تحلیل منظره غروب در شعر پسینگاهی 2 از علی باباچاهی با توجه به نظریه ساختار اُفق میشل کولو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از شاخه های مهم نقد جغرافیایی، نظریه ساختار اُفق میشل کولو است. اُفق؛ بیانگر مرزهای منظره و منعکس کننده حالات درونی و منظره های انتزاعی فرد است و در شناخت آن باید به «وجه پنهان» پدیده ها توجه کرد. منظره در دیدگاه کولو ترکیبی از واقعیّت و تخیّل است و به همین دلیل هر شخص و هر نویسنده ای منظره خاص خود را از فضای پیرامونش دارد شعر پسینگاهی 2 از باباچاهی؛ فضایی جغرافیایی است که در آن چند مضمون و شبکه معنایی در ارتباط باهم منظره غروب را ایجاد کرده اند. هدف از این پژوهش توصیف منظره غروب و کشف افق های درونی و بیرونی این شعربا توجه به حالات شاعر است. روش انجام پژوهش توصیفی است. در بخش تحلیلی پژوهش؛ با بسط افق های شعر، ارتباط میان تاریکی، مرگ، ناقوس، پرنده، تقدّس فضا و غروب را نشان داده می شود و هرکدام از وجوه پنهان و پیدای منظره غروب، در ارتباط باهم تحکیم و تفهیم می شود.