رسانه های نوین یک اصطلاح فراگیر است که اشاره به ابزارهای رسانه ای دارد که به شیوه های تعاملی و مشارکتی به کار گرفته می شود. حضور و تاثیرگذاری رسانه های نوین در تمامی ابعاد حیات بشری اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در سطح روابط فروملی، ملی و بین المللی به طور روزافزون در حال گسترش است. این فناوری ها، همراه با رشد روزافزون شرکتهای چندملیتی، سازمان های بین دولتی و بازیگران غیردولتی، یک جهان بدون مرز را ایجاد کرده است و نظام دولت ملت را بی اعتبار ساخته است. با وجود ادبیات گسترده پیرامون نقش رسانه های نوین در اهداف خرابکارانه(تروریسم، جرم)، نقش رسانه های نوین در صلح سازی و حل و فصل منازعات کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در همین راستا، این پژوهش به بررسی نقشی که رسانه های نوین می توانند در حل و فصل منازعات و برقراری صلح ایفا کنند، می پردازد. برهمین اساس، سوال پژوهش حاضر این است که رسانه های نوین چگونه می توانند در حل و فصل منازعات و برقراری صلح نقش آفرینی کنند؟ فرضیة پژوهش این است که رسانه های نوین از طریق تغییر ایستارهای افراد و بازسازی اعتماد، توانمندسازی گروه های اجتماعی و تنوع بخشی مجاری ارتباطی می توانند بسترهای دموکراتیک حل وفصل منازعات و برقراری صلح را تقویت کنند. روش پژوهش، توضیحی تبیینی است.
"در حوزه ارتباطی از جنگ روانی به عنوان صورت شدید انگارهسازی و برجستهسازی یاد میشود. هدف جنگ روانی این است که مخاطب را از نظر روانی شکست بدهد. البته از لحاظ ساز و کارهای تأثیرگذاری در شرایط جنگ و صلح عملکردها متفاوت است. در شرایط جنگی، تأثیرگذاری دشوارتر میشود چون مخاطب میداند وارد جنگ شده است یا دست کم به او گفته شده که رسانه میخواهد تو را تحت تأثیر قرار دهد.
مخاطبان میدانند که در شرایط جنگی، رادیوی دشمن بر مبنای تبلیغات صحبت میکند و از همین رو با گارد بستهتری وارد ارتباط میشوند، اما انگارهسازی و برجستهسازی صورتهای پیچیدهتری دارد و اصلاً مربوط به زمان خاصی نیست. انگارهسازی همیشه میتواند تأثیرگذار باشد و عمل کند. در مباحث نظری مربوط به انگارهسازی، سؤالات زیر مطرح است:
چه چیزی باعث تغییر میشود؟ رسانهها چه نقشی در تغییرات ایفا میکنند؟ رسانهها چگونه میتوانند بر نحوه درک ما از این تغییرات تأثیر بگذارند؟
در این «مقاله عقیدهای» (Opinion Article) جنبههایی از این موضوع تشریح میشود.
"
قتل جورج فلوید، شهروند سیاه پوست آمریکایی، توسط یکی از افسران پلیس شهر مینیاپولیس، زمینه ساز اعتراضات گسترده شهروندان آمریکایی به نژادپرستی سیستماتیک در این کشور و شکل گیری جنبش «جان سیاهان مهم است» شد. دامنه این اعتراضات، محدود به قتل فلوید نماند و مردم در اقدامی بی سابقه، به این بهانه، بارها به نمادهای اساسی، از جمله: پرچم ، مجسمه های مشاهیر و نشان های تجاری و رسانه ای کشورشان هجوم بردند. نوع مواجهه رسانه های جریان اصلی با جنبش های اجتماعی، همواره موردتوجه محققان بوده است. در این پژوهش، با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی ون دایک، در پی بررسی بازنمایی این جنبش در رسانه های اصلی ایالات متحده، نظیر: سی ان ان، فاکس نیوز و نیویورک تایمز هستیم. به این منظور، از 25 مه تا 26 آگوست 2020، تعداد 20 خبر از نیویورک تایمز، 15 خبر از فاکس نیوز و 10 خبر از سی ان ان، با روش غیراحتمالی هدفمند، گردآوری شده و مورد بررسی قرار گرفتند. سپس داده های پژوهش با بهره گیری از نشانه ها و عناصر زبان شناختی مدل ون دایک، تفسیر و تبیین شدند. یافته ها نشان می دهد هر سه رسانه، در جریان اعتراضات یادشده، اقدامات معترضان در حمله به ارزش های آمریکایی و مؤلفه های قدرت نرم این کشور را به چالش کشیده و در جهت منفی نشان دادن این جنبش و مشروعیت زدایی از معترضان تلاش کرده اند. در این میان، فاکس نیوز، به دلیل نزدیکی اش به دولت وقت، نسبت به دو رسانه دیگر- که از منتقدان دولت دونالد ترامپ بودند- در به کاربستن «پارادایم اعتراض»، برچسب زنی و به حاشیه راندن معترضان، صریح تر عمل کرده است.
امروزه رسانههای گروهی نقش اساسی و مهمی را در شکل دادن به حیات ملتها ایفا میکنند و ازجمله عوامل موثر در توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع و مخصوصا کشورهای درحال توسعه بهشمار میآیند.
اما به رغم کارکردهای مثبت رسانهها، متاسفانه امروزه کشورهای سلطهجو با نفوذ در عرصههای گوناگون نظام ارتباطی و رسانهای، تمایلات و خواستههای نامشروع خود را به مخاطبان جهان سوم تحمیل میکنند.
از یک سو شبکههای وسیع خبررسانی که عمدتا در اختیار مجموعههای سیاسی و اقتصادی غرب قرار دارند با ارسال اخبار و اطلاعات تحریف شده و مغرضانه، افکار عمومی جهان سوم را گمراه میکننند و ازسوی دیگر، با برنامههای تلویزیونی و سینمایی جذاب، به القاء اطلاعات و باورهای نادرست درباره مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به مخاطبان جهان سوم میپردازند.
در مقاله حاضر تلاش شده است جنبههای مختلف این جریان و علل آن بررسی شود.
"امروزه وسایل ارتباط جمعی از طریق انتقال اطلاعات و مبادله افکار، نقش بسیار مهمی در شکلدهی به افکار عمومی مردم جهان بازی میکنند. بر این اساس میتوان گفت که در دنیای امروزی انسانها محصور در ارتباطات و اطلاعاتی هستند که با ابزار و وسایل گوناگون ذهن آنها را در راستای اهداف از پیش تعیین شده حرکت میدهند.
این نوشتار، بر حسب اهمیت و روانشناسی وسایل ارتباط جمعی در جوامع، به بررسی نقش و کارکردهای ارتباطی و اثرات آن، اقناع، تبلیغ و جنگ روانی میپردازد و در نهایت یادآور میشود که در شرایط جنگی، عملیات روانی اهمیت فزایندهای در به زانو در آوردن دشمن دارد. بر همین اساس میتوان گفت که حقیقت نخستین قربانی منازعات منطقهای و بینالمللی است و وسایل ارتباط جمعی بیشترین مسئولیت را در این فاجعه بر عهده دارند. به کمک این وسایل اطلاعرسانی، میتوان به راحتی راست را دروغ و دروغ را راست جلوه داد بدون آن که کوچکترین مسئولیتی بر عهده کسی باشد.
"
هدف این پژوهش، ارائه چارچوبی از حوزه سیاستگذاری کسب و کارهای پلتفرمی در ایران و ارتباط آن با منافع عمومی؛ با شناسایی سیاست ها، موانع و الزامات سیاستی این حوزه است. رویکرد پژوهش کیفی و از روش تحلیل تم برای تحلیل داده ها استفاده شده است. ابزار جمع آوری داده ها، مطالعه اسنادی و مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته بوده است. یافته های پژوهش نشان داد آسیب های سیاستگذاری کسب و کارهای پلتفرمی شامل: عدم به روزرسانی سیاست ها، عدم یکپارچگی فرآیند دریافت مجوزها، فرآیند بروکراتیک اخذ مجوز، عدم وجود نهاد سیاستگذار و سیاست واحد برای کسب و کارهای پلتفرمی و ...، موانع سیاستی شامل: عدم وجود سیاست های حفظ حریم خصوصی کاربران، عدم وجود سیاستگذار رسمی در خصوص کسب و کارهای پلتفرمی، عدم نظارت نهادهای سیاستگذار بر نحوه فعالیت این کسب و کارها، تعدد مراجع صدور مجوز و ... است. در این راستا از الزامات سیاستی برای حل آسیب ها می توان به وجود سیاستگذار رسمی و هم نظارتی توسط کنشگرانی از اکوسیستم پلتفرمی و سازمان های دولتی و حاکمیتی، توسعه شبکه سیاستگذاری، به روزرسانی سیاست ها و قوانین و ... اشاره کرد. نتایج در قالب چارچوبی برای آگاهی سیاستگذار، از نسبت فرایند سیاستگذاری کسب و کارهای پلتفرمی و منافع عمومی ارائه شده است.
"برتراند بادی ، استاد موسسه مطالعات سیاسی پاریس آثار متعددی در زمینه نظام بین الملی * تالیف کدره است . او بتازگی دست به انتشار کتابی تحت عنوان ( دولت وارداتی ) ( نشر فایارد ) زده که در آن به اثرات سوء تسلط سیاسی غرب بر کشورهای جنوب پرداخته است . وی بیان می کند که نگرفتن پیوند الگوهای غربی در این کشورها ، ریشه آشفتگی های عدیده اجتماعی و عامل بی نظمی و اغتشاش در روابط بین المللی است.
"
جنگ ها در طول تاریخ، پیامدهای خواسته و ناخواسته بسیاری را به همراه داشته اند، که تاثیر زیادی بر وضعیت حال و آینده جامعه جنگ زده و محیط های پیرامونی خود به جا گذاشته است؛ که از جمله آنها می توان به؛ آوارگی، مهاجرت و پناهندگی انبوه جمعیت، گسترش و شیوع فرهنگ خشونت و افراطی گری، انهدام آثار فرهنگ و تمدنی، تهدید جدی بنیان خانواده، کاهش انسجام اجتماعی و تنزل هویت جمعی با افزایش تفاوت های قومی و مذهبی و ناهنجاری های فرهنگی و اجتماعی و هویت های برساخته مجعول ... اشاره کرد. یورش به سرزمین عراق و اشغال این کشور هم از این قاعده مستثنی نبوده و آثار و تبعات فرهنگی و اجتماعی بسیاری را به همراه داشته است که جامعه عراقی را در معرض از هم گسیختگی وآسیب های فرهنگی اجتماعی فراوان قرار داده است. همه اینها حاصل خشونت، ناامنی و ناپایداری ناشی جنگ و اشغال این کشور است. این درحالی است که اخبار منتشره دربارة پیامدهای فرهنگی اشغال عراق، اغلب به انهدام و غارت آثار باستانی این کشور معطوف بوده وکمتر به دیگر ابعاد اشغال پرداخته شده است.
در این مقاله تلاش شده، ضمن طرح برخی از پیامدهای فرهنگی و باتوجه به مقوله هویت و پیامدهای ایجابی بر فرهنگ عراق در قانون جدید این کشور، ارزیابی مناسبی از پیامدهای فرهنگی ناشی از اشغال این کشور ارائه شود و به این سؤال که پیامدهای فرهنگی ناشی از اشغال عراق چه بوده است؟ پاسخ داده شود. روش تحقیق آن توصیفی- تحلیلی است، که از دیدگاه اندیشمندان حوزه امنیت فرهنگی با رویکرد سازه انگارانه بهره خواهیم برد.
"این مقاله برگرفته از کتاب «حمله به عراق: آنچه رسانههای خبری به شما نگفتند»، نوشتة پروفسور نورمن سالومون و ریس ارلیچ است. متن حاضر ادغامی از دو فصل این کتاب است که به طور کامل توسط نگارنده ترجمه شده است. شایان ذکر است که نگارش و چاپ این کتاب چند روز پیش از آغاز جنگ عراق به اتمام رسیده است، اما موضوع مقاله بسیار کلیتر از جنگ عراق است و حال و هوای غالب بر رسانههای امریکایی را به ویژه در هنگام جنگ و بحران نشان میدهد.
"