فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۴۱ تا ۳٬۰۶۰ مورد از کل ۳٬۷۸۹ مورد.
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
296-273
حوزه های تخصصی:
قصه هبوط روح انسان به جهان، اسارت در جسم و جهان و عروج دوباره به ملکوت اعلی، قصه مکرر سنت عرفانی ماست. عرفا با تکیه بر تفسیر آیات قرآن کریم بر این باورند که روح انسان قبل از هبوط به تن و جهان، عشق الهی را درک کرد اما با هبوط از بارگاه حق تعالی دور ماند و اسیر جسم و جهان شد. جسم با هوای نفس گرایش به جهان و مادیات جهانی یافت اما جان با درک عشق الهی، به فکر عروج دوباره به عالم علوی شد، ناگزیر تقابل بنیادی میان جان و تن شکل گرفت. در دوره های مختلف، عارفان با شیوه ها و شگردهای گوناگون این قصه را تکرار کرده اند؛ تمثیل سازی شگرد بلاغی و بینامتنیتی در بازگویی این تقابل است. در این مقاله با بررسی چندین تمثیل برجسته در این موضوع، تمثیل سازی این تقابل در کشف الاسرار میبدی، مثنوی های عطار و مثنوی مولوی با هدف کشف روابط بینامتنیتیِ تمثیل های این تقابل در متون عرفانی بررسی شده است. نتایج بررسی نشان داد بینامتنیت آگاهانه، ارتباط فرامتنی و مناسبات پیش زمینه ای در تمثیل سازی این تقابل وجود دارد که با سه رویکرد بینامتنیت صریح و آشکار، بینامتنیت غیرصریح و پنهان و بینامتنیت ضمنی، تمثیل ها تکرار، بازپروری و با تغییرات جزئی و کلی در ساختار و محتوا آمده است. میبدی با تمثیل از سنت عرفانی ماقبل خود استفاده کرده و عطار و مولوی از کشف الاسرار بهره برده اند. مولوی هم علاوه بر کشف الاسرار از تمثیل های عطار بهره برده است.
حقیقت عذاب در عرفان (با تکیه بر دیدگاه ابن عربی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۲ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴۶
127 - 142
حوزه های تخصصی:
در سلوک انسان به سوی خداوند هرگونه گناه و نافرمانی از امر محبوب- خدا- خود گناهی تلقی می شود که به دنبال آن عذاب خواهد بود. حجاب از قرب الهی و نزدیکی به خداوند، از نگاه عرفا عین عذاب است و جهنم همان بُعد و محروم بودن از قرب الهی است. هر نوع گناهی،مراتبی از بُعد را به همراه دارد که این بُعد عین عذاب است. چنان که عذاب منافقین، کفار و... بر اساس میزان بُعدشان با یکدیگر متفاوت است. در واقع جهنم و نار، مفاهیم کلی هستند که تمامی ابعاد گوناگون عذاب را در خود جای می دهند. ابن عربی ماهیت عذاب را تغییرپذیر و ناپایدار و در نتیجه امری نسبی می داند که متناسب با استعداد قوابل و ذائقه افراد متفاوت است. در حقیقت درنظرابن عربی این فهم و دریافت و ادراک شخص معذَّب است که نسبت به مسأله عذاب دگرگون می شود و دیگر درد و الم را احساس نمی کند و عذابش پایان می پذیرد. آنچه از متون عرفانی به دست می آید این است که عذاب در حقیقت خود نوعی تجلی رحمت الهی است که خداوند با عذاب گناهکاران، از بار گناه آنان می کاهد و با این نعمت، ذات گناهکار را از آلودگی و خبث گناه پاک می نماید. پژوهش حاضر می کوشد با استفاده از آیات قرآن و کلام عرفا به روش توصیفی و تحلیلی، ابعاد گوناگون موضوع عذاب، حقیقت عذاب و انواع آن را روشن نماید.
نماد عرفانی رنگ در هنر و معماری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرعرفان را به معنای شناخت ودریافت شهودی خدا واسماءوصفات او بدانیم، همه اسماءالهی به طورعام و برخی مانندمصور، خالق، بدیع، باریءوجمیل به طورخاص با هنر، زیبائی وآفرینندگی پیوند دارد.«رنگ» نمادین ترین تمثیل تجلی کثرت دروحدت است، زیرا ذات مجرد بیرنگ نورکه خود نماد کامل وحدت است، با رنگ تجسم می یابد ونوربدون تعین مادی، با رنگ تعین می یابد وعاملی برای ظهور ومحل رویت آن می شود.
رنگ ها درهنر، جنبه کیمیائی داشته وهررنگ، دارای تمثیلی خاص ورابطه با یکی ازاحوالات درونی انسان است.درهنراسلامی، نورورنگ نموددیگری پیدا می کند، به عنوان مثال: رنگ سفید، نماد وجود مطلق وگواهی بروحدت درکثرت است که جامع رنگ هاست.رنگ سیاه، نماد اصل تعالی ودست نایافتنی است که با رنگ خانه کعبه تناسب دارد ومجمع رنگ هاوگستره پربسامد مفهوم هاست.معماری اسلامی به دنبال الهام از مفاهیم کلام الهی و روائی درتلاش است تا فضای روحانی واحدی را خلق کند که عالم ملکوت و ناسوت را به هم قرین سازد ونقوش، اشکال و رنگها نشانه بارزی برای القای معانی پنهان هستند و مخاطب ازطریق حضوردرفضای معماری به درک شهودی آن معانی نایل میشود.
دغدغه اصلی این پژوهشکه به روش تحلیلی ارائه می گردد، چگونگی وکارکرد بازتاب وجود رنگ ها وترکیبات آنهادرهنر ومعماری ایرانی است. به نظرمی رسد هنرو معماری اسلامی سعی دارد تا احدیت خداوند را لابه لای رنگ ها، فرم ها، انوار واصوات و به تعبیری معنا را درصورت متجلی سازد.
اصول و روش های تربیت معنوی براساس دیدگاه دیوید کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
324 - 303
حوزه های تخصصی:
در قرن بیست و یکم، معنویت بیش از پیش در جوامع بشری و زندگی مردم جهان اهمیت یافته است. در نظام های آموزش و پرورش در سراسر جهان نیز تربیت معنوی مورد توجه قرار گرفته است و تلاش شده است که در برنامه درسی مدارس جایگاهی به آن اختصاص داده شود. هدف مقاله حاضر شناسایی و تبیین آرای دیوید کار، فیلسوفی که به خاطر آثارش در زمینه تربیت معنوی شهرت دارد و ارائه اصول و روش مبتنی بر این آراست. از یافته های این پژوهش نتیجه می گیریم اصول شامل عقلانیت، محوریت منش، همراهی دین و معنویت، فراگیربودن ارزش ها و آموزش حقایق و پرورش فضایل معنوی است که با روش های ظرفیت انتقاد و گفت وگو، انتقاد از خود، علاقه و احترام به دیگران، مشارکت دوجانبه مدرسه و خانه، آگاهی از معنویت و درک ارزش ها، به کارگیری هنر و ادبیات، سرمشق دهی، به کار گیری مربیان فضیلت گرا نه فضیلت آموز، به کارگیری علم در تربیت معنوی، مهارت آموزی به کارگیری مراقبه، به کارگیری حکایت و داستان و پرورش فضایل نظری و اصلی امکان پذیر است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی انجام شده است.
واکاوی عرفانی معرفت نفس در منطق الطیر عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۵
61 - 81
حوزه های تخصصی:
معرفت نفس، یکی از نیازهای مهم بشر است؛ مکاتب مختلف به نوعی، به آن پرداخته اند. در عرفان اسلامی، توجه ویژه ای به این مسئله شده است؛ به نظر عرفا، انسان در پرتو معرفت نفس، به رشد و کمال می رسد و نیل به معرفت خداوند، تنها از طریق معرفت نفس امکان پذیر می شود. عطار نیشابوری از جمله اندیشمندانی است که تلاش کرده معرفت نفس را درونمایه آثار ادبی- عرفانی خود قراردهد. فهم نوع نگاه این عارف مسلمان به مقوله معرفت نفس می تواند از یک سو، راهگشای پژوهش های بعدی در این زمینه باشد، از سوی دیگر، به پرسش های مطرح در این زمینه پاسخ مناسب ارائه دهد. این پژوهش، مقوله «معرفت نفس» را از دیدگاه عارف بزرگ مسلمان، عطار نیشابوری، در منطق الطیر بررسی کرده است؛ برای این بررسی، روش توصیفی با تحلیل محتوا اختیارشده است. برای گردآوری اطلاعات، از روش کتابخانه ای استفاده شده است. از روش های توصیفی و استدلال عقلی، برای تحلیل یافته ها، بهره گرفته شده است. ابتدا، مروری کوتاه بر کتاب منطق الطیر و اهمیت و جایگاه معرفت نفس در این اثر انجام شده است، انواع «خود» از دیدگاه عطار، رابطه معرفت نفس و معرفت الله، شیوه سلوک، کسب معرفت و وادی های هفتگانه، خاصیت آینگی متقابل انسان و خدا، نفس امّاره و شیوه مقابله با آن در منطق الطیرمورد بحث قرارگرفته است.
اعتبار سنجی روایات مشتمل بر دعا از دیدگاه علما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۵
315 - 328
حوزه های تخصصی:
رأی علما و محدثان در اعتباربخشی به روایات دعایی دوگونه است: عده ای روایات مشتمل بر دعا را همانند هر حدیث دیگر نیازمند بررسی سندی و متنی و به کارگیری قواعد فقه الحدیثی می دانند؛ از این رو ملاک هایی جهت ارزیابی صحت و سقم آن ارائه کرده و صراحتاً برخی ادعیه را جعلی و یا محرف خوانده اند. دسته ای دیگر با استناد به روایات من بلغ، ضعف راوی یا راویان را به دیده اغماض می نگرند و با تساهل از آن می گذرند؛ از این دسته گروهی نیز به تقیید قاعده تسامح پرداخته اند. بر اساس احادیث من بلغ، اگر طریق روایت و انشاء دعا ضعیف و اسناد آن غیرمعتبر باشد، کسی که بر ضعف و سستی سند وقوف داشته باشد، شایسته است به قصد قربت دعا را قرائت کند نه به قصد ورود و انتساب قطعی آن به ائمه معصومین (علیهم السلام). در این گفتار، اعتبارسنجی روایات مشتمل بر دعا از دیدگاه علما مورد تحلیل و بررسی قرارگرفته و تبیین ایشان درخصوص دعای مأثور و غیرمأثور و نیز آراءشان را در رد یا قبول اصل تسامح در اسناد روایات مورد سنجش قرارمی دهد.
مسئله شر به روایت شِکَند گُمانیگ وِزار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
62 - 47
حوزه های تخصصی:
مسئله شر از پرسش های دیرینه بشر است. چرا خداوند، یا وجودی که خالق گیتی است، برای زدودن رنج های بشر کاری انجام نمی دهد؟ در ادیان غیر توحیدی مسئله شر به دلیل ماهیت ویژه و غالباً شرورانه ایزدان چندان مطرح نمی شود. اما با رشد اندیشه بشری این موضوع به صورت ملموس تری برای انسان مطرح شد. یکی از جالب ترین پاسخ ها در این باره در دین زردشتی دیده می شود. به روایت شِکَند گُمانیگ وِزار ، همه رنج های آدمی از جانب اهریمن است و اورمزد فقط آفریننده نیکی هاست و انسان را آفریده تا در نبردی مشترک با اهریمن، او را نابود و جهان را دگر بار پاک سازند و به رنج های بشر پایان دهند. در این دین اهریمن خاستگاه مستقلی دارد و هیچ یک از آلام انسان را نمی توان به اورمزد نسبت داد، که البته او نیز به سبب نیاز به آفریده هایش و برخی ویژگی های دیگر قادر مطلق به شمار نمی رود.
توحید در قرآن و عرفان(رشد اخلاقی)«مطالعه موردی: توحید در ستایش»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
63 - 84
حوزه های تخصصی:
ستایش یا معادل عربی آن، حمد به معنای پسندیدن صفتی زیبا یا فعلی نیکو و واکنش فطری در برابر آن است، قرآن مجید در آیه 36 سوره جاثیه، ستایش را تنها متعلق به خدا دانسته و برای اثبات آن، برهان هایی اقامه می کند، مفسران گوناگون براساس منابع تفسیری، هریک استدلال آیه را به گونه ای تقریرکرده اند؛ برخی براساس معنایی که برای واژه ربّ، که در آیه مذکور است، برگزیده اند و بعضی با توجه به سیاق آیات پیشین سوره. بررسی تطبیقی این دیدگاه ها در این مقاله نشان می دهد که مفهوم واژه حمد به تدریج از ستایشِ نعمت به ستایش زیبایی تغییرکرده است، همچنین شباهت های متعدد میان مفاتیح الغیب و الجامع البیان، احتمال تأثیر جدی فخر رازی از طبری را تقویت می کند، روش آلوسی در استفاده از سیاق برای اثبات توحید در ستایش و تأثیر آن در تفاسیر بعدی نیز حائز اهمیت است. غایت عرفان اسلامی توحید است (مشاهده یگانگی خدا) به طوری که وجود مطلق است و هیچ چیز غیر از او و تجلیاتش، وجود ندارد که لازمه این مشاهده، فنا دیدن همه چیز در حق تعالی است. نقش توحید در رشد اخلاقی چنان سازنده است که از انسان با انگیزه هایش، که خود منشأ بسیاری از ناهنجاری های اخلاقی است، انسان کامل خالی از رذایل اخلاقی و آراسته به فضایل اخلاقی می سازد و تمام ابعاد وجودی انسان، اعم از مادی و معنوی را در جهت کمال مطلق و بی نهایت و جاودانه قرارمی دهد.
نشانه شناسی عنوان مثنوی های عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
272-245
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی علم مطالعه انواع نشانه ها، عوامل حاضر در فرایند تولید معنا و تعبیر آن ها و قواعد حاکم بر نشانه هاست. یکی از حوزه های نشانه شناسی، عنوان اثر است. عنوان در آثار عرفانی عطار از جمله منطق الطیر، مصیبت نامه، اسرارنامه و الهی نامه نشانه ای است که معناهای ضمنی فراوانی در بطن خود دارد. در این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی، نشانه شناسی عنوان در آثار عطار، ویژگی های عنوان از لحاظ معنا و کارکردهای آن مورد بررسی قرار گرفت تا دلالت های ضمنی آن ها آشکار شود. هدف از این پژوهش کشف روش های به کاررفته در گزینش عنوان و نوع رابطه عنوان با متن و تحلیل نشانه های موجود در متن و نوع رابطه آن ها با عنوان است. یافته های پژوهش نشان دهنده به کارگیری دو روش بینامتنیت و نمادپردازی در گزینش عنوان است. بررسی نشانه شناسی متن اثر نیز نشان می دهد که عناوین به مثابه متنی موازی با متن اصلی قرار گرفته و در شخصیت پردازی و معرفی موضوع و محتوا وارد شده و با هدف معناافزایی و تکمیل معناهای متن حرکت کرده و به واسطه محور جانشینی به وسیله نشانه های موجود در متن تقویت شده است. بررسی نشانه ها در محور هم نشینی نشان می دهد که معناها در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته و به تولید معناهای مورد نظر شاعر انجامیده است.
بررسی دیدگاه ابن برّجان درباره «عبد کلّی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
514 - 499
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در فلسفه و عرفان، کیفیت صادر شدن کثرات از واحد و مسئله اولین مخلوق است. ابن برّجان (د.536 ق)، عارف اندلسی، نیز به این مسئله پرداخته و اصطلاح عبد کلّی را به کار برده است. هدف این پژوهش بررسی اصطلاح عبد کلّی از دیدگاه ابن برّجان است. یافته ها حاکی از این است که از دیدگاه ابن برّجان، عبد کلّی اولین مخلوق خداوند و واسطه خلقتِ مخلوقات است که به صورت خداوند خلق شده است. عبد کلّی موجودی جامع و واحد است که دربردارنده همه مخلوقات است. عبد کلّی مسبوق به عدم و حادث لنفسه و قدیم لغیره است. از نظر ابن برّجان عبارت قرآنیِ «کل شیء» ناظر به عبد کلّی است. ابن برّجان در توضیح عبد کلّی از تمثیل های انسانِ در حال عبادت، آدم(ع)(عبد جزئی) و کِشتی استفاده می کند. هرچند عبارت «عبد کلّی»، کاربرد قابل توجهی در آثارِ عرفانی ندارد، به نظر می رسد او در این موضوع تحت تأثیر اخوان الصفا بوده و بر ابن عربی تأثیرگذار بوده است.
تأثیر نجم رازی بر اندیشه های عرفانی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۳۶۶-۳۴۵
حوزه های تخصصی:
بسیاری از نظرات عرفانی صدرالمتألهین در کتب تفسیری او، منبعی آشکار ندارد و محققان را به داوری های ناصواب کشانده است. مدعای اصلی این مقاله این است که ملاصدرا در بخش عرفانیات تفسیر خود، افزون بر منقولات و عباراتی که از عارفان مشهور می آورد، از تفسیری کمتر شناخته شده از عارفی ایرانی، وام گرفته است. این تفسیر با نام بحر الحقایق و المعانی یا تأویلات نجمیه شناخته شده و از آنِ نجم الدین رازی، صاحب مرصاد العباد است که متأسفانه در هیچ یک از کتب و مقالات نگارش یافته درباره منابع ملاصدرا، یادی از آن نشده است؛ اما به روشنی آشکار است که ملاصدرا تفسیر بحر الحقایق را می شناخته و مستقیماً از آن نقل مطلب کرده است. دیگر آنکه بسیاری از مطالبی را که صدرا از بخش های اشاریِ تفسیر غرائب القرآن نیشابوری نقل می کند، باز از افاضات نجم الدین رازی در بحر الحقایق است که احتمالاً نادانسته به نظام الدین نیشابوری منسوب می شود. دراین تحقیق، نمونه هایی چند از این برداشت های مستقیم و غیرمستقیم، مطرح و با مأخذ اصلی سنجیده شده است. بخش پایانی مقاله نیز به نمونه هایی اختصاص یافته که در پژوهش های معاصر درباره اندیشه های عرفانی ملاصدرا، تحلیل و نظری عرضه شده، اما در واقع اختصاصی به او نداشته است.
کتاب سوزی و کتاب شوییِ صوفیه (ریشه ها و انگیزه ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
۶۶-۳۵
حوزه های تخصصی:
در برخورد با پدیده ها و موضوع هایی که در متون کهن پارسی و عربی آمده است، همواره احساس می شود که برخی از پدیده ها، ریشه در سنّت و آیینی کهن تر داشته و گذشتگان ما آن ها را بی پرده یا درپَرده بازتاب داده اند. برخی از رفتارهای اجتماعی انسان، به ویژه هنرمندان و ادیبان نیز ریشه در سنّتی کهن داشته و پیروی از این سنّت بوده که آن ها را به انجام یا بازتولیدش وادار کرده است، بدون اینکه دلیلی منطقی در پس آن وجود داشته باشد. یکی از رفتارهایی که میان برخی دانشمندان مسلمان در سده های نخستین و میانه هجری و به ویژه میان صوفیان حوزه جغرافیایی ایران و عراق گسترش داشته، دست شستن از کاغذ و قلم و بلکه شستن و سوزاندن و اندر خاک کردن نوشته های خود بوده است. هرچند آن ها گاه به انگیزه های خود اشاره کرده اند، ولی می توان پنداشت که چنین رفتاری گونه ای خردگریزیِ دیوانه وار و غرق شدنِ چشم بسته در یکی از سنت های تصوف و اصلِ وحدتِ وجودی و فنای فی الله بوده که مایه از میان رفتن بخشی از تاریخ نگارش اسلامی شده است. در جستار پیش رو، نخست گزارش هایی چند از کتاب شویی و کتاب سوزی صوفیانِ سده های نخستین و میانه هجری آورده شده، سپس ریشه ها و انگیزه های این رفتار بررسی شده است. گزارش های موجود نشان می دهد که صوفیان به هنگام دگرگونی روحی و گاه محدثان به هنگام گرایش به تصوف، نوشته های خود را شسته یا سوزانده و پنداشته اند که این نوشته ها مانع دیدن حق و رسیدن به اوست. این رفتار یا برگرفته از سنّتی غیراسلامی و کهن میان هنرمندان گذشته بوده یا ریشه در آموزه صوفیانی داشته که علم و کتاب را حجاب راه خود در سیروسلوک روحانی پنداشته اند. بنابراین چنین رسم یا رفتاری که بیشتر در سده های سوم و چهارم هجری و به ویژه میان صوفیان مکتب بغداد گسترش داشته، به یک اندازه سرچشمه یافته از سنّت های غیراسلامی و سنّتی در عرفان اسلامی است.
باورها و کردارهای زرتشتیان در روایات اهل سنت با تأکید بر احادیث نبوی
حوزه های تخصصی:
واژه مجوس در منابع اسلامی اشاره به زرتشتیان دارد. این واژه در قرآن کریم، منابع حدیثی فریقین و اسناد و مدارک تاریخی فراوان به کار رفته است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، به استخراج و تحلیل مجوس در مصادر حدیثی اهل سنت می پردازد. تکیه نوشتار بر احادیثی است که از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده است. از سایر معصومان(ع)، فقط یک عنوان حدیثی از امیرالمؤمنین علی (ع) و دو حدیث از امام صادق(ع) نقل شده است. مجموع احادیث موضوعات مختلفی را شامل می شود که در ذیل شش عنوان کلی و سه عنوان جزئی گردآوری شده است. برخی روایات ناظر به مباحث اعتقادی، بعضی به آداب و رسوم مجوس و بیشتر موارد به مباحث فقهی مجوس اشاره دارد. احادیث گردآوری شده ناظر به زرتشتیان است و در آنها از زرتشت و دین وی یاد نشده است. از میان موضوعات حدیثی، عناوین تراشیدن ریش و بلند کردن سبیل، شطرنج، قدریه و دوگانه انگاری امکان تطبیق با مضامین منابع زرتشتی داشت که این مقایسه صورت گرفت. در خصوص مضمون حدیث نسبت تراشیدن ریش و بلند کردن سبیل به مجوس می توان گفت که در منابع زرتشتی شاهدی بر تقویت مضمون این حدیث یافت نشد، هرچند برخی اسناد تاریخی متقدم در تأیید این فعل مجوس وجود دارد.
بررسی اصل معرفت و خداشناسی از دیدگاه مولانا در مثنوی و مقایسه آن با جهان بینی شبستری در گلشن راز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت و خداشناسی شرط اساسی ورود به طریقت و نیل به حقیقت است. در واقع تلاش انسان همواره بر این مبنا بوده است تا حقانیّت ذات خداوند را از راه های مختلف شناخته و از این رهگذر حسّ فطری پرستش را در درون خویش ارضا نماید، هرچند که هنوز هم بعد از گذشت قرون متمادی نتوانسته است به کنه ذات حق تعالی پی ببرد و تلاش وی در این زمینه در حدّ و مرز اندیشه محدود مادیتاحدودی ناکام مانده است. اگرچه در طول تاریخ افراد بسیاری این اصل و جنبه های مختلف آن را بررسی کرده اند، امّا به نظر می رسد صوفیّه ژرف تر به این موضوع پرداخته اند؛ خاصّه عارفان بزرگی نظیر مولانا جلال الدین محمّد بلخی و شیخ محمود شبستری. این مقاله کوششی در جهت بررسی جهان بینی این دو عارف در حیطه مسأله معرفت و چگونگی رسیدن به شناخت بهتر خداوند است.
معناشناسی شهود و کارکردهای آن از دیدگاه شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیخ شهاب الدین سهروردی با طرح شهود در عرصه فلسفه توانست نظامی بدیع را به نام حکمت اشراق تأسیس نموده و در پی چنین اقدامی فلسفه رو به انحطاط را در قالبی جدید احیا نماید. این جستار در صدد است تا با بررسی تعریف شهود، اقسام، جایگاه و کارکردهای آن در فلسفه سهروردی اقدام ابتکاری سهروردی را بیش از پیش تبیین کند. پرسش اساسی این جستار نیز به کارکردهای شهود در فلسفه سهروردی و رابطه میان شهود و تعقل مرتبط است: آیا ورود شهود به عنوان ابزار شناخت عرفانی در عرصه ای تعقلی امکان پذیر خواهد بود؟ در صورت امکان، کارکرد شهود در فلسفه چیست؟ دستاورد این جستار عبارتند از: کاربرد شهود در یک نظام فلسفی بدون آسیب رسانی به ساحت تعقلی فلسفه امکان پذیر است و شهود به نحوی توانمند در حل معضلات فکری و فلسفی راهگشا است. از جمله کارکردهای شهود درنظام فلسفی حکمت اشراق عبارتند از: 1- انتخاب مسأله در پی اهمیت یافتن آن در پرتو شهود؛ 2- مقدمه ای برای دستیابی به حد وسط برهان؛ 3- تحلیل بهتر مسأله.
نسبت میان «رندِ نظرباز»(انسان کامل عالم عرفان) و «دازاین»(ابرانسان عالم غرب)، در پدیدارشناسی «حریم»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
187 - 210
حوزه های تخصصی:
حریم، از اساسی ترین مفاهیم پرتکرار در پارادایم معماری است که تا به امروز تعریفی ریشه ای و فلسفی از آن ارائه نشده است. دشواره تعریف حریم، از وابستگی آن به مفاهیم انتزاعی تری چون فرهنگ و جهان بینی نشأت می گیرد و فراوانی تعداد و تنوع المان های فرهنگی، تبیین آن را به مراتب دشوارتر خواهدکرد. پدیدارشناسی به عنوان یک شاخه فلسفی، ازآنجاکه سعی در حذف فاکتورهای وابسته و دسترسی به جوهره مفاهیم دارد می تواند در این مورد کارآمدترین ابزار فلسفی باشد. با این همه، پرسش اساسی تری مطرح می شود: حال که پدیدارشناسی خود ماحصل فرهنگ و تفکر غربی است؛ آیا می توان آن را در تعریف مفهوم حریم در ایران به کاربست؟ یا به تعبیری آیا زبان هستی شناسانه ایرانیان متفاوت از زبان هستی شناسانه غرب است؟ هدف این پژوهش ضمن پاسخ به پرسش های بالا، یافتن تفاوت ها و نسبت های اندیشه هستی شناسانه غرب و ایران در پدیدارشناسی حریم است. این پژوهش تلاش دارد تا با رویکرد کیفی ابتدا، ادبیات موضوعی اندیشه هستی شناسانه غرب و پهنه فرهنگی ایران را مورد بررسی قراردهد و سپس به شیوه تحلیلی-تفسیری، به مقایسه پدیدارشناسی مفهوم حریم در این دو پارادایم بپردازد. در پدیدارشناسی هایدگری، دازاین به عنوان ابرانسان، فضا را با اگزیستانس خود مکان مند می کند. ابزار دازاین جهت مکان بخشی، جهت گیری او به جهان در دو عامل تقرّب و دوری کردن است. لذا برای دازاین، حریم نه متأثر از فاصله و اندازه؛ که از التفات و توجه او به فضا و چیزهاست. از آن سو، رند نظرباز در مقابل دازاین، به عنوان الگوی کامل انسانی در سنت تأویلی شاعرانه و اندیشه هستی شناسانه پهنه فرهنگی ایران حضور دارد. ماهیت مکان در نظر رندِ نظرباز، منبعث از اسطوره آفرینش و دوگانه درون و بیرون است. ماهیتی که بازتاباننده خاطره ازلی باشد و از همین رو، ریشه ای ترین عنصر ادراک حریم، توجه به درونِ خویشتن خویش است.
کارکردهای معرفتی بُعد جسمانی انسان از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
۱۴۸-۱۲۵
حوزه های تخصصی:
نقش و کارکرد بُعد جسمانی انسان در ابعاد مختلف پس از اثبات ضرورت بعد جسمانی انسان، از مسائل مهم و قابل توجهی است که هرچند در فلسفه ملاصدرا و عرفان ابن عربی به آن اشاره مستقیمی نشده و باب مستقلی به آن اختصاص نیافته، از آراء و مبانی این دو دانشمند قابل استخراج است. از جمله این کارکردها می توان به کارکردهای معرفتی و نقش بعد جسمانی انسان در فرایند شناخت و معرفت اشاره کرد. این مقاله که بر اساس روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا نگاشته شده، بر آن است که موارد متعدد کارکردهای معرفتی بعد جسمانی انسان را از منظر ابن عربی و ملاصدرا استخراج نموده و میان آن ها از منظر این دو شخصیت، ارزیابی مقایسه ای بنماید. در نهایت این نتیجه به دست آمده است که بعد جسمانی انسان نزد این دو دانشمند از جهت معرفتی نقش مهمی در تحقق مقوله علم و معرفت و توابع آن، شکل گیری تخیل در انسان به عنوان یکی از مواد کسب معرفت، شناخت خداوند به عنوان عالی ترین موضوع معرفت و شناخت عالم و حقایق باطنی آن به عنوان موضوعی فراروی انسان دارد. این مقاله نشان می دهد که از منظر ابن عربی و ملاصدرا گذشته از اشتراکات زیادی که درباره کارکردهای بعد جسمانی انسان در تحصیل علم، شناخت خداوند و عالم وجود دارد که حاکی از تأثیر ملاصدرا از ابن عربی نیز هست، اختلافاتی هرچند اندک نیز در نحوه تبیین بر اساس مبانی و آراء آن دو دیده می شود.
تفسیر عرفانی آیه 35 سوره نور بر اساس «کشف الاسرار و عده الابرار» میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۷
157 - 174
حوزه های تخصصی:
تفسیر عرفانی در علوم اسلامی از جایگاه برجسته ای برخوردار است، این نوع تفسیر که عهده دار استخراج معانی باطنیِ پوشیده شده در حجاب الفاظ ظاهری آیات قرآن است، مورد توجه بسیاری از عرفای مسلمان قرارگرفته و تفاسیر متعددی از بزرگان عرفان ایران و جهان برجای مانده که بخش عمده ای از ثروت و قیمت ادبیات عرفانی ما مدیون این آثار است. یکی از این تفاسیر عرفانی کتاب کشف الاسرار و عُدّه الابرار است که توسط رشید الدین میبدی نوشته شده است. وی روش خود را در تفسیر، نخست ترجمه آیه، سپس بیان تفسیر و در نهایت تأویل آیات ذکرکرده است که قسمت سوم تفسیر وی یعنی تاویل که همان تفسیر عرفانی آیات است، حوزه اختصاصی این پژوهش است، چون در این بخش از تفسیر با معانی پنهان کلام درگیر است. شناخت شیوه بیان مفسر با توجه به نظام فکری اش و نوع تفسیر و انگاره های عارفانه در آن ما را در فهم بهتر آیات و تأویل و تفسیر آن ها یاری می کند. یکی از آیات بحث برانگیز با ظرفیت تفسیرپذیری بالا در قرآن آیه 35 سوره نور است که بسیاری از اندیشمندان و عرفا را بر آن داشته تا در تفسیر این آیه همت گماشته و هریک با شیوه خود به بحث و بررسی این آیه بپردازند. ما نیز در این تحقیق برآنیم تا با روش توصیفی - تحلیلی این آیه را با توجه به نگاه عرفانی میبدی در کشف الاسرار مورد واکاوی قراردهیم. نتایج تحقیق حاکی از آن است که لفظ نور در این آیه صرفاً امری حسی و ملموس نیست بلکه معانی عرفانی دیگری دارد که همگی حاکی از رحمت و فیض الهی هستند.
منابعی کهن در شناخت اندیشه های فرقه اسحاقیه: پژوهشی درباره اسحاق بن محمّد اَحْمَر نَخَعی و بازیابی قطعاتی برجای مانده از آثار وی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
89 - 63
حوزه های تخصصی:
بی شک آثار فِرق نگاری اسلامی بی تأثیر از منازعات کلامی جدلی به ویژه درباره گروه های منتسب به شیعیان نبوده است. بنابر یک نظر، اسحاقیه یکی از همین فرقه های غالی شیعی است که جهت گیری های کلامی در گزارش اندیشه های مؤسّس آن ابویعقوب اسحاق بن محمد بن أبان نخعی احمر بصری مؤثر بوده است، از این رو برخی تلاش هایی را برای تنزیه وی از این اتهامات مبذول داشته اند. امروزه به واسطه میراث نصیریان، برخی متون و نقل قول های منسوب به وی در اختیار است که در صورت درستی انتساب آن ها می توان به منابعی دست اول در شناخت اندیشه های وی دست یافت. اهمیت این نقل قول ها در آن است که اطلاعاتی بی واسطه درباره اندیشه های اسحاق احمر و تعالیم اسحاقیه به دست می دهد. این نوشتار می کوشد تا ضمن بازیابی این قطعات باقی مانده از آثار متعدد اسحاق و تاریخ گذاری آن ها، متونی دست اول از میراث اسحاقیه برای شناخت اندیشه ها و تعالیم آن ها ارائه نماید.
بررسی نمودها و کارکردهای موسیقی آفرینش در اندیشه عارفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۵
369 - 391
حوزه های تخصصی:
تمامی افسانه های موجود در باب موسیقی نظیر هرمس، فیثاغورث، آپولون و ... بر پیدایش اسطوره ای موسیقی حکایت دارند. بر پایه این افسانه ها، گونه ای موسیقی کیهانی، با بُعدی متافیزیکی، وجوددارد که از دیدگاه متفکران هندی ، هیچ گونه بدعتی را در آن راه نیست و یا با بسطی مفهومی بوسیله نوافلاطونیانی چون بوئیثوس، همه موسیقی های عالم، بازتاب یک موسیقی کیهانی همتراز هستند. از این دیدگاه با رهایی موسیقی از فضایی یک سویه و مونولوگ، تمامی موجودات از روح بشریِ همپایه ای برخوردارند که درنتیجه آن، نغمه های ملکوتی و آسمانی در آن ها جاری و ساری است. با توجه به پیوستگی هایی که بین گستره عرفان اسلامی و علم موسیقی وجوددارد، در بررسی صورت گرفته در باب کارکردهای موسیقی کیهانی در متون مختلف عرفانی، مشاهده شد که موسیقی کیهانی در مباحثی چون عهد الست (تداعی کلام حق با شنیدن هر نغمه و سازی)، آسمانی و فرعی بودن سماع به دلیل کشش های ربانی، جاری بودن موسیقی کیهانی در همه موجودات و برخورداری از آن به تناسب ظرفیت و حالات درونی، زمینه سازی شهود حقایق ملکوتی به وسیله موسیقی این جهانی و... نمود برجسته ای داشته است. بررسی پیش رو، به شیوه توصیفی- تحلیلی است.