فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱۲٬۷۶۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
رویکرد روایت درمانی روشی روایی برای درمان است که اولین بار توسط مایکل وایت و دیوید اپستون ارائه گردید. این رویکرد، به درمان از طریق روایات زندگی افراد توجه دارد و مشکلات افراد را در نوع نگاهشان به روایات و گفتمان فرهنگی غالب می داند و بر شعار "فرد مشکل نیست بلکه مشکل، مشکل است" تأکید دارد. روایت درمانی فرایندی است متشکل از شش مرحله که شامل توصیف سرشار از مشکل، نام گذاری مشکل، برونی سازی، گفتمان فرهنگی، اتصال پیامدهای یگانه و روایت جایگزین است. برایان فریل نمایشنامه نویس ایرلندی، در آثارش غالباً به تأثیر جامعه و گفتمان فرهنگی غالب بر زندگی افراد می پردازد. فریل به پشتوانه ی تجارب خود از معلمی و کشیش بودن بهره برده است و در نمایشنامه هایش با استفاده از نگاه روایت محور آثار روایی خلق کرده است. بررسی عناصر و فرایند روایت درمانی همچون بیان روایی مشکلات، گفتمان فرهنگی و استفاده از زبان در آثار منتخب فریل نشان از اشتراکات بین نظریات روایت درمانی و نمایشنامه های فریل با یکدیگر است. ازاین رو دو اثر مالی سویینی و شفابخش از نگاه روایت درمانی بررسی می گردد. با بررسی مراحل روایت درمانی در این دو نمایشنامه می توان دریافت چون این مراحل به طور کامل درروند روایت شخصیت ها طی نمی شود، درنهایت پروسه درمان به انجام نمی رسد.
مفاهیم استایل در محصول، خودرو و ارتباط آن با برند؛ پژوهش موردی: فیس لیفت نمای جلوی خودروی رانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
109 - 121
حوزه های تخصصی:
استایل، واژه ای کلیدی در طراحی محسوب می شود. یکی از مهمترین و اولین عواملی که مشتریان به هنگام مواجه با محصول، با آن رو به رو می شوند، استایل آن است. برندها با درک اهمیت این موضوع، از استایل محصول به عنوان عنصری جذب کننده و متمایز کننده در رقابت استفاده می کنند. همچنین، آن را فرصتی برای انتقال ارزشها و فرهنگ خود می دانند و به واسطه ی آن به گفتمان و تعامل با مشتریان می پردازند. لذا برای رسیدن به چنین اهدافی، باید درک درستی از مفاهیم و مباحث پیرامون استایل، وجود داشته باشد. در این مقاله، به کنکاش در مفاهیم استایل پرداخته و این مفاهیم توسعه داده شده اند. با توجه به اهمیت استایل در طراحی خودرو، یافته ها و نتایج حاصل در این حوزه، بسط داده شده و عناصر مرتبط با استایل خودرو، شناسایی و فرایندی ترکیبی برای طراحی پیشنهاد شده است. بر اساس نتایج و فرایند پیشنهاد شده و ابزارهای گوناگون مورد استفاده، طراحی عملی مبتنی بر معیارهای عملکردی، استایل و زیباشناسی همچون: تهاجمی واسپورت بودن، خلاقانه و ترند بودن، در قالب یک پروژه در شرکت ایران خودرو برای گروهای هدف مردان و زنان جوان، انجام وتوسط کارشناسان مورد راستی آزمایی قرار گرفت. در نهایت، طرح پروژه ی فیس لیفت رانا برای برند ایران خودرو پیشنهاد گردید.
بررسی نقش ها و بن مایه های ایرانی شکار بر روی مقابر چینی و سغدی در عصر باستان و ارتباط آن با مفهوم «بهشت شی وانگ مو»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
49 - 57
حوزه های تخصصی:
از جمله پرکاربردترین بنمایه های هنری ایرانیان باستان در چین، نقوش شکار بر روی دیواره ها یا ظروف مقابر سلطنتی چینی و سغدی است. در مقابر چینی همچنین دیوارنگاره هایی حاوی نمادهای الهۀ شی وانگ مو یا بهشت جاودان قرار دارند که بین آنها و نقوش شکار بر روی دیواره ها در همان مقابر ارتباط مستقیمی وجود دارد. اگرچه به آثار ایرانیان در چین پرداخته شده اما پاسخی به دلیل استفاده از بنمایه های شکار به سبک پارتی یا ساسانی در کنار الهۀ شی وانگ مو در مقابر چینی داده نشده است. ازاین رو، مقاله حاضر بر آن است تا با روش توصیفی-تحلیلی، ابتدا چرایی حضور پررنگ مفاهیم شکار به سبک ایرانیان باستان در مقابر چینی را توضیح دهد و سپس به دلیل استفاده از همان بنمایه ها در مقابر سغدیان در چین بپردازد. بر طبق نظریۀ جادوی شکار، به نظر می رسد کاربرد نقش های شی وانگ مو و شکار در مقبره ها، شیوه ای جادویی برای رسیدن متوفی به بهشت بوده باشد. تصاویر پیروزی متوفی بر حیوانات شیطانی در واقع جادویی بوده که غلبه بر موجودات شرور و رسیدن به بهشت را تضمین می کرد. این سنت ابتدا در مقابر چینی دیده شد و سپس به تدریج، سغدیان نیز از آنها الگو گرفتند و از نقوش شکار و بنمایه های ایرانی برای ترسیم زندگی پس از مرگ متوفی بهره بردند.
یک خوانش پدیدارشناختی از انتزاع در نقاشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این موضوع که تصاویر قادر به نمایش چیزهایی کاملاً متفاوت از خودشان هستند، از زمان افلاطون برای فیلسوفان جذاب بوده است. از جمله فیلسوفانی که به این حوزه پرداخته اند پدیدارشناسان هستند، آنها از زوایای مختلف به تصاویر نزدیک می شوند. در این مقاله سعی می شود به این سؤال پاسخ داده شود که چگونه می توان از مفاهیم پدیدارشناختی برای درک انتزاع در نقاشی کمک گرفت؟ در این نوشتار متأثر از ادموند هوسرل، از مفاهیم [افق، تقلیل پدیدارشناختی، زیست جهان، اپوخه] کمک گرفته شده است تا نشان بدهد چه ارتباطی بین انتزاع، جهان و تقلیل پدیدارشناختی وجود دارد. نتیجه مورد تأکید مقاله این است که هنرمند مانند پدیدارشناس از جهان طبیعی و روزمره دور می شود و عمیق تر به جهان نگاه می کند و زیست جهان فراموش شده را دوباره احیا کرده و شکاف بین آگاهی و جهان را پُر می کند. از این نظر دو نتیجه قابل تحصیل است: یکی اینکه کارکرد انتزاع در هنر نشان دادن این بازگشت به جهان و روابط درونی ناشناخته آن است. دیگر اینکه تمام نقاشی ها انتزاعی هستند. زیرا دنیای قابل رؤیت را نشان نمی دهند، بلکه نیروهای نامرئی فعال در جهان را نشان می دهند. همچنین مفهوم اپوخه پدیدارشناختی و تمایزش با اپوخه زیبایی شناختی نشان می دهد، نقاشی ها معنایی فراتر از عناصر تصویری دارند که باید با تمرین طولانی اندیشیدن هنری آن را آموخت.
معرفی و مطالعه تطبیقی، توصیفی سنگ قبرهای سلجوقی موزه گُرده میمه(اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
89 - 98
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از آثار سرزمین های اسلامی هنرمندان به استفاده از آیات و احادیث اقدام کرده اند در برخی از این آثار مانند سنگ قبرها نوشتن آیات و احادیث به واسطه بُعد معنوی اثر از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. به قطع مشخص نیست که از چه زمانی استفاده از اشعار نیز به مانند آیات و احادیث برای تزئین بر روی سنگ قبرها ظاهر شده است. تا پیش از پژوهش حاضر که بر روی سنگ قبرهای موزه میمه صورت گرفته نشانه ای از استفاده از اشعار در جهت کتیبه نگاری سنگ قبرها در عصر سلجوقی(قرن ششم)در دست نبود یا منتشر نشده است. پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصیفی در گام اول به معرفی این آثار بپردازد و سپس با تکیه بر روش مطالعه تطبیقی به مقایسه این دو سنگ قبر با آثار مشابه سلجوقی بپردازد تا از ره آورد این موضوع بتوان درک درست تری نسبت به اسلوب هنری و احتمالا خاستگاه آثار مورد معرفی به دست آورد. سوالات پژوهش حاضر را می توان این گونه بیان داشت: اسلوب هنری این سنگ قبرها را چگونه می توان تبیین کرد؟ همچنین با توجه به عدم اشاره مستقیم، آیا با اتکا به مطالعات باستان شناسانه می توان در خصوص هویت هنرمند سازنده این آثار اظهار نظر کرد؟
اسب در نقاشی منصور قندریز: تحلیل نشانه- معناشناسانه ی یک اثر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منصور قندریز از جمله نقاشان مستعد معاصر ایران است که به طور معمول نامش در همراهی با مکتب سقاخانه به چشم می خورد؛ این در حالی است که بسیاری از آثار فیگوراتیو او که با بهره گیری از دنیای اساطیر و سنت های کهن تصویرگری ایرانی خلق شده اند و خصلتی بدوی و رازآمیز دارند، از دایره ی پژوهش برکنار مانده اند. این هنرمند در نقاشی هایش از ارزش های زیبایی شناختی سنت تصویری ایران در جهت هویت یابی و آفرینش معنا بهره برده و نیز نقش اسب را که از ادوار باستانی تا کنون در هنر ایران رایج بوده است، به صورتی پرتکرار و معناساز در کار خود گنجانده است. تحقیق پیش رو با انتخاب یک اثر از این هنرمند که حال و هوایی اسطوره ای و مرموز بر آن حاکم است و نیز نقش دو اسب در آن دیده می شود، در حالی که یکی از آن ها دو شاخ روی سرش دارد، در تلاش است سازوکار خلق معنا و چگونگی مشارکت نقش اسب را در فرآیند معناآفرینی اثر جست وجو کند. جستار حاضر به لحاظ هدف بنیادین بوده و روش گردآوری اطلاعات آن نیز کتابخانه ای است. انتخاب نظریه ی نشانه- معناشناختی گفتمانی این پژوهش را قادر می سازد تا از مربع معنایی عبور کرده و با تحلیل مربع تنشی معنای نهایی اثر و کارکرد نقش اسب را در آن آشکار کند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که نتیجه ی کنش و تعامل میان عناصر و عوامل گفتمانی موجود در تصویر کمال و تعالی است و اسب، نقش همراه و عامل کمکی انسان را بر عهده دارد. در اثر مذکور اسب شاخ دار از نیروهای حافظ طبیعت و وابسته به مادینگی برآورد می شود.
الگوی ساختاری حاکم بر نگاره های «آب تنی شیرین» در سنت نقاشی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
146 - 160
حوزه های تخصصی:
روایت آب تنی شیرین از خمسه نظامی، یکی از موضوعات ادبی است که در دوره ها و مکاتب مختلف نقاشی ایرانی، هنرمندان متعددی در به تصویر کشیدن آن دست به قلم برده و آثار بزرگی خلق کرده اند. از سوی دیگر، به نظر می رسد که در سنت نقاشی ایرانی برای هر موضوع یا روایت ادبی، قراردادهای بصری از پیش تعیین شده و تعریف شده ای مفروض بوده است و نگارگران در هر دوره و مکتبی در آثار خود به همان ساختار وفادار و متعهد بوده اند. تداوم این قراردادها، آن ها را به الگوی ساختاری در همان موضوع ادبی تبدیل می کرد. هدف این مقاله یافتن الگوی ساختاری حاکم بر تصویرگری روایت آب تنی شیرین در سنت نقاشی ایرانی است؛ و درصدد پاسخ به این سؤال است که نگاره ها با موضوع «آب تنی شیرین» به لحاظ ساختاری چه شباهت ها و تفاوت هایی با یکدیگر دارند؟ این مطالعه به روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد تطبیقی انجام شده است و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و مشاهده مستقیم تصویر نگاره هاست. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات کیفی می باشد.شباهت ساختاری نگاره ها در تصویرگری روایت آب تنی شیرین شامل «خطوط رهنمون گر و نقطه تمرکز نگاره»، «گردش چشم در نگاره و شکل دیدگانی» و «جهت نگاه پیکره ها» است. نگارگران از دو خط رهنمون گر موربِ موازی که هر یک با قطر کادر اصلی نگاره، زاویه 90 درجه تشکیل می دهند، برای جاسازی عناصر نگاره، به ویژه پیکره خسرو و شیرین بهره برده اند. گردش چشم در نگاره با مثلث دیدگانی منطبق است. همچنین از آنجا که گروهی از نگاره ها دارای تقارن محوری با گروه دیگر هستند، از این رو جهت حرکت چشم بر سطح اثر متفاوت است. امتداد جهت نگاه خسرو به شیرین، مانند دیگر نگاره های نظرگاه در سنت نقاشی ایرانی، به صورت مایل و از بالا به پایین است. از طرف دیگر، اگرچه نگارگران در تصویرگری این روایت کمتر دست به ساختارشکنی زده اند، اما نگاره ها در مؤلفه «تناسبات کادر» با یکدیگر تفاوت ساختاری دارند.
بررسی و نقد نظریه دیوید هیوم درباره منشاء لذتِ تراژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۹۱)
103 - 120
حوزه های تخصصی:
آنچه درمورد تراژدی برای هیوم تامل برانگیز است ذات متناقض نمای «لذت تراژیک» است. هیوم می پرسد چرا ما از دیدن تراژدی نمایشی سرشار از رنج و محنت لذت می بریم؟ از منظر هیوم این لذت منطقی نیست. هیوم تلاش می کند در مقاله ی درباره تراژدی به واسطه ی نظریه ی «تبدیل» این تناقض را توضیح دهد. بر طبق این نظریه، تألم تراژیک، مغلوب انفعال ناظر بر زیبایی (حظ استتیک) شده، در نتیجه آنچه در وهله ی اول دهشتناک است به واسطه ی بیان زیبایی شناختی به منشأیی برای لذت تبدیل می شود. بنابراین دیدگاه هیوم به تراژدی و راه حلی که او برای توجیه ذات متناقض نمای تراژدی ارائه می دهد تحت تأثیر رویکرد سوبژکتیو و روان شناختی او به مفهوم ذوق و زیبایی است. هیوم معتقد است که هر امر دهشتناکی می تواند به واسطه ی بیانی زیبایی شناختی به منشایی برای لذت تبدیل شود. ما در این مقاله ضمن شرح نظریه هیوم نشان خواهیم داد که نمی توان آنچه لذت تراژیک خوانده می شود را صرفا به نظریه ی «تبدیل» و مقوله ی «بیان زیبا» تقلیل داد. چرا که بنابر دیدگاه خود هیوم یک انفعال قوی تر نمی تواند به دست یک انفعال ضعیف تر مغلوب شود، چه برسد به اینکه بخواهد دگردیسی پیدا کند. ایده ی هیوم تراژدی را صرفا به ارزش های «ایدیوسینرکراتیک» (بیان هنری) آن تقلیل می دهد. فرضیه ی ما این است که عناصر به مراتب عمیق تری در شکل دهی به لذت تراژیک دخیل هستند. ما با تاکید بر آرای فیلسوفان دیگری همچون ارسطو و نیچه نشان خواهیم داد که لذت تراژیک می تواند نتیجه ی نوعی تعرف تراژیک (بازشناخت) و تزکیه ی اخلاقی (کاتارسیس) باشد. به دیگر سخن فرضیه ی ما این است که تبدل رنج به لذت در تراژدی نه مقوله ای صرفا روان شناختی، بلکه در وهله ی اول امری معرفتی و هستی شناسانه است. همچنین مثالِ تراژدی نشان می دهد که زیبایی آن چنان که هیوم و بعدها کانت می پنداشتند قابل تقلیل به صرف قوه ی حکم ذوقی نیست. چرا که در این صورت، بنا بر قاعده، ما نمی بایستی از تراژدی لذت ببریم.
عکاسی و سیاست در ایران پیشاانقلابی: نبرد بر سر تصویر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
115 - 123
حوزه های تخصصی:
رابطه تنگاتنگ عکاسی با واقعیت به عنوان واقع گراترین شکل بازنمایی، به آن قدرت اقناعی منحصربه فردی می بخشد. همین امر باعث میشود که عکس به ابزاری بی رقیب در انتقال پیام های سیاسی و ترویج باورهای ایدئولوژیک بدل شود. هرچند از عکاسی میتوان در راستای پیشبرد منافع طبقات حاکم بهره گرفت، عکاسی در دست منتقدان و مخالفان وضع موجود نیز میتواند به ابزاری برای مبارزه سیاسی بدل شود. این مقاله می کوشد با تمرکز بر گفتمان های سیاسی پیش از انقلاب اسلامی، نشان دهد که چگونه عکاسی می تواند فراتر از فعالیتی هنری، به کنشی سیاسی بدل شود. یافته های پژوهش نشان میدهد که دو جریان واقعگرایی آرمانگرایانه و واقعگرایی انتقادی در عکاسی در این دوران، در واقع انعکاسی از تقابل میان دو گفتمان پهلویسم و جریان چپگرا در سالهای منتهی به انقلاب بوده است که در آن هر جریان سیاسی تلاش میکرد از طریق عکس و عکاسی مشروعیت گفتمانی خود را به اثبات برساند. در پژوهش حاضر از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی استفاده شده و از منابع کتابخانه ای و اسنادی به منظور جمع آوری داده ها بهره گرفته شده است. در این تحقیق تلاش شده است با اشاره به گفتمان های سیاسی رقیب در دوران پهلوی، بستری برای تبیین سیر تحول معنای عکاسی و تحلیل تصاویر عکاسی در ایران فراهم آید.
تحلیل عناصر تشعیر در نگاره های نسخه مصور سلسله الذهب جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
195 - 211
حوزه های تخصصی:
مکتب نگارگری مشهد در نیمه ی دوم قرن دهم هجری، با هدایت و حمایت ابراهیم میرزای صفوی فعال بود. در این دوره ی تاریخی، نسخه ی مصور سلسله الذهب جامی، به تاریخ 977 ﻫ.ق مصور شده است. این نسخه ی کمتر شناخته شده دوره ی صفوی، دارای 14 نگاره و محفوظ در گنجینه ی کاخ گلستان است که دارای تزئینات مختلف تشعیر در حواشی صفحات و نگاره هاست. در حواشی نگاره ها دو گونه ی تزئینات تشعیر و تزئین به روش زرافشان دیده می شود که نیمی از نگاره ها و تعدادی از صفحات تزئینات تشعیر با نقوش گیاهی و حیوانی دیده می شود. بر این اساس، سؤال اصلی این پژوهش بر این وجه نهاده شده که عناصر تشعیر نسخه ی مصور سلسله الذهب جامی دارای چه ویژگی های بصری و فرمی است؟ هدف اصلی این پژوهش، بررسی عناصر تشعیر نسخه ی مصور سلسله الذهب جامی است. این پژوهش از نوع بنیادین است که با رویکرد کیفی به تجزیه وتحلیل داده ها به روش توصیفی- تحلیلی- تطبیقی، پرداخته است. بنا به یافته ها و نتایج کلی پژوهش، می-توان عناصر تشعیر این نسخه ی مصور را در چند بخش دسته بندی نمود؛ عناصر تشعیر نسخه ی مصور سلسله الذهب جامی شامل انواع نقوش گیاهی (همچون درخت، گل، اسلیمی ماری)، حیوانی (پرندگان، آهو، بز، روباه، ببر، کایلین و سیمرغ) و نقوش تکمیلی (ابر، رود و موجودات خیالی است).
بررسی تطبیقی سیستم های کوک در موسیقی ایرانی در آرای نظریه پردازان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشته ابعاد مختلف نظریات کوک در موسیقی دستگاهی ایران را از نگاه پژوهشگران معاصر (پس از سال 1332) جمع بندی و با یکدیگر مقایسه می کند و به دلایل تکثر آرا می پردازد. پرداختن به مقوله کوک در دوران کنونی در تولید سمپل های صوتی، طراحی ساز و نیز بحث های پیرامون چندصدایی ضرورت دارد. پژوهشگران کوک در موسیقی ایرانی دلایل انحراف ها از یک سیستم کوک نظیر کوک درست یا فیثاغوری را سیستماتیک بحث نکرده اند. لذا پرسش اساسی پژوهش بدین شرح است که نحوه اندازه گیری ریزپرده ها و مبنای نظریات چه بوده و با یکدیگر چه اختلافی دارند؟ در گام دوم، چه ملاحظاتی را در زمینه کوک باید در نظر داشت؟ بدین منظور در ابتدا به چالش های کوک در موسیقی ایرانی می پردازیم و در مرحله بعد نظریات را بررسی می کنیم و اختلافات را می سنجیم. روش تحقیق در ابتدا از نوع کتابخانه ای است و در منابع نظریات و فواصل بر مبنای یک معیار عددی سنت طبقه بندی و نقصان های هر یک از مدعیات بررسی می شوند. در انتها جدول مقایسه جهت ورودی نرم افزار و میزان انحراف به دست آمده است. همچنین برخی از مهمترین دلایل انحراف به شرح زیر مشخص شده اند: الف) ملاحظات آکوستیکی و سایکوآکوستیکی ب) عدم کفایت جامعه آماری ج) مکتب های آموزشی د) ملاحظات تاریخی
تأثیر الگوهای بازشناسی اشیاء در فرآیند ادراک بصری بر روی طراحی انسان محور (از منظر روان شناسی شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که حقایق و روابط الگوهای بازشناسی اشیاء را که در فرایند بنیادین برای درک بصری نقش ایفا می کنند جست وجو نماید و این الگوها را در منابع متفاوت علوم شناختی، به صورت خاص روان شناسی شناختی، بررسی کند. از همین رو مقاله حاضر سعی دارد تا بفهمد آیا این روابط تأثیری در طراحی انسان محور دارد؟ و اگر تأثیری دارد چه دستاوردی می تواند در این حوزه برای طراحان داشته باشد؟ این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی انجام شده است و از نظر روش، کیفی است. پژوهش، با استناد به نظریات مطرح شده در حوزه روان شانسی شناخت تلاش می کند تأثیر شناخت ادراک بصری بر طراحی انسان محور را جستجو نماید. این پژوهش بر اساس مطالعات ضمنی و بر پایه مستندات و نظریات متفاوت در حوزه روان شناسی شناخت، ده پیشنهاد نهایی را برای طراحان ارائه می دهد تا طراحان بتوانند بیش ازپیش طراحی خود را متناسب با توانایی های شناختی انسان انجام دهند. این ده پیشنهاد اثبات کننده ی دو مطلب اساسی است. اول آنکه نشان می دهد، دانش علوم شناختی می تواند به طراحان کمک کند تا طراحی خود را متناسب با محدودیت های ذهنی انسان انجام دهند. دوم، می توان از این نظریات دستاوردهایی استخراج کرد که با توجه به این دستاوردها به قوانینی کلی برای طراحی رسید. در نهایت این پژوهش به این می پردازد که شناخت الگوهای بازشناسی و در نظر گرفتن آن در طراحی، باعث ایجاد یکپارچگی بیشتر در ادراک طرح، درک سریع تر کاربر از روابط بصری و در نظرگرفتن ساختار کلی برای ایجاد تمایز بین شکل ها می شود.
نگاهی به سیر تاریخی بازی اسب چوبی و ریشه های اسطوره ای آن به عنوان یکی از گونه های عروسک نمایشی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۹۱)
121 - 140
حوزه های تخصصی:
بازی اسب چوبی، رقص اسب، رقص الاغ (الاغ سوار)، رقص شتر یا نام های مشابه، به مجموعه ای از بازی نمایش های سنتی و آیینی عروسکی گفته می شود که در مناطق مختلف ایران با استفاده از اسب های چوبی دامن دار اجرا می شود. اطلاعات تاریخی چندانی از ریشه این نمایش ها در ایران وجود ندارد و اندک تحقیقات انجام شده، صرفا بازگوی گستره و شیوه ی اجرای آن در مناطق مختلف ایران است. گستره ی اجرای این بازی نمایش به آسیای میانه، آسیای جنوب شرقی (هندوستان و اندونزی) و برخی کشورهای اروپایی (مانند انگلستان) نیز می رسد و همچنین در ممالک عربی نیز وجود داشته است.این مقاله تلاش دارد با ارجاع به تحقیقات انجام شده بر روی نمایش تاریخی «کرج» در کشورهای عربی، که بنا به گفته ی محققین، ریشه های ایرانی دارد؛ ضمن بازگویی تاریخ کهن این نمایش به نقل از منابع عربی و فارسی، تاملی بر ریشه های اسطوره ای آن در ایران و آسیای میانه داشته باشد. این تامل، ریشه های این نمایش را به توتم اسب در دوران پارینه سنگی و اسطوره ی سیاوش به عنوان ایزدی گیاهی باز می گرداند.
تأویل تبارشناسانه خاستگاه آیینی هنر نمایش (با تأکید بر تشابه یابی مؤلفه های نمایش و رقص با سماچه)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره دوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
21 - 36
حوزه های تخصصی:
یکی از جالب توجه ترین مباحث تاریخ هنر، نظریه های در مورد پیدایش یک پدیده تا تبدیل شدن آن پدیده به شکل قابل تعریف و پذیرش در قالب یک هنر خاص مطلق است. در این تحول شناسایی، خاستگاه، عوامل و عناصر مؤثر در شکل گیری آن هنر بسیار حائز اهمیت است. تبارشناختی هنر نمایش هم در همین زمره است. «نمایش» به مثابه یک هنر مقوله ای جهان شمول و «نمایش دادن» یک پدیده بسیار کهن نزد انسان هاست. امروزه نمایش به عنوان یک متن هنری برساخت انسانی، جایگاه ویژه ای را در تاریخ هنر دارد. مقاله حاضر با شیوه توصیفی_تحلیلی و تشابه یابی قیاسی سعی دارد که: ضمن بازشناخت «نمایش» به عنوان یک پدیده تاریخی_اجتماعی و اعتقادی_هنری، بخش های مغفول و مفقود مانده از تاریخ مطالعات این هنر در گذشته اش را بازکاود و هم نقش آنها در ایجاد و شکل گیری حرکات آئینی_نمایشی و سنت های نمایشی بعدی هنر نمایش را تأویل کند. روش جستار پیش رو تحلیلی_تأویلی و رویکرد اتخاذی تاریخی است. این پژوهش از نوع کیفی شناخته می شود، که با بهره مندی از داده های اسنادی کتابخانه ای به نگارش درآمده است. سؤال اساسی جستار حاضر این است که خاستگاه بنیادین هنر نمایش چیست؟ نتیجه نهایی جستار نظریه پرداز کنونی آن خواهد بود که با مطالعه دقیق ترِ مبانی نظری و نظریه های خاستگاهی پیشین در مورد «نمایش» به نظریه آشکار از منشأ آن هنر، «نظریه خاستگاهی هنر نمایش از رقص های با سماچه»، دست یازد.
مطالعه تطبیقی تصویرانسان مَنطِقَهُ البُروج (زودیاک-مَن)در نگاره های ایران و هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
92 - 106
حوزه های تخصصی:
علاقه بشر به سیارات و ستارگان و دخیل بودن آنها در زندگی و سرنوشت انسان به هزاران سال پیش برمی گردد. علم نجوم تاثیرات فراوانی برعلم پزشکی گذاشته است. یکی از موارد مهم آن، ظهور انسان «منطقه البروج» یا «زودیاک-من» بر پایه قرارگیری سیارات و ستارگان در آسمان و تطابق تاثیرات آن بر اندام های انسانی است. «زودیاک-من»، تصویر انسانی را نشان می دهد که جایگاه بروج فلکی دوازده گانه، بر روی بدن وی و تاثیرات پزشکی مربوطه به آن مشخص شده است. هر یک از این علائم، ماه و زمان مناسب برای جراحی هر یک از اندام های بدن یا مداوای پزشکی مناسب با بدن بیمار را بر اساس طالع وی مشخص می نماید. این تصویر در نسخه های مصور خطی پزشکی یا به صورت برگه هایی منفرد در ایران و هند مشاهده می شود. هدف از انجام این تحقیق، بررسی تاثیرگذاری زودیاک-من بر تمدن های باستانی ایران و هند در حوزه درمان؛ و همچنین نحوه برخورد هنرمندان بر ترسیم پیکره زودیاک-من. سوالی که در این پژوهش مطرح است که: چه ارتباطی به لحاظ مفاهیم و شیوه تصویرنگاری انسان منطقه البروج در نگاره های (منتخب) ایران و هند وجود دارد؟ با توجه به بررسی های به عمل آمده به صورت کلی: شیوه پیکره نگاری «زودیاک-من» در هر دو نگاره از یک الگو و اندیشه واحد پیروی می کند اما نحوه پردازش آن به صورت بومی درآمده است. روش تحقیق بصورت توصیفی-تطبیقی می باشد و از روش کتابخانه ایی برای انجام این پژوهش استفاده گردیده است.
مطالعه ی بازنمایی «سفره ایرانی» در سینمای ایران با رویکرد نشانه شناسی
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
65 - 79
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش شده تا با رویکرد نشانه شناسی، شیوه بازنمایی سفره های غذا در سینمای ایران و نسبت آن با پیوندهای اجتماعی، مطالعه و معنای ضمنی آنها تفسیر شود. بدین منظور بر اساس منطق نمونه گیری نظری، فیلم هایی (از سینمای بعد از انقلاب) انتخاب شده اند که در آنها غذا و تهیه آن از مضامین اصلی و یا گرد هم آمدن شخصیت های اصلی به بهانه صرف غذا از فصل های کلیدی در روایت به شمار روند. این مطالعه مطالعه ای توصیفی- اکتشافی است که با این فرضیه آغاز شد که تصویر سفره های غذا در سینمای ایران به ضرورت فرهنگی موجبات برقراری پیوند های اجتماعی را ایجاد می کند ؛ اما در ادامه پیوند ضمنی این پدیده با مفاهیمی چون جنسیت و طبقه نیز آشکار شد. به این معنا که تصویر سفره های غذا در سینمای ایران، تصویری است که با مناسبات جنسیتی و در واقع زنانه گی و همچنین تمایزات طبقاتی پیوندی انکار ناپذیر دارد. به این معنا که سفره در سینمای ایران، پدیده ای زنانه و خانوادگی است که موجب ایجاد پیوندهای قوی اجتماعی می شود و محتوا و شیوه چینش آن طبقه اجتماعی افراد پیرامون آن را نمایندگی می کند.
آگاهی تاریخی از هنر در مکتوبات اعتمادالسلطنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
39 - 46
حوزه های تخصصی:
دوران قاجار بالاخص عصر ناصری، سرآغاز شکل گیری تاریخ نگاری نوین ایران و مقارن با پیدایش مفهوم هنرهای زیبا در غرب است. محمدحسن اعتمادالسلطنه از مورخان برجسته ی این ایام بوده که به واسطه ی برخورداری از رویکردی نوین در تاریخ نگاری و علاقمندی به تحقیق و تفحص در آثار تاریخی و ابنیه، تالیفاتش در زمینه ی تاریخ هنرهای ایران حائز اهمیت هستند. در پژوهش حاضر، با راهبردی کیفی در چهارچوب مطالعات تاریخی و به شیوه ی تفسیری-تاریخی به بررسی مکتوبات او شامل تاریخ منتظم ناصری ، المآثر و الآثار ، مرآه البلدان و روزنامه ی خاطرات اعتمادالسلطنه پرداخته ایم. سوال اصلی پژوهش این است که آگاهی تاریخی از هنر در مکتوبات اعتمادالسلطنه چگونه است؟ و مصادیق این آگاهی کدامند؟ مرور آثار مذکور حاکی از وجود اطلاعاتی قابل تامل در رابطه با تاریخ هنر ایران اعم از بناها، آثار باستانی و هنری است که می تواند نویدبخش پیدایش روندی تازه در تاریخ نگاری هنر ایران در امتداد تحولات تاریخ هنر غرب و خصوصا فرانسه ی آن دوران باشد. آگاهی تاریخی اعتمادالسلطنه در مقام خاستگاه ظهور این اطلاعات، ذیل عناوین آشنایی با مطالعات غربی در باب تاریخ هنر، و شیوه های تاریخ نگاری هنر نزد او دسته بندی شده است. شیوه های تاریخ نگاری اعتمادالسلطنه نیز در توجه به هنرمندان، سکه شناسی و باستان شناسی، و اشاره به متون مرتبط با هنرها تجلی یافته اند.
ارزیابی جایگاه خوشنویسی و کتیبه نگاری در تزیینات بقعه سهل بن علی(ع) شهر آستانه (استان مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بقعه سهل بن علی از نمونه بناهای مذهبی ایران است که در40 کیلومتری جنوب غرب شهر اراک در شهر آستانه واقع شده است. این بنا دارای پیشینه ای تاریخی است که تاکنون از نظر معماری و تزیینات وابسته مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته است. تزیینات این بنا شامل دیوارنگاری، آینه کاری کتیبه نویسی و غیره است که در این بین کتیبه ها از نظر تعداد و تنوع بخش قابل توجهی را به خود اختصاص داده اند. ازاین رو مقاله پیش رو با هدف معرفی جنبه های هنری این بنا، کتیبه های آن را مورد بررسی قرار داده است. اطلاعات این پژوهش براساس بررسی های میدانی و مطالعات کتابخانه ای گردآوری و به روش توصیفی - تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. از نتایج آن می توان به یافتن یک قطعه مفقودشده از قطعات خوشنویسی بنا مربوط به دوره قاجار را نام برد. همچنین براساس آنچه مورد بررسی قرار گرفت می توان گفت که خوشنویسی در این بنا به دو خط ثلث و نستعلیق محدود شده و با تکنیک های مختلف از جمله دیوارنگاری، حجاری و قطعه نویسی اجرا شده است. علاوه براین می توان هم زمان با جنبه تزیینی دو کارکرد مهم تاریخی و مفهومی را برای آن ها در نظر گرفت که در این بین عملکرد تاریخی کتیبه ها از آن جهت که نام هنرمندان، بانی بنا و تاریخ تعمیرات را در خود دارند بسیار حائز اهمیت هستند.
مطالعه تحلیلی و آیکونوگرافیک کهن الگوهای تزئینی نخستین کتیبه احداثی- روایی معماری اسلامی ایران، در گنبدخانه مجموعه شیخ جام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
43 - 57
حوزه های تخصصی:
مجموعه آرامگاهی شیخ احمد جام در شهر تربت جام، در زمره آثار فاخر معماری ایرانی، در طول زمان یکی از کانون های عمده عرفان و تصوف در شرق ایران و سرزمین خراسان بوده است. بنیان های این مجموعه با نظر ارادت یا مصلحت های مذهبی و حکومتی، در طول زمان و از سده هفتم هجری تا دوره قاجار، پیرامون حظیره شیخ احمد جام(441 تا536 ه .ق) از عارفان خراسانی قرن پنجم و ششم هجری شکل گرفته و آیینه ای تمام نما از هنر ایرانی-اسلامی را به نمایش گذاشته است. در میان بناهای این مجموعه، گنبدخانه به لحاظ تمرکزگرایی در ایجاد تزئینات و وجود کتیبه ای با مضمون احداثی- روایی از دوره « ملوک آل کرت هرات»، مقارن با عصر حاکمان ایلخانی، از جایگاه مطالعاتی خاصی برخوردار است که هدف نگارندگان از این پژوهش بررسی، تحلیل و تبیین جامع این کتیبه به منظور دستیابی به گاه نگاری معماری، شناخت بیشتر بنای گنبدخانه از نظر دوره های ساختمانی و تفسیر هنری الگوهای تزئینی این اثر بوده است. بر مبنای این تحقیقات، کتیبه سرتاسری گنبدخانه از معدود نگاشته های نادر و تاریخی «آل کرت» است که در مقایسه با مضامین کتیبه های هم دوره با توجه به نوع نوشتار، سلسله مراتب تاریخی، روایت گونه بودن و از نظر معناشناسی و مفهوم، نخستین کتیبه شناسایی شده احداثی در معماری اسلامی ایران با ماهیت تاریخی-روایی است. پژوهش پیش رو برای پاسخ به این سوالات صورت گرفته است :(1) متن کتیبه حاوی چه مضامین تاریخی، سیاسی، مذهبی و احداثی مهمی است؟ (2) کدام کهن الگوهای ایرانی-اسلامی در تزئین این کتیبه قابل بررسی است؟ شیوه تحقیقات در این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی و تطبیقی علاوه بر مطالعات اسنادی و میدانی، کاربرد روش آیکونوگرافیک، به منظور بررسی کهن الگوهای آرایه ای به عنوان بخشی از مؤلفه فرهنگی و تدقیق در آفرینش های هنری و بهره گیری از آنالیزهای آزمایشگاهی به منظور تعیین ماهیت رنگ های به کار رفته در کتیبه گنبدخانه و تغییرات و تأثیرات شیمیایی در آنها بوده است. نتیجه پژوهش این واقعیت را اثبات نمود، کتیبه گنبدخانه علاوه بر کاربرد تزئینی در این بنا، شامل پیام های سیاسی، مذهبی، تاریخ اولیه بنیان در قالب رمزگونه و روایتی از بانیان تجدید معماری این بنا است که زمینه ها و حاشیه آن با کهن الگوهایی برگرفته از هنر ایرانی، تزئین شده است.
مدخلی به اصول اجرای آثار بتهوون از طریق واکاوی ارتباط تجربه ی زیسته و آثار هنرمند (مطالعه موردی آپاسیوناتا در فامینور، شماره ۲۳ اپوس ۵۷)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اجرای آثار پیانو بتهوون، آنچه پیانیست ها را همواره با چالش ها و پیچیدگی هایی روبرو می کند، راه گشودن به بخش های دشوار اثر هم از نظر تکنیک و هم از نظر بیانگری احساسی است. در موسیقی بتهوون نوازنده بیش از هر آهنگساز رومانتیک دیگری برای اجرای بهتر اثر درگیر جهان فکری و زیست رنجورانه ی هنرمند و تاثیر مستقیم آن بر آفریده هایش است. ازین رو ایجاد زمینه ای برای این نوع مواجهه با اثر ضروری می نماید چرا که تاکید بر بستری که اثر در آن خلق شده است (نظر به آرای صاحب نظران علم هرمنوتیک) یکی از روش های مهم درک و تفسیر نهایی اثر است. در این مقاله سعی بر آن است که با رویکردی توصیفی تحلیلی و با تکیه بر تجربیات نگارنده در اجرا و تدریس آثار بتهوون، ابتدا به مختصاتی از تجربه ی زیسته ی هنرمند در دوره های مختلف دست پیدا کنیم و به این مساله بپردازیم که بتهوون در چه بستری به ساختارشکنی و نوآوری دست یافته است. سپس به بررسی آنها (بالاخص در بخش دولوپمان) می پردازیم. در آخر به بررسی یکی از شاخص ترین آثار وی برای پیانو، «آپاسیوناتا» (سونات در فامینور، شماره 23 اپوس 57) و بررسی ساختاری وسبک شناسانانه و نیز نکات فنی و تکنیکی پرداخته شده و در انتها نیز پیشنهاداتی برای اجرای هرچه صحیح تر اثر آمده است.