فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۲۱ تا ۱٬۸۴۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
The consumer culture of late capitalism is more than ever associated with the concept of urban space. Prevalent in the late capitalist society is abstract space that homogenizes and flattens out the differences, conflicts and contradictions on the social scene. This process of homogenization acts as a mechanism of control to preserve the current status quo. In Bret Easton Ellis's Less Than Zero, abstract space, by homogenizing and fragmenting the body and lived experience, makes the characters comply with the consumer culture and suppresses the potentials for the difference and the emergence of alternative spaces. In this paper, the role abstract space plays in Ellis's novel is analyzed in the light of Henri Lefebvre's theory of space. The present study argues that abstract space numbs the potentials for difference and heterogeneity in Ellis's novel. Instead, it imposes homogeneity on social relations, pushing the characters to the brink of invisibility and nothingness.
تحلیل سلطه شناسی عشق در منظومه لیلی و مجنون نظامی بر اساس دیدگاه جامعه شناسی لوکاچ، بوردیو و آدورنو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
85 - 107
حوزه های تخصصی:
فرضیه سلطه شناسی عاشق و معشوق بر یکدیگر، برآیند روی کرد جامعه شناختی نظریه پردازی مانند جورج لوکاچ، پی یر بوردیو و تئودور آدورنو در مقوله عشق است. در این مقاله، بنا براین است که از طریق خوانش عناصر جامعه شناختی ذی ربط با عشق، به وضعیت سلطه، علل و پیامدهای آن در عاشقانگی لیلی و مجنون نظامی گنجوی بپردازیم. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است، این تحقیق آشکار ساخت که عشق با جدال دیگرخواهی دو کودک تا نوجوانی و جوانی، در جغرافیایی صورت گرفته و عینیات، ذهنیات و عادت واره ها و پایگاه اجتماعی، بر سلسله مراتب رفتاری عشاق حاکم گشته است، نه اراده آن ها وحدت جمع و سلطه-؛ در تفکر عشاق رسوخ کرده و همبستگی های مردمی با لیلی و مجنون، نتوانسته است از پس نظام قبیلگی برآید. جامعه شناختی رفتار آن ها نشان داد که سلطه مردانه به عنوان یک افزوده و متغیر، گه گاه لیلی را سلطه پذیر کرده اما نیروی معشوقگی در اغلب اوقات تعادل سلطه را به نفع لیلی بر هم زده است و در نهایت عینیات و ذهنیات جامعه، متغیر فعال و طبقاتی دیگری را به نام ابن سلام وارد داستان کرده تا عشق ناکام، که دلخواه ذهنیات جامعه است سوزناک و اثرگذارتر بر فضای داستان سیطره یابد.
بررسی عشق اروس، عامل زیبایی داستان در«ویس و رامین» و «خسرو و شیرین»( با تکیه بر نظریه جان لی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
155 - 179
حوزه های تخصصی:
منظومه های عاشقانه « ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی و «خسرو و شیرین» نظامی بی شک از برجسته ترین آثار منظوم غنایی به شمار می روند. ابعاد روابط عاشقانه میان شخصیت های داستان نیز، زمینه مناسبی را برای بررسی موضوع عشق و انواع آن با نظریه های روان شناسی فراهم می نماید. یکی از این مباحث، نظریه عشق «جان لی» می باشد. وی به بررسی سه سبک اصلی عشق اروس، لودوس، استورگ، سبک های ثانویه مانیا، آگاپه، پراگما و نیز مقایسه آن با رنگ های اصلی پرداخته است. هدف این پژوهش نیز با استفاده از نظریه عشق جان لی، بررسی عشق اروس در این دو منظومه عاشقانه می باشد. بنابراین مسأله اصلی پاسخ به این پرسش است که عشق در این داستان ها با کدام رنگ عشق در نظریه جان لی مطابقت دارد ومهم ترین مؤلفه های عشق اروس که عامل اصلی زیبایی و جذابیت در این داستان ها ست، کدام است؟ نتیجه این پژوهش نشان می دهد که با بررسی این موضوع به روش توصیفی – تحلیلی در هر دو داستان یک مؤلفه عشقی مهم (اروس) مربوط به رفتار شخصیت های داستان شناسایی شده است. این مؤلفه کنش ها و انگیزه های متعددی را شامل می شود که مطابق با نطریه جان لی به رنگ قرمز است.
بررسی تطبیقی رمان رؤیای تبَّت فریبا وَفی و عروس فریبکار مارگارت اَتوود از منظرِ فمینیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
159 - 190
حوزه های تخصصی:
پژوهش های تطبیقی، در حوزه ادبیات ویژه زنان از اهمیت زیادی برخوردار است. فریبا وَفی در رمان رؤیای تبَّت و مارگارت اِلِنُور اَتوود (Margaret Elenor Atwood) در رمان عروس دُزد (The Robber Bride) با نگاهی انتقادی، می کوشند تا تصویری واقعی از وضعیت زنان جامعه خود ارائه دهند. پژوهش حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد تطبیقی مکتب امریکایی، با مبنا قرار دادن مؤلفه های نقدِ زن محور، به بررسی و تطبیق دو رمان و تبیین دیدگاه های دو نویسنده، به مسائل زنان می پردازد. بررسی تطبیقی این دو رمان، از آن جهت حائز اهمیت است که در بازتاب مسائل زنان، همانندی های متعددی در فُرم و محتوای آن دیده می شود. این جُستار، در پیِ پاسخ گویی به دو سوال اساسی است: مهم ترین وجوه اشتراک دیدگاه های وَفی و اَتوود، در بازنمایی مسائل زنان چیست؟ با توجه به همسانی های متعدد دو اثر در فُرم و محتوا، آیا وَفی از اَتوود متأثِّر بوده است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که فریبا وفی و مارگارت اَتوود، با تأکید بر نقش محوری زنان و برجسته نمودن کُنش های روایی آنان، انتقاد از نظام مردسالار، گزینشِ عامدانه آینه در معنای نمادین هویت زنانه، بهره گیری از بسامد مکرر و آینده نگرِ روایی جهت بازنمود آشفتگی ذهنی زنان، کاربرد برخی از واژگان و توصیفات خاصِ زبان زنانه و برگزیدن سبکِ تعاملی گفتگومحورِ زنانه، تصویری گویا از وضعیت زنان جامعه خود ارائه داده اند. با وجود مؤلفه های مشترک محتوایی و فُرمی و تقَّدم زمانی اَتوود، می توان احتمال داد که وَفی از اَتوود به عنوان یک نویسنده صاحب سبک و پیشرو در داستان پردازی و مسائل زنان، تأثیر پذیرفته است.
بررسی سویه های پسامدرنیستی «رود راوی» بر پایه آرای «جان بارت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
191 - 222
حوزه های تخصصی:
پپست مدرنیسم، مدرنیسم کمال یافته است که به دستاوردهای دانش و تکنولوژیِ مورد علاقه و اعتماد عصر روشنگری و مدرنیته، نگاهی ژرف و همه جانبه، با رویکردی انتقادی دارد. بنابراین رد پای آن را در اغلب رشته های علوم و گرایش های هنری می توان نظاره نمود؛ در ادبیات نیز با بنیان های نظری متکثر و مؤلفه های متعدد نمودیافته است. آرای «جان بارت»، نویسنده و منتقد آمریکایی، از میان نظریات متنوع موجود، ژرفنگری قابل توجه و چهارچوب نسبتاً مشخصی دارد، که می توان مؤلفه های معینی را برای سنجش ضابطه مند آثار، از آن استخراج نمود. همچنین رمان «رود راوی» اثر «ابوتراب خسروی»، از ظرفیت بالایی برای بررسی با رویکردهای گوناگون، ازجمله دیدگاه پسامدرنیستی برخوردار است؛ به ویژه با آرای جان بارت قرابت ها و مطابقت های بسیاری دارد. در بررسی این رمان بر اساس آرای جان بارت، ابتدا با تکیه بر ایده های ادبی بارت مبنی بر «غنی سازی ادبیات» و شگردهایی که او عملاً برای تحقق نظریات خود در آثار داستانیش به کارمی برد، مؤلفه هایی فراهم شده، سپس متن روایت بر اساس این مؤلفه ها بررسی و تحلیل می گردد. این تحلیل ها بخشی از ارزش های ادبی رود راوی مبنی بر منطبق آمدن با معیارهای جهانی پسامدرن و نوآوری های خسروی در این زمینه را نمایان می سازد و نشان می دهد که در رمان یادشده کاربست شیوه های ساختارشکنانه پست مدرنیستی، نظیر آمیزش حیطه ها، خلق فراداستان و... ضمن برجستگی بخشیدن به چگونگی روایتگریِ معنا، چیستی معنا و درون مایه نیز ناچیز و موضوع روایت مبهم و معماگون نشده است. از این رو می توان آن را نمونه ای از پسامدرن بومی شده ایرانی دانست که از امتیازات لازم برای قرارگرفتن در ردیف آثار فراملی و رمان های موفق پسامدرنیستی جهان، برخودار است.
جایگاه و تأثیرزبان فارسی و شاعران فارسی زبان بر نظریه پردازان ادبیات اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
257 - 289
حوزه های تخصصی:
ادبیات اسلامی با دعوت ابوالحسن ندوی درهند پا به عرصه ظهور گذاشت. به دنبال دعوت وی نظریه پردازان مختلفی به نظریه پردازی در ادبیات اسلامی روی آوردند. سید قطب وبرادرش محمد قطب وبه دنبال آنها نجیب الکیلانی وعماد الدین خلیل، اصلی ترین نظریه پردازان ادبیات اسلامی به شمار می آیند. در این پژوهش که با روش تحلیلی توصیفی انجام شد مشخص شد أبوالحسن ندوی با توجه به آشنایی اش با زبان فارسی وشاعران فارسی زبان، تاثیر زیادی از آنها گرفت. ندوی با معرفی برخی شاعران فارسی زبان جایگاه زبان فارسی در ادبیات اسلامی را مورد توجه قرار داد. در این میان شاعران فارسی زبان مخصوصا محمد اقبال ، مولانا جلال الدین، حافظ وسعدی بر نظریه پردازان ادبیات اسلامی تاثیر گذار بودند. این تأثیر را می توان در دیدگاه های آن ها نسبت به زبان فارسی وشاعران فارسی سرا پیگیری کرد. به عنوان مثال ندوی وکیلانی کتاب های جداگانه ای در باره شعر واندیشه اقبال لاهوری نگاشتند که منبعی برای طرفداران ادبیات اسلامی شد. میزان تاثیر شاعران ایرانی در نظریه پردازان ادبیات اسلامی متفاوت است وبیشترین تاثیر را در ابوالحسن ندوی می توان دید.
تحلیل تطبیقی «دیگری هژمونیک» در نمایشنامه های جزیره از آثول فوگارد و پرواربندان از غلامحسین ساعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
291 - 325
حوزه های تخصصی:
یکی از کارکردهای ادبیات تطبیقی آمریکایی امکان برابر نهادن آثاری از جغرافیاهای متفاوت است که هیچ گونه برخوردی از لحاظ تاریخی با یکدیگر نداشته اند. در واقع این مکتب بستری را برای فراتر رفتن از محدودیت های مکتب فرانسوی چون شرط برخورد تاریخی به ما می دهد. این پژوهش با استفاده از این رویکرد اندیشگانی موجود در قلمرویی فرامرزی، به تحلیل تطبیقی دو اثر از آثول فوگارد و غلامحسین ساعدی می پردازد که از حیث مفهومی به نام «دیگری» با یکدیگر قرابت دارند. در واقع نگره فکری دو نویسنده معطوف کردن توجه خود به تقابل های دوگانی موجود در جامعه از حیث مفهوم «دیگری» است. از سوی دیگر دگرگونی در امر استعمار صرفاً به صورت گذشته که به شکل حکومت مستقیم یا حاکمیّت دست نشانده در جریان بود نیست و در جهان کنونی با روش های متفاوت از گذشته و در چهره سلطه خاموش قد علم کرده است. دو نمایشنامه جزیره و پرواربندان در این تلاش بوده اند که در کشاکش دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی، واکنشی درخور نسبت به این تغییرات داشته باشند که همین امر موجب شده است تا از منظری تطبیقی قابل بحث و بررسی باشند؛ بنابراین با توجه به ظرفیت متنی و فضای دو نمایشنامه در به تصویر کشیدن سلطه و هژمونی، نتایج آن بر روی شخصیت ها و واکنش دیگری سرکوب شده به آن و استفاده از رویکرد تطبیقی به خوانش پسااستعماری این دو نمایشنامه می پردازیم. این پژوهش می کوشد تا در کنار واکنش شخصیت ها و جهت گیری روایی متون، این دو متن را در بستری فرهنگی و جریانی واسازانه مورد تحلیل قرار دهد.
La redéfinition du lyrisme chez Pierre Reverdy(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Contrairement au lyrisme traditionnel qui était l’épanchement des sentiments personnels, le nouveau lyrisme de Reverdy chante un moi sortant de soi qui entre en communication avec le monde qui l’altère. Au cours de ce travail, par le biais des pensées de Michel Collot sur l’alliance de la matière-émotion et ayant recours aux notions phénoménologiques husserliennes, on étudie comment est –ce que la nouvelle conception de l’émotion poétique et la nouvelle intimité chez Reverdy donne une acception différente du lyrisme. On démontre également comment les particularités stylistiques et linguistiques de Reverdy ont donné naissance à une poésie qui peut être considérée comme alliance du corps, de l’esprit et du monde; dans le recueil, intitulé «Les Ardoises du toit», auquel on se réfère particulièrement, se manifestent la majorité des particularités poétiques de Reverdy. Par ailleurs, l’article a pour son objectif final de montrer comment les tournures comme les formes impersonnelles et le jeu des pronoms personnels dans la poésie de Reverdy lui permettent de créer paradoxalement une poésie lyrique. Et c’est ainsi que la poésie reverdienne n’est plus l’exaltation des sentiments du poète, mais, c’est l’union du moi, du monde et du mot que la phénoménologie appelle l’ouverture au monde du sujet.
Approche duchetienne de « Clair de Lune »: Nécessité socio-historique ou influence française?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Les années 1910 ont connu une grande crise en Iran et sur l’échiquier mondial. Les événements après la Révolution Constitutionnelle et avant la Première Guerre mondiale ont préparé le terrain à une grande évolution sociopolitique, ce qui a entraîné une réforme littéraire dans notre pays : le roman, la nouvelle et plus tard la poésie moderne ont émergé. C'est à cette époque-là que Nima Youshij a composé son fameux poème « Clair de Lune ». Formé dans un lycée francophone, Nima a été influencé par la poésie moderne française, surtout celle parsemée de symboles permettant aux poètes de décrire la réalité. Cependant, les érudits de son époque se montraient réticents envers cette évolution. Il fallait attendre des années pour que sa poésie soit saluée par ses lecteurs et que le poète soit reconnu comme pionnier de la « Nouvelle Poésie » persane. Cet article a pour objectif d’étudier « Clair de Lune », en s’appuyant sur la sociocritique de Claude Duchet afin de voir comment la poétique du texte se mêle au discours social, ce qui nous a amenées à la conclusion que voici : cette nouvelle forme d’expression n’est pas le seul résultat de l’influence des poètes français sur Nima ; de même, elle n’est pas une simple imitation, mais un moyen d’expression des événements socio-politiques de son époque.
La "Phrase-Récit": l'Exemple d'un Fragment Textuel dans Sodome et Gomorrhe de Marcel Proust(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
« Je suis obligé de tisser ces longues soies comme je les file, et si j’abrégeais mes phrases, cela ferait des petits morceaux de phrases, pas des phrases », notifiait Proust dans une missive adressée à Robert Dreyfus. Ainsi, à la suite de Victor Hugo qui semblait disposer d’une longueur phastique ample, Marcel Proust écrit une phrase de longue haleine dans Sodome et Gomorrhe. Celle-ci met en résonnance, à travers la perception sociale, la persécution des invertis. Assimilé au récit, ce fragment textuel est dénommé « phrase-récit ». À cet effet, la « phrase-récit » ou le « récit phrastique » composé(e) de propositions juxtaposées, de propositions transposées, de propositions parenthétiques est analysée sous l’angle sémiotique et l’approche ricœurienne du récit. L’étude permettra de déterminer, par le truchement du décryptage syntaxique, la construction narrative inscrite dans cette section de l’œuvre proustienne. Ce procédé transcriptionnel détermine l’auteur de la Recherche comme le porte étendard des invertis.
Le Reflet de la Dualité entre la Patrie et le Territoire d’Autrui dans Marx et la Poupée(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
La question de l’acculturation est cruciale en toute étude de la littérature de l’immigration, parce que les immigrants affrontent de différentes situations dans un pays étranger. Malgré l’intérêt que les chercheurs portent depuis longtemps à l’examen de ce sujet, celui-ci n’a été que rarement l’objet d’une étude méthodique. C’est pour combler ce manque que Declan Barry, le psychologue américain propose sa théorie d’acculturation en la divisant en quatre groupes ; « intégration », « similarité », « séparation » et « marginalisation ». Ce modelé nous permet d’analyser de près les situations d’acculturation des immigrés. Nous avons décidé d’examiner ces notions ci-dessus à travers le roman autobiographique de Maryam Madjidi, Marx et la poupée, le prix Goncourt du premier roman 2017, où l’écrivaine, à travers le regard d’une petite fille raconte les douleurs de l’exil et dépeint ses états mentaux survenus à cause de l’immigration. En analysant chaque notion proposée par Declan Barry dans ce roman, nous allons répondre aux questions principales à propos des immigrés ; comment les immigrés s’adaptent à la nouvelle société ? Quels éléments ont l’effet d’aggraver ou d’améliorer le phénomène de l’acculturation ? Nous allons également nous pencher sur les éléments effectués sur le parcours de la migration. A la fin, nous examinerons laquelle de ces notions demeure encore dans l’attitude de Maryam Madjidi entant que personnage principal du roman.
از ونوس و آدونیس شکسپیر تا «زهره و منوچهر» ایرج میرزا؛ پژوهشی در ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
می دانیم که ایرج میرزا مثنوی نیمه تمام «زُهره و منوچهر» خود را با اقتباس از منظومه ونوس و آدونیس اثر ویلیام شکسپیر (1593) سروده است، اما در این مورد که آیا او در سرودن این مثنوی از ترجمه ناقص و منثور دکتر لطفعلی صورتگر با عنوان «عشق ونوس» (1304)، یا از مأخذ یا مآخذی دیگر نیز استفاده کرده است یا نه، اتفاق نظر چندانی وجود ندارد. در اینجا نشان می دهیم که دست کم بر اساس آنچه از ترجمه چاپ شده دکتر صورتگر در سه شماره مجله سپیده دم به دست ما رسیده، و نیز براساس متنِ کامل منظومه ونوس و آدونیس، ایرج میرزا نگاهی به ترجمه صورتگر انداخته، اما علاوه بر آن از مأخذ یا مآخذ دیگر و حتی احتمالاً از تفسیرهای این منظومه نیز بهره برده است. با توجه به اینکه ایرج میرزا زبان فرانسه می دانسته و اشعاری از آن زبان به فارسی ترجمه کرده است، می توان این احتمال را قابل قبول دانست که او در ترجمه خود از متن ترجمه شده فرانسوی ونوس و آدونیس همراه با تفسیرهای آن استفاده کرده است. بنابراین شاید ایرج میرزا در ماه های آغازین سال 1304 از طریق ترجمه های صورتگر با منظومه ونوس و آدونیس آشنا شده و سپس خود متن فرانسه آن منظومه را تهیه کرده و با اقتباس از آن کار سرایش «زهره و منوچهر» آغاز کرده، اما متأسفانه دست اجل در اسفند 1304 به وی امان نداده است تا کار اقتباس خود را به پایان برساند.
«چگال » مانیفست تحلیلی شعر کوتاه آزاد ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جریان های مهم ادبی، در طول تاریخ به واسطه نام هایشان هویت یافته اند. دوران معاصر به دلیل رخدادهایی چون: ارتباطات در سطح جهانی، ترجمه، مطالعه تاریخی ادبیات و آگاهی از برخی دانش های ادبی تازه، با جریان های جدیدی مواجه شده است. یکی از این جریان ها، شعر کوتاه آزاد است که به جرأت می توان پدیدار آن را در ایران تحت تأثیر عوامل بالا، به علاوه دنیای اختصار مدرن و ذایقه مخاطبان دانست. شتاب انتشار این جریان در بین شاعران معاصر باعث طرح نام گذاریهای پراکنده شد. برخی شاعران گمنام یا کم شهرت نیز توانسته اند در مسیر تکوین این جریان، گامهای خوبی بردارند تا جایی که در یک نگاه کلی می توان ادعا کرد که این جریان می تواند در سطح جهانی خودش را تعریف کند. اما مهمترین آسیب برای طرح جهانی این جریان، همان تشتت آراء، عدم تعریف ثابت و مانیفست ادبی است . این مقاله می کوشد، ضمن نقد وتحلیل نامهای مطرح شده، نام جدیدی که همه زیر مجموعه های این جریان را دربر بگیرد، پیشنهاد کند و در نهایت با توجه به اشعار برجسته، فارغ از نام و شهرت شاعران، طرح کلی ساختار این نوع ادبی را ارائه کند.
تحلیل منظره غروب در شعر پسینگاهی 2 از علی باباچاهی با توجه به نظریه ساختار اُفق میشل کولو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از شاخه های مهم نقد جغرافیایی، نظریه ساختار اُفق میشل کولو است. اُفق؛ بیانگر مرزهای منظره و منعکس کننده حالات درونی و منظره های انتزاعی فرد است و در شناخت آن باید به «وجه پنهان» پدیده ها توجه کرد. منظره در دیدگاه کولو ترکیبی از واقعیّت و تخیّل است و به همین دلیل هر شخص و هر نویسنده ای منظره خاص خود را از فضای پیرامونش دارد شعر پسینگاهی 2 از باباچاهی؛ فضایی جغرافیایی است که در آن چند مضمون و شبکه معنایی در ارتباط باهم منظره غروب را ایجاد کرده اند. هدف از این پژوهش توصیف منظره غروب و کشف افق های درونی و بیرونی این شعربا توجه به حالات شاعر است. روش انجام پژوهش توصیفی است. در بخش تحلیلی پژوهش؛ با بسط افق های شعر، ارتباط میان تاریکی، مرگ، ناقوس، پرنده، تقدّس فضا و غروب را نشان داده می شود و هرکدام از وجوه پنهان و پیدای منظره غروب، در ارتباط باهم تحکیم و تفهیم می شود.
نقد داستان «یوسف آباد؛ خیابان سی وسوم» اثر سینا دادخواه بر مبنای مؤلفه های رمان شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان شهری یکی از انواع ادبیات داستانی است که نویسنده طی آن تلاش می کند تا از ظرفیت محیط های شهری برای شکل دهی به روایت سود جوید. در این نوع از رمان شهر به مثابه کلیتی است که سایر عناصر همچون شخصیت ها، کنش ها، طرح و کشکمش ها را در برمی گیرد و مکان شهری از حالت خنثای محل روی دادن حوادث به درمی آید و به عنصری معناساز مبدّل می شود. نظریه های مختلفی به بررسی نسبت شهر و روایت پرداخته اند که عمده ترین آنها دیدگاهی است که فضای شهریِ بازتاب یافته در داستان ها را به مثابه جلوه فیزیکی فرایند مدرنیزاسیون می داند و از این رهگذر به نقد مدرنیته و مظاهر آن می پردازد. وجود تلقی های مختلف از این نوع ادبی باعث گردید تا در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، متن داستان «یوسف آباد؛ خیابان سی وسوم» اثر سینا دادخواه به عنوان یکی از نمونه های متمایز روایت های شهری مورد بررسی قرار گیرد تا پس از استخراج و دسته بندی شگردهای به کاررفته در این اثر، به مؤلفه های تمایزبخش این نوع رمان از سایر رمان ها دست یابیم. در این مسیر از دیدگاه های کوین لینچ نظریه پرداز حوزه برنامه ریزی شهری در تقسیم بندی عناصر شهری نیز استفاده شده است. نتایج نشان می دهد استفاده از خاطره مکانی شخصیت ها، اشاره به جزئیات مکان های شهری در فرایند روایت گری، ایجاد هم نوایی میان احساسات شخصیت ها با مکان ها، بازی معناسازانه با نام مکان های شهری و کاستن از بُعد عینی و افزودن بر بُعد انتزاعی مکان ها ازطریق بارش ابر احساسی شخصیت ها بر آنها، ازعمده ترین شگردهای خلق روایت شهری در اثر یادشده محسوب می شود. شگردهایی که می توانند به عنوان الگویی برای سایر نویسندگان در مسیر خلق رمان های شهری به شمار آیند.
سیمای درخشان «شاه منصور» در سروده های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۲)
227 - 256
حوزه های تخصصی:
سیمای درخشان «شاه منصور» در سروده های حافظ امیرافشین فرهادیان * علی محمدی * * چکیده بهره گیری حافظ از ظرفیت شعر برای بیان عقیده و جهت گیری نسبت به هسته ی قدرت سیاسی و رخدادها و تحولات آن عرصه، اهمیت رویکرد تاریخی- سیاسی در به دست دادن درک جامع تر و دقیق تر از شعر او را برجسته می کند. ارتباط نزدیک حافظ با دربار به دلیل جایگاهش به عنوان شاعری بهره مند از قبول خاطر خاص و عام و نیز به اقتضای شغل دیوانی اش، موجب شده که او شناختی دقیق از شاهان و شاهزادگان و وزیران و دیگر رجال متنفذ عصر خویش داشته باشد. داوری حافظ نسبت به بسیاری از ایشان در سروده هایش بازتاب دارد. دراین میان تصویری که از شاه منصور مظفری در دیوان حافظ ترسیم شده است، جلوه گاه سیمای شاهی آرمانی و دلخواه است که در میان دیگر ممدوحان موردعلاقه ی شاعر، جایگاه ممتازی دارد. زمانی اهمیت این جایگاه بهتر درک می شود که توجه داشته باشیم حافظ این داوری را در سال های پایانی زندگی و از پس تجربه ی برآمدن و فرورفتن حاکمان و صاحب قدرتان پرشمار به دست می دهد. هدف این جستار بررسی سیمای شاه منصور مظفری در سروده های حافظ و انطباق آن با منابع تاریخی معتبر به روش تحلیل محتوا (رویکرد توصیفی- تحلیلی) است تا از رهگذار آن بتوان برای جایگاه سپند و ارجمند او نزد حافظ، توضیحی منطقی یافت. واژه های کلیدی : بازتاب رویداد تاریخی، حافظ، شاه منصور مظفری، مغنی نامه . * دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ابوعلی سینا همدان afshin.farhadian@gmail.com ** استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ابوعلی سینا همدان khoshandam.ali2@gmail.com (نویسنده ی مسئول) تاریخ دریافت مقاله: 16/5/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 24/9/1400
ردیابی فرهنگ دخالت والدین و نقش آن ها در ازدواج فرزندان در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
151 - 175
حوزه های تخصصی:
بحث در باره فرهنگ دخالت والدین و نقش مثبت یا منفی آن ها در ازدواج فرزندان، با توجه به آخرین آمار سازمان ثبت احوال کشور، در سال 1398، مبنی بر منجر شدن بیش از 30% ازدواج ها به طلاق، یکی از مباحث مهم جامعه شناسی خانواده به شمار می رود؛ بنابراین هرگونه پژوهشی در این زمینه که بتواند به نوعی در ریشه یابی علل و عوامل ناموفق بودن درصد بالایی از ازدواج ها به مسؤولین و یا پژوهش گران حوزه خانواده، در پیش گیری یا کاهش وقوع پدیده طلاق یاری کند، می تواند قابل اعتنا باشد؛ لذا پژوهش حاضر با توجه به اهمیت موضوع، یکی از قدیمی ترین منابع ادبی ایران، یعنی شاهنامه فردوسی را، که مدل های مختلفی از ازدواج فرزندان را در بطن خود جای داده به عنوان جامعه آماری انتخاب کرد و مسأله نقش والدین در ازدواج فرزندان را با استفاده از روش تحقیق کیفی و تحلیل داده ها به روش توصیف فراوانی و فراوانی درصدی از نوع تاریخی، در این اثر مورد مطالعه قرار داد. نتیجه این پژوهش نشان داد در تمامی 21 ازدواجی که فرزندان دارای پدر بودند، پدران در ازدواج فرزندنشان نقش داشتند در حالی که مادران فقط در سه مورد از ازدواج فرزندانشان نقش ایفا کرده اند. هم چنین مشخص شد بیش از 60% درصد ازدواج ها تحمیلی بود و در همه ازدواج های تحمیلی پدر عامل اجبار شناخته شد. 93% ازدواج های تحمیلی اختصاص به دختران داشت و بیش از 80% ازدواج های تحمیلی که نتیجه آن در شاهنامه گزارش شده، ناموفق بود.
بررسی و تحلیل تنازع یا نقش دوسویه در دستور زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
1 - 14
حوزه های تخصصی:
بحث دستوری تنازع به این معناست که یک واژه یا گروه، در جمله های زبان فارسی، دو نقش داشته باشد. در مقالات و کتاب های دستور زبان فارسی، درباره تنازع یا نقش دوسویه، ابهام و اختلاف نظر وجود دارد. در این گفتار، تنازع در دستور زبان فارسی بررسی و تحلیل می شود؛ نیز کوشش شده است به این پرسش ها پاسخ داده شود: 1) تنازع در منابع دستور زبان فارسی در انواع جمله ها چگونه تبیین شده است؟ 2) چه ارتباطی میان بحث تنازع و مقوله های ابهام، واحدهای زبَرزنجیری، حذف (کاهش) و ژرف ساخت جمله های زبان وجود دارد؟ 3) قائل شدن به تنازع در جمله های زبان فارسی به تناقض و تضاد با کدام مباحث و قواعد دستوری انجامیده است؟ نگارندگان برای پاسخ به پرسش ها ابتدا دیدگاه پژوهشگران دستور زبان فارسی را به روش توصیفی تبیین کرده اند؛ سپس به شیوه تحلیلی به بررسی و نقد آرای منابع دستوری پرداخته اند. نتیجه پژوهش نشان می دهد در نحو زبان فارسی، هر واژه یا گروه در محور هم نشینی در جمله تنها یک نقش می پذیرد و علت وقوع تنازع، آمیختن صورت با معنا و دو جمله مستقل انگاشتن جمله مرکب است؛ به همین سبب تنازع با مقوله های حذف، تأویل جمله مرکب، ابهام و وابسته پذیری تداخل یافته است.
تحلیلِ شناختی استعاره زمان در اشعار یدالله بهزاد کرمانشاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
53 - 72
حوزه های تخصصی:
استعاره هرچند در نگاه بعضی از صاحب نظران، نوعی انحراف از هنجارهای متعارف زبان خودکار به شمار می رود، شیوه ای از فرایند گریزناپذیر در شکل گیری استدلال و اندیشه است؛ به این معنا که نظام اندیشگانی بشر ماهیتی اساساً استعاری دارد؛ زیرا انسان ها در قالب مفاهیم، استعاری می اندیشند و شبیه سازی می کنند. برپایه این باور، پژوهش حاضر به بررسی حوزه های استعاره زمان در اشعار یدالله بهزاد پرداخته است؛ روش این پژوهش توصیفی تحلیلی است و هدف از آن، شناسایی حوزه های مبدأ به کاررفته در آثار شاعر مذکور است تا بتوان با تحلیل شناختی آنها، لایه های پنهان معانی اشعار وی را شناخت و به جهان بینی و عمق تفکرش پی برد. برپایه یافته های این پژوهش، یدالله بهزاد برای عینی سازی مفهوم زمان، از حوزه های مبدأ متنوعی بهره برده است که پرکاربردترین آنها اشیا، انسان، مکان و عاملیّت و کم کاربردترین آنها خوراک، حیوان، دیرش و مفاهیم انتزاعی است. در حوزه مفاهیم فراحسی نیز زمان مانند دیو و اهریمن مفهوم سازی شده است. یافته های این جستار مؤید این مطلب است که یدالله بهزاد نسبت به زمان، دیدی کاملاً منفی و بدببنانه دارد. این نوع نگرش به زمان می تواند بازتاب زندگی پر از رنج او باشد که در ذهنش رسوخ کرده و در زبانش نمود یافته است.
بررسی استعاره مفهومی در تاریخ جهانگشای جوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
111 - 126
حوزه های تخصصی:
تا پیش از پیدایشِ زبان شناختی، استعاره فقط یک ویژگیِ زبان ادبی و به ویژه ویژگی شعر در نظر گرفته می شد که با دیگر صورت های زبانی رابطه اندکی داشت؛ اما مطالعات شناختی در زمینه استعاره، این دیدگاه سنّتی را تغییر داد. در این پژوهش، پس از معرفی رویکرد شناختی به استعاره، استعاره مفهومی در تاریخ جهانگشا بررسی می شود. در تاریخ جهانگشای جوینی استعاره های مفهومی بسیاری دیده می شود؛ از آن جمله، مفاهیم موافقت، بلا، فنا، غفلت، شک و تردید، اقبال و سعادت، دین، هدایت و بخشش هستند که با حوزه های هدفِ تخم، تازیانه، شمشیر، خواب، آتش، تاریکی، هما، شمع، نور و دامن تجلی یافته اند. جوینی در این استعاره ها بین دو حوزه مبدأ و هدف، نگاشت تقریباً یکسان استفاده کرده است؛ علت این امر شرایط حاکم بر دوران نویسنده بوده است. جوینی بیشتر، از عناصر اربعه آب، خاک، باد و آتش در ملموس سازی مفاهیم انتزاعی بهره برده است؛ دلیل این امر را می توان حمله مغول دانست؛ زیرا حمله مغول به جز ویرانی چیزی با خود به ارمغان نداشت.