انتخاب نیروی انسانی پروژه یا شکل امروزی آن گروه پروژه از دغدغههای مدیران پروژه است، زیرا ماهیت فعالیتهای پروژهای از جمله محدودیت زمانی و موقتی بودن ایجاب میکند که افراد بسرعت جذب فعالیتها شده و اغلب کارها و فعالیتهای نامتعارف را با تجربیات قبلی انجام دهند. پس در این تحقیق سعی شده است تا الگو و مدلی برای انتخاب نظاممند و بر پایه اصول علمی جهت انتخاب گروه(تیم) یک پروژه و یا مراحلی از آن ارائه شود. این مدل براساس الگوی سازگاری فازی پایهریزی شده است. مفهوم سازگاری فازی برای سنجش میزان تناسب بین دو مجموعه فازی استفاده میشود که در این تحقیق تناسب بین دو مجموعه فازی مهارتهای هدف پروژه و مهارتهای گروههای بالقوه مورد سنجش قرار میگیرد. در این تحقیق ابتدا با استفاده از برنامهریزی پروژه، فعالیتها و مهارتهای مورد نیاز، مدت زمان فعالیتها، هزینههای هر فرد و برنامه تخصیص افراد به پروژه استخراج میشود. در گام بعد درجه عضویت هریک از مهارتهای هدف پروژه تعیین میگردد و به صورت مجموعه فازی مهارتهای هدف تعریف میشود. سپس با استفاده از همین روش، مجموعه فازی مهارتهای افراد تعریف میشود. در گام بعد با استفاده از مفهوم اجتماع فازی، گروههای بالقوه تشکیل میشوند. در گام بعد با تعیین و تعریف سطح کیفی, گروهها پالایش میشوند. سپس با استفاده از مفهوم سازگاری، درجه سازگاری گروههای پالایش شده محاسبه میگردد. همچنین هزینههای هر گروه نیز مورد محاسبه قرار میگیرد. در گام بعدی با استفاده از مقادیر درجه سازگاری و مقادیر هزینه گروههای پالایش شده، ماتریس تصمیمگیری تشکیل میشود. در ادامه وزن شاخصهای درجه سازگاری و بودجه مورد نیاز هر گروه با استفاده از آنتروپی شانون تعیین میگردد. در پایان نیز با استفاده از روشSaw گروهها رتبهبندی میشوند و گروه بهینه انتخاب میگردد. در نهایت گروه انتخاب شده به پروژه تخصیص داده میشود. همچنین در پایان یک مورد کاربردی ارائه میشود.
بررسی تحولات بازار نیروی کار در سطح استانهای کشور نشان می دهد که استان یزد یکی از استانهایی است که دارای بیشترین افزایش نرخ بیکاری در سالهای اخیر بوده است. به طوری که نرخ بیکاری این استان از 5.3 درصد در آبان 1375 به حدود 16.7 درصد در آبان 1382 رسیده است. بر این اساس، در تحقیق حاضر جهت بررسی ساختار اشتغال و وضعیت اشتغال زایی بخشهای مختلف اقتصادی استان یزد در راستای برنامه ریزی بهینه نیروی انسانی و کنترل عدم تعادلهای بازار نیروی کار که عمدتا فزونی میزان عرضه به میزان تقاضا می باشد، از تحلیلهای جدول داده – ستانده استفاده شده است. بدین منظور، ابتدا روش گریت برای تدوین جدول استان انتخاب گردید. پس از آن با تشکیل ماتریس اشتغال به تحلیل ساختار اشتغال و بررسی نیازمندیهای بخشهای مختلف به نیروی کار پرداخته شد. در نهایت نیز صنایع کلیدی استان تعیین گردیدند. نتایج به دست آمده از تحقیق نشان می دهد که در محدوده کشاورزی، بخش زراعت و باغداری، در محدوده صنعت، بخشهای صنایع تولید منسوجات، صنایع تولید پوشاک، صنایع تولید فلزات اساسی، سایر محصولات صنعتی و ساختمان و در محدوده خدمات، بخش حمل و نقل، بخشهای کلیدی اقتصاد استان محسوب می گردند. بدین مفهوم که بخشهای مذکور ضمن دارا بودن سطح بالای تولید، متضمن سطح بالای اشتغال نیز خواهند بود. عملکرد ضعیف بخش معدن در سیستم اقتصادی استان، از جمله دیگر نتایج تحقیق به شمار می رود. این وضعیت با توجه به ذخایر عمده و سرشار معدنی در استان بسیار قابل توجه است. از دیگر نتایج تحقیق می توان به کلیدی بودن بخشهای خدماتی نظیر بازرگانی، ارتباطات، خدمات کسب و کار و خدمات عمومی از دیدگاه اشتغال، علی رغم عملکرد ضعیف آنها از دیدگاه تولید اشاره کرد. بدین مفهوم که با صرف نظر از درصدی از رشد تولید می توان فرصتهای شغلی متعددی را در این بخشها از جمله بخش بازرگانی ایجاد نمود.
"هزینهیابی برمبنای هدف، به عنوان یک ابزار اساسی و کارآمد مدیریت، جهت مدیریت هزینه و کاهش بهای تمام شده محصولات، رویکردی همهسویه را به مرحله طراحی محصول دارد.در این شیوه، براساس تحقیقات بازار، قیمت فروش محصولات، پیش زا شروع فرآیندهای تولیدی پیشبینی؛سپس سعی میشود، محصولی با بهای تمام شده از پیش تعیین شده، طراحی و تولید گردد؛تا بتواند سود موردنظر مدیریت را تأمین کند و در عین حال، از کیفیت مطلوب و شرایط رقابتی برخوردار باشد؛به گونهای که رضایت مشتری به شیوهای شایسته جلب شود.
اجرای فرآیند هزینهیابی برمبنای هدف، تحت تأثیر عوامل و شرایط محیطی است؛تا جایی که این شرایط، تعیین میکننند، آیا زمینههای کافی، برای اجرای این شیوه وجود دارد یا خیر؟یا به عبارتی ضرورت استفاده از آن احساس میشود یا خیر؟و در صورتی که بخواهیم از این شیوه، استفاده کنیم، شرایط محیطی و بستر مناسب برای اجرای آن وجود دارد یا خیر؟شناسایی شرایط محیطی و الزامات به کارگیری یک شیوه از این حیث میتواند دارای اهمیت باشد؛زیرا در صورت به کارگیری یک شیوه، بدون آشنایی با کارکردها و مزایای آن و عدم شناسایی عوامل مثبت و منفی مؤثر بر اجرای آن، از سویی میتواند به هدر رفتن منابع مادی و انسانی هنگفت و قابل توجه، منجر شود.از سوی دیگر، منطقی بودن و علت استفاده از یک شیوه را نیز زیر سؤال میبرد."