فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۱٬۲۶۶ مورد.
۴۴۱.

شهود در درک و آفرینش اثر هنری(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۴۱
این مقاله در جستجوی چگونگی نقش شهود در آفرینش و شکل گیری اثر هنری ابتدا با تحلیل نطرات «هانری برگسون» درباره شهود و هنر در پی پاسخ به این سؤال بر می آید که آیا اثر هنری محصول تفکر است یا کشف و شهود؟ در این راستا عقاید شهود باورانه در فلسفه هنر همچون نظرات «کروچه» و «کالینگوود» مطرح می شود که به مسائلی نظیر شناخت نمادین در مقابل شناخت شهودی، فرانمود عاطفی در مقابل فرانمود تخیلی و تفاوت آفرینش و درک هنر با فعالیت عقلی محض می پردازد. از طرفی با ردیابی خاستگاه و عملکرد شهود در سه حوزه ی اثر – هنرمند – مخاطب، که هر یک به عنوان سرچشمه های اثر هنری محل اختلاف هستند، به مبحث شهود در ادراک اثر هنری از جانب مخاطب می رسیم که با توجه به هرمنوتیک مدرن و نظریه دریافت و همینطور دیدگاه« آیزر» درباره دانش علائم، ابهام معنایی و آشنایی زدایی، روند شهود از هنرمند تا اثر و از اثر تا مخاطب مورد تحلیل قرار می گیرد.
۴۴۲.

مفهوم فرم و درجات کمال هنری در آراء کوماراسوامی

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۸۶
فرم از موضوعات اصلی در مباحث نظری هنر است. درک غالب از فرم به ساحت «ظهور» مربوط است؛ اما کوماراسوامی تعریفی خاص از فرم دارد و آن را «شکل محسوس» نمی داند، بلکه قایل است که فرم جان یا روح اثر است. در این مقاله، ابتدا، مفهوم فرم و سپس نسبت آن و مفاهیم مربوط به آن با درجات کمالِ اثر هنری و نیز فرایند آفرینش هنری از نظر کوماراسوامی بررسی و تحلیل شده و در انتها نیز، به مسئلة فرم در شمایل اشاره شده است.
۴۴۶.

چارچوب ارجاع: پو، لاکان، دریدا

۴۴۹.

ساختگرایی، آخرین جلوه استبداد "حقیقت"

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۶۲
ساختگرایی (structuralism)، به عنوان شیوه ای در نقد ادبی و هنری در دهه های نخستین قرن بیستم پدید آمد و در نیمه دوم آن سده به نقطه اوج خود رسید. این شیوه نقد، همواره می کوشید به خود شکل و رنگ علمی ببخشد و تمرکز بر ساختار آثار ادبی و هنری، این امکان را به ساختگرایان می داد که از دیدگاه خود قواعدی ابطال ناپذیر و فرمول هایی ثابت و لایتغیر برای بررسی آثار هنری وضع کنند. ساختگرایی اگرچه در آغاز به زبان شناسی متکی بود ولی عرصه های گوناگونی همچون مردم شناسی، فلسفه، روان شناسی، تاریخ و زمینه های مختلفی از علوم انسانی را در برگرفت. این مقاله تامل و نقدی است بر مجموعه رویکردهایی که تحت عنوان ساختگرایی در نقد ادبی و هنری و علوم انسانی پدید آمد. آنچه ساختگرایی نامیده می شد، امروز به عنوان یک روش زنده، منسوخ شده است و اگرچه به جنبه هایی از آن در پژوهش های مربوط به علوم انسانی می توان استناد کرد، اما ساختگرایی را باید به منزله آخرین تلاش منتقدان برای تولید «حقیقتی» مطلق و غیر قابل نقض به شمار آورد.
۴۵۰.

مروری بر بوطیقای ارسطو و مفاهیم اصلی آن

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۷۷
دریافت جامع از دیدگاه ارسطو در باب هنر منوط به بررسی همة آثار اوست؛ زیرا بوطیقا فقط دربارة یک نوع از صناعت (تخنه)، هنر مبتنی بر بازنمایی و محاکات، است. ارسطو در بوطیقا از نقش عاطفه و احساس در آفرینش و دریافت هنری غافل نمانده است و بحثش در باب میمسیس پاسخ مستقیم به افلاطون نیست. امروزه نه ارسطوی واقعی، بلکه «میراث ارسطویی» حیات نظری و فعال دارد و فقط در چنین زمینه ای می توان، هم صدا با ریکور، از پیوند میمسیس و میتوس/ موتوس و پوئسیس سخن گفت. ارسطو مرز شعر و تاریخ را روشن و نتیجة کار شاعر را برتر از کار مورخ می داند. او از سه حوزة شناخت سخن می گوید: نظری، عملی، ابداعی. به اینکه ابداع نوعی شناخت است کمتر توجه کرده اند. پذیرفته ایم که ارسطو با علل چهارگانه هنرهای مفید و زیبا را از هم تفکیک می کند. نوسباوم استنباطی دیگر دارد و هایدگر تفسیری بدیع و شاعرانه از علل اربعه و فوزیس و تخنه (هنر) عرضه می کند. میراث ارسطو در حوزة محاکات شاخه های گوناگون دارد. از شکوفایی رسانه شناسی (واسطه های تقلید) مدتی کوتاه می گذرد، اما میراث نظری آن در دو جریان ناهمگنِ بوطیقایی و ریطوریقایی سابقه ای کهن دارد. ژانرشناسی، با میراثی غنی، در بحث از متعلقاتٍ تقلید ریشه دارد. تقسیم بندی آلمانی لیریک و اپیک و دراماتیک به غلط به ارسطو منسوب است، اما بخشی از میراث غنی او شمرده می شود. اجزای تراژدی از نظر ارسطو (طرح، شخصیت، فکر، کلام، موسیقی، منظر نمایش) هنوز اعتبار دارد. طرحْ روح و جوهر اثر نمایشی و از کنش قابل تفکیک است. وحدت طرح به اعتبار شروع و میانه و پایان یا، در فرم ارسطویی، امکان و احتمال و ضرورت تضمین می شود. حرکت سازمان دهندة طرح، ساده یا پیچیده، افقی است، نه عمودی یا پیکره بندی شده. کنش درک ماست از کل و آنچه در حال وقوع است. کاتارسیس و هامارتیا دو اصطلاح بحث برانگیز بوطیقاست
۴۵۵.

انتزاع : مناقشه بازنمایی و خوانشهای نشانه شناسی ساخت گرا

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۸۳
این مقاله با بررسی موضوع بازنمایی در هنر آغاز می شود و سه رویکرد غالب به بازنمایی طرح و تحلیل می گردد: رویکرد این همانی، رویکرد این از آنی، رویکرد این نه آنی. سپس به خوانش نشانه شناختی آثار انتزاعی بر اساس دیدگاه سوسور و پیرس پرداخته و محدودیتهای خوانش نشانه شناختی سنّتی مطرح می شود. مقاله با تحلیل نشانه شناسانة دو اثر نقاشی، از روتکو و موندریان، و شرایط صدق الگوی پیرس در این خصوص و نیز محدودیتهای خوانشهای نشانه شناختی سنتی از این گونه آثار پایان می یابد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان