فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۰۱ تا ۲٬۰۲۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۱)
137 - 168
حوزه های تخصصی:
خنده همچون زبان امری اجتماعی و عموماً وابسته به گفتار، اعمال و موقعیت های زبانی- معنایی نامتعارف و خلاف عادتی است که برای یک فرد در ارتباط با افراد، چیزها یا موقعیت های دیگر ایجاد می شود؛ ازاین رو باید همچون دیگر پدیده های اجتماعی و ارتباطی، آنچه به خندیدن افراد می انجامد نیز اصول و قواعد خاصی داشته باشد. آرتورآسا برگر، استاد برجسته و معاصر علوم ارتباطات، برهمین مبنا سال ها در ساختار زبان شناختی- معناشناختی طنز و فکاهی مطالعه کرده و برای آن الگویی زبانی-بلاغی شامل 45 تکنیک را با عنوان «کالبدشناسی فکاهی» ارائه کرده است. ازآنجاکه تاکنون لطیفه ها و حکایت های طنز فارسی با این رویکرد بررسی نشده اند، در پژوهش حاضر 76 روایت فکاهی موجود در مثنوی مولانا به عنوان اثری ادبی و پر از حکایت های طنز که صدها سال است در بین ایرانیان محبوبیت دارد، به شیوه ی توصیفی- تحلیلی کالبدشکافی شده است تا ضمن معرفی دیدگاه برگر، مشخص شود مهم ترین تکنیک های زبانی- معنایی به کاررفته در فکاهیات مثنوی کدام اند و اینکه از بین چهارنوع زبانی، منطقی، هویتی و کنشی کدام دسته تکنیک بیشترین تأثیر را در ساختار زبانی-بلاغی فکاهیات مثنوی دارند. براساس نتایج، از 409 تکنیک موجود در فکاهیات مولوی، تکنیک های منطقی، زبانی، ماهوی و کنشی به ترتیب با 146، 126، 119 و 18 مورد به کار رفته است. همچنین مشخص شد بین محتوای فکاهی های مشابه و تکنیک های موجود در آن ارتباط معناداری وجود دارد.
استمرار دو آیین شاهنامه در میان فارسی زبانان افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیین ها کارهای نمادین، متعارف و مرسومی هستند که در جوامع انسانی برای بهره گرفتن از نیروهای فرا طبیعی انجام می شوند. در این مقاله به دو آیین که به نظر نگارنده از شاهنامه فردوسی به جای مانده است، پرداخته می شود. یکی از این آیین ها، آیین« مَختهَ سرایی» زنان قوم هزاره است. آنچه میان «مخته سرایی» و سوگواری در شاهنامه پیوند ایجاد می کند تنها شکل و نحوه سوگواری ها نیست، بلکه باور به جاودانگی فرد کشته شده، روحیه مبارزه طلبی وی در وقت زندگی اش، باور بازماندگان مقتول به اینکه فرد شهید، دفع شر کرده و نیکویی را می افزاید، بی گناه بودن فرد مقتول و حماسی و تراژیک بودن این سوگ سروده ها نیز پیوند مخته سرایی را با سوگ سرایی در شاهنامه استحکام می بخشد. موضوع دیگری که در این مقاله به آن پرداخته شده است، جهنده ای منسوب به حضرت علی (ع) است که هر سال در روز نوروز در زیارتگاه منسوب به حضرت علی (ع) واقع در ولایت بلخ افغانستان برافراشته می شود. در این تحقیق نشان داده شده است که این «جهنده» ربطی به حضرت علی (ع) نداشته و همان درفش کاویانی است که در شاهنامه از آن یاد شده است.
احتمال نقض غرض در تصحیح باغ فردوس الهامی کرمانشاهی (تأملی بر تصحیح منظومه حماسی و آیینی شاهدنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهدنامه یا باغ فردوس، منظومه حماسی احمد بن رستم الهامی کرمانشاهی (م ۱۳۲۵ق.) درباره واقعه کربلاست و به گفته سراینده و داوری دیگران از ویژگی های «فارسی گرایی»، «پختگی» و «جامعیت» برخوردار است؛ ولی این ویژگی ها در تصحیح های موجود این کتاب دیده نمی شود. در این گفتار با بررسی شواهدی از تصحیح امید اسلام پناه (13۷۹) و علی انسانی (1381) نتیجه گرفته می شود که با همه دقت ستودنی و دغدغه والای ایشان، در هیچ یک از این دو تصحیح، متن نهایی باغ فردوس چاپ نشده، بلکه ویژگی های پیش گفته نقض شده است. این در حالی است که با توجه به گواهی میرزا محمدباقر خسروی، شاعر هم عصر الهامی، وی پس از پایان سرایش و حتی انتشار چند نسخه منتخب از باغ فردوس ، آن را بازبینی کرده است؛ بنابراین گویا باید گفت معتبر شمردن نگارش نخست منظومه در تصحیح اسلام پناه، سبب افزوده هایی مکرر و نابجا در متن ازجمله بخش «اضافه های داستان حضرت عباس» شده است؛ همچنان که انسانی نیز به سبب تصرف های گفته و ناگفته، متن چندان مطمئن و جامعی فراهم نیاورده است.
بررسی حکایت و منظومه ی بلوچی «باگین بَشکرد» و مقایسه ی آن با حکایت امیرنصر سامانی و قصیده ی «بوی جوی مولیان» رودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۳)
121-150
حوزه های تخصصی:
داستان سرایی در ادبیات ایرانی سابقه ی دیرینی دارد و در این میان، اقوام ایرانی به ویژه بلوچ ها جایگاه خاصی دارند. ازجمله داستان های مشهور در ادبیات بلوچی، ماجرای برانگیختن سیَدخان برای دیدار و وصال محبوب در هجران، به وسیله ی شاعر بلوچ، ابراهیمِ راسکی، است که شباهت زیادی به حکایت برانگیختن امیرنصر سامانی به وسیله ی رودکی برای بازگشت به بخارا دارد. ابراهیم راسکی سراینده ی منظومه ی «باگین بَشکرد» از شاعران برجسته ی ادبیات بلوچی در اواخر قرن سیزدهم هجری است. این منظومه سراسر در وصف دلدار و اسب خان و مسیر راهی است که خان آن را می پیماید. ابراهیم با منظومه ی خود، خان را برانگیخت تا به سرعت برای دیدار و وصال دلدار به شهر او برود و این منظومه ازاین جهت، با بوی جوی مولیان رودکی قابل تطبیق است. رودکی قصیده ی بوی جوی مولیان را در قرن سوم و ابراهیم راسکی منظومه ی باگین بَشکرد را در قرن سیزدهم هجری قمری سروده اند. این پژوهش به روش توصیفی و تحلیل محتوا انجام شده است و نشان می دهد که سرایندگان دو منظومه در توصیف مناظر و شخصیت ها و مسیر راه مهارت خاصی داشته اند. هدف اصلی تحقیق، معرفی داستان گمنام سیدخان و فاطمه و بیان همانندی های آن با حکایت امیر نصر و قصیده ی بوی جوی مولیان رودکی است. خنیاگران بزرگ، نسل به نسل عامل ماندگاری منظومه ی باگین بشکرد بوده اند و آوازخوانان معاصر همچنان این منظومه را در مجالس بزم و موسیقی می خوانند. * دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار ajehandideh@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله: 17/10/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 27/1/1401
معلولیّت و بازنمایی آن در ادبیات: تحلیل سه حکایت از مثنوی معنوی مولانا با استفاده از مفهوم «پروتز روایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱۷
115 - 132
حوزه های تخصصی:
مطالعات ناتوانی یکی از جدیدترین شاخه های نقد و نظریه ادبی است که با رویکردی نقادانه، بازنمایی معلولیت و معلولان در آثار ادبی را مورد بررسی قرار می دهد. دیوید تی. میچل و شارون ال. اسنایدر دو تن از پژوهشگران این حوزه هستند که با معرفی مفهوم «پروتز روایی» بر آن بوده اند چارچوبی آکادمیک برای تحلیل تصاویر قالبی و کلیشه ای معلولان در هنر و ادبیات فراهم آورند. به گفته این دو منتقد، معلولان حضوری برجسته و پررنگ در آثار ادبی دوره های مختلف داشته اند، اما در بسیاری موارد تنها نقشی نمادین و استعاری برای آنان تعریف شده است. به عبارت دیگر، بازنمایی معلولان هیچ گاه در خدمت به تصویر کشیدن تجربه زیسته آنان نبوده، بلکه هدف اصلی آن انتقال معنا به مخاطبین در مورد سوژه غیرمعلول و جامعه سالم سالار است. این جستار می کوشد ضمن بررسی مفهوم پروتز روایی و برشمردن نمونه هایی چند از آن در فرهنگ و ادبیات غرب، آن را در نقد و بررسی شخصیت های معلول در سه حکایت از مثنوی معنوی مولانا به کار بندد. نتایج این پژوهش نشان می دهد معلولان سوژه مرکزی این حکایت ها نیستند، بلکه به عنوان ابزاری در خدمت روایت عمل می کنند، نقشی نمادین و ثانویه بر عهده دارند و نهایتاً تغییر مثبتی در شرایط حاشیه ای آنان حاصل نمی شود.
بررسی تطبیقی طرح واره نیرو بر سیر و سلوک عارف (در مثنوی معنوی مولانا و قصیده تاﺋیه کبرای ابن فارض)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طرح واره نیرو، یکی از مؤلفه های مهم در زبان شناسی شناختی است که اساس استعاره مفهومی را تشکیل می دهد. مارک جانسون، طرح واره نیرو را به هفت بخش تقسیم می کند که با استفاده از آن، می توان مراحل گذار عارف را در متون عرفانی بررسی کرد. جستار حاضر با روش توصیفی تحلیلی درصدد است مسئله انواع طرح واره های نیرو و چگونگی تأثیرشان را بر سیر و سلوک عارف، در مثنوی معنوی مولانا و قصیده تائیه کبرای ابن فارض بررسی کند. نتایج تحقیق بیانگر آن است که طرح واره اجبار، در دو مقوله واژگانی و دستوری قابل بررسی است. سراسر مثنوی معنوی و قصیده تائیه کبرا ، دربرگیرنده طرح واره حرکتی است که در آن عارف، با مانع هایی مواجه می شود که این مانع ها، بسان سدّی قدرتمند عمل می کنند و عارف را از درنوردیدن مراحل سلوک باز می دارند. در طرح واره نیروی مقابل، دو نیرو به شدّت به یکدیگر برخورد می کنند که برآیند این دو نیرو، منجر به ایجاد وحدت می شود. در طرح واره رفع مانع، مولانا و ابن فارض عناصری چون ریاضت، تجرید و دوری از تناسخ را در زدودن مانع ها موثّر می دانند. در طرح واره انحراف از جهت، هر دو شاعر علوم ظاهری را، عامل مهمی در توقف و ایستایی عارف به شمار آورده اند.
خوانش های دوقطبیِ معطوف به شاهنامه در تبیین دو مقوله «زن» و «صلح»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه اخیر شاهنامه فردوسی، به خصوص از منظر دو مقوله «زن» و «صلح»، مورد خوانش هایی به غایت متضاد قرار گرفته است. بی توجّه به اعصار شکل گیری متن و اقتضائات نوع ادبی، یکی شاهنامه را به کرانه آثار فمینیستی می برد و دیگری صد و هشتاد درجه مخالف آن شاهنامه را اثری زن ستیز می خواند؛ یکی صرفاً بر پایه تأملاتِ راوی شاهنامه را اثری در نکوهش جنگ می داند و دیگری بر پایه شواهد ساختگیْ آن را اثری نه فقط در ستایش جنگاوری که طرف دار کشتار جمعی می شمارد. این جستار با نام گذاری «خوانشِ دوقطبی» بر این نوع نقد متن و به دست دادنِ تعریف، آشکارکردنِ روش ها و راه کارها و سبکِ ویژه آن، به این گونه خوانش ها از وجه بیرونی و درونی آن و نیز به علل پدیداریشان می پردازد و به این نتیجه می رسد که خوانش های دوقطبی اگرچه در بادی امر به نظر متضاد و نامرتبط می رسند، اما بواقع از دل یک وضعیت واحد بیرون آمده اند، شباهت های عمده ای با هم دارند، تالی فاسد یک دیگر و پدیدآورنده یا برانگیزاننده یک دیگر ند. آن ها ماهیتاً نه قادر به گفت وگو با هم اند و نه با متنی که مورد نقد قرار داده اند، و صرفاً در چنبره نوعی تسلسل باطل به دور خود می چرخند. این جستار نشان می دهد که خوانش های دوقطبیِ معطوف به شاهنامه در اصل جنگی نیابتی را پیش می برند و به جای آن که کاشف حقیقتی از متن باشند، تلویحاً وضعیتی خاص و تجربه ای مدرن از ایران معاصر را بازنمایی می کنند؛ وضعیت و تجربه ای که به تناسب و فراخورِ خوانش های دوقطبیِ شاهنامه مبتنی بر نظرگاه و جهت گیری ای دوقطبی اند: ایمان به حقیقت و کارآمدی سنت و انکار آن، ایران را یک پارچه و متحد خواستن و غیر آن، باور به حقیقت تاریخی ایران متحد و عکسِ آن. خوانش های دوقطبیْ برآمده از منش عاطفی و ذهنی جامعه ای دوقطبی است که قدمتش از یک سو و تجربه مواجهه با دوران جدید از سوی دیگر، او را متشائل کرده است، یا متشائل بودنش موجبات دوقطبی شدنِ مواجهه اش با جهان و متن را فراهم آورده است. و در نهایت این جستار با بیان این که چرا خوانش های دوقطبی بیش از هر متنی به شاهنامه معطوف بوده اند، و بر سر چه معنایی از شاهنامه اجماع داشته اند، درک معنای تازه ای از ماهیت فرهنگی و جای گاه بی همتای این اثر در فرهنگ ایران به دست می دهد.
درفش کاویانی، بیرقی عادی یا رایتی ماورایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
147 - 166
حوزه های تخصصی:
درفش از جمله ادوات نظامی مهم با کارکردی نمادین است که از دیرباز تا کنون در نبردهای صورت گرفته نقشی برانگیزاننده و روحیه بخش ایفا می کرده است. درفش ها در رنگ های خاص هر یک بیان کننده خصلتی و نمایانگر ویژگی هایی از یک سرزمین و قومیت به حساب می آمده اند. گاه نیز درفش ها از ویژگی خاصی برخوردار نبوده، بلکه حامل و برافرازنده آنهاست که بدان هویت می بخشد و کارکرد نیرومندانه ای را سبب می گردد. به هر روی درفش چه به خودی خود و چه به پایمردی و نیروی بشری یا فوق بشری، کارکردی بسیار مهم در میان ملل قدیم داشته است. عناصری مانند رنگ درفش، تصاویر نقش بسته بر آن، جنس بیرق و نیز دیده تفأل گونه به درفش به نوعی در ماورائی جلوه دادن درفش ها، به ویژه درفش کاویان نقش آفرین بوده اند. مهم ترین نکته حائز بیان که تا کنون مورد توجه قرار نگرفته و اصلی ترین ویژگی ماورائی درفش کاویان است، دخیل بودن عناصری از علوم غریبه و نقوش عددی و طلسمات (اوفاق) است که در برخی منابع کهن از جمله الواح الذهب بونی، مقدمه ابن خلدون و حرزالأمان کاشفی بدان اشاره شده است و بدین سان نیرویی ماورائی با بیرقی عادی گره خورده است و مسبب پیروزی بر ضحاک اهریمن خو می شود.
تحلیل جامعه شناسانه مضامین پایداری در روایت های آزادگان گیلانی از دفاع مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به رغم به پایان رسیدن جنگ تحمیلی، پرداختن به تجربه زیسته حاضران در این نبرد و راویان دست اوّل رویدادهای رخ داده در اسارتگاه های دشمن، همچنان یافته های جدید و بدیعی از این واقعه بزرگ به دست می دهد. هدف این تحقیق، استخراج مضامین مرتبط با پایداری در خاطرات آزادگان و سربازان حاضر در جنگ تحمیلی هشت ساله ایران در برابر حمله رژیم بعثی عراقی است. برای انجام دادن این کار با رویکرد جامعه شناسی نیروهای نظامی به بررسی خاطرات منتشر شده سربازان و آزادگان گیلان پرداخته شده است. این آثار شامل 30 کتاب هستند که به شکل سیستماتیک و به روش تحلیل مضمون مورد بررسی قرار گرفته اند.
بررسی متون نشان می دهد که برخی از عام ترین مضامین قابل تصور در زمان اسارت که خصلتی جهان شمول دارند، در میان خاطرات نقل شده نیز به چشم می خورند. ویژگی هایی نظیر «مقاومت»، «درون گروه و برون گروه»، «ایثار»، «مجاهدت»، «حساسیت/ باور مذهبی»، «مدارا»، «تعصّب» و نظایر آن در جای جای این خاطرات مشهود است؛ با این حال، در کنار این خصائل عام، تعلّق به خاستگاهی مشترک و برخورداری از ارزش های مشابه، به بروز تفاوت هایی در «خرده فرهنگ اسارت» منجر شده است که جای بررسی و تأمل بیشتر دارد.
استفاده مجمل فصیحی از چهارمقاله (اثبات چهارمقاله به عنوان منبع دو روایت در مجمل فصیحی با استفاده از نظریّه ترامتنیّت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۱
69 - 87
حوزه های تخصصی:
فصیح خوافی (777-845ه .ق) کتاب مجمل فصیحی را در قرن نهم هجری نگاشت، غالباً هر اثری بهنوعی با آثار قبل و بعد از خودش در ارتباط است. آگاهی از مأخذ یک اثر به شناخت هر چه بهتر آن کمک میکند. یکی از راههای شناخت محتوا، ساختار و جایگاه یک اثر، پی بردن به میزان و چگونگی ارتباط آن با آثار قبل از خودش است. ترامتنیّت نظریّهای است که به انواع ارتباط بین متون با یکدیگر میپردازد. فصیح خوافی در بسیاری از موارد به منظور جلوگیری از اطاله کلام از ذکر منبع خودداری نموده؛ از جمله روایتهای وفات اسکافی و عصیان ماکان کاکوی که در شمار حوادث سال 386ه .ق بیان شدهاند. سوال پژوهش یافتن منبع خوافی در این دو حکایت و اثبات آن است. با تعمق در دو کتاب چهارمقاله و مجمل فصیحی و بررسی و مقایسه آن دو از نظر شباهتهای بینامتنی، مشخص گردید که سه حکایت چهارمقاله در مجمل فصیحی نیز ذکر شدهاند. وجود اشتباهات تاریخی مشترک، عبارتهای مشابه و جزئیات مشترک بین دو روایت مجمل فصیحی در ذکر حوادث سال 386ه .ق و حکایتهای اول و دوم مقاله اول چهارمقاله، همچنین پیرامتنیّت موجود در ماجرای پیشگویی خیّام در مجمل فصیحی با حکایت هفتم از مقاله سوم چهارمقاله اثبات مینماید چهارمقاله که در قرن ششم هجری توسط نظامی عروضی نوشته شده، منبع فصیح خوافی در نگارش روایتهایی است که در ذکر حوادث سال 386 ه .ق در مورد اسکافی و ماکان آورده است
بررسی ارتباط آموزه های دینی با ساختار و مفهوم در قصه ضامن آهو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
«ضامن آهو» ازجمله مضامین ارزشمند دارای پیام صریح اخلاقی-تربیتی در باور عامه است. قالب این مضمون، «قصه عامیانه و شفاهی ضامن آهو» است. بررسی های اولیه حاکی از پیوند این«قصه» با متون دینی و روایات مرتبط با رفتار پیامبر(ص) و برخی امامان معصوم (ع) در قبال حیوانات است. این در حالی است که؛ عدم وجود منابع و مطالعات کافی در این زمینه و درنتیجه نبود علم دقیقی نسبت به اشکال و کیفیت های این پیوند، موجبات کم توجهی به این مهم را فراهم ساخته است. ازاین رو هدف از انجام تحقیق حاضر، دستیابی به کیفیت های ارتباط مفاهیم، متون و روایات دینی با اجزاء ساختار در قصه حاضر است. این تحقیق با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و همچنین مطالعات کتابخانه ای و اسنادی به انجام رسیده است و به سؤالاتی ازجمله: چیستی و چگونگی رابطه متون و آموزه های دینی-اسلامی و شیعی با شکل گیری «قصه ضامن آهو» به تفکیک ساختار و مفهوم آن، پاسخ داده است. بررسی ها نشان داده است که: به تفکیک، ساختار بیرونی قصه، دارای روابط مستقیم و تنگاتنگی با احادیث و روایات مرتبط با پیامبر(ص) و معصومین (ع) بوده و اشارات موردی را در برمی گیرد. همچنین مفاهیم و مضامین(اجزاء درونی) قصه، برگرفته و در پیوند با متون اولیه واصلی اسلامی (قران) و برخی روایات و احادیث است؛ که اشارات کلی (اخلاقی) را شامل می شود. ازاین رو قصه بستر و قالبی برای بیان محتوا و مضامین دینی- شیعی را فراهم آورده است، که با خیال پردازی و به یاری برخی از باورهای ملی و قومی شکل کنونی خود را یافته است.
گواه نمایی در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در هر متنی به خصوص متون روایی برای اقناع مخاطب و باورپذیری بیشتر، از شواهد مختلف استفاده می شود. این موضوع در زبانشناسی ذیل مقوله ای با نام «گواه نمایی» تعریف می شود. فرانک رابرت پالمر از جمله معنی شناسانی است که این مقوله را به دو نوع «حسی» و «گزارشی» تقسیم و برای هر یک انواعی ذکر می کند. در این پژوهش انواع گواه نماهای موجود در شاهنامه در مولفه های: دیداری (مستقیم و غیرمستقیم)، شنیداری، بویایی، حس ششم، شباهت، انواع گزارش، تجربه و شناخت، دلالت عقلانی، پیش بینی(اخترشناسی و تعبیرخواب)، فرّ ایزدی، قسم و گواه دادن شخص معتبر بررسی شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نشانگرهای حدس و گمان هرچند دربردارنده شک و تردید هستند، در نهایتِ صحت گزاره اتفاق می افتند. در گفتمان شخصیت ها (شاهزادگان، پهلوانان، موبدان، ستاره شناسان و...) به دلیل عقلانیت بالای فرستنده، گمان ها به واقعیت می پیوندد و خلاف آن هیچ گاه اتفاق نمی افتد. «استنباط از روی نشانه ها» به دلیل مشارکت در دیگر انواع گواه نمایی ، کاربردقابل توجهی دارد. از نشانگرهای گواه نمایی می توان به: افعال حسی و شناختی مانند: «دیدن»، «شنیدن»، «بوییدن»، «دانستن»، «آگاه شدن»، و کنایاتی مانند: «به دل آمدن» و واژگان دیگری که در معیت گواه نمایی ها به کار می روند مانند: «گمانم»، «گویی» و «برآنم» اشاره کرد.
خاندان بهبهانی و گفتمان تصوف ستیزی در دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با اوج گیری تصوف در اوایل دوره قاجار، کشمکش میان مجتهدان و صوفیان نیز شدت گرفت. صوفیان تلاش می کردند تا پایگاه اجتماعیِ سابق خود را به دست آورند و از طرفی مجتهدان نیز نمی خواستند به این رقیبانِ سُنتی خود مجالی دهند. این امر سبب شد در دروه قاجار جریانی تازه از نزاع میان مجتهدانِ شیعه و صوفیان پدید آید. این نزاع دوسویه، در حد مجادلات قلمی و ردّیه نویسی متوقف بود، تا اینکه در اوایل دوره قاجار محمدعلی بهبهانی و فرزندانش سردمدار گفتمان تصوف ستیزی شدند. ازاین دوره به بعد نزاع صوفی و فقیه دیگر نزاعِ عقیدتیِ مبتنی بر ردّیه نویسی نیست، بلکه تلاشی است برای حذف گفتمانِ رقیب. خاندان بهبهانی دراین گفتمان صوفی ستیزانه، نقشی پررنگ داشت و فصلی نو پدید آورد. اهمیت بهبهانی ها در این گفتمان صوفی ستیزانه، هم از جهت کثرت آثار صوفی ستیزانه افراد این خاندان است و هم عَمَلِ صوفی کُشیِ آنان؛ که این اقدام سبب شد چهارتن از صوفیان مشهور زمانه، مستقیماً و یا با دستور محمدعلی بهبهانی کشته شوند؛ اقدامی که پیش ازین در تاریخ بی سابقه یا کم نظیر بوده است. این مقاله می کوشد منحصراً به به بررسی نقش محمدعلی بهبهانی و خاندانِ او در تقویت و گسترش گفتمان صوفی ستیزانه اوایل دوره قاجار بپردازد.
برجستگی عنصر صدا در فضاسازی رمان «همنوایی شبانۀ ارکستر چوب ها» اثر رضا قاسمی
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین مؤلفه های رئالیسم جادویی، بسامد بالای عناصری همچون صدا، بو، نور و عناصری ازاین دست است که درنهایت فضای اثر را مملو از وهم و خیال می کند و مرزهای میان واقعیت و خیال را به هم می ریزد. مطالعه رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوب ها» اثر رضا قاسمی نشان می دهد که عنصر صدا بسامد زیادی در این رمان دارد. در همین راستا، در مقاله پیش رو، برجستگی عنصر صدا در فضاسازی رمان بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که نویسنده از عنصر صدا برای فضاسازی رمان بهره فراوانی برده و با توجه به تجربه ای که وی در هنرهای نمایشی ازجمله تئاتر و موسیقی داشته است، عنصر صدا در این رمان نقش محوری دارد و گاه کارکرد یک صدای معمولی در فضاسازی رمان، با چندین جمله و حتی صفحه برابری می کند. این صداها درمجموع، همنوایی ارکستری را مجسّم کرده اند که در کنار هم نهایت ترس و وحشت را در ساختمان چوبی محل وقوع داستان القا می کنند. بیشترین صداهایی که در این رمان دست مایه فضاسازی قرارگرفته اند، عبارت اند از صدای شخصیت های انسانی و حیوانی، صدای منبعث از اشیاء و صدای آلات موسیقی. درمجموع، نویسنده از طریق این صداها که اغلب وهمناک و وحشت آفرین و مرموز هستند موضوعاتی همچون بحران هویت و مشکلات مهاجرت را به نحوی هنرمندانه و با نهایت اثرگذاری، به ذهن خواننده منتقل می کند.
نگاهی به بن مایه های تشخّص یافتۀ آیین های ازدواج در داستان های عامیانۀ لامرد
حوزه های تخصصی:
ازدواج و بن مایه های مربوط به آن در ادبیات عامیانه تمام سرزمین ها و اقلیم ها وجود دارد؛ اما با توجه به ویژگی های فرهنگی، اجتماعی و اقلیمی هر منطقه، مؤلفه های آن تغییر می کند. این بن مایه ها در ادبیات عامیانه منطقه لامرد بازتاب زیادی دارد که نشان از اهمیت سنت ازدواج و آیین های مربوط به آن در این منطقه جغرافیایی دارد. پژوهندگان ضمن بررسی 83 داستان عامیانه منطقه لامرد با روش توصیفی _ تحلیلی به بن مایه های ازدواج و میزان پراکندگی هر بن مایه در داستان های عامیانه این جغرافیای انسانی پرداختند. از نتیجه تحقیق چنین برمی آید که 24 داستان دارای بن مایه های آیینی ازدواج است که از میان آن ها، بن مایه هایی چون تعیین آزمون و شروط برای ازدواج، ازدواج از طریق جست وجوی نشانه ها، سفر قهرمان قصّه برای همسریابی، مخالفت پدر یا برادر دختر با ازدواج، ازدواج انسان با غیر انسان، علاقه مند شدن دختر یا پسر پادشاه به فردی از طبقه پایین جامعه، جا به جایی عروس با دختری دیگر، انتخاب همسر با پرتاب کردن میوه و آزادی دختران در انتخاب همسر در این داستان ها تکرار شده است. از میان این بن مایه ها، علاقه مندی دختر یا پسر پادشاه به فردی از طبقه پایین و ازدواج انسان با غیر انسان پُربسامدترین بن مایه و انتخاب همسر با پرتاب میوه، کم بسامدترین بن مایه محسوب می شود.
روابط بینامتنی مثنوی معنوی مولوی با مثنوی های نظامی گنجه ای بر اساس نظریۀ ترامتنیت ژرار ژنت
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال پنجم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۱
108 - 136
حوزه های تخصصی:
مطالعات بینامتنی، شیوه و میزان تأثیر متن ها در شکل گیری یکدیگر را توضیح می دهد و با تبیین شیوه های تکثیر متن ها، فرایند رمزگشایی و دلالت پردازی متون را بررسی می کند. ژرار ژنت با گسترش و نظام مند کردن مفهوم های برآمده از آراء نظریه پردازان قبل از خود، به طور نظام یافته به بررسی روابط بین متون پرداخت و با رویکردی ساختارگرا، روابط میانمتنی و تمام تغییرات آن را بررسی و مطالعه کرد و مجموعه این روابط را «ترامتنیت» نامید. مثنوی -معنوی بهعنوان بزرگ ترین شاهکار عرفانی، روابط پیچیده بینامتنی با سایر متون و آثار قبل از خود دارد و بسیاری از متون در این متن به انواع گوناگون حضور یافته اند. در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و تطبیقی و با استفاده از نظریه ترامتنیت ژنت، روابط بینامتنی مثنوی مولوی با آثار حکیم نظامی بررسی و تحلیل شده است. مثنوی از منظر بازتاب برخی از داستان ها، مثل ها و سیمای شخصیت ها و بازتاب برخی از مفاهیم کلامی و عرفانی با منظومه های نظامی گنجه ای روابط بینامتنی دارد. مولوی در اشعار خود از اندیشههای حکیم نظامی در موضوع عشق، تعریف جان، تعریف انسان و نقل تعدادی از داستان ها متأثرشده است. بر اساس این پژوهش، رابطه بینامتنیت صریح بین مثنوی مولوی و پنج گنج نظامی یافت نشد؛ اما استناد فراوان مولوی به داستان لیلی و مجنون، شباهت چندین داستان مثنوی معنوی با داستان های پنج گنج، وجود مفاهیم دینی و کلامی و مَثَل های مشترک در آثار نظامی و مولوی نشان می دهد که بین آثار این دو شاعر به طور غیرصریح و ضمنی ارتباط بینامتنی وجود دارد.
دراسة عن النصیة المتفرعة فی قصتی "نوشزاد" و"اسفندیار" (مع الترکیز على الموت ومشهد الموت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
139 - 160
حوزه های تخصصی:
استنادا إلى منظور النصیه المتفرعه، فمن الممکن البحث عن تأثیرات ضمنیه لعمل أدبی فی أی عمل أدبی آخر، ویمکن مقارنه کل نص بنصوص مماثله. لهذا السبب، یحظى مفهوم النص التشعبی بمکانه خاصه فی مجال التحلیل المقارن للنصوص. تتمتع بعض قصص "الشاهنامه" لأبی القاسم فردوسی أیضاً بإمکانیه خاصه فی مجال التحلیل من وجهه نظر النص التشعبی، بما فی ذلک قصه "نوشزاد"، ابن خسرو أنوشیروان، والتی تشبه إلى حد بعید قصه "إسفندیار"، المحارب الشهیر من الشاهنامه. لذلک، حاولنا فی هذا البحث شرح جوانب تأثر فردوسی فی کتابه قصه نوشزاد بقصه اسفندیار باستخدام المنهج الوصفی التحلیلی. على الرغم من أن قصه إسفندیار کذریعه فی هذا البحث لها حجم أکبر من قصه نوشزاد کنص ما بعد، إلا أن هذه القضیه مقبوله من وجهه نظر نظریه جینیه عن النص الغائب. تشیر نتائج البحث إلى أن أهم جوانب تأثّر النص الحاضر بالنص الغائب، والتی تشیر إلى تشابه القصص التی تمّت دراستها فی هذا البحث، هی: السمات المشترکه لشخصیات القصتین، عناصر القصه نفسها (السجن، التدین، السعی وراء السلطه، إلخ)، الموت والصور المتعلقه بالموت، النهایات المتماثله لإسفندیار ونوشزاد.
تحلیل رمزگان شناسی داستان شیر و گاو در کلیله و دمنه نصرالله منشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به باور بارت هر متنی از به هم بافته شدن پنج رمزگان برای ایجاد دلالت های متنی شکل می گیرد: رمزگان هرمنوتیکی، رمزگان معنایی، رمزگان کنشی، رمزگان نمادین و رمزگان فرهنگی (ارجاعی). با بازگشایی این رمزگان ها می توان معنای درون متنی را دریافت کرد. در این مقاله باب شیر و گاو که مهم ترین باب سیاسی و اجتماعی کلیله و دمنه است، براساس سه رمزگان هرمنوتیک، معنایی و کنشی از رمزگان های پنج گانه بارت بررسی و تحلیل شده است. دستاورد پژوهش ناظر براین است که این داستان با داشتن لایه معنایی و رمزگانی تودرتویی، قابلیت بررسی براساس الگوی رمزگان شناسی بارت را دارد. هر سه رمزگان از نظر میزان فراوانی کمترین اختلاف را دارند و این با نوع ادبیات تمثیلی که هر لایه با دیگر لایه ها در ارتباط تنگاتنگ است، تناسب دارد و یک نشانه می تواند با هر سه رمزگان تفسیر شود. رمزگان هرمنوتیک در این روایت به صورت هرمنوتیک اصلی، شامل گفتگوی رای و برهمن و هرمنوتیک فرعی، شامل تعلیق موقّت و هرمنوتیک تأخیری است. میزان تعلیق های موقّت در این داستان بیشتر است و معمّاها در طول روایت رمزگشایی می شود؛ رای به عنوان مخاطب خاص، مسیر داستان را از پیش تعیین می کند و داستان با قطعیت گفتمان او پیش می رود. در رمزگان معنایی، داستان شامل دلالت های ضمنی است و میان عناصر داستان و کنش شخصیت ها و جنبه نمادین آنها ارتباط معنادار وجود دارد. در رمزگان کنشی، روایت شامل یک پی رفت اصلی، شامل گفتگوی آغازین رای و برهمن و همچنین پی رفت های فرعی است که در راستای بخش های سه گانه پی رفت اصلی به کار رفته اند و میان آنها رابطه اجمال و تفصیل برقرار است. مهم ترین کنش ها در این رمزگان، ترک و مرگ هستند که با فضای سیاسی داستان انطباق یافته اند.
بازخوانی گفتمانی مبحث «انقلاب ادبی» در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
207 - 232
حوزه های تخصصی:
طرحی که روشنفکران مشروطه برای انقلاب ادبی ریخته بودند و چهره هایی چون ع. طالقانی و ت. رفعت مجری آن شدند، بیش از آنکه غایت را در دگرگونی شکل و محتواِی شعرِ فارسی معرفی کند، موجودیت خود را در صف آرایی با شعر سنتی قرار و نشان داد. از آنجا که دو دایره گفتمان استبداد سیاسی و ادبی عرصه وسیعی را اشغال کرده بود، انقلاب ادبی در مقام گفتمانی نوپا، بقای خود را نه در تدوین مبانی نظری، بلکه در مواجهه با سنت می جست. در این گفتار برای فرارفتن از سوژه ای که در نظریه گفتمان فوکو منقاد بوده است، در ضمن بهره از نظریه لاکلا و موفه مشخصاً با مفاهیمی چون «منطق هم ارزی»، «غیریت سازی گفتمانی»، «موقعیت سوژه گی» و «سوژه ازپیش تعیین شده»، نقش سوژه ها در طرح انقلاب ادبی واکاوی خواهد شد. می توان گفت که طرفداران شعر سنتی ازجمله م. بهار و وحید دستگردی بر پایه سنن ادبی به تفسیر انقلاب ادبی در قالب «تکامل» و «ضدیّت» می پردازند تا روایتی سنتی از آن به دست دهند. بررسی دیرینه شناسانه نشان می دهد که مبحث انقلاب ادبی به انقلابات فرانسه و تجربه عثمانی و روسیه از آن برمی گردد که عبارت است از درجه صفر پدیداریِ انقلاب ادبی در سخنِ ویکتور هوگو؛ سخن هوگو نیز در ضدیّت رمانتیک با کلاسیسم شکل گرفته بود. تبارشناسی مفهوم انقلاب ادبی نیز روشن می کند که چگونه طرفداران سنن ادبی و محافظه کاران کوشیدند با استراتژی هایی چون «تخریب دلالت های معنایی در مفهوم»، «آینگی چهره های سنت» و «فصل بین میدان سیاسی و ادبی»، معانی احتمالی و پیرامونی را گسترش دهند و تعریف نوگرایان از انقلاب ادبی را به حاشیه برانند.
قلمروزدایی و قلمروگرایی در شعر معاصر: منظری دلوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
259 - 282
حوزه های تخصصی:
قلمروگرایی و قلمروزدایی، دوگانه کلیدی در اندیشه دلوز و گتاری است که از درون فلسفه درون ماندگار وی بیرون آمده اند. قلمروزدایی، گریز از قلمرو با اصول و روابط ثابت و متعین است، فراشدی که هرگونه قراردادهای ایدئولوژیک و ازپیش تعیین شده را نفی می کند. درمقابل، قلمروگرایی، خصلتی استعلایی و همواره میل به «بودن» دارد. این پژوهش با تکیه بر نظریه قلمروزدایی در پی پاسخ به این پرسش است که شعر معاصر به مثابه قلمروزدایی از شعر قدمایی آیا در شیوه نگرش به همه موضع گیری های فکری همچنان قلمروزدایانه است؟ بررسی شعر معاصر نشان می دهد قلمرو زدایی از شعر کهن، در شاخه نیمایی و در مقیاس وزن عروضی نسبی و مثبت بوده، اما در کلیتش و با توجه به زایایی و توانمندی در پدید آوردن فراشدهای صیرورت پذیر چون شعرسپید، موج نو و حجم، مطلق و مثبت ارزیابی می شود. با وجود این، در برخی سنت های فکری که در فرایند تاریخی صورت متقابلی به خود گرفته اند، رویکردی قلمروگرایانه دارد. به واسطه تفکر استعلایی و طبق قراردادهای ایدئولوژیک و صیرورت ناپذیر، نیما یوشیج روستا را به شهر و شعر را به فلسفه، و اخوان و نادرپور، ایرانی را به عرب برتری می دهند. این تقابل ها به روش استعلایی میل به حفظ قلمرو در سویه متعینی دارند؛ چراکه خطوط گریز و فراشدهای قلمروزدایانه برای بازپیکره بندیِ مفهومی در شعر این شاعران بسته مانده است.