احمد فردید (1289ــ1373) استاد فلسفه دانشگاه تهران بود و به رغم آنکه چندان اثر مکتوبی نداشت، ولی با تأثیرگزاری بر شاگردانش، یکی از جریانات فکری چند دهه اخیر ایران را شکل داده است. در این مقاله، نویسنده با نگاهی به دو مجموعه گفتار از او که به تازگی انتشار یافته است، به نقد نظریاتش میپردازد. مهمترین انتقاد نویسنده این است که فردید با ترکیب اندیشههای هایدگر، محیالدین عربی و هگل، فلسفهای ساخته است که نه از سازگاری و هماهنگی درونی برخوردار است، نه بر مبنای فکری مشخصی بنا شده است و نه حاصل روشنی دارد.
نویسنده در این نوشتار، انگیزههاى نقدش بر اندیشههاى دکتر فردید را برمىشمارد از نظر وى روشنفکرانى مانند فردید، آل احمد و شریعتى در فضاى عقب افتاده جهان سوم در حس تفاوت در برابر غرب به راههایى مانند ایدئولوژىهاى تند روى چپ و ایده بازگشت به خویشتن رو آوردند. آشورى با نقد این جریان روشنفکرى، پروژه خروج از جهان سوم و آزاد شدن از گرههاى ذهنیت و روان را به عنوان راه حل ارایه مىدهد.