات عادی، خطا در مشکول کردن عبارات، و اشکالات تایپی و نگارشی متن ترجمه است که امید است در چاپ دوم کتاب، این اشکالات برطرف شود.
نقش همگونی واژگانی در موسیقی شعر حزین لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Music is one of the inextricable feartures of poetry which is produced by the agreement and harmony of word,symmetry and repetition in the form of traditional meter,rhyme and rhythm,refrain and use of thetorical devices.The poet by adding such devices to everyday normal language presents a kind of musical and impressive language and thus attracts the attention of the reader to his feeling and poetic imagination,augments the transference of his experiences to the addressee and double the effect of inducing his attitude. In this article the researcher shows how Hazin-e Lahiji employs Literary devices,harmony and order in different kinds of rhymed prose,embedding and symmetry,different kind of pun like perfect pun,complex pun,incomplete pun,refrain and rhyme to create music in his poetry.knowing the important role of lexical coherence in creating music and harmony in poetry,in this article first the question and the ways that lead the researcher to the predicted results are explained,then in the theoretical part the definitions and literature review will be introduced and in the practical part the different aspects of lexical coherence
بررسی استعاره ی دستوری در کتاب های داستان گروه سنی «الف» و «د»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی استعاره ی دستوری در کتاب های داستان گروه سنی «الف» و «د» چکیده منظور از استعاره ی دستوری در دستور نقش گرا، جایگزینی یک مقوله یا ساختار دستوری با مقوله یا ساختاری دیگر است. هلیدی ضمن معرفی این اصطلاح، سه نوع استعاره ی دستوری را شامل اندیشگانی، بینافردی و متنی معرفی کرده است. در مقاله ی حاضر هر سه نوع استعاره براساس میزان و شیوه ی کاربرد در متون داستانی گروه سنی «الف» و «د» بررسی شده است. پژوهشگران داستان هایی از افسانه شعبان نژاد (درمجموع 37 جلد کتاب از دو گروه سنی «الف» و «د») را به صورت تصادفی از میان آثار این نویسنده انتخاب و تحلیل و بررسی کرده اند. از مجموع 37 کتاب انتخابی، 28 کتاب داستان مربوط به گروه سنی «الف» و نه جلد داستان مربوط به گروه سنی «د» است. نتایج پژوهش نشان می دهد که میزان استفاده از انواع استعاره ی دستوری در متون گروه سنی «د» (نوجوان) در مقایسه با متون گروه سنی «الف» (کودک) بیشتر است. علاوه بر موضوع کمیت، شیوه ی به کارگیری انواع استعاره نیز متفاوت است و در آثار مربوط به نوجوان تنوع بالاتری دارد. تعداد استعاره ی اندیشگانی در متون داستانی نوجوان اختلاف زیادی با متون کودک دارد. داستان کودک به دلیل نوع مخاطب، به سادگی و کوتاهی جملات گرایش دارد. این موضوع با درنظرگرفتن سطح درک کودک توجیه شدنی است. درک و پردازش استعاره ی دستوری به دلیل پیچیدگی ساختاری آن برای کودکان دشوار است. به نظر می رسد که نویسندگان داستان کودک به این نکته واقف هستند و آن را در خلق آثار حوزه ی کودک به درستی لحاظ می کنند. کاربرد اندک استعاره ی دستوری در کتاب های کودک با سهولت درک آن هم راستا بوده و تغییر این الگو می تواند در درک متن کتاب برای کودک مشکل ایجاد کرده و در نتیجه فرایند ارتباط را مختل سازد.
انسان انگاری (تشخیص) طبیعت در شعر کودک براساس دیدگاه لیکاف و جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لیکاف و جانسون بر این باورند که از طریق استعاره، مفهوم سازی حوزه ای از تجربه (حوزه ی مقصد) بر مبنای حوزه ی دیگر (حوزه ی مبدا) انجام می شود. آنان استعاره های مفهومی را به سه دسته ی هستی شناختی، ساختاری و جهتی تقسیم کرده که استعاره ی انسان انگاری/ تشخیص را از بدیهی ترین استعاره های هستی شناختی دانسته اند. در این نوع استعاره ، شیء فیزیکی، شخص پنداشته می شود. این استعاره ، نه تنها نوع نگاه و اندیشه ی افراد، بلکه چگونگی عملکرد آنان را به موضوعِ مدنظر مشخص می کند. هدف در این پژوهش، بررسی انسان انگاری طبیعت در چهل مجموعه شعر کودک منتشرشده از سوی کانون پرورش فکری کودک و نوجوان، براساس نظریه ی لیکاف و جانسون و با روش توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد در اشعار بررسی شده، از میان عناصر طبیعت، بیشتر درختان، گل ها و گیاهان، انسان انگاری و از بین ویژگی های انسانی، شاعران بیشتر کنش ها و رفتارهای انسانی را به عناصر طبیعت نسبت داده اند و با نسبت دادن ویژگی های مختلف انسان به طبیعت در مجموع استعاره ی «طبیعت به مثابه انسان است» شکل گرفته است. نگرش کلی حاکم بر این استعاره، در مجموعه اشعار بررسی شده، این است که اجزای طبیعت، کنشگرانی آگاه و هیجان مند هستند که با آن ها باید مانند انسان ها رفتار شود. این نگرش می تواند منجر به کنش هایی همچون احترام گذاشتن به طبیعت، قائل شدن حق زیست برای آن، مهربانی و احساس مسئولیت در برابر آن، قدرشناسی و نیالودن محیط زیست شود؛ البته برخی از نمونه ها، مانند نسبت دادن رذایل اخلاقی به محیط زیست، می تواند کنش های منفی ای مانند آسیب زدن به طبیعت، بی اعتمادی به آن و استفاده ی بی رویه از منابع طبیعی را در پی داشته باشد.
تحلیل جامعه شناختی کتاب ابن مشغلهاثر نادر ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
593 - 620
حوزه های تخصصی:
تحلیل جامعه شناختی در میان انواع نگرش های ادبی جایگاه ویژه ای دارد. این روش تحلیل با رویکردی محتوا محور به بررسی رابطه ی اثر ادبی با جامعه ای که متن از آن سرچشمه گرفته می پردازد. چنین تحلیلی از اثر ادبی می تواند به شناخت ساختارهای جامعه و مشکلات موجود در آن کمک کند. در این رویکرد، عوامل محیطی- تاریخی در بیرون از اثر و مؤلفه های اجتماعی بازتاب یافته در آن برجسته می شوند. مقاله ی حاضر سعی دارد با توجه به روش تحلیل جامعه شناختی کلود دوشه، کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی را مورد مطالعه قرار داده و بازتابی که نویسنده از جامعه ی خود ارائه داده است را مورد مطالعه قرار دهد. ازاین رو، عناصرداستانی از جمله درونمایه و نشانه های مختلف اجتماعی و ردپای وقایع تاریخی با استفاده از روش تحقیق تحلیلی- توصیفی مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرند.
Ben Jelloun : Dilemme d’une Culture Hybride(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
La question de l’hybridité culturelle des auteurs postcoloniaux reste une question difficile à cerner pour plusieurs raisons, historiques, politiques, personnelles, et culturelles. Homi Bhabha dans son œuvre genèse Les lieux de la culture avait proposé un espace tiers qui plaise aux deux sphères culturelles qui constituent le total culturel des auteurs en provenance d’une hybridité postcoloniale. Ce qui n’a pas, à notre avis, mis une vraie fin à ce dilemme vu la présence de la francophonie comme structure postcoloniale d’après Louis-Jean Calvet, politique postcoloniale d’appropriation inégale de la production littéraire des auteurs d’origine. Edward Saïd s’y est attardé par deux fois dans ses deux œuvres majeures, l’Orientalisme et Culture et impérialisme. Saïd, en effet, pointe de doigt le désir continuel de l’empire à maintenir son ascendant sur les indigènes, en élaborant une perspective comparative qui lui sert d’outil de mesure. La lutte que mènent ces auteurs postcoloniaux face à cette aliénation politique n’aboutit qu’à l’aune de la métropole, nous parlons ici d’une réception conditionnée dans le champ littéraire français. Cette aliénation s’ajoute à l’aliénation de départ de ces auteurs postcoloniaux en faisant leur choix auctorial de s’exprimer dans la langue des colons. Dans ce présent article, deux grands noms nous servent d’outil de comparaison, à savoir Franz Kafka et Vladimir Volkoff. La primordialité de l’origine s’avère grave dans le cas de Volkoff, un auteur français d’origine russe, il est toutefois intégré par naissance comme une figure littéraire de souche, et loin de ses thématiques littéraires ayant toujours un trait fort avec son origine, il est amplement français bien qu’il n’ait souhaité qu’un statut de « apatride ». Ben Jelloun dans la même catégorie, ne dispose que du titre, qu’il le veuille ou pas, d’un français de papier. Cette discrimination littéraire a son histoire à elle seule, c’est celle de la périphérie. En ce qui de la comparaison avec Franz Kafka, nous avons conclu qu’il existe une similitude entre Ben Jelloun et Kafka, du fait que les deux ont dû passer par les mêmes trois impossibilités étant deux auteurs qui ont trouvé leur vocation littéraire dans une langue qui n’est pas celle de leurs parents. Nous avions ici recours à l’œuvre de Deleuze et Guattari ; une similitude avec une réalité postcoloniale qui s’ajoute au statut de Ben Jelloun. Nous avons, pour ce faire, proposé ‘franpéralisme’ comme néologisme de convenance, et de nécessité, un néologisme qui décrit plus précisément le contenu de l’adjectif ‘francophone’ qui qualifie l’auteur d’expression française anciennement colonisé. La transidentité des auteurs francophones fait d’eux des multitudes qui franchissent les frontières canoniques de la production littéraire et qui brisent l’image dogmatique de l’auteur monolingue d’idéologie figée.
Eloge à Abraham, de La Crainte et Tremblement à Hamoun(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Dans cet article, on étudiera le modèle du récit de l'épreuve d’Abraham. Ce modèle bénéficie d'un genre de récit qui crée une sorte de conscience et cette dernière va créer à son tour une autre narration. On aperçoit cette continuité de création dans La Crainte et tremblement et dans Hamoun. Le premier est un essai du philosophe danois Søren Kierkegaard, écrit 1843, qui met en scène l’opposition entre l’éthique et la foi. L’éthique se rapportant au général, la foi joue par contre au niveau personnel. Ainsi Kierkegaard raconte les hésitations d’Abraham qui, accompagné de son fils, avançait vers Morija où il devait tuer Isaac selon l’ordre divin. Les parties suivantes s’occupent de ce même thème mais abordent une aventure différente qui est plus personnelle. En ce qui concerne Hamoun, il s’agit d’une œuvre cinématographique projetée 1989 dans lequel le personnage principal, Hamid Hamoun, s’occupe de la rédaction d’une thèse intitulé « L’Amour et la foi dans les religions abrahamiques ». En fait, son but consiste à connaître l’essence de la foi et de l’amour à travers le récit d’Abraham mais n’ayant pas abouti à une conclusion précise, sa vie personnelle avec sa femme qu’il aime follement confronte avec des problèmes sérieux. Aussi peut-on observer la trace du contenu de ce récit chez les poètes iraniens comme Mowlana, Hafez, Khayyâm etc. En fait, les œuvres de ces derniers contiennent une sorte d'éloge pour ce grand prophète. Cette dernière résulte de la conscience humaine qui est entremêlée du doute. En fait, pour l’homme ordinaire, l’épreuve prophétique se transforme en décisions pour les coïncidences quotidiennes qui nous informent du conflit entre l’homme et ses choix. Il s’agit d’une vérité qui met en relief le besoin de l’homme d’une certitude profonde. En étudiant les mises en scène de Hamoun et la dialectique lyrique de Søren Kierkegaard, on essaiera d’étudier le cycle infini de l’existence des personnages confrontés aux circonstances de la vie et le message des récits basés sur l’histoire de Morija, la montagne désignée par Dieu où Abraham devait sacrifier Isaac. Celle-ci constitue la base des autres récits puisque là, il s’agit de la conscience humaine. Et, chacun en profite selon sa compréhension et puis il essaie d’influencer les autres. A la fin, ce cycle répétitif informe l’homme de cette vérité qu’il lui faut sacrifier ce qu’il possède pour atteindre un Idéal précieux et tout ce qui est sacrifié atteindra une transcendance plus élevée ; qu’il s’agisse de son enfant, de son amour ou de sa vie.
La « Fiction Biographique » : Une Conceptualisation Critique Contemporaine à l’Œuvre(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۵, No ۲۷, Printemps & été ۲۰۲۱
135 - 149
حوزه های تخصصی:
Le ‘contemporain’ comme notion esthétique a partie liée à un travail critique qui se propose d’en définir les particularités et les traits distinctifs. Ainsi, on peut supposer que la définition de la « littérature contemporaine française » remonte avant tout aux efforts critiques qui ont été débuté dans ce contexte depuis les années 1990. Cette définition passe souvent par les classifications conceptuelles dont la « fiction biographique », qui est une étiquette générique destinée à distinguer les écritures biographiques contemporaines en régime romanesque par rapport aux exemples plus classiques du genre. En ce sens, cette notion est le résultat d’une conceptualisation critique parallèle à la création littéraire, qui se veut sensible à la fois à la tradition littéraire et aux évolutions contemporaines. Ainsi, il paraît difficile d’ignorer l’influence prégnante de la pensée critique qui accompagne la pratique biographique, la légitime et y prête un nouveau sens dans un marché du livre de plus en plus foisonnant. La présente étude a pour objectif de projeter une nouvelle lumière sur l’importance du travail critique dans le devenir du genre biographique à travers trois rôles que l’on lui attribue : ‘description’, ‘orientation’ et ‘classification conceptuelle’.
داستان غنایی مدرن (تحلیل داستان کوتاه «ابر بارانش گرفته است» بر مبنای نظریه آیلین بالدشویلر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
135 - 156
حوزه های تخصصی:
داستان کوتاه غنایی یا شاعرانه یکی از گونه های داستان مدرنیستی است. بنابر نظریه آیلین بالدشویلر در «داستان کوتاه غنایی»، ذهن و دنیای درونِ شخصیت ها برجسته می شود و هدف نویسنده ارائه تصویری بی واسطه از افکار و احساسات شخصیت اصلی است که با زبانی غنایی روایت می شود و حالات روحی و فراز و فرود احساسات و عواطف شخصیت را درباره موضوعی خاص نشان می دهد. داستان «ابر بارانش گرفته است» از شمیم بهار، داستانی است مدرن که در آن، دنیای ذهنی و درونی شخصیت اصلی برجسته شده و منحنی عاطفی و فراز و فرود احساسات و عواطف راوی در یک رابطه عاشقانه ناکام نشان داده می شود. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است و می خواهد به این پرسش اصلی پاسخ دهد که چه شگردهایی داستان «ابر بارانش گرفته است» را به داستان غنایی مدرن تبدیل کرده است؟ بهره گیری نویسنده از شیوه ذهن گرایانه روایت با زبانی غنایی و شاعرانه و ایجازی و شگردهایی چون تک گویی درونی، پیرنگ نامتعارف، ابهام و پیچیدگی در روایت، نمادپردازی و برجسته کردن تنهایی و تک افتادگی عاطفی راوی از طریق برخی تصاویر و توصیف مکان ها، مشابهت روایی و تکنیکی این داستان را با نظریه «داستان کوتاه غنایی» بالدشویلر نشان می دهد.
بررسی انسجامِ آواییِ «الفراق» سروده متنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
157 - 176
حوزه های تخصصی:
گفتمان شعری، ساختار زبانی کاملی است که ماده خام آن را آواهای هماهنگ و منسجم با یکدیگر تشکیل می دهد و متنی به وجود می آورد که دلالت ها و معانی آن ناشی از حالت های درونی شاعر است. متنبی شاعری است که در انتخاب آواها و الفاظ منسجم، سرآمدِ شاعران عصر و دوره خویش است. نگارندگان در این پژوهش با درپیش گرفتن روش توصیفی تحلیلی انسجام آوایی الفراق متنبی بررسی کرده اند و به این سؤالات پاسخ داده اند که متنبی در قصیده باییه چه استراتژیهای زبانی در پیش می گیرد تا نوعی هارمونی و توازن ذهنی و معنوی در سرتاسر سروده ایجاد نماید؟ چرا متنبی در قصید ه الفراق از آواهای واضح، بهره بیشتری می گیرد ؟ هدف متنبی از بکارگیری ساخت های نحوی مقارن در این سروده چیست؟ آنچه از این بررسی حاصل می شود این است که متنبی با رعایت تمام قواعد زبان عربی از تمامی ظرفیت های جملات، واژگان، حروف، اصوات و آواها در ارتقای سطح معنایی و زیبایی سروده خویش بهره برده است. سهولت تلفظ و خوش آهنگیِ صوتِ برخاسته از واژگان، متنی یکپارچه و منسجم را پدید آورده است. چینش آوایی و واژگانی درالفراق سروده متنبی چنان ماهرانه به خدمت گرفته شده است که گواه بر چیره دستی او در زبان عربی است.
بازنمایی نقش زن در ادبیات عامه عصر قاجار (برمبنای ادبیات مکتب خانه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی وضعیت زن و نقش او در ادبیات مکتب خانه ای عصر قاجار است. به شیوه اسنادی، هفتاد قصه از قصه های عامه رایج در عصر قاجار را انتخاب کرده ایم. مدل مفهومی این پژوهش، تلفیقی از نظریه های ادبی و جامعه شناسی و روش تحقیق کیفی و فن مورد استفاده تحلیل محتواست. پس از قرائت پیکره متنی و استخراج داده های موردنظر، با استفاده از مدل مفهومی پژوهش، به بررسی کنش های زنان در قصه ها پرداختیم. مسئله ما تبیین نقش های متعدد زنان در قصه هاست. یافته ها نشان می دهد که باتوجه به غلبه گفتمان مردانه و ذهنیت جنسیت زده، نقش سیاسی و اجتماعی زنان در قصه ها پررنگ و نقش فرهنگی، آموزشی و حقوقی آن ها بسیار کم رنگ است. بقیه نقش های زنان در فاصله این دو قطب در مرتبه بیشترین و کم ترین قرار دارد.
بررسی تطبیقی نقش گرگ در اسطوره های ملل و اسطوره های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرگ از قدیمترین روزگاران در بیشتر اقلیم های جهان با بسیاری از اقوام زیسته و در اساطیرآنها جنبه های نمادین گسترده ای یافته است. گرگ همزاد انسان از بدو آفرینش و همراه او در جهان پس از مرگ است. گرگ؛ نیای باستانی، پرورش دهنده، هدایت کننده و راهنماست و توان بارورسازی، حمایت و محافظت دارد و در نقش توتم نیز ظاهر شده است. این نقش های گرگ را در بین اقوام شرق و غرب سرزمین ایران، به ویژه در بین رومیان، ترکان و مغولان به صورت بارز و برجسته ای می توان دید، اما در فرهنگ ایرانی چنین خویشکاری-هایی را یا هرگز نداشته یا فروگذاشته است. برجسته ترین نقش گرگ را در متون حماسی فارسی و در پیوند با تورانیان (ترکان) می توان دید. در این پژوهش به روش کتابخانه ای نقش گرگ در اساطیر و به روش تطبیقی در فرهنگ ملل (به ویژه رومیان، ترکان و مغولان) و ایران بررسی خواهد شد. در این پژوهش در حوزه مطالعات میان رشته ای اسطوره شناسی و ادبیات و در پی یافتن پاسخ این پرسش هاست: خویشکاری های گرگ در اساطیر سایر را کدام موجودات اسطوره ای در فرهنگ ایرانی دارند؟ به عبارت دیگر جانشین گرگ در اساطیر ایران کدام موجود است؟ بر طبق این پژوهش، تنها پاره ای از نقش های گرگ را در اسطوره های ایرانی می توان دید. در حالی که هیچ موجودی چنین نقش های جامع و گسترده ای ندارد، بخش عمده ای از این نقش ها را سیمرغ ایفا می کند. البته همتاانگاری سیمرغ و شاهین (وارغن)، این حضور را پررنگ تر جلوه می دهد. بخش دیگر خویشکاری های گرگ در اسطوره های سایر ملل را شیر و بهرام در اساطیر ایرانی بر عهده دارند.
تحلیل چهار ترجمه انگلیسی از گزیده اشعار بوستان سعدی با استفاده از نظریه کتفورد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تطبیقی چهار ترجمه فارسی به انگلیسی گزیده اشعار بوستان سعدی، شاعر و نویسنده نامدار ایرانی، که توسط کلارک (۱۸۷۹)، دیوی (۱۸۸۲)، ادواردز (۱۹۱۱)، و ویکنز (۱۹۸۴) انجام شده-اند، با استفاده از نظریه کتفورد (۱۹۶۵) است. پنج شعر از بوستان سعدی توسط پژوهشگران به صورت تصادفی انتخاب و هر مصرع پس از بررسی، در دسته بندی مشخص شده توسط کتفورد (1965) ، یعنی تغییر صوری در سطح واژگانی، تغییر مقوله های دستوری، تغییر واحد، تغییر ساختار، و تغییر درون زبانی قرار گرفت. برخی از مصرع ها در بیش از یک دسته بندی قرار گرفتند چرا که بیش از یک تغییر در آن ها رخ داده بود. یافته ها نشان داد که تغییر ساختار بیشترین کاربرد را در ترجمه هر چهار مترجم داشته است، و پس از آن، تغییر صوری در سطح واژگانی و تغییر به واحدی بزرگتر، به ترتیب بیشترین بسامد و کاربرد را داشتند. علاوه بر این، یافته های این پژوهش بیانگر این موضوع بود که هر چهار مترجم رویکرد مشابهی را در رابطه با این تغییرها در ترجمه اشعار انتخابی اتخاذ کرده اند. همچنین براساس نتایج بررسی، می توان اینگونه استدلال کرد که تغییر ساختار و تغییر صوری در سطح واژگانی، عمدتاً در ترجمه های مورد مطالعه اجتناب ناپذیر بوده اند.
مقایسه مفاهیم و شیوه های آموزش در شاهنامه فردوسی بر پایه آموزه های زال و بزرگمهر
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال چهارم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
118 - 139
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی از جمله متون شاخص ادبیات فارسی است که در قالب داستان ها، مفاهیم آموزشی و اخلاقی را هم بیان می کند. از این روی برخی بخش های شاهنامه همچون متون ادب تعلیمی کاربرد آموزشی دارد. یکی از این بخش ها مجالس بزرگمهر در دوره پادشاهی نوشین روان است. مجلس گویی یکی از شیوه های پند و اندرز است که عموماً در دربار شاهان مورد استفاده بوده و در رأس آن فردی دانا حضور داشته که با نصایح خود حاضران را بهره مند می ساخته و این پندها برای بهره مندی دیگران ثبت می شده است. اندرزهای بزرگمهر با موضوع اخلاق فردی و اجتماعی، به صورت مدون و با استفاده از شگردهای سخنوری (که سخنش را تأثیرگذارتر می کند)، بیان می شود. در این مقاله محتوای مجالس بزرگمهر را با نگاهی توصیفی، تقسیم بندی و تحلیل کرده ایم. همچنین به بیان جایگاه آموزشی اخلاق آموزشی و آموزش اخلاق در شاهنامه پرداخته ایم.
نقد کهن الگویی شهریارنامه براساس نظریه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
103 - 123
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی یکی از روی کردهای مهم نقد آثار ادبی است که به بررسی انواع کهن الگو ها در متون ادبی می پردازد. منظومه شهریارنامه در زمره متون حماسی پهلوانی پس از شاهنامه است که به سرنوشت شهریار فرزند برزو، اختصاص دارد. در پژوهش حاضر پس از مطالعه دقیق شهریارنامه ، به استخراج و تحلیل کهن الگوهای برجسته در آن براساس نظریه یونگ پرداخته شده است. در این منظومه قهرمان برای رسیدن به فردیت باید موانعی را پشت سر گذارد. او در ابتدا با سایه خویش مقابله می کند و قدم در راه سفری دشوار می نهد. در این مسیر، پیری خردمند که راه نمای او برای طی کردن مسیر پرمخاطره است، او را همراهی می کند. نیروهای اهریمنی ازجمله دیوان و اژدها که نمودی از سایه هستند در مسیر سفر او ظاهر می شوند و شهریار به مقابله با آن ها می پرداز د . او هم چنین از مکان های جادویی و محیرالعقول با موفّقیت عبور می کند. معشوقه ای زیبا و فریبنده و نیز زنی جادوگر در این منظومه نمودی از کهن الگوی منفی مادینه روان در قهرمان هستند که شهریار به مقابله با آن ها می پردازد. در این منظومه، سیستان را می توان نماینده خودآگاهی روان دانست که حرکت شهریار از آن جا شروع می شود و او بعد از تجربه کردن فردیت و کمال در سرزمین ناخودآگاهی(هندوستان)، در انتها با پیوستن به خاندان خود به خودآگاهی بازمی گردد و به این ترتیب پایان دایره فردیت را به آغاز آن پیوند می دهد.
کارکرد عنصر «مکان» در داستانهای شهری با رویکرد مطالعات فرهنگی (نمونه بررسی: کارکرد «تهران» در رمانهای دهه های هشتاد و نود)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۴
۶۲-۳۵
حوزه های تخصصی:
«مکان» عنصری حذف ناشدنی در هر متن روایی است؛ زیرا هر کنش یا توصیفی در داستان و هر پیشرفتی در پیرنگ، خواه ناخواه در مکانی واقعی یا مخیل اتفاق می افتد. عنصر مکان در داستان، گاهی صرفاً پس زمینه ای صامت و بستری برای رخدادن رویدادها است؛ اما گاهی نیز به مثابه عنصری زنده و پویا در شکل گیری حوادث نقش دارد. در این پژوهش رمانهای شهری فارسی دهه های هفتاد تا نود، که حوادث آنها در تهران روی داده، با رویکرد مطالعات فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد مکان در این رمانها گاه عینی (مانند بزرگراه ها، خیابانها، پاساژها و...) است که مظاهر پیشرفت و تمدن پایتخت را به رخ می کشد؛ اما به سبب ناهمگنی با فرهنگ و عواطف شهروندان، پیوستار گفتمانی ایجاد نمی کند. حاصل زندگی در این مکانها برای شهروندان بومی، دلزدگی و ملال، و برای شهروندان مهاجر (شهرستانی)، ترس، اندوه و سردرگمی است. گاهی نیز فضا بر شهروندان استیلا می یابد و توصیفات مکان، تحت تأثیر آرزوها، دلتنگی ها، ترسها، یا آرمانهای شخصیت ها قرار می گیرد. این فضاها، عموماً دور از دسترس است؛ در خاطرات یا آرزوهای شخصیت ها حضور دارد و برای آنها حس نوستالژی ایجاد می کند.