فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۴۱ تا ۲٬۴۶۰ مورد از کل ۲۷٬۷۴۵ مورد.
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶
45 - 56
حوزه های تخصصی:
جنگ جهانی دوم و مد: تولد یک سبک جدید
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶
85 - 91
حوزه های تخصصی:
هنر، قدرت و کلیت، گفت وگو با دکتر آرش حیدری
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶
97 - 106
حوزه های تخصصی:
قدرت و عکاسی
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶
107 - 117
حوزه های تخصصی:
بازنمایی یا بازتولید یک انقلاب: چهار دهه تئاتر فجر
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶
133 - 135
حوزه های تخصصی:
«نقدی بر کتاب هنر ایران»، نویسنده: رابرت مرداک اسمیت ترجمه: کیانوش معتقدی
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴
248 - 253
حوزه های تخصصی:
بدن نامتعارف به مثابه ابژه جنگ در آثار کازوئو اونو
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵
16 - 26
حوزه های تخصصی:
کازوئو اونو یکی از تأثیرگذارترین فیگورهای رقص معاصر است که همواره از وی در کنار تاتسومی هیجیکاتا، در مقام مبدعان رقص بوتو نام برده می شود که اولین بار در سال 1959، در ژاپن شکل گرفت. این گونه از رقص، در پی وقایع جنگ جهانی دوم پدید آمد و با دیدگاه اجراییِ تاتسومی، شکل بندی خودش را یافت. رقصِ مرگ، نمایشِ پریشانی، رقصِ تاریکیِ مطلق و تمرکز بر ماهیتِ ابزوردِ چیزها، در زمره مهم ترین مضامین، عناوین و موضوعاتِ مورد توجه این شیوه از رقص مدرن ژاپنی هستند. از آن جا که تاتسومی از یوکیو میشیما، ژان ژنه، مارکی دو ساد، تئاتر نو ژاپنی از یک سو و نیز، از دیدگاه آنتونن آرتو درباره مفهوم بازیگر از سوی دیگر تأثیر گرفته است، به نظر دور از ذهن نمی نماید که مواجهه با مقوله بدن در کار رقصندگان بوتو از جمله یکی از مهم ترین چهره های آن، کازوئو اونو، مواجهه ای پرمناقشه و نیز نامتعارف نسبت به هنرهای اجرایی سنتی ژاپن (بویو) باشد. آن چه در کار اونو قابل بررسی است، احضارِ بدنی برساخته است که گویی از حیات، تهی شده است. رقصنده، گویی هر نوع نشانه ای از زیستِ بیولوژیکی و نیز جنسیتی را عامدانه معلق ساخته و یا از اساس، پس زده و انکار می کند و کالبدِ خود را در شمایلِ یک عروسک، به صحنه می آورد. هدف این مقاله، مطالعه توصیفی- تحلیلی شمایلِ کار کازوئو اونو است. تجربیات ناشی از واقعه هیروشیما و ناکازاکی در کنار دیگر عناصر مؤثر در صورت بندی بوتو، مسئله قابل توجهی است. به نظر می رسد آن خمیدگی و درهم پیچیدگیِ اندامیِ اونو در هنگام اجرا، به نمایشِ بدنی می ماند که دست اندرکارِ بازنماییِ جنازه بی قواره ای است که گویی ابژه جنگ است؛ بدنِ تغییرشکل یافته ای که سوختن و به نظر، کتمان، انکار و انهدام بدن ها را پس از بمباران اتمی ژاپن بازنمایی، و یا به یک معنا احضار می کند.
مطالعه نماد ماه در هنر مانوی
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵
54 - 63
حوزه های تخصصی:
در ﺍیﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ، سعی بر این ﺍﺳﺖ که ﺑر پایه ﻣﻨﺎﺑﻊ باقی ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ هنر و متون مانویان ﻭ ﭘﮋﻭﻫﺶﻫﺎی ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺩﺭﺑﺎﺭه آنان، به مطالعه نمادشناسانه آثار هنری مانوی پرداخته و ﺑﻪ تحلیلی ﺟﺎﻣﻊ ﺗﺮ ﺍﺯ آراء، اعتقادات و تفکرات مانوی و مفهوم نماد ماه در شکل های نمادین متعدد و معانی اسطوره ای متنوع آن در آثار هنری، ﺩﺳﺖ یﺎفت. ماه در اساطیر کهن ایران نقش مهمی داشته است. هدف از تحلیل نشانگان نمادین نگاره های مانوی، رسیدن به الگوهای نمادین مفهوم اسطوره ای پنهان در نماد ماه، در این نگاره هاست. از آن جا که تحول هنر در عصر مانوی، مشهود و هم چنین تأثیرگذار بر هنر نگارگری ایرانی و اسلامی می باشد، تبیین و شناخت این الگو، روشن گر سیر نگارگری، نمادگرایی و عوامل مؤثر بر تحولات آن خواهد بود. بدین جهت، در این پژوهش، با مطالعه مفاهیم کهن نماد ماه و دیدگاه اسطوره ای در متون بازمانده از جامعه مانویان، به دنبال رد پای این مفاهیم، در آثار هنری مانوی بوده و تلاش بر تبیین چگونگی نمایش الگوهای تفکر اسطوره ای در نقاشی این دوره می باشد. در بیان نتایج این پژوهش می توان گفت در نقاشی مانوی، نماد و تمثیل های آیینی به زیبایی تبلور یافته اند و تجلی نماد ماه نیز با همان الگوی مفهومی کهن، به آن راه یافته و مفاهیم جدیدی را نیز کسب کرده است. نمایش مفاهیمی ذهنی چون رستگاری، غربت، ذات روح و قداست ایزدی و پاکی نور با نماد ماه، مروارید و سایر نمادهای مادی و تجلی تصویری ایزدان، می توانند ما را به تفاسیر اساطیر مانوی با نمودهای تصویری مرتبط با ماه، در نگاره ها برسانند.
دیدِ همدلانه؟ عکاسی جنگ، اکفراسیس و حافظه در ادبیات جنگ بوسنی
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵
71 - 85
حوزه های تخصصی:
بازنمایی تروما در هنرهای معاصر
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵
86 - 98
حوزه های تخصصی:
پژواک های منقطع: پاسخی به اثر «درد» از مارگاریت دوراس»
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵
111 - 114
حوزه های تخصصی:
سوگ ابدی یک ذهن پاک
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵
136 - 149
حوزه های تخصصی:
تجلی رنج انسان مدرن در آثار نقاشی اتودیکس با تکیه بر آرای نیچه
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵
178 - 181
حوزه های تخصصی:
از رنجی که برده اند
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵
185 - 192
حوزه های تخصصی:
اثر موسیقی و اجرای آن در زیبایی شناسی پدیدارشناختی رومن اینگاردن
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۳
8 - 20
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی و توصیف رویکرد پدیدارشناسانه اینگاردن در خصوص هستی اثر موسیقی و اجرای آن، می پردازد. اینگاردن معتقد است که اثر موسیقی، وضعیت وجودی خاصی دارد و همواره از اجرایش مجزا باقی می ماند. اینگاردن در زیبایی شناسی پدیدارشناختی خود و با طرح قصدی بودن ابژه موسیقی، نشان می دهد که آهنگسازی، تنها فرایند سازنده اثر نیست و اجرا و شنیدن نیز در این فرایند دست اندرکار هستند. براساس دیدگاه وی، اثر موسیقی کاملاً تعیّن یافته و خودآیین نیست و وجود آن، به کنش های قصدی خالق و مخاطب اثر بستگی دارد. نظریه های متعددی همچون نظریه ساده انگارانه اثر به مثابه اجرا، روانشناسی گرایی و اثبات گرایی منطقی، نسبت اثر و اجرای آن را مورد بررسی قرار می دهند. اما از منظر اینگاردن، در نهایت، این نظریه ها نسبت اثر و اجرای آن را به چیزی فرو می کاهند که نمی تواند گویای ماهیت وجودی اثر موسیقی باشد. در این مقاله با تکیه بر روش پدیدارشناختی اینگاردن، تمرکز خود را بر وجوه وجودی اثر موسیقی و نسبت اثر موسیقی با اجرای آن قرار می دهیم تا نشان دهیم از منظر اینگاردن، اثر موسیقی نه وجود صرفاً فیزیکی دارد و نه ایدئال؛ بلکه وضعیت وجودی اثر، موسیقی دگرآیین و کاملاً قصدی است. به بیان پدیدارشناسانه، از میان تجربه های خود ما از اجراهاست که اثر به ما داده می شود و این خود ما هستیم که به واسطه تجربه هایی که از اجراهای یک اثر موسیقی به دست می آوریم، هویت و هستی اثر را مشخص می کنیم.
سیر احیا و تحول هنر نگارگری معاصر ترکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ شماره ۹۵
37 - 50
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: نگارگری معاصرترکیه وام د ار میراث عظیم نقاشی عثمانی است. هرچند د ر طی مسیر پرفرازونشیبش بعد از شکل گیری جمهوریت ترکیه (1923 م.) د چار افول شد و تا د هه 1940 م. چند ان د ر هنر ترکیه قابل رد یابی نیست، ولی د ر نهایت توانسته است به کمک هنرمند انی که د ر پی احیای نگارگری بود ه اند ، امروزه به سبک های خاص و شیوه های شخصی د ست پید ا کند . این سبک شخصی و نوآوری ها بعد از 1970 م. د ر د و بخش تحول و نوآوری مضمونی نگاره ها و سپس تحول و نوآوری فرمی نگاره ها به وضوح قابل پیگیری است.هد ف پژوهش: این پژوهش د ر نظر د ارد تحولات و نوآوری های نگارگران معاصر ترکیه را مورد مطالعه قرار د هد و د ر طی پژوهش به این د و سؤال پاسخ د هد : «نگارگری ترکیه بعد از استقرار جمهوریت چه ویژگی هایی د ارد ؟» و «چه آثار نوآورانه ای د ر نگارگری معاصر ترکیه شکل گرفته است؟» و د ر همین راستا برای پاسخ به سؤالات مورد نظر د ر این پژوهش آثار د ه نگارگر معاصر که د ارای سبک شخصی هستند ، مورد مطالعه قرار گرفته است.روش پژوهش: این مقاله با استفاد ه از روش توصیفی-تحلیلی و با گرد آوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و آرشیوی از طریق مکاتبات با خود هنرمند ان و جمع آوری آثار از مجموعه های شخصی آنها، به مطالعه و تحلیل آثار پرد اخته است.نتیجه گیری: نتایج نشان می د هد گروهی از نگارگران با بهره گیری از سبک و اسلوب مکتب نگارگری کلاسیک عثمانی د ست به نوآوری د ر مضمون زد ه اند و گروه د یگر نه تنها اسلوب رایج نگارگری کلاسیک را تغییر د اد ه اند ، بلکه نگارگری را د ر هنرهای اجرایی و مفهومی نیز اجرا کرد ه اند . به عبارت د یگر نگارگران معاصر د ر کنار حفظ سنت های نگارگری عثمانی توانسته اند مفاهیم معاصر را د ر قالب های بیانی امروزی به مخاطب ارائه کنند .
تاثیر عوامل کالبدی-ادراکی بر حس مکان فضاهای شهری با استفاده از رگرسیون رتبه ای (نمونه موردی: پیاده روی خیابان آیت الله کاشانی تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حس مکان بعنوان یکی از مفاهیم جدید در حوزه طراحی شهری می باشد که نقش مهمی در ایجاد پایداری جوامع شهری و کیفیت فضاهای شهری دارد. عوامل زیادی در ایجاد این حس موثر هستند که یکی از مهمترین این عوامل ویژگیهای کالبدی فضاهای شهری است. این ویژگیها با تاثیر بر ادراک انسانها می تواند حس مکان را تحت تاثیر قرار دهد که البته در این میان نقش ویژگیهای فردی و اجتماعی فرد را نباید نادیده گرفت. این تحقیق بدنبال بررسی رابطه میان ویژگیهای کالبدی-ادراکی و همچنین ویژگیهای فردی-اجتماعی بعنوان متغیرهای مداخله می باشد. به همین منظور یک فضای شهری (پیاده رو خیابان آیت الله کاشانی) بعنوان نمونه، مورد مطالعه قرار گرفت. روش های مورد استفاده با توجه به نوع داده ها ضریب همبستگی اسپیرمن و رگرسیون رتبه ای بود. نتایج بدست آمده از تحقیق بیانگر نقش بالای عواملی مثل اصالت معنی و آسایش بصری و... می باشد. بطور کلی همه متغیرهای مورد مطالعه (کالبدی-ادراکی) نقش مثبت و معناداری را با حس مکان داشته اند. از بین ویژگیهای فردی- اجتماعی، بیشترین نقش در ایجاد حس مکان را عواملی مثل سن، جنس و سواد داشته اند. بنابراین می توان گفت که با افزایش سن و افزایش سطح سواد، حس مکان افزایش یافته است و همچنین میزان حس مکان در بین زنان بیشتر از مردان می باشد. البته همانطور که در مدل مفهومی تحقیق اشاره گردید این تاثیر گذاری غیر مستقیم بوده و از طریق تاثیر پذیری ادراک از این عوامل می باشد. مدل رگرسیونی ارائه شده به خوبی نقش عوامل مختلف را
تحلیل اثربخشی شیوه ها، رشته ها و شرایط حاکم بر نظام آموزشی بر تغییر کالبدی مدارس تاریخی صفوی و قاجار مبتنی بر الگوی شکلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با واکاوی مفهوم و رویکردهای آموزشی و ارتباط میان نحوه و سلسله مراتب آموزشی در هر یک از دوره های صفوی و قاجار با کالبد و ساختار شکلی مدارس، نقش هر یک از این عوامل اعم از شیوه ها، رشته ها و شرایط حاکم بر نظام آموزشی در تغییر کالبد مدارس را بررسی می نماید. در واقع هدف از واکاوی، بررسی چگونگی تأثیر تغییرات در نحوه آموزش و اثربخشی آن بر فرم مدارس است. اما برای دست یابی به این امر، نیاز به استفاده از روش های ترکیبی پژوهش به صورت کمی و کیفی است که در فرآیند بررسی کیفی، از تحقیقات کتابخانه ای و میدانی و در قسمت کمی، از رابطه ریاضی و برنامه نویسی به زبان پایتون و الگوریتم های پردازش تصویر استفاده شده تا دقت و فراوانی در تحلیل اطلاعات رعایت شود. اکنون نتایج به دست آمده در فرآیند تشابه سنجی، ابتدا بر این پایه استوار هستند که برخی از مدارس دوره صفوی، تشابه فراوانی را از نظر شکلی با مدارس قاجار دارند. اما این احتمال هم می رود مدارسی که در دوره قاجار دسته بندی شده، در حقیقت در دوره صفوی بنا شده اند و ثبت آنها در دوره قاجار به صورت قطعی قابل قبول نباشد. همچنین، پلان مدرسه دارالفنون که از نظر آموزشی در آن زمان دارای بیشترین تحول در نظام آموزشی نسبت به مدارس دوره های ماقبل خود است، به همان میزان تحول و تفاوت را در ساختار پلان با دوره های ماقبل خود دارد؛ یعنی تغییر در ساختار مدارس از این دوره به بعد و تفکیک مدارس دینی و علمی نشان می دهد که محتوای آموزشی توانسته در تغییر ساختار شکلی پلان ها تأثیر به سزایی داشته باشد.
تحلیل تأثیر تمایز مکانی بر میزان ارزش های مشترک بین شهروندان (مطالعه موردی: محلات منتخب اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
۷۰-۵۹
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: ارزش های مشترک بین ساکنین و شهروندان یک محله از اهمیت بسزایی در داشتن یک ذهنیت جمعی و مشترک برخوردار است. بوجود آمدن ارزش های مشترک در محله به عوامل متعددی بستگی دارد. یکی از کیفیت ها و مفاهیمی که بر این ارزش های مشترک تأثیر زیادی دارد، تمایز مکانی محله است. هدف این مقاله بررسی تأثیر میزان تمایز مکانی محله ها بر میزان شکل گیری ارزش های مشترک بین شهروندان است. روش ها: این پژوهش با استفاده از پیمایش و بر اساس مطالعات میدانی در محله شهر اهواز و بر اساس نظرات 663 نفر از ساکنان محلات منتخب انجام گرفته است. یافته ها: بسیاری از مسائل شهر و آسیب ها ناشی از نداشتن ارزش های مشترک و ذهنیت جمعی و فهم جمعی مشترک است. محله هایی که دارای ویژگی منحصربه فرد، تشخص ویژه و تمایز مکانی متفاوت هستند، می توانند تأمین کننده خیلی از کیفیت ها باشند. ارزش های مشترک منجر به درک و فهم مشترک از محله شده، تجارب جمعی و مشترک را ارتقا داده و در نتیجه بر کیفیت زیست محله ای و کیفیت زیست شهری اضافه می کند. نتیجه گیری: نتایج تحقیق نشان می دهد که تمایز مکانی محله ها به میزان بسیار معنی داری منجر به شکل گیری و ارتقاء میزان ارزش های مشترک و جمعی بین شهروندان می گردد؛ و تمایز سیمای کالبدی و تشخص محله در این بین از مهم ترین عوامل به شمار می آیند.
مطالعه روانکاوانه سوژه معصوم در سینمای آندری تارکوفسکی (مطالعه موردی: کودکی ایوان)
حوزه های تخصصی:
سینمایِ آندری تارکوفسکی همواره سینمایِ یتیمان است، سینمای ِکودکان معصوم و انسان هایِ ستم دیده ای که در پی احقاق حقوق خویش اند. سینمایِ کودکانی که معصومیّت، ایمان و هویّت خود را در به دست استبداد حاکم بر زمانه خود از دست داده اند و اکنون به جستجوی راهی برای دستیابی به رستگاری جمعی خود و جامعه خود می گردند. هدف از این تحقیق، پاسخ به این پرسش است که سوژه معصوم چگونه در سینمای تارکوفسکی بروز کرده اند و چگونه می توان با مطالعه روانکاوانه سوژه هنری به مفاهیم عمیق تری از سینمای تارکوفسکی دست یافت؟ روش انجام این تحقیق از منظر هدف، کاربردی نظری و از منظر شیوه انجام، توصیفی تحلیلی بود. اطلاعات نیز به شیوه کتابخانه ای به دست آمد. نتایج نشان می دهد که سوژه های تارکوفسکی همچون انعکاسی از خویشتن هنرمند، به خوبی بیانگر مرحله ای از رشد شخصیّت هنرمند و شیوه ای برای بیان خواسته های اجتماعی هنرمند در بستر جامعه ای است که در زمان آفرینش هنری در آن به سر می برده است.سینمایِ تارکوفسکی پیوندهای عمیقی با کودکی و خاطرات جمعی مردمان سرزمین مادری او دارد تارکوفسکی از طریق مرور کودکی در پی راهی برای رستگاری انسان است.