فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۴۱۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر یک جلسه فعالیت شنا و دویدن بر میزان اشتها و کالری دریافتی دختران سالم بود. طرح تحقیق متقاطع بود و 12 داوطلب دختر (میانگین سنی 3 /1 ± 5 /22 سال، وزن 46 /5 ± 07 /56 کیلوگرم، درصد چربی بدن 316 /8 ± 125 /27 درصد و شاخص تودة بدن 68 /2 ± 175 /21 کیلوگرم بر متر مربع) از دانشجویان دانشگاه در 3 حالت کنترل، فعالیت شنا و دویدن با شدت 80 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه تا حد واماندگی قرار گرفتند. میزان اشتهای افراد در چهار نوبت شامل دو ساعت قبل از فعالیت (در حالت ناشتا)، بلافاصله بعد از فعالیت، دو و هشت ساعت بعد از فعالیت به وسیلة پرسشنامة اشتها اندازه گیری شد. همچنین کالری دریافتی در روزهای اجرای پروتکل پژوهشی و قبل و بعد از اجرای پروتکل توسط خود آزمودنی ها ثبت شد. برای تحلیل داده ها از روش آماری ANOVA با اندازه گیری مکرر و آنوای یکطرفه استفاده شد. سطح معناداری آزمون ها 05 /0 P≤ در نظر گرفته شد. در پایان تغییر معناداری در اشتها و کالری دریافتی در اثر یک جلسه فعالیت شنا و دویدن مشاهده نشد (005 /0 = P) . نتایج نشان داد یک جلسه فعالیت شنا و دویدن تأثیری بر میزان اشتها و کالری دریافتی نداشت. بنابراین یک جلسه فعالیت تا هشت ساعت بعد از آن برخلاف تصور برخی افراد اشتها را افزایش نمی-دهد و می تواند در کنترل وزن و کاهش آن استفاده شود. به عبارت دیگر، ورزش موجب تعادل معنی کالری می شود که احتمالاً در کوتاه مدت این تعادل منفی جبران نمی شود و بین شنا و دویدن از این حیث تفاوتی وجود ندارد.
ارزیابی همگرایی پروت کل های وابسته به زمان و وابسته به مسافت در تعیین نقطه ی شکست ضربان قلب (HRDP) در بین دختران جوان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقطهی ش کست ضربان قلب (HRDP) نقطهی انحراف ضربان قلب از خط مستقیم در بررسی ارتباط بین بار کار و زمان تعریف می شود که به عنوان ملا کی برای برنامه ریزی شدت تمرینات هوازی مورد استفاده واقع می شود. هدف از اجرای تحقیق حاضر ارزیابی همگرایی پروتکل های وابسته به زمان و وابسته به مسافت در تعیین نقطه ی شکست ضربان قلب (HRDP) در بین دختران جوان غیر فعال بود. بدین منظور، تعداد 20 نفر از دختران غیرفعال به عنوان آزمودنی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 10 نفره، گروه پروتکل وابسته به زمان (گروه الف): سن 02/1±19 سال، قد 14/7±11/163سانتی متر، وزن74/7±00/57کیلوگرم، و حداکثر اکسیژن مصرفی14/1±89/32میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) و گروه پروتکل وابسته به مسافت (گروه ب): سن 15/1±20 سال، قد 91/7±80/162سانتی متر، وزن 14/12±30/57کیلوگرم، و حداکثر اکسیژن مصرفی 35/1±21/33میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه)[جایگزین شدند. آزمودنی های گروه الف، پروتکل وابسته به زمان و آزمودنی های گروه ب، پروتکل وابسته به مسافت را با فاصله زمانی 72 ساعت تکرار کردند. HRDP تعیین شده با استفاده از دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی به عنوان روش مبنا مورد توجه قرار گرفت. برای ثبت لحظه به لحظه منحنی عملکرد ضربان قلب (HRPC) از دستگاه تله متری استفاده شد. برای پردازش داده ها و تعیین همگرایی بین پروتکل ها، از مدل گرافیکی بلاند-آلتمن و روش آماری Intraclass Correlation (ICC) استفاده شد. نتایج نشان داد پروتکل وابسته به زمان با روش مبنا همگرایی ندارد (ICC= -0.0191 ; ±1.96 ; 95% CI = -8.9 to +26.5 b/min). در حالی که یافته ها همگرایی متوسط به پایینی را بین پروتکل وابسته به مسافتو روش مبنا نشان داد (ICC= 0.4002 ; ±1.96 ; 95% CI = -5.1 to +35.5 b/min). بر اساس نتایج می توان گفت در تعیین HRDP، پروتکل وابسته به مسافت نسبت به پروتکل وابسته به زمان، با روش مبنا همگرایی بالاتری دارد. با این حال برای تعیین HRDP با استفاده از این پروتکل باید تردید نمود.
تأثیر ساعات روز بر پاسخ شاخص های ایمنی مخاطی شناگران مرد جوان نخبه به یک نوبت فعالیت تناوبی شنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ورزشکاران در سطوح بالا ناگزیر ساعات مختلف روز (ترجیحاً صبح و عصر) به انجام تمرینات ورزشی می پردازند. هدف اصلی مطالعه حاضر بررسی تأثیر تغییرات روزانه بر پاسخ شاخص های ایمنی مخاطی شامل میزان جریان بزاق (SFR)، فعالیت آلفا-آمیلاز بزاقی (sAA)، غلظت ایمونوگلبولین A بزاقی (sIgA) و میزان ترشح sIgASR)sIgA) شناگران مرد نخبه به یک نوبت تمرین تناوبی شنا (شامل12×100متر کرال سینه با متوسط 92% ضربان قلب بیشینه) است. مواد و روش ها: بدین منظور، 9 شناگر مرد تیم ملی شنا (سن 1/3 ± 9/17سال) در طرحی counterbalanced در دو آزمون ورزشی 7:30 صبح (AMEX) و 17:00 عصر (PMEX) به فاصله حداقل 5 روز از یکدیگر شرکت کردند. نمونه بزاق کامل تحریک نشده قبل و بلافاصله بعد از فعالیت ورزشی و نیز 1، 3 و 24 ساعت بعد گرفته شد. یافته ها: متوسط ضربان قلب، کاهش وزن و حالات خلقی شناگران در هر دو آزمون ورزشی یکسان (05/0EX زیادتر بود (05/0>p). مقادیر پایه SFR ،sIgASR و فعالیت sAA برخلاف غلظت sIgA در PMEX از AMEX زیادتر بود (05/0>p). مقادیر sIgA با وجود عدم تغییر معنی دار SFR، درحد معنی داری بلافاصله بعد از فعالیت با مصرف مقادیر کافی آب افزایش یافت (001/0>p)، که در واقع نتیجه افزایش sIgASR ا(005/0>p)است؛ این تغییرات با افزایش فعالیت sAA همراه بودند. همچنین، پاسخ های sIgASR و sAA برخلاف SFR و غلظت sIgA تحت تأثیر تغییرات روزانه قرار گرفتند (001/0>p). نتیجه گیری: به نظر می رسد این تغییرات احتمالاً ناشی از تغییرات روزانه عملکرد آدرنرژیک است. با این حال، 1 تا 3 ساعت استراحت زمان کافی برای بازگشت تغییرات به شرایط پایه می باشد.
تأثیر یک برنامة 10 هفته ای تمرینات اصلاحی منتخب بر ناهنجاری کایفوز وضعیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عارضة کایفوز، یکی از رایج ترین ناهنجاری های وضعیتی و از علل مهم تأثیرگذار بر پاتولوژی یک چهارم فوقانی بدن است که متخصصان اغلب با تجویز تمرینات اصلاحی رایج (براساس تئوری های کندال)، مبتلایان را مدیریت می کنند. با وجود این، شواهد علمی معتبر در زمینة میزان اثربخشی مطلوب این تمرینات، اندک است. هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر یک برنامة 10 هفته ای تمرینات اصلاحی منتخب (رایج) بر ناهنجاری کایفوز وضعیتی بود. به این منظور، 20 فرد (10مرد و 10زن) دارای ناهنجاری کایفوز وضعیتی بزرگ تر از 42 درجه با میانگین سنی 55/1±93/20 سال، وزن 32/12±37/62 کیلوگرم و قد 72/10±62/170 سانتی متر به صورت هدفمند انتخاب شدند تا در برنامة تمرینات اصلاحی شرکت کنند. از خط کش منعطف برای اندازه گیری میزان زاویة کایفوز آزمودنی ها استفاده شد و میانگین آن در پیش آزمون و پس آزمون به ترتیب برابر با 67/2±27/46 و 06/2±14/42 به دست آمد. یافته های تحقیق با استفاده از روش های آمار توصیفی و مقایسه ای (آزمون آماری تی زوجی) تجزیه و تحلیل شد و نتایج نشان داد که با وجود کاهش معنادار میزان زاویة کایفوز آزمودنی ها پس از شرکت در برنامه تمرینات اصلاحی، این تمرینات از اثربخشی مورد انتظار برخوردار نیستند که به نظر می رسد این مسئله ناشی از تاکید بر تمرینات اصلاحی موضعی و عدم توجه به دیگر ناهنجاری های مرتبط با عارضة کایفوز است.
تاثیر انواع تمرین ثابت و متغیر بر یادداری و انتقال دقت پرتاب از بالای شانه در کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر تاثیر انواع تمرین ثابت و متغیر بر یادداری و انتقال دقت پرتاب از بالای شانه در کودکان پیش دبستانی است. به این منظور 36 کودک دختر و پسر راست دست به طور داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند و بر اساس نمرات پیش آزمون در سه گروه تمرین ثابت، متغیر قالبی و متغیر تصادفی منتسب شدند. گروه تمرین ثابت با هدفی به ابعاد 60 در60 و گروه های دیگر با اهدافی به ابعاد 30 در30، 60 در60 و 90 در90 سانتی متر پرتاب از بالای شانه را تمرین نمودند. مرحله اکتساب شامل 6 دسته کوشش 6 تایی در طی 2 روز بود. آزمون یادداری پس از24 ساعت اجرا شد و آزمون انتقال 10 دقیقه پس از آزمون یادداری با تغییر در اندازه هدف انجام شد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل واریانس عاملی و تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/0 > α استفاده شد. در آزمون یادداری تفاوت معنی داری بین گروه های آزمایش مشاهده نشد ولی در آزمون انتقال عملکرد گروه تمرین متغیر تصادفی به طور معنی داری برتر از سایر گروه ها بود.(033/0 > (p . نتایج نشان می دهد استفاده از تمرینات متغیر به ویژه تمرین متغیر تصادفی در کودکان می تواند به طور موثری در انتقال دقت پرتاب از بالای شانه تاثیر داشته باشد.
تأثیر دو برنامة تمرین آماده سازی با ست های کوتاه و بلند بر عوامل آمادگی جسمانی و عملکردی بازیکنان نخبة راگبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر دو برنامة تمرین آمادهسازی با ستهای بلند و کوتاه با شدت و حجم برابر بر عوامل آمادگی جسمانی و عملکردی بازیکنان نخبة راگبی بود. 27 بازیکن راگبی باشگاه صنعت گاز خراسان رضوی (سن 172/3 ± 29/24 سال و قد 652/5 ± 22/182 سانتیمتر) بهصورت داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند و بهطور تصادفی ساده به سه گروه مساوی تقسیم شدند: 1) گروه تمرین با ست بلند؛ 2) گروه تمرین با ست کوتاه؛ 3) گروه کنترل. برنامة تمرین شامل 8 هفته (سه با ردر هفته) تمرینات منتخب آمادهسازی میدانی شامل تمرینات سرعتی، استقامتی و پلایومتریک بهصورت ستهای بلند و کوتاه بود که به مدت 45 دقیقه در هر جلسه انجام میگرفت. در طول این دوره، آزمودنیهای گروه کنترل به مدت 70 – 60 دقیقه در تمرینات تکنیکی و تاکتیکی معمول تیمی شرکت کردند. دادهها با استفاده از آزمونهای کلوموگروف اسمیرنوف، آنالیز واریانس یکطرفه و t همبسته تحلیل شدند. نتایج، افزایشهای معناداری را در VO2max و توان بی هوازی گروههای تجربی در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (05/0 P<). با این حال، در شاخصهای چابکی، توان عضلانی و مهارتهای راگبی (دقت شوت، مسافت شوت، دقت پاس و مسافت پاس) تفاوت معناداری بین گروهها مشاهده نشد (05/0P>). در مجموع میتوان گفت بازیکنان راگبی برای بهبود توان هوازی و بی هوازی خود میتوانند از تمرینات اینتروال با ستهای کوتاه و بلند استفاده کنند. همچنین برای بهبود مسافت شوت و مسافت پاس بهتر است از تمرینات اینتروال با ست بلند استفاده کنند. برای تعیین تأثیر این نوع تمرینات بر دیگر
ساخت دستگاه مقاومتی ویژه مهارت های پرتابی و ضربات مشت (زوکی) کاراته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصل ویژگی یکی از اصول تمرینات آماده سازی است؛ بویژه اینکه هنگام استفاده از برنامههای تمرینی مقاومتی با دستگاههای معمولی در فصل مسابقات، احتمال بههم خوردن ریتم حرکات و مهارتها وجود دارد و ممکن است در بهبود سرعت و توان عضلات مورد نظر تأثیری نداشته باشد. برای مثال، تمرین با دستگاههای مقاومتی معمولی نظیر دستگاههای وزنه بدلیل زمانبندی نادرست انقباضات عضلانی میتواند به اجرای تکنیک ناکارآمد منجر شود. لذا بررسی نوع انقباض عضلانی، ریتم، سرعت و دامنه حرکتی در برنامههای تمرینی بویژه در فصل مسابقات، میتواند در دستیابی به عملکرد بهتر و کاهش مدت زمان آماده سازی مؤثر واقع شود. دستگاه حاضر یک ماشین با سیستم ترمز ساده و حرکت سینوسی اهرم است که میتواند نیروهای متغیری را تولید کند و حرکت خطی دست را به حرکت زاویه ای در سیستم ترمزی تبدیل کند. مزایای دستگاه جدید عبارت است از: 1- حفظ الگوی حرکتی مرتبط با مهارتهای پرتابی، 2- بکارگیری عضلات مرتبط با انقباضات مناسب در مهارتهای پرتابی، 3- رها کردن وزنه بعد از اجرای مهارت همچون پرتاب وزنه یا سایر مهارتهای پرتابی، 4- افزایش و تغییر سینوسی بار عضلانی در مرحله تولید نیرو. برای اعتبار یابی دستگاه 15 نفر در دو گروه آزمایشی ( n=8 ) و کنترل ( n=7 ) که همگی مبتدی بودند به مدت شش هفته با سه جلسه در هفته به تمرین یکسان کاراته شامل گرم کردن 20 دقیقه، یادگیری تکنیک 20 دقیقه و 15 دقیقه بدنسازی (گروه آزمایش 5 ست 10 تکراری با دستگاه و گروه کنترل حرکت شنای روی زمین) و پنج دقیقه سرد کردن پرداختند. قبل و بعد از پایان شش هفته، میزان پرتاب وزنه به عنوان شاخصی برای اندازه گیری توان اندام فوقانی برای هر یک از آزمودنی ها ثبت شد. با استفاده از آزمون t وابسته افزایش معنی دار توان نسبت به قبل از تمرین در هر دو گروه آزمایشی (001/0 p= ) و کنترل (001/0 p= ) مشاهده شد. همچنین آزمون t مستقل افزایش معنی دار توان را در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل نشان داد (034/0 p= ). لذا استفاده از این دستگاه می تواند برای ورزشکاران رشته های پرتابی در جهت بهبود رکوردهای آنها و کاهش مدت زمان دوره آماده سازی مفید باشد. از آنجا که این دستگاه اولین بار طراحی و ساخته شده است لذا اجرای تحقیقات بیشتر را در این زمینه امکان پذیر میسازد.
تأثیر مصرف عصارة آلیوم پارادوکسوم همراه با دویدن اختیاری بر سطوح آمیلوئید بتا (Aβ1-42) مغز در مدل تجربی دیابت قندی رت های نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پروتئین آمیلوئید بتا (Aβ) به عنوان نشانگر اصلی بیماری آلزایمر در مغز بیماران دیابتی افزایش می یابد. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر ترکیبی 6 هفته تمرین دویدن اختیاری روی چرخ دوار و مصرف عصارة گیاه آلیوم پارادوکسوم بر سطوح آمیلوئید بتا قشر مغز رت های دیابتی تحریک شده با آلوکسان بود. به این منظور 42 سر رت نر نژاد ویستار به وزن 1 ± 185 گرم و سن 8 هفته به طور تصادفی در 6 گروه (هر گروه 7 سر) کنترل سالم (C) ، ورزشی (T) ، کنترل – دیابتی (CD) ، ورزشی – دیابتی (DT) ، آلیوم – دیابت (DAT) و ورزشی – آلیوم – دیابت (DAT) قرار گرفتند. رت ها با تزریق آلوکسان (mg/kg 120) محلول در بافر سالین به صورت درون صفاقی، دیابتی شدند. رت های گروه های ورزشی و ورزشی – دیابتی به مدت 6 هفته در قفس های مجهز به چرخ دوار و به صورت اختیاری به فعالیت پرداختند. به دنبال اجرای 6 هفته فعالیت اختیاری مقدار Aβ1-42 قشر مغز گروه های ورزشی و ورزشی – دیابتی کاهش یافت. سطوح Aβ1-42 در گروه T نسبت به گروه C و گروه DT نسبت به گروه CD به طور معناداری کاهش نشان داد (001 /0 P<). همچنین سطوح Aβ1-42 در گروه CD نسبت به گروه C به طور معناداری افزایش یافت (001 /0 P<). اجرای 6 هفته فعالیت اختیاری و مصرف عصارة گیاه آلیوم پارادوکسوم، مقدار قشر مغز گروه را نسبت به گروه کاهش داد (001 /0 P<). تمرین اختیاری و مصرف عصارة گیاه آلیوم پارادوکسوم، اثر مثبتی در کاهش سطوح Aβ1-42 آزمودنی های دیابتی نشان داد. بنابراین مصرف عصارة گیاه آلیوم پارادوکسوم در ترکیب با تمرین اختیاری به-عنوان یک شیوة درمانی غیردارویی در مقابله با عوارض دیابت توصیه می شود.
تأثیر تمرینات هوازی بر سلامت عمومی و مقادیر سروتونین جانبازان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه در جوامع مختلف، از ورزش بهعنوان یکی از روشهای درمانی در بهبود سلامت روان معلولان و
جانبازان استفاده میشود که نتایج مفید و ثمربخشی به همراه داشته است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر
بررسی تأثیر تمرین هوازی بر سلامتی عمومی و مقادیر سروتونین جانبازان غیرفعال بود. براساس طرحی
40 به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفری /3±1/ نیمهتجربی، 40 نفر جانباز 25 درصد با میانگین سنی 4
تجربی و شاهد تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تجربی در یک دوره تمرین هوازی منظم به مدت 12 هفته،
3 جلسه در هفته و با شدت 50 تا 65 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه شرکت کردند. گروه شاهد طی این دوره
فعالیت بدنی منظمی نداشت. میزان سلامتی عمومی آزمودنیها و خردهمقیاسهای مربوط به آن به وسیله
و درصدچربی BMI ،VO2max ، محاسبه گردید. مقادیر سروتونین (GHQ) پرسشنامه سلامت عمومی
قبل و بعد از تمرین برای هر دو گروه اندازهگیری شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای تی همبسته و
نسخه 18 انجام شد . نتایج حاصل از SPSS تی مستقل در سطح خطای آلفای 5 درصد و توسط نرمافزار
تحلیل دادهها اختلاف معنیداری را در سلامتی عمومی بین دو گروه تجربی و شاهد نشان داد. این اختلاف
در خردهمقیاسهای روانتنی، اضطراب و بیخوابی، کارکرد اجتماعی و افسردگی بین دو گروه دیده شد.
نیز BMI و سروتونین نیز در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنیدار نشان داده، درصد چربی و VO2max
در نتیجه، تمرینات هوازی برای جانبازان غیرفعال می تواند در .(P < 0/ کاهش معنیداری نشان داد ( 05
افزایش سلامتی عمومی مؤثر باشد و در ردیف برنامههای ارتقای سلامت قرار گیرد
تأثیر یک جلسه فعالیت ورزشی تداومی روی نوارگردان بر مقدار HSP72 و TAC هیپوکامپ موش های نر صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر یک جلسه فعالیت تداومی روی نوارگردان بر سطوح HSP72 و TAC هیپوکامپ موش های صحرایی نر بود. به این منظور، 20 سر موش صحرایی نر ویستار (وزن 1±165 گرم و سن 6 تا 8 هفته) به طور تصادفی در چهار گروه (هر گروه 5 سر) کنترل و سه گروه تمرین استقامتی حاد (گروه های 1، 2 و 3 که به ترتیب 30 دقیقه، 4 ساعت و 24 ساعت پس از ورزش کشته شدند) تقسیم شدند. پروتکل مورد استفاده، دویدن روی نوارگردان ویژة جوندگان بود که با سرعت 10 متر در دقیقه آغاز شد و به تدریج به 18 متر در دقیقه رسید. مدت زمان دویدن روی نوارگردان 60 دقیقه بود. برای مقایسة متغیرهای چهار گروه، از آزمون آماری آنالیز واریانس یکطرفه (One-way ANOVA) و متعاقب آن از آزمون توکی (05 /0P≤) استفاده شد. برای اندازه گیری مقادیر HSP72 و TAC به ترتیب از روش ساندویچ الایزا و رنگ سنجی استفاده شد. متعاقب فعالیت تداومی حاد، تغییر معناداری در مقدار HSP72 گروه 1 (30 دقیقه) و 2 (4 ساعت) نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد؛ اما سطوح HSP72 در گروه 3 (24 ساعت) نسبت به گروه کنترل (019 /0=P) و همچنین گروه 1 (30 دقیقه) (015 /0=P) افزایش معناداری را نشان داد. مقدار ظرفیت آنتی اکسیدانی تام (TAC) هیپوکامپ در تمامی گروه های تمرینی، در مقایسه با گروه کنترل، به طور معناداری افزایش یافت (000 /0=P) . به طور کلی فعالیت ورزشی حاد تأثیر مفیدی بر سطوح HSP72 و TAC و افزایش نقش محافظتی آنها در هیپوکامپ موش های صحرایی دارد.
اثر هشت هفته تمرین هوازی، مقاومتی و ترکیبی بر میزان کلسترول LDL، HDL و آمادگی قلبی- تنفسی در مردان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از این پژوهش عبارت است از بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی، مقاومتی و ترکیبی بر میزان کلسترول، LDL، HDL و آمادگی قلبی-تنفسی در مردان چاق است.
روش بررسی: 48 مرد چاق به صورت تصادفی به چهار گروه هوازی(12 نفر) مقاومتی(12 نفر) ترکیبی(12نفر) و کنترل(12نفر) تقسیم شدند. از آزمودنی ها پیش و پس از هشت هفته فعالیت ورزشی(هوازی، مقاومتی، ترکیبی) نمونه خونی گرفته شد. سپس، پس از 48 ساعت VO2peakآزمودنی ها به وسیله آزمون بالک اندازه گیری شد. برای تحلیل استنباطی داده ها از آزمون t همبسته برای مقایسه تغییرات سطوح کلسترول ،LDL وHDL قبل و بعد از تمرین، و برای مقایسه بین گروهی از آزمون تحلیل واریانس یکراهه استفاده شد.
یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد، 8 هفته فعالیت ورزشی منظم باعث کاهش معنادار کلسترول وLDL شد. هشت هفته فعالیت ورزشی باعث تغییرات معنادار در HDL نشد. VO2max پس از هشت هفته فعالیت ورزشی منظم به طور معنی دار افزایش یافت.
نتیجه گیری: درمجموع یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد، که هشت هفته تمرینات مقاومتی، هوازی و موازی می تواند اثرات مفیدی بر برخی شاخص های خطر ساز قلبی-عروقی داشته باشد. واکنش HDL به تمرینات مقاومتی، هوازی و موازی متاثر از شدت تمرین است. و به نظر می رسد اجرای تمرینات ترکیبی به نسبت اجرای تنهای تمرینات مقاومتی یا استقامتی اثر بخشی بالاتری بر عوامل خطر زای قلبی – عروقی دارد.
تأثیر یک دوره تمرین در آب روی هورمون رشد و عامل رشد شبه انسولینی (GH و IGF-1) کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هورمون رشد و عامل رشد شبه انسولینی 1، از هورمون های آنابولیک هستند که نقش حیاتی در بالیدگی دستگاه های مختلف بدنی به ویژه در کودکی و نوجوانی دارند. ورزش یکی از محرک هایی است که ترشحGH و IGF-1 را تحت تأثیر قرار می دهد، امروزه ورزش های آبی به علت ایجاد نشاط در کودکان، بسیار توصیه شده است. هدف این پژوهش بررسی اثر یک دورة 8 هفته ای تمرین در آب بر سطوح استراحتی GHو IGF-1 کودکان 9 تا 11 سال پسر است. 18 دانش آموز پسر غیرورزشکار (میانگین± انحراف معیار، سن 2±2 /10 سال، وزن 3±5 /26 کیلوگرم و قد 6±9 /130 سانتی متر) انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه تجربی (10نفر) و کنترل (8 نفر) قرار گرفتند. ابتدا از تمام آزمودنی ها نمونه های خونی ناشتا به منظور اندازه گیری سطوحGH و IGF-1 گرفته شد. سپس آزمودنی های گروه تجربی به مدت 8 هفته، سه جلسة 1 ساعته در هفته به تمرین با شدت 70 تا 80 درصد حداکثر ضربان قلب پرداختند. آزمودنی های گروه کنترل در این مدت هیچ گونه فعالیت ورزشی نداشتند. پس از 8 هفته از تمام بازیکنان بار دیگر نمونة خونی گرفته شد. از آزمون t همبسته و t مستقل برای آنالیز داده ها استفاده شد. تحلیل آماری نشان داد که 8 هفته تمرین در آب، روی غلظت سرمیGH و IGF-1 تأثیر معناداری ندارد (05 /0P> )، درحالی که در گروه کنترل بعد از 8 هفته، افزایش معناداری در غلظت GH و IGF-1 مشاهده شد (05 /0P< ). علاوه بر این، بین دو گروه بعد از 8 هفته اختلاف معناداری در مقدار ترشح GH و IGF-1 وجود داشت (05 /0P< ). به طور کلی نتایج نشان داد که 8 هفته تمرینات منتخب در آب با شدت 70 تا 80 درصد حداکثر ضربان قلب در دقیقه موجب تحریک ترشح GH و IGF-1 کودکان 9 تا 11 سالة پسر غیرورزشکار نمی شود (05 /0 P≤).
اثر هشت هفته تمرین همزمان استقامتی تناوبی و مقاومتی و استقامتی تداومی و مقاومتی بر قدرت، ترکیب بدنی و پروفایل های لیپید در پسران غیرورزشکار 14 تا 17 سال دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر دو نوع تمرین همزمان بر درصد تودة چربی بدن، شاخص تودة بدنی، بیشینة اکسیژن مصرفی بدن، قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه، کلسترول تام، تری گلیسرید، لیپوپروتئین های کلسترولی کم چگال و پرچگال در نوجوانان دچار اضافه وزن بود. با توجه به هدف پژوهش، 40 نوجوان پسر غیرورزشکار دچار اضافه وزن با میانگین سنی 58 /0±33 /15 سال انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. گروه آزمایشی اول 14 نفر بودند و به صورت همزمان تمرین استقامتی تداومی و مقاومتی را اجرا کردند. گروه آزمایش دوم نیز 14 نفر بودند و تمرین استقامتی تداومی و مقاومتی را همزمنان انجام دادند. گروه کنترل شامل 12 نفر و بدون فعالیت بودند. متغیرهای درصد تودة چربی بدنی، شاخص تودة بدنی، بیشینة اکسیژن مصرفی بدن، قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه، کلسترول تام، تری گلیسرید، لیپوپروتئین های کلسترولی کم چگال (LDL-C) و پرچگال (HDL-C) حداقل سه روز قبل و بعد از دورة تمرینی اندازه گیری شد. از T تست همبسته، آنالیز واریانس یکطرفه (ANOVA) و آزمون تعقیبی شفه برای آنالیز داده ها استفاده شد. یافته ها نشان داد که در هر دو گروه آزمایشی افزایش معنی دار در قدرت عضلانی بالا تنه و پایین تنه و کاهش معنی دار درصد چربی بدنی و تری گلیسرید به وجود آمد (001 /0P=) . مقدار LDL-C در گروه آزمایشی اول (001 /0 P=) و در گروه آزمایشی دوم (009 /0 P=) کاهش معنی داری داشت. مقدار HDL-C خون نیز به طور معنی دار درگروه آزمایشی اول (000 /0 P=) و هم در گروه آزمایشی دوم (003 /0 P=) افزایش یافت.بنابراین می توان گفت تمرینات همزمان استقامتی تناوبی یا تداومی و مقاومتی موجب بهبود قدرت، بیشینة اکسیژن مصرفی بدن، درصد چربی بدنی و پروفایل های لیپید خون در نوجوانان پسر غیرورزشکار دچار اضافه وزن می شود.
تاثیر برنامة تمرین ترکیبی (مقاومتی + استقامتی) بر مقادیر میوستاتین پلاسمایی مردان چاق غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر 8 هفته تمرین ترکیبی بر مقادیر میوستاتین پلاسمایی مردان چاق غیرورزشکار بود. تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی است. به همین منظور 23 مرد چاق غیرورزشکار به صورت داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند و به دو گروه تجربی (12= n) با میانگین سن 06 /2 ± 38 /21 سال، قد 07 /7 ± 65 /173 سانتی متر و وزن 05 /15±61 /86 کیلوگرم و درصد چربی 67 /2 ± 05 /27 و گروه کنترل (11= n) با میانگین سن 13 /1 ± 44 /21 سال، قد 09 /5 ± 61 /175 سانتی متر، وزن 05 /14±00 /90 کیلوگرم و درصد چربی 68 /2±15 /27 تقسیم شدند. گروه تجربی پروتکل 8 هفته ای تمرین ترکیبی شامل تمرین مقاومتی (5 حرکت، 3 جلسه در هفته با شدت 50 تا 80 درصد ) و تمرین استقامتی (دویدن با شدت 65 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه در مدت زمان 25 تا 40 دقیقه) را در یک روز و به ترتیب تمرین مقاومتی – استقامتی اجرا کردند. گروه کنترل در هیچ برنامة تمرینی شرکت نکرد. قبل و 48 ساعت بعد از اتمام آخرین جلسة تمرینی و در شرایط ناشتایی، 5 میلی لیتر خون از ورید بازویی آزمودنی ها گرفته شد. نتایج تحلیل آماری با آزمون t مستقل نشان داد که مقدار میوستاتین پلاسمایی در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل کاهش معناداری داشت (001 /0= P) . ازاین رو می توان نتیجه گرفت که اجرای تمرین ترکیبی در پیشگیری از آتروفی عضلانی و کاهش تودة عضلات مؤثر است.
مقایسه تاثیر شیوه مداخله (فعالیت هوازی، محدودیت کالری و ترکیب هر دو) در سطح انرژی مصرفی یکسان بر سطح شاخص های التهاب عمومی(فیبرینوژن وCRP) سرم زنان چاق غیر فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر ترکیبی فعالیت هوازی و محدودیت کالریکی بر سطح CRP و فیبرینوژن سرم زنان چاق کم تحرک می باشد. بدین منظور تعداد 40 نفر زن چاق کم تحرک با میانگین و انحراف استاندارد سن، درصد چربی و شاخص توده بدنی (98/6± 6/44سال، 95/3±6/26 درصد و81/2±6/30 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و بصورت تصادفی به چهار گروه تجربی1 (فعالیتهای ورزشی)، تجربی2 (محدودیت کالریک)، تجربی 3 (مداخله ترکیبی) و کنترل تقسیم بندی شدند. برنامه تمرینی هشت هفته ای در گروه تجربی1 شامل دویدن روی تریدمیل به مدت 50 تا 60 دقیقه، هفته ای 5 جلسه و گروه تجربی2 از یک رژیم غذایی با محدودیت کالری معادل انرژی مصرفی فعالیت ورزشی گروه تجربی 1 استفاده کردند، آزمودنیهای گروه تجربی 3 نیز از برنامه تمرینی گروه تجربی1 با نصف کردن جلسات تمرینی (25 الی 30 دقیقه در هر جلسه) و برنامه رژیم غذایی گروه تجربی2 با 2/1 محدودیت کالری به صورت ترکیبی استفاده کردند. در شیوه زندگی گروه کنترل تغییری ایجاد نشد. مرحله اول خونگیری پس از 12 ساعت ناشتایی و در پایان پس از 48 ساعت از خاتمه تمرینات در شرایط تجربی اجرا شد. یافته های پژوهش نشان داد که مقادیر وزن، شاخص توده بدنی و درصد چربی بدن در همه گروههای تجربی کاهش معنی داری یافت که بالاترین تغییر در گروه تجربی1 با مقادیر تغییرات 6/4%، 6/4% و 1/9% مشاهده شد(p>0/05). نتایج تحقیق حاکی از از کاهش قابل توجه 6/56%، 7/25% و 2/44% سطوح CRP به ترتیب در گروههای تجربی 1، 2 و 3 می باشد. این کاهش در گروه تجربی1 (فعالیت ورزشی)و 3 (مداخله رژیم غذایی و فعالیت ورزشی)معنی دار بود که به ترتیب از 64/1±1/3 به 08/1±3/1 و از 10/2±9/2 به 47/1±6/1 میلی گرم بر لیتر کاهش یافت(P>0/01). سطوح فیبرینوژن نیز در هر سه گروه تجربی 1، 2 و 3 به ترتیب 7/11%، 2/6% و 8/7% کاهش یافت که این کاهش در گروه تجربی 1(فعالیت ورزشی) و 3 (مداخله رژیم غذایی و فعالیت ورزشی)معنی دار بودکه به ترتیب از 83/27±4/278 به 25/8±7/24 و از 60/25±3/271 به 56/29±0/250 میلی گرم بر دسی لیتر(P>0/01). بین مقادیر سرمی CRP و فیبرینوژن با درصد چربی بدن، وزن بدن، شاخص توده بدنی و تغییرات درصد چربی بدن همبستگی پائینی مشاهده شد(P>0/05).
تأثیر تمرینات هوازی بر سطوح سرمی سایتوکین های TNF-α ،IL-1β ،IL-6، Hsp70 در موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سطوح برون سلولی (سرمی) پروتئین شوک گرمایی 70 تحت تأثیر عوامل استرس زای مختلف از جمله ورزش قرار می گیرد و نشان داده شده است که این پروتئین سطوح در گردش سایتوکین های پیش التهابی را در نمونه های انسانی و حیوانی تحت تأثیر قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرینات استقامتی بر سطوح سرمی سایتوکین های پیش التهابی TNF-α، IL-1β، IL-6 و Hsp70 در رت های تمرین کرده و تمرین نکرده است. 10 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (خریداری-شده از انستیتو پاستور ایران) به طور مساوی به دو گروه کنترل و تمرین کرده تقسیم شدند. برنامة تمرین ورزشی هوازی درگروه تمرین کرده شامل 8 هفته تمرینات استقامتی (5 روز در هفته) دویدن با شدت 55 تا 75 درصد VO2max روی نوار گردان بود، استفاده شد. نتایج نشان داد که سطوح سومی Hsp70 در گروه تمری نسبت به گروه تمرین افزایش معناداری داشت (05 /0 P<). از سوی دیگر، تغییر معناداری در سطوح سایتوکین های پیش التهابی TNF-α، IL-1β، IL-6 بین گروه تمرین-کرده نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد. بنابراین تمرین استقامتی ممکن است با افزایش سطوح سرمی Hsp70 موجب حفاظت سلولی و تقویت سیستم ایمنی شود.
اثر تمرین ویژه و عمومی آماده سازی بسکتبال بر آمادگی جسمانی و فیزیولوژیکی بازیکنان تمرین کرده بسکتبال مرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرینات دایره ای ویژه و عمومی- متداول یا کلاسیک- آماده سازی بر آمادگی جسمانی و فیزیولوژیکی بازیکنان تمرین کرده بسکتبال مرد بود که محقق به منظور رسیدن به این هدف تعداد 12 نفر از بازیکنان بزرگسال دعوت شده به اردوی آمادگی تیم بسکتبال ذوب آهن غرب کشور (تیم اسدآباد- همدان دسته یک کشور) را انتخاب و به طور تصادفی به دوگروه شش نفره تمرین ویژه و عمومی 29/5± 08/26 سال، قد77/6± 91/185 سانتی متر، وزن00/8± 66/77 کیلوگرم تقسیم کرد. هردو گروه تمرین ویژه و عمومی آماده سازی به مدت 6 هفته، هر هفته 3 جلسه و هرجلسه 40 دقیقه به صورت متناوب خارج از فصل مسابقات به تمرین پرداختند. گفتنی است که هردو گروه تمرینات بسکتبال را نیز در کنار این تمرینات، یعنی تمرینات وی ژه و عمومی آماده سازی انجام دادند. تأثیر اجرای تمرینات آمادگی ویژه و عمومی بر متغیرهای وابسته تحقیق، یعنی حداکثر توان بی هوازی، حداقل توان بی هوازی، میانگین توان بی هوازی و شاخص خستگی (توسط آزمون RAST)، توان انفجاری پاها (توسط آزمون پرش عمودی سارجنت)، حداکثر سرعت دویدن (توسط آزمون یویو)، درصد خستگی و زمان کلی تکرار دوهای سرعتی (توسط آزمونRHIET )، سرعت دویدن (توسط آزمون 20 متر سرعت) و توان هوازی (توسط آزمون چندمرحله ای 20 متر رفت وبرگشت ) طی مراحل پیش آزمون و پس آزمون، اندازه گیری شد. نتایج آزمون های آماری درصد ضریب تأثیر کوهن و تی مستقل در سطح 05/0≥ P نشان داد که در مورد متغیرهای توان هوازی، شاخص و درصد خستگی به نفع گروه تمرینی وی ژه، حداکثر و میانگین توان بی هوازی، توان انفجاری پاها و سرعت دویدن به نفع گروه تمرینی عمومی، اختلاف میانگین های بین دو گروه تمرین ویژه و عمومی آماده سازی معنی دار بود، ولی در باب حداکثر سرعت دویدن، حداقل توان بی هوازی و زمان کلی تکرار دوهای سرعتی اختلاف میانگین های دو گروه قابل ملاحظه نبود. به طور کلی، از یافته های تحقیق برمی آید که بهتر است مربیان رشته ورزشی بسکتبال جهت بهبود برخی شاخص های فیزیکی و فیزیولوژیکی و آماده سازی بازیکنان این رشته ورزشی از جمله توان هوازی، شاخص و درصد خستگی از تمرینات ویژه بسکتبال (تمرین دایره ای ویژه) و برای بهبود حداکثر و میانگین توان بی هوازی، توان انفجاری پاها و سرعت دویدن از تمرینات عمومی در کنار هم استفاده کنند
تأثیر 12 هفته تمرین استقامتی بر سطوح پلاسمایی گرلین آسیل دار، PYY 3-36، دریافت غذا و وزن رت های نر چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به روند رو به رشد اضافه وزن و چاقی، هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر 12 هفته تمرین استقامتی بر تغییرات وزن، غذای دریافتی، هورمون اشتهاآور آسیل گرلین و هورمون ضد اشتهای PYY3-36 در رت های نر چاق بود. 16 رت نر ویستار به مدت 9 هفته با غذای پرچرب (مشتق شده از روغن سویا) تغذیه شدند تا به میانگین وزنی g30 ±319 رسیدند. پس از همسان سازی، رت ها به صورت تصادفی در دو گروه 8 تایی کنترل و تمرین استقامتی دوازده هفته ای (هر جلسه 60 دقیقه با سرعت 15 تا 30 متر در دقیقه، 5 روز در هفته) دویدن روی تردمیل با شیب صفر تقسیم شدند.آب و غذای استاندارد به صورت آزادانه در اختیار حیوانات قرار گرفت. هر دو روز یک بار غذای دریافتی و وزن آنها اندازه گیری و ثبت شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسة تمرین و 8 ساعت ناشتایی شبانه، نمونه های خونی جمع آوری شد. با استفاده از روش الایزا، غلظت پلاسمایی هورمون های ذکرشده اندازه گیری شد. دوازده هفته تمرین استقامتی کاهش معناداری را در وزن رت های گروه تمرین نسبت به گروه کنترل ایجاد کرد (001 /0p=). در طول دورة تمرین، میانگین غذای دریافتی گروه تمرینی کمتر از گروه کنترل بود (028 /0= P) . غلظت پلاسمایی گرلین آسیل دار تفاوت معناداری بین دو گروه نشان نداد، اما مقادیر پلاسمایی PYY 3-36 در گروه تمرینی در حد معناداری زیادتر بود (016 /0p=). به نظر می رسد یکی از سازوکارهای احتمالی کاهش وزن ناشی از فعالیت-های ورزشی استقامتی، کاهش غذای دریافتی از طریق افزایش سطوح پلاسمایی هورمون ضد اشتهای PYY3-36 باشد.
تأثیر شش هفته تمرین هوازی و رژیم غذایی بر ترکیب بدنی، پروفایل لیپیدی و شاخص های سندروم متابولیک زنان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سندرم متابولیک؛ مجموعهای از عوامل خطر نظیر: چاقی، هایپرگلیسمیا، پُرفشار خونی، دیسلیپیدمی است که در توسعه بیماریهای قلبی عروقی و دیابت نوع دو سهیم است. هدف این تحقیق بررسی تأثیر شش هفته تمرین هوازی و رژیم غذایی بر ترکیب بدنی، پروفایل لیپیدی و شاخص های سندروم متابولیک زنان چاق بود.
روش بررسی: 16 زن داوطلب چاق مستعد و مبتلا به پُرفشارخونی با میانگین سن 44/30±3/74 سال به صورت نمونهگیری در دسترس، گزینش شدند. برنامه تمرین هوازی شامل دویدن نرم، حرکات موزون یا ایروبیک فزاینده و حرکات کششی بود که طی 18 جلسه با تواتر سه جلسه در هفته انجام شد و هر جلسه به مدت 60 دقیقه طول کشید. به علاوه رژیم غذایی کم کالری500 کیلوکالری کمتر از انرژی روزانه بود. پیش و پس از شش هفته مداخله سطوح سرمی شاخص های بیوشیمی خون، گلوکز و انسولین ناشتا به ترتیب با روش آنزیماتیک و ایمونو رادیو متریک اندازه گیری شدند. از شاخصHOMA برای اندازه گیری مقاومت به انسولین استفاده شد.
یافته ها: پس از شش هفته مداخله تمرین هوازی و رژیم غذایی کم کالری، کاهش معنی داری در وزن، نمایه ی توده ی بدن، درصد چربی،کلسترول تام، تری گلیسیرید، لیپوپروتئین کم چگال، مقاومت به انسولین، میانگین فشار خون سرخرگی و افزایش معنی داری در لیپوپروتئین پُرچگال و اکسیژن مصرفی بیشینه مشاهده شد.
نتیجه گیری: تمرین هوازی و رژیم غذایی منظم تأثیر مطلوبی بر ترکیب بدنی، پُروفایل لیپیدی و بهبود شاخص های سندروم متابولیک زنان چاق دارد