فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۶۱ تا ۳٬۸۸۰ مورد از کل ۲۷٬۸۲۵ مورد.
فرانسیس بیکن: صورت پوست کنده
حوزه های تخصصی:
نقاط مشترک میان تعزیه گردانی و نمایش تراژدی یونانی
حوزه های تخصصی:
در مدرنیسم مانده ایم
وجوه تمایز و تشابه باغ بیرمآباد و فتح آباد کرمان با یکدیگر و باغ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باغهای کرمان همچون بخش عمدهای از میراث گران بهای آن، مهجور و مغفول مانده و بسیاری از آنها به غارتِ جهل و طمع و
بیتوجهی رفته اند. باغ فتح آباد و بیرم آباد متعلق به دو دوره تاریخی که در دو ناحیه از شهر کرمان قرارگرفته اند، به لحاظ ساختار، وجوه تشابه فراوانی با یکدیگر دارند. این باغها از معدود و شاید تنها باغ های ایرانیِ موجود هستند که در آنها دو عمارت وجود دارد و این سبب شده تا تفاوت هایی با الگوی شناخته شده باغ ایرانی داشته باشند. لذا در این نوشتار تلاش میشود با تحلیل ساختار باغ، به برخی نقاط اشتراک و افتراق آنها با یکدیگر زیر چهار عنوان : ساختار باغ، استقرار ابنیه، تقسیمات فضایی و ارتباط با طبیعت اشاره شده و در خلال آن فرضیاتی برای دلایل و نتایج فاصله گرفتن آنها از الگوی باغ ایرانی و میزان تأثیر وجود دو عمارت و چند محور بر آن، به بحث گذاشته شود.
هشت بهشت اصفهان
حوزه های تخصصی:
تاملاتی در اصول و مبانی هنر هرمنوتیک و نسبت آن با هنر و زیبائی
حوزه های تخصصی:
آینده «تراژدی»
تعاملی نو میان انسان مدرن و فضا و مکان
حوزه های تخصصی:
هنر مفهومی: اندیشیدن بر اندیشه هنرمند
منبع:
بیناب ۱۳۸۲ شماره ۱
حوزه های تخصصی:
تحلیل بازتاب جنگ در آثار نقاشی کاظم چلیپا براساس نظر پانوفسکی* (مطالعه موردی : سه اثر با موضوع و محوریت زن/ مادر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاظم چلیپا از اولین هنرمندانی است که نامش به عنوان نقاش انقلاب در حافظه تاریخ هنر این مُلک ثبت شده است. وی در دوران دانشجویی در دانشکده هنرهای زیبای تهران در رشته نقاشی زیر نظر اساتیدی همچون هانی بال الخاص به آموختن و کسب تجربه پرداخت. از آنجا که در خانواده ای مذهبی و هنرمند رشد کرده بود، با ظهور اولین حرکت های انقلابی به جمع هنرمندانی پیوست که به هنر متعهد و اجتماعی معتقد بودند و همراه و همگام با آنها به خلق آثاری پرداخت که تأثیرات خود از جامعه را به شکل هنرمندانه به جامعه برم یگرداند، راهی که در دوران جنگ و پس از آن ادامه داده است. هدف از انجام این تحقیق، بررسی بازتاب جنگ در آثار کاظم چلیپا با تأکید بر پیکره زن در آثار وی بود. فرضیه تحقیق عبارت بود از : به نظر می رسد چلیپا در خلق آثار خود با پیکره زن، قصد دارد به نقش اجتماعی زنان در اتفاقات اجتماعی معاصر همچون انقلاب و دفاع مقدس بپردازد. به همین دلیل در مقاله حاضر، بعد از نگاهی به آرا و نظرات این هنرمند در خصوص نقاشی انقلاب و دفاع مقدس، دوازده پرده از آثار وی که بازتاب جنگ در آنها دیده شد، بررسی شد و سه پرده با محوریت نقش زن/ مادر برای مطالعه عمیق تر با تکیه بر روش شناسی آثار هنری اروین پانوفسکی انتخاب شد. روش انجام این تحقیق، تحلیل محتوا و روش گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخان های و میدانی بود. بررس یها نشان داد که چلیپا هنرمندی مرد منگار است، وی از نشان هها و نمادهای متعددی استفاده کرده که از میان آنها می توان به اینها اشاره کرد : نماد گیاهی مثل گل های لاله و شقایق و درخت سرو و نخلستان، نماد مذهبی قرآن و پرچم، نماد انقلابی مثل چفیه و پیشان یبند، نماد جنگی مثل تانک و شمشیر، نماد حیوانی مثل اسب، موش و پرستو در آثارش بهره برده است. ردپای پررنگ نقاشی قهوه خانه ای در آثار چلیپا به خوبی قابل مشاهده است. موضوعاتی که در پرده های چلیپا دیده شد عبارت بودند از : شهید، حضور نیروهای مردمی، نقش امام خمینی )ره(، رزمنده، سودجویان زمان جنگ، آواره های جنگی، زندگی بعد از جنگ و شهدای مفقودالاثر و البته موضوع بسیاری از مهم ترین آثارش، زن/ مادر است. چلیپا این زنان را در سنین مختلف جوان، بزرگسال و میانه سال تصویر و تلاش کرده تعلق آنها به قوم و منطقه خاص را نشان دهد؛ ضمن اینکه قصد اصلی وی تأکید بر نقش اجتماعی زن و روحیه حمای تگر وی طی اتفاقات اجتماعی معاصر ایران همچون انقلاب و دفاع مقدس بوده است.
بیان معماری ؛ بروز حقیقت معماری در اثر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان، فرایند تحقق یا ظهور یک «بود» درونی است آنگاه که یک واقعیت همچون یک مفهوم، حس یا رابطه در فضای اندیشه ای، احساسی، خیالی، شهودی، آرمانی یا تجربی درون انسان درک، حس، تصور، مشاهده، آرزو یا تجربه می شود. این نوشتار برپایی اثر معماری را عمل تبیین در بروز حقیقت معماری می داند. با طرح چیستی بیان و نسبت میان بیان و زبان در این مقاله، قابلیت های بیانی معماری مورد پژوهش قرارگرفته و با طرح موضوع بازخوانی معماری، روش تحلیل آثار برپاشده برپایه ی ویژگی بیانگری معماری مورد توجه قرار می گیرد. در عین حال دو مقوله ی همگرایی و واگرایی در بیان به عنوان دو عامل تعیین کننده در تمایز معماری کهن از معماری نو معرفی می شوند. بدین سان معماری از طریق تعریف زندگی ای که اثر را مکان رخداد آن می نماید، ابرازکننده ی حقیقت زندگی وابسته به خود می گردد. از این رو نظام صورت بخش معماری می تواند به مثابه ی دستگاهی زبان گونه، بر وجود ابزارهای بیانی دلالت داشته باشد که تحقق تبیین در اثر را سبب می شوند و به این ترتیب به نظر می آید تحلیل کیفی آثار قدیم معماری را به عنوان متون نگاشته شده با شناخت ماهیت تبیین معمارانه و به واسطه ی ابزارهای بیانی بتوان ممکن ساخت.