فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۴۱ تا ۱٬۳۶۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
فروغی بسطامی از شاعران غزلسرای قرن سیزدهم هجری است وی مدتی از عمر خود را به مدح شاهزادگان قاجاری گذرانید و سپس شاعر دربار ناصرالدین شاه شد.
استغراق در آثار و احوال عارفان بزرگ نظیر بایزید بسطامی، حلاج، ابوالحسن خرقانی و دیگر عارفان سبب تغییر حال او و اختیار زندگی درویشی شد. فروغی شاعر دوره بازگشت است . زبان غزلیاتش فصیح و استادانه و نزدیک به زبان سعدی و حافظ است او مضامین عاشقانه غزل خود را از سعدی و مضامین عارفانه را از حافظ گرفته و بسیاری از غزلیات او به تقلید از سعدی و حافظ است . در این مقاله ضمن بررسی ویژگی های غزل فروغی میزان تاثیرپذیری او از شاعران قرن هفت و هشت مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
زبان بدن از نگاه مولانا در مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی ابیاتی از اشعار مولانا در مثنوی معنوی است که مربوط به حرکات و حالات و اشارات و نگاه مولانا به چگونگی انتقال پیام از طریق حرکات و اشارات است. بسیاری از ابیات که به ارتباط انسانی از طریق حرکات و اشارات ربط داشته در این مقاله دسته بندی شده است. علاوه بر آن، برای آنکه نگاه مولانا به زبان بدن را صرفاً به مثنوی محدود نکرده باشیم، از ابیاتی دیگر از اشعارش بهره برده ایم.
هم چنین، از اشعار شاعران دیگر که مربوط به موضوع است و یا قصص قرآن که مولانا به آن اشاره دارد، استفاده شده است. از آن جا که بخشی زیاد از ارتباط انسانی به زبان بدن اختصاص دارد و از سوی دیگر ارتباط نزدیک روان آدمی با حرکات و اشارات صادر شده از وی و نیمه آگاهانه بودن آن، زبانی صادقانه تر است، توجه مولانا به این بخش از ارتباط بررسی شده است.
از بررسیهای انجام شده و کنکاش در ابیات مربوط به موضوع در مثنوی، به اعتقاد و باور مولانا به زبان بدن دست یافته ایم و اینکه او زبان بدن را صادقانه تر از زبان کلامی (verbal communication) میداند.
باستان گرایی در شعر حمید مصدق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"باستان گرایی یکی از شگردهای آشنایی زدایی در نظریه فرمالیست های روس است. کاربرد زبان آرکائیک یا گریز شاعر از گونه زبان هنجار، و به کارگیری ساخت زبانی گذشته که امروزه در زبان معیار کاربرد ندارد، باستان گرایی (Archaism) نامیده می شود. این پژوهش بر آن است تا باستان گرایی (هنجار گریزی زمانی) را در شعر حمید مصدق مورد بررسی و مداقه قرار دهد.
در خور تامل است که حمید مصدق، متناسب با ساخت بیانی شعر خویش، گاهی به عمد و گاه ناخودآگاه به کلمات آرکائیک روی می آورد.او این نکته را در نظر دارد که این شگرد از مهم ترین شیوه هایی است که به زبان شاعر تشخص می بخشد، زیرا شاعر با روی آوردن به واژگان کهن و شیوه بیان غیرمعمول، موجب برجسته سازی و عادت ستیزی در زبان خود می شود. در این مقاله، باستان گرایی در اشعار نیمایی حمید مصدق بر اساس شیوه تحلیل متن در دو حوزه کلی آرکائیسم واژگانی و نحوی مورد بررسی قرار می گیرد"
مقاله به زبان عربی: ارزش های اخلاقی شنفری در قصیده لا میه العرب (القیم الاخلاقیه للشّنفری فی لامیه العرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نگارندگان به بررسی ابیات لامیه العرب پرداخته، با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی، جلوه ای از ارزش های اخلاقی شنفری و نیز رنج های روحی شاعر که وی را به سوی چنین ارزش هایی سوق داده ارائه می کنند.
این بحث متأثر از حدیثی است که بیانگر التزام شاعر به ارزش های اخلاقی است. مضمون حدیث این است: «لامیه العرب را به فرزندان خود بیاموزید زیرا به آنان مکارم اخلاقی می آموزد». بدین ترتیب با بررسی ابیات اخلاقی مندرج در لامیه العرب میزان صحت حدیث آشکار می شود.
تصویر استعاری کهن الگوی خورشید در ناخودآگاه قومی خاقانی و نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبق نظر یونگ، «کهن الگوها» در ناخودآگاه جمعی از طریق نمادها ظهور می یابند. خورشید، یکی از نمادهای طبیعی است که با قدرت و درخشندگی و زیبایی اش سابقه ای اسطوره ای در ذهن انسان دارد. در این جستار به بررسی این نماد در اشعار خاقانی و نظامی پرداخته می شود. هدف پژوهشِ پیش رو بر این است که تصویرسازی خاقانی و نظامی از کهن الگوی خورشید از ناخودآگاه جمعی آنها بن مایه گرفته و راز بقای اسطوره خورشید از طریق زبان نمادین شاعران تحت تاثیر ناخودآگاه جمعی است. در نهایت طبق بررسی ها مشخص شد دو صفت زیبایی و قدرت خورشید از عناصر بارز کهن الگو هستند که از ناخودآگاه جمعی دو شاعر سرچشمه گرفته است و حاصل این دو صفت، تصاویر استعاری ارزنده ای است که از اشعار آنها برداشت می شود.
تحلیل روان شناختی داستان سیمرغ از منطق الطیر عطار نیشابوری براساس نظریه آبراهام مازلو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بررسی ادبیات عرفانی فرهنگ مان و تطبیق آن با نظریات نوین روان شناسی از موضوعات جالبی است که اخیراً بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. یکی از این موضوعات شباهت عرفان و مراحل آن با نظریه های روان شناسان انسان گرا است. از این روی هدف این مقاله بررسی داستان سیمرغ از منطق الطیر عطار نیشابوری به عنوان یکی از نمونه های ادبیات عرفانی با نظریه سلسله مراتب نیازهای آبراهام مازلو است. سلسله مراتب نیازهای مازلو به ترتیب شامل پنج نیاز فیزیولوژیک، نیاز به ایمنی، نیاز به محبت و تعلق پذیری، نیاز به احترام و نیاز به خودشکوفایی می شود. روش مطالعه به صورت تحلیل مفهومی و معنای مکالمات موجود بر اساس نظریه ذکر شده، است. بنابراین مجموعه استدلال های موجود در داستان تمثیلی سیمرغ با مراحل نیازهای مازلو تطبیق یافته و به صورت مفهومی و محتوایی مورد بررسی قرار گرفتند. از نتایج تطبیق های به عمل آمده می توان نتیجه گرفت که استدلال های تمثیلی پرندگان در هر طبقه به تدریج و با پیشروی در طی داستان با نیازهای مطرح شده در نظریه مازلو تاحدودی همخوانی دارند. علاوه براین به موازات پیش رفتن در داستان نیازهای سطح بالاتری مطرح شده است. اگرچه محتوا متفاوت است اما فرایندها مشابه به نظر می آیند. علاوه بر کلیات، موارد متعددی از جزئیات آنها نیز با همدیگر همخوانی دارند. بنایراین می توان گفت که نظریه مازلو می تواند قالب مفهومی مناسبی برای درک داستان سیمرغ در نظر گرفت.
«بررسی تطبیقی گلستان سعدی با مختصات نثر موزون و مسجع در بلاغت عربی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان صنایع بدیعی، کمتر آرایه ای را می توان یافت که از نظر اهمیّت، ارزش سجع و موازنه را در آفرینش آثار منثور کلاسیک فارسی دارا باشد. نثری که بر این اساس شکل می گیرد، نثر موزون و مسجّع است که نوعی از کلام ادبی محسوب می شود و خصیصه اصلی آن، ایجاد آهنگ و موسیقی برای انتقال هرچه بهترِ معنای متن، از طریق تأثیرگذاری بر مخاطب است. سؤال این است که «آیا گلستان سعدی در استفاده از نثر مذکور، به جز رعایت قواعد مربوط به این نوع کلام در زبان فارسی، از مختصّات این نوع نوشته در امهات کتب بلاغی عربی نیز تبعیت می کند؟» جواب ما مثبت است. در این پژوهش، با استفاده از روش تحقیقِ توصیفی- تحلیلی، میزان تطبیق گلستان سعدی با ویژگی های نثر موزون و مسجّع در کتب بلاغیِ عربی، با اشاره ای مختصر به وضعیت علوم بلاغی فارسی مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج نشان می دهد که سعدی از دیدگاه علمای بلاغت عربی، در استفاده از موازین و مختصات نثر موزون و مسجّع بهره می برد.
نمادهای داستان کاوه ی آهنگر
حوزه های تخصصی:
تحلیل داستان «شیخ صنعان» منطق الطّیر عطار براساس نظریه کنشی گرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایی ادبی به دنبال آن است تا علمی ترین مبنای ممکن را برای مطالعات ادبی فراهم آورد. ساختارگرایی روش تحلیل متن و شناخت نظام آن است.ای.جی.گرماس یکی از روایت شناسانی است که با ارائه الگوی کنشی، تحلیل و شناخت روایت را آسان تر کرده است. گرماس با ساده کردن الگوی تحلیل قصه پراپ، نشان داد که همه عناصر تشکیل دهنده قصه، قابل تجزیه و تحلیل و دارای نقش مؤثّرند. این کنش گرها ممکن است، اشیاء، مفاهیم یا اشخاص باشند. مدل گرماس بسیار انعطاف پذیر است و ظرفیت بالایی برای تجزیه و تحلیل قصه دارد. در این مقاله کوشش شده است، نمونه هایی روشن و عینی از داستان شیخ صنعان برمبنای الگوی کنشی گرماس ارائه شود. داستان شیخ صنعان، طولانی ترین و مشهورترین حکایت منطق الطیر است و یکی از داستان هایی است که مورد توجه محقّقان منطق الطیر قرار گرفته است. داستانی است که دارای افت و خیزها و کشش ها و کوشش هایی است که امکان تحلیل آن را بر مبنای الگوی یاد شده فراهم می کند. تحلیل قصه شیخ صنعان براساس مدل گرماس هم استواری قصه و ساختار و پیوستگی اجزای آن را نشان می دهد و هم بازگو کننده توانایی این الگو در شناخت ساختار و نظام قصه های کهن فارسی است.
نقد ریخت شناختی حکایتهای کشف المحجوب و تذکره الاولیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل ریخت شناختی به روش ولادیمیر پراپ در حدود 200 حکایت عارفانه از دو کتاب ارزشمند کشف المحجوب و تذکره الاولیا مشخص کرد که در خویشکاری خاص عارفانه ها، که کرامت در جایگاه برجسته و نقطه عطف داستان واقع است، تابع معنای دامنه بیشتری نسبت به گونه های دیگر (عامیانه ها، عاشقانه ها و ...) دارد. با وجود اینکه تعداد نقش ویژه ها محدود است از گوناگونی بسیاری برخوردار است. تنها عامل همسانی در چنین آرایشهای کوچک مقیاس با رنگهای متنوع، جایگاه نقش ویژه هاست؛ همچون قرار گرفتن کدهای رمز در محلهای ویژه در راستای همخوانی با نقطه عطف داستان در این تحقیق، سه حوزه کنش، مشخص شد و تعداد خویشکاریها به 11 رسید که بعضی با آنچه در عامیانه ها وجود دارد، همسان، و بعضی دیگر جدید و خاص عارفانه هاست.
مطالعه تطبیقی کارکرد ضمیر ناخودآگاه در تجارب عرفانی و سوررآلیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ضمیر ناخودآگاه به دلیل رابطه ای که با فطرت آدمی دارد، راهی برای نزدیک شدن به «حقیقت برتر» به شمار می آید. در تلاش های مبتنی بر جست وجوی ناخودآگاه، «عقلانیت» به عنوان بزرگ ترین مانع ظهور ناخودآگاه، کنار گذاشته می شود تا راه برای فعالیت این ضمیر باز شود. عرصه هایی از زندگی آدمی که خالی از نیروهای اراده و عقل و آگاهی است، بهترین جولانگاه ضمیر ناخودآگاه است. چنانکه به عنوان نمونه خواب و رویا یکی از مظاهر ناخودآگاهی و ارتباط با دنیای فراواقعی و حقیقت برتر شمرده می شود. سوررآلیسم با شباهت های بسیار زیادی که با معرفت عرفانی دارد، به تبع عرفان، از امکانات ناخودآگاه در رسیدن به هدف متعالی اش بهره ها جسته است.با اینکه در موارد گوناگون، نوع به کارگیری ابزارهای مشترک بین عرفان و سوررآلیسم متفاوت، و گاه حتی متمایز است، و چنین استفاده ای به طور طبیعی بر تفاوت در نتایج تلاش های این دو تأثیر خواهد گذاشت، اما ابزار و اهداف نسبتا مشترک عرفان و سوررآلیسم در استفاده از ضمیر ناخودآگاه برای کشف حقیقت، بررسی مقایسه ای را ضروری تر و منطقی تر می کند.
نقد و بررسی کتاب دا مجموعه خاطرات سیده زهرا حسینی به قلبم اعظم حسینی ( با حضور سمیرا اصلان پور ، معصومه رامهرمزی ، علی الله سلیمی )
حوزه های تخصصی:
وزن شعر کودک: عروضی؟ هجایی؟ یا تکیه ای هجایی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از سؤالاتی که همواره در بین شاعران و محققان مطرح می شود، چگونگی وزن شعر کودک است. گروهی وزن شعر کودک را عروضی می دانند و گروهی دیگر غیرعروضی. در این مقاله سعی شده است با تکیه بر مطالعات و تحقیقات ادیبان و شاعران و نیز تحقیقاتی که درباره وزن شعر در زبان ها و زمان های مختلف صورت گرفته است، برای این پرسش، پاسخی درخور یافته شود. درنهایت به این نتیجه رسیدهایم که برخی از اشعار کودک عروضی، و بعضی غیرعروضی هستند، اما وزن آن دسته از اشعاری که در وزن غیرعروضی جای می گیرند، با الگوهای وزنی مطرح شده از طرف محققان شعر کودک متفاوت است؛ زیرا آنان این وزن غیرعروضی را هجایی می دانند، درحالی که به باور نویسندگان این پژوهش، وزن مزبور «تکیه ای- هجایی» است.
بررسی مضامین عرفانی در شعر دفاع مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از ویژگی های شاخص ادبیات ایرانی این است که غنی از مفاهیم و مضامین عرفانی است. این مضامین، جزء جدایی ناپذیر ادبیات منظوم و منثور ماست و پیوندی گسترده با شعر فارسی دارد. آن طور که بخش عظیمی از ادبیات منظوم ما را سروده هایی تشکیل می دهد که در برگیرنده مفاهیم و مضامین عرفانی می باشند. در دوره معاصر، یکی از حوادثی که بر زبان و محتوای شعر فارسی اثر گذاشت، جنگ ایران و عراق در شهریور 1359، بود. شاعران متعهد این سرزمین، تمام هنر و استعداد خدادادیشان را در تصویر کشیدن حماسه آفرینی های این دوره به عرصه تماشا گذاشتند و با تلاش آنان، شعری ایجاد شد که به «شعر دفاع مقدس»، معروف است. این شعر، مضامین و محتواهای گوناگونی را در بر می گیرد. یکی از مضامین آن، مضامین عرفانی است و از ابعاد مهم این اشعار می باشد. این پژوهش، به بررسی و تحلیل مضامین عرفانی مختلف در شعر شاعران دفاع مقدس می پردازد. در نهایت، اثبات می گردد که شاعران دفاع مقدس از اصطلاحات و مضامین عرفانی گوناگونی در اشعارشان بهره می گیرند.
گلستان و افسردگی سعدی؟
حوزه های تخصصی:
بررسی کارکردهای تکرار در شعر معاصر (با تکیه بر شعر سپهری، شاملو و فروغی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تکرار» در زیباشناسی هنر از مسایل اساسی است و در ادبیات و به خصوص در شعر نقش بسزایی دارد که در صورت کاربرد مناسب، تکرارها می توانند بر جنبه ی زیبایی شناسیک و هنری یک اثر تاثیرگذار باشند. از سوی دیگر، از دیدگاه سبکشناسی نیز، تکرار واژه میتواند بیانگر، سبک شخصی(=شاخصه سبکی) باشد.در شعر کلاسیک، قافیه و ردیف به عنوان یکی از ارکان شعری حضور دارد، اما این قافیه و ردیف - که در شعر معاصر دست و پاگیر محسوب می شود- از جهتی دیگر بروز یافته و عنصر تکرار جایگزین آن شده است. تکرار در سطوح مختلف (واک، هجا، واژه و جمله یا عبارت) در شعر معاصر دیده می شود و شاعران معاصر، چه در جهت توسعه معانی و حسن تاثیر و چه در باب سود جستن از نغمه و آهنگ کلام، از آن بهره برده اند. روی هم رفته می توان روش تکرار را پرکاربردترین روش در شعر این دوره دانست که به یکی از مهمترین عناصر زیبایی آفرینی در شعر معاصر تبدیل شده است.با توجه به اهمیت و بسامد بالای استفاده از تکرار در شعر معاصر، در این مقاله سعی شده است به طور دقیق به کارکردها و نقش های تکرار در شعر نو توجه شود. بدین منظور اشعار برخی از بزرگان شعر معاصر مانند سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و احمد شاملو مورد بررسی قرار گرفتند و کارکردهای گوناگون تکرار از جهات مختلف در شعر ایشان واکاوی گردید و نتایج قابل ملاحظه ای به دست آمد که در متن این جستار آمده است.
تحلیل و بررسی فلسفه خاموشی از دیدگاه مولانا
حوزه های تخصصی:
نظریه خاموشی و کتمان سر از جمله جنبه های متعالی تفکرات صوفیه است. اندیشمندان صوفی درباره اهمیت این نکته مهم و اساسی، دیدگاههای گوناگونی عرضه داشته اند که البته هر یک در جای خود قابل تامل است. اما با اندکی دقت و امعان نظر می توان دریافت که هیچ یک از آنها به اندازه مولانا زیبایی و ارزش این مساله را بیان نداشته اند. در اعتقادات عرفا، مساله کتمان سر و خاموشی از نکات بنیادی و اساسی بوده که به دلایل مختلف یک سالک باید بدان پایبند باشد، زیرا آنان معتقدند: «من عرف الله کل لسانه». اصولا مولانا، خود از شیفتگان خاموشی و سکوت به شمار می رفته تا به حدی که در بسیاری از اشعار خود در محل تخلص شاعرانه از الفاظ و ترکیبات و تعبیراتی که بار مفهوم خاموشی را در خود نهفته دارند، استفاده می کرده است.یکی از دلایلی که وجوب سکوت را الزام می نموده، فاش ننمودن اسرار در میان مجمع اغیار و عوام است، زیرا اگر افراد کم ظرفیت و کج فهم از اسرار و رازها بویی می بردند، احتمال وقوع پیامدهای ناگواری برای گویندگان آن وجود داشت، بدین منظور یا ناگزیر بودند که اسرار خود را از مردم عامی بپوشانند و یا اینکه برای خود زبانی مرموز و آکنده از کنایه برگزینند. به اعتقاد مولانا پرمفهومترین بیانها و زیباترین عبارتها را باید در اعماق خاموشی جست و اصولا خاموشی سرشار از مفاهیم و عبارات شیرین و جانفزاست. گفتار به منزله حجاب و مانعیست که از صعود آدمی به سوی حقیقت خودداری می نماید. هر چند که یادآوری این نکته نیز ضروریست که اگر سخن در جایگاه مناسب خویش استعمال شود، بسیار سودمند و ارزشمند خواهد بود. در نهایت باید گفت که نوآوریها و ابتکارات مولانا در باب نظریه «سکوت و خاموشی» شامل هر دو عرصه اندیشه و زبان می باشد.
بررسی تطبیقی رمزهای تمثیلی شتر، شیر و کودک در آثار و اندیشة مولانا و نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین مباحثی که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان زبان شناس قرار گرفته است، تأثیر نظام اندیشگانی بر جامعة نشانه ها و رابطة ذهن و قراردادهای زبانی است. اهمیت این رابطه در نگرش های تطبیقی جلوة بیشتری می یابد و در نهایت، پژوهشگران با بررسی و تحلیل تطبیقی طرح واره های اصلیِ ذهن چند متفکر و هنرمند، به استفادة همسو و تا حدودی مشترک نشانه های زبانی آنان دست یافته اند. مولانا و نیچه متفکرانی هستند که نخست، نظام اندیشگانی خویش را با زبان شعر و سپس با جامعة نمادها و سمبل ها بیان داشته اند و دیگر این که در شناخت خود از هستی، انسان، حقیقت، اخلاق و زندگی با یکدیگر اشتراکاتی دارند؛ بنابراین با توجه به مفاهیم یاد شده، هر دو از جامعه نشانه ها و رمزگان خویشاوند و همسو بهره مند می باشند.
این جستار درصدد آن است تا میزان زیست مایه های معرفت شناختی و بن لایه های حرکت استعلایی انسانی را در نگرش مولانا و نیچه، با توجه به روایت های تمثیلی آنان، مورد بررسی قرار دهد؛ بنابراین در این راستا، به بررسی سه نماد برجستة «شتر»، «شیر» و «کودک» در حوزة اندیشة نیچه و مولانا، به عنوان مراحل تکوّن، صیرورت و تعالی انسانی پرداخته و این نتیجه حاصل شده است که هستی شناسی مشترک هر دو، منتج به کاربرد نشانه های ذکر شده در توصیف مراحل سلوک و تعالی انسانی است؛ اما تمایز آنان در مقصد شناسی، به چینش متفاوت این نشانه ها منتج خواهد شد.
نگاهی اجمالی به ادبیات پدیداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله براساس فلسفه پدیدار شناسی ادموند هوسرل تدوین یافته است. هوسرل معتقد بود که باید پدیدار را از هر امر غیر ذاتی و عارضی پیر است تا امر ذاتی ظاهر شود. بنابراین پدیدار شناسی، کوششی است برای رهیابی به ذات و سرچشمه شناخت. نقد شناخت براساس شک دکارتی، مرحله آغازین این فلسفه است. هوسرل این فلسفه شناخته را در مورد پدیده ها phenomens به کار گرفت و پس از او شاگردش آلفرد شوتز با طرح فرآیند گذار از واقعیات چند گانه به واقعیت یگانه وجهه جامعه شناختی به آن بخشید. شوتز با نوشتن مقاله «دن کیشوت و مساله واقعیت» و پس از او پیتر برگر، با نوشتن مقاله دیگری تحت عنوان مساله واقعیات چند گانه: آلفرد شوتز و رابرت موزیل، طرح جامعه شناختی گذار از واقعیات چند گانه به واقعیات یگانه را به حوزه جامعه شناسی ادبیات سوق دادند و پس از آن دو، هیدگر با طرح مباحث جدی هنر،از جمله منطق مکالمه (در سطح زبان) و سرچشمه اثر هنری (در سطح ادبیات)، تحول نوینی در نقد پدیدار شناختی به وجود آورد . فلسفه پدیداری مفسر فهم ادبی است نهحامل آموزه های جدید برای ارتقای فهم ادبی، این فلسفه به تفسیر فاهمه هایی می پردازد که در مواجهه با متنن ادبی، پیش فرض ها، پیش داوری ها، پیش فهم ها، پیش زمینه ها، حب و بغض ها و به طور کلی تمامی متغیرهایی را که در زمره عوامل بازدارنده ادراک مستقیم و تجربه های شهودی انسان می شوند و روابط کلامی انسان را آلوده می نمایند به حال تعلیق در می آورد و بین الهلالین قرار میدهد، این عوامل بازدارنده را فرانسیس بیکن در شمار انواع بت ها طبقه بندی می کند و مولوی آنها را غرض می نامد که مانع تجلی و تبلور هنر می شوند: چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به روی دیده شد فلسفه پایداری، در سطح ادبیات مفسر نقد آزاد و فاهمه های ادبی شفاف است، نمونه ای از این گونه نقد را در قضاوت ادبی امام علی (ع) می توان ملاحظه کرد. وقتی که نظر آن حضرت را در مورد بهترین شاعران جویا شدند، حضرت فرمود: شعر میدان مسابقه نیست که خط پایانش مشخص باشد اما اگر ناگریز به قضاوت باشیم، بهترین شاعر، پادشاه گمراه (الملک الضلیل) است و منظور امام از ملک الضلیل، امرالقیس شاعر هجویه سرا و معلقه سرای عرب بوده است. شعر امره القیس در ترازوی نقد اخلاقی فاقد هر گونه ارزشی بوده است اما چون این شاعر با فعلیت بخشیدن توانمندی های بالقوه هنری، همان زشتی ها را به زیباترین وجه بیان می داشت علقه های عاطف امام به شاعران مسلمانی مانند حسان بن ثابت انصاری نصر،نعمان و نعیم، پسران عجلان انصاری، ذهن آزاد اندیش آن حضرت را دستخوب انفعال قرار نداد و حضرت در مرحله قضاوت برای غیر از عدالت دریغ نورزید، مقاله حاضر پس از مقدمه و کلیات به ذکر نمونه هایی از نقد پدیدار شناختی در حوزه ادبیات پرداخته است.