فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۶۱ تا ۱٬۵۸۰ مورد از کل ۱٬۶۸۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
سندرم متابولیک، ترکیبی از بیشتر عوامل خطرزای قلبی عروقی خطرناک از جمله هایپرگلیسمی، افزایش کلسترول لیپوپروتئین با چگالی کم، تری گلیسرید بالا، فشار خون سیستولیک بالا و افزایش دور کمر است. افزایش تمرینات بدنی در پیشگیری، درمان اولیه بیماری های قلبی عروقی و سندرم متابولیک به دلیل مزایای محافظت قلبی مرتبط با بهبود آمادگی قلبی تنفسی توصیه شده است. هدف این پژوهش نیمه تجربی و کاربردی، تحلیل اثرات اجرای همزمان تمرینات مقاومتی و تناوبی با شدت بالا بر شاخص های متابولیک در زنان مسن مبتلا به سندرم متابولیک است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که اجرای همزمان تمرینات مقاومتی و تناوبی با شدت بالا در ترکیب با رژیم کم کالری فواید متابولیکی متعددی در زنان چاق مبتلا به سندرم متابولیک پس از یک مداخله ۱۶ هفته ای فراهم می کند. اجرای همزمان تمرینات مقاومتی و تناوبی با شدت بالا در ترکیب با رژیم کم کالری به طور بالقوه می تواند دستاوردهای ارزشمندی از جمله بهبود قابل توجه وزن، شاخص توده بدنی، قند خون ناشتا، انسولین، مقاومت به انسولین و پروتئین واکنشگر سی در افراد مبتلا به سندرم متابولیک ایجاد کند.
مقایسه سطوح ایمنی هومورال تستوسترون وکورتیزول سرمی دوندگان مرد نیمه استقامت نخبه طی تمرینات دوره آمادگی عمومی و پیش مسابقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: تمرینات مستمر و طاقت فرسای دوره آمادگی و بدنسازی پیش از مسابقه می تواند سیستم ایمنی ورزشکار را تحت تاثیر قرار دهد. لذا هدف از این پژوهش مقایسه سطوح IgA، IgG،IgM، تستوسترون وکورتیزول سرمی دوندگان مرد نیمه استقامت نخبه طی دوره آماده سازی عمومی و مسابقه بود. روش شناسی: در این پژوهش 13 دونده نیمه استقامت نخبه با میانگین سنی7/1±92/18 سال به طور داوطلبانه شرکت نمودند. دوندگان 14 هفته و هر هفته 12 جلسه(صبح و عصر) در برنامه تمرینی فعالیت کردند.پیش، حین دوره آماده سازی و پس از دوره پیش مسابقه، نمونه خونی جمع آوری و با استفاده از آزمون اندازه های تکراری و تعقیبی بنفرونی تفاوت میانگین های درون گروهی مقادیر IgA، IgG،IgM، تستوسترون وکورتیزول سرمی محاسبه و نتایج در سطح معنی داری 05/0≥P مقایسه شد. یافته ها: تمرینات دوره آماده سازی و پیش از مسابقه سبب کاهش غیر معنی دار سطح IgG سرمی دوندگان مرد نیمه استقامت نخبه شد. تغییرات میانگین درون گروهی سطح IgM سرمی دوندگان مرد نیمه استقامت نخبه طی دوره آماده سازی وپیش ازمسابقه کاهش معنی دار یافت(004/0=P). طی این دوره ها تغییر معنی داری در سطح IgA سرمی دوندگان مشاهده نشد. تغییرات سطوح کورتیزول سرمی دوندگان نخبه طی دوره آماده سازی و پیش از مسابقه تغییر معنی داری نشان داد(041/0=P). طی همین مدت تغییرات سطوح تستوسترون سرمی معنی دار نبود. تغییرات نسبت تستوسترون به کورتیزول سرمی طی دوره آماده سازی و پیش از مسابقه معنی دار بود(040/0=P). بحث و نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده تمرین شدید وطولانی مدت با افزایش روند کاتابولیکی ممکن است موجب تضعیف سیستم ایمنی شود.
اثر کاهش فعالیت بدنی پس از یک دوره تمرین استقامتی بر بیان ژن های STIM1، Orai1 و MG29 در عضله پلانتاریس موش های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: کاهش فعالیت بدنی در جوندگان موجب کاهش در توده عضلانی، سطح مقطع عرضی میوفیبریل ها (CSA) و تولید نیرو می شود. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثر کاهش فعالیت بدنی پس از یک دوره تمرین استقامتی بر بیان ژن های STIM1، Orai1 و MG29 در عضله پلانتاریس موش های نر ویستار بود.مواد و روش ها: 16 سر رت نژاد ویستار در محدوده وزنی 20±250 گرم به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه کنترل – لیگاسیون عصب نخاعی (SNL): شامل 8 سر موش صحرائی نر 8 هفته ای بوده که سه شاخه سیاتیک آن ها به طور محکم گره زده شد. گروه تجربی شامل 8 سر موش صحرائی که پس از یک دوره تمرین استقامتی و SNL را دریافت کردند. پروتکل تمرین استقامتی در پژوهش حاضر به مدت 4 روز در هفته و به مدت 6 هفته بود. از 10 متر در دقیقه به مدت 10 دقیقه در هفته اول، به 18-17 متر در دقیقه به مدت 30 دقیقه در هفته پنجم افزایش یافت. بعد از آخرین جلسه تمرینی، رت ها توسط تزریق درون صفاقی کتامین و زایلازین بی هوش و بافت عضله استخراج شد. جهت تعیین معنا دار بودن تفاوت بین متغیرها از آزمون آماری تی مستقل با سطح معنا داری 0.05>P استفاده شد.یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که تمرین استقامتی قبل از SNL باعث عدم تغییر معنادار ژن MG29 شد (P=0.07)و افزایش معنا دار در ژن Stim1 و Orai1 نیز مشاهده گردید (0.05>P).بحث و نتیجه گیری: تمرین استقامتی قادر به تعدیل اختلال بیان پروتئین های، Stim1 و Orai1 در حالت نوروپاتی بود که ممکن است به واسطه سازوکارهای گوناگونی نظیر کنترل عوامل استرس اکسایشی و عوامل رشدی بتواند اثرات سودمند خود را اعمال کند.
بررسی اثر تغییرات سطوح آنزیم های کبدی و افسردگی در زنان معتاد به متامفتامین پس از یک دوره تمرینات هوازی در مرحله ترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: امروزه اعتیاد به مواد مخدر یکی از مهم ترین معضلات است و شیوع مصرف مواد در اقشار مختلف جامعه افزایش یافته و سرعت این معضل در زنان به طور قابل توجهی بروز می کند. ورزش می تواند گزینه ای برای پیشگیری و درمان بالقوه برای اعتیاد به مواد مخدر باشد. لذا، هدف از این پژوهش، تاثیر تمرین هوازی بر افسردگی و آنزیم های کبدی در زنان معتاد به متامفتامین بود.مواد و روش ها: در این مطالعه نیمه تجربی 30 زن معتاد 25-40 سال در دو گروه کنترل و تمرین قرار گرفتند. تمرینات با شدت 75-50 درصد VO2max طی شش هفته و سه جلسه در هفته انجام شد. این تمرینات شامل دویدن تناوبی و تمرینات کم برخورد (لوایمپکت) بود. جهت بررسی افسردگی آزمودنی ها از پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ (GHQ) استفاده گردید. نمونه های خونی جهت اندازه گیری سطوح آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)، 24 ساعت قبل از شروع تمرینات و 48 ساعت پس از آخرین جلسه جمع آوری شد. جهت تحلیل تغییرات برون گروهی از آزمون آنکووا و تفاوت های درون گروهی و تحلیل نمرات پرسشنامه از آزمون T زوجی درسطح معناداری 0.05>P < span lang="AR-SA"> استفاده گردید.یافته ها: ورزش هوازی باعث کاهش معنادار ALT (P=0.04) نسبت به گروه کنترل شد. همچنین در مقادیر AST در گروه تمرین (P=0.52) و افسردگی (P=0.95) نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری مشاهده نشد.بحث و نتیجه گیری: اعتیاد به مواد مخدر یک خطر جدی برای کبد و افسردگی می باشد و فعالیت ورزشی می توانند بر پاسخ های آنزیم های کبدی و افسردگی در همه افراد تاثیرگذار باشند و تا حد قابل قبولی آنها را مهار کنند.
پاسخ NT-proBNP به یک مسابقه فوتبال در نوجوانان پسر فوتبالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: NT-proBNP به عنوان نشانگری برای ارزیابی و پایش اختلالات قلبی مطرح شده است. فعالیت ورزشی شدید می تواند به واسطه ایجاد ایسکمی موقتی، فشار میوکاردی و اختلال دیاستولیک در بطن چپ باعث افزایش تولید NT-proBNP شود، که اشاره کننده به بیماری قلبی اولیه است. هدف پژوهش حاضر بررسی پاسخ NT-proBNP به یک مسابقه فوتبال در نوجوانان پسر فوتبالیست بود. روش شناسی: در این پژوهش نیمه تجربی، 22 بازیکن نوجوان فوتبالیست (سن 0.44 ±15.39 سال و شاخص توده بدنی 1.98±19.89 کیلوگرم/متر2) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. آزمودنی ها در یک مسابقه فوتبال به رقابت پرداختند. نمونه گیری خونی قبل از مسابقه، بلافاصله، 2 ساعت و 24 ساعت پس از مسابقه انجام گردید. یافته ها: مقادیر سرمیNT-proBNP در بلافاصله و2 ساعت پس از مسابقه در مقایسه با قبل از مسابقه در حد معنی داری افزایش یافت، اما در 24 ساعت پس از مسابقه مقادیر آن تفاوت معنی داری با مقادیر پایه نداشت . بحث و نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که در نوجوانان پسر فوتبالیست مقادیر NT-proBNP < span dir="RTL"> پس از مسابقه فوتبال در حد معناداری افزایش می یابد، اما این افزایش - هرچند از نظر آماری معنادار است - از نظر بالینی در محدوده طبیعی فیزیولوژیایی است. به علاوه، این افزایش موقتی بوده و 24 ساعت پس از مسابقه به مقادیر استراحتی قبل از مسابقه بر می گردد. در نهایت، نتایج این پژوهش نشان می دهد احتمالا در نوجوانان پسر فوتبالیست مسابقه ی فوتبال باعث افزایش خطرناک NT-proBNP نمی شود و از نظر قلبی ایمن می باشد.
مقایسه اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات مقاومتی و استقامتی بر سطح پپتید ناتریوتیک مغزی مردان میانسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: پپتید ناتریوتیک مغزی (BNP) از میوسیت بطن ها در پاسخ به استرس عضله بطن تولید و ترشح می شود. اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات مقاومتی و استقامتی بر سطح پپتید ناتریوتیک مغزی غیر فعال (NT pro BNP) به درستی مشخص نیست. هدف تحقیق حاضر مقایسه اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات مقاومتی و استقامتی بر سطح پپتید ناتریوتیک مغزی غیر فعال NT pro BNP مردان میانسال بود.
روش شناسی: 12 مرد میانسال به طور تصادفی به دو گروه تمرینات مقاومتی و استقامتی تقسیم شدند. آزمودنی های گروه مقاومتی 8 هفته تمرین با 50 درصد یک تکرار بیشینه و 3 جلسه در هفته انجام دادند. آزمودنی های گروه استقامتی نیز 8 هفته، 3 جلسه در هفته با 70 درصد حداکثر ضربان قلب می دویدند.
یافته ها: نتایج نشان داد اگرچه سطح NT pro BNP بلافاصله پس از یک جلسه تمرین استقامتی افزایش معنی دار یافت (05/0>P)؛ اما پس از 8 هفته تمرینات استقامتی کاهش معنی داری پیدا کرد (05/0>P). علاوه بر این، سطح NT pro BNP بلافاصله پس از یک جلسه تمرین مقاومتی تغییر معنی داری نداشت اما پس از 8 هفته تمرینات مقاومتی افزایش معنی داری یافت (05/0>P).
بحث و نتیجه گیری: به طور کلی به نظر می رسد اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات استقامتی و مقاومتی بر عملکرد عضله قلبی متفاوت است. تمرینات منظم استقامتی نسبت به تمرینات مقاومتی موجب بهبود عملکرد عضله قلبی می شود؛ با این وجود تحقیقات بیشتر در این زمینه نیاز است.
واژه های کلیدی: NT pro BNP، تخریب عضله قلبی، تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی، مردان میانسال
تاثیر 12هفته تمرین دویدن بر ترکیبات بدن و نسفاتین-1 سرم در مردان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: نسفاتین -1 آدیپوکاینی است که در هیپوتالاموس که مرکز اصلی تنظیم اشتها و تعادل انرژی است، بیان می گردد. هدف تحقیق بررسی تاثیر یک دوره تمرینات هوازی بر ترکیبات بدن و نسفاتین -1 سرمی مردان چاق بود.
روش ها: این پژوهش نیمه تجربی بوده که در آن 19 نفر از مردان چاق با شاخص توده بدنی (BMI) ≥30 به صورت تصادفی و هدفمند به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. ابتدا قد، وزن، BMI، درصد چربی ونمونه خونی آزمودنی ها - جهت اندازه گیری نسفاتین -1، انسولین و گلوکز و مقاومت به انسولین- اندازه گیری شد. سپس آزمودنی های گروه تجربی در برنامه تمرین هوازی شرکت کردند. ابزار مورد استفاده قدسنج، دستگاه بادی کامپوزیشن، کیت Elisa و کیت DRG بود. از آزمون های t، u- من ویتنی و sign test در سطح معنی داری P جهت مقایسه داده ها استفاده شد. داده ها با نرم افزار SPSS19 تحلیل شدند.
نتایج: پس از 12هفته، وزن، درصد چربی و BMI به طور معنی داری در گروه تجربی کاهش یافت. ولی تغیرات معناداری در سطح گلوکز، انسولین ، مقاومت به انسولین و نسفاتین-1مشاهده نشد.
نتیجه گیری: بر اساس یافته ها علی رغم تاثیر تمرینات هوازی بر کاهش وزن و درصد چربی و BMI تاثیر معنی داری بر سطوح نسفاتین -1، گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین مردان چاق دیده نشد.
واژگان کلیدی: ترکیبات بدن، تمرینات هوازی، مردان چاق، نسفاتین-1
تاثیر مجزا و ترکیبی تمرین هوازی و مکمل یاری سیاه دانه بر سطوح پلاسمایی رزیستین و مقاومت به انسولین در موش های دیابتی نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: رزیستین هورمون جدید مترشحه از آدیپوسیت ها است که می تواند در ارتباط با مقاومت به انسولین در بیماران دیابتی باشد. تداخل ورزشی و تداخل دارویی مخصوصا داروهای گیاهی، از جمله ی بهترین رویکردهای بهبود وضعیت در افراد دیابتی محسوب می شود. هدف: هدف از اجرای این پژوهش، بررسی تاثیر مجزا و ترکیبی تمرین هوازی و مکمل یاری سیاه دانه بر سطوح پلاسمایی رزیستین و مقاومت انسولینی در موش های صحرایی مبتلا به دیابت نوع 2 بود. مواد و روش ها: : تعداد 75 سر موش نر نژاد ویستار در پنج گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابت + تمرین، دیابت + سیاه دانه، دیابت+تمرین+سیاه دانه قرار گرفتند. دیابت با تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین( (50mg/kg القا شد برنامه تمرینی شامل 8 هفته تمرین هوازی روی نوارگردان (5 جلسه در هفته، هر جلسه به مدت 30 دقیقه و 22 متر در دقیقه و شیب 5 درصد)بود. پس از 8 هفته تمرین هوازی و مصرف سیاه دانه سطح پلاسمایی گلوکز ناشتا، انسولین ناشتا، مقاومت انسولینی و رزیستین اندازه گیری شد. داده ها با روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه و Tukey با سطح معنی داری 5%>p تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که ، شاخص گلوکز ناشتا، مقاومت انسولینی، و رزیستین در گروه کنترل دیابتی نسبت به گروه کنترل سالم به طور معنی داری بالاتر بود. همچنین میانگین شاخص های رزیستین، گلوکر ناشتا، مقاومت انسولینی در گروه های دیابت+سیاه دانه و دیابت +تمرین و دیابت+تمرین+سیاه دانه در مقایسه با گروه کنترل دیابتی به طور معنی داری پایین بود .اما در گروه دیابتی+تمرین+سیاه دانه این کاهش چشمگیرتر بود.و شاخص سطوح انسولین ناشتا در گروه های دیابت+سیاه دانه و دیابت +تمرین و دیابت+تمرین+سیاه دانه معنی دار مشاهده نشد. نتیجه گیری : نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که انجام فعالیت های ورزشی به همراه مصرف سیاه دانه، می تواند به عنوان یک روش درمانی مکمل در بهبود وضعیت بیماران دیابتی مد نظر قرار گیرد.
تاثیر تمرین ورزشی با شدت متوسط بر میزان اشتها و مقادیر گرلین آسیل دار و لپتین در زنان چاق تمرین نکرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: اشتها از موارد تاثیرگذار بر همئوستاز انرژی است که تنظیم آن نقش مهمی در کنترل تعادل انرژی بازی می کند. هدف این پژوهش بررسی تاثیر تمرین ورزشی با شدت متوسط بر میزان اشتها و مقادیر گرلین آسیل دار و لپتین در زنان چاق تمرین نکرده بود.
روش شناسی: روش انجام تحقیق به صورت نیمه تجربی بود. 25 آزمودنی به صورت تصادفی در دو گروه شدت متوسط (15 نفر) و گروه کنترل (10 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی ها برنامه تمرینات دویدن را س ه جلسه در هفت ه به مدت شش هفته و با شدت 76-64 درصد حداکثر ضربان قلب انجام دادند. دو مرحله خون گیری در حالت ناشتا انجام شد و پرسش نامه ی اشتها تکمیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس اندازه های تکراری نوع دو استفاده شد.
یافته ها: درصد چربی (53/0=P ) و وزن بدن (48/0=P ) پس از تمرینات ورزشی تغییر معناداری نداشت، ولی توان هوازی پس از تمرینات ورزشی افزایش معناداری داشت (03/0=P ). تمرینات ورزشی با شدت مت وسط بر مقادیر لپتین (93/0=P ) و گرلی ن آسیل دار پلاسما (86/0=P ) اثر معناداری نداشت. به علاوه، تفاوت معناداری در احساس اشتها (76/0=P ) و کالری دریافتی روزانه (58/0=P ) بین دو گروه وجود نداشت.
بحث و نتیجه گیری: عدم ایجاد تعادل منفی چشمگیر انرژی طی پروتکل پژوهش و در نتیجه عدم کاهش وزن قابل ملاحظه، سب ب شده پاسخ های جبرانی اشتها ایجاد نشود. به نظر می رسد برای تغییر اشتها و هورمون های مرتبط، مدت تمرین ورزشی باید بیشتر باشد تا تعادل منفی ایجاد شود.
تاثیر هشت هفته تمرین ورزشی شنا بر VEGF-A و FGF-2 بافت هیپوکمپ و شاخص لی در رت های نر نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: افزایش پروتئین های مرتبط با خون رسانی در بافت هیپوکمپ متعاقب تمرین ورزشی شنا احتمالاّ می تواند از بروز بیماری های مغزی مانند آلزایمر جلوگیری کند. هدف تحقیق حاضر تعیین تأثیر هشت هفته تمرین ورزشی شنا بر سطوح VEGF-A و FGF-2 بافت هیپوکمپ و شاخص لی در موش های بزرگ آزمایشگاهی نر نژاد ویستار بود.مواد و روش ها: تعداد 16 سر موش بزرگ آزمایشگاهی نر به طور تصادفی در 2 گروه هشت سری (تمرین شنا و کنترل) تقسیم شدند. گروه تمرین ورزشی شنا هشت هفته، هر هفته 5 روز متوالی برای 60 دقیقه در آب با دمای 2±32 درجه سانتی گراد تمرین کردند. برای اندازه گیری سطوح VEGF-A و FGF-2 از روش الایزا، برای اندازه گیری شاخص لی از اندازه گیری قد و وزن و برای آزمون فرضیه ها از آزمون های تی مستقل، یومن ویتنی و ویلکاکسون در سطح 0.05>P < span lang="FA"> استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هشت هفته تمرین شنا با افزایش معنادار VEGF-A (P =0.002) و FGF-2 (P =0.0001) هیپوکمپ نسبت به گروه کنترل همراه بود. به علاوه هشت هفته تمرین شنا باعث کاهش معنادار شاخص لی و بهبود توده بدنی در موش های بزرگ آزمایشگاهی گردید (0.012=P < span lang="FA">).بحث و نتیجه گیری: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که هشت هفته تمرین شنا، باعث افزایش عوامل موثر در رگ زایی در بافت هیپوکمپ و بهبود توده بدنی موش های بزرگ آزمایشگاهی نر نژاد ویستار می شود.
تأثیر فعالیت بدنی منظم هوازی بر تغییرات گلوکز، هموگلوبین گلیکوزیله خون و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع2(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ورزش و علوم زیست حرکتی سال ۱ بهار ۱۳۸۸ شماره ۲
10 - 16
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بیماری دیابت می تواند تأثیرات منفی بر سلامت عمومی و احساس خوب بودن بیماران داشته باشد و میزان کیفیت زندگی بیماران دیابتی معیاری مناسبی برای بحث درباره زندگی شخصی و تحمل بار بیماری بر زندگی آنان است. هدف اصلی از این پژوهش تعیین تأثیر فعالیت بدنی منظم هوازی بر تغییرات گلوکز ، هموگلوبین گلیکوزیله و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع2 بود. مواد و روش ها: پنجاه و سه بیمار دیابتی نوع2 با دامنه سنی (11/6 ± 15/45 سال) و میانگین مدت بیماری 3 ± 5 سال به صورت هدف دار انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (27نفر) و کنترل (26نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی در یک برنامه فعالیت بدنی منظم هوازی شرکت کردند. برنامه تمرینی شامل 45 تا 60 دقیقه فعالیت هوازی با شدت 70- 60 درصد ضربان قلب ذخیره روی دوچرخه کارسنج سه بار در هفته و به مدت 8 هفته بود. پیش وپس از فعالیت بدنی منظم هوازی میزان گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله خون و حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo2max) آزمودنی ها اندازه گیری شد. همچنین کیفیت زندگی آزمودنی ها درهر دو گروه توسط پرسشنامه SF – 36ارزیابی گردید.روش تحقیق از نوع نیمه تجربی بود و درتجزیه وتحلیل آماری اطلاعات از روش t مستقل استفاده شد. یافته ها: فعالیت بدنی منظم هوازی به مدت 8 هفته تأثیر معنی داری بر میزان کاهش گلوکز خون و افزایش حداکثر اکسیژن مصرفی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع2 داشت (05/0< p ). ولی برمیزان هموگلوبین گلیکوزیله تاثیر معنی داری مشاهده نشد (05/0< p ). نتیجه گیری: فعالیت بدنی منظم هوازی در این تحقیق برای بیماران دیابتی نوع2 می تواند نمونه ای از برنامه های ارتقاء سلامت بوده و در افزایش کیفیت زندگی و همچنین کاهش میزان قند خون بیماران دیابتی مؤثر باشد.
مقایسه اثر شدت های مختلف تمرینات مقاومتی دایره ای بر میزان اشتهای دانشجویان دختر وپسر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: تأثیر فعالیت ورزشی بر ذخایر چربی، پروتئین و کربوهیدرات روشن شده است و این احتمال وجود دارد که فعالیت ورزشی بویژه تمرینات مقاومتی بر دریافت غذایی و اشتها نیز تأثیر بگذارد. بر این اساس، هدف از این پژوهش، مقایسه اثر شدتهای مختلف تمرینات مقاومتی دایرهای بر میزان اشتهای ورزشکاران بود. مواد و روش ها: پس از ترجمه پرسشنامه استاندارد VAS (فلینت 2000) و تعدیل برخی از سوالها، با نظرخواهی از متخصصین روایی صوری، و توسط آزمون- آزمون مجدد پایایی آن (آلفای کرونباخ0.63) بدست آمد. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانشجویان پسر و دختر ورزشکار دانشگاه گیلان بودند که از میان آنها ، 45 آزمودنی پسر ( در 3 گروه 15 نفری) و 45 آزمودنی دختر (در 3 گروه 15 نفری) به ترتیب با میانگین سنی 1.85±21 و 2±21.24 سال، قد 5.99±176.02 و 4.93±161 سانتی متر، وزن9.29±68.36 و 6.89±55 کیلوگرم و شاخص توده بدن 1.9±21.20 و 2.9±21.91 کیلوگرم بر مترمربع انتخاب و به صورت تصادفی در سه جلسه مجزا، فعالیت مقاومتی دایرهای را با شدتهای متفاوت (50%، 65% و80% یک تکرار بیشینه) انجام دادند. برای تحلیل دادهها از آزمون کلموگراف اسمیرنف، آزمون t همبسته، ANOVA و آزمون توکی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد تمرینات دایرهای به ترتیب با شدت 50% و 65% 1RM بر افزایش میزان اشتهای دانشجویان پسر و دختر تأثیر معنیداری داشته است (0.05>P). در حالی که بین میزان اشتهای پسران با شدت (65% و 80% 1RM) و در دختران با شدت (50% و 80% 1RM) تفاوت معناداری ملاحظه نگردید. همچنین، بین میزان اشتهای دختران و پسران دانشجو پس از هر سه شدت تمرینات دایرهای تأثیر معنیداری مشاهده نشد (0.05≥P). بحث و نتیجه گیری: براساس نتایج بدست آمده از پژوهش حاضر میتوان چنین نتیجه گیری کرد که تمرینات دایرهای با شدت پایین در مقایسه با شدت بالا میتواند در کاهش اشتها مؤثر باشد. لذا، با رعایت ملاحظات تمرینی، انجام این گونه تمرینات برای پیشگیری از تمایل زیاد به مصرف غذا و اشتهای زیاد به ویژه در رشته های مستلزم کنترل وزن توصیه می شود.
تأثیر دو نوع تمرین مقاومتی با و بدون انسداد عروق مستقل از رژیم غذایی بر ترکیب بدنی، پروفایل لیپید و پروتئین واکنشی C زنان جوان غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، تأثیر دو نوع تمرین مقاومتی با و بدون انسداد عروق مستقل از رژیم غذایی بر ترکیب بدنی، پروفایل لیپید و پروتئین واکنشی C زنان جوان غیر ورزشکار بود.
روش شناسی: 45 زن جوان غیر ورزشکار (سن 7/3±5/26 سال، قد 8/3±4/167سانتی متر، وزن 1/4±66 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 7/0±5/23 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه تمرین مقاومتی سنتی، تمرین مقاومتی با انسداد عروق و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. دو گروه تجربی به مدت 24 هفته و هر هفته چهار جلسه در برنامه تمرینی خود شرکت کردند. گروه مقاومتی سنتی، تمرینات را با شدت 70 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه تا حد خستگی؛ و گروه تمرین مقاومتی با انسداد عروق، تمرینات را با شدت 20 تا 30 درصد یک تکرار بیشینه تا حد خستگی انجام دادند.
یافته ها: نتایج نشان داد هر دو نوع تمرین مقاومتی باعث کاهش معنادار تری گلیسرید، کلسترول تام، کلسترول، لیپوپروتئین با چگالی کم، لیپوپروتئین با چگالی خیلی کم و پروتئین واکنشی C و نیز افزایش معنادار کلسترول و لیپوپروتئین با چگالی بالا در این زنان شد (P<0.05)؛ اما تفاوت بین دو گروه معنادار نبود (P>0.05).
بحث و نتیجه گیری: تمرینات مقاومتی با انسداد عروق اگرچه با شدت کمتری انجام می شوند، اما به دلیل ایجاد هیپوکسی و لذا نیازهای متابولیک مشابه، احتمالاً همان تأثیرات تمرینات مقاومتی شدید را بر پروفایل لیپید و التهاب سیستمیک به عنوان عوامل خطرزای قلبی ایجاد می کنند.
تأثیر دویدن نیمه ماراتن بر تغییرات نشانگرهای قلبی تروپونین-T، پپتاید ناتریورتیک-B و ST2 دوندگان استقامت میانسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: دوهای استقامت با بروز تغییرات ساختاری، عملکردی و التهابی قلبی - عروقی همراه است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثر دو نیمه ماراتن بر میزان تغییرات نشانگرهای آسیب قلبی - عروقی پپتایدناتریورتیک نوع- B، آمینوترمینال (NT-pro BNP < span lang="FA">)، (ST2) و تروپونین- T(hs-cTn) انجام شد. مواد و روش ها: در این مطالعه 80 دونده ماراتن مرد میانسال تمرین کرده غیرنخبه (میانگین سن 6±40 سال، وزن 8±76 کیلوگرم، قد 8±177 سانتی متر و میانگین شاخص توده بدن 2±24 کیلوگرم/مترمربع) به صورت داوطلبانه شرکت کردند. نمونه های خون در سطح پایه (24-48 ساعت قبل از مسابقه)، پس از مسابقه (1-2 ساعت پس ازمسابقه) و 48 ساعت پس از مسابقه جمع آوری شدند. مسابقه در مسیر پیست دوچرخه سواری چیتگر به مسافت 21 کیلومتر برگزار گردید. میانگین سال تمرین آزمودنی های این مطالعه 7 سال، میانگین ساعت تمرین هفتگی 6 ساعت و میانگین زمان مسابقه 6±104 دقیقه بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون های هبستگی و رگرسیون استفاده شد. سطح معنی داری آزمون ها P≤0.05 در نظر گرفته شد.یافته ها: نتایج آماری نشان داد که میزان تغییرات با افزایش 3/1 در NT-proBNP < span lang="FA">، 6/1 در ST2 و 16 برابر در hs-TnTبلافاصله پس از مسابقه همراه است (P<0.05). در نتایج 48 ساعت پس از مسابقه نیز یک رابطه معکوس و معنادار بین ساعات تمرین هفتگی با میزان افزایش ST2 مشاهده گردید (P<0.05). همچنین یک رابطه مستقیم و معنادار بین زمان پایان مسابقه و میزان افزایش hs-TnT (P<0.05) و یک رابطه مستقیم و معنادار بین زمان پایان مسابقه و میزان تغییرات ST2 نشان داده شد (P<0.05). بحث و نتیجه گیری: چنین به نظر می رسد که شرکت در رویدادهای استقامتی از طریق مسیرهای مختلف باعث بروز نشانگرهای آسیب سیستم قلبی - عروقی می گردند. لذا افزایش غلظت این نشانگرها ممکن است خطر بروز سکته های قلبی و مرگ های ناگهانی قلبی ورزشی در ورزشکاران بدون علائم بیماری قلبی - عروقی را افزایش دهد.
تأثیر تمرین موازی، پلایومتریک و تناوبی شدید هوازی بر عملکرد استقامت هوازی ویژه بازیکنان فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: تمرینات مختلفی برای افزایش عملکرد استقامت هوازی در بازیکنان فوتبال پیشنهاد شده است. اما هنوز مشخص نیست که کدام برنامه تمرین مطلوب تر است. بنابراین، هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر تمرین پلایومتریک، تناوبی شدید هوازی و موازی بر عملکرد استقامت هوازی ویژه در بازیکنان فوتبال آماتور مرد بود.
روش شناسی: 32 بازیکن فوتبال حاضر در لیگ دسته سوم (سن = 7/4 ± 4/25 سال، قد = 1/7 ± 6/177 سانتی متر، توده بدن = 1/11 ± 2/74 کیلوگرم) در این مطالعه شرکت کردند. بازیکنان ابتدا بر اساس منطقه بازی و توان هوازی یکسان سازی شدند سپس به روش تصادفی در یکی از گروه های تمرین پلایومتریک (11 نفر)، تناوبی شدید هوازی (11 نفر) و موازی (10 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرین تناوبی شدید هوازی شامل 4 وهله 4 دقیقه ای دویدن با شدت 90 تا 95 درصد ضربان قلب بیشینه با 3 دقیقه استراحت فعال بین وهله ها بود. برنامه تمرین پلایومتریک شامل اجرای 9 حرکت جهشی و پرتابی در 3 نوبت با 10 تکرار بود که با شدت کم تا بیشینه انجام شد. برنامه تمرین موازی شامل اجرای همزمان دو برنامه تمرین پلایومتریک و تناوبی شدید هوازی در یک جلسه بود که ابتدا برنامه تمرین پلایومتریک اجرا شد. برنامه های تمرین به مدت 8 هفته و 3 جلسه در هفته اجرا شدند. پیش و پس از تمرین، آزمون استقامتی فوتبال هاف و هلگراد به منظور برآورد استقامت هوازی ویژه اجرا شد.
یافته ها: استقامت هوازی ویژه در همه گروه های تمرین به طور معناداری افزایش یافت (پلایومتریک: از 18 ± 1349 به 36 ± 1387، تناوبی شدید هوازی: از 29 ± 1359 به 42 ± 1412 و موازی: از 23 ± 1335 به 33 ± 1436 متر، 05/0 > P ). اما، این افزایش در گروه موازی بالاتر از گروه های دیگر بود (05/0 > P )، هرچند تفاوت معناداری بین گروه های تناوبی شدید هوازی و پلایومتریک مشاهده نشد (653/0 = P ).
بحث و نتیجه گیری: تمرین موازی نسبت به تمرین تناوبی شدید هوازی و پلایومتریک صرف در افزایش استقامت هوازی ویژه بازیکنان فوتبال آماتور مرد مؤثرتر است.
تأثیر مکمل دهی کوتاه مدت بولاغ اوتی بر میزان تخریب DNA پس از فعالیت ورزشی وامانده ساز در مردان غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر مکمل دهی کوتاه مدت بولاغ اوتی بر میزان تخریب DNA پس از فعالیت ورزشی وامانده ساز در مردان غیرورزشکار می باشد.
روش شناسی: 18 مرد غیرورزشکار با دامنه سنی 20-22سال، وزن65-75کیلوگرم، قد 175- 185سانتی متر و اکسیژن مصرفی بیشینه 38 -42 میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه در قالب یک طرح نیمه تجربی به صورت تصادفی در دو گروه دریافت کننده گیاه بولاغ اوتی(روزانه80 گرم به شکل خام در روز به مدت 14 روز) به تعداد 8 نفر و کنترل به تعداد 10 نفر قرار گرفتند. همه ی آزمودنی ها پس از مکمل دهی، آزمون وامانده ساز بروس را انجام دادند. نمونه های خونی طی سه مرحله( قبل و بعد از مکمل دهی و پس از فعالیت ورزشی) جهت اندازه گیری میزان پلاسمایی 8-هیدرکسی 2-دزوکسی گوانوزین گرفته شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی و آزمون تی مستقل در سطح معنی داری 05/0 استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد مکمل دهی کوتاه مدت بولاغ اوتی موجب کاهش شاخص پلاسمایی 8-هیدروکسی 2 دزوکسی گوانوزین در حالت پایه شده است(p<0.05). هم چنین، این مکمل دهی توانست از افزایش 8-هیدروکسی 2 دزوکسی گوانوزین پس از انجام فعالیت ورزشی وامانده ساز بکاهد.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق می توان از مکمل دهی بولاغ اوتی برای کاهش آسیب های اکسایشی ناشی از فعالیت های ورزشی شدید استفاده کرد. با این وجود، با توجه به مطالعات اندک انجام شده در این حوزه، تحقیقات بیشتری مورد نیاز است.
مقایسه دور مچ دست، دور گردن و عوامل خطرزای قلبی- عروقی افراد فعال و غیر فعال از نظر بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: روش های متعددی برای ارزیابی ترکیب بدنی وجود دارد، اما اخیراً اندازه گیری دور مچ دست و دور گردن نیز به عنوان شاخص های جدید، برای شناسایی افراد دارای اضافه وزن و کم تحرک مورد استفاده قرار گرفته اند. هدف از این مطالعه تعیین مقایسه دور مچ دست، دور گردن و عوامل خطرزای قلبی- عروقی افراد آماده و غیر آماده از نظر بدنی بود. روش شناسی: جامعه آماری تحقیق حاضر کلیه مردان و زنان 30 تا 40 ساله شهر بیرجند بودند که بعد از دادن فراخوان از میان 130 فرد داوطلب شرکت در تحقیق، تعداد 97 نفر (تعداد 46 نفر مرد و 51 نفر زن) به طور تصادفی انتخاب شدند. با استفاده از پرسشنامه فعالیت بدنی بک، میزان فعالیت بدنی شرکت کنندگان بررسی شد و در ادامه با منحنی راک نقطه برش نمره فعالیت بدنی افراد محاسبه گردید و شرکت کنندگان به دو گروه فعال و غیر فعال تقسیم شدند. شاخص های قد، وزن، دور مچ دست، دور گردن، دور کمر، دور لگن، شاخص توده بدن و نسبت دور کمر به لگن؛ فشار خون، چربی های خون و قند خون آزمودنی ها با روش های معتبر اندازه گیری شدند. در نهایت، نتایج با استفاده از آزمون t مستقل و با نرم افزار spss نسخه 22 در سطح معنی داری 05/0p< استخراج گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که WHR (009/0=p )، دور کمر (0001/0=p )، دور باسن (0001/0=p ) و BMI (002/0=p ) افراد فعال کمتر از افراد غیر فعال بود. با این حال؛ بین دور مچ دست، دور گردن، قند خون ناشتا، کلسترول تام، تری گلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی بالا، لیپوپروتئین با چگالی پایین و فشار خون سیستولی و دیاستولی افراد فعال و غیر فعال از نظر بدنی اختلاف معنی داری مشاهده نشد (05/0P>). بحث و نتیجه گیری: داشتن فعالیت بدنی سبب بهبود ترکیب بدنی می شود. هر چند بین شاخص های دور گردن و دور مچ دست افراد فعال و غیر فعال از نظر بدنی رابطه معنی داری بدست نیامد، بر اساس نتایج بدست آمده بر حسب جنسیت، احتمال می رود که این دو شاخص بتواند به عنوان یک عامل پیشگویی کننده بیماری های قلبی- عروقی در جامعه زنان باشد. ، به ویژه در سنین کودکی گردد
تأثیر 8 هفته تمرین اختصاصی و مکمل یاری ویتامین D بر مؤلفه های زیست حرکتی و عوامل التهاب کبدی فوتسالیست های تیم ملی ناشنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: مکمل یاری ویتامین D باالقای پاسخ های فیزیولوژیکی عضله اسکلتی و بهبود عملکرد همراه است. پژوهش حاضر با هدف تأثیر 8 هفته مکمل یاری ویتامین D بر مؤلفه های زیست حرکتی و عوامل التهابی کبدی فوتسالیست های زن تیم ملی ناشنوا انجام گرفت. مواد و روش ها: بدین منظور 16 فوتسالیست زن تیم ملی ناشنوایان (سن 3.14±50.25 سال، قد 3.63±95.154 سانتی متر، وزن 3.46±58.57 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 1.07±11.24 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت داوطلبانه با آرایش تصادفی به دو گروه مکمل (8 نفر) و دارونما (8 نفر) تقسیم شدند. آزمودنی ها 120 دقیقه قبل از فعالیت ویتامین D و دارونما را به روش دوسوکور مصرف کردند. از آزمودنی ها آزمون های قدرت بیشینه عضلات پا، توان بی هوازی و هوازی، سرعت، چابکی و 5 سی سی خون ناشتا از ورید آنتی کوبیتال قبل و بعد از آزمون گرفته شد. برنامه تمرینی شامل یک دوره برنامه تمرینات تداومی، پلایومتریک، مقاومتی و اختصاصی بود. برای تحلیل داده ها از آزمون های شاپیروویلک، تحلیل کوواریانس یک طرفه استفاده شد. یافته ها: تحلیل کوواریانس یک طرفه نشان داد، بین میانگین باقیمانده نمرات ویتامین D (نانوگرم/میلی لیتر)، قدرت پا (کیلوگرم) و ارگوجامپ (توان) برحسب عضویت گروه (مکمل و کنترل) تفاوت معنی داری وجود دارد (0.05≤P ). بین میانگین باقیمانده نمرات توان هوازی، سرعت، آلانین ترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز، آلکالین فسفاتاز تفاوت معنی داری در گروه (مکمل و کنترل) وجود ندارد (0.05P≥).بحث و نتیجه گیری: یافته های تحقیق حاکی از افزایش سرمی ویتامین D (19نانوگرم/میلی لیتر) است. مطلوب ترین نتیجه پژوهش حاضر این ست که سطح ویتامین D برای عملکرد عضله اسکلتی حیاتی است. حفظ سطح مطلوب ویتامین D مانع از بروز عوامل التهابی کبدی ناشی از تخریب بافت عضلانی می گردد. بنابراین، ورزشکاران باید در طول سال ارزیابی (OH)D-25 شوند، در صورت بروز مشکل مکمل یاری صورت گیرد.
تأثیر یک جلسه فعالیت مقاومتی بر بیان mRNA نوروتروفین-4/5 و گیرنده تیروزین کینازB در عضلات کند و تند انقباض موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: فرض شده است که نوروتروفین-4/5 و گیرنده تیروزین کیناز B در سازگاری هماهنگ دستگاه عصبی عضلانی به افزایش فعالیت درگیر هستند. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر یک جلسه تمرین مقاومتی بر بیان mRNA نوروتروفین-4/5 و گیرنده تیروزین کیناز B در عضلات کند و تند انقباض موش های صحرایی بود. روش شناسی: در این تحقیق، تعداد 16 سر موش نر ویستار به طور تصادفی در دو گروه 8 تایی [تمرین مقاومتی ( T ) و کنترل ( C) ] قرار گرفتند. تمرین مقاومتی شامل بالارفتن از یک نردبان یک متری بود، همراه با وزنه هایی که به دم حیوانات بسته شده بود. 24 ساعت بعد از جلسه تمرینی اصلی حیوانات دو گروه T و C بیهوش شده و عضلات نعلی و خم کننده بلند انگشتان آنها جدا شد. برای اندازه گیری بیان ژن های نوروتروفین-4/5 و گیرنده تیروزین کیناز B از Quantitative Real time RT-PCR استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و روش آماری t-test استفاده شد. سطح معنی داری نیز 05/0 ≥ p در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج نشان داد که یک جلسه تمرین مقاومتی باعث کاهش معنی دار بیان mRNA نوروتروفین-4/5 در عضله نعلی شد (05/0 ≥ p )؛ در حالی که، هیچ تغییری در عضله خم کننده بلند انگشتان دیده نشد (05/0 < p ). همچنین، داده ها نشان داد که یک جلسه تمرین مقاومتی تاثیری بر بیان mRNA گیرنده تیروزین کیناز B در هر دو عضله نعلی و خم کننده بلند انگشتان نداشت (05/0 < p ). بحث و نتیجه گیری: کاهش بیان mRNA نوروتروفین-4/5 در عضله نعلی احتمالاً به خاطر ارتباط این نورورتروفین با بیان زنجیره سنگین مایوزین نوع کند می باشد. همچنین، عدم تغییر بیان mRNA گیرنده تیروزین کیناز B در هر دو عضله به نقش احتمالی گیرنده دیگر نوروتروفین-4/5 یعنی گیرنده 75 P اشاره دارد.
مقایسه برخی شاخص های ریوی مصدومین شیمیایی با افراد سالم در وضعیت-های مختلف بدنی: تجویز تمرینات ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ورزش و علوم زیست حرکتی سال ۱ بهار ۱۳۸۸ شماره ۲
45 - 54
حوزه های تخصصی:
هدف: از تحقیق حاضر، مطالعه شاخص های ریوی در وضعیت های مختلف بدنی (ایستاده، نشسته روی صندلی، طاقباز و دراز کشیده به پهلو) در مصدومین شیمیایی و مقایسه آن با افراد سالم بود. روش شناسی: 15 فرد سالم (سن 5±4/39 سال، قد 1/6±7/170 سانتی متر، وزن 2/4±6/71 کیلوگرم) و 10 جانباز شیمیایی (سن 5±7/42 سال، قد 4/5±8/174 سانتی متر و وزن 6±8/80 کیلوگرم) در این پژوهش شرکت کردند. پارامترهای تنفسی شامل اوج جریان بازدمی (PEF)، تهویه دقیقه ای (VE) و تواتر تنفسی (fb) در وضعیت های مختلف بدنی به وسیله دستگاه اسپیرومتر مورد اندازه گیری قرار گرفت. نتایج: نتایج تحقیق نشان داد که بالاترین و کمترین مقدار اوج جریان بازدمی و تهویه دقیقه ای در هر دو گروه، به ترتیب در وضعیت ایستاده و دراز کشیده بدست آمد که براساس آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر، تفاوت معنی داری با دیگر وضعیت ها داشتند (05/0 ≥p)، اما تفاوت معنی داری در تواتر تنفسی بین وضعیت های مختلف بدنی مشاهده نگردید. نتیجه گیری: با توجه به اینکه، کارایی دستگاه تنفسی در جانبازان شیمیایی نسبت به افراد سالم پائین تر است، پیشنهاد می شود که این افراد در هنگام بروز مشکلات تنفسی و همچنین در هنگام انجام فعالیت های ورزشی در وضعیت ایستاده باشند.