مقالات
حوزه های تخصصی:
مکتب نقاشی سقاخانه جریان هنری بود که در دهه ی 1340 شمسی با استفاده از عناصر شکل از هنر مدرن و برخی از عناصر سنتی- مذهبی و باستانی در ایران شکل گرفت. نقاشان سقاخانه در تلاش بودند که به آثار خود هویتی قومی-ایرانی بدهند. هنرمندان منتسب به این جنبش ضمن ارج نهادن به عناصر تصویری کهن، آثاری پدید آوردند که به دنبال تفاوت در هنر خود بودند. پس با استفاده از هنر کهن، ارتباطی میان هنر مدرن و هنر سنتی برقرار کردند. آن چه در بررسی آثار سقاخانه ای بیشتر دیده می شود عناصر تصویری-نشانه ای هستند که از مضامین و مبانی فکری عمیقی ناشی می شوند. در علم نشانه شناسی به بررسی انواع نشانه ها و قواعد و مبانی فکری پرداخته می شود. همچنین در این علم به تشریح رمزگان نشانه شناسی تصویری و نوشتاری در آثار صادق تبریزی با توجه به هم سو بودن آثارش با اهداف این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد. بنابراین این تحقیق در تلاش است ضمن معرفی و شناسایی آثار این هنرمند، به وارسی ویژگی های عناصر تصویری در نقاشی های ایشان بپردازد و همچنین ساختار و مضامین این عناصر تصویری را با رویکرد نشانه شناختی مورد تشریح قرار دهد. لذا دو سوال اساسی در این تحقیق مطرح است: عناصر تصویری در آثار صادق تبریزی واجد چه مؤلفه های بصری است؟ این عناصر از چه نوع ساختار نشانه ای برخوردارند، به عبارتی عملکرد رویکرد نشانه شناختی در آثار منتخب چگونه است؟ این تفحص به شیوه ی توصیفی-تحلیلی با روش کیفی می باشد و همچنین گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده است. برآیند پژوهش نشان داد؛ در آثار صادق تبریزی نشانه های تصویری در شش دسته طبقه بندی می شوند. به طور کلی عناصر تصویری بیشتر به صورت نمایه ای و نمادین می باشد. بیشترین حجم عناصر تصویری از نوع نمادین-شمایلی بوده و از نشانه فیگوراتیو و انتزاعی ناشبیه ساز تشکیل شده است و کمترین نشانه طبیعت گرایانه می باشد. در نمونه های مطالعاتی وجوه اشتراک بین نشانه های تصویری و نیز تقسیمات نشانه شناسی مفاهیم بسیار مشاهده شده است. نقوش نوشتاری، در آثار تبریزی از جایگاه خاصی برخوردار است که با مضامین دینی و معنوی و با خط ثلث ایرانی توأم شده است. از این نقوش در تمامی آثار مشاهده شده است. نقوش گیاهی بیشتر به صورت نمادین و نقوش انسانی و جانوری بیشتر به صورت شمایلی قابل رویت است.
نقد کهن الگویی عناصر کیهانی در مصور سازی فالنامه دوره صفوی مرتبط با سرنوشت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز، حرکت اجرام آسمانی و آنچه که در آسمان اتفاق می افتاد برای آدمی حیرت آور و سوال برانگیز بود و ذهن جستجوگر او همواره در پی پاسخی روشن برای کشف ارتباط بین سرنوشت خود با رخدادهای آسمان بوده است، تا آنجاکه وقایع مهم تاریخی خود را با رخدادهای آسمان مرتبط دانسته است. توجه به این موضوع در اغلب ادیان و اسطوره های ثبت شده بشر نیز دیده می شود و همین ارتباط در تاریخ بعد از اسلام سبب به وجود آمدن یکی از زمینه های مهم فعالیت های علمی مسلمانان شد و کتاب های بسیاری در زمینه نجوم به نگارش درآمد. نقش عناصر کیهانی در آثاری هنری از جمله نگارگری یادآور اهمیت توجه به تغییرات اجرام آسمانی است که انسان باور به تاثیر و نقش آن ها در سرنوشت خود داشته است. تحقیق حاضر در جستجوی پاسخ به پرسش هایی است که ارتباط بین سرنوشت انسان و تغییرات آسمان را با معنایی جدید روشن سازد. بنابراین با بررسی چند نگاره از فالنامه فارسی توپکاپی به دنبال دلایل اعتقاد به ارتباط بین سرنوشت انسان و تغییرات و وقایع آسمان است و به این سوال پاسخ می دهد که مفاهیم و معنای نقوش کیهانی به کار رفته در این نگاره ها چه بوده است و چه عواملی در پیدایش و تولد عناصر کیهانی و باور به تاثیرشان بر سرنوشت انسان نقش داشته است. هدف از انجام این پژوهش بررسی عناصر نجومی و کشف علت باور پیدایش آن ها در ارتباط با سرنوشت انسان است که در مسیر رسیدن به این هدف نظریه های فلاسفه با رویکرد کهن الگویی مورد استفاده قرار گرفته است. روش تحقیق حاضر توصیفی تحلیلی می باشد و روش گردآوری مطالب اسنادی و کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. همچنین داده ها از روش تجزیه و تحلیل کیفی بررسی شده است. با توجه به نتایج تحقیق می توان به این باور دست یافت که عناصر شکل گرفته کیهانی بر اساس مفهوم و تاثیرات مشهود و مشخص در سرنوشت نسل های بشر پدیدار شده اند و به واسطه اهمیت و تکرار آن در طول قرن های متمادی، نسل به نسل توسط ناخودآگاه جمعی به ارث رسیده اند و در نهایت به دست هنرمندان برای انتقال مفهومی مطابق با کهن الگوی تاثیرگذار در سرنوشت انسان ها بازآفرینی شده و به صورت نگاره ها درآمده است. شناسایی و تحلیل رموز و عناصر بکار گرفته شده در نگاره های تحقیق حاضر شاهدان زنده این نظریه می باشند.
مطالعه تحلیلی و آیکونوگرافیک کهن الگوهای تزئینی نخستین کتیبه احداثی- روایی معماری اسلامی ایران، در گنبدخانه مجموعه شیخ جام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه آرامگاهی شیخ احمد جام در شهر تربت جام، در زمره آثار فاخر معماری ایرانی، در طول زمان یکی از کانون های عمده عرفان و تصوف در شرق ایران و سرزمین خراسان بوده است. بنیان های این مجموعه با نظر ارادت یا مصلحت های مذهبی و حکومتی، در طول زمان و از سده هفتم هجری تا دوره قاجار، پیرامون حظیره شیخ احمد جام(441 تا536 ه .ق) از عارفان خراسانی قرن پنجم و ششم هجری شکل گرفته و آیینه ای تمام نما از هنر ایرانی-اسلامی را به نمایش گذاشته است. در میان بناهای این مجموعه، گنبدخانه به لحاظ تمرکزگرایی در ایجاد تزئینات و وجود کتیبه ای با مضمون احداثی- روایی از دوره « ملوک آل کرت هرات»، مقارن با عصر حاکمان ایلخانی، از جایگاه مطالعاتی خاصی برخوردار است که هدف نگارندگان از این پژوهش بررسی، تحلیل و تبیین جامع این کتیبه به منظور دستیابی به گاه نگاری معماری، شناخت بیشتر بنای گنبدخانه از نظر دوره های ساختمانی و تفسیر هنری الگوهای تزئینی این اثر بوده است. بر مبنای این تحقیقات، کتیبه سرتاسری گنبدخانه از معدود نگاشته های نادر و تاریخی «آل کرت» است که در مقایسه با مضامین کتیبه های هم دوره با توجه به نوع نوشتار، سلسله مراتب تاریخی، روایت گونه بودن و از نظر معناشناسی و مفهوم، نخستین کتیبه شناسایی شده احداثی در معماری اسلامی ایران با ماهیت تاریخی-روایی است. پژوهش پیش رو برای پاسخ به این سوالات صورت گرفته است :(1) متن کتیبه حاوی چه مضامین تاریخی، سیاسی، مذهبی و احداثی مهمی است؟ (2) کدام کهن الگوهای ایرانی-اسلامی در تزئین این کتیبه قابل بررسی است؟ شیوه تحقیقات در این پژوهش با رویکردی توصیفی- تحلیلی و تطبیقی علاوه بر مطالعات اسنادی و میدانی، کاربرد روش آیکونوگرافیک، به منظور بررسی کهن الگوهای آرایه ای به عنوان بخشی از مؤلفه فرهنگی و تدقیق در آفرینش های هنری و بهره گیری از آنالیزهای آزمایشگاهی به منظور تعیین ماهیت رنگ های به کار رفته در کتیبه گنبدخانه و تغییرات و تأثیرات شیمیایی در آنها بوده است. نتیجه پژوهش این واقعیت را اثبات نمود، کتیبه گنبدخانه علاوه بر کاربرد تزئینی در این بنا، شامل پیام های سیاسی، مذهبی، تاریخ اولیه بنیان در قالب رمزگونه و روایتی از بانیان تجدید معماری این بنا است که زمینه ها و حاشیه آن با کهن الگوهایی برگرفته از هنر ایرانی، تزئین شده است.
بازشناسی الگوها و نقوش گره چینی و قواره بری در پنجره های ثابت و بازشوهای اسدمحله ماسوله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر گره چینی مجموعه ای از اشکال هندسی است که بانظم و ترتیب هماهنگ در کنار یکدیگر قرارگرفته اند. شهر تاریخی ماسوله ازجمله بافت های تاریخی در استان گیلان است که در ساخت بازشوهای آن از آرایه های تزئینی متعددی استفاده شده است. هدف از پژوهش؛ شناخت گونه های تزئینی بکار رفته در بازشوهای اسدمحله ماسوله است. روش تحقیق؛ به صورت های توصیفی- تحلیلی و برای شناسایی انواع گونه های تزئینی بکار رفته در بازشوها از روش کتابخانه ای استفاده شده است. سؤالات پژوهش شرح ذیل است؛ بازشوهای ابنیه اسدمحله در چندین سطح دسته بندی می گردند؟ چه الگوهای گره چینی و قواره بری در بازشوهای ابنیه اسد محله ماسوله استفاده شده اند؟ نتایج تحقیق نشان دهنده آن است؛ آرایه های تزئینی بازشوهای ابنیه اسدمحله در سه سطح: پنجره های تلفیقی، بازشو سربریه های کتیبه ای و بازشوهای سربریه فاقد طرح حاشیه (تکی) دسته بندی می گردند. آرایه های تزئینی بازشوهای اسدمحله متشکل از پانزده الگوی گره چینی و قواره بری است. الگوهای گره چینی شمسه هشت مربع و قواره بری با طرح بته جقه دارای بیشترین تکرار در آرایه های بازشوهای اسدمحله را به خویش اختصاص داده اند. همچنین نتایج نشان دهنده آن است؛ سربریه های کتیبه ای و پنجره های تلفیقی دارای بیشترین الگوی گره چینی و قواره بری هستند و سربریه های فاقد طرح حاشیه (تکی) دارای کمترین الگوی گره چینی و قواره بری در بازشوهای ابنیه مسکونی اسدمحله ماسوله را به خویش اختصاص داده اند.
هنر عامیانه دوره قاجار در آیینه ظروف سفالین (مطالعه موردی سفال های دوره قاجار موزه بزرگ خراسان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر در هر دوره ای تحت تأثیر عوامل مختلفی شکل می گیرد و هنر دوره ی قاجار نیز از این قاعده مستثنی نیست. هنر این دوره که در دو شاخه درباری و عامیانه قابل تقسیم بندی است در قالب نقاشی، معماری، نگارگری و تذهیب بالأخص در شاخه هنر درباری مدنظر پژوهشگران قرار گرفته است. سفال دوره قاجار که در بسیاری از موزه ها و مجموعه های داخلی و خارجی موجود است بیشتر طبقه بندی و گونه شناسی شده و همانند سایر هنرهای این دوره از منظر هنر درباری موردمطالعه قرار گرفته و بازتاب هنر عامیانه بر روی این ظروف چندان موردمطالعه قرار نگرفته است. بر این اساس در این پژوهش تعداد 35 ظرف سفالین قاجاری متعلق به موزه خراسان بزرگ مورد مطالعه قرار گرفت. پرسش اصلی این پژوهش آن است که اعتقادات و باورهای عامیانه مردم در تولید و تزئین سفال عامیانه این دوره چه نقشی ایفا نموده و چه عوامل و انگیزه هایی موجب گرایش سفالگران این دوره به بهره گیری از مضامین عامیانه بر روی سفال ها شده است. برای بررسی این مسئله از روش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی بهره گرفته شده است. این پژوهش نشان می دهد که به دلیل گسترش موج شیعه گری در کنار گرایش های ملی گرایانه در میان مردم، شاهد بازتاب این نقوش بر روی سفال های عامیانه این دوره هستیم. هرچند که روش اجرای این نقوش در بسیاری موارد از کیفیت مناسبی برخوردار نیست.
مطالعه تطبیقی تصویرانسان مَنطِقَهُ البُروج (زودیاک-مَن)در نگاره های ایران و هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علاقه بشر به سیارات و ستارگان و دخیل بودن آنها در زندگی و سرنوشت انسان به هزاران سال پیش برمی گردد. علم نجوم تاثیرات فراوانی برعلم پزشکی گذاشته است. یکی از موارد مهم آن، ظهور انسان «منطقه البروج» یا «زودیاک-من» بر پایه قرارگیری سیارات و ستارگان در آسمان و تطابق تاثیرات آن بر اندام های انسانی است. «زودیاک-من»، تصویر انسانی را نشان می دهد که جایگاه بروج فلکی دوازده گانه، بر روی بدن وی و تاثیرات پزشکی مربوطه به آن مشخص شده است. هر یک از این علائم، ماه و زمان مناسب برای جراحی هر یک از اندام های بدن یا مداوای پزشکی مناسب با بدن بیمار را بر اساس طالع وی مشخص می نماید. این تصویر در نسخه های مصور خطی پزشکی یا به صورت برگه هایی منفرد در ایران و هند مشاهده می شود. هدف از انجام این تحقیق، بررسی تاثیرگذاری زودیاک-من بر تمدن های باستانی ایران و هند در حوزه درمان؛ و همچنین نحوه برخورد هنرمندان بر ترسیم پیکره زودیاک-من. سوالی که در این پژوهش مطرح است که: چه ارتباطی به لحاظ مفاهیم و شیوه تصویرنگاری انسان منطقه البروج در نگاره های (منتخب) ایران و هند وجود دارد؟ با توجه به بررسی های به عمل آمده به صورت کلی: شیوه پیکره نگاری «زودیاک-من» در هر دو نگاره از یک الگو و اندیشه واحد پیروی می کند اما نحوه پردازش آن به صورت بومی درآمده است. روش تحقیق بصورت توصیفی-تطبیقی می باشد و از روش کتابخانه ایی برای انجام این پژوهش استفاده گردیده است.
صورت بندی مؤلفه های ساختارشناسی نقاشی طبیعت بیجان در دوره فتحعلی شاه قاجار (1250- 185 ه.ق.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبیعت بیجان از موضوعاتی است که دردوره اول قاجار درنقاشی ها دیده می شود ولی درسایه پیکرنگاری دربار هنررسمی این دوران کمتر دیده شده است. طبیعت بیجان به عنوان موضوعی مستقل درحاشیه نقاشی های دوران اول قاجاردیده می شود. این نقاشی به صورت تزیینی بوده و هم به صورت مستقل و هم در ترکیب با پیکرنگاری زنان دیده می شود. در نقاشی طبیعت بیجان در سفره های رنگین غذا و میوه ها با رنگ های متنوع ترسیم شده اند و گاه حیوانی همچون گربه، خرگوش و کبک در کنار سفره دیده می شود. هدف این پژوهش برای پی بردن به ویژگی های نقاشی طبیعت بیجان در دوره اول قاجار و ویژگی های تجسمی آن درترکیب با موضوعات دیگر درهنراین دوره است. سوال نقاشی طبیعت بیجان درهنر دوران اول قاجار دارای چه ویژگی های تجسمی است؟ به صورت مستقل و ترکیب با عناصر دیگر چگونه کار می شده است؟ روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و بررسی نمونه های نقاشی دوره اول قاجار است و شیوه تحلیل براساس بررسی اصول و قواعد تجسمی به کاررفته درهنر طبیعت بیجان درنقاشی است. نتایج این پژوهش نشان می دهدطبیعت بیجان درنقاشی های این دوران هم به صورت مستقل کار شده که تعداد محدودی با ویژگی های مشخص است و هم با پیکرنگاری به ویژه زنان و حیوانات ترکیب شده است.
چیدمان کاخ های ایرانی در شیوه معماری آذری: مطالعه تطبیقی اثاثیه و عناصر معماری داخلی و نگاره های سده های 7 ه. ق تا 11 ه. ق (13 م. تا 17 م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آثار اندکی از کاخ های سبک آذری (از دوران ایلخانی تا انتقال پایتخت به اصفهان در دوره صفویه 7 ه. ق تا 10 ه ق /13 م. تا 17 م.) بجای مانده است. عناصر معماری داخلی آن ها با گذشت زمان و به دلیل عوامل فرسایشی از بین رفته و الگوی چیدمان اسباب و اثاثیه در آن ها دچار دگرگونی شده است. ازاین رو بیشتر پژوهشگران تاریخ معماری ایران به بررسی معماری کاخ های ایران پس از این دوره پرداخته اند و توجه چندانی به بررسی معماری داخلی مربوط به بناهای سبک آذری نکرده اند. این در حالی است که هنر نگارگری ایرانی در دوره ایلخانی تا اوایل صفویه (هم زمان با سبک آذری در معماری) در اوج شکوفایی خود بوده و نگاره های زیادی از این دوران بجا مانده است. در بسیاری از این نگاره ها ریزه کاری های فضاهای داخلی کاخ ها بازنمایی شده اند. با توجه به این که کاخ ها و اثاثیه ی باقی مانده از این دوران انگشت شمارند، به سختی می توان اعتبار بازنمایی های معماری کاخ ها در نگاره ها را سنجید. ازاین رو با مقایسه بناها و آثار معماری باز مانده از دوره های بعد (سبک اصفهانی) می توان همانندی های بسیاری میان عناصر فضایی بازنمایی شده در نگاره ها و بناهای معماری پس از سبک آذری یافت که این امر نشان دهنده پیوند میان حوزه های گوناگون هنری در مکاتب گوناگون است. این پژوهش با هدف شناخت ویژگی های معماری داخلی کاخ های ایران است. پرسش های اصلی این نوشتار چیستی ویژگی های اصلی چیدمان عناصر معماری داخلی کاخ های سبک آذری بر پایه نگاره های ایرانی همچون شواهد تاریخی است؟ این پژوهش با رویکرد کیفی و روش پژوهش تطبیقی و تاریخی به بررسی اسناد تاریخی و واکاوی اصول چیدمان اثاثیه در فضاهای داخلی می پردازد. تلاش دارد با بررسی شیوه چیدمان اثاثیه و عناصر معماری داخلی ایران در بازنمایی نگاره های باز مانده از دوران ایلخانی تا اوایل صفویه و هم سنجی آن ها با اسباب و اثاثیه و آثار اندک معماری بجای مانده از این دوره به ویژگی های چیدمان فضاهای داخلی کاخ های این دوره دست یابد. بررسی ها نشان داد سه دسته از عناصر معماری داخلی ثابت، نیمه ثابت و متحرک را می توان از هم بازشناخت. چیدمان و معماری داخلی کاخ ها پیوند تنگاتنگی بین سلسله مراتب اجتماعی و معماری داخلی و چیدمان اثاثیه را نشان می دهد. این سلسله مراتب از طریق محورهای عمودی (بالا و پایین) و افقی (مرکز و دو طرف)، مکان ویژه، کف و اثاثیه اختصاصی و یا جمعی ارزش پیدا می کند.
الگوی ساختاری حاکم بر نگاره های «آب تنی شیرین» در سنت نقاشی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت آب تنی شیرین از خمسه نظامی، یکی از موضوعات ادبی است که در دوره ها و مکاتب مختلف نقاشی ایرانی، هنرمندان متعددی در به تصویر کشیدن آن دست به قلم برده و آثار بزرگی خلق کرده اند. از سوی دیگر، به نظر می رسد که در سنت نقاشی ایرانی برای هر موضوع یا روایت ادبی، قراردادهای بصری از پیش تعیین شده و تعریف شده ای مفروض بوده است و نگارگران در هر دوره و مکتبی در آثار خود به همان ساختار وفادار و متعهد بوده اند. تداوم این قراردادها، آن ها را به الگوی ساختاری در همان موضوع ادبی تبدیل می کرد. هدف این مقاله یافتن الگوی ساختاری حاکم بر تصویرگری روایت آب تنی شیرین در سنت نقاشی ایرانی است؛ و درصدد پاسخ به این سؤال است که نگاره ها با موضوع «آب تنی شیرین» به لحاظ ساختاری چه شباهت ها و تفاوت هایی با یکدیگر دارند؟ این مطالعه به روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد تطبیقی انجام شده است و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و مشاهده مستقیم تصویر نگاره هاست. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات کیفی می باشد.شباهت ساختاری نگاره ها در تصویرگری روایت آب تنی شیرین شامل «خطوط رهنمون گر و نقطه تمرکز نگاره»، «گردش چشم در نگاره و شکل دیدگانی» و «جهت نگاه پیکره ها» است. نگارگران از دو خط رهنمون گر موربِ موازی که هر یک با قطر کادر اصلی نگاره، زاویه 90 درجه تشکیل می دهند، برای جاسازی عناصر نگاره، به ویژه پیکره خسرو و شیرین بهره برده اند. گردش چشم در نگاره با مثلث دیدگانی منطبق است. همچنین از آنجا که گروهی از نگاره ها دارای تقارن محوری با گروه دیگر هستند، از این رو جهت حرکت چشم بر سطح اثر متفاوت است. امتداد جهت نگاه خسرو به شیرین، مانند دیگر نگاره های نظرگاه در سنت نقاشی ایرانی، به صورت مایل و از بالا به پایین است. از طرف دیگر، اگرچه نگارگران در تصویرگری این روایت کمتر دست به ساختارشکنی زده اند، اما نگاره ها در مؤلفه «تناسبات کادر» با یکدیگر تفاوت ساختاری دارند.
تحلیل فنی و بصری دیوار نگاره های گل و مرغ در خانه قوام و زینت الملک شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش گل و مرغ یکی از رایج ترین تزئینات در دوره قاجار و پس از آن است. نقاشی های گل و مرغ به کاررفته در خانه های تاریخی شیراز از نمونه های ارزشمند نقاشی ایرانی به شمار می آید. هدف پژوهش بررسی نقوش گل و مرغ به کاررفته در دوخانه نارنجستان قوام و زینت الملک است. ازاین رو نقوش گل و مرغ بکار رفته در نارنجستان قوام و زینت الملک از منظر بصری و فنی چه ویژگی هایی دارد؟و عوامل مؤثر بر آنها چه بوده است؟ نتایج حاصل نشان می دهد، افتراق نقوش حاکی از کاربری متفاوت این دو بناست. نارنجستان قوام به عنوان دارالحکومه فارس، با نقوش پرکارتری از لحاظ نقش، رنگ، ترکیب بندی و ریتم در راستای اعتبار بخشیدن به قدرت خویش است و در خانه زینت الملک که محل زندگی خانواده قوام بوده، باظرافت نقوش در کنار تصویر زن و استفاده بیشتر از رنگ های گرم، فضای صمیمی حاکم است. نقوش، تحت تأثیر ایران باستان و اسلامی، هنر شرق به ویژه هند و هنر اروپایی، است. همچنین موقعیت جغرافیایی شیراز، شهرت به شهر گل وبلبل و کاخ شاهی در شکل گیری نقوش تأثیر گذاشته است. سایه پردازی، رعایت بعدنمایی، تنوع رنگ و طرح در تمامی فضاها دیده می شود. نقوش به شش دسته مرغ، گل و مرغ، دسته گل، گلدان، گل و اسلیمی، دسته گل و منظره قابل تقسیم است. این نقوش به وسیله رنگ روغن، اکسیدهای فلزی، معرق و چوب بر روی بستری از جنس چوب، سنگ، کاشی و آیینه کار شده اند.
نظری بر اجزاء اصلی تن جامه های زنانه در اندرونی دربار قاجار (از دوره فتحعلیشاه تا پایان عصر ناصری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر قاجار، جامه های زنانه به قید مکرر در منابع تاریخ نگاری ازجمله سفرنامه های سیاحان خارجی مورد اشاره قرار گرفته و در قالب نقاشی و عکس به تصویر درآمده است. با این وجود در بسیاری پژوهش های متأخر در این حوزه، ابهام و آشفتگی در تبیین جزییات بالاپوش زنانه قاجاری و کیفیات آن قابل دریافت است؛ چه بسا یک پوشش مشخص مثل ارخالق یا کلیجه تحت عنوان دیگری تعریف شده یا رونق استفاده از آن به تمامی بازه وسیع تاریخ قاجار تعمیم یافته است. با هدف ترمیم این کاستی، مقاله پیش رو، اصلی ترین و پرکاربردترین اجزاء پوشش زنانه دربار قاجار را به چالش درآورد و ویژگی های کیفی این نوع جامگان همچون فرم، جنسیت و رنگ را بررسی نمود. جهت جزیی نگری بیشتر و امکان ایجاد مقایسه، دوره فتحعلی شاه تا پایان حکومت ناصرالدین شاه مصداق بررسی قرار گرفت. پرسشی که در راستای این هدف تعریف شد آن بود: اصلی ترین اجزاء تن جامه های سنتی زنانه دربار قاجار (از دوره فتحعلی شاه تا پایان دوره ناصری و پیش از رواج لباس اروپایی)، مشتمل بر کدام موارد است و ویژگی های کیفی آنها در مقایسه با یکدیگر چگونه تحلیل می شود؟ این پژوهش توسعه ای به صورت تحلیلی تاریخی و با استفاده از مطالعات اسنادی، متن خوانی و تصویرخوانی، به شیوه کیفی و با نمونه گیری طبقه بندی احتمالی سی تصویر به هدف خود دست یافت و نتیجه نشان داد: اصلی ترین اجزاء تن جامه زنانه دربار عصر قاجار مبتنی بر پیراهن، ارخالق و کلیجه بود. پیراهن درمیان تمام اقشار جامعه استفاده داشت اما درباره منسوجات کاربردی در این مصرف، پارچه های حریر در سطح دربار مقبول تر می نمود. ارخالق، روپوش کوتاهی روی پیراهن بود که آستین آن در صور مختلف کوتاه، بلند و سنبوسه دار تعریف می شد و نوع متأخر آن با جلوه تزیینی بیشتر به چیگن معروف بود. انواع پارچه های ساده، محرمات و منقوش در دوخت ارخالق به کار می آمد که متأثر از وضع اقتصادی پوشنده بود. در دوره ناصرالدین شاه، کلیجه بیش از پیش رواج گرفت که هرچند آن را بیشتر مناسب فصل سرما می شمارند اما ظاهراً در تمام فصول پوشیده می شد. این بالاپوش که تا میانه های ران بود، غالباً آستین هایی تا آرنج داشت؛ بسیار شبیه به نوع مردانه و همچون آن، خاص متمولین بود و به همین نسبت پارچه های ساده گرانبها همچون مخمل یا منقوش به ویژه ترمه در دوخت آن استفاده می شد. بدین قیاس، دستاورد مشخص این مقاله بر آن گواهی دارد که افزون بر پیراهن به عنوان پوشش معمول؛ ارخالق و کلیجه، دو نوع تقریباً متفاوت از بالاپوش زنانه بودند: ارخالق در دوره فتحعلی شاهی رواج داشت اما در تداوم استفاده از آن با تغییر در اندازه آستین ها و کوتاه شدن آنها، ارخالق در عصر ناصری به هر دو صورت رواج داشت. هم زمان در این دوره، کلیجه به تبعیت نوع کارکرد، با پارچه های مرغوب تر دوخته شد و بیش از پیش رونق گرفت چنانکه اعتبار این شکل از تن جامه نسبتاً بلند زنانه با عصر ناصرالدین شاه گره خورده است.
تحلیل عناصر تشعیر در نگاره های نسخه مصور سلسله الذهب جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکتب نگارگری مشهد در نیمه ی دوم قرن دهم هجری، با هدایت و حمایت ابراهیم میرزای صفوی فعال بود. در این دوره ی تاریخی، نسخه ی مصور سلسله الذهب جامی، به تاریخ 977 ﻫ.ق مصور شده است. این نسخه ی کمتر شناخته شده دوره ی صفوی، دارای 14 نگاره و محفوظ در گنجینه ی کاخ گلستان است که دارای تزئینات مختلف تشعیر در حواشی صفحات و نگاره هاست. در حواشی نگاره ها دو گونه ی تزئینات تشعیر و تزئین به روش زرافشان دیده می شود که نیمی از نگاره ها و تعدادی از صفحات تزئینات تشعیر با نقوش گیاهی و حیوانی دیده می شود. بر این اساس، سؤال اصلی این پژوهش بر این وجه نهاده شده که عناصر تشعیر نسخه ی مصور سلسله الذهب جامی دارای چه ویژگی های بصری و فرمی است؟ هدف اصلی این پژوهش، بررسی عناصر تشعیر نسخه ی مصور سلسله الذهب جامی است. این پژوهش از نوع بنیادین است که با رویکرد کیفی به تجزیه وتحلیل داده ها به روش توصیفی- تحلیلی- تطبیقی، پرداخته است. بنا به یافته ها و نتایج کلی پژوهش، می-توان عناصر تشعیر این نسخه ی مصور را در چند بخش دسته بندی نمود؛ عناصر تشعیر نسخه ی مصور سلسله الذهب جامی شامل انواع نقوش گیاهی (همچون درخت، گل، اسلیمی ماری)، حیوانی (پرندگان، آهو، بز، روباه، ببر، کایلین و سیمرغ) و نقوش تکمیلی (ابر، رود و موجودات خیالی است).