"امروزه آموزش به عنوان یک نهاد اجتماعی در رابطهای تنگاتنگ با نهاد ارتباط جمعی رسانهها را در سرفصل برنامههای توسعه آموزشی جوامع قرار داده است. پس از جنگ جهانی دوم، تلویزیون با تکیه بر توانمندیهای منحصر به فرد خود، کارکردهای نوینی را در آموزش بر عهده گرفت و به عنوان یک رسانة آموزشی جایگاه ویژهای برای خود تعریف کرد.
آموزش دینی در ایران به طور عمده مرهون رسانههای سنتی بوده است که بسیاری از آنها خود پس از ورود اسلام به ایران و از تلاقی فرهنگ ایرانی و اسلامی پدید آمدهاند. حضور رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون در عرصة اجتماعی سبب شد که از حدود هشتاد سال پیش، جمعیتها و سازمانهای دینی با بهرهگیری از رسانههای الکترونیک اقدامات چشمگیری را در این خصوص سامان بخشند.
ایران پس از انقلاب اسلامی شاهد تقسیم کارکردهای دینی میان رسانههای سنتی و رسانههای مدرن بوده است. نبود مطالعات علمی و فقر ادبیات حوزة دین در ارتباطات، اختلالات مستمری را در فرایند سیاستگذاری تا برنامهسازی دینی رسانهای سبب شده است. این مقاله در پی یک مطالعة تطبیقی تلاش میکند راهبردهای اصلی موضوع آموزش دینی از تلویزیون را پیشنهاد دهد. باشد تا قدمی در راه غنای ادبیات علمی و سامانبخشی آموزشهای دینی رسانهای برداشته شود.
"
فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) و حرکت از جوامع سنتی به جوامع اطلاعاتی، تمامی ابعاد و نیازمندیهای جوامع بشری را تحت تأثیر قرار داده است. (Habermas, 1984:8) روشهای آموزشی نیز تابع چنین تغییر و تحولاتی بودهاند. مسلماً بهرهگیری از روشهای نوین که موجبات کارایی و اثربخشی بیش از پیش نظامهای آموزشی را فراهم میکند در کشور ما نیز در اجرای آموزشها، اعم از آموزشهای مدرسهای، حرفهای و تخصصی ضروری است. استفاده از چنین فنونی، با فراهم آوردن امکان افزایش کیفیت و بهرهوری آموزشی در کلیة سازمانها چشمانداز نویدبخشی در گسترش دانش به همراه خواهد آورد؛ چشماندازی که سیستم آموزش عالی با راهاندازی دانشگاههای مجازی و سازمان صداوسیما (مهدوی نور و فتحیان؛ 1382:1) با راهاندازی شبکه آموزش، نوید آن را دادهاند
"سازمان علمی ـ فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در تعریف آموزش آورده است: «تمام کنشها و اثرات، راهها و روشهایی را که برای رشد و تکامل تواناییهای مغزی و معرفتی و همچنین مهارتها، نگرشها و رفتار انسان به کار میرود (البته به طریقی که شخصیت انسان را تا حد ممکن به تعالی برساند) تعلیم و تربیت و یا آموزش و پرورش میگویند».
بر این اساس میتوان گفت آموزش یک فرایند متوالی و پیگیر است که تداوم آن تمامی ابعاد حیات انسانها را در بر میگیرد. آموزش از جمله اجزای جداییناپذیر زندگی انسان است.
در قرن حاضر وسایل ارتباط جمعی همانند مطبوعات، رادیو و تلویزیون، ماهواره و اینترنت جانشین ارتباطات رو در رو و چهره به چهره شدهاند و تأثیر بسزایی بر تکتک افراد یک جامعه به جا گذاشتهاند. این تأثیرات منجر به آموزش مستقیم و غیرمستقیم تمامی افراد میشوند.
این وسایل ارتباط جمعی با انتشار اطلاعات و آگاهیها، افزون بر نقش تکمیلی آموزش مؤسسات آموزشی و دانشگاهی بدون هیچ محدودیت زمانی، مکانی، سنی و جنسی، آموزش افراد جامعه را بر عهده دارند.
مقاله حاضر با بررسی یکی از وظایف مهم وسایل ارتباط جمعی، یعنی نقش آموزشی و تأکید بر تأثیر شدید آنها در عصر کنونی، مزایای آموزش از طریق این گونه وسایل را بیان میکند. این نوشتار به بررسی عناصر تأثیرگذار بر روند آموزشی رسانهها در فرایند جهانی شدن و همچنین نقش حواس در فرایندهای یادگیری و استفاده از فناوریهای نوین پرداخته شده است.
"
درجه نفوذ رسانه در جوامع و شکلدهی روابط در آنها به حدی است که آموزش رسانه را به امری اجتنابناپذیر تبدیل کرده است. این که چه استدلالهایی را میتوان به نفع آموزش رسانه برای دانشآموزان مطرح کرد و چه رویکردهای آموزشی در این خصوص وجود دارد موضوعی است که به تفصیل در مطلب پیش رو به آن پرداخته میشود. همچنین نویسنده مطلب مثالهایی را از آموزش رسانه در عمل عرضه میکند و مشکلات و چالشهای اصلی عصر حاضر را مورد بررسی قرار میدهد. در هر حال رسانهها چنان اهمیتی دارند که نمیتوان آنها را در کنترل مطلق متخصصان و یا مالکان قرار داد.
"«دسترسی همگان به آموزش به ویژه آموزشهای پایه و اساسی» رویکرد اصلی شبکه آموزش سیماست. استفاده از فراگیری تلویزیون در گسترش آموزش و عبور از برخی محدودیتهای آموزش سنتی، مانند محدودیت فضای آموزشی، استاد و... فضای گستردهای را فرا روی شبکه آموزش قرار میدهد. اما شبکه آموزش از این فضای گسترده چگونه سود میبرد؟ با سیستم آموزش سنتی چه مناسباتی دارد و چگونه میتواند مکملی در کنار آن لحاظ شود؟
نکته دیگری که غفلت از آن روا نیست، توجه به آموزشهای عمومی است که شاید در برخی موارد متولی خاص هم نداشته باشد. شبکه آموزش در این زمینه چه مسئولیتهایی بر عهده دارد؟ گذشته از این موارد، بحث کنترل کیفیت در آموزش و توجه کافی به مسئله پرورش در کنار آموزش دو نکته مهم و اساسی هستند، زیرا وقتی از طریق تلویزیون محیط آموزشی در سطح کشور فراگیر میشود، کاستیها نیز بزرگتر و انبوهتر نمایان میشوند. در این موارد چه تدبیری میتوان اندیشید؟
کوشیدهایم تا در بحث و گفتگو با دکتر بیابانی مدیر محترم شبکه آموزش سیما، جوانب گوناگون کار این شبکه را بررسی کنیم.
"
"نویسنده این مطلب از برجستهترین متفکران حوزه بینالمللی آموزشهای رسانهای است. لنمسترمن پیش از این کتابی منتشر کرده بود که به سرعت به کتابی درسی در عرصه آموزش رسانهای تبدیل شد. این کتاب که Teaching the Media نام داشت در سال 1985 از سوی انتشارات Comedia Books به علاقهمندان مباحث مربوط به آموزش رسانهای عرضه شد. حالا او کتاب دیگری در دست دارد که انتشارات شورای اروپا آن را منتشر میکند. نام این اثر آموزش رسانهای در اروپای دهه 1990 است [Media Education in Europe in the 1990’s]. نویسنده این مقاله از جمله کسانی است که ترجیح میدهد از عبارت آموزش رسانهای (Media Education) به جای اصطلاح سواد رسانهای (Media Literacy) استفاده کند.
"
"دربارة کارکردهای رسانه، نقد و نظر، سخن و گفتگو بسیار دیده و شنیدهایم اما بیتردید یکی از مهمترین کارکردهای رسانهها که از دیر باز مورد توجه و عنایت اندیشمندان این حوزه قرار گرفته است، کارکرد آموزشی این فناوری نوین است. سرآغاز بحثهای مربوط به نقش آموزشی رسانهها را باید در دغدغهها و نگرانیهایی جستجو کرد که پس از فراگستری تلویزیون در جوامع مختلف بشری نسبت به تأثیرات منفی محصولات رسانه در زمینههای خشونت، سکس و از خود بیگانگی فرهنگی به ویژه بر روی گروههای سنی خاص از جمله کودکان، نوجوانان و جوانان پدید آمد. در نتیجه اجرای صدها طرح تحقیقاتی در کشورهای مختلف جهان، هر چند اجماعی در خصوص وجود یا عدم وجود، میزان و نحوة تأثیرگذاری غیرمستقیم رسانهها بر مخاطبان در میان اندیشمندان حاصل نشد، نوعی خودآگاهی جمعی نسبت به امکان استفاده آموزشی از عموم رسانهها به ویژه تلویزیون پدیدار گردید که مبنای مطالعات، نظریهپردازیها و اقدامات بعدی در توسعه رسانههای آموزشی به شمار میرود. با این همه، این مهم تحقق نپذیرفت مگر پس از بروز مشکلات و مسائلی چون رشد بیسابقه جمعیت جهان به ویژه در کشورهای توسعه یافته، افزایش سرسامآور هزینههای آموزشی در سیستم سنتی و محدودیتهای منابع مالی دولتها که استفاده از روشهای سنتی آموزش در سطح عام را غیرممکن ساخته بود. از سوی دیگر ظهور انواع جدیدی از فناوریهای ارتباطی از جمله شبکه جهانی اینترنت، سیدی، شبکههای تلویزیونی ماهوارهای و مانند آنها که به تدریج و به طور روزافزون هزینههای بهرهگیری از آنها برای عموم مخاطبان کاهش مییافت، انگیزهای شد برای آن که دستاندرکاران امور آموزشی به ویژه دولتها استفاده از رسانهها برای آموزش را جدی بگیرند. امروزه سرمایهگذاریهای عظیمی خواه از سوی بخش دولتی و خواه از سوی بخش خصوصی در این زمینه به عمل آمده است. این امر به خصوص از آن روست که فناوری رسانهای علاوه بر رفع موانع مالی و فیزیکی موجود بر سر راه سیستمهای آموزشی سنتی، تأثیرات خیرهکننده و غیرقابل انکاری در هر دو بعد گسترش کمی و کیفی آموزش داشته است. مطالعات اثبات کرده است که استفاده فعال از همه حواس پنجگانه در آموزشهای رسانهای یادگیری را تسهیل و جذابیت آموزش را مضاعف میکند. به این ترتیب رسانه وارد حیطه آموزش شد و به تدریج جای خود را در این زمینه باز کرد تا آنجا که امروزه سخن از حذف سیستمهای سنتی آموزش در برخی از نقاط جهان در آیندهای نه چندان دور میرود.
در کشور ما نیز آموزش رسانهای سابقهای به نسبت طولانی دارد و هم اکنون دهه سوم عمر خویش را میگذراند. این فرایند که با فراز و نشیبهای فراوانی مواجه بوده است امروزه به طور عمده از طریق دو نهاد اصلی شبکه آموزش صدا و سیما و دانشگاه پیام نور پیگیری و اجرا میشود؛ هر چند محدود به این دو نهاد نیست و بسیاری از دانشگاههای کشور گامهای نخست و حساس را برای راهاندازی آموزش online برداشتهاند.
پژوهش و سنجش بنا به درخواست مخاطبان و با توجه به نیازهای موجود کشور، شماره حاضر را به بررسی ابعاد گوناگون آموزش رسانهای اختصاص داده است. در بخش اول طی گفتگوهایی با آقایان دکتر بیابانی و دکتر نوروزی وضعیت فعلی کشور در زمینه آموزش رسانهای و دستاوردها و چالشهای پیش رو در این حوزه به بحث گذاشته شده است. بخش دوم که به نظریههای آموزش رسانهای اختصاص یافته است در ده مقاله ابعاد نظری موضوع را مورد مداقه قرار داده است. بخش سوم این مجموعه حاوی مقالاتی در زمینه کاربردهای آموزش رسانهای و نیز دو مقاله مفید در زمینه مطالعات تطبیقی است و در بخش پایانی سه مقاله در باب دستاوردهای فناورانه این حوزه تقدیم میشود.
ضمن تشکر از همه مخاطبان فهیمی که تاکنون فصلنامه را مورد عنایت خویش قرار دادهاند، از همه این عزیزان درخواست میکنیم پژوهش و سنجش را همچنان از دیدگاهها، انتقادها و پیشنهادهای خویش بهرهمند سازند.
"
هنگامی که از آموزش رسانهای سخن به میان میآید عموماً کاربرد آن در مدارس و آموزشهای راه دور تداعی شده و مورد توجه قرار میگیرد. در حالی که رسانهها به ویژه رادیو و تلویزیون، ظرفیتها و تواناییهای بسیار گستردهتری برای آموزش در تمام سطوح و حوزهها دارند و کارکرد آموزشی آنها تمام اشکال و مواد رسانهای را در بر میگیرد. از این رو نقشی که رسانههای گروهی در شکلدهی به هنجارها، ارزشها، نگرشها و رفتارها ایفا میکنند، نوعی آموزش تلقی میشود که بسیار فراتر از آموزشهای رسمی است و کل گسترة مخاطبان رسانهها را شامل میشود. مخاطبان آموزشهای رسانهای مستقیم عموماً کسانی هستند که به صورت تعمدی برای کسب اطلاعات از رسانهها استفاده میکنند اما هنگامی که از آموزشهای غیرمستقیم یا پنهان سخن میگوییم، مخاطبان گاه به صورت منفعل و ناخودآگاه در معرض اطلاعات رسانهای قرار میگیرند و برای انجام رفتارهای خاص و کسب مهارتها، هنجارها و ارزشهای ویژه آموزش میبینند. یکی از حوزههایی که در جهان امروز به شدت تحت تأثیر درونشدها و اطلاعات رسانهای قرار دارد رفتارهای مدنی، مهارتهای شهروندی و مشارکتهای اجتماعی است. پژوهشگران بسیاری نقشهای مثبت و منفی رسانهها را در این گستره مورد بررسی قرار دادهاند. بررسی یافتهها حاکی از آن است که رسانهها میتوانند با ارائه الگوهای رفتاری، چهارچوبهای مرجع و اطلاعات مطلوب، به افزایش مهارتهای شهروندی و شکلگیری رفتارهای مدنی کمک کنند. این مسئله به خصوص در مورد رسانههای جدیدتر مانند اینترنت و تلویزیونهای تعاملی، بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است اما در مقابل، برخی دیگر با اشاره به تسلط سرمایهداری بر رسانهها و بهرهگیری قدرتهای سلطهجو از آنها برای نیل به اهداف و اغراض ویژه، نقش رسانهها را مورد انتقاد قرار دادهاند. از نظر آنان تسلط ارزشهای تجاری و سیاسی موجب شده است که رسانهها با تحریف ارزشهای اجتماعی مانند مردمسالاری و مشارکتهای اجتماعی و با ارائه اطلاعات یک سویه و تکبعدی، جهتدهی به نگرشهای مخاطبان را بر مبنای علایق گردانندگان خود دنبال کنند. با این حال ظرفیت و توانایی رسانهها در این گستره غیرقابل انکار است. از این رو آنچه مهم است افزایش تأثیرات مثبت و کاهش آثار و پیامدهای منفی درونشدهای رسانهای است. پژوهشگران مفهوم سواد رسانهای را برای نیل به این هدف پیشنهاد کردهاند. بر این مبنا، مخاطبان به مهارتهایی دست مییابند که از طریق آنها میتوانند با رویکردی انتقادی به درونشدها و اطلاعات رسانهای و با کشف اغراض، اهداف، ساز و کارها و محرکهای مورد استفاده رسانهها، آثار مثبت را جذب کرده و از آثار منفی اجتناب کنند.
"کودکان و نوجوانان، تأثیرپذیرترین مخاطبان تلویزیون به شمار میآیند. این مسئله نگرانیهای عمدهای را بین والدین، متخصصان و صاحبنظران علوم اجتماعی و رقبا برانگیخته و تحقیقات زیادی را به خود اختصاص داده است. یکی از مهمترین مباحثی که در این گستره مطرح است، تناسب محتوا و پیامهای رسانهای با ظرفیتها و تواناییهای تحولی (developmental) کودکان و نوجوانان است. پژوهشگران معتقدند کودکان در مراحل مختلف رشد و تحول شناختی و عاطفی دارای ظرفیتها و محدودیتهای ویژهای هستند، بنابراین در انتقال مفاهیم باید میزان درک کودکان از این مفاهیم به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. این مقاله با بررسی ویژگیهای شناختی کودکان و نحوة مفهومسازی آنان از پیامهای تلویزیونی، موضوع آموزش مفاهیم مذهبی را مورد واکاوی قرار میدهد. شاکله اصلی این مقاله را چکیدة دو پژوهش انجام شده در این حوزه با عناوین «نقش تلویزیون در شکلگیری و تقویت مفاهیم مذهبی و اخلاقی کودکان دورة ابتدایی» (دادستان و همکاران، 1377) و «کودک، تلویزیون و مفهوم مرگ» (رضاییبایندر، 1378) تشکیل میدهد.
"
"سازهانگاری constructivism از جدیترین مکاتب معرفتشناسی است که علیرغم ریشههای فلسفی دیرینه، در نیمه دوم دهه پایانی قرن بیستم و نیمه اول دهه نخستین قرن بیست و یکم، با رویآوری مجدد فیلسوفان، اهل تأویل و سایر اندیشمندان حیاتی دوباره یافته است. احیای مجدد این مکتب، بیش از هر چیز مدیون آشفتگیهایی است که در نتیجه هجمههای پست مدرنیستی به مدرنیسم و جوهره معرفتشناسانه آن یعنی پوزیتویسم به وجود آمد. در واقع پست مدرنیسم به نحوی بنیانهای فلسفی و علمی دانش مدرن را مورد تردید قرار داد و در این مسیر تا آنجا پیش رفت که هر گونه نقطه اتکا برای ابتنای انواع دانش بشری اعم از علم، فلسفه و عرفان را مورد انکار قرار داد. سازهانگاران به سادهترین بیان گروهی از اندیشمندانند که کوشیدهاند به نوعی برخی بنیانهای فلسفی علم را از تعرض اندیشههای پست مدرنیستی مصون بدارند و آنها را به نحوی احیا کنند. از همین رو، سازهانگاری و تحلیلهای سازهانگارانه، در سالهای اخیر به شدت مورد توجه شاخههای گوناگون علوم انسانی اعم از علوم اجتماعی، تربیتی، سیاسی و مطالعات فرهنگی قرار گرفته است. این مقاله ضمن معرفی سازهانگاری، تأثیرات تلویحی این گونه اندیشه را بر نظام تعلیم و تربیت مورد ارزیابی قرار میدهد و در این مسیر هشت اصل تعلیم و تربیت سازهانگارانه را ارائه میکند. آنگاه میکوشد نشان دهد که آموزش Online تا چه حد از استعداد تأمین و تضمین این اصول یا توصیههای سازهانگارانه برخوردار است.
نقش نوین رسانهها در ارتقای سطح آموزشی مدارس
این مقاله به بررسی جایگاه نوین رسانهها در برنامهها و فعالیتهای آموزشی مدارس میپردازد و چگونگی بهرهگیری از رسانهها را برای ارتقای سطح آموزشی مدارس تشریح میکند. در سالهای اخیر رسانهها به عنوان ابزارهای نوین آموزشی مورد توجه دستاندرکاران آموزش قرار گرفتهاند و از آنها به عنوان مکمل فرایند یادگیری انفرادی و گروهی یاد شده است. استفاده بهینه از این ابزارها مستلزم تجهیز مدارس به مراکز رسانهای و در صورت امکانپذیر نبودن دسترسی مدارس منفرد به این مراکز، استفاده از مراکز رسانهای منطقهای است. خدماتی که در این مدارس عرضه میشود فراتر از ارائه وسایل کمک آموزشی سنتی و یا کتابخانههای معمولی است که اکثر مدارس به آنها مجهز هستند.
"